بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
در این روزهاى بسیار حسّاس که دلهاى همهی ملّت ما را -مخصوصاً دلهاى شما جوانان و دانشجویان و اندیشمندان را- غم سنگینى از فقدان امام عزیزمان فراگرفته و فضاى کشور حقیقتاً در سایهی همدلى مردم و مصیبت بزرگ مشترکى که همهی دلها را فشرد و همهی چشمها را اشکبار کرد، بحمدالله با صفا و صمیمیّتى آغشته است، چه بهتر که در این فضاى معنوى و در این محیط صمیمى، از اصلیترین و ضروریترین مسائل کشور سخن به میان بیاید و مؤثّرترین قشرهاى کشور، دربارهی آیندهی این انقلاب و آیندهی این کشور، خطّ صحیح و مستقیم و آرمانهاى روشن و منوّر را با خودشان مرور کنند و نسبت به آنها تصمیم قاطع بگیرند و حرکت نویى -که مرهون برکات امام عزیزمان است- آغاز بشود.حقیقت این است که این مرد بزرگ، این شخصیّت عظیم تاریخى، با حیات خود -با وجود خود، با تحرّک خود، با ابتکار خود، با راهنماییهایى که از آن روح بزرگ و دل روشن برمیآمد- و همچنین با مرگ پُرحادثهی خود، با عروج ملکوتى خود، به انقلاب و به اسلام و به مسلمین خدمت کرد. شخصیّت این بزرگوار حامل هدایتهایى است که براى سالهاى متمادىِ امّت اسلامى، درس و رهنمودِ راهگشا است.
یکى از همین مسائل اساسى که عرض کردم جا دارد دربارهی آنها بِجد در فضاى عمومى جامعه فکر بشود و براى آن تصمیم قاطع گرفته بشود، همین مسئلهی دانشگاه و دانشجویان و علم و تحقیق و مانند اینها است. ما میتوانیم بهصورت قاطع ادّعا کنیم که در نظر رهبر کبیر فقید ما مسئلهی دانشگاهها جزو مسائل طراز اوّل براى انقلاب و کشور بود. یک وقتى در دیدارى -که جمعى از مسئولین فرهنگى با ایشان داشتند که ما [هم] بودیم- ایشان فرمودند که مسئلهی جنگ، یک مسئلهی موقّت است، [امّا] مسئلهی مهم، مسئلهی ماندگار، مسئلهی اساسى، مسئلهی دانشگاهها است. (۲) و این یک واقعیّت است. و دانشگاه -که قوامِ اصلى آن هم به استاد و دانشجو است- حقیقتاً پایهاى است براى آیندهی کشور. من در این اجتماع عظیم شما برادران و خواهران عزیز -که با شور و اخلاص بیشائبهی مخصوص خودتان اینجا آمدید و شرکت کردید، و در این مقطع مهمّ حیاتِ سیاسىِ ما حضور قوىّ خودتان را اعلام کردید- مایلم با شما دانشجویان عزیز قدرى صحبت کنم؛ البتّه صحبت مفصّلِ همهجانبه را میگذاریم براى فرصتهاى بعد -این روزها حقیقتاً فرصت کم است- مخصوصاً که میبینم بعضى از شما عزیزان در شرایط گرما و آفتاب نشستهاید.
من عرض میکنم: دانشجو در نظام جمهورى اسلامى -که یک نظام صددرصد مردمى است- باید نقشى داشته باشد بارزتر از نقش دانشجویان در هر جاى دیگر دنیا. درست است که همهی ملّتها، همهی جوانهاى کشورها، به کشورشان، به سرنوشتشان، به ملّتشان علاقهمندند -در این شکّى نمیشود داشت؛ مردم دنیا بالاخره میهنشان را، خانهشان را دوست دارند- امّا فرق است بین یک نظامى که بر اساس یک انقلاب مردمى و متّکى به اراده و احساس عامّهی مردم به وجود آمده و بنا شده و حرکت کرده و با دشمن مبارزه کرده و موانع را برداشته و یکایک آحاد مردم در آن احساس یک پیوند عمیقى با این نظام میکنند، و غیر آن. نظام ما اینجورى است.این روزها مظهر دیگرى از این حقیقت آشکار شد. اگرچه در اوّل انقلاب، در قضایاى گوناگون انقلاب -در جنگ، در بسیج عمومى، در آن حرکت عظیم حضور مردم در جبههی جنگْ بلافاصله بعد از اعلام آتشبس که طرف مقابل شرارت کرد و مردم با یک اشارهی امام در جبهه حضور پیدا کردند، و در این راهپیماییها، در این حضورهاى سیاسى متنوّع و متوالى- این معنا ثابت شده بود، امّا تبلیغات جهانى که سعى میکرد حقیقت را واژگونه جلوه بدهد و نظام را از مردم جدا معرّفى کند و مردم را نسبت به سرنوشت انقلاب بیتفاوت وانمود بکند، در این قضایا دچار بُهت و حیرت شد، دچار انفعال شد. امروز دنیا دچار انفعال است در مقابل این حضور عظیم مردم، این هیجان عظیم مردم، این پیوندى که با هزاران زبان -بهصورت فراموشنشدنى- در فضاى تاریخ و عالم منعکس شد. خب، در این نظام مردمى، دانشجویان -که طبقهی پیشرو و پیشاهنگ و زبده و بانشاط و تروتازهی پیکرهی اجتماع هستند- در سازندگى آینده و ترسیم حرکت عمومى جامعه، نقشى باید داشته باشند بیش از آنچه در جاهاى دیگر دارند. من این را بارها در مجامع دانشجویى گفتهام -با دانشجویان دانشگاههاى مختلف، در اجتماعات کوچک و بزرگ- حالا در جمع شما هم این را عرض میکنم.
