بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
لازم است بنده از برادران عزیز تشکّر کنم که این فرصت را به بنده دادید که از شماها بهخاطر زحماتتان و تلاش شبانهروزیتان و مجاهدت خاموش و آرام و بیریائتان سپاسگزارى کنم. و امام عزیزمان -خیلى سنجیده- فرمودند که برادرانى که در جبههی اطّلاعات و در سنگر اطّلاعاتى مشغول جهاد هستند، سربازان گمنامند. حقیقتاً همینجور است و شما درحالیکه در جبههاى درگیر هستید که نه خطرش، نه توطئهی دشمن در آن، نه زحمات و مجاهدتهایش بههیچوجه کمتر از جبههی نظامى نیست، امّا از آن شور و هیجان ظاهرى و به حسب ظاهر، تعریفها و تمجیدها و افتخارات ظاهریاى که در کار نظامى هست چشم پوشیدید و در این سنگر دارید زحمت میکشید. خداوند انشاءالله شماها را حفظ کند، به شما توفیق بدهد، ذهن شما را روشن و ارادهی شما را قوى کند و سلاح هوش و ابتکار را -که اصلیترین سلاح شما است- انشاءالله بُرّا کند.
من یکى دو نکته را ابتدائاً عرض بکنم. نکتهی اوّل در مورد این تلاش موفّقِ اخیرِ چند ماه پیش شما است که منتهى شد به انهدام یک شبکهی خطرناک اطّلاعاتىِ استکبارى در داخل کشورمان که مشترکاً -هم برادران عزیز وزارت اطّلاعات، هم برادران عزیز حفاظت اطّلاعات ارتش- واقعاً کار بزرگ و قابل تحسینى کردید و این مجموعهی خطرناکى را که در آن از آخوند تا ارتشى تا بازارى تا آدم معمولىِ کوچه و بازار، همهجور عضو و فردى داشت، این ترکیب خطرناک را بحمدالله منهدم کردید. کار باارزشى بود؛ خداوند انشاءالله از شما قبول کند. البتّه دشمن از رو نخواهد رفت و توطئهی خودش را متوقّف نخواهد کرد. ضربه است، میخورد، [ولى] باز خودش را آماده میکند، جمعوجور میکند براى زدن ضربهی بعدى؛ و بدون شک ضربهی بعدىِ دشمن با توجّه به نقصهاى او در این ضربهاى است که حالا خورد، یعنى نگاه میکند ببیند شما از کجا توانستید تودهنى را به او بزنید، قطعاً آن روزنه را محکم خواهد گرفت.اوّلاً به احتمال زیاد نقطهضعف خودش را خواهد شناخت؛ بیشترین تلاش او این خواهد بود که ارزیابى کند ببیند از کجا اشتباه کرده، کجا ضربه خورده؛ و چون آنها دستگاههاى کاریشان آماده و منسجم و قوى است، فوراً میگردند پیدا میکنند، میفهمند نقطهی ضعفشان این بود؛ آن نقطهضعف را خواهند گرفت. شما در نوبت بعدى بایستى ضربهی ابتکارآمیز بعدى را بزنید، چون او حملهکننده است؛ همیشه ابتکار عمل دست مهاجم است، او دارد هجوم میآورد، پس او شیوه را انتخاب میکند؛ شما بایستى هوشمندیتان را به کار ببرید، شیوهاى را که او انتخاب کرده -در بین هزاران احتمال یا صدها احتمال- پیدا کنید، به خودش برگردانید. البتّه آنوقتى که باز دستگاه اطّلاعاتى اسلام و حق شروع میکند به ضربه زدن به آنها و حمله کردن به آنها، عین همین معادله بعکس خواهد شد؛ یعنى آنها باید ببینند شما از چه شیوهاى استفاده کردهاید؛ که کار آنها سختتر است، چون شیوههاى ما را آنها نمیشناسند. شیوههاى آنها شیوههاى قابل حدس است، چیزهاى استاندارد و شبهاستاندارد است: یک ابزارى را تهیّه میکنند، یکجا یک نفوذیاى را وارد میکنند و یک کارى میکنند، پولى میدهند، از عوامل گوناگون مثل شهوات جنسى و پول و مانند اینها استفاده میکنند؛ اینها چیزهاى شناخته شده است، معمول است، منتها کیفیّت بهکارگیریاش را با ابتکار انجام خواهند داد. شیوههاى شما نه، شیوههایى است براى آنها ناشناخته؛ شما از ایمانها استفاده میکنید، از دین استفاده میکنید، از تلاش بیشتر و زحمتِ بیشتر بر خودتان وارد کردن استفاده میکنید؛ اینها را آنها نمیشناسند؛ این نقطهی قوّت شما است. این مال حملاتى است که شما خواهید کرد. امّا در حملهاى که او طرّاحى میکند و میخواهد حمله بکند که ابتکار عمل دست او است، شما حواستان باید کاملاً جمع باشد؛ عیناً مثل جبههی جنگ؛ وقتى دشمن میخواهد حمله بکند، ما بایستى در تمام طول جبهه بیدار باشیم چون نمیدانیم از کجا حمله خواهد کرد. ممکن است که از جبههی میانى حمله کند، ممکن است از بالا حمله کند، ممکن است از پایین حمله کند. باید همه جا ما بیدار باشیم. در طول این جبههاى که یقیناً از لحاظ معنوى بمراتب طولانیتر از جبههی مرزهاى ما است هم شما باید دائماً بیدار باشید و ضربه را فوراً برگردانید به خودشان.
