بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

برادران و خواهران عزیز؛ نمایندگان معتمد ملت بزرگِ ایران، خیلى خوش آمدید. دیدار امروز ما در سالروز شهادت امام باقر علیه‌الصّلاةوالسّلام و در این ایامى که متعلّق به ائمّه علیهم‌السّلام و ایام توجّه و توسّل و تضرّع و نورانى شدن قلبهاست، اتفاق افتاد. امیدوارم گفتنیها و شنیدنهاى این جلسه بتواند بخشى از وظایف ما در این ایام به حساب آید و خداى متعال، از شما و ما قبول کند.

بنده اوّلاً لازم مى‌دانم از مجلس شوراى اسلامى و شما نمایندگان محترم مجلس، تشکّر کنم. زیرا که حسن جریان امر مجلس، هم در کیفیّت اداره‌ى کشور و پیشرفت امور مؤثّر است و هم در روحیه‌ى مردم و شوق و امیدوارى آنان نسبت به آینده و مسائل انقلاب. خدا را شکرگزاریم که تفضّل فرموده است و مجلس، از جهات گوناگون، مجلسى است که براى مردم مایه‌ى خشنودى و آرامش قلب و احساس پیشرفت در امور است. همان‌طور که اشاره کردند(۱) و بنده هم دورادور مسائل مجلس را تا حدودى زیر نظر دارم، نقاط و امور برجسته‌اى را مى‌شود در کار مجلس مورد توجّه قرار داد و از آن به نیکى یاد کرد، که از جمله‌ى آنها، همین سرعت و صراحت در موضعگیریهاى سیاسى است.

مجلس عصاره‌ى ملت است و آن‌طور که حکیم فرزانه‌ى زمان ما و امام بزرگوارمان بیان فرمودند، موضعگیرى مجلس در امور سیاسى، حاکى از موضع ملت است. این موضعگیرى هر چه سریعتر و متین‌تر و حکیمانه‌تر و صریحتر باشد، با شأن مجلس مناسبتر است. محسوس است که بحمدالله در قانونگذارى مجلسْ تضییع وقت نمى‌شود و در این مدّت، قوانین متعدّد و خوبى در مجلس وضع شده است و از همه بهتر، فضاى مهربانانه و سالمى است که بر مجلس حکمفرماست. نه این‌که بخواهیم بگوییم بر مجلس یک جریان سیاسى حاکم است؛ نه. چنین چیزى نیست و اگر هم باشد، به عنوان یک پدیده‌ى خیلى مطلوب به آن نگاه نمى‌کنیم. مجلس محلّ تضارب آرا و جاى گفتگو و موضعگیریهاى گوناگون است؛ منتها به نحو سالم. خوشبختانه امروز در داخل مجلس شوراى اسلامى، آرا و نظرات گوناگون سیاسى و اقتصادى وجود دارد. همه هم بحمدالله فعالند. لکن احساس نمى‌شود که دعوایى، تضاربى، تعارض زشتى، حرفهاى مأیوس‌کننده‌اى وجود داشته باشد و این، یکى از برجستگیهاى این مجلس است که امیدواریم ان‌شاءالله همیشه همین حالت باقى بماند. یعنى فضا، فضاى صمیمى باشد. هم صمیمیّت بین خودِ نمایندگان، هم صمیمیّت میان مجلس و دولت و قوه‌ى مجریه و قوه‌ى قضاییه، که بحمدالله اینها محسوس است و همه‌ى اینها موجب آن است که بنده صمیمانه تشکّر کنم. مدیریّت مجلس هم، بحمدالله مدیریّتى باکفایت و قوى و پخته و از جهات متعدّد، مورد رضا و پسند است. امیدواریم که خداوند به شما کمک کند که بتوانید این راه را دنبال کنید.

یک نکته‌ى اساسى که براى همه‌ى ما چه شما که در مجلسید و چه هر کدام از ما که در هر نقطه‌اى مشغول خدمتیم وجود دارد، این است که توجّه کنیم این موقعیت و امکان و عزّتى که خداى متعال به یک فرد مى‌بخشد که او در جمهورى اسلامى مسؤول مى‌شود مسؤولیتى که در این نظام، عزّت و حقیقتاً مایه‌ى افتخار است دو گونه ممکن است باشد. ممکن است پلکانى براى عروج و تکامل انسان باشد. لذا باید قدر بشناسد؛ آن را نعمت خدا بداند؛ در آن منصب براى خدا کار کند و در خدمت اهداف الهى و اسلامى و آحاد خلق و بخصوص فقرا و مستضعفین و مظلومان قرار گیرد. اگر این‌گونه باشد، این جایگاه و پایگاهى که شما به دست آورده‌اید و یا هر صاحبِ منصب و مقامى در این نظام الهى به دست آورده است، سکّوى پرشى براى حرکت معنوى به سمت تکامل خواهد بود و یک تعالى‌به وجود خواهد آورد. حقیقتاً اگر انسان با این مناصب ظاهرى و امکانى که در اختیار او قرار مى‌گیرد، برخورد معنوى و الهى کند، از بالاترین عبادات هم ارزشش بیشتر است. و برخورد مذکور، خدمت به مردم است؛ خدمت به اهداف الهى است؛ خدمت به عظمت اسلام است؛ نگهدارى پرچم اسلام و برافراشته داشتن آن است. این، کم چیزى نیست! این، چیز باعظمتى است که اگر انسان متوجّه باشد و خدایى حرکت کند، او را به خدا نزدیک مى‌کند. اما اگر خداى ناخواسته، شیطان توانست در این منصب و کار و شغل، به نحوى حضور پیدا کند، آن‌وقت، العیاذ بالله؛ هم براى خودِ ما، و هم براى مردم بلاى بزرگى خواهد بود. اگر مى‌بینید در شرع مقدّس اسلام، دعاها و توسّلات و کلماتى از ائمه علیهم‌السّلام هست که به خداى متعال پناه برده‌اند از این‌که امکان ظاهرى دنیایى، آنها را از مسیر الهى منحرف کند، به خاطر همین است.

