بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى در مشهد مقدس

بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین. قال الله الحکیم فى کتابه: اَ لَم اَعهَد اِلَیکُم یٰبَنی ءادَمَ اَن لا تَعبُدُوا الشَّیطنَ  اِنَّه لَکُم عَدُوٌّ مُبین.(۲)

خداوند بزرگ را سپاسگزارم که یک بار دیگر این فرصت مغتنم را به بنده ارزانی داشت که در جوار مرقد مطهّر حضرت ثامنالحجج (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) و در شهر محبوب و عزیز مشهد، شهر جهاد و شهادت، شهر خاطرههای بزرگ، شهر مردم صمیمی و همیشه‌در‌صحنه، با شما برادران و خواهران قدری دربارهی مسائل مهم و لازم سخن بگوییم. خدا را سپاسگزارم و امیدوارم آنچه میگوییم و آنچه میشنویم، برای او و در راه او و برای امّت اسلامی مفید باشد.

قبل از شروع عرایض، لازم است این عید سعید فطر را که روز پاداش و گرفتن اجر و مزد برای بندگان شایستهی خدا است، تبریک عرض بکنم. و انشاءالله شما مردم عزیز و برادران و خواهران مؤمن و متعهّد، این یک ماه مبارک را با روزهی خود، با ریاضت خود، با تلاوت خود، با دعا و ابتهال و تضرّع خود، قدمهایی خود را به خدای بزرگ نزدیک کرده باشید و به آن تحوّل بزرگی که هر مسلمانی آرزو میکند که نصیب او بشود، انشاءالله خود را نزدیکتر و نزدیکتر کرده باشید. همچنین، سال جدید را و آغاز بهار طبیعت را به شما تبریک میگویم و امیدوارم این بهار با بهارِ تحرّک و تلاش و جدّیّت و کوشش به سمت هدفهای انقلاب همراه باشد.

آن مطلبی که در نظر دارم عرض بکنم، در آغاز، یک بحث کوتاه قرآنی است؛ چون همه‌چیز، همهی درسها، همهی راهنماییها، در قرآن کریم با بهترین بیان وجود دارد. قرآن کریم غالباً مسائل مهم را تکرار میکند؛ چنین نیست که اگر یک مطلبی و بحثی در یک جای قرآن آمده باشد، در مناسبتهای دیگر قرآن، آن مطلب ذکر نشود. تکرار، به حسب نیاز و اهمّیّت مطلب، در قرآن فراوان است. از اوّل قرآن تا آخر قرآن، یک نکته به طور پیگیر و مکرّر مورد توجّه قرار داده شده است، و آن مسئلهی «شیطان» است. از هنگامی که انسان قرآن را شروع میکند تا قرآن را ختم میکند، دهها مرتبه نام «شیطان» یا مشتقّات کلمهی «شیطان» تکرار شده است، غیر از آنچه دربارهی کلمهی «ابلیس» آمده است. معنای «شیطان» در قرآن با معنای «ابلیس» متفاوت است؛ «شیطان» یک معنای عمومیتر است. ابلیس یک شیطان از شیطانها است و انواع شیطانها و انواع شیطنت‌ها برای بشر و در سر راه بشر وجود دارد که یکی از آن شیطانها ابلیس است. ماجرای ابلیس هم جداگانه، بارها و بارها، در سورهی بقره و سورههای دیگر قرآن تکرار شده است، همهجا هم با این تذکّر و تأکید که مخاطب قرآن بفهمد که باید از شیطان اجتناب کند. همین آیهای که تلاوت کردم که در سورهی مبارکهی یس است، میگوید «اَ لَم اَعهَد اِلَیکُم یٰبَنیِ ءادَمَ اَن لا تَعبُدُوا الشَّیطٰن»؛ یعنی ای فرزندان آدم! مگر من به شما دستور نداده بودم و ندادم که شیطان را بندگی نکنید و از او تبعیّت و پیروی ننمایید؟ و مگر به شما نگفتم که شیطان دشمن شما است، دشمنی آشکار؟ این آیه مربوط به قیامت است؛ یعنی مسئلهی «شیطان» و آنچه خدای متعال دربارهی «شیطان» به ما میگوید، فقط در دنیا نیست؛ در قیامت هم مسئلهی «شیطان»، باز بین ما و خدا تکرار میشود و خدای متعال آنجا به رخ ما میکشد که چرا شیطان را تبعیّت کردید، چرا پیروی کردید، مگر اتمام حجّت نشده بود به شما و نمیدانستید؟

