پیام به ملّت ایران به‌مناسبت چهلمین روز ارتحال حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف)

 بسم الله الرّحمن الرّحیم

اُولئکَ کَتَبَ فی قُلوبِ‌هِمُ الای‌مانَ وَ اَیَّدَهُم بِ‌روحٍ مِنهُ وَ یُدخِلُهُم جَنُّتٍـ تَجری مِن تَحتِهَا الاَن‌هارُ خّْلِدینَـ فی‌ها رَضِیَ اللهُ عَن‌هُم وَ رَضوا عَنهُ اُولئکَ حِزبُ اللهِ اَلاِّ اِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ ال‌مُفلِحون. (۱)

 اکنون چهل روز از مصیبت بزرگ جهان اسلام میگذرد. چهل روز است که امام ما ‌-روح خدا و نفْس مزکّىٰ- احرام پوشیده و به میقات رفته و در بحر وحدانیّت حق مأوا گرفته و بزم ملکوتیان را به حضور خود آراسته است. چهل روز است که آن پدر مهربان و معلّم دلسوز و قافله‌سالار آگاه، فرزندان و مریدان و رهروان را تنها گذاشته و چون جان شیرین، پیکر امّت اسلامى را ترک گفته است. امّت اسلامى در همه جاى جهان، چهل روز است که سرود غم میسراید و از این فقدان بزرگ مینالد.

 ملّت ایران همچون صاحب‌عزاى داغدارى که سوز مصیبت، هر چند تا مغز استخوان او اثر میکند، امّا او را از وظایف بزرگش غافل نمیسازد، در این چهل روز، سوخت و گریست و ناله زد؛ امّا گردنِ افراشته و چهره‌ی امیدوار و دست و بازوى توانا و اراده‌ی پولادین خود را نیز نشان داد و دوست و دشمن را به تحسین وادار ساخت.

 این ملّتِ باوفا و سرشار از صدق و صفا، با همه‌ی وجود از امام خود تجلیل کرد و با همه‌ی توان به عزادارى او کمر بست و با هزاران بیان در فراق او شِکوه سر کرد. امّا با این همه، هنوز هیچ بیانى نتوانسته عظمت امام و عظمت حادثه‌ی فقدان او را باز گوید و هنوز هیچ زبان گویایى نتوانسته مرثیه‌ی او را بسراید.

 پیش از این، در هر مصیبتى ما به او پناه میبردیم و او وزن و مقدار آن را در بیان خود به ما میفهماند و هم او ما را تسلّا میداد: شهادت مطهّرى، درگذشت طالقانى، شهادت شهداى محراب، فاجعه‌ی هفتم تیر و هشتم شهریور، و پیش از آنها، پانزده خرداد و هفده شهریور و دیگر مصائب ...؛ امّا امروز کجا است آن میزانِ عظیم که وزن و مقدار این مصیبت را بسنجد، و کیست آن دریادلى که جویبارهاى خروشان و آشفته‌ی ما را در سینه‌ی پُرعمقِ خود به سکینه و اطمینان نائل سازد؟ مگر به حضرت بقیّة‌ا‌لله‌ (ارواحنا فداه) ملتجى شویم و به او تسلیت گوییم و از او تسلّا جوییم.

 براى تبیین شخصیّت اماممان ‌-آن انسان والا و آن مسلمان وارسته- بهتر از آن نیست که به قرآن پناه بریم و او را در لابه‌لاى آیه‌هاى هدایتگر آن، که به توصیف بندگان صالح خدا پرداخته است، باز جوییم:

 او با جهاد و هجرت که مؤمنان را در حیطه‌ی ولایت الهى قرار میدهد، مصداق «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وَ هاجَروا وَ جّْهَدوا بِاَموال‌ِهِم وَ اَنفُسِهِم فى سَبیلِ الله» (۲) شد. او با استقبال از خطر و جان بر کف گرفتن در راه خدا، در زمره‌ی کسانى درآمد که ستایش الهىِ «وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشرى نَفسَهُ ابتِغاّْءَ مَرضاتِ الله‌» (۳) در وصف آنان سروده شده است. او با قیام تاریخی‌اش در راه خدا و تلاش بی‌نظیرش براى اقامه‌ی قسط و عدل و نجات مستضعفان از ظلم و تبعیض، پاسخى افتخارانگیز به نداى «کونوا قَوّامینَ لِله» (۴) و «کونوا قَوّامینَ بِالقِسط» (۵) داد. او خشم و برائت نسبت به مشرکین و کفّار عنود (۶) و عطوفت و مودّت نسبت به مسلمانانِ سراسر جهان را مصداق کاملی از «اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» (۷) ساخت. او با مناجات و تهجّد و تضرّع مخلصانه، در سِلک «عَسى اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقامًا مَحمودًا» (۸) درآمد. او آمر به معروف و ناهى از منکر و مجاهد فی‌سبیل‌ا‌لله‌ بود. او با قطع هر پیوندى که با پیوند محبّت حق و فناى در حق ناسازگار بود، مصداق «رَضِیَ اللهُ عَن‌هُم وَ رَضوا عَن‌هُ اُولئکَ حِزبُ اللهِ اَلاِّ اِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ ال‌مُفلِحون» (۹) گردید.