همین الان هم دارند کار میکنند. همین الان که ما داریم با هم صحبت میکنیم، جاسوسهاى آمریکا و انگلیس و جاهاى دیگر در جاهاى مختلف هستند، بین مردم هستند، در دستگاهها هستند، در حوزهی علمیّه هست، همه جا هست، دارند کار میکنند که این را شماها بیشتر از من هم میدانید، روشنتر از من میدانید؛ من هم حدس میزنم -یعنى بدون این نمیشود؛ قطعاً هست- این شما هستید که باید به همّت بلند خودتان و به اتّکاء پروردگار، دنبال باشید و [آنها را] بگیرید. صحنه -این صحنهاى که شما درگیر آن هستید- صحنهی بسیار عجیبى است.
خسته هم نشوید از این کار. من به شما عرض بکنم، الان شاید در این سنگرهایى که جمهورى اسلامى در آنها دارد مبارزه میکند -مبارزهی به معناى خاص، نه به معناى عام، مبارزهی به معناى عام [یعنى اگر] کسى درس هم دارد میخواند در سنگرِ مبارزه است به یک معنا، گندم هم دارد میکارد در سنگرِ مبارزه است، مبارزهی به معناى عام این است؛ امّا مبارزهی به معناى خاص یعنى دستبهیقه شدن، یعنى واقعاً ضربه زدن و ضربه خوردن- در این صحنههاى مبارزهی به معناى خاص، هیچ سنگرى بافضیلتتر از سنگر شما نیست؛ چون خطر از ناحیهی نفوذ دشمن -نفوذ اطّلاعاتیاش و کار اطّلاعاتیاش- از همیشه و از همه جا بیشتر است. حتّى در قضیّهی جنگ هم اگر ما میتوانستیم یک کار اطّلاعاتىِ شایسته و ممتاز انجام بدهیم، بیشتر میزدیم، کمتر میخوردیم. خاصیّت اطّلاعات این است. با چشم بسته که نمیشود رفت به جنگ؛ با چشم باز باید رفت، دشمن را دید، برآوردش کرد، شناخت، ضربهاش را دید که از کجا پرتاب میشود، از کجا میآید. من عرض میکنم: هیچ سنگرى الان بافضیلتتر از سنگر شما که دارید کار ضدّاطّلاعاتى میکنید در مقابل تلاش دشمن نیست؛ این مهمتر است. حتّى از کارهاى اطّلاعاتى بهاصطلاح آفندى (۲) -چون شما پدافندید (۳)- کار شما فضیلتش بیشتر است؛ از کار نظامى، کار شما فضیلتش بیشتر است. این کارْ مهم است، سنگر عظیمى است.آنوقت در این کار مواظب باشید اخلاصتان را از دست ندهید. یعنى اگر چنانچه توانستید با همین اخلاص و صفا و واقعاً براى دلسوزىِ براى مردم، براى انقلاب، براى اسلام [کار کنید و] انشاءالله براى احساساتتان و براى نیّتتان و انگیزهتان، از اسلام و انقلاب چهارچوب درست کنید، بدانید هیچ عاملى نمیتواند شما را ضربه بزند، شما پیروز خواهید بود؛ پیروزى مال شما است. و اجر الهى، هم بهجاى خودش محفوظ است -وَ ما عِنـدَ اللهِ خَیرٌ وَ اَبقیّْ- (۴) هم بهتر از اجر دنیوى است. آنچه در اینجا از پیروزیها به دست خواهید آورد، یک شبکه را که شما منهدم میکنید، پاداش شما داده شد؛ این شبکه را که گرفتید، آشکار کردید، موفّق شدید؛ بزرگترین پاداش یک آدمى که دارد تلاش میکند همین است که موفّق میشود؛ امّا آن چیزى که پیش خدا دارید از این هم حتّى بالاتر است، از این شادیهاى دنیایى و اینها باارزشتر است و بالاتر است. این سنگر را محکم نگه دارید، حفظ کنید، دلسرد نشوید؛ مبادا اندکى و لحظهاى در اهمّیّت و [ارزش] این کار مردّد بشوید.
