بسماللهالرّحمنالرّحیم
خداوند شما آقایان محترم و برادران عزیز را در دنیا و آخرت جزو یاران و دوستداران و شیعیان فاطمهی اطهر و صدیقهی کبری سلاماللهعلیها قرار دهد. خیلی متشکریم از اینکه امسال هم تشریف آوردید و این مجلسی را که مزین به نام آن مبارکهی مطهره است، به ذکر آن بزرگوار، یاد ایشان و شرحی از فضایل و مناقب آن مخدرهی دو عالم، مزین کردید.
چیزی که بعد از این مراحل محبت و مجذوبیت نسبت به این بزرگوار باید متوجه باشیم، این است که هرچه به این منبع نور و معدن فضیلت، محبت بورزیم، زیاد نیست و کم است. باید ببینیم حال وظیفهمان در قبال این ارتباط عاطفی و قلبی چیست؟ والّا، اگر این را ملاحظه و دنبال نکنیم، ممکن است خدای نکرده، این محبت، آن نتیجهای را که انتظار داریم به ما ندهد. چون فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها یک موجود معمولی نیست. او یکی از برترینها در همهی تاریخ بشر است. امام صادق علیهالسّلام فرمود: «یا سیدة نساء العالمین.» بعد راوی پرسید: «هی سیدة نساء عالمها؟» «آیا مادر شما، سرور زنان زمان خودش بود؟» فرمود: «ذاک مریم.» «او مریم بود که سرور زنان زمان خودش بود.» «هی سیدة نساء الاولین و الاخرین فی الدنیا و الاخرة(۱)»؛ «او سرور زنان اولین و آخرین است و منحصر به زمان خودش نیست.» یعنی اگر شما در همهی خلقت عالم، بین همهی این میلیاردها انسان که در طول زمان آفریده شدهاند، یک تعداد انگشت شمار - برترینها را - بخواهید پیدا کنید، یکی همین مطهرهی منوره است که اسم و یاد او، ارزانی ما شده است و خدای متعال تفضل کرده است که بخشی از عمرمان را به یاد او بگذرانیم و از او بگوییم و از او بشنویم.
خیلی از مردم دنیا از او غافلند. این هم لطف خداست بر ما. یعنی مقام آن بزرگوار بهگونهای است که علمای بزرگ مسلمین و صاحبان فکر و نظر، بحث میکردند که «آیا زهرای اطهر سلاماللهعلیها بالاتر است یا علیبنابیطالب علیهالسّلام؟» این، کم مقامی است که بزرگان اسلام بنشینند، یکی بگوید «زهرا بالاتر است» و یکی بگوید «علی بالاتر است»!؟ این، خیلی مقام است!
این محبت و علقهای که وجود دارد، وظیفهای را بر دوش ما میگذارد. وظیفه این است که ما باید به روش آن بزرگوار عمل کنیم؛ هم در عمل شخصی و هم در عمل اجتماعی و عمومی. راه، همین راهی است که امروز به فضل الهی، انقلاب جلو پای مردم ما گذاشته است. این، همان راه حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیهاست: خودسازی و جهانسازی. خودسازی به معنای پرداختن به عمران و آبادی جانی که جسم ما محترم به اوست. فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها «کانت تقوم فی محراب عبادتها حتی تورمت قدماها.»(۲) این دختر جوان، این بانویی که به هنگام شهادت هجده سال داشت، آن قدر عبادت میکرد و به نماز میایستاد که ساقهای پاهای مبارکش ورم میکرد! این خانم، با این منزلت، با این مقام، کار منزل را هم خودش میکرد. پذیرایی از شوهر و فرزندان هم برعهدهی خود او بود. روایاتی که دربارهی «دستاس» فاطمهی زهرا سلاماللهعلیهاست، فراوان و متعدد است.
این بزرگوار، یک زن خانهدار بود. شوهردار بود. یک مادر تربیتکنندهی فرزندان بود. این مخدرهی بزرگوار، در میدانهای سختی که داشتند، مایهی دلگرمی شوهر و پدرش بود. این بزرگوار، در سال پنجم بعثت متولد شده است. یعنی در اوج و شدت دعوت پیغمبر؛ عین شدت و سختی و فشار. اینکه شنیدهاید در ولادت آن بزرگوار، زنها نیامدند، خیلی معنی دارد! یعنی پیغمبر در حال مبارزه بود؛ آنچنان مبارزهای که مردم مکه او را بایکوت کرده بودند. به کل، رابطههاشان را بریده بودند، برای اینکه او را زیر فشار قرار دهند. و آن زن فداکار - خدیجهی کبری سلاماللهعلیها - استقامت کرد و به پیغمبر دلگرمی داد. بعد هم این دختر رسید.