 او با عمرى که روزها و ساعت و لحظه‌هایش با مراقبه و محاسبه سپرى میشد، صدها آیه‌ی قرآن را که در توصیف مخلصین و متّقین و صالحین است، مجسّم و عینى ساخت. او قرآن را نه‌فقط در محیط زندگى جامعه و با تشکیل جامعه‌ی اسلامى، بلکه در نفْس خود و زندگىِ خود تحقّق بخشید.

 او آن روح‌ا‌لله‌ بود که با عصا و ید بیضاى موسوى و بیان و فرقان مصطفوى به نجات مظلومان کمر بست، تخت فرعون‌هاى زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور امید روشن ساخت. او به انسانها کرامت، و به مؤمنان عزّت، و به مسلمانان قوّت و شوکت، و به دنیاى مادّى و بی‌روحْ معنویّت، و به جهان اسلامْ حرکت، و به مبارزان و مجاهدان فی‌سبیل‌ا‌لله‌ شهامت و شهادت داد.

 او بتها را شکست و باورهاى شرک‌آلود را زدود. او به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی‌وار زیستن و تا نزدیکى مرزهاى عصمت پیش رفتن، افسانه نیست. او به ملّتها نیز فهماند که قوى شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه‌ی سلطه‌گران انداختن، ممکن است. لمعات (۱۰) قرب حق را صاحبان بصیرت در چهره‌ی منوّر او دیدند و طعم بِرّ الهى را که در حیات و ممات بر او میبارید، همه چشیدند؛ دعاى او مستجاب شد که میگفت: اِلٰهى لَم‌یَزَل بِرُّکَ عَلَىَّ اَیّامَ حَیاتى فَلا تَقطَع بِرَّکَ عَنّى فى مَماتى. (۱۱)

 با رحلت خود، انقلابى دیگر بر پا کرد؛ ده میلیون دل بی‌قرار را بر جنازه‌ی خود گرد آورد و صدها میلیون را در سراسر جهان در غم خود عزادار کرد. همان‌طور که در زندگی‌اش تختهاى فرعونى را لرزانده بود، با مرگ خود نیز خواب و خیال باطل را از چشم دشمنان ربود.

 از این پس دنیا شاهد شکوفایى روزافزون خمینى کبیر خواهد بود. نهالى که او نشانده و بذرى که او افشانده، همان کلمه‌ی طیّبه‌اى است که «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِى السَّمآءِ × تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها». (۱۲)

 بارى، خمینى عزیزِ ما را کیست که نشناسد؟ و کیست که به‌شایستگى بشناسد؟ الفاظ مرا تحمّل آن نیست که آن حقیقت فاخر و آن گوهر نفیس را در خود بگنجاند و قلم قاصر اینجانب ناتوان‌تر از آن است که سوداى ترسیم آن چهره‌ی ملکوتى را بپروراند. بهتر آنکه عنان قلم درکشم و یک بار دیگر این مصیبت بزرگ و جان‌کاه و این غم فراموش‌نشدنى را به حضرت بقیّة‌ا‌لله‌ (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و بیت معظّم ایشان، مخصوصاً به یادگار عزیز و یگانه و نور چشم اعزّ ایشان ‌-جناب حجّت‌الاسلام آقاى حاج سیّداحمد آقا- و به خانواده‌هاى شهدا و اسرا و جانبازان و مفقودین و به عموم ملّت ایران و به امّت بزرگ اسلامى تسلیت عرض کنم و تذکّراً امورى را به عرض ملّت عزیز برسانم:

