بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

برای بنده هم فرصت بسیار شیرین و مغتنمی است که مجموعه‌ی آقایان محترم و علمای اعلام و نمایندگان مردم در مجلس خبرگان را، در این فرصتها - سالی یکی دو مرتبه - زیارت می‌کنم. امیدواریم خداوند همه‌ی شما آقایان را موفق بدارد و کمک کند که این مسؤولیت بسیار سنگین را که حقیقتاً یک امانت و مسؤولیت الهی بردوش شماست، به انجام رسانید. شاید به لحاظی بشود گفت: این، مهمترین کاری است که یک مجموعه‌ی منتخب مردم می‌تواند انجام دهد. ان‌شاءالله که این کار را با روانی، با سهولت و با بصیرت کامل در همه‌ی احیان و ازمان انجام دهید.

ما هم به آقایان ارادت داریم و آقایان را دوست می‌داریم و زیارت حضرات برایمان مغتنم است. من هم استقبال می‌کنم از این معنایی که جناب آقای مشکینی فرمودند. البته خدمت آقایان هم می‌رسیم. اگرنه به صورت جمعی؛ لکن کمتر کسی از مجموعه‌ی حاضر در این جلسه حضور دارد که در سال، دفعاتی خدمتشان نرسیم و از نظراتشان استفاده نکنیم و از مطالبی که راجع به مسائل کشور یا مسائل گوناگون دارند، مطلع نشویم. البته این هم حرف درستی است که بعضی از مجموعه‌ها، از جمله همین مجموعه‌ی تحقیق را بسیار مهم می‌دانم و گمان می‌کنم یک وقت با بعضی از آقایان عضو تحقیق هم، در این زمینه صحبتی شد. گمان می‌کنم به آقایان عرض کرده باشم که ما آماده‌ایم هر طوری شما بخواهید، عمل کنید. با بنده جلسه بگذارند یا صحبت کنند، من آماده هستم؛ چون مسأله را مسأله‌ی واقعاً مهمی می‌دانم. منتها گاهی می‌شود که آقایان وقت نمی‌کنند. همه‌تان گرفتار هستید؛ بعضی به تدریس، بعضی به امامت جمعه و بعضی به کارهای دیگر. لذا، جمع کردن این همه جمعیت مشکل است.

نکته‌ای که در این مجموعه‌ی علمایی - که همه منهای جنبه‌ی خبرگان، بحمدالله اجزای یک مجموعه‌ی عظیم هستید - مناسب می‌دانم عرض کنم، این است که با شرایط کنونی جهانی و هم نیازی که به فهم مفاهیم اسلامی و نشرش در دنیا هست و هم خطری که از ناحیه‌ی دشمنان احساس می‌شود، بنده گمان می‌کنم جامعه‌ی علمی و روحانی ما باید تلاش مضاعفی را در برنامه خودش قرار دهد .البته، این حرف مکرری است و بارها همه آن را گفته‌اند: ما گفته‌ایم، آقایان علمای بزرگ گفته‌اند و در جلسات ائمه‌ی جمعه و جاهای دیگر، تکرار شده است. یک بحث، بحث حوزه است که حوزه‌ها فعالیتشان را بیشتر یا سریعتر یا مؤثرتر کنند، که بحمدالله در قم این کار شروع شده و آقایان در آن‌جا یک شورای عالی تشکیل داده‌اند و مدیریتی به وجود آمده است. انسان همین‌طور که نگاه می‌کند، همه‌ی آنچه که از علامات و نشانه‌ها در این زمینه می‌بیند امیدبخش است. اگر این کار حوزه ادامه پیدا کند و این مدیریت، ان‌شاءالله پیش برود - امید زیادی هم هست که چنین بشود و ان‌شاءالله خواهد شد - گمان می‌کنیم که در فاصله‌ای نه چندان زیاد، ظرفیتهای بی‌پایان حوزه آشکار خواهد شد و همه خواهند فهمید که این حوزه‌ی علمیه، چه امکاناتی را برای نشر اسلام و گسترش افکار اسلامی و تولید محصولات دینی، کتابها و مباحث علمی و مباحث تبلیغی، در خود دارد. لکن موضوع به حوزه‌ی علمیه منحصر نمی‌شود و در هر یک از شهرستانها یا در خود مرکز که آقایان تشریف دارید، حرکت علمایی و روحانی برای تبلیغ دین و رساندن معارف اسلامی، باید وضع جدیدی به خود بگیرد. زمان، بیش از این را می‌طلبد! درست است که امروز صدا و سیما و مطبوعات و دستگاه تبلیغی کشور در خدمت دین است. - این، واقعیتی است که وجود دارد. البته این، منافات ندارد با این‌که بعضی از برنامه‌های رسانه‌های جمعی، غیرمرضی یا غلط است که باید اصلاح شود. لکن منهای بعضی از برنامه‌ها، صدا و سیما و مطبوعات، روال دینی دارد و انسان این را در مقایسه با وضعیت پیش از انقلاب و وضعیتی که در سایر کشورهای دنیا هست، به روشنی و وضوح می‌فهمد. - درست است که علمای متعددی، بحمدالله چه در مرکز و چه در شهرستانها، با عناوین مختلف - به اقتضای نماز جمعه یا مناسبتهای دیگر - بیاناتشان از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود؛ لکن هیچ کدام از این کارها، جای اقدام رودرروی روحانی با مردم را نمی‌گیرد. حرکت رودررو و چهره‌به‌چهره با مردم، رسم ما روحانیان بوده است و گروههای مردم نیز، همان گروههایی هستند که در محله‌های مختلف شهرها و روستاها پراکنده‌اند. لذا، یک روحانی باید در حد کافی و لازمی، بالمواجهه با مردم حرف بزند و نیازهای دینی و عقده‌های ذهنی آنها را درباره‌ی مسائل دینی، برطرف کند.