من نگاه کردم به المُعجَم المُفَهرَس، دیدم تعداد دفعاتی که کلمهی «شیطان» و مشتقّات «شیطان» در قرآن به کار رفته است، دقیقاً برابر تعداد دفعاتی است که کلمهی «ملائکه» یا مشتقّات آن در قرآن به کار رفته است؛ یعنی از یک طرف، نیروی شرآفرین، فسادآفرین، انحطاطآفرین که همان شیطان است و از یک طرف، قوای هدایتگر، کمککننده، تدبیرکننده، حفظکنندهی نظام وجود و عالم و آدم. هر دو به یک اندازه به کار رفته است؛ ۸۸ مرتبه کلمهی «شیطان» و مشتقّات «شیطان» و ۸۸ مرتبه کلمهی «ملائکه» و مشتقّات این ریشه و این کلمه به کار رفته است که این هم یکی از لطافتهای قرآنی است. درست توجّه کنید تا مقصود را از این مقدّمهای که عرض میکنم به دست بیاورید. حتّی تعداد به کار رفتن کلمهی «شیطان» در قرآن، از تعدادی که کلمهی «نبی» در قرآن به کار رفته بیشتر است. سؤال این است که علّت اصرار بر تکرار کلمهی «شیطان» در قرآن چیست؟ چرا اینقدر خدای متعال راجع به مخالفت با شیطان و عدم تبعیّت از شیطان در قرآن سخن میگوید و تکرار میکند؟ این، آن نکتهای است که باید هر خوانندهی قرآن، در آن تدبّر کند. اینکه به ما گفتهاند در قرآن تدبّر کنید، برای پیدا کردن همین نکات ظریف و دقیق در قرآن است؛ چون قرآن برای ما کتاب زندگی، کتاب حکومت، کتاب سیاست و کتاب عرفان است؛ همه‌چیز در قرآن هست.

من عرض میکنم علّت اینکه ماجرای «شیطان» در قرآن تکرار شده، یک مسئلهی دقیق روانی برای بشر است و آن مسئله این است که انسان، در حرکت زندگی خود، با دشمن مواجه است، مگر راه نروید، مگر حرکت نکنید، مگر زندگی نکنید؛ وَالّا آن کسی که زنده است، در راه حرکت خود و تلاش خود، دشمنانی دارد؛ انسان هرگز بدون دشمن نیست. قرآن میخواهد جامعهی اسلامی را همواره در یاد اصلیترین دشمن او که شیطان است نگه بدارد؛ یعنی زن و مرد مسلمان و هر فرد مسلمان باید از یاد شیطان غفلت نکند و از یادش نرود که دشمن در کمین راه تکامل او است. اگر این را به یاد داشتید و متوجّه بودید که دشمن هست و در کمین و درصدد توطئه و درصدد ضربت زدن است، حواس خود را جمع خواهید کرد، راه را درست خواهید رفت، از اشتباه خود جلوگیری خواهید کرد. اگر دشمن را فراموش کردید و یادتان رفت که دشمن در کمین شما است، احتمال اشتباه زیاد است. قرآن با این کار، دو درس به ما میدهد: یک درس همین است که در مسیر کمال، دشمن شما همان قوای شرآفرینند و [باید] او را فراموش نکنید و بدانید که دشمن در کمین شما نشسته است، باید هوشیار باشید، باید صحیح راه بروید، باید از ضعف و سستی خودداری کنید تا ضربت نخورید؛ اگر بیتوجّه شدید و غافل شدید، در کمین دشمن خواهید افتاد؛ این یک درس. درس دوّم این است که همچنان‌ که در مسیر عمومی زندگی به یاد دشمنید، در راه همهی هدفها باید به یاد دشمن باشید و از دشمن غافل نمانید.