 ۱) قلم و بیان اینجانب قاصر از آن است که از عموم ملّت به‌خاطر عزادارى مخلصانه و فداکارانه‌شان در طول چهل روز عزاى عمومى، تشکّر کنم. شما ملّت بزرگ ایران درس وفادارىِ جاودانه‌اى را در تاریخ به ثبت رساندید و اوج اخلاص و صفائى را که از امّتِ قدردانى نسبت به امام و مصلح و منجى بزرگى انتظار میرود، نشان دادید. شما به دوستان جمهورى اسلامى امید بخشیدید و در کام دشمنان، شرنگ یأس و تلخ‌کامى ریختید. شما پایه‌هاى حکومت اسلامى را مستحکم ساختید و دل بدخواهان را لرزاندید. شما ملائکة‌ا‌لله‌ را به ستایش ایمان و اخلاص خود واداشتید و جان پلید شیاطین را آماج شهاب اراده‌ی قهرآمیز خود قرار دادید. رحمت الهى و رضاى ولی‌ا‌لله‌ اعظم (ارواحنا فداه) و دعاى ملکوتى امام عزیزمان شامل حال شما باد.

 ۲) پایان یافتن عزاى رسمى، به معناى پایان یافتن درد و داغ ملّت ایران در این سوگ بزرگ نیست. یاد جاودانه‌ی امام کبیر ما، هم با خاطره‌هاى شیرین حیات بابرکت او، و هم با فقدان تسلّاناپذیر او همواره همراه خواهد بود. با این همه، من با تشکّر مجدّد و با تبریک عید سعید قربان که خاطره‌ی غم‌انگیز محرومیّت از حج را بار دیگر زنده میسازد و فریاد ملّت ما در برائت از کفّار مستکبر و عمّال مرتجع آنان [را] رساتر میسازد، از عموم ملّت ایران میخواهم که رخت عزا از تن برکنده و جامه‌ی کار و تلاش و جد و جهد به تن کنند و با توان و نیروى جدیدى که تجسّم لطف خدا بر امام ما در ممات او است، به سمت هدفهاى او پیش روند. حرکت به سمت هدفهاى امام و انقلاب و تأمین عمران و آبادى و عدالت اجتماعى و حفظ مواضع انقلابى و ساختن کشورى نمونه، کار و تلاش و جد و جهد میطلبد.

 امام ما بر مصیبت‌ها فائق می‌آمد و در همه حال و حتّى در سنین کهولت، از کار و تلاش دست نمیکشید؛ غلبه بر مشکلات و شکست دادن توطئه‌ی دشمنان، تنها با حرکت دسته‌جمعىِ مردم و همکارى آنان با مسئولان کشور و حضور قوى و پُرنشاط آنان در صحنه، میسّر خواهد شد.

 شما ملّت عزیز، این همه را در طول ده سال و نیم پس از پیروزى انقلاب تأمین کرده‌اید و از این پس بیش از گذشته باید تأمین کنید. دست خدا با شما و دعاى ولی‌عصر (ارواحنا فداه) بدرقه‌ی راهتان باد.

 ۳) مصیبت فقدان امام عزیزمان دلها را گداخت و بسى غشها و ناخالصی‌ها را سوزاند؛ جانها را به هم نزدیک و یخهاى کدورت و حصارهاى دوگانگى را ذوب کرد و وحدت کلمه‌اى بی‌نظیر به وجود آورد. وظیفه‌ی یکایک آحاد ملّت، مخصوصاً گویندگان و نویسندگان، بالاخص کسانى که از تریبون‌هاى عمومى استفاده میکنند، آن است که ضمن تجلیل از این وحدت عمومى، همگان را به پاسدارى از آن تشویق کنند.

 وحدت عمومى، به معناى گرد آمدن صاحبان سلیقه‌ها و روشهاى گوناگون بر گرد محور اسلام، خطّ امام و ولایت فقیه است. این، همان اعتصام به «حبل‌ا‌لله‌» است که عموم مسلمین بدان مکلّف گشته‌اند و این آن اسم اعظمى است که همه‌ی گره‌ها را باز و همه‌ی موانع را برطرف و همه‌ی شیاطین را مغلوب میکند.

 اعمال و گفتار تفرقه‌انگیز و دلسردکننده از هر کسى صادر شود، خیانت به امام و اسلام است. از حضرات نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى، ائمّه‌ی محترم جمعه، گویندگان مذهبى و رسانه‌هاى عمومى تقاضا میکنم همگان را به این وظیفه‌ی انقلابى توجّه دهند و البتّه ضمانت اصلى براى این کار، آحاد مردم حزب‌ا‌لله‌اند که با مشاهده‌ی تخلّف از این وظیفه‌ی الهى، موظّف به نهى از منکر و اعراض از متخلّفین میباشند.