و این تأثیر با دو عامل تحقّق پیدا میکند. این دو باید در کنار هم باشد. یکى عامل درس و علم و تحصیل [است]، تا نام دانشگاه و نام دانشجو صدق کند و تحقّق پیدا کند، تا استاد و معلّم معنا پیدا کند، تا امیدهایى که براى آیندهی کشور ترسیم میشود پوچ و واهى و باطل نباشد. جوانها باید درس بخوانند و خوب بخوانند، و اساتید باید آنها را تربیت کنند و رشد بدهند، و آیندهی علمى و عملى کشور را تأمین کنند و تضمین کنند. و نقش تحقیقات در جاى خودش در کنار این تحصیل یک نقش فوقالعاده مهمّى است که مسئولین باید به آن بپردازند. بنابراین، عنصر اوّلْ عنصر درس و علم است که نه میشود آن را دستِکم گرفت، نه میشود نقشش را کوچک انگاشت، نه میشود اندکى به آن بیاعتنائى کرد. و برادران و خواهران عزیز دانشجوى من به این نکته توجّه کنند: هیچچیز نباید موجب بشود که در حرکت علمى آنها اندک توقّفى و تعلّلى به وجود بیاید. و دشمن این را میخواهد؛ دشمن این توقّف و تعلّل را میخواهد. نباید بگذارید، نباید بگذاریم؛ باید علیرغم دشمن، حرکت علمى در کشورْ حرکتى باشد شکوفا، امیدبخش، پُرآینده.
و دوّم آن نکتهی اساسیاى است که در همین جملاتى که الان از وصیّتنامهی حضرت امام عزیزمان خوانده شد (۳) و حکایت شد و در بیانات عدیدهی ایشان و شاید در همین وصیّتنامه در چند جا -آن روزى که من [آن را] در مجلس خبرگان میخواندم، به ذهنم میآید شاید چهار پنج جا یا بیشتر- روى آن تکیه کردند، آن جهت فکرى و سیاسى و انقلابى دانشگاه است؛ این آن چیزى است که به علم هم جان و روح و جهت خواهد داد. دانشگاه لاابالى، دانشگاه بیگانهی از ارزشهاى دینى، دانشگاه بیتفاوت و خونسرد نسبت به مفاهیم انقلابى و جهتگیریهاى انقلابى، دانشگاهى که در آن نبض انقلاب نزند، دانشگاهى که اعضائش -چه دانشجویش و چه استادش- نسبت به حرکت انقلابى ملّت ایران احساس تکلیف براى پیشاهنگى و پیشقراولى نکند، خلاصه آن دانشگاهى که نقش درجهی یک را در کار انقلاب نداشته باشد، آن دانشگاهى نیست که امید آینده است و تضمینکنندهی آینده است و امام به آن چشم داشت. پس این شد عنصر دوّم: دانشگاهِ جهتدارِ دیندارِ بشدّت متمایل به ارزشهاى انقلابى و اسلامى.
البتّه ارزشهاى انقلابى از ارزشهاى اسلامى بههیچوجه تفکیکپذیر نیست؛ اینها با هم یکیاند. کسى نمیتواند بگوید من مسلمانم، امّا انقلاب را قبول ندارم! این چهجور مسلمانى است که انقلاب اسلامى -یعنى اوج تحرّک اسلامى- را قبول نداشته باشد؟ این مسلمانى نشد. یا کسى بگوید من انقلابیام، [امّا] اسلام را قبول ندارم! کدام انقلاب؟ امروز زندهترینِ تپشهاى انقلابى، این [انقلاب] است. بسیجکنندهترینِ آیات انقلاب در سرتاسر این دوران چند ده سال اخیر -که سرتاسر با انقلابها پُر بوده، انباشتهی از انقلابهاى گوناگون بوده- نسبت به نیروهاى مردمى، این انقلاب است. پس انقلابىِ غیر اسلامى، اسلامىِ غیر انقلابى نداریم. ارزشهاى انقلابى همان ارزشهاى اسلامى است.