اوّلاً در این مسئلهی اخیر و این مجموعهی کسانى که شما گرفتید -بهخاطر تنوّعى که داشت چیزِ خیلى عجیبى بود؛ یعنى به مردم نشان داد از یک معمّم، منبرى و واعظ تا یک ارتشى تا یک بازارى تا یک استاد، تا مانند اینها؛ همینهایى که هستند، ترکیبشان را من درست الان یادم نیست، یک وقت آقایان این را گفتند- مردم فهمیدند که این مجموعه که علیه انقلاب دارد کار میکند، چقدر مجموعهی خطرناکى است. به نظر من هرچه بتوانید از اینها به شکل صحیحى براى توجّه دادن مردم به خطر استفاده کنید خوب است.البتّه مواظب باشید که در ارائهی گزارشها و خبرها، از جاى دیگر ضربه نخوریم. مثلاً فرض کنید چند ارتشى را پشت سر هم بیاوریم در تلویزیون، یکدفعه ما روحیهی ارتش را از دست میدهیم؛ این خسارت، بزرگ است. اینجور نباشد که ما درحالیکه میخواهیم مثلاً فرض کنید موجب این بشویم که مردم روحیه پیدا کنند، ناگهان ما ارتش را [زیر سؤال ببریم]؛ خب، چهار آدم خائن آمدهاند [این کارها را کردهاند]. آن همه جوان مسلمان در میدانهاى جنگ، ارتشیهایى که سالهاى متمادى هشت سال بلکه ده سال در جبهه بودند، خاک خوردند -خب، اینها را من از نزدیک خودم دیدهام؛ من اینها را از کسى روایت نمیکنم، حکایت نیست، درایت است؛ عین آنچه خودم دیدهام- کسانى که مرخصى نفهمیدند، خستگى نفهمیدند، شب و روز نفهمیدند، بهجاى آب خنک تابستان و کرسى گرمِ زمستان رفتند در جبههها، با آن وضع زندگى کردند؛ حالا ما بیاییم یک آدم خائنِ پلیدى را اینجا معرّفى کنیم و بعد در ذهن مردم یکدفعه براى ارتش مثلاً یک چیزى پیش بیاید، این هیچ مصلحت نیست. پس در ارائه، حتماً مواظب این جهات جنبى باشید. ارائه بکنید، منتها به شکلى که این عوارض جنبى را حتماً نداشته باشد. نه اینکه ارتشیها را نشان ندهید -چرا، آنها را هم باید نشان داد- امّا اینهایى را که میخواهید نشان بدهید جورى ترتیب بدهید، جورى تنظیم کنید که هیچ برداشت ذهنى غلط و بدى به مردم منعکس نشود. پس مصاحبههاى خوبى انشاءالله ترتیب بدهید و اینها را معرّفى کنید، به مردم بگویید. البتّه کسانى هم که میتوانند از شما پشتیبانى کنند، باید پشتیبانى کنند. این یک نکته.
من یک نکته[ى دیگر] را هم به شما عرض بکنم: این دو دستگاه، یعنى وزارت اطّلاعات و حفاظت اطّلاعات ارتش -حالا البتّه مثل اینکه در این مجموعهی اینجا، حفاظت اطّلاعات سپاه نیست، فعلاً شما دو مجموعه هستید؛ حفاظت اطّلاعات سپاه هم یک جاهایى باز یک مرزهاى مشترکى پیدا میکند یا با وزارت اطّلاعات یا با حفاظت [اطّلاعات ارتش]- باید تمام تلاشتان این باشد که با هم همکارى کنید. ببینید! ما در مجمع تشخیص مصلحت، ساعتها و جلسات تمامنشدنىِ پُربحثِ کماثرى را گذراندیم که یک طرف آقایان حفاظت اطّلاعات، یک طرف آقایان ارتش، یک طرف آقایان سپاه، یک طرف آقایان وزارت اطّلاعات [بودند و] آمدند هر کدام یک نکتهاى را که مورد نظرشان بود گفتند و با هم بحث کردند. من به نظرم میرسد که نهفقط در سطوح بالا -در سطوح بالا و رؤسا که بهجاى خود محفوظ- [بلکه] در سطوح درجهی دو، در سطوح درجهی سه، حتّى در سطوح کارى، واقعاً بهعنوان یک مقصود، همّت بگمارید براى اینکه این دستگاههاى اطّلاعاتى را به همدیگر [نزدیکتر کنید]؛ یعنى لااقل دستگاههاى ضدّاطّلاعاتى را -[دستگاه] اطّلاعاتى باز جدا است؛ یکى میرود در این جبهه میجنگد، یکى میرود در آن جبهه؛ آن هم خسارت دارد- آنجایى که بحث، بحثِ ضدّاطّلاعات است، یعنى یک دشمنى حمله کرده، شما میخواهید بروید به مقابلهاش، یک نفر هم از آنجا میخواهد برود مقابله، هوا هم تاریک است -چون بحث در کار اطّلاعاتى این است که هوا تاریک است، چراغ هم روشن نیست- خب اگر شما نهایت همکارى را با هم نداشته باشید، بر سر شما چه خواهد آمد و بر دشمن چه خواهد گذشت؟ خیلى واقعاً تأسّفآور است که ما فرض کنیم در نیروهاى ما، این یکى از اینجا دارد حرکت میکند و دشمن را هدف گرفته، او از این خبر ندارد؛ او هم دارد حرکت میکند، این از او خبر ندارد! چیزِ وحشتانگیزى است!