 ۴) در آستانه‌ی همه‌پرسى قانون اساسى (۱۳) و انتخابات ریاست جمهورى، (۱۴) از عموم ملّت تقاضا میکنم که با شرکت در این دو امر، یک بار دیگر مشت محکمى بر دهان یاوه‌گویان و بدخواهان بزنند و دشمن را مأیوس کنند. انتخاب فرد اصلح و داراى تقوا و تدبیر براى مقام مهمّ ریاست جمهورى که در قانون اساسى جدید، داراى اختیارات وسیع در اداره‌ی کشور است، (۱۵) وظیفه‌اى شرعى و عقلى و انقلابى است و کوتاهى در این امر یا در حضور در پاى صندوقهاى رأى، خسارتهاى جبران‌ناپذیرى به بار خواهد آورد. حضور شما پایه‌هاى انقلاب را محکم میکند و به مدیران آینده‌ی کشور جرئت و قدرت کار میبخشد و آینده را تضمین میکند.

 اینجانب به خواست خداوند در روز ششم مرداد ماه به پاى صندوق خواهم رفت و به اصلاحات قانون اساسى و به ریاست جمهورى رأى خواهم داد و از عموم ملّت عزیز نیز انتظار دارم چنین کنند.

 ۵) شعائر اسلامى و مساجد و نمازهاى جمعه و عزاداری‌ها از جمله عواملى است که در پیروزى انقلاب و تداوم آن، نقش تعیین‌کننده‌اى داشته است. ملّتهاى مسلمان اکنون در همه جاى عالم با بهره‌گیرى از تجربه‌ی ملّت ایران، به مساجد و شعائر دینى اهتمام خاصّى نشان میدهند. نهضت فلسطین و بسى نهضتهاى دیگر، امروزه از مساجد و نمازهاى جمعه و جماعت، نیرو و توان میگیرد. سزاوار است که ملّت عزیز ایران نقش این شعائر را همواره به یاد داشته باشد.

 اینجانب همه‌ی مردم، بخصوص جوانان را به پُر کردن مساجد و حضور در نمازهاى جمعه و جماعت و گرم نگهداشتن مراسم عزادارى سالار شهیدان حسین‌بن‌على (علیه السّلام) توصیه میکنم. البتّه روح و مضمون حقیقىِ این شعائر و مراسم باید به‌طور شایسته حفظ شود و معنویّت و توجّه و فراگیرى بر آن حاکم باشد. حضرات ائمّه‌ی محترم جمعه و جماعات و گویندگان مذهبى نیز تا سرحدّ امکان باید براى پُربار کردن و محتوا بخشیدن به این مراسم تلاش کنند و این کانونهاى معنویّت و صفا را گرم نگه دارند.

 ۶) در این مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن کشورى نمونه که در آن، رفاه مادّى، همراه با عدالت اجتماعى، و توأم با روحیه و آرمان انقلابى، با برخوردارى از ارزشهاى اخلاقى اسلام تأمین شود؛ هر یک از این چهار رکن اصلى، ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقاى انقلاب و عبور آن از مراحل گوناگون، ممکن نخواهد شد.

 رفاه مادّى به معناى ترویج روحیه‌ی مصرف‌گرایى نیست ‌-که خود، یکى از سوغاتهاى شوم فرهنگ غرب است- بلکه بدین معنى است که کشور از نظر آبادى و عمران، استخراج معادن و استفاده از منابع طبیعى، تأمین سلامت و بهداشت جامعه، رونق اقتصادى و رواج تولید و تجارت و تکیه بر استعدادهاى ذاتىِ نیروهاى انسانىِ خودى، به حدّ قابل قبول برسد و علم و فرهنگ و تحقیق و تجربه همگانى شود و نشانه‌هاى فقر و عقب‌افتادگى رخت بربندد.

 عدالت اجتماعى بدین معنى است که فاصله‌ی ژرف میان طبقات و برخورداری‌هاى نابه‌حق و محرومیّتها از میان برود و مستضعفان و پابرهنگان که همواره مطمئن‌ترین و وفادارترین مدافعان انقلابند، احساس و مشاهده کنند که به سمت رفع محرومیّت، حرکتى جدّى و صادقانه انجام میگیرد. با قوانین لازم و تأمین امنیّت قضائى در کشور، بساط تجاوز و تعدّى به حقوق مظلومان و دست‌اندازى به حیطه‌ی مشروع زندگى مردم جمع شود، همه کس احساس کند که در برابر ظلم و تعدّى میتواند به ملجأیى مطمئن پناه برد و همه کس بداند که با کار و تلاشِ خود خواهد توانست زندگى مطلوبى فراهم آورد.

