بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
حقیقتاً تسلیت این حادثهی بزرگ را بیش از همه باید به شما فضلا و طلاب جوان و فرزندان محبوب حضرت امام(ره) گفت. من این مصیبت جانسوز را به همهی حوزههای علمیه و فضلا و علما و طلاب جوان و مدرّسان و بزرگان علم تسلیت عرض میکنم.
بین شما و امام(ره) محبت متقابل وجود داشت. شما محبت خود را به امام ابراز کردید؛ امام هم به شما خیلی محبت داشت. هرگز نشد که ایشان راجع به حوزهها و طلاب و فضلا و مدرّسان صحبتی بکنند و یا در حضورشان صحبتی بشود، مگر آنکه نشانههای توجه و اهتمام و محبت پدرانه و دلسوزانه و آگاهانه در ایشان مشاهده میشد.
حقیقتاً حوزههای علمیه، قوام اصلی و ستون مهم انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند. سالهاست که من با قشر و نسل شما قلباً و روحاً پیوند و انس دارم. شما مایهی امید هستید. آینده متعلق به شما و در دستهای شماست. دل و دست و مغز و روح و زبان گویای شماست که آیندهی کشور و انقلاب و حتّی آیندهی اسلام و مسلمین را طراحی میکند و میسازد.
در اول انقلاب، نسل جوانِ همسنِ امروزِ شما خیلی نقش داشت. در آن سالهای پُرماجرا، طلاب جوان و سبکبال و کمربسته و عاشق صادق، مانند زنبورهای عسل بودند که قرآن به آن اشاره میکند: «و اوحی ربّک الی النّحل ان اتّخذی من الجبال بیوتا و منالشّجر و ممّا یعرشون» (۱). آنها در گلزار مصفای حوزههای علمیه، برفراز معطرترین گلها و باطراوتترین شاخهها و جاندارترین ساقهها و ریشهها مینشستند و عسل شیرین «فیه شفاء للنّاس» (۲) علوم اسلامی را میمکیدند و آن را به انسانهای مستعد و مشتاق در اطراف و اکناف این کشور و در میان روستاها و شهرها و راههای دور و جنوب و شمال و حتّی به خارج از کشور میرساندند. و چنین شد که گردونهی انقلاب به حرکت درآمد و این برکات بر آن بار شد. این نبود، مگر به خاطر آن محور و قلب و مرکز و مغز فعال حوزهها؛ یعنی همان روح مقدسی که امروز ما برای او عزاداریم.
خدا میداند که چهقدر برکات بر وجود او مترتب بود. قبل از قیام رهبرمان، حوزههای علمیه جان و روح و طراوت نداشتند. در این مراکز، درس و بحث و علم و تحقیقات اصولی و مطالعات و تأملات به چشم میخورد -که البته سعی اسلاف بزرگوار ما مشکور است؛ چون همهی این علوم و معارف، از دست آنها به ما رسیده است- اما آن چیزی که محور بود، یعنی حرکت جهتدار به سمت حاکمیت و اقامهی دین، وجود نداشت؛ همان دینی که ما برای او درس میخوانیم، به خاطر او تلاش میکنیم و برای او عمامه بر سرمان میگذاریم و مردم هم به خاطر پایبندی به آن، از ما حمایت میکنند. امام عزیز ما، حقیقتاً به کالبد حوزههای علمیهی مقدسه، روح و جان داد و حیاتی دوباره بخشید.
عزیزان! طلاب جوان! فضلا! توجه کنید که حوزهی علمیه -همانطور که امام(ره) مکرر فرمودند- قاعدهی نظام جمهوری اسلامی است و همه چیز روی این قاعده بنا شده و دوام خواهد یافت. این قاعده باید محکم باشد. استحکام این قاعده، با تضمین سه عنصر اصلی امکانپذیر است، و هر کدام از آنها نباشد و یا کم باشد، این قاعده متزلزل خواهد شد، و اگر قاعده متزلزل شد، طبیعتاً همهی آنچه که بر او سوار است، تکان خواهد خورد.