این دختر، در حالی که بزرگ میشد و به پنج، شش سالگی میرسید، ماجرای شعبابیطالب پیش آمد. در آن گرسنگیها، سختیها، فشارها، غربتها؛ در آن روزهای داغ از آفتاب و شبهای سرد از هوای آن منطقه. در حالی که بچهها با شکمهای گرسنه و لبهای تشنه، جلو چشمشان پرپر میزدند. سه سال پیغمبر، در بیابانهای اطراف مکه اینطور زندگی میکرد و این دختر، در این دوران سخت، فرشتهی نجات پیغمبر بود. در همین دوران بود که خدیجه از دنیا رفت. در همین دوران بود که ابوطالب از دنیا رفت و پیغمبر، تک و تنها ماند. در این حال، این دختر بود که نوازشش میکرد، از او پذیرایی میکرد، دلداریاش میداد و غبارغم و کدورت را از چهرهی او میزدود.
این کارها آنقدر تکرار شد، که پیغمبر به این دختر بچهی هفت، هشت ساله گفت: «مادر.» مثل مادر از پدرش مراقبت میکرد. پدری که همهی مشکلات عالم وجود و مشکل هدایت همهی بشریت بر دوش او بود؛ پیغمبری که خدا او را به خاطر سختیها، به خاطر غصهها و به خاطر مشقتهایی که میکشید، تسلی میداد: «طه. ما انزلنا علیک القران لتشقی. (۳)» چرا اینقدر به خودت سختی میدهی؟ چرا اینقدر رنج میکشی؟ چرا اینقدر فشار بر آن روح ملکوتی وارد میکنی؟ خدا تسلّا میدهد.
فشار روانی پیغمبر در آن دوران، اینقدر سطحش بالاست و این فرشتهی کوچک، این دختر ملکوتی و معنوی - دختر پیغمبر - مثل نوری است که در آن شبهای تاریک زندگی پیغمبر و مسلمانان میدرخشد.
برای امیرالمؤمنین علیهالسّلام نیز همینطور بود. روایت دارد: «سمیت فاطمة، زهراء ...(۴)» «فاطمه را زهرا نامیدند، چون روزی سه بار در چشم علی علیهالسّلام میدرخشید.» زن اگر در هر میدانی پشتیبان مرد باشد، نیروی مرد به چندین برابر میرسد. این زن حکیم؛ این زن عالم؛ این زن محدث؛ این زنی که با عوالم غیب ارتباط داشت؛ این زنی که فرشتگان با او حرف میزدند؛ این زنی که قلب او همچون قلب علی و پیغمبر، روشن به عوالم ملک و ملکوت بود؛ با همهی این ظرفیت؛ با همهی این مقام شامخ، در همهی مراحل زندگی و تا زمانی که زنده بود، پشت سر امیرالمؤمنین علیهالسّلام مثل کوه ایستاد. دفاعش از علی و از ولایت و آن خطبهی غرا، که علامهی مجلسی رضوان الله علیه میگوید «بزرگان فصحا و بلغا، از فصاحت و علو کلمات و معانی و ظاهر و باطن آن، انگشت تعجب به دندان گزیدهاند» ...!
علامهی مجلسی که آن همه روایت از این دست از ائمه علیهمالسّلام گرفته و نقل کرده و در اختیار ما گذاشته، در مقابل این خطبه، خودش را میبازد. این خطبه، خطبهی عجیبی است! مثل زیباترین و بلندترین خطبههای نهجالبلاغه است. خطبهای که با آن حال غم و اندوه، در مسجد، خطاب به مسلمانان، ارتجالاً و بدون اینکه قبلاً آن را درست کرده باشد و دربارهی آن فکر کرده باشد، بر زبان جاری کرده است! آن بیان، آن حکمت، آن ارتباط با غیب، آن ظرفیت والا و بالا، آن نورانیت قلب، آن نورانیت بیان و زبان، همهی اینها را یکسره در راه خدا خرج کرده است. و حال، سرمایهی ما چه ارزشی دارد، اگر بخواهیم همهاش را در راه خدا خرج کنیم!؟ سرمایههای ما چه قابلی دارد!؟ سرمایهی ما در مقایسه با آن سرمایهی عظیمی که زهرای اطهر و شوهر و پدر و فرزندان او در راه خدا خرج کردند، قابل مقایسه است!؟ این مختصر علمی که من و شما داریم؛ مختصر زبانی که داریم؛ مختصر پولی که داریم؛ مختصر نفوذی که داریم؛ مختصر طبع شعری که داریم؛ مختصر معرفتی که داریم، در جنب آن اندوختهی عظیم بینظیری که خدای متعال در آن وجود ملکوتی گرد آورده و مجتمع کرده، چه اهمیتی دارد!؟ ما چه داریم، تا در راه خدا بخل کنیم!؟
امروز راه علی و فاطمه و ائمه، همان راه امام خمینی است. اگر کسی این را نداند و نفهمیده باشد، باید در بصیرت خودش تجدید نظر کند. هرچه داریم باید در راه اینها خرج کنیم. این، آن چیزی است که این علقه را معنا میبخشد.