در دعاى «مکارم‌الاخلاق»، انسان به خداى متعال تضرّع مى‌کند و با گریه از او مى‌خواهد که «و لاتحدث لى عزّاً ظاهراً الّا احدثت لى ذلّةً باطنةً عند نفسى بقدرها(۲).» یعنى پروردگارا! اگر عزّتى در ظاهر من به وجود آوردى و پیش چشم مردم مرا عزیز کردى، به همان اندازه در باطن و پیش نفس خودم، مرا ذلیل کن. یا: «و لاترفعنى فى النّاس درجةً الّا حَططتنى عند نفسى مثلها.» اگر مرا یک درجه نزد مردم بالا بردى، پیش نفس خودم یک درجه پایین بیاور. یا در عبارت دیگرى، از خداى متعال مى‌خواهد که «و اعزنى و لاتبتلیّنى بالکبر.» مرا عزیز کن، و دچار خودخواهى‌ام مکن.

در عرف و فرهنگ اسلامى، عزّت، یک چیز مرغوبٌ فیه است. مؤمن، عزیز و طالب عزّت است؛ اما این عزّت، باید با خودخواهى همراه نباشد، با کبر همراه نباشد، با اذیّت کردن مردم همراه نباشد، با انواع انحرافها همراه نباشد. این، اساس قضیه است. همه باید توجّه کنیم و بنده، خودم بیش از شما محتاج این هستم که به این معنا توجّه کنم و خداى متعال کمکم کند. باید مواظب باشید، حال که با تفضّل الهى، هر یک از شما از طرف مردم خودتان انتخاب شده‌اید و مردم شما را آورده‌اند و بر کرسى نمایندگى که یک جایگاه شرف و افتخار است نشانده‌اند، مبادا طورى شود که خداى ناخواسته، وسیله‌اى براى وِزر و وَبال گردد. از این، باید به خداى متعال پناه ببریم. خیلى باید از این بترسیم.

بنده چند سال قبل از این به مسؤول مهمّى مى‌گفتم انسانهایى که سالم و صادق و مؤمنند و هیچ بحثى هم در صفا و صدق آنها نیست، وقتى به یک موقعیت دست پیدا کردند، باید توجّه کنند بعد از این، نوبت آن است که عوامل فساد به سمتشان حرکت کند. چه عوامل فساد درونى خودِ ما؛ چه عوامل فساد بیرونى. چه آن خودخواهیهاى ما، کبرهاى ما، دل بستن به زخارف مادّى و ظواهر زندگى و چیزهاى رنگینِ این عیش بى‌مقدار مادّى که انسان را متوجّه به خودش مى‌کند و او را جذب مى‌نماید و مى‌لغزاند، و چه عوامل بیرونى؛ یعنى کسانى که مثل عنکبوت در کمین نشسته‌اند که اگر حشره‌ى ضعیفى پیدا کردند، او را به دام بیندازند. مگر انسان ضعیف نباشد؛ والّا آنها کار خودشان را مى‌کنند. به سمت همه حرکت مى‌کنند. وسایل گوناگونى هم دارند. چقدر از رجال و شخصیتها در کشورهاى مختلف دنیا سراغ داریم که تحت تأثیر قرار گرفتند! چه آنها که در تاریخ اسمشان را خوانده‌ایم و چه آنها که در زمان خودِ ما، در مقابل چشم قرار گرفتند و دیده شدند. یعنى آن عنکبوت اسیر کننده و به دام افکننده‌ى فساد، از ضعف آنها استفاده کرد و توانست آنها را به دام بیندازد.

البته کسى که قوى باشد، به دام نخواهد افتاد. آنهایى که قوى هستند، به دام قویترها نمى‌افتند. به هیچ کیفیّتى به دامِ دنیا نمى‌افتند. آن کشورى که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بر آن فرمان مى‌رانْد، امروز چند کشور بزرگ در منطقه‌ى ماست، با حکومتهایى جداگانه. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در رأس آن کشور پهناور عظیم، با آن قدرت و آن همه منابع ثروت در آن روزگار و در آن برهه از زمان، اندکى خودش را به دنیاى انسان معمولى آلوده نمى‌کرد و مى‌فرمود: «غرّى غیرى»؛ برو سراغ دیگران، اى دنیاى رنگین! برو سراغ ضعیفها؛ که دست تو به مثلِ امیرالمؤمنینى نمى‌رسد، که نمى‌رسد!

