بیانات در دیدار مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

اولاً خیلی خوش‌آمدید برادران عزیز. خوشحالیم از این‌که شما مسؤولان متصدی سمتهای حساس نظام جمهوری اسلامی را مجموعاً و مجتمعاً در این‌جا زیارت می‌کنیم. همان‌طور که آقای دکتر معین اشاره کردند، میل و احساس قلبی من این است که بیشتر شما را ببینیم، با شما حرف بزنیم، از شما بشنویم و مطالبی هم به شما عرض کنیم. منتها هم شما گرفتارید و هم ما گرفتاریم و این فرصت پیش نمی‌آید. لذا از این فرصت استفاده می‌کنیم و امیدواریم که ان‌شاءالله آنچه را که می‌گوییم و می‌جشنویم، برای خدا و در راه او و در خدمت دین خدا و بندگان او باشد.

درباره‌ی چند مسأله، هرچه سخن بگوییم تکراری است. اهمیت آموزش عالی، امری است که همه از اول انقلاب تا به حال، مکرر و به زبانهای مختلف درباره‌ی آن حرف زده‌ایم و چیزی نداریم که بر آنچه امام راحل ما رضوان‌الله تعالی علیه دراین‌باره فرمودند و همه گفتند، بیفزاییم. معلوم است که این بخش، بخش بسیار بسیار حساس جامعه‌ی ماست، که باید از استعداد موجود جوانان و همچنین اساتیدمان، حداکثر استفاده را بکنیم و تحقیقات و علوم را افزایش دهیم. در این خصوص هم هرچه بگوییم، تکراری است و شما خودتان می‌دانید که استعداد جوانان ما در دنیا، جزو استعدادهای بالاتر از متوسط است و تحقیقات این را ثابت کرده است.

طبعاً اساتید ما نیز همین‌گونه‌اند، و ما باید به تحقیق و تعمق و غور در تعلم، بها و اهمیت دهیم. مطالب دیگری هم که ما عرض کنیم، غالباً نکاتی است که شما می‌دانید. اما بعضی نکات است که تذکر آنها لازم است و هرچه هم بیشتر تذکر داده شود، بهتر و مفیدتر است. یکی از آن نکات این است که ما اگر بخواهیم نسلی تربیت کنیم که در ده، پانزده سال آینده بتواند جامعه‌ی اسلامی و انقلابی را حفظ کند، امروز تعهدات و التزامات ویژه‌ای برای این نسل قائل شویم. توضیحاً عرض کنیم که مثلاً پانزده سال بعد، ما پانزده سال دیگر از مبدأ انقلاب فاصله خواهیم گرفت و آن شور انقلابی که مثل همه‌ی چیزهای دیگر در آغاز بیشتر و گرمتر است، به همین نسبت فرو خواهد نشست. اگر ما، قبل از آن‌که این شعله فرو بنشیند، توانسته باشیم هیزم مناسب و آتشهای ماندگار و دیرپایی فراهم کنیم، جامعه از گرمای انقلاب در بیست و پنج یا بیست سال بعد از پیروزی، بهره خواهد برد. اما اگر از این شعله، برای پدید آوردن آتش دیرپا - و نه آتش زودمیر و تمام شدنی - استفاده نکرده باشیم، در پانزده سال بعد، یعنی زمانی که این جوان به بازار کار وارد می‌شود و در محیط جامعه مشغول بهره‌دهی می‌گردد، دیگر بعید است بتوانیم از او انتظار داشته باشیم که به توقعات انقلابی و اسلامی در اداره‌ی جامعه پاسخ دهد. این، یک امر روشن و طبیعی است. حالا شما امروز برای تربیت آن نسل چه کار باید بکنید؟ این، غیر از درس خواندن و تحقیق است. این، یک امر دیگر است. امروز دانشگاههای ما باید به گونه‌ای باشند که متخرج آنها، عنصری پایبند به انقلاب و اسلام باشد. برای ارزشهای این انقلاب، که در رأس آنها ارزش استقلال ملی و آزادی کشور و رهایی از قید و بند سلطه‌گران جهانی و پایبندی متعهدانه و متعبدانه به اسلام است، باید فکری کرده باشیم. یعنی این دانشجوی امروز ما، باید طوری تربیت شود که برای این شعارها ارزش قائل باشد. این مهم، التزامات ویژه‌ای را ایجاب می‌کند و تعهد خاصی را در دانشگاه می‌طلبد. برای این، چه کار می‌خواهید بکنید؟