آن نکتهای که من به مناسبت مسائل جهانی امروز میخواهم به شما برادران عزیز و خواهران عزیز عرض بکنم و این بحث قرآنی را برای استحکام پایهی سخن مطرح کردم، این است که انقلاب اسلامی و ملّت ایران باید این درس قرآنی را فراموش نکند. انقلاب یک حرکت عظیمی بود از سوی یک ملّت؛ ملّتی که دستگاه حاکمهی کشورش، در طول پنجاه و چند سال، کشور را و مصالح ملّی را و منافع مردم را و ثروتهای زیرزمینی را و قدرت فرهنگی را یکسره به دست دشمنان داده بود؛ ملّتی که دچار فقر، دچار بیسوادی، دچار ذلّت، دچار بیخبری، دچار فساد اخلاقی، دچار ضعف فرهنگی و دچار بسیاری دیگر از مشکلات بود و توانست در مقابل همهی این مشکلات قیام کند، دشمن را بشناسد و دشمن را از سر راه خود بردارد و نه‌فقط دشمن را، بلکه دشمنپرورها را هم از خانهی خود و این مرز و بوم بیرون کند؛ این حرکتِ انقلاب ملّت بزرگ ما بود. خب، یک چنین حرکتی دشمنساز است.

ما همه‌جا از دشمن حرف میزنیم: استکبار دشمن است، صهیونیسم دشمن است، سرمایهداران بینالمللی و زالوصفت دشمنند، مروّجین فرهنگ ابتذال دشمنند؛ دشمن، دشمن، دشمن. بعضیها در گوشهوکنار، ممکن است با خودشان فکر کنند بگویند که «جمهوری اسلامی چرا اینقدر برای خودش دشمن میتراشد که مدام به فکر مقابلهی با دشمنان باشد». آیا این حرف درست است؟

جمهوری اسلامی برای خود دشمن نمیتراشد. صفوف مستکبرین عالم و سرمایهداران زالوصفت و دشمنانی که در کمین نشستهاند، از اینکه ببینند ملّت ایران دست آنها را کوتاه کرده است خشمگین و عصبانیاند. نمیشود به یک انسانی بگویند که چرا شما از خانهی خودت دفاع میکنی، از دکّان خودت دفاع میکنی، از ناموس خودت دفاع میکنی تا اینهمه گردنکلفتها و قلچماقها و لاتها و قدّارهبندها با تو دشمن بشوند؛ خب بله، اگر دفاع نکنیم، اگر درِ خانه را باز بگذاریم، اگر مصالح ملّی را قربانی مصالح ابرقدرتها بکنیم، اگر مستشاران آمریکایی را بر ارتش و نیروی مسلّح کشور مسلّط بکنیم، اگر نفت را که سرمایهی اساسی ملّت ما است، رایگان و مفت در اختیار مصرفکنندگان نفت و صاحبان صنایع بگذاریم، البتّه با ما دشمن نخواهند شد.