آن، مرتبه‌ى اعلاست. آن مرتبه، البته براى ما فقط به صورت یک سمبل مطرح است؛ به صورت یک سرمشقِ فوقِ حدود تصوّر مطرح است. براى این‌که جهت معلوم باشد؛ براى این‌که بدانیم راه، این راه است.

پایین‌تر از او و نزدیک به زندگى ما، زندگى امام بزرگوارمان بود. به دنیا اعتنایى نداشت. دنیا براى او ارزشى نداشت. لذّتهاى مادّى براى او اهمیتى نداشت که به آنها اندک توجّهى کند. آن مقامِ با آن عظمت، آن قدرتِ خیره‌کننده‌ى جهانى، که چشمها را در سرتاسر عالم خیره مى‌کرد، خود همان قدرت هم براى او ارزش و اهمیتى نداشت؛ مگر براى این‌که تکلیفى را انجام بدهد. آن‌جا که لازم بود از آن قدرت مایه بگذارد و مصرف کند، مصرف مى‌کرد؛ ولو با توجّه به این‌که ممکن بود براى وجهه و حیثیت او به حسب موازین عالى، ضربه‌اى داشته باشد؛ و براى او اهمیتى نداشت. این، انسانِ زمانِ ماست. این، امیرالمؤمنین نیست؛ اما مى‌تواند سرمشق ما قرار گیرد. ماهر کدام مى‌توانیم زندگى و برنامه‌ریزى‌مان را طورى طرّاحى کنیم، که نشان دهیم انسان مسؤول و صاحب مقام و منصب و موقعیت در جمهورى اسلامى، با دیگران تفاوت دارد. کمااین‌که واقعش نیز همین است.

امروز در بسیارى از جهات، جمهورى اسلامى با بقیه‌ى نظامهاى عالم و به طریق اولى با آن نظام فاسد ننگینى که قبل از انقلاب، سالها بر این کشور حکومت مى‌کرد و همچنین نظامهاى حاکم بر این کشور در طول قرنها قابل مقایسه نیست. یک نمونه‌اشْ همین مجلس شوراى اسلامى است که خودِ شما، از نزدیک در آن‌جا شاهدید. یک نفر اعیان و اشراف و فلان‌الدوله و وابسته به فلان فامیل اشرافى و فلان زمیندار و متّکى به قدرت و پول کذایى، در جمع شما وجود ندارد. یک نفر از کسانى که به‌طور معمول در نظامهاى مادّى به چنین مقامهایى مى‌رسند، در بین شما نیست. معمولاً در دنیا چه کسانى به این مقامها مى‌رسند؟ کسانى که نفوذهاى فامیلى خیلى عریض دارند. اموال و املاک فراوان، زد و بندهاى گسترده و پول زیاد دارند و داراى مناصب قدیمى و از خانواده‌هاى اشرافى هستند. به فضل پروردگار، یک نفر از جمع شما وابسته به این‌گونه چیزها نیست. هیچ کدام از شما را حزبى معرفى نکرده است؛ که مردم شما را نشناخته باشند و آن حزب را شناخته باشند. حتّى یک نفر از شما، با دسته‌بندیهاى ناسالمْ به این مجلس راه نیافته است. در هر منطقه‌اى که بوده‌اید، مردم شما را از نزدیک شناخته‌اند؛ یا انسان موجّه و معتبر و امینى بین مردم بوده که شما را مى‌شناخته و به آنان معرفى کرده است. مردم هم آزمایش کرده یا اطمینان کرده‌اند و رأى داده‌اند. یعنى به فضل الهى، طبیعى‌ترین شکل انتخاب، در کشور ما بوده است و مجلس شوراى اسلامى، مظهر چنین انتخابى است. همه تقریباً از طبقات متوسط هستید. روحانى هستید، عالمِ دینى هستید، کارمند متوسّطِ ادارى هستید، مبارزِ سابقه‌دار سیاسى هستید، زندان رفته هستید، کتک خورده هستید... بنده بسیارى از نمایندگان مجلس در دوره‌هاى گذشته را سراغ دارم حالا نمى‌توانم بگویم چه تعداد که اینها بعد از آن‌که دوران نمایندگى‌شان تمام شد، حتى اندکى اندوخته نداشتند. چهار سال امکانات در اختیارشان بود. با دولت، با وزرا، با ادارات و با همه جا ارتباط داشتند و بعد که این چهار سال تمام شد، یک آدم معمولى بودند که بایستى مى‌رفتند و کار دیگرى مى‌کردند.

درست است که فاصله‌ى مسؤولین جمهورى اسلامى، در قشرها و طبقات مختلفشان، با امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام و بزرگان صدر اسلام، فاصله‌ى بسیار عظیمى است؛ اما همین قدر هم، بین کسانى امروز از مسؤولین جمهورى اسلامى هستند و نظایر و همتایان آنها در بقیه‌ى کشورها در دنیا، فاصله هست. مسؤولین قضایى نیز همین‌طورند. مسؤولین نظامى و انتظامى نیز همین‌طورند. امروز، بحمدالله وضعِ دیگرى است و این از برکات نظام اسلامى است. این را باید تقویت کرد. این را باید حفظ کرد.