یک کتابى (۵) من میخواندم، مال آن جاسوس انگلیسى پیتر رایت بود؛ آنجا ما دیدیم که آنها که از لحاظ امکانات و بودجه و بلوغ اطّلاعاتى -ببینید این نکتهی مهمّى است؛ دستگاه به بلوغ اطّلاعاتى رسیده، به این معنا که [در آن] دستگاه همه میفهمند که ارزش اطّلاعات چقدر است؛ در کشور ما متأسّفانه هنوز نه مردم و نه مسئولین نمیدانند که ارزش اطّلاعات چقدر است لذا اطّلاعات را خیلى راحت میدهند، خیلى راحت نمیگیرند، یعنى در جمع کردن آن کوتاهى میکنند و به دستگاه اطّلاعاتى پشتیبانى نمیرسانند؛ اگر ته دل بعضى از این دستگاهها را شما بسنجید، میبینید ته دلشان این است که اصلاً این دستگاه اطّلاعاتى نباشد! واقعاً! نمیدانند؛ درحالیکه کشورى مثل انگلیس، بعد از آن کشورى مثل آمریکا، بیشتر از همه کشورى مثل شوروى، کشورهایى هستند که به تعبیر من به بلوغ اطّلاعاتى رسیدهاند، یعنى از لحاظ فهم مسئلهی اطّلاعات بالغ شدهاند- میدانند که اطّلاعات چقدر ارزش دارد، لذا پشتیبانى میکنند، پول میگذارند و کارهایى مانند اینها میکنند؛ خب، این از لحاظ روحیهشان؛ از لحاظ دستگاههایشان هم که میدانید آنها چقدر پیش رفتهاند؛ چهل سال پیش دستگاههایى داشتند که من گمان نمیکنم دستگاههاى اطّلاعاتى ما هنوز آنها را داشته باشند، آن دستگاههایى که از فرکانسهاى چهجورى استفاده میکردند؛ من گمان نمیکنم الان هم ما از آن امکانات بهرهمند باشیم، یا شماها دارید و به ما نمیگویید؛ (۶) علیایحال خیلى جلو هستند از ما، باوجود این همه پیشرفتها و امکانات، وقتیکه بین امآیشش (۷) و امآیپنج (۸) که دو دستگاه آنجا است تنازع پیش میآید سرِ فلان [مسئله]، شما ببینید چه فضاحتهایى به بار میآید! که در آن کتاب یک مقدارى از آن منعکس است؛ نمیشود هم بگوییم این کتاب دروغ نوشته، نه؛ بنده یک قدرى دقّت کردم ببینم ممکن است یک چیزهایى از آن مثلاً دروغ و یکذرّه چاخان و این چیزها هم باشد، امّا عمدهی مطالبش درست بود و مطالب صحیحى بود. خب، وقتى آنها با آن همه امکانات، آنجور ضربه میخورند از تعارض اطّلاعات، ما بهطریقِاولىٰ ضربه میخوریم. این واقعاً یک تکلیف شرعى است که آقایان سعى کنید تا آنجایى که در وسع شما است، انشاءالله با همدیگر همکارى کنید.
خداوند انشاءالله از شماها راضى باشد و بهتان توفیق بدهد و کمکتان کند. و خداوند انشاءالله روح مطهّر و مقدّس امام عزیزمان را با اولیائش محشور کند؛ ایشان علیرغم اینکه سابقهی ذهنیاى با مسائل اطّلاعات نداشتند امّا چقدر نسبت به مسئلهی اطّلاعات اهتمام داشتند؛ واقعاً این مقدارى که ایشان براى وزارت اطّلاعات و براى مسئولین اطّلاعاتى اهمّیّت قائل میشدند و حرف آنها را ملاک میدانستند در مسائل -که مایهی گلهی بعضیها هم میشد- من هیچ کس را ندیدم؛ این بلوغ فکرىِ برجستهی آن بزرگمَرد را نشان میدهد که همهچیز را با دید حکمت الهى نگاه میکرد. خداوند انشاءالله روحش را از شما راضى کند و شماها را مورد تأیید خودش قرار بدهد. (۹)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
لازم است بنده از برادران عزیز تشکّر کنم که این فرصت را به بنده دادید که از شماها بهخاطر زحماتتان و تلاش شبانهروزیتان و مجاهدت خاموش و آرام و بیریائتان سپاسگزارى کنم. و امام عزیزمان -خیلى سنجیده- فرمودند که برادرانى که در جبههی اطّلاعات و در سنگر اطّلاعاتى مشغول جهاد هستند، سربازان گمنامند. حقیقتاً همینجور است و شما درحالیکه در جبههاى درگیر هستید که نه خطرش، نه توطئهی دشمن در آن، نه زحمات و مجاهدتهایش بههیچوجه کمتر از جبههی نظامى نیست، امّا از آن شور و هیجان ظاهرى و به حسب ظاهر، تعریفها و تمجیدها و افتخارات ظاهریاى که در کار نظامى هست چشم پوشیدید و در این سنگر دارید زحمت میکشید. خداوند انشاءالله شماها را حفظ کند، به شما توفیق بدهد، ذهن شما را روشن و ارادهی شما را قوى کند و سلاح هوش و ابتکار را -که اصلیترین سلاح شما است- انشاءالله بُرّا کند.