آیا اگر یک ملّت از منافع خود، از سرنوشت خود، از استقلال سیاسی خود، از استقلال اقتصادی خود دفاع کند، این ملّت مجرم است، [یا اینکه] این ملّت قابل دفاع است؟ اگر فلسطینیهایی که امروز دارند مبارزه میکنند، مثل روزهای اوّل ماجرای غمانگیز فلسطین که دشمن صهیونیستی آمد املاک اینها را به‌مفت و با قیمتهای بسیار ارزان از اینها خرید و اینها نفهمیدند دارند چه کار میکنند ــ فروختند خانهها را، باغها را، ملکها را، همه‌چیز را به دست خودشان دادند به دشمن صهیونیستی و خودشان و نسلشان را به این روز سیاه دچار کردند ــ صهیونیستها خانهشان را خراب کنند چیزی نگویند، شهرهایشان را تصرّف کنند حرفی نزنند، به جای خانههای آنها بیایند شهرکهای یهودینشین درست کنند دم نزنند، برای آنها حقّ حیات قائل نباشند، حقّ رای قائل نباشند، اینها هم هیچ چیز نگویند، البتّه کشته نخواهند شد، البتّه جوانهایشان اینجور قربانی نخواهند شد؛ امّا آیا وجدان بشری، عقل سالم، اجازه میدهد به یک ملّت که منافع خود را، سرنوشت خود را، آزادی خود را، استقلال خود را، نفت خود را، منابع زیرزمینی خود را، حکومت خود را، همهچیز خود را دودستی به دشمن و به مهاجم تقدیم بکند برای اینکه با آدم دشمن نشوند؟

معلوم است که آمریکا و قدرتهای بزرگ و استکبار با شخصی مثل امام راحل ما دشمنند؛ معلوم است که با جوانان رزمنده و سلحشور ما دشمنند و از آنها بدشان میآید؛ معلوم است که با هر کسی در این ملّت که احساسات انقلابی داشته باشد دشمنند؛ امّا آیا این دشمنتراشی است؟ این مجوّزِ آن است که ما حرف نزنیم برای اینکه دنیا با ما دشمن نشود؟ ما دشمنتراشی نکردیم، ما حقّمان را خواستیم. یک ملّت خواسته است در خانهی خود، در سرزمین خود، بر منافع خود، بر ثروت خود، بر منابع مالی خود، بر زندگی خود، بر سرنوشت خود مسلّط باشد. مستشارهای آمریکایی که در این کشور میآمدند، مثل ارباب [بودند]. کسانی از ارتشیها که آن روزگار را به یاد دارند، میفهمند من چه میگویم؛ و من اینها را از آدمهای آشنا و موثّق شنیده‌ام. یک درجهدار آمریکایی، یک افسر جزء آمریکایی، در هر جا که بود، بر افسرهای ارشد، بر اُمرای ارتش پادشاهی، حکمرانی میکرد! این برای یک ملّتی که زنده باشد جایز است؟ روا است؟ آنجور ملّتی که راه را باز کند برای دشمنان و برای منافع خود حرف نزند، [اگر] او را غارت کنند، حتّی داد نکشد، این ملّت لایق زنده ماندن است؟ ابدا.

بله، انقلاب ایران چون یک انقلابی است در جهت کوتاه کردن دست دشمنان، دشمنساز است. جمهوری اسلامی چون میخواهد منافع ملّت را ترجیح بدهد بر منافع بیگانگان، دشمنساز است. معلوم است که وقتی آمریکا و اروپا و قدرتهای سلطهگر و صاحبان کمپانیهای بزرگ چندملّیّتی و جهانی میخواهند بیایند داخل ایران، هر جور که مایلند استفاده کنند، منافع ببرند، جمهوری اسلامی در مقابل اینها ایستاده است و اجازه نمیدهد، اجازهی زورگویی نمیدهد، اجازهی دخالت نمیدهد؛ اجازهی نفوذ نمیدهد، با زورگویی آنها مخالفت میکند، با قلدری آنها در هر جای دنیا مخالفت میکند و در مقابل قدرتهای مادّی، با همهی ملّت، با همهی وجود، با همهی توان، قهرمانانه ایستاده است و در مقابل استکبار با صدای رسا میگوید «نه»؛ معلوم است که با یک چنین نظامی، آمریکا باید دشمن باشد، زورگوها باید دشمن باشند، قدرتها باید دشمن باشند؛ اگر دشمن نباشند باید تعجّب کنیم.