شما دانشجویان عزیز باید بدانید نقش دانشجو براى حرکت انقلابى و پیشبرد آن همچنان یک نقش زنده است. خیال نکنید انقلاب تمام شد؛ انقلاب ادامه دارد. انقلاب مگر چیست؟ انقلاب اگر به معناى ایجاد یک تحوّل بنیادین است -که دشمنهایى را در برابر جهتگیرى انقلابى به صفآرایى وامیدارد و نوید نجات و سعادت و فلاح (۴) را براى قشرهاى عظیمِ محروم و مظلوم میدهد- اینکه در کار تکوین (۵) است، هنوز در جریان است، تمام نشده؛ دلیلش هم این دشمنیها و خصومتهایى [است] که در دنیا نسبت به ما هست، و نیز دلیل آن این حمایتها و محبّتها و صمیمیّتهایى [است] که از طرف ملّتهاى مظلوم دنیا نسبت به این انقلاب و رهبر این انقلاب [ابراز میشود] که این روزها شما مظهرش را دیدید؛ مردم یک کشور بیگانه که نه زبان ما را میدانند و بعضیشان حتّى با الفباى فرهنگ ما آشنا نیستند، رهبر ما از دنیا رفته، آنها بر سرشان میزنند، اشک میریزند، زارزار گریه میکنند، پرچم جمهورى اسلامى را پیشاپیشِ راهپیماییشان حرکت میدهند و به آن افتخار میکنند، احساس میکنند پدر مهربانى را از دست دادند؛ (۶) این مشخّصهی انقلاب است: آن دشمنیها، آن دوستیها. دشمنیها هم هنوز باقى است. امروز دشمنهاى جهانى جمهورى اسلامى اگرچه تودهنى سختى بهوسیلهی شما مردم خوردند -آنها از روز و لحظهی درگذشت رهبر کبیر انقلاب، انتظار دیگرى داشتند؛ آن انتظار برآورده نشد؛ مردم ما به آنها تودهنى زدند؛ انقلاب به آنها تودهنى زد- امّا مطمئنّاً دست از خصومت و خباثت و توطئه و کید و مکر علیه انقلاب و نظام مظلوم جمهورى اسلامى برنمیدارند. ما باید در صحنه باشیم، مردم باید هشیار و بیدار باشند؛ دشمنى که در مقابل ما است، دشمنى است که بویى از ارزشهاى انسانى نبرده و اگر ملّتى را ضعیف و تسلیمپذیر و توسریخور یافت، لحظهاى براى ضربه زدن و لگدمال کردن معطّل نمیکند و درنگ نمیکند. دشمنان ما -این قلدرهاى معروف جهانى و در رأسشان آمریکا- جز زبان زور و قلدرى هیچچیز دیگر را درک نمیکنند و نمیفهمند. اینجور نیست که ملایمت کردن در مقابل آنها و روى خوش نشان دادن به آنها، موجب جلب همکارى یا محبّت یا انصراف آنها از خصومتها و خباثتهایشان شود. روح فرعونىِ خبیثى که در طول تاریخ، ملّتها و انسانها را همواره لگدمال کرده و مظلوم کرده، امروز در کالبد همین قدرتها حلول کرده؛ هرگونه نرمشى را دلیلى میگیرند بر اقتدار خودشان. ما چرا در مقابل قدرتهاى زورگو و مستبد و ظالم -که از بن دندان با اسلام و ارزشهاى اسلامى و با حقوق ملّتها و قیام ملّتها مخالفند- نرمش کنیم و احساس ضعف کنیم؟ هیچ احساس ضعف نمیکنیم؛ به فضل پروردگار، ما همواره احساس قدرت کردهایم.
و امروز خداوند خودش خوب میداند که از صمیم قلب، در مقابل همهی خُصوم (۷) جمهورى اسلامى، ما احساس قدرت و توان میکنیم. ما براى ایستادگى بر روى اصولمان و حرکت کردن در خطّ همان اصول و به سمت همان آرمانهاى اعلامشدهی همیشگیمان، هیچچیز کم نداریم. خیال نکنند دشمنان که چون ملّت ایران امامشان و رهبر کبیرشان را از دست دادند، قدرت مقاومتشان را هم از دست دادهاند؛ ابداً. مردم، امروز مقاومتر هم هستند. ماها -همهی ما- خوب احساس میکنیم که چون عنصر عظیمِ نیرومندِ مقتدرِ عزیزى را از دست دادیم باید جاى خالى او را با احساساتمان، با فکرمان، با تلاشمان، با همبستگیمان، با کارمان پُر کنیم. و ملّت ایران نشان داد که باید تحلیلگران سیاسىِ دستگاههاى استکبار در تحلیلهاى خودشان تجدید نظر کنند. آنهایى که نشستند نسبت به مسائل ایران، نسبت به آیندهی ایران، نسبت به دوران بعد از امام اظهار نظر کردند و تحلیل کردند، باید بروند بنشینند بافتههاى خودشان را برگردانند و حرفهایشان را پس بگیرند. نخیر، ما قوى هستیم؛ ما به عزّت پروردگار عزیزیم.