بنده وقتی به وضعیت عمومی دانشگاهها خوب نگاه می‌کنم، می‌بینم بحمدالله وزیر ما آقای دکتر معین است که برادری عزیز و مسلمانی انقلابی است و من چقدر ایشان را دوست می‌دارم و چه اعتقادی دارم به دیانت و روحیه‌ی انقلابی ایشان. رؤسای دانشگاهها هم که شما هستید؛ همه از برادران مؤمن و خوبید. اما وقتی محصول این مدیریت را در داخل دانشگاهها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم آن‌طور که انتظار هست، نیست. علتش چیست؟ این را باید شما دنبال گیری کنید. باید به این، رسیدگی کنید. کسی گمان نکند که امروز دیگر لزومی ندارد درباره‌ی مثلاً تدین‌اساتید یا کسانی که مسؤولیتهایی در بخشهای مختلف دانشگاهها دارند، حساسیت داشته باشیم؛ و فقط باید بپردازیم به این‌که کمیت دانشجو را زیاد کنیم یا کیفیت آموزش را بالا ببریم. نه؛ گیرم که شما دو برابر این مقداری که امروز دانشجو تربیت می‌کنید، تربیت کردید. فرض کنیم کیفیت هم بالا رفت - که بعید می‌دانم بدون توجه به تعهدات انقلابی و اسلامی، بشود کیفیت را بالا برد - اما وقتی متخرج این دانشگاه برای این کشور و برای این آرزوهای بزرگ ملی، ارزشی قائل نباشد؛ دلی نسوزاند و کاری نکند، چیزی نصیب کشور نشده و سرمایه‌گذاری شما پاسخی نداده است. بنابراین اصل قضیه آن است که ما برویم سراغ این‌که در این دانشگاه می‌خواهیم چگونه آدمی بسازیم؟ اگر پاسخ این است که می‌خواهیم یک متخصص مؤمن به مبانی‌انقلاب و معتقد به انقلاب و تلاشگر در راه هدفهای انقلاب بسازیم - که از نظر ما همین است و غیر از این نیست - آن وقت باید برای او برنامه‌ریزی کرد. باید فکری در دانشگاه کرد تا بشود چنین کسی را تربیت نمود.

الان، بینی و بین‌الله این‌طور نیست. این، درحالی است که مادیگر بهتر از ایشان، چه کسی را می‌توانیم در رأس آموزش عالی بگذاریم؟ یک برادر مؤمن، انقلابی، مسلمان و خوب. اما درعین‌حال می‌بینیم که این مقصود، برآورده نیست. عیب کار کجاست؟ در گزینش استاد است؟ در عدم نظارت بر کار اساتید است؟ در اداره‌ی نادرست دانشگاههاست؟ در پرورش ندادن روحیه‌ی دینی در دانشگاههاست؟ در کمبود کار فرهنگی و دینی است؟ در تعارض جناحهای دینی در داخل دانشگاهها به بهانه‌ها و اسمهای بی‌ربط و بی‌معنی با یکدیگر است؟ بالاخره علتی دارد و علت‌یابی به‌عهده‌ی شماست. این، مسؤولیت شماست. امروز شما باید انقلاب را در کار خودتان خلاصه کنید. بالاخره یک نانوا هم، وقتی که پشت جبهه نان می‌پزد، اگر نان او بد یا خمیر باشد و یا دیر به خط مقدم جبهه برسد، ضرر خواهد زد. این مسأله هم به همین اندازه، در سرنوشت انقلاب مؤثر است. آن‌که در مثل یک نانواست، یک شاغل و یک کاسب معمولی است؛ حال شما ببینید در سطح دانشگاه که پرورش‌دهنده‌ی عالی‌ترین مشاغل در یک نظام فرهنگی و دینی و مشاغل علمی است - آن هم علمی که با چنین نسلی مواجه است - مسأله چقدر اهمیت دارد! مفهوم انقلاب برای شما این است. مفهوم انقلاب برای شما آقایان این نیست که به فکر سیاست بین‌المللی باشید، یا به فکر جنگ باشید، یا به فکر چه. مفهوم انقلاب برای شما این است که دانشگاهها را آنچنان بسازید که به آن چیزی که توقع انقلاب از آن است جواب دهد. این، بر عهده‌ی شماست. باید برای رؤسا و فعالین دانشگاهها جلسات و سمینارهایی تشکیل شود و حقیقتاً بیندیشند و راه علاج پیدا کنند.