من یکى دو نکته را ابتدائاً عرض بکنم. نکتهی اوّل در مورد این تلاش موفّقِ اخیرِ چند ماه پیش شما است که منتهى شد به انهدام یک شبکهی خطرناک اطّلاعاتىِ استکبارى در داخل کشورمان که مشترکاً -هم برادران عزیز وزارت اطّلاعات، هم برادران عزیز حفاظت اطّلاعات ارتش- واقعاً کار بزرگ و قابل تحسینى کردید و این مجموعهی خطرناکى را که در آن از آخوند تا ارتشى تا بازارى تا آدم معمولىِ کوچه و بازار، همهجور عضو و فردى داشت، این ترکیب خطرناک را بحمدالله منهدم کردید. کار باارزشى بود؛ خداوند انشاءالله از شما قبول کند. البتّه دشمن از رو نخواهد رفت و توطئهی خودش را متوقّف نخواهد کرد. ضربه است، میخورد، [ولى] باز خودش را آماده میکند، جمعوجور میکند براى زدن ضربهی بعدى؛ و بدون شک ضربهی بعدىِ دشمن با توجّه به نقصهاى او در این ضربهاى است که حالا خورد، یعنى نگاه میکند ببیند شما از کجا توانستید تودهنى را به او بزنید، قطعاً آن روزنه را محکم خواهد گرفت.اوّلاً به احتمال زیاد نقطهضعف خودش را خواهد شناخت؛ بیشترین تلاش او این خواهد بود که ارزیابى کند ببیند از کجا اشتباه کرده، کجا ضربه خورده؛ و چون آنها دستگاههاى کاریشان آماده و منسجم و قوى است، فوراً میگردند پیدا میکنند، میفهمند نقطهی ضعفشان این بود؛ آن نقطهضعف را خواهند گرفت. شما در نوبت بعدى بایستى ضربهی ابتکارآمیز بعدى را بزنید، چون او حملهکننده است؛ همیشه ابتکار عمل دست مهاجم است، او دارد هجوم میآورد، پس او شیوه را انتخاب میکند؛ شما بایستى هوشمندیتان را به کار ببرید، شیوهاى را که او انتخاب کرده -در بین هزاران احتمال یا صدها احتمال- پیدا کنید، به خودش برگردانید. البتّه آنوقتى که باز دستگاه اطّلاعاتى اسلام و حق شروع میکند به ضربه زدن به آنها و حمله کردن به آنها، عین همین معادله بعکس خواهد شد؛ یعنى آنها باید ببینند شما از چه شیوهاى استفاده کردهاید؛ که کار آنها سختتر است، چون شیوههاى ما را آنها نمیشناسند. شیوههاى آنها شیوههاى قابل حدس است، چیزهاى استاندارد و شبهاستاندارد است: یک ابزارى را تهیّه میکنند، یکجا یک نفوذیاى را وارد میکنند و یک کارى میکنند، پولى میدهند، از عوامل گوناگون مثل شهوات جنسى و پول و مانند اینها استفاده میکنند؛ اینها چیزهاى شناخته شده است، معمول است، منتها کیفیّت بهکارگیریاش را با ابتکار انجام خواهند داد. شیوههاى شما نه، شیوههایى است براى آنها ناشناخته؛ شما از ایمانها استفاده میکنید، از دین استفاده میکنید، از تلاش بیشتر و زحمتِ بیشتر بر خودتان وارد کردن استفاده میکنید؛ اینها را آنها نمیشناسند؛ این نقطهی قوّت شما است. این مال حملاتى است که شما خواهید کرد. امّا در حملهاى که او طرّاحى میکند و میخواهد حمله بکند که ابتکار عمل دست او است، شما حواستان باید کاملاً جمع باشد؛ عیناً مثل جبههی جنگ؛ وقتى دشمن میخواهد حمله بکند، ما بایستى در تمام طول جبهه بیدار باشیم چون نمیدانیم از کجا حمله خواهد کرد. ممکن است که از جبههی میانى حمله کند، ممکن است از بالا حمله کند، ممکن است از پایین حمله کند. باید همه جا ما بیدار باشیم. در طول این جبههاى که یقیناً از لحاظ معنوى بمراتب طولانیتر از جبههی مرزهاى ما است هم شما باید دائماً بیدار باشید و ضربه را فوراً برگردانید به خودشان.