هیچ روشی جای این را نمی‌گیرد؛ اگرچه، اقدامات دیگر هم لازم است. حتی کتاب هم جای این کار بخصوص را نمی‌گیرد. و این، آن خصوصیتی است که ما در جامعه‌ی دینی خودمان - در ایران - داشته‌ایم. در کشورهای دیگر، کمتر چنین روشی هست. حتی در کشور عراق هم، به این شکل نبوده که حالا بگوییم: «این، جزو خصوصیات جامعه‌ی شیعی است.» در جامعه‌ی ما، روحانیون در شهرها، در روستاها، بین عشایر و در همه‌ی سطوح، در کویها و محله‌های مختلف، با مردم روبه‌رو و مواجهند. با مردم حرف می‌زنند؛ با مردم حساب و کتاب دارند؛ سروکار امور مردم با آنهاست و خلاصه، مرجع درد دلها و بیان شبهه‌های ذهنی و مشکلات روحی مردم و غمگسار مردمند. این ارتباط، مخصوص کشور ماست که همیشه هم بوده است. ما باید آنچه را که در گذشته در زمینه‌ی روحانی، یا به تعبیر رساتر، زمینه‌های ملایی و آخوندی داشتیم، تقویت کنیم. آنچه را که قبلاً بوده، نباید بگذاریم از دست برود؛ بلکه باید آن را بیشتر کنیم. در این زمینه، مشکلات فراوان است. اولاً باید روحانیون در همه‌جا حضور داشته باشند: در همه‌ی محله‌ها، در همه‌ی شهرهای کوچک و در همه‌ی روستاها. این، وظیفه‌ی علمای محترم شهرستانهاست که بروند از حوزه‌ها کسانی را ببرند؛ و چه‌بسا که در حوزه‌ها، کسانی برای این کار آماده باشند. فرض کنید در مرکز فلان استان، ملّای فعّالی هست. او مطّلع است که در این استان، شهری وجود دارد که ملّایی که عقد مردم را بخواند، مراسم عزا و جشن مردم را راه بیندازد، مشکلات مردم را حل کند و اولیات مردم را برای آنها بیان کند، ندارد. ما این‌جا در مرکز، خبر نداریم. در حوزه هم که مرکز علمی است، ممکن است کسی خبر نداشته باشد. اما آن آقا، در آن‌جا، می‌داند. این روحانیان باید بلند شوند، بیایند به مراکز حوزه‌ها - قم یا حتی مشهد و جاهای دیگر - و به هر زحمتی هست؛ به هر وسیله‌ای که هست؛ با هر کیفیتی هست، مدیریت حوزه را ببینند، کسانی را ببینند و افرادی را جمع کنند و ببرند. این، جزو کارهای واجب و لازم است. اگر شما این کار را نکنید، چه کسی انجامش می‌دهد؟ این، حضور کمی است. یعنی به اصطلاح، فراوانی روحانیون در جاهای مختلف، و نبودن خلأ،از این لحاظ.