منتها شما دانشجویان نقش خودتان را فراموش نکنید: آگاهى سیاسى، هشیارى نسبت به آنچه میگذرد، انگیزه و تپش جوانانهی انقلابىِ متناسب با قشر شما و در خدمت هدفهاى نظام. من یک وقتى -در یک جمعى از دانشجوها، یک جایى- (۸) گفتم خیال نکنند یک عدّه بچّههاى ساده که اگر دانشجو بخواهد حضور انقلابى داشته باشد، راهش این است که سر مسئولین امر خودش داد بکشد؛ نه، این که انقلابیگرى نیست. آنجایى که شما میبینید دانشجو بر سر مسئولین امر داد میکشد، آنجا مسئولین امر با آن دانشجو همجهت نیستند و مزدور آمریکا هستند، [لذا] این جوان طاقت نمیآورد، نمیخواهد؛ کمااینکه در رژیم گذشته همینجور بود و دانشجو، طلبه، مردم، وجدانهاى بیدار، انسانهاى شجاع، روحهاى سالم، بر سر آن کسانى که مسئولین امر بودند داد میکشیدند. نبادا یک عدّهاى بهصورت فریبانگیز و با ترفندهاى خودشان، بیایند به چند نفر جوان ساده تفهیم کنند که دانشجو بایستى فریاد بکشد؛ بله، [امّا] فریاد بر سر چه کسى؟ بر سر آمریکا، بر سر آن قدرتهایى که مزاحم مسئولین نظام و ادارهکنندگان نظام هم همانها هستند؛ یعنى در خدمت نظام، در خدمت مسئولین، در خدمت مدیران کشور. حضور دانشجویى را بهصورت قوى و با این خطّ درست -چه شما برادران، چه شما خواهرها؛ در هر جا که هستید، هر دانشگاهى که هستید، هرجورى که هستید- حفظ کنید. این یک نکته.
نکتهی دوّم اینکه عزیزان دانشجو، جوانهاى خوب و باصفا و سالم! بیایید تا آنجایى که در توان و قدرت شما است، در محیط دانشگاه یکپارچگى را حفظ کنید. نگذارید نامهاى گوناگونْ به معناى جهتگیریهاى گوناگون تلقّى بشود و نیروهایى را که باید همه به سمت دشمن بِایستند و موضع بگیرند، روبهروى هم قرار بدهند؛ مواظب باشید؛ این وزارت، آن وزارت؛ دانشجوى این وزارت، دانشجوى آن وزارت؛ دانشجوى این دانشگاه، دانشجوى آن دانشگاه؛ دانشجوى دانشگاه دولتى، دانشجوى دانشگاه غیر دولتى؛ انجمن اسلامىِ اینجا، انجمن اسلامىِ آنجا. مطلقاً اسمها، عنوانها نباید دیوارى به وجود بیاورد و مرز ایجاد کند.هنر بزرگ امامِ ما این بود که آمد این دیوارها را از میانهی اجتماعات مردم ما برداشت؛ این دیوارهایى که این فضاى عظیمِ وسیعِ باز را تبدیل کرده بود به حفرهها و خانهها و کلبههاى کوچک برداشت، یک فضاى وسیع درست کرد، دلها را با هم آشنا کرد، این نیروى عظیم را به وجود آورد. این هنرِ بزرگ امام ما بود؛ فریاد او بود، درحقیقت روح «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا» (۹) بود که در سخن او و در عمل او تجلّى کرد. وقتیکه بیاییم همین خطّ یکپارچگى و وحدت را -علیرغم اختلاف برخى از سلیقهها و دیدگاهها- تأمین کنیم، این احترامى است که ما به روح او خواهیم کرد. این هم توصیهی دیگر من به شما.
من بیش از این شما را معطّل نمیکنم، اذان هم گفته شده، وقت نماز است و در هنگام نماز بهتر این است که به کار دیگرى مشغول نباشیم. خداوند انشاءالله همهی شما را حفظ کند. خداوند دانشجویان، استادان، مدیران، نمایندگان روحانى، معلّمان، همهی کسانى را که در امور دانشگاهها به نحوى دخالت دارند، مشمول رحمت و هدایت و لطف و فضل خودش قرار بدهد؛ و همهی ما را توفیق بدهد تا در آن خطّى که امام عزیزمان میخواست و آرزو میکرد، حرکت کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
در این روزهاى بسیار حسّاس که دلهاى همهی ملّت ما را -مخصوصاً دلهاى شما جوانان و دانشجویان و اندیشمندان را- غم سنگینى از فقدان امام عزیزمان فراگرفته و فضاى کشور حقیقتاً در سایهی همدلى مردم و مصیبت بزرگ مشترکى که همهی دلها را فشرد و همهی چشمها را اشکبار کرد، بحمدالله با صفا و صمیمیّتى آغشته است، چه بهتر که در این فضاى معنوى و در این محیط صمیمى، از اصلیترین و ضروریترین مسائل کشور سخن به میان بیاید و مؤثّرترین قشرهاى کشور، دربارهی آیندهی این انقلاب و آیندهی این کشور، خطّ صحیح و مستقیم و آرمانهاى روشن و منوّر را با خودشان مرور کنند و نسبت به آنها تصمیم قاطع بگیرند و حرکت نویى -که مرهون برکات امام عزیزمان است- آغاز بشود.حقیقت این است که این مرد بزرگ، این شخصیّت عظیم تاریخى، با حیات خود -با وجود خود، با تحرّک خود، با ابتکار خود، با راهنماییهایى که از آن روح بزرگ و دل روشن برمیآمد- و همچنین با مرگ پُرحادثهی خود، با عروج ملکوتى خود، به انقلاب و به اسلام و به مسلمین خدمت کرد. شخصیّت این بزرگوار حامل هدایتهایى است که براى سالهاى متمادىِ امّت اسلامى، درس و رهنمودِ راهگشا است.