امیدواریم خدای متعال از شما قبول کند. بحمدالله شما در راه او هستید. در این شعرهایی که در محافل و مجالس میخوانید و محبت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را با این بیانات و گفتهها و شعرها و سرودها در دلها میگنجانید، یک چند بیت از دستورات آن بزرگوار را هم، حتماً چاشنی کارتان کنید. این احادیثی را که از آن بزرگوار دربارهی نماز و مسائل گوناگون دینی نقل شده، در زبان شعر بگنجانید. اگر شعر هم ندارید، با همان زبان نثر، دو کلمه بگویید، تا آن محبتی که فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها در دلها دارد، با بیان شما مشتعل شود.
به نظرم یک وقت این بیت صائب را برای شما خواندم که:
عشاق را به تیغ زبان گرم میکنیم
چون شمع، تازیانهی پروانهایم ما
این بیت، وصف حال شماست. از محبتی که در دلها برمیانگیزانید، برای فرا گرفتن دو کلمه از معارف فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها و دستورات عملی آن بزرگوار استفاده کنید.
پروردگارا! ما را در دنیا و آخرت، با این بزرگواران بدار. یک لحظه ما را از فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها جدا مکن. پروردگارا! توفیق معرفت این بزرگوار و فرزندانش و شوهر و پدرش را به ما عنایت کن.
اللهم انی اسئلک بفاطمة و ابیها. و بعلها و بنیها. و سر المستودع فیها. اغفر لنا و لوالدینا. و انصر الاسلام و المسلمین. و اخذل الکفار و المنافقین. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۲۶.
۲) بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۷۶.
۳) طه: ۱ و ۲.
۴) بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۱۶.
خداوند شما آقایان محترم و برادران عزیز را در دنیا و آخرت جزو یاران و دوستداران و شیعیان فاطمهی اطهر و صدیقهی کبری سلاماللهعلیها قرار دهد. خیلی متشکریم از اینکه امسال هم تشریف آوردید و این مجلسی را که مزین به نام آن مبارکهی مطهره است، به ذکر آن بزرگوار، یاد ایشان و شرحی از فضایل و مناقب آن مخدرهی دو عالم، مزین کردید.
چیزی که بعد از این مراحل محبت و مجذوبیت نسبت به این بزرگوار باید متوجه باشیم، این است که هرچه به این منبع نور و معدن فضیلت، محبت بورزیم، زیاد نیست و کم است. باید ببینیم حال وظیفهمان در قبال این ارتباط عاطفی و قلبی چیست؟ والّا، اگر این را ملاحظه و دنبال نکنیم، ممکن است خدای نکرده، این محبت، آن نتیجهای را که انتظار داریم به ما ندهد. چون فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها یک موجود معمولی نیست. او یکی از برترینها در همهی تاریخ بشر است. امام صادق علیهالسّلام فرمود: «یا سیدة نساء العالمین.» بعد راوی پرسید: «هی سیدة نساء عالمها؟» «آیا مادر شما، سرور زنان زمان خودش بود؟» فرمود: «ذاک مریم.» «او مریم بود که سرور زنان زمان خودش بود.» «هی سیدة نساء الاولین و الاخرین فی الدنیا و الاخرة(۱)»؛ «او سرور زنان اولین و آخرین است و منحصر به زمان خودش نیست.» یعنی اگر شما در همهی خلقت عالم، بین همهی این میلیاردها انسان که در طول زمان آفریده شدهاند، یک تعداد انگشت شمار - برترینها را - بخواهید پیدا کنید، یکی همین مطهرهی منوره است که اسم و یاد او، ارزانی ما شده است و خدای متعال تفضل کرده است که بخشی از عمرمان را به یاد او بگذرانیم و از او بگوییم و از او بشنویم.