 روحیه و آرمان انقلابى بدین معنى است که میل به زندگى راحت و مرفّه، جامعه و مسئولان را به سازش‌کارى و تسلیم در برابر زورگویى قدرتهاى جهانى و غفلت از توطئه‌ی استکبار و بی‌اعتنائى به پیام جهانى انقلاب نکشاند. آن روزى که خداى نخواسته جمهورى اسلامى رفاه و آبادى را هدف عمده‌ی خویش قرار داده و در این راه حاضر به چشم‌پوشى از آرمانهاى انقلابى و جهانى و فراموشى از پیام جهانى انقلاب شود، روز انحطاط و زوال همه‌ی امیدها خواهد بود و خدا چنین روزى را ‌ان‌شاءالله‌ هرگز نخواهد آورد. بی‌شک ملّت ایران براى دفاع از اسلام عزیز و استقلال ملّى آماده است که همه‌چیز خود را فدا کند.

 برخوردارى از ارزشهاى اخلاقى اسلام بدین معنى است که روح فضیلت و پرهیزکارى و وارستگى و بردبارى و اجتناب از شهواتِ ممنوع و دورى از حرص و آز و دنیاطلبى و حق‌کشى و نامردمى و مال‌اندوزى و روى آوردن به خلوص و پاکى و پارسایى و دیگر خصلتهاى اخلاقى در جامعه رواج یابد و به‌صورت ارزشهاى اصلى به حساب آید.

 بر این چهار ستون اصلى است که جامعه‌ی رو به رشدِ اسلامى شکل میگیرد و قوام و استحکام می‌یابد و استعدادها شکوفا و سرچشمه‌هاى نیکى و بهروزى جوشان میشود و جامعه‌ی اسلامى، الگوى جذّابى براى همه‌ی ملّتها میگردد.

 ۷) به همان اندازه که ملّت ایران به ساختن و پرداختن کشور و جامعه‌ی خود مشتاق است، دشمنان از آن هراسان و نسبت به آن خشمگینند. آنها نیز میدانند که توفیق ملّت ایران در بناى جامعه‌اى آباد و برخوردار از خیرات مادّى و معنوى، مشوّق دیگر ملّتها به پیمودن راه این ملّت بزرگ خواهد شد؛ و این به معناى خطّ بطلان کشیدن بر مطامع استعمارى و استکبارى قدرتهاى جهانى است. اینجا است که داستان طولانى و پُرماجراى توطئه‌هاى استکبار در مقابله با جمهورى اسلامى آغاز میشود. جنگ تحمیلى، محاصره‌ی اقتصادى، دروغ‌پراکنى دائمى در رسانه‌هاى جهانىِ وابسته به استکبار و ارتجاع و صهیونیسم، حمایت از ضدّانقلاب ‌-از چپ افراطى تا راست افراطى و منافقین روسیاه و امثال آن- همه به‌خاطر این بود که ملّت ما را از رسیدن به آن آینده‌ی روشن باز دارند.

 در آینده نیز توطئه خواهد بود. اگرچه احتمال تهاجم نظامى بسیار ضعیف مینماید، امّا توطئه‌هاى سیاسى و شایعه‌پراکنى و تلاش براى دلسرد کردن مردم و جنگ روانى و کارشکنی‌هاى گوناگون، محتمل است. ملّت ما باید کاملاً هشیار و بانشاط، هر توطئه‌اى را با قدرت و صلابتِ خود خنثى کند و بخصوص مراقب نفوذی‌هاى دشمن و شایعه‌پراکنان و خنّاسانِ پنهان و آشکار باشد.

 ۸) شایسته است که قشرهاى گوناگون جامعه، بویژه قشرهاى حسّاس و مؤثّر، با دقّت و تأمّل، وظیفه‌ی خاصّى را که در این برهه‌ی خاص بر عهده‌ی آنان است، شناخته و با قصد قربت و به‌مثابه‌ی عبادتى بزرگ، آن را انجام دهند.

 شایسته است که علماى اعلام و ائمّه‌ی محترم جمعه و جماعت و خطبا و مبلّغین، با نفوذ کلمه‌ی خود در اقشار مختلف، تقوا و توکّل و صبر و مجاهدت را به مردم توصیه کرده، همگان را در برابر مکر و خدعه‌ی دشمنان، هوشیار سازند و وظیفه‌ی اسلامى و انقلابىِ دفاع از جمهورى اسلامى را همواره در یاد آنان زنده نگه دارند.