ما بحث آیندهی بلندمدت نظام اسلامی را میکنیم. شما در ذهنتان چهل سال بعد را تصویر کنید و ببینید که جمهوری اسلامی در آن سالها چگونه بر تمام دنیای ظلمانی مادّی آن روز پرتو خواهد افکند؛ «الم تر کیف ضرباللَّه مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فیالسّماء تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها» (۳). دل مؤمن، به کمتر از این پیشرفت قانع نیست؛ «من ساوی یوماه فهو مغبون» (۴). امسالمان با سال گذشته نمیتواند مثل هم باشد؛ باید جلوتر رفته باشیم. پس شما چهل سال دیگر را در نظر بگیرید و ببینید جمهوری اسلامی چه هویت درخشانی ایجاد کرده و چه خیمهی عظیمی بر فراز فکر و ذهن بنیآدم در سرتاسر جهان زده است. قاعدهیی که ما از آن صحبت میکنیم، قاعدهی بنای محکم و استواری است و سه عنصر قطعی در وجود و ذات خودش لازم دارد، که البته هریک از آن سه عنصر بر اموری متوقف است و بر او نیز اموری مترتب میباشد:
اولین عنصر، فقه است. فقاهت را به همان معنای پیچیده و ممتازی که امام(ره) برای ما معنا میکردند و بخصوص در بیانات دو، سه سال اخیرشان بر آن تأکید داشتند، معنا میکنیم؛ یعنی ترکیبی از متد علمی و دقیق فقاهتی و به تعبیر امام(ره): فقه جواهری. فقه صاحب جواهر، به معنای دقت و اتقان کامل در قواعد فقهی و استنتاج منظم فروع از همان قواعدی است که در فقه و اصول مشخص شده است. این فقاهت، دو رکن دارد، که رکن اول آن، اصول معتدل و قوی و آگاه به همهی جوانب استنباط است، و رکن دوم، تطور فقه میباشد و همان چیزی است که امام در معنای اجتهاد و مجتهد و فقیه میفرمودند و تأکید داشتند که مجتهد و فقیه باید با دید باز بتواند استفهامها و سؤالهای زمانه را بشناسد. سؤال، نصف جواب است. تا شما سؤال زمان را ندانید، ممکن نیست بتوانید در فقه برای آن جوابی پیدا کنید. بنابراین، فهم سؤال و ترتیب جواب مناسب برای آن، مهم است.
عنصر دوم، تهذیب و اخلاق است. روزی به اتفاق جمعی از فضلای بزرگ در خدمت امام(ره) بودیم. در آن محفل، از حوزهی قم صحبت شد. یکی از بزرگان اساتید و علمای اعلام قم که مورد احترام و قبول همهی ما هستند، در آن جلسه به امام عرض کردند که شما نسبت به قم، توجه و عنایت داشته باشید. آن روز امام(ره) فرمودند که این چیزها لازم نیست؛ شما اگر فقط به ابقای دو عنصر در حوزهی قم توجه کنید، همه چیز حل خواهد شد: اول، فقاهت است -که گمان میکنم تعبیر ایشان این بود که مواظب باشید شعلهی فقاهت فروننشیند- و دوم، اخلاق و تهذیب است. ما اگر مهذب باشیم، خواهیم توانست هستی خود را در خدمت اسلام و نظام اسلامی قرار دهیم؛ ولی اگر مهذب نباشیم، آنچه که داریم، در خدمت قرار نخواهد گرفت و چه بسا که در جهت عکس هم قرار گیرد.
تاریخچهی حوزههای علمیه و سرگذشت شگفتانگیز علمای بزرگ و اسلاف درخشان ما، حامل تجربههای بسیار زیادی در این زمینه است که تهذیب چهقدر اثر میگذارد. نزدیکترین تجربهیی که ما در اختیار داریم، وجود همین شخصیت عظیمی است که امروز دنیا را به خود متوجه کرده است.
امام(ره) مدرّسی منزوی در قم بودند. درسشان در مسجد سلماسی که داخل یک کوچه -نه در مرکز حوزه- قرار گرفته بود، ارایه میشد. خانهی ایشان هم در انتهای همان کوچه واقع شده بود؛ یعنی برای رفتوآمد به مسجد محل درس که روزی دوبار انجام میگرفت، حتّی احتیاج به دیدن خیابان نداشتند و طبیعتاً همیشه مسیر خانه به مسجد و مسجد به خانه را طی میکردند. ایشان علیالظاهر منزوی بودند؛ ولی در حقیقت مدرّسی بزرگ و قطبی جذاب برای طلاب و فضلای جوان و سرشار از خصلتها و صفات خوب به شمار میآمدند.
اعتقاد من این است که اخلاص و صفای باطن و رابطهی معنوی و پیوند مستحکم بین قلب او و خدای مقلبالقلوب، موجب شد که این مرد بتواند از انزوای ظاهری خود خارج شود و دست نیرومندی برای دگرگون کردن بنیاد ارزشهای مادّی در سطح جهان شود.