خیلی از مردم دنیا از او غافلند. این هم لطف خداست بر ما. یعنی مقام آن بزرگوار بهگونهای است که علمای بزرگ مسلمین و صاحبان فکر و نظر، بحث میکردند که «آیا زهرای اطهر سلاماللهعلیها بالاتر است یا علیبنابیطالب علیهالسّلام؟» این، کم مقامی است که بزرگان اسلام بنشینند، یکی بگوید «زهرا بالاتر است» و یکی بگوید «علی بالاتر است»!؟ این، خیلی مقام است!
این محبت و علقهای که وجود دارد، وظیفهای را بر دوش ما میگذارد. وظیفه این است که ما باید به روش آن بزرگوار عمل کنیم؛ هم در عمل شخصی و هم در عمل اجتماعی و عمومی. راه، همین راهی است که امروز به فضل الهی، انقلاب جلو پای مردم ما گذاشته است. این، همان راه حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیهاست: خودسازی و جهانسازی. خودسازی به معنای پرداختن به عمران و آبادی جانی که جسم ما محترم به اوست. فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها «کانت تقوم فی محراب عبادتها حتی تورمت قدماها.»(۲) این دختر جوان، این بانویی که به هنگام شهادت هجده سال داشت، آن قدر عبادت میکرد و به نماز میایستاد که ساقهای پاهای مبارکش ورم میکرد! این خانم، با این منزلت، با این مقام، کار منزل را هم خودش میکرد. پذیرایی از شوهر و فرزندان هم برعهدهی خود او بود. روایاتی که دربارهی «دستاس» فاطمهی زهرا سلاماللهعلیهاست، فراوان و متعدد است.
این بزرگوار، یک زن خانهدار بود. شوهردار بود. یک مادر تربیتکنندهی فرزندان بود. این مخدرهی بزرگوار، در میدانهای سختی که داشتند، مایهی دلگرمی شوهر و پدرش بود. این بزرگوار، در سال پنجم بعثت متولد شده است. یعنی در اوج و شدت دعوت پیغمبر؛ عین شدت و سختی و فشار. اینکه شنیدهاید در ولادت آن بزرگوار، زنها نیامدند، خیلی معنی دارد! یعنی پیغمبر در حال مبارزه بود؛ آنچنان مبارزهای که مردم مکه او را بایکوت کرده بودند. به کل، رابطههاشان را بریده بودند، برای اینکه او را زیر فشار قرار دهند. و آن زن فداکار - خدیجهی کبری سلاماللهعلیها - استقامت کرد و به پیغمبر دلگرمی داد. بعد هم این دختر رسید.
این دختر، در حالی که بزرگ میشد و به پنج، شش سالگی میرسید، ماجرای شعبابیطالب پیش آمد. در آن گرسنگیها، سختیها، فشارها، غربتها؛ در آن روزهای داغ از آفتاب و شبهای سرد از هوای آن منطقه. در حالی که بچهها با شکمهای گرسنه و لبهای تشنه، جلو چشمشان پرپر میزدند. سه سال پیغمبر، در بیابانهای اطراف مکه اینطور زندگی میکرد و این دختر، در این دوران سخت، فرشتهی نجات پیغمبر بود. در همین دوران بود که خدیجه از دنیا رفت. در همین دوران بود که ابوطالب از دنیا رفت و پیغمبر، تک و تنها ماند. در این حال، این دختر بود که نوازشش میکرد، از او پذیرایی میکرد، دلداریاش میداد و غبارغم و کدورت را از چهرهی او میزدود.
این کارها آنقدر تکرار شد، که پیغمبر به این دختر بچهی هفت، هشت ساله گفت: «مادر.» مثل مادر از پدرش مراقبت میکرد. پدری که همهی مشکلات عالم وجود و مشکل هدایت همهی بشریت بر دوش او بود؛ پیغمبری که خدا او را به خاطر سختیها، به خاطر غصهها و به خاطر مشقتهایی که میکشید، تسلی میداد: «طه. ما انزلنا علیک القران لتشقی. (۳)» چرا اینقدر به خودت سختی میدهی؟ چرا اینقدر رنج میکشی؟ چرا اینقدر فشار بر آن روح ملکوتی وارد میکنی؟ خدا تسلّا میدهد.
فشار روانی پیغمبر در آن دوران، اینقدر سطحش بالاست و این فرشتهی کوچک، این دختر ملکوتی و معنوی - دختر پیغمبر - مثل نوری است که در آن شبهای تاریک زندگی پیغمبر و مسلمانان میدرخشد.