آنچه را که خاصیت اسلام و نظام اسلامى و قرآنى و افتخار نظام ماست که آن ارتباط با خدا و احساس وظیفه در کار است باید حفظ کرد. کار را بر اساس وظیفه باید انجام داد. خداى ناکرده در دوستیها و دشمنیها انگیزه‌هاى مادّى نباشد. انتقامگیرى از آن‌که «با ما موافق نبوده است» نباشد. همراهى و تبعیض نسبت به آن کسى که در رأى‌گیرى و انتخابات به ما کمک کرده است نباشد. ملاحظه‌ى جَوسازیها در تصمیم‌گیرى براى قانون و بقیه‌ى چیزها نباشد. آنچه که وظیفه‌ى شماست، وظیفه‌ى بسیار بزرگى است و آن در درجه‌ى اوّل، قانونگذارى و بعد هم انتخاب مسؤولین کشور و نظارت بر کار آنهاست. اینها چیزهاىِ کوچکى نیست. این‌جا اگر اندکى ملاحظه و رودربایستى و حبّ و بغض و آنچه که در عرف گفته مى‌شود «بده و بستان» وجود داشته باشد، واویلاست! کارِ مردم زار خواهد شد. این چیزها، نباید باشد. اگر فلان کس به ما در انتخابات کمک کرده؛ اگر فلان گروه به ما کمک کرده و حال داعیه‌اى دارد و آن داعیه ناحق است، العیاذ بالله که ما به آنها کمک کنیم! چنین چیزى نباید باشد.

آن کسانى که سعى مى‌کنند در انتخابات آزاد یک کشور دخالت کنند، پول خرج کنند، جبهه‌بندى کنند؛ اگر ببینند که نماینده طبق تکلیف شرعى‌اش عمل خواهد کرد، کنار مى‌نشینند. در جامعه‌ى ما هم هستند کسانى که مى‌خواهند در انتخابات دخالت کنند. مى‌خواهند در مجلس شوراى اسلامى، وسیله‌اى براى انجام خواسته‌هاى نامشروع خودشان داشته باشند. این‌طور نیست که جامعه‌ى ما از فرشتگان تشکیل شده باشد. البته اکثریّت قاطع توده‌ى مردم ما، همان مردم الهى و مقدّس و نورانى‌اى هستند که در این سالها با نورانیتشان دنیا را متوجّه خودشان کرده‌اند. لکن کسان ناسالمى هم هستند. افرادى هستند که مى‌خواهند با استفاده از پول و قدرت، در گوشه گوشه‌ى نظام دخالت کنند؛ چه در مجلس، چه در دولت، چه در ادارات و چه در دستگاه قضایى. نماینده‌ى مجلس و مأمور نظام جمهورى اسلامى، در هر جا که هست باید به آنها با چهره‌ى بى‌انعطاف نظر کند. وقتى آنها ببینند که فایده‌اى ندارد، عقب مى‌نشینند؛ اذیت نمى‌کنند؛ دخالت نمى‌کنند.

ما چگونگى همه‌ى انتخابات دنیا را نمى‌دانیم؛ اما با آنهایى که در این دنیاى معروف به «دنیاى دمکراسى»، با اوضاعشان آشنا هستیم و انتخاباتشان را مى‌بینیم، مشاهده مى‌کنیم که انتخابات در کشور ما، از همه‌ى آنها بهتر و سالمتر و حقیقى‌تر است. انتخاب حقیقى است. مردم مى‌آیند و با کمال شور و شوق و علاقه، در انتخابات شرکت مى‌کنند. باید به این شور و شوق و صفاى مردم، پاسخ داد. شکر آن نعمت الهى، اینهاست. از جمله‌ى مهمترین وظایف، اینهاست.

باید به فکر مردم بود. نماینده‌ى مجلس، دائماً باید خود را نماینده‌ى مردم بداند؛ درست مثل یک وکیل. کسى را که براى یک معامله، براى یک کار و براى یک قرارداد وکیل کرده‌اند، جز در مسائل شخصى و خصوصى خود، در همه‌ى کارهایش دائم به این فکر است که موکّل چه مى‌خواهد و به آن عمل مى‌کند.

در ذهن نماینده‌ى عزیز مجلس، دائم باید این باشد که نماینده‌ى مردم است. اصلاً حیثیّت او حیثیّت وکالت است. وکیل مردمى است با آن همه فداکارى، با آن ایمان، با آن درک بالا و شعور وافر در مسائل گوناگون جهانى و سیاسى. وکیل مردمى است که در میان آنها، انسانهاى بامعرفت و انسانهاى عالم و آگاه و دانشمند وجود دارند. وکیل مردمى است که در میان آنها، افراد مستضعف زیادى هستند؛ نیازمندیهاى فراوانى وجود دارد؛ نیازمندان زیادى وجود دارند. این اشتغال و این فکر، یک لحظه نباید ذهن نماینده‌ى مجلس را رها کند. دائم باید به فکر باشید که «الان وظیفه‌ى من چیست؟»

