بیانات در دیدار مسؤولین «مرکز تحقیقات رایانه‌اى علوم اسلامى حوزه‌ى علمیه‌ى قم»

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

من به نوبه‌ی خودم از آقایان هیأت امنا تشکر می‌کنم، به خاطر این‌که به این مسأله اهمیت دادید و وقت گذاشتید و همتها و استعدادها و تواناییهای خود را در خدمت این کاری که متواضعانه شروع شده - اما ان‌شاءالله آینده‌ی خوبی خواهد داشت - قرار دادید. امروز هم لطف کردید و به این‌جا تشریف آوردید، و حقیقتاً عید ما را مبارکتر کردید. خدای بزرگ را هم سپاسگزاریم که به این کار برکت داد. آن روزهای اول که بعضی از برادران تشریف آوردند، کار خیلی کار کوچکی بود؛ اما همت و دل گرم و شوق این آقایان، آن را به نقطه‌ای رساند که بحمدالله توانست شخصیتهای حوزه و اساتید و مدرسین و بزرگانی را جذب کند. امروز این کار بر دوش استوار مردانی قرار دارد که انسان می‌داند با اتکای به آنان، به فضل الهی، ان‌شاءالله این کار پیش خواهد رفت.

بنده وقتی در زمینه‌ی این نوع کارهای ابتدایی که انجام می‌دهیم فکر می‌کنم، ضمن این‌که قلبم را خوشحالی فرا می‌گیرد، غمی هم عمیقاً بر جانم سایه می‌اندازد. زیرا می‌بینم که امروز در دنیا رسانه‌ی رایانه و کاربردهای آن به کجا رسیده، چه استفاده‌هایی از آن می‌شود، مسائل مربوط به این علوم دقیق و ریز به چه مراحلی می‌رسد و چگونه زندگی مردم و مراکز علمی را بر بالهای خودش، در آفاقی که از چشمهای ما دور است، سیر می‌دهد؛ اما ما هنوز در ابتدای کاریم. واقعاً از این‌که چرا ما این‌قدر دیر فهمیدیم و دیر جنبیدیم، دل انسان غمگین می‌شود. هنوز هم ما در دست و بال خودمان کتابهایی داریم که حتی شماره‌ی صفحه ندارند. این مربوط به قدیم نیست. شاید یک روز اینها ان‌شاءالله افسانه شود؛ اما امروز متأسفانه افسانه نیست و واقعیتی است که وجود دارد. بنده یک کتاب «مسالک» (۱) دارم؛ هر وقت به آن نگاه می‌کنم و می‌خواهم نشانی‌ای بدهم، نمی‌دانم چه کار کنم؛ چون شماره‌ی صفحه ندارد. «مسالک» کتابی دو جلدی است که شاید حدود هزار صفحه یا بیشتر، ورق دارد؛ ولی شماره‌ی صفحه ندارد! یا «جواهر» (۲)، که حقیقتاً یک مخزن جواهر است. چهل و اندی جلد کتاب، اما فهرستی دارد که انسان وقتی به آن نگاه می‌کند - این فهرستی که فعلاً در اختیار ماست - یک دهم آنچه که در جواهر مطلب هست و از یک فهرست انتظار می‌رود، از آن استفاده نمی‌شود. انسان باید این کتاب را همین‌طور بگردد؛ چقدر وقت و چقدر ساعات بی‌بازگشت و عزیز صرف شود، برای این‌که ببیند آیا صاحب جواهر به فلان مطلب اشاره یا تصریحی دارد یا ندارد؟ ببینید واقعاً چقدر دل انسان غمگین می‌شود! حالا چه کسانی این وقتها را صرف می‌کنند؟ آن انسانهای دانشمند و فاضل و با ارزشی که نباید وقتهایشان صرف این امور شود. اصلاً نمی‌خواهند بنویسند؛ بلکه به یک اشاره می‌خواهند محتویات ذهنشان جایی جمع و جایی ارائه گردد و باید اطلاعات مورد نیازشان در چند ثانیه در اختیارشان قرار گیرد. فضلا و علمای ما امروز دیگر نباید بلند شوند و در کتابخانه‌ها، یکی یکی کتابها را ببینید که فلان کتاب هست یا نیست، یا این مطلب در آن هست یا نیست؟ امروز ما از این جهات، متأسفانه خیلی عقبیم.