همین الان هم دارند کار میکنند. همین الان که ما داریم با هم صحبت میکنیم، جاسوسهاى آمریکا و انگلیس و جاهاى دیگر در جاهاى مختلف هستند، بین مردم هستند، در دستگاهها هستند، در حوزهی علمیّه هست، همه جا هست، دارند کار میکنند که این را شماها بیشتر از من هم میدانید، روشنتر از من میدانید؛ من هم حدس میزنم -یعنى بدون این نمیشود؛ قطعاً هست- این شما هستید که باید به همّت بلند خودتان و به اتّکاء پروردگار، دنبال باشید و [آنها را] بگیرید. صحنه -این صحنهاى که شما درگیر آن هستید- صحنهی بسیار عجیبى است.
خسته هم نشوید از این کار. من به شما عرض بکنم، الان شاید در این سنگرهایى که جمهورى اسلامى در آنها دارد مبارزه میکند -مبارزهی به معناى خاص، نه به معناى عام، مبارزهی به معناى عام [یعنى اگر] کسى درس هم دارد میخواند در سنگرِ مبارزه است به یک معنا، گندم هم دارد میکارد در سنگرِ مبارزه است، مبارزهی به معناى عام این است؛ امّا مبارزهی به معناى خاص یعنى دستبهیقه شدن، یعنى واقعاً ضربه زدن و ضربه خوردن- در این صحنههاى مبارزهی به معناى خاص، هیچ سنگرى بافضیلتتر از سنگر شما نیست؛ چون خطر از ناحیهی نفوذ دشمن -نفوذ اطّلاعاتیاش و کار اطّلاعاتیاش- از همیشه و از همه جا بیشتر است. حتّى در قضیّهی جنگ هم اگر ما میتوانستیم یک کار اطّلاعاتىِ شایسته و ممتاز انجام بدهیم، بیشتر میزدیم، کمتر میخوردیم. خاصیّت اطّلاعات این است. با چشم بسته که نمیشود رفت به جنگ؛ با چشم باز باید رفت، دشمن را دید، برآوردش کرد، شناخت، ضربهاش را دید که از کجا پرتاب میشود، از کجا میآید. من عرض میکنم: هیچ سنگرى الان بافضیلتتر از سنگر شما که دارید کار ضدّاطّلاعاتى میکنید در مقابل تلاش دشمن نیست؛ این مهمتر است. حتّى از کارهاى اطّلاعاتى بهاصطلاح آفندى (۲) -چون شما پدافندید (۳)- کار شما فضیلتش بیشتر است؛ از کار نظامى، کار شما فضیلتش بیشتر است. این کارْ مهم است، سنگر عظیمى است.آنوقت در این کار مواظب باشید اخلاصتان را از دست ندهید. یعنى اگر چنانچه توانستید با همین اخلاص و صفا و واقعاً براى دلسوزىِ براى مردم، براى انقلاب، براى اسلام [کار کنید و] انشاءالله براى احساساتتان و براى نیّتتان و انگیزهتان، از اسلام و انقلاب چهارچوب درست کنید، بدانید هیچ عاملى نمیتواند شما را ضربه بزند، شما پیروز خواهید بود؛ پیروزى مال شما است. و اجر الهى، هم بهجاى خودش محفوظ است -وَ ما عِنـدَ اللهِ خَیرٌ وَ اَبقیّْ- (۴) هم بهتر از اجر دنیوى است. آنچه در اینجا از پیروزیها به دست خواهید آورد، یک شبکه را که شما منهدم میکنید، پاداش شما داده شد؛ این شبکه را که گرفتید، آشکار کردید، موفّق شدید؛ بزرگترین پاداش یک آدمى که دارد تلاش میکند همین است که موفّق میشود؛ امّا آن چیزى که پیش خدا دارید از این هم حتّى بالاتر است، از این شادیهاى دنیایى و اینها باارزشتر است و بالاتر است. این سنگر را محکم نگه دارید، حفظ کنید، دلسرد نشوید؛ مبادا اندکى و لحظهاى در اهمّیّت و [ارزش] این کار مردّد بشوید.