 طلّاب علوم دینى در کنار تحصیل و فراگیرى فنّ اجتهاد و فقاهت ‌-در همان گستره‌ی وسیعى که امام عالی‌قدرمان براى اجتهاد ترسیم میکرد- با تهذیب نفْس و قدرت فهم سیاسى، در همه‌ی صحنه‌هایى که انقلاب نیاز به آنها دارد، حضور یافته، با زبان و عمل، وظایف خود را انجام دهند.

 دانشجویان و دانش‌آموزان، فریضه‌ی آموزش علم را با کسب مهارت و تجربه توأم ساخته و چنان‌که شأن آنان است، به‌مثابه‌ی پیشاهنگ حرکتهاى انقلابى، در سمت هدفهاى والاى اسلام و در مقابله با توطئه‌هاى استکبار جهانى و مثلّث آمریکا، صهیونیسم و ارتجاع، مجاهدتى جانانه کنند.

 اساتید و مدیران مراکز آموزشى و تحقیقاتى در کنار اهتمام بلیغ نسبت به ارتقاء سطح دانش و پژوهش ‌-که پایه‌ی اصلى رشد و توسعه‌ی کشور محسوب میگردد- بر اسلامى کردن محیط آموزش و زدودن آثار سوء فرهنگ وارداتى و تقویت بنیه‌ی دینى و سیاسىِ دانشجویان و دانش‌آموزان، که امیدهاى آینده‌ی کشورند، همّت گمارند و با برنامه‌هاى ابتکارى و ضربتى، ریشه‌کن ساختن بی‌سوادى و گسترش دانش در سطح جامعه را چون هدفى مقدّس تعقیب کنند.

 کشاورزان و روستاییان کار خود را که اصلی‌ترین پایه‌ی خودکفایى کشور است ‌-یعنى تهیّه و تأمین موادّ غذائى- قدر دانسته، افزایش محصول و بهبود کیفیّت آن را هدف خود قرار دهند و وابستگى کشور به موادّ غذائى وارداتى را به صفر برسانند.

 کارگران و عناصر فنّى، کیفیّت صنعتى را تا آنجا که به دقّت و دلسوزى در کار مربوط است، بالا برده، با روح ابتکار و اعتماد به نفْس، نیاز کشور به محصولات و دانش فنّى بیگانگان را کاهش دهند و پایه‌هاى صنعت اصیل و ملّى را استوار سازند و موجب شوند که مصرف‌کنندگان به محصولات داخلى اطمینان و علاقه پیدا کنند. همچنین راه به سمت صنعت پیشرفته و پیچیده را باز کنند و نشان دهند که استعداد و ابتکار ایرانى قادر است کشور را ‌-حتّى در صنایع پیشرفته- از دیگران بی‌نیاز سازد.

 کسبه و پیشه‌وران امانت و قناعت را پیشه کنند؛ به سود کم اکتفا نمایند و از کسانى که به‌خاطر سودجویى، از روشهاى غیراسلامى استفاده میکنند و بر مردم فشار وارد میسازند، بشدّت تبرّى جسته و براى مقابله با آنان، در کنار دستگاه‌هاى دولتى و قضائى قرار گیرند.

 هنرمندان، زبان رساى هنر را در خدمت انقلاب و اسلام ‌-که عزیزترین سرمایه‌ی مردم است- به کار گیرند و این عطیّه‌ی الهى را صرف تعالى افکار مردم کنند و هنر را از آمیزش با مظاهر زیان‌بار فرهنگ بیگانه رها سازند. هنر را با حفظ تعالى آن به میان مردم برند و در ذهن و دل آنان وارد کنند و از شکل کالاى تجمّلى و مخصوص گروهى خاص خارج سازند.

 نویسندگان و گردانندگان مطبوعات، هدایت افکار جامعه و تلاش براى اعتلاء و ارتقاء آن را وظیفه‌ی بزرگ خود دانسته، فضاى ذهنى جامعه را با طرح مسائل مهمّ جهانى و داخلى و افشاى خدعه‌هاى نظام سلطه‌ی بین‌المللى روشن سازند و امانت و صداقت معلّمى دلسوز را فریضه‌ی تخلّف‌ناپذیر خود شمارند و از طرح موضوعات تفرقه‌انگیز یا دلسردکننده اجتناب ورزند.