اساس وظیفه‌ى شما در این چهارسال، همین نمایندگىِ مجلس است. حضور در مجلس چه در جلسات عمومى، چه در کمسیونها و چه آن‌وقتى که در منزل خودتان یا در یک مرکز تحقیقاتى براى آن لایحه تحقیق و مطالعه مى‌کنید اساسِ وظیفه‌ى شماست. باید درباره‌ى آن چیزى که در مجلس مى‌خواهید در موردش «آرى» یا «نه» بگویید، کاملاً معرفت پیدا کنید و جوانب قضیه را بسنجید. این، مطالعه مى‌خواهد. این، یک جلسه‌ى مشورتى نیست که «حالا برویم در جلسه بنشینیم، ببینیم چه مطرح خواهد شد. بالاخره به ذهن ما هم چیزى مى‌رسد و چیزى مى‌گوییم!» این‌گونه نیست. این، سرنوشت ملت است؛ آن هم ملتى به این عظمت، با این همه مسائلى که امروز در مقابلش وجود دارد و این کوههایى که باید با همت و اراده‌ى خود بکَند و البته خواهد کَند.

این ملت نشان داده است که راههاى دشوار و گردنه‌هاى پرپیچ و خم را با قدرت طى مى‌کند و شما در قانونگذارى، در اشراف بر دولت، در نظارت بر کارِ وزرا و در انتخاب وزرا، نماینده‌ى او هستید. قبلاً در سال گذشته و اوایل مجلس، عرض کردم: سوگندى که شما خورده‌اید، باید دائماً به یادتان باشد. اصلِ اوّل در مجلس براى نماینده، کار مجلس است. این‌طور نباشد که برادر یا خواهر نماینده‌اى، از فرصت چهار ساله‌ى اقامت در تهران استفاده کند براى کار دیگرى که هیچ ارتباطى به وضع مجلس ندارد؛ هیچ ارتباطى به کار نمایندگى ندارد و مربوط به خود اوست! نگوید حال که ما چهارسال در تهران هستیم، پس به این فکر باشیم که فلان مشکلات را از پیش پاى خودمان برداریم (گرفتن فلان مدرک یا رفتن و انجام دادن فلان کار. اینها مسائل فرعى و تبعى است. انسان وقتى ماند، مختار است هر کارى بکند؛ اما اصل قضیه، مجلس و نمایندگى است. اینهاست آن چیزى که چنانچه انجام گیرد، این کار جزو شریفترین و اساسى‌ترین و در نزد پروردگار مرضى‌ترین کارهاست؛ جزو بزرگترین عبادتهاست؛ و شما مى‌توانید در جهتگیرى سیاسى کشور، اشدِّ تأثیر را بگذارید.

ما امروز در شرایطى هستیم که باید هوشیارى به خرج دهیم. امروز، به اعتقاد بنده، اساسى‌ترین وظایف مسؤولان این کشور، هوشیارى و غفلت نکردن است. خداى ناکرده، چنانچه ما در انتخابِ مسیر عمومى دچار غفلت شویم، خسارت بسیار بزرگى پیش خواهد آمد. غفلت نباید کرد. فریب نباید خورد. در تعامل جهانى، آن‌جا که پاى انتخابِ مسیرِ انقلاب مطرح است، دچار رودربایستى نباید شد. باید دید چیزى که مى‌تواند انقلاب و اسلام را در این کشور روزبه‌روز رشد دهد، کدام است؟ روزبه‌روز باید منش انقلابى، در این کشور رشد کند.

یک اشتباه بزرگ بر بعضى از ذهنها حاکم است و بنده گاهى که به یاد آن مى‌افتم، بسیار متعجّب و متأسّف مى‌شوم. بعد از رحلت امام رضوان‌الله‌علیه رسانه‌هاى خارجى و تبلیغات بیگانگان، شروع کردند به انتشار این‌که «مسؤولین ایران، دولت ایران، ملت ایران و حتّى رهبرى ایران، کم کم از آرمانهاى اوّلِ انقلاب زده شده‌اند و از آنها کناره مى‌گیرند!» از آن ساعتِ اوّل که هنوز هیچ چیز معلوم نبود؛ هیچ‌کس هیچ تصمیمى نگرفته بود و هیچ حرفى هم کسى نزده بود، اینها شروع به گفتن چنین مطالبى کردند و تا امروز هم مى‌گویند. صد بار هم مسؤولین کشور، این حرفها را تخطئه و تکذیب کرده‌اند و عملاً خلاف این را نشان داده‌اند؛ درعین‌حال، آنها کارِ خودشان را مى‌کنند. یک عدّه هم متأسّفانه در داخل، از روى غفلت، از روى تنگ‌نظریها و از روى گرایشهاى محدود سلیقه‌اى و فکرى و خطّى، مرتّب این حرف را تکرار کرده‌اند و مى‌کنند که «ارزشهاى زمان امام، کمرنگ شده است!» اینها خطاست. دشمن هم گفت، غلط کرد؛ دوست هم گفت، اشتباه کرد. در مقابل این حرفها، مسؤولین، گویندگان و صاحبنظران کشور کسانى که در مسائل سیاسى کشور مطّلعند و حقّ اظهار نظر و تصمیم‌گیرى دارند بارها و بارها اعلام کرده‌اند که اصول این نظام، اصول انقلاب است. اصولِ تعیین شده به وسیله‌ى امام است. آن اصولى است که نظام جمهورى اسلامى را به عنوان «نظام اسلامى» در دنیا مشخّص کرد و نشان داد.