نکته‌ی دوم این است که ما اعتقاد داریم دانشگاهها نمی‌توانند از مشی کلی اداره‌ی کشور جدا باشند. چنین چیزی، ممکن نیست. مدیریت در دستگاه دانشگاه، باید در آن بخشی که محل وصل دانشگاه به دولت است، تمرکز پیدا کند و آن، عبارت است از وزارتخانه. یعنی همین وزارت آموزش عالی و یا وزارت آموزش پزشکی، در آن بخش دیگر. این مبنای اصولی ماست. اگر فرض کنیم در برنامه‌ها این‌طور پیش‌بینی شود که دانشگاهها به کل بتوانند جدای از سیاست عمومی کشور که سیاست انقلاب است حرکت کنند، این مورد قبول ما نیست. ما این را فساد دستگاه آموزش عالی می‌دانیم. اگر آنچنان که بعضاً به گوش می‌رسد، در برنامه‌ی پنجساله‌ی دوم، زمزمه‌ی این حرفها باشد، آقایان باید توجه کنند که این زمزمه، زمزمه‌ی مخالف مصلحت و صلاح نظام است. دانشگاهها بایستی مثل همه‌ی دستگاههای کشور، در محدوده‌ی کلی نظام اسلامی ملاحظه و دیده شوند و باید سیاست واحدی بر اینها حاکم باشد. این‌طور نباشد که اگر دشمن خواست در گوشه‌ای از گوشه‌های این کشور سرمایه‌گذاری‌ای کند - حالا گیرم دانشگاه هم نه؛ فرض بفرمایید در فلان منطقه‌ی آزاد تجاری - و بتواند حرکت ضد اهداف نظام به وجود آورد، چنین امکانی را به او بدهیم. در دانشگاه که دیگر مسأله خیلی از این بالاتر است. فرض بفرمایید که دشمنان حرکت اسلامی و انقلابی کشور، بیایند در دانشگاهها سرمایه‌گذاری کنند و کاری کنند که بتوانند دانشگاهها را به سمت متضاد با سیاستهای جمهوری اسلامی بکشانند. آیا چنین پیشامدی برای نظام انقلابی و مردم مسلمان ما قابل قبول است؟ هرگز چنین چیزی مورد قبول نیست.