اوّلاً در این مسئلهی اخیر و این مجموعهی کسانى که شما گرفتید -بهخاطر تنوّعى که داشت چیزِ خیلى عجیبى بود؛ یعنى به مردم نشان داد از یک معمّم، منبرى و واعظ تا یک ارتشى تا یک بازارى تا یک استاد، تا مانند اینها؛ همینهایى که هستند، ترکیبشان را من درست الان یادم نیست، یک وقت آقایان این را گفتند- مردم فهمیدند که این مجموعه که علیه انقلاب دارد کار میکند، چقدر مجموعهی خطرناکى است. به نظر من هرچه بتوانید از اینها به شکل صحیحى براى توجّه دادن مردم به خطر استفاده کنید خوب است.البتّه مواظب باشید که در ارائهی گزارشها و خبرها، از جاى دیگر ضربه نخوریم. مثلاً فرض کنید چند ارتشى را پشت سر هم بیاوریم در تلویزیون، یکدفعه ما روحیهی ارتش را از دست میدهیم؛ این خسارت، بزرگ است. اینجور نباشد که ما درحالیکه میخواهیم مثلاً فرض کنید موجب این بشویم که مردم روحیه پیدا کنند، ناگهان ما ارتش را [زیر سؤال ببریم]؛ خب، چهار آدم خائن آمدهاند [این کارها را کردهاند]. آن همه جوان مسلمان در میدانهاى جنگ، ارتشیهایى که سالهاى متمادى هشت سال بلکه ده سال در جبهه بودند، خاک خوردند -خب، اینها را من از نزدیک خودم دیدهام؛ من اینها را از کسى روایت نمیکنم، حکایت نیست، درایت است؛ عین آنچه خودم دیدهام- کسانى که مرخصى نفهمیدند، خستگى نفهمیدند، شب و روز نفهمیدند، بهجاى آب خنک تابستان و کرسى گرمِ زمستان رفتند در جبههها، با آن وضع زندگى کردند؛ حالا ما بیاییم یک آدم خائنِ پلیدى را اینجا معرّفى کنیم و بعد در ذهن مردم یکدفعه براى ارتش مثلاً یک چیزى پیش بیاید، این هیچ مصلحت نیست. پس در ارائه، حتماً مواظب این جهات جنبى باشید. ارائه بکنید، منتها به شکلى که این عوارض جنبى را حتماً نداشته باشد. نه اینکه ارتشیها را نشان ندهید -چرا، آنها را هم باید نشان داد- امّا اینهایى را که میخواهید نشان بدهید جورى ترتیب بدهید، جورى تنظیم کنید که هیچ برداشت ذهنى غلط و بدى به مردم منعکس نشود. پس مصاحبههاى خوبى انشاءالله ترتیب بدهید و اینها را معرّفى کنید، به مردم بگویید. البتّه کسانى هم که میتوانند از شما پشتیبانى کنند، باید پشتیبانى کنند. این یک نکته.
من یک نکته[ى دیگر] را هم به شما عرض بکنم: این دو دستگاه، یعنى وزارت اطّلاعات و حفاظت اطّلاعات ارتش -حالا البتّه مثل اینکه در این مجموعهی اینجا، حفاظت اطّلاعات سپاه نیست، فعلاً شما دو مجموعه هستید؛ حفاظت اطّلاعات سپاه هم یک جاهایى باز یک مرزهاى مشترکى پیدا میکند یا با وزارت اطّلاعات یا با حفاظت [اطّلاعات ارتش]- باید تمام تلاشتان این باشد که با هم همکارى کنید. ببینید! ما در مجمع تشخیص مصلحت، ساعتها و جلسات تمامنشدنىِ پُربحثِ کماثرى را گذراندیم که یک طرف آقایان حفاظت اطّلاعات، یک طرف آقایان ارتش، یک طرف آقایان سپاه، یک طرف آقایان وزارت اطّلاعات [بودند و] آمدند هر کدام یک نکتهاى را که مورد نظرشان بود گفتند و با هم بحث کردند. من به نظرم میرسد که نهفقط در سطوح بالا -در سطوح بالا و رؤسا که بهجاى خود محفوظ- [بلکه] در سطوح درجهی دو، در سطوح درجهی سه، حتّى در سطوح کارى، واقعاً بهعنوان یک مقصود، همّت بگمارید براى اینکه این دستگاههاى اطّلاعاتى را به همدیگر [نزدیکتر کنید]؛ یعنى لااقل دستگاههاى ضدّاطّلاعاتى را -[دستگاه] اطّلاعاتى باز جدا است؛ یکى میرود در این جبهه میجنگد، یکى میرود در آن جبهه؛ آن هم خسارت دارد- آنجایى که بحث، بحثِ ضدّاطّلاعات است، یعنى یک دشمنى حمله کرده، شما میخواهید بروید به مقابلهاش، یک نفر هم از آنجا میخواهد برود مقابله، هوا هم تاریک است -چون بحث در کار اطّلاعاتى این است که هوا تاریک است، چراغ هم روشن نیست- خب اگر شما نهایت همکارى را با هم نداشته باشید، بر سر شما چه خواهد آمد و بر دشمن چه خواهد گذشت؟ خیلى واقعاً تأسّفآور است که ما فرض کنیم در نیروهاى ما، این یکى از اینجا دارد حرکت میکند و دشمن را هدف گرفته، او از این خبر ندارد؛ او هم دارد حرکت میکند، این از او خبر ندارد! چیزِ وحشتانگیزى است!