ما در صدد همرنگ شدن با نظامهاى دیگر نیستیم. ما از این‌که ارزشهاى نظامهاى گوناگون دنیا را قبول نداریم و در عمل پیاده نمى‌کنیم، احساس کمبود نمى‌کنیم. بنده یک وقت در نماز جمعه‌ى چند سال قبل گفتم که در قضیه‌ى زن و حقوق زن، ما نیستیم که باید به دنیا جواب بدهیم؛ دنیا باید به ما جواب بدهد. ما در قضیه‌ى زن، دفاع نداریم؛ بلکه هجوم داریم. ما از دنیا سؤال مى‌کنیم که شما چرا با زن این گونه رفتار مى‌کنید؟ ما به دنیا مى‌گوییم شما حقوق زن را تضییع مى‌کنید. در همه‌ى قضایا این است. ما در ارزشهاى نظام جمهورى اسلامى، تابع اسلام و انقلابیم. آن ارزشهایى که صدها سال است مستکبرین و در این یکى دو قرن اخیر، مستعمرین و حکّام اروپایى خواسته‌اند آنها را از چشمها بیندازند. ما بر اساس همان ارزشهایى که آنها با آن مخالفت کردند، یک نظام تشکیل داده‌ایم و مى‌خواهیم این ارزشها زنده بماند. این را هم بارها و بارها و بارها، افراد مختلف گفته‌اند. اما نکته‌اى که من مى‌خواهم عرض کنم این است که متأسفانه عدّه‌اى از خودیها از کسانى که جزو مجموعه‌ى نظام جمهورى اسلامى هستند گویى باورشان آمده است که ارزشهاى اوّل انقلاب ضعیف شده است و باید هم بنا را بر همین گذاشت! تا مطلبى گفته مى‌شود، مى‌گویند: «آقا؛ حالا که دیگر سال ۶۰ نیست؛ حالا که سال ۶۲ نیست!» این یعنى چه!؟ این چه حرفى است!؟ چرا ما باید بنا را بر این بگذاریم که ارزشهاى انقلاب روزبه‌روز باید ضعیف شود!؟ نخیر؛ چنین چیزى پیش نیامده است. ارزشهاى انقلاب ضعیف نشده است. همه‌ى آن چیزهایى که شما امروز به عنوان نابسامانى در سطح جامعه مى‌بینید، در سال ۶۳ هم بود، در سال ۶۵ هم بود، در سال ۶۸ هم بود، در طول زمان امام هم بود و همیشه نظام جمهورى اسلامى با آن مقابله کرده است. البته آن روز که اوایل مقابله بود، کمتر پیش مى‌رفتیم، و حال که چند سال است مقابله کرده‌ایم، بهتر پیش مى‌رویم. امروز ما در مقابل آنها قویتر حرکت مى‌کنیم و بیشتر روى آنها اثر مى‌گذاریم. طبیعتِ قضیه نیز همین است.

ما در زمینه‌ى مسائل انقلابى، پسرفت نداریم. چرا بعضى خیال مى‌کنند نسبت به ارزشهاى انقلابى، پسرفتْ طبیعتِ کار است و باید آن را قبول کرد و در مقابل آن تسلیم شد!؟ این چه حرفى است!؟ البته انسان از مبدأ انقلاب که فاصله مى‌گیرد، طبیعى است که تظاهرات انقلابى و آن چیزهایى که در آغاز قضیه وجود داشت کم مى‌شود. مانعى هم ندارد. در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، هزاران نفر به خیابانهاى تهران ریختند و جنجال کردند. انقلاب به این حالت بود که یک شعله‌ى عظیم را مشتعل کرد؛ کسانى که در مسائل انقلاب بودند و اطّلاع دارند، یا دقیقاً مطالعه کرده‌اند و یا از اهلش شنیده‌اند، متوجّه مى‌شوند بنده چه عرض مى‌کنم. اما شما اگر سال ۴۹ را نگاه کنید، در صحنه‌ى انقلاب، در خیابانها احدى نبود. کسى شعارهاى روز ۱۵ خرداد سال ۴۲ را در خیابانهاى تهران نمى‌داد. اما مایه‌ى انقلابى، صد برابر سال ۴۲ بود. عناصر انقلابى، صد درجه جلوتر از سال ۴۲ بودند. آگاهى انقلابى در میان کسانى که مخاطبین انقلاب بودند، صد درجه بیشتر از روز دوازدهم محرّمِ ۴۲ بود. آن اشتعال هم نبود، آن شعار هم نبود. طبیعتِ قضیه نیز همین است. اوّل یک اشتعال است. شعله که فرو نشست، تازه نوبتِ سرخ شدن و آتش گرفتنِ هیزمهاىِ پرحجمِ دیر پاست که آتشش بیشتر مى‌ماند و بیشتر گرم مى‌کند. الان هم وضع این‌گونه است. ما در سالهاى ۵۷ و ۵۸ در خیابانها حرکت مى‌کردیم و شعار مى‌دادیم؛ ولى امروز در مجلس شوراى اسلامى هستیم؛ در قالب رئیس جمهور انقلابىِ آگاه به مسائل جهان و کشور هستیم؛ در جاهاى گوناگون هستیم.