من همین جا می‌خواهم عرض کنم - هم به آقای دکتر معین که در دولت حضور دارند و هم به برادران دیگری که احیانا در ارتباط با مسائل برنامه‌ی دوم هستند - در برنامه‌ی پنجساله‌ی دوم جا دارد نسبت به مسائل فرهنگی، اهتمام مضاعفی شود. اگرچه مسائل اقتصادی و مسائل صنعتی و کشاورزی و غیره، بسیار حائز اهمیت است؛ لکن همه‌ی اینها بدون اهتمام به مسائل فرهنگی، گمان زیاد است که ناکام خواهد شد. یا به مسائل فرهنگی اهتمام خواهیم ورزید که آن وقت برنامه‌های ما برنامه‌های صحیحی است؛ یعنی حرکت درستی خواهد بود، یا این‌که خدای نکرده، اهتمام نخواهیم ورزید، که آن وقت تلاشهای ما برای کار اقتصادی و سازندگی اقتصادی و صنعتی و چه و چه هم به گمان زیاد، اثر عکس خواهد داد، یا لااقل اثر مطلوب نخواهد داد. لذا، ان‌شاءالله باید در برنامه‌ی دوم، در هیأت دولت هم این را مطرح کنند. در جلسات تصمیم‌گیری برنامه دوم هم این را مطرح کنند. هم ایشان و هم بقیه‌ی آقایانی که مسؤولین ذی‌ربط این امورند. یعنی آنچنان که مصلحت است، با کیفیت و حجم بالا، مسائل فرهنگی را در برنامه‌ریزی پنج‌ساله‌ی دوم دخالت دهند.

نکته‌ی دیگری هم در باب دانشگاهها هست که بنده مکرراً درباره‌ی آن فکر کرده‌ام و با جناب آقای رئیس جمهور هم آن را در میان گذاشته‌ام و از ایشان هم خواسته‌ام که این موضوع را دنبال کنند - که لابد دنبال می‌کنند؛ و شما هم بدانید و از این طرف، ان‌شاءالله، این کار را انجام دهید - و آن عبارت است از وصل دستگاه دولت به دانشگاه. ما الان در زمینه‌های گوناگون، استعداد و ظرفیت وافری در دانشگاهها برای بررسی و حداقل ارائه‌ی نظر کارشناسی داریم. فرض بفرمایید در زمینه‌ی مسائل اقتصادی. در دانشگاهها عناصر زیادی داریم که می‌توانند در باب سیاستهای اقتصادی کشور، یا در نگاه کلان به مسائل اقتصادی و یا به‌طور خاص در مسأله‌ای، اظهارنظر کنند و مطالب مفیدی را در اختیار دولت بگذارند. متأسفانه بدنه‌ی کارشناسی ما، از دستگاه دانشگاهی منقطع است. آن‌گونه که شنیده‌ام، در دنیا این‌طور نیست؛ یعنی در مراکز علمی پیشرفته‌ی دنیا، طرحهای سفارشی دولت را در مسائل گوناگون مورد توجه قرار می‌دهند و کار می‌کنند.

فرض بفرمایید حالا ما می‌خواهیم مثلاً در زمینه‌ی مسائل رایانه یا مسائل انفورماتیک، بحث و کار کنیم. دولت یک دستگاه اجرایی است. یک عده افراد در این‌جا هستند که در زمینه‌های سیاستگذاری، سازماندهی، تجهیزات و کیفیت و چگونگی بهره‌گیری، صاحب‌نظرند. اینها از دانشگاه می‌خواهند که روی این مسأله برای ما کار کنید. آنها هم کار می‌کنند؛ هم برای خودشان عامل پیشرفت است و هم دولت میان عده‌ی معدودی از کارشناسان دستگاههای اداری یا سازمان برنامه و غیره، منحصر نمی‌ماند. ما به این احتیاج داریم. همان‌طور که عرض شد، این برنامه در جاهای دیگر دنیا هم هست؛ ولی در این‌جا متأسفانه نیست. من جداً به این معنا معتقدم که خیلی خوب خواهد بود اگر بتوانیم دانشگاهها را به دستگاه اجرایی، آن‌هم به رأس دستگاه اجرایی، وصل کنیم. وزارتخانه‌ها، دستگاههای مورد اعتماد ما هستند. این نیست که ما به وزارتخانه‌ها و مسؤولینمان کم اعتماد باشیم؛ ابداً! ما به آنها اعتماد داریم. آنها مورد اعتماد ما و مجلس و مردم هستند و کار می‌کنند. منتها هرچه بشود برای عمل، فکر را پخته‌تر کرد و از جاهای مختلف نظر خواست، بهتر و به توفیق هم نزدیکتر است. مثلاً در زمینه‌ی مسائل اقتصادی؛ فرضاً در زمینه‌ی مسائل کشاورزی. بعضی از مسؤولین کشاورزی را مشاهده کردیم که کارهای دانشگاهی می‌کردند و منشأ نظر و فکر و آرای جدیدی هم بودند که مجریان، آن وقت ملتفت به آن آرا نبودند. امروز هم، عین همان مسائل هست و دستگاههای صنعتی و دستگاه معدن و زمین‌شناسی ما هم با مسائلی مواجهند. در دانشگاههای ما عناصر بسیاری هستند که در مسائل زمین‌شناسی و معدن شناسی واردند؛ متخصصند؛ تحصیل کرده‌اند. اما یک گوشه نشسته‌اند و حداکثر در یک کلاس درس می‌دهند. ما کجا این همه نیرو در زمینه‌ی معدن در وزارتخانه‌ی مربوطه داریم؟ اگر از این استاد و عده‌ای از دانشجویان او که استعدادهای جوان پرنشاطی هستند، استفاده کنیم، بهره‌های زیادی خواهیم برد. به‌نظر من، آقایان برای این کار باید طرحی درست کنند که ان‌شاءالله، دستگاه اجرایی به دنبال آن برود. این هم یک نکته از نکاتی که به نظرم قابل اهتمام آمد.