یکى از همین مسائل اساسى که عرض کردم جا دارد دربارهی آنها بِجد در فضاى عمومى جامعه فکر بشود و براى آن تصمیم قاطع گرفته بشود، همین مسئلهی دانشگاه و دانشجویان و علم و تحقیق و مانند اینها است. ما میتوانیم بهصورت قاطع ادّعا کنیم که در نظر رهبر کبیر فقید ما مسئلهی دانشگاهها جزو مسائل طراز اوّل براى انقلاب و کشور بود. یک وقتى در دیدارى -که جمعى از مسئولین فرهنگى با ایشان داشتند که ما [هم] بودیم- ایشان فرمودند که مسئلهی جنگ، یک مسئلهی موقّت است، [امّا] مسئلهی مهم، مسئلهی ماندگار، مسئلهی اساسى، مسئلهی دانشگاهها است. (۲) و این یک واقعیّت است. و دانشگاه -که قوامِ اصلى آن هم به استاد و دانشجو است- حقیقتاً پایهاى است براى آیندهی کشور. من در این اجتماع عظیم شما برادران و خواهران عزیز -که با شور و اخلاص بیشائبهی مخصوص خودتان اینجا آمدید و شرکت کردید، و در این مقطع مهمّ حیاتِ سیاسىِ ما حضور قوىّ خودتان را اعلام کردید- مایلم با شما دانشجویان عزیز قدرى صحبت کنم؛ البتّه صحبت مفصّلِ همهجانبه را میگذاریم براى فرصتهاى بعد -این روزها حقیقتاً فرصت کم است- مخصوصاً که میبینم بعضى از شما عزیزان در شرایط گرما و آفتاب نشستهاید.
من عرض میکنم: دانشجو در نظام جمهورى اسلامى -که یک نظام صددرصد مردمى است- باید نقشى داشته باشد بارزتر از نقش دانشجویان در هر جاى دیگر دنیا. درست است که همهی ملّتها، همهی جوانهاى کشورها، به کشورشان، به سرنوشتشان، به ملّتشان علاقهمندند -در این شکّى نمیشود داشت؛ مردم دنیا بالاخره میهنشان را، خانهشان را دوست دارند- امّا فرق است بین یک نظامى که بر اساس یک انقلاب مردمى و متّکى به اراده و احساس عامّهی مردم به وجود آمده و بنا شده و حرکت کرده و با دشمن مبارزه کرده و موانع را برداشته و یکایک آحاد مردم در آن احساس یک پیوند عمیقى با این نظام میکنند، و غیر آن. نظام ما اینجورى است.این روزها مظهر دیگرى از این حقیقت آشکار شد. اگرچه در اوّل انقلاب، در قضایاى گوناگون انقلاب -در جنگ، در بسیج عمومى، در آن حرکت عظیم حضور مردم در جبههی جنگْ بلافاصله بعد از اعلام آتشبس که طرف مقابل شرارت کرد و مردم با یک اشارهی امام در جبهه حضور پیدا کردند، و در این راهپیماییها، در این حضورهاى سیاسى متنوّع و متوالى- این معنا ثابت شده بود، امّا تبلیغات جهانى که سعى میکرد حقیقت را واژگونه جلوه بدهد و نظام را از مردم جدا معرّفى کند و مردم را نسبت به سرنوشت انقلاب بیتفاوت وانمود بکند، در این قضایا دچار بُهت و حیرت شد، دچار انفعال شد. امروز دنیا دچار انفعال است در مقابل این حضور عظیم مردم، این هیجان عظیم مردم، این پیوندى که با هزاران زبان -بهصورت فراموشنشدنى- در فضاى تاریخ و عالم منعکس شد. خب، در این نظام مردمى، دانشجویان -که طبقهی پیشرو و پیشاهنگ و زبده و بانشاط و تروتازهی پیکرهی اجتماع هستند- در سازندگى آینده و ترسیم حرکت عمومى جامعه، نقشى باید داشته باشند بیش از آنچه در جاهاى دیگر دارند. من این را بارها در مجامع دانشجویى گفتهام -با دانشجویان دانشگاههاى مختلف، در اجتماعات کوچک و بزرگ- حالا در جمع شما هم این را عرض میکنم.