امروز بر سر قضیّهی فلسطین، با همان قدرتنماییهای همیشگی دارند یک معامله انجام میدهند؛ یک سازش.(۳) صد درصد، این معامله به ضرر ملّت فلسطین است. معنای مذاکراتی که امروز دربارهی فلسطین دارد انجام میگیرد، این است که فلسطینیها بعد از این، نسبت به سرزمین فلسطین که خانهی آنها است، دیگر هیچ حقّی نداشته باشند. یک نفری داخل خانهی خود نشسته است، یک گردنکلفتی میآید وارد خانهی او میشود، اوّل یک اتاق، بعد دو اتاق، بعد بیشتر، بعد فضای خانه، بعد صاحبخانه را از خانه بیرون میکند، اثاث او را در کوچه میریزد، یک بخش کوچکی از خانواده را هم در یک پستویی و با شرایط سختی اجازهی زندگی میدهد و خودش میشود صاحبخانه! خب طبیعی است که صاحبخانه[ی اصلی] اعتراض کند؛ طبیعی است که با مشت به در بکوبد؛ طبیعی است که اگر توانست دهان غاصب را خُرد کند، خُرد کند؛ طبیعی است که به همهجا متوسّل بشود؛ به دادگاههای جهانی، به این و آن، به هر جایی که احتمال دارد به دادش برسند، متوسّل بشود؛ و وقتی دستش نرسید، خودش وارد بشود؛ با مشت، با لگد، با چوب، با هر چه دارد. آیا این صاحبخانه باید مورد ملامت قرار بگیرد که تو چرا خشونت میکنی؟ امروز به فلسطینیها میگویند چرا خشونت میکنید! چه کسی خشونت میکند؟ فلسطینی صاحبخانه است. آمدهاند با زور، با دغلکاری، با تزویر، با استفاده از قدرت جهانی، با استفاده از پشتیبانی قدرتهای بزرگ ــ یک روز انگلیس و امروز آمریکا ــ خانهی او را از او گرفته‌اند. آن کسانی هم که آمدند، مال کشورهای مختلفند؛ از آلمان، از انگلیس، از ایتالیا، از استرالیا، از روسیه، از کشورهای شرقی، از کشورهای عربی، یک عدّه آدم بیوطن، بیملّیّت، یک جا جمع شده‌اند، خانهی فلسطینیها را از آنها غصب کرده‌اند؛ آیا این صاحبِ خانه حق ندارد فریاد بزند؟ مردهایشان در اردوگاهها و در همان پستویی که به آنها در آن خانه داده بودند، جان را از دست دادند، مُردند، رفتند؛ حالا جوانهایشان، بچّههایشان ــ این وجدانهای بیدار ــ با الهام از بیداری عمومی مسلمانان و انقلاب بزرگ اسلامی در ایران بیدار شده‌اند و با هر وسیلهای که میتوانند [مبارزه میکنند]؛ فعلاً با سنگ است، امّا همیشه با سنگ نخواهد ماند. مبارزهی فلسطینیها در داخل اراضی فلسطین، امروز با سنگ است، [امّا] همیشه که این مبارزه با سنگ نخواهد بود؛ روز سیاه صهیونیستها در آینده است.