مسؤولین مشغولِ انجام دادن کار خودشان هستند. این به معناى عقب‌ماندن از ارزشهاى انقلاب نیست و نباید این‌گونه تلقّى شود که ما در زمینه‌هاى انقلابْ پسرفت داریم. بعضى باورشان آمده است. بعضى این را در عملِ خودشان هم، کانّه یک کار طبیعى تصوّر کرده‌اند: «این کار را ما آن سالها نمى‌کردیم. اما حالا دیگر چاره‌اى نیست. چند سالى گذشته است و مى‌توانیم انجام دهیم.» خیر! این‌طور نیست!

ارزشهاى انقلاب، همیشه زنده است و باید مورد توجّه باشد. با این ارزشهاست که مى‌شود در مقابل تهاجم وحشیانه‌ى استکبار ایستادگى کرد. چه کسى در این شک دارد که اردوگاه استکبار جهانى با نهضت اسلامى مخالف است!؟ چه کسى در این شک دارد!؟ چه کسى مى‌تواند شک کند؛ مگر یک انسان غافل و سطحى! چه کسى تردید دارد که نظام استکبارى و رژیم امریکا، با این‌که یک نظامْ اسلامى باشد، یک نظام بر پایه‌ى ارزشهاى دینى باشد و روزبه‌روز هم ثروت و قدرتش بیشتر شود، مخالف است!؟ کسى مى‌تواند در این تردید کند!؟ مگر کسى که از مسائل جهانى آگاه نباشد؛ و الّا یک ذهنِ قادر به تحلیل و آگاه از مسائل جهانى، یک سرِ سوزن شک ندارد که آنها با چنین نظامى مخالفند.

هر کارى که آنها مى‌کنند، بر اساس تضعیف این نظام است؛ بر اساس مقابله با این نظام است. این را باید توجّه داشت. هر تصمیمى که گرفته مى‌شود باید بر این اساس باشد. آنها حاضر نیستند ارزشهاى اسلامى را تحمّل کنند. ممکن است بگویند: «بیایید مذاکره کنید.» امّا این مذاکره بر اساس چیست؟ بر اساس این است که آنها ارزشهاى الهى و اسلامى را بپذیرند؟ حاشا و کلّا! مذاکره بر این اساس مورد قبول طرف استکبارى است که شما را وادار کنند از این ارزشها عقب‌نشینى کنید! چنین مذاکره‌اى به چه درد ما مى‌خورد!؟ از این مذاکره چه سودى خواهیم برد!؟

کسى که در مسائل جهانى مى‌خواهد فکر کند، حرف بزند و تصمیم بگیرد، باید آگاه باشد. در این روزگار، ما دیگر حقّ اشتباه کردن نداریم. امروز نظام جمهورى اسلامى باید نشان دهد که به اصول و ارزشهاى اسلامى، به شدّت پایبند است. نترسید از این‌که به شما بگویند «متعصبّید.» خودشان از شما متعصّب‌ترند. همین غربیهایى که این‌قدر دم از آزادگى و آزاد فکرى مى‌زنند، در عمل جزو متعصّب‌ترین آدمهایند. اگر لباس آنها را نپوشید، قبولتان ندارند! اگر کراوات آنها را نزنید، قبولتان ندارند! اگر مثل آنها میخوارگى نکنید، قبولتان ندارند! اگر مثل آنها در مسائل مربوط به زن و مرد بى‌بندوبار نباشید، قبولتان ندارند! هر که باشید و هر چه باشید، از هر ارزشى برخوردار باشید؛ اما فرهنگ آنها را نداشته باشید، قبولتان ندارند! اما هر که باشند و هر چه باشند و در هر پایه‌اى از پستى باشند و اینها را قبول داشته باشند، تحمّلشان مى‌کنند! ملاحظه کنید ببینید در دنیا، رژیمهاى دیکتاتور، مستبد، آدمکش، بى‌اعتنا به حقوق بشر، بى‌اعتنا به دمکراسى؛ رژیمهایى که بویى از مجلس و دمکراسى نبرده‌اند؛ رژیمهاى کودتایى که براساس کودتا بر سرِ کار آمده‌اند، چون فرهنگ غرب را قبول دارند و در مقابل آن تسلیمند، براى غربیها قابل قبول و قابل پذیرشند. اینها را از خودشان مى‌دانند؛ اما کسانى را که از قبول آن فرهنگ سرباز زنند، به‌طور دربست و مطلق رد مى‌کنند. این تعصب نیست!؟ این دُگم‌اندیشى نیست!؟ این تحجّر نیست!؟ در مقابل چنین متعصّبینى، آیا باید روددربایستى داشته باشیم که بگوییم ما پایبند به اسلامیم؛ ما پایبند به حجابیم؛ ما پایبند به احکام قضایى اسلامى هستیم!؟ چرا رودربایستى کنیم!؟ چرا ملاحظه کنیم!؟ تنها عاملى که مى‌تواند قدرت نظام اسلامى و بُرندگى‌اش را در مقابل این دشمنان خشن، با آن چهره‌هاى عبوسشان نسبت به اسلام و مسلمین، حفظ کند و آنها را وادار به قبول و تسلیم نماید، همین پایبندى است. شما یک قدم عقب بنشینید، آنها یک قدم جلو مى‌آیند. یکى از سنگرها را خالى کنید، آنها مى‌آیند سنگر شما را پُر و شما را وادار به عقب‌نشینى مى‌کنند. موضعگیرى سیاسى باید بر اساس این چیزها باشد.