 ارتش جمهورى اسلامى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى که بازوان مسلّح ملّت براى دفاع از انقلاب و حفظ مرزهاى کشورند، آمادگی‌هاى خود را از لحاظ آموزش، تجهیزات و سازمان‌دهى و انضباط افزایش داده، همواره دو سازمان برادر و مکمّل یکدیگر باشند. و بسیج مستضعفین که همیشه مورد تحسین و رضایت امام عزیزمان بود، زیر نظر و مدیریّت سپاه، به استحکام تشکیلات و سازمان‌دهى خود بیش از پیش اهتمام ورزد.

 نهادهاى انقلابى که از آغاز، نقش مؤثّرى در حراست از دستاوردهاى انقلاب داشته‌اند ‌-چه آنها که در قالب سازمانها و تشکیلات تولیدى و خدماتى و تبلیغاتى خدمت میکنند و چه انجمنهاى اسلامى که در همه جا پرچم‌دار ارزشهاى انقلابى میباشند- روحیه‌ی انقلابى را با نظم و انضباط دقیق و توأم با سعه‌ی صدر به کار گرفته، بدون تخطّى از وظایف خود، راه و رسم دفاع از انقلاب را زنده نگه دارند.

 مأموران و کارگزاران نظام ‌-چه در قوّه‌ی مجریّه و چه در قوّه‌ی قضائیّه- خود را مظهر تدبیر و امانت و خدمتگزارى نظام بدانند و دلسوزانه و صادقانه در خدمت به مردم بکوشند و با احترام مؤکّد به قانون، نمونه‌هاى بارزى در درستکارى و خلوص را به مردم نشان دهند و بدانند که خدمت به این مردم فداکار، عبادتى بزرگ و افتخارى ابدى است.

 ۹) بانوان در پیروزى و تداوم انقلاب و در مقابله با حوادث بزرگ دوران ده‌ساله، یکى از بارزترین و درخشان‌ترین نقشها را داشته‌اند. امام فقید بزرگوار ما با توجّه به این نقش حسّاس بود که در ستایش زنان جمهورى اسلامى بارها لب به سخن گشوده و یادگارهاى ارزنده‌اى از قضاوت خود در این مورد، براى نسلهاى آینده به جاى نهاده است.

 به‌طور حتم اگر بانوان کشور ما این حضور فداکارانه و موّاج از آگاهى و اراده و ایثار را از خود نشان نمیدادند، سرنوشت انقلاب و جمهورى اسلامى چیز دیگرى میبود و هرگز این توفیقات بزرگ تاریخى، نه در پیروزى انقلاب و نه در حوادث بعد از آن، به دست نمی‌آمد. نقش زنان در انقلاب، ثابت کرد که زن در سایه‌ی ایمان و آگاهى و به دور از منجلاب فسادى که دنیاى غرب براى او درست کرده است، میتواند نقش اوّل را در تحوّلات تاریخى و جهانى ایفا کند؛ ثابت کرد که افتخار و عظمت زن در چیزهایى که دستهاى آلوده‌ی صهیونیسم براى او در دنیاى منحطّ کنونى فراهم آورده، نیست؛ بلکه زن در سایه‌ی طهارت و عفّت و احساس مسئولیّت است که میتواند دوشادوش مردان و در مواردى جلوتر از آنان گام بردارد.

 بانوان در نظام جمهورى اسلامى باید قدر عظمتى را که اسلام به آنان داده است، بدانند. دام مصرف‌زدگى را که سرمایه‌داران چپاولگر جهانى بر گرد زن امروز دنیا تنیده‌اند، کاملاً بدرند و ضدّ ارزشهاى فرهنگ غربى، مانند برهنگى و معاشرت بی‌بندوبار با مردان و آلودگى به انواع فسادها را که در کشورهاى پیشرفته و غالب کشورهاى عقب‌افتاده بر زندگى زنان حاکم است، به چشم تحقیر و نفرت بنگرند و بدانند که امروز زن ایرانى که در صحنه‌هاى سیاست و کار و در میدانهاى انقلاب، با تقوا و پاک‌دامنى حضور دارد، برترین زنان دنیا است و این را مردان و زنان منصف و حق‌بین در همه جاى جهان، تصدیق میکنند.

 ۱٠) آخرین مطلب درباره‌ی بازسازى است. اینجانب به‌طور قاطع به ملّت عزیز عرض میکنم که اهمّیّت بازسازى در امروز، کمتر از اهمّیّت جنگ در دوران هشت‌ساله‌ی گذشته نیست و همان‌طور که همّت و اراده و مشارکت مردم در جنگ، داراى نقشى بزرگ و بسیار مؤثّر بود، امروز نیز همکارى و حضور و مشارکت مردم میتواند نقش مهمّى را در بازسازى ایفا کند. دشمنان در کار بازسازى نیز مانند جنگ کارشکنى و دشمنى خواهند کرد؛ امّا اراده‌ی انقلابى مردم میتواند توطئه‌ی دشمنان را خنثى کند.