و این تأثیر با دو عامل تحقّق پیدا میکند. این دو باید در کنار هم باشد. یکى عامل درس و علم و تحصیل [است]، تا نام دانشگاه و نام دانشجو صدق کند و تحقّق پیدا کند، تا استاد و معلّم معنا پیدا کند، تا امیدهایى که براى آیندهی کشور ترسیم میشود پوچ و واهى و باطل نباشد. جوانها باید درس بخوانند و خوب بخوانند، و اساتید باید آنها را تربیت کنند و رشد بدهند، و آیندهی علمى و عملى کشور را تأمین کنند و تضمین کنند. و نقش تحقیقات در جاى خودش در کنار این تحصیل یک نقش فوقالعاده مهمّى است که مسئولین باید به آن بپردازند. بنابراین، عنصر اوّلْ عنصر درس و علم است که نه میشود آن را دستِکم گرفت، نه میشود نقشش را کوچک انگاشت، نه میشود اندکى به آن بیاعتنائى کرد. و برادران و خواهران عزیز دانشجوى من به این نکته توجّه کنند: هیچچیز نباید موجب بشود که در حرکت علمى آنها اندک توقّفى و تعلّلى به وجود بیاید. و دشمن این را میخواهد؛ دشمن این توقّف و تعلّل را میخواهد. نباید بگذارید، نباید بگذاریم؛ باید علیرغم دشمن، حرکت علمى در کشورْ حرکتى باشد شکوفا، امیدبخش، پُرآینده.
و دوّم آن نکتهی اساسیاى است که در همین جملاتى که الان از وصیّتنامهی حضرت امام عزیزمان خوانده شد (۳) و حکایت شد و در بیانات عدیدهی ایشان و شاید در همین وصیّتنامه در چند جا -آن روزى که من [آن را] در مجلس خبرگان میخواندم، به ذهنم میآید شاید چهار پنج جا یا بیشتر- روى آن تکیه کردند، آن جهت فکرى و سیاسى و انقلابى دانشگاه است؛ این آن چیزى است که به علم هم جان و روح و جهت خواهد داد. دانشگاه لاابالى، دانشگاه بیگانهی از ارزشهاى دینى، دانشگاه بیتفاوت و خونسرد نسبت به مفاهیم انقلابى و جهتگیریهاى انقلابى، دانشگاهى که در آن نبض انقلاب نزند، دانشگاهى که اعضائش -چه دانشجویش و چه استادش- نسبت به حرکت انقلابى ملّت ایران احساس تکلیف براى پیشاهنگى و پیشقراولى نکند، خلاصه آن دانشگاهى که نقش درجهی یک را در کار انقلاب نداشته باشد، آن دانشگاهى نیست که امید آینده است و تضمینکنندهی آینده است و امام به آن چشم داشت. پس این شد عنصر دوّم: دانشگاهِ جهتدارِ دیندارِ بشدّت متمایل به ارزشهاى انقلابى و اسلامى.
البتّه ارزشهاى انقلابى از ارزشهاى اسلامى بههیچوجه تفکیکپذیر نیست؛ اینها با هم یکیاند. کسى نمیتواند بگوید من مسلمانم، امّا انقلاب را قبول ندارم! این چهجور مسلمانى است که انقلاب اسلامى -یعنى اوج تحرّک اسلامى- را قبول نداشته باشد؟ این مسلمانى نشد. یا کسى بگوید من انقلابیام، [امّا] اسلام را قبول ندارم! کدام انقلاب؟ امروز زندهترینِ تپشهاى انقلابى، این [انقلاب] است. بسیجکنندهترینِ آیات انقلاب در سرتاسر این دوران چند ده سال اخیر -که سرتاسر با انقلابها پُر بوده، انباشتهی از انقلابهاى گوناگون بوده- نسبت به نیروهاى مردمى، این انقلاب است. پس انقلابىِ غیر اسلامى، اسلامىِ غیر انقلابى نداریم. ارزشهاى انقلابى همان ارزشهاى اسلامى است.