در زمینه‌هاى اقتصادى هم، البته مجلس شوراى اسلامى بحمدالله توجّه دارد. بنده هم مى‌خواهم بر این معنا تأکید کنم که قشرهاى مستضعف جامعه باید در درجه‌ى اوّل مورد توجّه باشند. امروز روى رشد و توسعه‌ى اقتصادى بحث مى‌شود؛ اما مسأله‌ى ما در کشور، فقط رشد اقتصادى نیست. به طریق اولى، رونق اقتصادى هم نیست؛ چون ممکن است در جامعه، رونق اقتصادى باشد، امّا رشد واقعى نباشد. اما حتّى رشد اقتصادى هم، در جامعه‌ى ما هدف اصلى نیست. رشد اقتصادى، جزئى از هدف ماست و آن جزء دیگر عبارت است از عدالت. شما روشنتر از عدالت، در مفاهیم اسلامى و شیعى، چه چیز پیدا مى‌کنید؟ شما که منتظر امام زمان علیه‌الصّلاةوالسّلام هستید، براى چه چیز انتظار آن بزرگوار را مى‌کشید؟ مگر نمى‌گویید «یملأ الله الارض به قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً(۳)»؟ مگر نمى‌گویید که امام زمان بیاید تا دنیا را پُر از قسط و عدل کند؟ پس، مسأله، مسأله‌ى قسط و عدل است؛ مسأله‌ى عدالت است و این چیزى نیست که بشود از آن گذشت. هر برنامه‌ى اقتصادى، وقتى معتبر است که یا خودش و یا در مجموع برنامه‌ها، ما را به هدف عدالت نزدیک کند. والّا اگر ما را از عدالت اجتماعى دور کند فرض هم بکنیم که به رشد اقتصادى منتهى شود کافى نیست. مجلس، این را باید مورد توجه قرار دهد.

در زمینه‌ى فرهنگى هم، البته، حرف زیاد زده شده است. بنده مى‌بینم که در نطقهاى پیش از دستور هم، آقایان، گاهى این معنا را مطرح مى‌کنند و امیدواریم همچنان مورد توجّه باشد. بحمدالله، نظام، نظام فرهنگى است. لکن کار فرهنگى، درعین‌حال به قدر نیاز انجام نمى‌گیرد. امیدواریم که به همّت شما و تلاش دولت جمهورى اسلامى، ان‌شاءالله آنچه که در این زمینه نیاز کشور است، انجام گیرد.

ما در آستانه‌ى سالگرد رحلت امام بزرگوارمان هستیم. یاد آن بزرگوار را باید همواره زنده بداریم؛ چون براى ما مثل یک عَلَم و نشانه است. نام امام و یاد امام و ذکر خصوصیات امام، مثل آن تابلوها و علامتهاى جاده است که نشان مى‌دهد راهْ کدام طرف است. این یاد و نام، باید همیشه زنده نگه‌داشته شود و مورد تجلیل و تدبّر قرار گیرد.

بعد از این هم، مسأله‌ى انتخابات است که ان‌شاءالله درباره‌ى انتخابات، در زمان مناسب خودش، مطالبى عرض خواهم کرد. اجمالاً، همه‌ى آقایان و نمایندگان برادران و خواهران ان‌شاءالله خود را موظّف بدانند که مردم را از اهمیت این انتخابات آگاه کنند، که این انتخابات در فصل بسیار حسّاس و مهمى است و حضور مردم در آن، براى این کشور بسیار مهم است. این را باید در سفرهایى که به حوزه‌ى انتخابیه‌ى خود مى‌روید؛ در حرفهایى که با مردم مى‌زنید؛ در مطالبى که مى‌نویسید، یا نطقهایى که مى‌فرمایید، بیان کنید.

امیدواریم که خداوند متعال به همه‌ى شما کمک کند و زحماتتان را مورد لطف و تقدیر خود قرار دهد، و ثواب الهى آن، شامل حال شما باشد. ان‌شاءالله، توجّهات ولىّ‌عصر ارواحنافداه، موجب شود که همه‌ى ما بتوانیم آنچه را که وظیفه‌مان است پیدا کنیم و با قدرت و اتّکا به حول و قوّه‌ى الهى، آن وظیفه را انجام دهیم.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

۱) اشاره‌ى معظم‌له به سخنان رئیس وقت و مجلس شوراى اسلامى است.

۲) مفاتیح الجنان: دعاى مکارم الاخلاق.

۳) مفاتیح الجنان: دعاى استغاثه به حضرت قائم (عج)