بعد نوبت می‌رسد به کیفیتها: کیفیت در گفتار - چه در نماز جمعه‌ها و چه در گفتگو با مردم - که باید متکی به افکار جدید باشد. طوری نباشد که دیگران بیایند به ما که روحانی و گویندگان دینی هستیم، بگویند: «شما محصولات دینی جدیدی برای افکار عرضه نمی‌کنید.» باید در این فکر باشیم. افکار جامعه را که نمی‌شود محدود کرد؛ چون دائم در معرض سؤالات و استفهامهاست. در وضع کنونی جهان، غیر از این ممکن نیست و شاید جایز هم نیست. افراد می‌آیند، سخن می‌گویند حرفهای جدید می‌زنند و ممکن است در حرفهای جدیدی که می‌زنند، یکی درست باشد، نه تا غلط. ما با این نظریه‌ی غلط، چه باید بکنیم؟ ابداع می‌شود، مطرح می‌شود، گفته می‌شود. نمی‌شود گفت: «نگویید.» اگر هم بگوییم، مگر می‌شود عمل کرد!؟ مگر می‌شود جلو نظرات افراد را بست!؟ می‌گویند، حرف می‌زنند، به ذهنها خطور می‌کند، بیان می‌کنند. در بین مستمعین این حرفها، جوانانی هستند که آینده‌ی مملکت در دست آنهاست؛ اداره‌ی کشور در آینده به عهده‌ی آنهاست. حتی طلاب جوانی هستند که آینده‌ی حوزه‌ها در دست آنهاست. پس، کسانی باید بیایند و وارد میدان شوند؛ همان‌طور که مرحوم مطهری وارد میدان شد. ما، در گذشته مرحوم مطهری را داشتیم، و امروز هم کسانی باید بنشینند و واقعاً فکر کنند.

ما بحمدالله، از این لحاظ، کمبود نداریم. من حقیقتاً عقیده‌ام این است. من هیچ معتقد نیستم که امروز نسبت به گذشته کمبود داریم. شاید قبل از پیروزی انقلاب، فضلایی بودند که چون با مسائل سیاسی و مبارزات آشنایی چندانی نداشتند، نمی‌توانستند تولیدات مفیدی داشته باشند. امروز، آن‌طور نیست. امروز مباحث سیاسی، مسائل جهانی و مسائل انقلاب، همه‌جا پخش است و کسانی که مایه‌های علمی دارند، واقعاً می‌توانند در این زمینه‌ها مفید واقع شوند. اینها باید بنشینند و درباره‌ی مباحث قرآنی، درباره‌ی مباحث حدیث، درباره‌ی مباحث فلسفی و مباحث جدیدی که در کلام وجود دارد، فکر کنند. نمی‌شود بگوییم: «جای همه‌ی اینها در حوزه است.» البته این کارها در حوزه‌ها باید انجام گیرد؛ اما این‌طور نیست که همه‌اش در حوزه باشد؛ آن هم به عده‌ی خاصی در حوزه مربوط شود؛ نه. هرکس اهل علم است، اهل فضل است، در هر جا هست - چه در حوزه و چه در خارج حوزه - می‌تواند مخاطب این سخن ما باشد. واقعاً این، باید جزو هموم ما باشد؛ جزو هموم عمده‌ی ما، که تفکر دینی را پیشرفت دهیم و در این زمینه، محصولات جدید ارائه کنیم.