براستی بنیان ارزشهای مادّی در دنیا لرزیده است. رهبر کمونیست کشوری دوردست با قدرت مادّی بالا و دارای پیشرفتهای زیاد میگوید: خواهش میکنم کتابی دربارهی اسلام بدهید تا مطالعه کنم (!) قبل از پیروزی انقلاب، شما نمیتوانستید بِزور دست جوانی که باد مارکسیسم به دماغش خورده بود، یک جلد کتاب اسلامی بدهید و بگویید این کتاب را مطالعه کن! ما با زحمت زیاد و هزار کلام شیرین، تعدادی جوان را گرد هم جمع میکردیم، تا چند کلمه از مبانی اسلام را به صورت شفاهی و یا کتبی به گوش و دل آنها برسانیم؛ ولی باز هم نمیرسید. در آن روزها همهی ما -حوزههای علمیه، علما و مدرّسان و فضلا- بودیم، ولی عملاً به نتیجهی دلخواه نمیرسیدیم. سرانجام به برکت قیام امام(ره)، ملت ایران و دنیا تکان خوردند و دگرگونی عظیمی در افکار و اندیشههای مردم و جوانها به وجود آمد.
امروز نمایندهی مجلس یک کشور مادّی که هفتاد سال برمبنای ماتریالیسم دیالکتیک اداره شده است، به من میگوید: به برکت امامِ شما، در پارلمان کشورم سخنرانیها با «بسماللَّهالرّحمنالرّحیم» شروع میشود. شخصیتهای معروف فکری دنیا نیز نسبت به آنچه که در مشت این مرد بزرگ بود و بر دنیا عرضه میکرد، احساس عطش میکنند. بنابراین، با حرکت آن رهبر عزیز، بنیاد ارزشها و قراردادها و مسلّمات مادّی تکان خورد و دگرگون شد.
مسأله این نیست که ما چند شرابخانه را در مملکتمان بستیم و نگذاشتیم فلان منکر انجام بگیرد؛ اینها ظواهر کار و پدیدارهای قضیه است؛ عمق کار خیلی از اینها بیشتر است. به برکت قیام این مرد، دنیا و ایران تکان خورد. هرچند ما نقش ملت ایران را در انقلاب، نقش اول و درجهی یک میدانیم، اما چه کسی این ملت را اینگونه هدایت کرد؟ چه کسی اینهمه سرچشمه را در آنها به جوشش در آورد و اینهمه استعداد را زنده کرد؟ آیا غیر از آن روح بزرگ و آن انسان عظیم، کس دیگری بود؟
عظمت کار او، به ارتباطش با خدا و تهذیب نفس او برمی گردد. امام(ره) یک انسان مهذب بود. دشمنان داخلی و خارجی او نیز این ویژگی را قبول داشتند و اعتراف میکردند که او آدم مؤمنی است. آن گروگان امریکایی که چهارصد و چهل و چهار روز در ایران اسیر بوده و طبیعتاً همهی آن ماجراها را از چشم امام میدیده است، مصاحبه میکند و میگوید: من از کسانی نیستم که از فوت امام خوشحال شوم. او ارزشهای اخلاقی مخصوص خودش را داشت و هیچکس در حد او نبود.
عنصر سوم، آگاهی سیاسی است. آگاهی سیاسی به مثابهی چشمی است که اگر نداشته باشیم، آن دو عنصر دیگر در حرکت به ما کمک نخواهند کرد. باید سه عنصر اصلی قاعده را حفظ کرد. البته حوزهی علمیه باید یکپارچه باشد و از برخی تشنجات که در گوشه و کنار وجود دارد، بری و برکنار بماند. حوزهی علمیه، جایگاه قداست و پاکی است.
در درجهی اول، به حوزهی علمیهی قم، و در درجهی بعد، به دیگر حوزههای علمیه امید زیادی است. شما که حرکت میکنید، دنیا متوجه میشود عدهیی از طلاب و فضلا از قم به تهران میآیند. این، نقش تعیینکننده و بسیار بزرگ حوزه را نشان میدهد. من همان ایمان گذشته را نسبت به حوزه دارم و معتقدم باید کیفیت حوزه از آنچه که هست، بهتر شود و هرچه کیفیت آن بالاتر رود، باز هم جا دارد و زیاد نیست. باید انشاءاللَّه در آینده بزرگان و فضلای حوزه برای ایجاد نظم و ترتیب شایستهی این مکان مقدس کمک کنند، تا درسی که طلاب میآموزند، هدر نرود و هر صفحه کتابی که میخوانند، بیجا نباشد.
خداوند انشاءاللَّه شما را موفق بدارد و قلب مقدس ولىّعصر(ارواحنافداه) و امام عزیزمان را از شما راضی کند و انشاءاللَّه دعای آن حضرت را شامل حال همهی ما قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۱) نحل: ۶۸
۲) نحل: ۶۹
۳) ابراهیم: ۲۴ و ۲۵
۴) بحارالانوار، ج ۷۱ ، ص ۱۷۳