برای امیرالمؤمنین علیهالسّلام نیز همینطور بود. روایت دارد: «سمیت فاطمة، زهراء ...(۴)» «فاطمه را زهرا نامیدند، چون روزی سه بار در چشم علی علیهالسّلام میدرخشید.» زن اگر در هر میدانی پشتیبان مرد باشد، نیروی مرد به چندین برابر میرسد. این زن حکیم؛ این زن عالم؛ این زن محدث؛ این زنی که با عوالم غیب ارتباط داشت؛ این زنی که فرشتگان با او حرف میزدند؛ این زنی که قلب او همچون قلب علی و پیغمبر، روشن به عوالم ملک و ملکوت بود؛ با همهی این ظرفیت؛ با همهی این مقام شامخ، در همهی مراحل زندگی و تا زمانی که زنده بود، پشت سر امیرالمؤمنین علیهالسّلام مثل کوه ایستاد. دفاعش از علی و از ولایت و آن خطبهی غرا، که علامهی مجلسی رضوان الله علیه میگوید «بزرگان فصحا و بلغا، از فصاحت و علو کلمات و معانی و ظاهر و باطن آن، انگشت تعجب به دندان گزیدهاند» ...!
علامهی مجلسی که آن همه روایت از این دست از ائمه علیهمالسّلام گرفته و نقل کرده و در اختیار ما گذاشته، در مقابل این خطبه، خودش را میبازد. این خطبه، خطبهی عجیبی است! مثل زیباترین و بلندترین خطبههای نهجالبلاغه است. خطبهای که با آن حال غم و اندوه، در مسجد، خطاب به مسلمانان، ارتجالاً و بدون اینکه قبلاً آن را درست کرده باشد و دربارهی آن فکر کرده باشد، بر زبان جاری کرده است! آن بیان، آن حکمت، آن ارتباط با غیب، آن ظرفیت والا و بالا، آن نورانیت قلب، آن نورانیت بیان و زبان، همهی اینها را یکسره در راه خدا خرج کرده است. و حال، سرمایهی ما چه ارزشی دارد، اگر بخواهیم همهاش را در راه خدا خرج کنیم!؟ سرمایههای ما چه قابلی دارد!؟ سرمایهی ما در مقایسه با آن سرمایهی عظیمی که زهرای اطهر و شوهر و پدر و فرزندان او در راه خدا خرج کردند، قابل مقایسه است!؟ این مختصر علمی که من و شما داریم؛ مختصر زبانی که داریم؛ مختصر پولی که داریم؛ مختصر نفوذی که داریم؛ مختصر طبع شعری که داریم؛ مختصر معرفتی که داریم، در جنب آن اندوختهی عظیم بینظیری که خدای متعال در آن وجود ملکوتی گرد آورده و مجتمع کرده، چه اهمیتی دارد!؟ ما چه داریم، تا در راه خدا بخل کنیم!؟
امروز راه علی و فاطمه و ائمه، همان راه امام خمینی است. اگر کسی این را نداند و نفهمیده باشد، باید در بصیرت خودش تجدید نظر کند. هرچه داریم باید در راه اینها خرج کنیم. این، آن چیزی است که این علقه را معنا میبخشد.
امیدواریم خدای متعال از شما قبول کند. بحمدالله شما در راه او هستید. در این شعرهایی که در محافل و مجالس میخوانید و محبت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را با این بیانات و گفتهها و شعرها و سرودها در دلها میگنجانید، یک چند بیت از دستورات آن بزرگوار را هم، حتماً چاشنی کارتان کنید. این احادیثی را که از آن بزرگوار دربارهی نماز و مسائل گوناگون دینی نقل شده، در زبان شعر بگنجانید. اگر شعر هم ندارید، با همان زبان نثر، دو کلمه بگویید، تا آن محبتی که فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها در دلها دارد، با بیان شما مشتعل شود.
به نظرم یک وقت این بیت صائب را برای شما خواندم که:
عشاق را به تیغ زبان گرم میکنیم
چون شمع، تازیانهی پروانهایم ما
این بیت، وصف حال شماست. از محبتی که در دلها برمیانگیزانید، برای فرا گرفتن دو کلمه از معارف فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها و دستورات عملی آن بزرگوار استفاده کنید.
پروردگارا! ما را در دنیا و آخرت، با این بزرگواران بدار. یک لحظه ما را از فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها جدا مکن. پروردگارا! توفیق معرفت این بزرگوار و فرزندانش و شوهر و پدرش را به ما عنایت کن.
اللهم انی اسئلک بفاطمة و ابیها. و بعلها و بنیها. و سر المستودع فیها. اغفر لنا و لوالدینا. و انصر الاسلام و المسلمین. و اخذل الکفار و المنافقین. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
۱) بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۲۶.
۲) بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۷۶.
۳) طه: ۱ و ۲.
۴) بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۱۶.