موضوع دیگر، محتوا و کیفیت، در حوزه‌ی کار کسانی است که بحث دینی می‌کنند. باید اینها را ارشاد کنیم. در گذشته، گاهی اهل علم محترم، پای منبر یک منبری یا سخنرانی یک سخنران می‌نشستند. او هم حرفی می‌زد که مرضی اینها نبود و به نظرشان غلط می‌رسید؛ اما چیزی نمی گفتند و تمام می‌شد و می‌رفت. خوب؛ البته ملاحظاتی بود. من حالا سؤالم این است که واقعاً این ملاحظات باید ادامه داشته باشد یا نه، فکری باید کرد؟ یک نفر حرفی می‌زند و عده‌ای می‌شنوند. ما باید بلافاصله اعلام موضع کنیم؛ چون حرف اشتباهی زده شده، موضوع بی‌ربطی بیان شده، غلطی گفته شده؛ آن هم غلط بد! حالا فرض کنید یک وقت کسی روضه‌ی ضعیفی می‌خواند. این، خیلی مهم نیست. اماگاهی اوقات کسی درباره‌ی مباحث اسلامی، دینی و فقهی حرفی می‌زند؛ ما هم پای منبر نشسته‌ایم. یا همان‌جا باید عکس‌العمل نشان دهیم، یا بعدش باید برویم با او حرف بزنیم. غرض؛ امروز روزی نیست که روحانیون بتوانند نسبت به حرکت عمومی ذهن مردم، خودشان را بر کنار بدارند؛ نه. امروز روزی است که پرچم اسلام در این مملکت برافراشته است؛ هدایت و اداره‌ی مادی و معنوی این کشور هم دست کسانی است که منتسب به روحانیتند و روحانیت با اینها ارتباط نزدیک دارد. از طرفی، وضع روحانیت امروز با وضع روحانیت گذشته، از زمین تا آسمان متفاوت است. چه وقت روحانیون چنین امکانی را که امروز در اختیار اهل علم است، داشتند؟ یعنی مراجع امروز، با مراجع گذشته، قابل مقایسه نیستند. بزرگترین مرجع قوی زمان گذشته، نصف، بلکه ثلث و یا خیلی کمتر از آنچه که امروز مراجع و بزرگان و علما بر وضع جامعه اثر می‌گذارند، تأثیر داشتند. سخنی می‌گفتند؛ آیا به گوش کسی می‌رسید یا نمی‌رسید و آیا اعتنایی به آن می‌شد یا نمی‌شد! امروز، این‌گونه نیست. امروز روال کلی جامعه، در دست علما و فقاهت اسلام است. پس نمی‌شود بی‌اعتنا بود. در چنین شرایطی، اگر عالمی ببیند که حرف غلطی در یک‌جا زده می‌شود، بالاخره باید مقابله کند. منتها، این مقابله باید مناسب با مصلحت و حکمت باشد. در گذشته اگر کسی حرفی می‌زد، کاری نمی‌توانستیم بکنیم! یا فریاد می‌کشیدیم و از او اعلام برائت می‌کردیم، یا اگر در حد کفر بود، تکفیر، و اگر در حد فسق بود، تفسیق می‌کردیم. اما امروز این‌گونه نیست. امروز احتیاجی به این امور نیست و نباید این کارها انجام گیرد. امروز این کارها برای جامعه‌ی اسلام، مضر است. کسی که حرفی زده و به نظر یکی کفر بوده، نباید تکفیر شود. اگر هم بناست کسی تکفیر شود، تکفیر حدی دارد، میزانی دارد و مربوط به مبادی و مراتب خاصی است. این‌طور نباشد که یک نفر منبری به خودش حق بدهد برود منبر و نفری را که به نظر او کافر است، تکفیر کند. بالاخره جامعه، جامعه‌ی اسلامی است. اگر کسی کافر است یا مسلم است، باید معلوم باشد. این، به عهده‌ی هر کسی نیست. علاوه بر این‌که اصلاً صحیح و مؤثر هم نیست. امروز باید با بیان - البته با شجاعت و صراحت - و با قوت علمی وارد میدان شد. اگر کسی حرف بدی زده، بلافاصله باید ده تا، پنجاه تا و صد تا حرف صحیح در مقابل او مطرح شود. از حوزه علمیه و از جاهای دیگر، نوشته شود، گفته شود و پخش شود. غرض؛ نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم این است که باید تحرک جدیدی در عالم روحانیت به‌وجود آید. البته ما، در این زمینه قاعدتاً وظایفی داریم. یعنی من خودم را فقط به تذکر این معنا موظف نمی‌دانم. اما آن وظیفه تا چه حد و چگونه است؟ شاید واقعاً ما وظیفه داشته باشیم؛ دولت وظیفه داشته باشد؛ رئیس جمهور عزیز و محترممان که خود از علما و از صاحبان فکر و اندیشه‌ی اسلامی است، شاید وظایفی داشته باشد؛ بزرگان حوزه قطعاً وظایفی دارند. باید روی اینها بحث و فکر شود و برایشان چاره‌جویی کنیم.

بحمدالله امروز شرایط هم آماده است. کشور در تحرک بسیار خوب و مثبتی است. این را نباید کسی غمض عین کند. حرکت بسیار خوبی در کشور احساس می‌شود. کشور به پیش می‌رود؛ سازندگی با حرکت سریعی انجام می‌گیرد؛ مسؤولین واقعاً زحمت می‌کشند و تلاش خوبی می‌شود. از این موقعیتها و فرصتها باید استفاده کرد تا بتوانیم وظایف معنوی و الهی خودمان را انجام دهیم.

قدری زیادتر از آن مقداری که می‌خواستیم، مزاحم آقایان شدیم. خداوند به ما و شما توفیق دهد، تا بتوانیم وظایفمان را انجام دهیم.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته