همزمان با ایام رمضان المبارک ماه نزول قرآن کریم، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در مجموعهی مستندهای صوتی با نامِ «مسجدِ کرامت» به مرور کوتاهی بر فعالیتهای انقلابی و قرآنی حضرت آیتالله خامنهای در مشهد مقدس میپردازد.
دومین برنامه از این مجموعه «حاجی کرامت» نام دارد و تاریخچهی مسجد کرامت مشهد را مرور میکند.
این مستند ۹ دقیقهای را از اینجا بشنوید.
متن برنامه:
کرامت اولش فقط یک اسم بود. اسم یک آدم. آدمی که لوطی بود و با معرفت. ورزشکار باستانی بود و توی همهی گودها که میرفت برایش زنگ میزدند.
کرامت اولش یک مسجد نبود که غلغله شود و درس تفسیر پربرکتی پیدا کند یا بشود قلب انقلاب مشهد.
اولش حاجیکرامت بنای کرامت را درست کرد. بعد کمکم حسینیه و مسجد بنا شد. حاجیکرامت بیشتر داراییاش را گذاشت پای این مسجد. کرامت یک اسم نماند. یک موج ماندگار شد.
سید جواد ساداتفاطمی:
مرحوم حاجیکرامت یک آدم کاسب و لوطیمنش بود.
کارش چلوکبابی بود. چلوکبابی کرامت مشهد معروف بود. مرحوم حاجیکرامت با حاجیغنیان رفیق بود. حاجیغنیان کی بود؟ ایشان نجار بود. حاجیغنیان نجار بود اما اهل منبر و اهل صحبت و وعظ و دعا و دعای کمیل میخواند، دعای ندبه میخواند. تیپش اینجور آدمی بود؛ و ضمن این که یکی از رفقای آقا بود.
خانهی بزرگی داشت ایشان توی نبش چهارراه شهدا، چهارراه نادری آن موقع. و حیاط خیلی بزرگی داشت. این حیاط را شاید حالا 500، 600 متر در ذهنم هست که حیاط این منزل بود.
اولین باری که ما وارد این حیاط شدیم من یادم است ما بچه بودیم دیگر. یک گروهی بچهها راه انداختند به عنوان شام غریبان، شمع دادند دستمان توی مجلس حرکت کردیم. جمعیت زیادی آمده بود برای مجلس.
حاجیغنیان آقا را با حاجیکرامت مربوط کرده بود و وصلشان کرده بود. تأثیراتی که آقا روی حاجیکرامت گذاشتند باعث شد آقای کرامت خانهاش را آمد تبدیل به مسجد کرد. این شروع کار بود که بعد با انتقال آقا به مسجد کرامت که در حقیقت شکلگیری مسجد کرامت هم با همت آقا و فکر آقا شروع شد.
ضمن این که مرحوم کرامت گفته بود که من نمیخواهم اینجا حکم مسجد پیدا کند و مثلاً دیگر نتوانم هیچ کاری کنم و هیچ دخالت و دخل و تصرفی نداشته باشم و پیشبینی کرده بود خودش و خانمش که بچه هم نداشتند، توی همین محل مسجد دفن بشوند، توی محل خانهاش دفن بشوند. آقا راهنماییاش کرده بودند گفته بودند یک سالنی که میزنی همان سالن را وقف مسجد میکنی، زیر و بالایش در حقیقتمال خودت است و به همین سبک هم کار انجام شد.
و بعداً هم که مرحوم کرامت و خانمش فوت کردند باز با اجازهای که از آقا گرفتند در همین محل وسط مسجد دفن شدند.
سید مرتضی ساداتفاطمی:
داشمشتی، هیکل درشتی هم داشت و سید هم بود و از آن قلدرهای درجهیک بوده واقعاً. منتها مذهبی.
و حالا بعدها هم این حاجیغنیان رویش خیلی نفوذ کرده بود و آورده بودش توی محافل مذهبی و دعای ندبه و جلسات قرآن و اینها و... .
من یادم است حتی قبل از این که سقف بزنند، من دبیرستان علوی میرفتم و گاه وقتی به عنوان عید و اینها مخصوصاً نیمهشعبان جشن میگرفتند و بعد ما آنجا برنامه اجرا میکردیم، نمایشنامه و اینها. کار قرآنش را مثلاً من انجام میدادم. خیلی هم مورد توجه بود، مثلاً سن میبستند و اینها و تازه بود برای مردم اینجور مسائل.
شاید اینها خودش باعث شد که ایشان دیگر آرام آرام چون بچه هم که نداشت که دیگر. اینجا خانه را عنواناً به عنوان حسینیه و مسجد کرامت وقف کرد که حالا آن هم باز به قول معروف سیاست و کیاست مقام معظم رهبری بود که اینجا رقمی وقفنامهاش را اجرا کردند برای این صیغهی وقفش و اینها را یاد دادند به مرحوم کرامت.