یک کتابى (۵) من میخواندم، مال آن جاسوس انگلیسى پیتر رایت بود؛ آنجا ما دیدیم که آنها که از لحاظ امکانات و بودجه و بلوغ اطّلاعاتى -ببینید این نکتهی مهمّى است؛ دستگاه به بلوغ اطّلاعاتى رسیده، به این معنا که [در آن] دستگاه همه میفهمند که ارزش اطّلاعات چقدر است؛ در کشور ما متأسّفانه هنوز نه مردم و نه مسئولین نمیدانند که ارزش اطّلاعات چقدر است لذا اطّلاعات را خیلى راحت میدهند، خیلى راحت نمیگیرند، یعنى در جمع کردن آن کوتاهى میکنند و به دستگاه اطّلاعاتى پشتیبانى نمیرسانند؛ اگر ته دل بعضى از این دستگاهها را شما بسنجید، میبینید ته دلشان این است که اصلاً این دستگاه اطّلاعاتى نباشد! واقعاً! نمیدانند؛ درحالیکه کشورى مثل انگلیس، بعد از آن کشورى مثل آمریکا، بیشتر از همه کشورى مثل شوروى، کشورهایى هستند که به تعبیر من به بلوغ اطّلاعاتى رسیدهاند، یعنى از لحاظ فهم مسئلهی اطّلاعات بالغ شدهاند- میدانند که اطّلاعات چقدر ارزش دارد، لذا پشتیبانى میکنند، پول میگذارند و کارهایى مانند اینها میکنند؛ خب، این از لحاظ روحیهشان؛ از لحاظ دستگاههایشان هم که میدانید آنها چقدر پیش رفتهاند؛ چهل سال پیش دستگاههایى داشتند که من گمان نمیکنم دستگاههاى اطّلاعاتى ما هنوز آنها را داشته باشند، آن دستگاههایى که از فرکانسهاى چهجورى استفاده میکردند؛ من گمان نمیکنم الان هم ما از آن امکانات بهرهمند باشیم، یا شماها دارید و به ما نمیگویید؛ (۶) علیایحال خیلى جلو هستند از ما، باوجود این همه پیشرفتها و امکانات، وقتیکه بین امآیشش (۷) و امآیپنج (۸) که دو دستگاه آنجا است تنازع پیش میآید سرِ فلان [مسئله]، شما ببینید چه فضاحتهایى به بار میآید! که در آن کتاب یک مقدارى از آن منعکس است؛ نمیشود هم بگوییم این کتاب دروغ نوشته، نه؛ بنده یک قدرى دقّت کردم ببینم ممکن است یک چیزهایى از آن مثلاً دروغ و یکذرّه چاخان و این چیزها هم باشد، امّا عمدهی مطالبش درست بود و مطالب صحیحى بود. خب، وقتى آنها با آن همه امکانات، آنجور ضربه میخورند از تعارض اطّلاعات، ما بهطریقِاولىٰ ضربه میخوریم. این واقعاً یک تکلیف شرعى است که آقایان سعى کنید تا آنجایى که در وسع شما است، انشاءالله با همدیگر همکارى کنید.
خداوند انشاءالله از شماها راضى باشد و بهتان توفیق بدهد و کمکتان کند. و خداوند انشاءالله روح مطهّر و مقدّس امام عزیزمان را با اولیائش محشور کند؛ ایشان علیرغم اینکه سابقهی ذهنیاى با مسائل اطّلاعات نداشتند امّا چقدر نسبت به مسئلهی اطّلاعات اهتمام داشتند؛ واقعاً این مقدارى که ایشان براى وزارت اطّلاعات و براى مسئولین اطّلاعاتى اهمّیّت قائل میشدند و حرف آنها را ملاک میدانستند در مسائل -که مایهی گلهی بعضیها هم میشد- من هیچ کس را ندیدم؛ این بلوغ فکرىِ برجستهی آن بزرگمَرد را نشان میدهد که همهچیز را با دید حکمت الهى نگاه میکرد. خداوند انشاءالله روحش را از شما راضى کند و شماها را مورد تأیید خودش قرار بدهد. (۹)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سرهنگ مصطفىٰ ترابىپور (رئیس سازمان حفاظت اطّلاعات ارتش) و حجّتالاسلام على یونسى (نمایندهى ولىّفقیه در سازمان حفاظت اطّلاعات ارتش) در جلسه حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین محمّد محمّدىرىشهرى (وزیر اطّلاعات)، گزارشى ارائه کرد. این دیدار بهمناسبت شناسایى و انهدام شبکهى گستردهى جاسوسى آمریکا در ایران برگزار شد. ر.ک: تقدیر از کارشناسان اطّلاعاتى کشور، در پى شناسایى و انهدام شبکهى جاسوسى آمریکا در ایران (۱۳۶۸/۴/۱۸) پىنوشت شمارهی ۱
۲) جنگى
۳) مجموعهى کارها و روشهایى که براى دفع حملهى دشمن به کار میرود
۴) سورهى قصص، بخشى از آیهی ۶٠؛ «... و[لى] آنچه پیش خدا است، بهتر و پایدارتر است ...»
۵) کتاب شناسایى و شکار جاسوس
۶) خندهى حضّار
۷) سازمان اطّلاعات خارجى انگلیس ( MI۶ )
۸) سازمان اطّلاعات داخلى انگلیس ( MI۵ )
۹) در پایان این دیدار، رهبر معظّم انقلاب لوح تقدیرى به افراد مؤثّر در این موضوع اهدا فرمودند، ر.ک: تقدیر از کارشناسان اطّلاعاتى کشور، در پى شناسایى و انهدام شبکهى جاسوسى آمریکا در ایران (۱۳۶۸/۴/۱۸)