شما دانشجویان عزیز باید بدانید نقش دانشجو براى حرکت انقلابى و پیشبرد آن همچنان یک نقش زنده است. خیال نکنید انقلاب تمام شد؛ انقلاب ادامه دارد. انقلاب مگر چیست؟ انقلاب اگر به معناى ایجاد یک تحوّل بنیادین است -که دشمنهایى را در برابر جهتگیرى انقلابى به صفآرایى وامیدارد و نوید نجات و سعادت و فلاح (۴) را براى قشرهاى عظیمِ محروم و مظلوم میدهد- اینکه در کار تکوین (۵) است، هنوز در جریان است، تمام نشده؛ دلیلش هم این دشمنیها و خصومتهایى [است] که در دنیا نسبت به ما هست، و نیز دلیل آن این حمایتها و محبّتها و صمیمیّتهایى [است] که از طرف ملّتهاى مظلوم دنیا نسبت به این انقلاب و رهبر این انقلاب [ابراز میشود] که این روزها شما مظهرش را دیدید؛ مردم یک کشور بیگانه که نه زبان ما را میدانند و بعضیشان حتّى با الفباى فرهنگ ما آشنا نیستند، رهبر ما از دنیا رفته، آنها بر سرشان میزنند، اشک میریزند، زارزار گریه میکنند، پرچم جمهورى اسلامى را پیشاپیشِ راهپیماییشان حرکت میدهند و به آن افتخار میکنند، احساس میکنند پدر مهربانى را از دست دادند؛ (۶) این مشخّصهی انقلاب است: آن دشمنیها، آن دوستیها. دشمنیها هم هنوز باقى است. امروز دشمنهاى جهانى جمهورى اسلامى اگرچه تودهنى سختى بهوسیلهی شما مردم خوردند -آنها از روز و لحظهی درگذشت رهبر کبیر انقلاب، انتظار دیگرى داشتند؛ آن انتظار برآورده نشد؛ مردم ما به آنها تودهنى زدند؛ انقلاب به آنها تودهنى زد- امّا مطمئنّاً دست از خصومت و خباثت و توطئه و کید و مکر علیه انقلاب و نظام مظلوم جمهورى اسلامى برنمیدارند. ما باید در صحنه باشیم، مردم باید هشیار و بیدار باشند؛ دشمنى که در مقابل ما است، دشمنى است که بویى از ارزشهاى انسانى نبرده و اگر ملّتى را ضعیف و تسلیمپذیر و توسریخور یافت، لحظهاى براى ضربه زدن و لگدمال کردن معطّل نمیکند و درنگ نمیکند. دشمنان ما -این قلدرهاى معروف جهانى و در رأسشان آمریکا- جز زبان زور و قلدرى هیچچیز دیگر را درک نمیکنند و نمیفهمند. اینجور نیست که ملایمت کردن در مقابل آنها و روى خوش نشان دادن به آنها، موجب جلب همکارى یا محبّت یا انصراف آنها از خصومتها و خباثتهایشان شود. روح فرعونىِ خبیثى که در طول تاریخ، ملّتها و انسانها را همواره لگدمال کرده و مظلوم کرده، امروز در کالبد همین قدرتها حلول کرده؛ هرگونه نرمشى را دلیلى میگیرند بر اقتدار خودشان. ما چرا در مقابل قدرتهاى زورگو و مستبد و ظالم -که از بن دندان با اسلام و ارزشهاى اسلامى و با حقوق ملّتها و قیام ملّتها مخالفند- نرمش کنیم و احساس ضعف کنیم؟ هیچ احساس ضعف نمیکنیم؛ به فضل پروردگار، ما همواره احساس قدرت کردهایم.
و امروز خداوند خودش خوب میداند که از صمیم قلب، در مقابل همهی خُصوم (۷) جمهورى اسلامى، ما احساس قدرت و توان میکنیم. ما براى ایستادگى بر روى اصولمان و حرکت کردن در خطّ همان اصول و به سمت همان آرمانهاى اعلامشدهی همیشگیمان، هیچچیز کم نداریم. خیال نکنند دشمنان که چون ملّت ایران امامشان و رهبر کبیرشان را از دست دادند، قدرت مقاومتشان را هم از دست دادهاند؛ ابداً. مردم، امروز مقاومتر هم هستند. ماها -همهی ما- خوب احساس میکنیم که چون عنصر عظیمِ نیرومندِ مقتدرِ عزیزى را از دست دادیم باید جاى خالى او را با احساساتمان، با فکرمان، با تلاشمان، با همبستگیمان، با کارمان پُر کنیم. و ملّت ایران نشان داد که باید تحلیلگران سیاسىِ دستگاههاى استکبار در تحلیلهاى خودشان تجدید نظر کنند. آنهایى که نشستند نسبت به مسائل ایران، نسبت به آیندهی ایران، نسبت به دوران بعد از امام اظهار نظر کردند و تحلیل کردند، باید بروند بنشینند بافتههاى خودشان را برگردانند و حرفهایشان را پس بگیرند. نخیر، ما قوى هستیم؛ ما به عزّت پروردگار عزیزیم.منتها شما دانشجویان نقش خودتان را فراموش نکنید: آگاهى سیاسى، هشیارى نسبت به آنچه میگذرد، انگیزه و تپش جوانانهی انقلابىِ متناسب با قشر شما و در خدمت هدفهاى نظام. من یک وقتى -در یک جمعى از دانشجوها، یک جایى- (۸) گفتم خیال نکنند یک عدّه بچّههاى ساده که اگر دانشجو بخواهد حضور انقلابى داشته باشد، راهش این است که سر مسئولین امر خودش داد بکشد؛ نه، این که انقلابیگرى نیست. آنجایى که شما میبینید دانشجو بر سر مسئولین امر داد میکشد، آنجا مسئولین امر با آن دانشجو همجهت نیستند و مزدور آمریکا هستند، [لذا] این جوان طاقت نمیآورد، نمیخواهد؛ کمااینکه در رژیم گذشته همینجور بود و دانشجو، طلبه، مردم، وجدانهاى بیدار، انسانهاى شجاع، روحهاى سالم، بر سر آن کسانى که مسئولین امر بودند داد میکشیدند. نبادا یک عدّهاى بهصورت فریبانگیز و با ترفندهاى خودشان، بیایند به چند نفر جوان ساده تفهیم کنند که دانشجو بایستى فریاد بکشد؛ بله، [امّا] فریاد بر سر چه کسى؟ بر سر آمریکا، بر سر آن قدرتهایى که مزاحم مسئولین نظام و ادارهکنندگان نظام هم همانها هستند؛ یعنى در خدمت نظام، در خدمت مسئولین، در خدمت مدیران کشور. حضور دانشجویى را بهصورت قوى و با این خطّ درست -چه شما برادران، چه شما خواهرها؛ در هر جا که هستید، هر دانشگاهى که هستید، هرجورى که هستید- حفظ کنید. این یک نکته.
