تحلیل کلان انقلاب اسلامی
باید نگاه کلان به انقلاب اسلامی در افکار عمومی زنده بشود
با گذشت نزدیک به سی سال از حادثهی انقلاب اسلامی، جا دارد که یک نگاه کلان و یک نگاه فراگیر به این حادثه بیندازیم. نگاههای جزئی، نگاه به حوادث میانهی راه و نگاه به افتوخیزها، خیلی گویا نیست؛ باید نگاه کلان و فراگیر به انقلاب اسلامی- که البته بسیاری از مردم خود ما، برجستگان خود ما و بیگانگان، اینگونه کلان نگاه کردهاند- در سطح افکار عمومی زنده بشود و به آن توجه پیدا بشود. ...
نگاه کلان به انقلاب- یعنی نگاه به انگیزهها و زمینهها و عوامل بالادستی انقلاب و تشکیل نظام، و نگاه به عاملِ محوری انقلاب یعنی مردم و ایمان دینی آنها، و نگاه به هزینهها- موجب میشود که ما در هر شأنی که هستیم و در هرجا که هستیم، به مسائل جزئی و کوچک خیلی اهمیت ندهیم؛ به عظمت انقلاب و حرکت عمومی انقلاب نگاه کنیم که بحمد اللَّه در طول این سی سال، با قدرت و قوّت ادامه داشته است و ملت ایران هر روز بهتر از گذشته- بااینکه توطئهها و تلاش دشمن هم بیشتر شده- به پیش حرکت کرده است.[1]
جزئینگریها موجب غفلت از نگاه کلان نشود
چون ما در آستانهی ورود در دههی چهارمیم، نزدیک به سی سال، گذشته؛ معمولاً در یک چنین دورانی نگاه به یک حادثه - مثل حادثهی عظیم انقلاب - یک نگاه همراه با قضاوت و داوری در مورد کارکردهاست. اگرچه در سی سالگی، انقلاب هنوز در عنفوان جوانی است؛ در این شک نیست - نیروی انقلاب بحمداللَّه خیلی زیاد است، مخصوصاً این انقلاب - لیکن در عین حال در دورهی سی ساله وقتی انسان نگاه میکند، یک داوریای نسبت به عملکرد و توفیق و کارآمدی برای انسان پیش میآید. ما در این داوری باید اشتباه نکنیم؛ و این جز با یک نگاه کلان امکانپذیر نیست. ...
اگر ما نگاه کلان به انقلاب و حادثهی پدید آمدن جمهوری اسلامی بکنیم، جزئینگریها نمیتواند ما را گمراه کند. گاهی جزئینگری و نگاه نکردن مسیر مستمرِ از ابتداء تا انتهاء، انسان را گمراه میکند؛ حتّی گاهی آدم راه را گم میکند، هدف را گم میکند. نمیخواهیم بگوئیم جزئینگر نباشیم؛ چرا، نگرش به جزئیات، یعنی همان برنامهریزی؛ این را ما منکر نیستیم. برنامهریزی، نگاه به فصول مختلف و بخشهای مختلف، یعنی جزئینگری. میخواهیم بگوئیم این نگاه به بخشها و اجزاء و ابعاض موجب نشود که ما غافل بشویم از نگاه به کل. چون نگاه به کل برای ما درسآموز است.[2]
عناصر نگاه کلان به انقلاب اسلامی
در همهی حوادث عالم چند عنصر را باید در کنار هم دید: یکی نگاه به عوامل اولی، یعنی عوامل بالادستی حادثه است: انگیزهها، هدفها، زمینههای تاریخی، زمینههای جغرافیائی و جغرافیای سیاسی؛ اینها چیزهائی است که در شناخت حادثه تأثیر دارد.
در حادثهی انقلاب ما، آن عنصر اول عبارت است از همان ایمان مردم، مبارزات آزادیخواهانه و جرقههای این مبارزات- که در مشروطیت و در تحریم تنباکو به وسیلهی میرزای شیرازی و در نهضت ملی شدن صنعت نفت و در حوادث گوناگون دیگر، این زمینههای تاریخی وجود پیدا کرد- و بیداری روحانیت مبارز و شخص امام بزرگوار که از این زمینهها بهترین استفاده را کرد و این حرکت به راه افتاد. این، آن پیشزمینه است.
عنصر دوم نگاه کردن به میداندار و صاحب حادثه است. عنصر میاندار و میداندار در این حادثه مردم بودند؛ مردم! حادثهی عظیمِ بینظیرِ تاریخیِ انقلاب اسلامی را مردم رقم زدند. ...
عنصر سوم در هر حادثهای عوامل معارض و مزاحم با آن حادثه یا با آن حرکت است که هزینههائی را تحمیل میکند. در ماجرای انقلاب اسلامی هم همینجور است؛ از اول عنصر معارض وجود داشت. این معنایش این است که ملت ایران استقلال و آزادی را با سعی و تلاشِ خود بدست میآورَد؛ اما هزینهی آن را هم باید بپردازد و میپردازد. هر انسانی که بخواهد برای آن چیزی که به دنبال آن هست هزینهای نپردازد و زحمتی را بر دوش نگیرد، هرگز به آن هدف نخواهد رسید. با نشستن و عافیتطلبی و به دنبال تلاش و خطر نرفتن، هرگز انسان به آرزوهایش نمیرسد. ملتها هم همینجورند. آن ملتی به عزت و سربلندی دست پیدا میکند که با شجاعت وارد میدان بشود، کار را تعقیب کند و هزینههای آن را هم با رشادت تمام بپردازد و ملت ایران این کار را کرد.[3]
برای مطالعه بیشتر به مدخل «تحلیل کلان انقلاب اسلامی» بخش جستار مراجعه کنید.