 در بازسازى، حضور و شرکت فعّال نیروهاى انقلابى یقیناً خواهد توانست کارهاى دشوار را آسان و مدّتهاى طولانى را به زمانهاى کوتاه مبدّل سازد. عشق و صمیمیّت قادر به انجام کارهایى است که سرپنجه‌ی تدبیر، گاه از انجام آن ناتوان است. شایسته است مسئولان دولتى با سازمان‌دهى نیروهاى انقلابى و مردمى و جهت دادن به کار و سرمایه و ابتکار مردم، بازسازى را به مرحله‌ی تحقّق برسانند و موانع را از سر راه مشارکت فکرى و مالى و کارىِ مردم برطرف سازند.

 در خاتمه، بار دیگر به‌مناسبت چهلمین روز ارتحال امام بزرگوار و عظیم‌الشّأن و پایان عزاى عمومىِ چهل‌روزه، به ملّت عزیز تسلیت عرض میکنم و توفیق و صبر و اجر براى همگان مسئلت مینمایم. همچنین عید سعید قربان را به عموم ملّت تبریک میگویم و ضمن تشکّر از گروه‌ها و آحاد مردم و مسئولان دستگاه‌هاى دولتى و نهادهاى انقلابى که با پیامهاى خود، نسبت به اینجانب ابراز محبّت و صمیمیّت نموده‌اند، از همگان درخواست میکنم از ارسال پیام تسلیت و تبریک خوددارى فرمایند و از روزنامه‌ها ‌-ضمن تشکّر- جدّاً میخواهم که از فردا پیام تسلیت و تبریک خطاب به اینجانب را درج ننمایند.

والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته
به تاریخ دهم ذی‌حجّة‌الحرام ۱۴٠۹ برابر با ۱۳۶۸/۴/۲۳
سیّدعلى خامنه‌اى                       


۱) سوره‌ى مجادله، بخشى از آیه‌ی ۲۲؛ «... در دل اینها است که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأیید کرده است و آنان را به بهشتهایى که از زیر [درختان] آن جوى‌هایى روان است، درمى‌آورد. همیشه در آنجا ماندگارند. خدا از ایشان خشنود است، و آنها از او خشنودند؛ اینانند حزب خدا. آرى، حزب خدا است که رستگارانند.»
۲) سوره‌ى انفال، بخشى از آیه‌ی ۷۲؛ «کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده‌اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده‌اند ...»
۳) سوره‌ى بقره، بخشى از آیه‌ی ۲٠۷؛ «و از میان مردم کسى است که جان خود را براى طلب خشنودى خدا میفروشد ...»
۴) سوره‌ى مائده، بخشى از آیه‌ی ۸؛ «... براى خدا به داد برخیزید ...»
۵) سوره‌ى نساء، بخشى از آیه‌ی ۱۳۵؛ «... پیوسته به عدالت قیام کنید ...»
۶) ستیزه‌جو
۷) سوره‌ى فتح، بخشى از آیه‌ی ۲۹؛ «... بر کافران، سخت‌گیر [و] با همدیگر مهربانند ...»
۸) سوره‌ى اسراء، بخشى از آیه‌ی ۷۹؛ «... امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.»
۹) سوره‌ى مجادله، بخشى از آیه‌ی ۲۲؛ «...خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند؛ اینانند حزب خدا. آرى، حزب خدا است که رستگارانند.»
۱۰) انوار، پرتوهاى نور
۱۱) اقبال‌الاعمال، ج ۲، ص ۶۸۶ (مناجات شعبانیّه)؛ «بارخدایا! نیکى تو در ایّام حیاتم پیوسته نصیب من بوده؛ در زمان مردنم این نیکى را از من دریغ مدار.»
۱۲) سوره‌ى ابراهیم، بخشى از آیات ۲۴ و ۲۵؛ «... ریشه‌اش استوار و شاخه‌اش در آسمان است. میوه‌اش را هر دم به اذن پروردگارش میدهد ...»
۱۳) همه‌پرسى مصوّبات شوراى بازنگرى قانون اساسى
۱۴) پنجمین دوره
۱۵) ر.ک: بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى (۱۳۶۸/۳/۲۴)، پى‌نوشت شماره‌ی ۱۱