نکتهی دوّم اینکه عزیزان دانشجو، جوانهاى خوب و باصفا و سالم! بیایید تا آنجایى که در توان و قدرت شما است، در محیط دانشگاه یکپارچگى را حفظ کنید. نگذارید نامهاى گوناگونْ به معناى جهتگیریهاى گوناگون تلقّى بشود و نیروهایى را که باید همه به سمت دشمن بِایستند و موضع بگیرند، روبهروى هم قرار بدهند؛ مواظب باشید؛ این وزارت، آن وزارت؛ دانشجوى این وزارت، دانشجوى آن وزارت؛ دانشجوى این دانشگاه، دانشجوى آن دانشگاه؛ دانشجوى دانشگاه دولتى، دانشجوى دانشگاه غیر دولتى؛ انجمن اسلامىِ اینجا، انجمن اسلامىِ آنجا. مطلقاً اسمها، عنوانها نباید دیوارى به وجود بیاورد و مرز ایجاد کند.هنر بزرگ امامِ ما این بود که آمد این دیوارها را از میانهی اجتماعات مردم ما برداشت؛ این دیوارهایى که این فضاى عظیمِ وسیعِ باز را تبدیل کرده بود به حفرهها و خانهها و کلبههاى کوچک برداشت، یک فضاى وسیع درست کرد، دلها را با هم آشنا کرد، این نیروى عظیم را به وجود آورد. این هنرِ بزرگ امام ما بود؛ فریاد او بود، درحقیقت روح «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا» (۹) بود که در سخن او و در عمل او تجلّى کرد. وقتیکه بیاییم همین خطّ یکپارچگى و وحدت را -علیرغم اختلاف برخى از سلیقهها و دیدگاهها- تأمین کنیم، این احترامى است که ما به روح او خواهیم کرد. این هم توصیهی دیگر من به شما.
من بیش از این شما را معطّل نمیکنم، اذان هم گفته شده، وقت نماز است و در هنگام نماز بهتر این است که به کار دیگرى مشغول نباشیم. خداوند انشاءالله همهی شما را حفظ کند. خداوند دانشجویان، استادان، مدیران، نمایندگان روحانى، معلّمان، همهی کسانى را که در امور دانشگاهها به نحوى دخالت دارند، مشمول رحمت و هدایت و لطف و فضل خودش قرار بدهد؛ و همهی ما را توفیق بدهد تا در آن خطّى که امام عزیزمان میخواست و آرزو میکرد، حرکت کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این دیدار بهمناسبت ارتحال حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) و انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به رهبرى انقلاب اسلامى صورت پذیرفت. در ابتداى این دیدار، آیتالله محمّد محمّدىگیلانى (عضو شوراى مرکزى نمایندگان ولىّفقیه در دانشگاهها) مطالبى بیان کرد.
۲) صحیفهى امام، ج ۱۹، ص ۴۴۳؛ سخنرانى در جمع اعضاى شوراى انقلاب فرهنگى (۱۳۶۴/۹/۱۹)
۳) فرازهایى از وصیّتنامهى سیاسى _ الهى حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) که مربوط به دانشگاه میشد، در ابتداى دیدار قرائت شده بود.
۴) رستگارى، نیکانجامى
۵) به وجود آمدن
۶) پس از رحلت حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) در بسیارى از کشورهاى جهان، علاقهمندان به انقلاب اسلامى و حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) به سوگوارى و عزادارى پرداختند. از جمله دهها هزار تن از مسلمانان داغدار جامو و کشمیر با شرکت در راهپیمایى باشکوهى بر ادامهى راه امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) تأکید کردند. در برخى شهرهاى مسلماننشین سریلانکا از جمله کلمبو مغازهها بهصورت نیمهتعطیل درآمدند. همچنین مسلمانان در کشورهاى پاکستان، افغانستان، هند، اندونزى، مالزى، فیلیپین، برونئى، تایلند، چین، سریلانکا، ترکیه، یوگسلاوى، چکسلواکى، آلمان، دانمارک، هلند، آمریکا و ... با برگزارى مراسمهایى به سوگوارى پرداختند. برخى کشورها از جمله پاکستان، تانزانیا، هند، کوبا، نیکاراگوئه و سریلانکا نیز از یک تا ده روز عزاى عمومى اعلام کردند.
۷) دشمنان
۸) بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران (۱۳۶۵/۱٠/۱۶)
۹)سورهى آلعمران، بخشى از آیهی ۱٠۳؛ «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید ...»