حالا این کار، یک شروع است. بنده تصورم این است که این دانش جدید که بحمدالله بشریت به برکت تعالیم دین و تعالیم انبیا به دست آورده است، در جاهای حساسی کاربرد دارد و با استفاده از آن، کارهای بزرگی در همه‌ی زمینه‌ها انجام می‌گیرد. پس ما نمی‌توانیم بگذاریم میراث باارزش علمی خودمان از این دانش بیگانه بماند. شاید یکی از دو مقصود و امید عمده‌ی من از این کاری که امروز انجام می‌گیرد، این است که از این طریق وارد شویم و حوزه را با علوم جدید و کاربردهای آنها و استفاده از آنها برای پیشبرد کارهای خودمان، آشنا کنیم. نمی‌توان جلو این دانش جدید و فناوری نو را بست و یا آن را نفی کرد. ما چطور وقتی که از «خاک‌فرج» یا نمی‌دانم «جوب‌شور» - حالا گرچه اینها محلات خیلی دور نیست، اما ظاهراً آن وقتها محلات دور قم، اینها بود - بخواهیم مثلاً به مدرسه‌ی فیضیه برسیم، تاکسی سوار می‌شویم! آیا می‌شود گفت: «این علم، علم جدید است، این فناوری جدید است و به درد ما نمی‌خورد؛ پیاده برویم»! مگر می‌شود چنین حرفی زد!؟ همین‌طور از هر رشته‌ای، شاخه‌ای و جرقه‌ای از هر دانش جدید، باید استفاده کرد. باید بر بالهای علوم جدید سوار شد و خود را به آن‌جا رساند که انسان می‌خواهد. بنابراین، کار، کار مبارکی است. یعنی این را مقدمه قرار دهیم برای آن‌که بتوانیم ان‌شاءالله قم و حوزه را با کاربردها و پیشرفتهای جدید علمی و استفاده از آنها آشنا کنیم. آنچه مهم است این است که انسان باید به استفاده از علوم و تبعات آن عادت کند. چندی پیش آقایان رایانه‌ی کوچکی برای ما آوردند. یک چند وقت خواستیم استفاده کنیم، دیدیم سخت است، کنار گذاشتیم. مثلاً می‌خواهیم به «نجاشی» (۳) مراجعه کنیم برای ما هنوز راحت‌تر آن است که کتاب را برداریم و ورق بزنیم و ببینیم که آن‌جا نجاشی چه گفته است! البته بخشی از مشکل در کار کردن با یک دستگاه مدرن، بر اثر نقص آن به اصطلاح مرکز و معدن است. وقتی اطلاعات کامل شود و انسان ببیند که نیازش برآورده می‌شود، بیشتر رغبت می‌کند. یکی از کارها به نظرم باید این باشد که به افراد یاد بدهیم که اول رغبت کنند و بعد مراجعه. یعنی خود آقایان، حقیقتاً باید استفاده کنید. مثلاً فرض کنید جناب آقای محقق، تصمیم بگیرند جز از طریق رایانه استفاده نکنند. اصلاً کتابخانه را رایانه‌ای کنند.

امروز اطلاعات یک کتابخانه‌ی عظیم، در حجم بسیار کوچکی جا می‌گیرد. گفته‌اند ابوالفرج اصفهانی، کتابهایش را چهل شتر بار می‌کرد و با خودش از این‌جا به آن‌جا می‌برد. کجایی؟ از خواب بیدار شو ابوالفرج! ببین چهل هزار کتاب - بلکه بیشتر: چهارصد هزار کتاب - را می‌شود روی یک صفحه، با یک دستگاه کوچک به همراه داشت و هر مطلبی را که خواست از آن بیرون آورد! امروز دنیا این‌گونه است و باید از دستاوردهای جدید استفاده کرد و بهره برد. ما متأسفانه هنوز یادنگرفته‌ایم؛ هنوز عادت نکرده‌ایم و دستمان روان نیست. بیشتر دلمان می‌خواهد همین‌طور این کتابها را ورق ورق بگردیم.