نکته‌ی دیگر - اگرچه در همان حرفی که اول گفتم منعکس بود، اما حالا یک کلمه‌ی دیگر هم عرض کنم - این است که در سالهای اول انقلاب - یعنی در سالهای اول ریاست جمهوری بنده - گاهی اوقات اساتید یا رؤسای دانشگاهها، تنها یا چند نفری می‌آمدند یا واسطه می‌فرستادند و از من می‌خواستند که شما سفارش ما را به دانشجوها بکنید؛ چون دانشجویان حرمت استاد را در کلاس نگه نمی‌دارند. این جریان، مربوط به آن وقتی بود که دانشجویان گاهی که یک استاد در کلاس حرفی می‌زد، اشاره‌ای می‌کرد و مثلاً اهانتی خواسته ناخواسته از دهانش بیرون می‌آمد، یا مثلاً زی‌اش یا لباسش یا سابقه‌اش طور خاصی بود، به طرفش برمی‌گشتند. اینها مکرر می‌آمدند پیش ما که سفارشی به این دانشجویان انقلابی بکنید. ما هم، حقاً و انصافاً، این سفارشها را کردیم. چند بار در تهران، در شیراز، در تبریز و جاهای دیگر سخنرانی کردم و به دانشجویان گفتم «چرا شما قدر علم را نگه نمی‌دارید؟» دانشجویان هم - خدا پدرشان را بیامرزد - گوش کردند و آنچه را که ما می‌خواستیم عمل کردند. حالا وضع طوری شده است که خیال می‌کنم باید سفارش دانشجویانمان را به اساتید بکنیم! البته دانشجویان، به ما شکایتی نکرده‌اند؛ و خدا نکند که شکایت کنند. چون می‌دانید که شکایت دانشجو، چندان آسان نیست. مثل شکایت اساتید نیست که سه نفر چهار نفر بیایند پیش ما یا واسطه‌ای بفرستند. من می‌شنوم که در بعضی از جاها، استاد نسبت به دانشجوی انقلابی و مسلمان، برخورد خشن دارد. اگر این طور باشد که کلاس یا محیط امتحان، برای دانشجوی مسلمان ما محیط ناامنی باشد، ما مجبوریم طور دیگری عمل کنیم. من خواهش می‌کنم آقایان رؤسای دانشگاهها، به این مهم توجه فرمایند. چنین چیزی امکان ندارد که یک پسر دانشجوی ما به‌خاطر ظاهر مذهبی‌اش مورد بی‌مهری قرار گیرد، یا یک دختر دانشجوی ما به خاطر حجابش مورد بی‌مهری یا خدای نکرده اهانت قرار گیرد. البته گزارشهایی که تاکنون به من رسیده، قطعی نشده است. اما چندی پیش، یکی دو مورد در حد نزدیک به یقین بود که بنده هم عکس‌العملی نشان دادم. این‌طور نباشد استادی که نسبت به مسائل انقلابی، چندان اهمیت نمی‌دهد و ما هم شفاعت کردیم و چندی پیش به دانشجویان گفتیم «عیبی ندارد، بگذارید چنین استادی بیاید درسش را بدهد و برود»، حالا در کلاس، یا در موقع امتحان، به گونه‌ای برخورد کند که دانشجوی مسلمان و انقلابی احساس ناامنی کند. این، اصلاً قابل قبول نیست. این را آقایان توجه فرمایند. اگر با چنین استادی برخورد کردید یا پیدا کردید، باید برخورد خشن بکنید. مسأله‌ی پایبندی به ضدیت با مباحث و مسائل انقلابی، تا این حد که موجب شود یک استاد که شاگردش را مثل فرزند خودش باید دوست بدارد، برای خاطر چادر با او برخورد کند!؟ معلوم می‌شود این استاد نسبت به دین و مسائل اسلامی و انقلابی، خیلی در دل عناد دارد. اگر چنین کسی هست و چنین عنادی وجود دارد، چه لزومی دارد از چنین استادی استفاده کنید!؟ این، آن نکته‌ای بود که خواستم عرض کنم. نکات دیگری هم این‌جا یادداشت کرده‌ام که دیگر وقت نیست. اذان هم ظاهراً تمام شده و وقت نماز است.