و در عینی که حالا آن موقعیت را داشت و هم از نظر مالی وضعش خوب بود و هم از نظر معروف بودن از آن افراد به حساب پیشکسوتهای ورزشکارها و داشها، خب معمولاً توی این موقعیت افراد افتاده نیستند، خیلی افراد گردنکشاند اما مرحوم کرامت خیلی خاکی، افتاده و باتواضع، فوقالعاده بود واقعاً ایشان.
سخنان رهبر انقلاب:
وقتی مسجد کرامت که مزینترین و بهترین و بزرگترین مسجد محله در مشهد محسوب میشد، ساخته شد و آراسته شد و کامل شد، بانی آن مسجد و کسبهی دور و بر آن مسجد فکر کردند که مناسب هست که بیایند و بنده را که در آن مسجد پیشنماز بودم، ببرند آنجا و در این صورت مسجد اجتماعی خواهد شد؛ همینجور هم شد. من را بردند آن مسجد و اجتماع خیلی زیادی شد و مبدأ واقعاً یک حرکت فکریای در بین قشرهای متوسط شد. قبل از آن با دانشجوها و اینها ما ارتباطات زیادی داشتیم. من کلاس داشتم، کلاسهای متعددی داشتم برای جوانها ودانشجوها و طلبهها و اینها. لکن قشرهای متوسط شهر و مردم کوچه و بازار که از مسائل انقلاب به خصوص مسائل بنیانی انقلاب چندان اطلاعی نداشتند و از سال 42 که مسائل همهگیر بود چندسالی گذشته بود و مسائل فراموش شده بود، مجدداً از مسجد کرامت این فضای انقلاب را حس کردند و یک تحولی در مشهد به وجود آمد.
بخشهایی از تفسیر قرآن توسط رهبر انقلاب در سالهای پیش از انقلاب:
«الذین آمَنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت». مؤمنان در راه خدا شمشیر میزنند و کافران در راه طاغوت. «فقاتلوا أولیاءالشیطان». شمشیر بکشید بر روی همپیمانان شیطان یعنی طاغوت. «إنّ کید الشیطانِ کانَ ضعیفا». کید و مکر شیطان بسی ضعیف است. آنها نمیتوانند در مقابل مؤمنان مقاومت کنند. این بود که پیغمبران پیروز میشدند و راه انبیاء تداوم پیدا میکرد. بعضی گمان میکنند پیغمبران خدا در تاریخ شکست خوردهاند. این ناشی از آن است که با تفکر پیغمبران و نیز با تاریخ آنان این گویندگان و این کسانی که یکچنین پنداری را دارند آشنا نبودهاند. پیغمبران در تاریخ پیروز شدهاند. این راه پیغمبران بود.
دومین برنامه از این مجموعه «حاجی کرامت» نام دارد و تاریخچهی مسجد کرامت مشهد را مرور میکند.
این مستند ۹ دقیقهای را از اینجا بشنوید.
متن برنامه:
کرامت اولش فقط یک اسم بود. اسم یک آدم. آدمی که لوطی بود و با معرفت. ورزشکار باستانی بود و توی همهی گودها که میرفت برایش زنگ میزدند.
کرامت اولش یک مسجد نبود که غلغله شود و درس تفسیر پربرکتی پیدا کند یا بشود قلب انقلاب مشهد.
اولش حاجیکرامت بنای کرامت را درست کرد. بعد کمکم حسینیه و مسجد بنا شد. حاجیکرامت بیشتر داراییاش را گذاشت پای این مسجد. کرامت یک اسم نماند. یک موج ماندگار شد.
سید جواد ساداتفاطمی:
مرحوم حاجیکرامت یک آدم کاسب و لوطیمنش بود.
کارش چلوکبابی بود. چلوکبابی کرامت مشهد معروف بود. مرحوم حاجیکرامت با حاجیغنیان رفیق بود. حاجیغنیان کی بود؟ ایشان نجار بود. حاجیغنیان نجار بود اما اهل منبر و اهل صحبت و وعظ و دعا و دعای کمیل میخواند، دعای ندبه میخواند. تیپش اینجور آدمی بود؛ و ضمن این که یکی از رفقای آقا بود.
خانهی بزرگی داشت ایشان توی نبش چهارراه شهدا، چهارراه نادری آن موقع. و حیاط خیلی بزرگی داشت. این حیاط را شاید حالا 500، 600 متر در ذهنم هست که حیاط این منزل بود.
اولین باری که ما وارد این حیاط شدیم من یادم است ما بچه بودیم دیگر. یک گروهی بچهها راه انداختند به عنوان شام غریبان، شمع دادند دستمان توی مجلس حرکت کردیم. جمعیت زیادی آمده بود برای مجلس.
حاجیغنیان آقا را با حاجیکرامت مربوط کرده بود و وصلشان کرده بود. تأثیراتی که آقا روی حاجیکرامت گذاشتند باعث شد آقای کرامت خانهاش را آمد تبدیل به مسجد کرد. این شروع کار بود که بعد با انتقال آقا به مسجد کرامت که در حقیقت شکلگیری مسجد کرامت هم با همت آقا و فکر آقا شروع شد.
ضمن این که مرحوم کرامت گفته بود که من نمیخواهم اینجا حکم مسجد پیدا کند و مثلاً دیگر نتوانم هیچ کاری کنم و هیچ دخالت و دخل و تصرفی نداشته باشم و پیشبینی کرده بود خودش و خانمش که بچه هم نداشتند، توی همین محل مسجد دفن بشوند، توی محل خانهاش دفن بشوند. آقا راهنماییاش کرده بودند گفته بودند یک سالنی که میزنی همان سالن را وقف مسجد میکنی، زیر و بالایش در حقیقتمال خودت است و به همین سبک هم کار انجام شد.
و بعداً هم که مرحوم کرامت و خانمش فوت کردند باز با اجازهای که از آقا گرفتند در همین محل وسط مسجد دفن شدند.
سید مرتضی ساداتفاطمی:
داشمشتی، هیکل درشتی هم داشت و سید هم بود و از آن قلدرهای درجهیک بوده واقعاً. منتها مذهبی.
و حالا بعدها هم این حاجیغنیان رویش خیلی نفوذ کرده بود و آورده بودش توی محافل مذهبی و دعای ندبه و جلسات قرآن و اینها و... .
من یادم است حتی قبل از این که سقف بزنند، من دبیرستان علوی میرفتم و گاه وقتی به عنوان عید و اینها مخصوصاً نیمهشعبان جشن میگرفتند و بعد ما آنجا برنامه اجرا میکردیم، نمایشنامه و اینها. کار قرآنش را مثلاً من انجام میدادم. خیلی هم مورد توجه بود، مثلاً سن میبستند و اینها و تازه بود برای مردم اینجور مسائل.
شاید اینها خودش باعث شد که ایشان دیگر آرام آرام چون بچه هم که نداشت که دیگر. اینجا خانه را عنواناً به عنوان حسینیه و مسجد کرامت وقف کرد که حالا آن هم باز به قول معروف سیاست و کیاست مقام معظم رهبری بود که اینجا رقمی وقفنامهاش را اجرا کردند برای این صیغهی وقفش و اینها را یاد دادند به مرحوم کرامت.
و در عینی که حالا آن موقعیت را داشت و هم از نظر مالی وضعش خوب بود و هم از نظر معروف بودن از آن افراد به حساب پیشکسوتهای ورزشکارها و داشها، خب معمولاً توی این موقعیت افراد افتاده نیستند، خیلی افراد گردنکشاند اما مرحوم کرامت خیلی خاکی، افتاده و باتواضع، فوقالعاده بود واقعاً ایشان.
سخنان رهبر انقلاب:
وقتی مسجد کرامت که مزینترین و بهترین و بزرگترین مسجد محله در مشهد محسوب میشد، ساخته شد و آراسته شد و کامل شد، بانی آن مسجد و کسبهی دور و بر آن مسجد فکر کردند که مناسب هست که بیایند و بنده را که در آن مسجد پیشنماز بودم، ببرند آنجا و در این صورت مسجد اجتماعی خواهد شد؛ همینجور هم شد. من را بردند آن مسجد و اجتماع خیلی زیادی شد و مبدأ واقعاً یک حرکت فکریای در بین قشرهای متوسط شد. قبل از آن با دانشجوها و اینها ما ارتباطات زیادی داشتیم. من کلاس داشتم، کلاسهای متعددی داشتم برای جوانها ودانشجوها و طلبهها و اینها. لکن قشرهای متوسط شهر و مردم کوچه و بازار که از مسائل انقلاب به خصوص مسائل بنیانی انقلاب چندان اطلاعی نداشتند و از سال 42 که مسائل همهگیر بود چندسالی گذشته بود و مسائل فراموش شده بود، مجدداً از مسجد کرامت این فضای انقلاب را حس کردند و یک تحولی در مشهد به وجود آمد.
بخشهایی از تفسیر قرآن توسط رهبر انقلاب در سالهای پیش از انقلاب:
«الذین آمَنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت». مؤمنان در راه خدا شمشیر میزنند و کافران در راه طاغوت. «فقاتلوا أولیاءالشیطان». شمشیر بکشید بر روی همپیمانان شیطان یعنی طاغوت. «إنّ کید الشیطانِ کانَ ضعیفا». کید و مکر شیطان بسی ضعیف است. آنها نمیتوانند در مقابل مؤمنان مقاومت کنند. این بود که پیغمبران پیروز میشدند و راه انبیاء تداوم پیدا میکرد. بعضی گمان میکنند پیغمبران خدا در تاریخ شکست خوردهاند. این ناشی از آن است که با تفکر پیغمبران و نیز با تاریخ آنان این گویندگان و این کسانی که یکچنین پنداری را دارند آشنا نبودهاند. پیغمبران در تاریخ پیروز شدهاند. این راه پیغمبران بود.