مرحوم والد ما، آن اوایل، کتابهایی را که چاپ حروفی داشت و کوچک بود، رغبت نمی‌کرد بردارد نگاه کند؛ خوشش نمی‌آمد. از همان کتابهای بزرگ خط کلیشه‌ای چاپ سنگی خوشش می‌آمد. مثلاً «مکاسب» چاپ شده بود و در خانه داشتیم؛ اما خوشش نمی‌آمد استفاده کند. ایشان همان «مکاسب» قدیمی چاپ سنگی را دلش می‌خواست ورق بزند! ببینید این انس، چه چیز عجیبی است و آدم را چطور می‌کشاند! ما امروز تقریباً همان حالت را داریم! ما خیلی حاضر نیستیم از این وسایل جدید استفاده کنیم. باید یاد بدهید و یاد بگیرند. باید عادت کنند و دستشان روان شود. وقتی که دست روان شد، آن‌وقت از آن وسیله، بهره‌های فراوانی گرفته خواهد شد.

امروز در سرتاسر کشور، در مراکز گوناگون، استفاده از رایانه شروع شده است. غالباً این‌طور به ذهن انسان می‌رسد و این وسوسه و این نگرانی ذهن را مشغول می‌کند که کارهای موازی انجام نگیرد. الان در تهران مراکزی داریم و برادرانی مشغول به کارهای رایانه‌ای برای علوم اسلامی هستند. در قم هم مرکز شما هست. مراکز دیگری هم، کم‌وبیش با شکلهای متفاوتی، الان در مشهد هست. شاید در اصفهان هم باشد، یا جدیداً راه افتاده باشد. غرض این‌که، اگر ما بتوانیم برای این مسائل، یک شورای عالی انفورماتیک درست کنیم؛ یعنی یک شورای عالی باشد که اینها مسائلشان را با هم هماهنگ کنند و کار تکراری و حاشیه‌ای انجام نگیرد، فکر می‌کنیم چیز خوبی باشد. البته این مطلب، پیشنهاد شده، و برادران رسیدگی اولیه را هم کرده‌اند و به نظر کار مثبتی آمده است. بنده هم می‌پسندم. در ضمن، چنین نیتی نیست که بگوییم این تشکیلات باشد و همه حذف شوند، و اگر کاری داشتند به شورا مراجعه کنند؛ نه. این، معنی ندارد. تازه معلوم هم نیست اگر قابل شدن باشد، کار مفیدی شود. اما می‌شود هماهنگی کرد. یعنی یک شورای عالی درست شود و جمعی از آقایانی که این‌جا تشریف دارید، در این شورای عالی باشید. افرادی هم که در مراکز دیگر هستند، در این شورا مجتمع شوند و کارهایشان را با هم هماهنگ کنند و از آیین‌نامه‌ی صحیحی در استفاده‌ی از رایانه تبعیت شود. اگر آقایان تأیید کردید و موافق و علاقه‌مند بودید، این را ان‌شاءالله دنبال کنید.

به‌هرحال بنده خوشحالم. هم از جهت این‌که این کار انجام می‌گیرد و هم از این جهت که بحمدالله مورد قبول و تأیید و همکاری و کمک و اعانت شخصیتهای محترم و برجسته‌ی حوزه قرار گرفته است.

یک عده از جوانان شاداب و پرنشاط که انسان واقعاً حظ می‌کند وقتی می‌بیند این انرژیهای جوشان در خدمت چنین کارهایی هستند، بحمدالله این‌جا حضور دارند. بعضی از آقایان هم مثل آقای مفتح، که در این زمینه‌ها درس خوانده‌اند، تخصص پیدا کرده‌اند و فراگیری داشته‌اند، بحمدالله آماده‌ی کمک‌رسانی علمی هستند و می‌توانند کار را پیش ببرند. بنده هم لازم می‌دانم از هر کسی که خدمتی کرده، تشکر کنم. واقعاً خدمات با ارزش آنها فراموش نخواهد شد و تأثیرات خودش را در این کار خواهد گذاشت.

امیدواریم خداوند شما را موفق بدارد. ما را هم موفق بدارد، که بتوانیم به شما کمک کنیم، ان‌شاءالله این کار پیش برود و به بهترین وجه انجام گیرد.

والسّلام علیکم و رحمةالله

۱) مسالک‌الافهام» اثر: شهید ثانی.

۲) جواهرالکلام» اثر: شیخ محمّد حسن نجفی

۳) اشاره معظم‌له به کتاب «رجال نجاشی» است.