حالا قدرتهای بزرگ آمدند وارد مذاکره شدند، دولتهای اطراف را یکی‌یکی رفتند دیدند، با تطمیع، با تهدید، با فریب، با پول، عناصر دستنشاندهی خودشان را وادار کردند که اوّل ماجرای «کمپدیوید»(۴) را میان مصر و اسرائیل راه انداختند، حالا هم دارند «کمپدیوید» را در کشورهای دیگر عمومی میکنند، همه هم تقریباً قبول کرده‌اند؛ حالا بعضی صد درصد قبول کرده‌اند، بعضی یک امّا و اگری وسطش گذاشته‌اند امّا دارند مذاکره میکنند؛ این مذاکره بر سر چیست؟ مذاکره بر سر این است که همهی این کسانی که تا امروز با اشغالگران فلسطین مبارزه میکردند، اشغالگران را به رسمیّت بشناسند؛ یعنی چه؟ یعنی مبارزه تمام! وقتی صهیونیستها را به رسمیّت شناختند، مبارزه تمام‌شده است. همه قبول کرده‌اند؛ ما هم قبول کنیم؟ دیگران لابد مجبور بودند، دیگران لابد ترسیدند، دیگران لابد رشوه گرفتند، دیگران لابد وجدانشان بیدار نبوده، دیگران لابد پشتوانهی مقابله با خواست آمریکا را نداشتند؛ جمهوری اسلامی چرا باید قبول کند؟ ملّت ایران چرا باید قبول کند؟

هر کدام از این دولتهای غربی و اروپایی در هر جای دنیا با مأمورین ما مذاکره میکنند، یکی از حرفهای اوّلیشان این است که شما بیخود با این قضیّهی مذاکرات با اسرائیل مخالفت میکنید؛ آمریکا روی شما حسّاس است به خاطر مخالفت شما؛ دشمنی اینجور درست میشود. میگویند شما مخالفت نکنید، بگذارید یک ظلم بزرگ انجام بگیرد، شما حرف نزنید. ما که به فلسطین لشکرکشی نکرده‌ایم؛ ما که نیرو نبرده‌ایم؛ ما داریم موضع خودمان را مثل هر ملّت آزاد، مثل هر دولت مستقل اعلام میکنیم. اینجور میشود که یک نظام اسلامی، یک نظام مستقل، یک نظام آزاد، یک ملّت مبارز، یک ملّتی که از قدرتی نمیترسد، دشمن پیدا میکند.

قرآن میگوید ای افراد مسلمان بیداردل! این دشمن را هرگز فراموش نکنید؛ یادتان نرود که دشمن دارید؛ یادتان نرود که دشمن در کمین است؛ یادتان نرود که اگر کوتاه بیایید، اگر سستی کنید، دشمن ضربت خواهد زد. دشمن از همهی راهها میخواهد وارد بشود برای ضربت زدن؛ از راه اقتصاد، از راه فرهنگ، از راه سیاست، از راههای امنیّتی.

ملّت مسلمان باید بیدار باشد. اَ لَم اَعهَد اِلَیکُم یٰبَنیِ ءادَمَ اَن لا تَعبُدُوا الشَّیطٰن؛ تسلیم دشمن نشوید، دشمن را فراموش نکنید، به یاد داشته باشید که دشمن هست. امّا [دربارهی] همین «شیطان» با اینهمه تأکید، خدای متعال در یک جایی در قرآن میفرماید که «اِنَّ کَیدَ الشَّیطٰنِ کانَ ضَعیفًا»؛(۵) همین شیطانی که باید مواظبش باشی و اگر مواظب نباشی، ضربه  خواهی خورد، اگر شما بیدار باشید، هشیار باشید، متّحد باشید، متوجّه باشید، به وظیفه‌تان عمل کنید، کید و مکر همین شیطان بسیار ضعیف است و نمیتواند کاری انجام بدهد. اِنَّما سُلطٰنُه عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّونَه؛(۶) قدرت شیطان نسبت به آن کسانی است که از او میترسند، از او حساب میبرند، برای او حساب باز میکنند. آن کسی که به خدا متّکی و بندهی خدا است، شیطان باید از او بترسد.

عرض من امروز همین است؛ من میگویم شما ملّت عزیز، ملّت بزرگ ایران، ملّت مقاوم، شما که چهارده سال است علیرغم تلاش شیطان، توانستهاید بینی شیطان را به خاک بمالید ــ او ضعیف شده است و شما ضعیف نشدهاید؛ او بارها و بارها احساس ضعف کرده است، احساس ترس کرده است، شما احساس ضعف نکردهاید و احساس ترس نکردهاید ــ شما ملّت، تا وقتی متّحدید، تا وقتی در صحنهاید، تا وقتی با خدا ارتباط دارید، تا وقتی ماه رمضان دارید، تا وقتی حجّ خانهی خدا دارید، تا وقتی مسجد دارید، تا وقتی نماز جماعت دارید، تا وقتی امر به معروف و نهی از منکر دارید، تا وقتی جوان بسیجی دارید، تا وقتی انسانهای مؤمن و مبارز که حاضرند در راه خدا مبارزه کنند دارید، تا وقتی که رهنمودهای امام بزرگوار را دارید، شما از دشمن بزرگ و کوچک، از ابرقدرت و قدرتهای زیردست او و دنبالهرو او، از آمریکا و اروپا و از هر قدرت دیگری، هرگز باک نداشته باشید.

امیدوارم این بهار شما بهار حرکت و تلاش باشد؛ امیدوارم مشمول فضل و رحمت الهی باشید. بحمدالله مسئولین کشور دلسوزند، علاقهمندند، در راهند، در خطّ امامند، شجاعند، دشمنشناسند، دوستشناسند، قدرِملّتدانند و قدر طبقات عظیم مردم را بخوبی میدانند، قدر نعمت الهی را، قدر جمهوری اسلامی را، قدر احکام الهی را میدانند؛ با این مسئولین، با این ملّت، با رهنمودهای الهی، با قرآن عزیزی که در اختیار ما است، به فضل پروردگار، تا پایان راه را با هم خواهیم رفت و به هدفهای والای انقلاب انشاءالله به فضل الهی و تحت توجّهات ولیعصر (ارواحنا فداه) خواهیم رسید.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
 
 در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین عبّاس واعظطبسی (نمایندهی ولیّفقیه در استان خراسان و تولیت آستان قدس رضوی) مطالبی بیان کرد.
 سوره‌‌ى یس، آیه‌‌ى ۶۰؛ «اى فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شما است؟»
 با میانجىگرى آمریکا، مذاکراتى میان کشورهاى مصر و اردن، به‌‌اضافه‌‌ى وزراى خارجه‌‌ى سوریه و لبنان و نماینده‌‌ى سازمان آزادى‌بخش فلسطین، با رژیم صهیونیستى در واشنگتن صورت گرفت که به  شکست انجامید.
 «کمپدیوید» پیمانی است که به وسیلهی انورسادات (رئیسجمهور مصر) و مناخیم بگین (نخستوزیر رژیم صهیونیستی) با میانجیگرى جیمى کارتر (رئیسجمهور آمریکا) در منطقه‌‌ى کمپ‌دیوید ایالت مریلند آمریکا در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۵۷ به امضا رسید. این پیمان اوّلین پیمان صلح بین طرفین جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی بود که به صلح میان مصر و رژیم صهیونیستی انجامید. برخی از مفادّ این قرارداد عبارت است از: ۱) صلح مصر و رژیم صهیونیستى و پذیرش موجودیّت این رژیم توسّط مصر؛ ۲) تخلیهی صحراى سینا و بازگرداندن آن به مصر؛ ۳) خودمختارى فلسطینیها در نوار غزّه و کرانهی غربى رود اردن تحت نظارت دولت صهیونیستى. مهمترین پیامدهای این پیمان عبارت بودند از جدایى مصر از جهان عرب، رویارویى دولت و ملّت مصر، آغاز رسمیّت یافتن روند سازش با رژیم صهیونیستى، فراموش شدن تدریجى آرمان ملّت فلسطین در جهان عرب و فروریختن قبح ارتباط با رژیم اشغالگر صهیونیست.
 سوره‌‌ى نساء، بخشى از آیه‌‌ى ۷۶
 سوره‌‌ى نحل، بخشى از آیه‌‌ى ۱۰۰