نکته دیگری هم که خوشبختانه در سخنان آقای دکتر معین به آن اشاره‌ای شد و من نمی‌دانم چقدر روی آن کار شده، این است که دانشجویان را بایستی به سمت رشته‌های مورد علاقه‌شان سوق داد، تا ابتکار و نبوغشان ظاهر شود. گاهی که در تلویزیون با دانشجویی مصاحبه می‌کنند و می‌پرسند «آقا، شما با میل خودتان به این رشته رفتید؟» می‌گوید «نه!» شیوه‌ی کنکور ما این‌طوری است! شیوه‌ی مسابقات ورودی دانشگاهها، این‌طوری است! هرچه ممکن باشد از این ضعف کناره بگیریم، بهتر است. ببینید آقایان؛ اگر ما استعداد کسی را مورد توجه قرار دادیم و او را در همان جایی که استعداد و میل او هست به کار گماشتیم، امروز هم پیدا شدن ابوعلی‌سیناها و محمد بن زکریای رازی‌ها و امثال آنها بعید نیست. نباید تصور کرد که چون امروز دنیا در علم خیلی پیشرفت کرده و ما از لحاظ علمی عقب هستیم، پس شکوفایی نبوغها و استعدادها ممکن نیست. نه؛ این‌طور نیست که شکوفایی نبوغها و استعدادها، صرفاً در زمانهای رواج پیشرفتهای علمی پیش آمده باشد. البته رواج پیشرفت علمی، برای آموختن، چیز خوبی است. برای دانشجوی متوسط امر خوبی است؛ اما برای دانشجوی ممتاز، شرایط گوناگون، حقیقتاً می‌تواند سرچشمه‌ی استعداد او را باز کند. باید گشت و این دانشجویان را پیدا کرد. و این نخواهد شد، مگر آن‌که هرکس، در رشته‌ی دلخواه خودش کار کند - در جایی که دوست می‌دارد، در آن‌جایی که استعدادش را دارد و در حقیقت برای آن آفریده شده - تا نبوغ و استعداد او ظاهر شود. والّا اگر در جایی برخلاف میل و رغبت و استعداد گماشته شود، اگر استعدادی هم در باطنش باشد، ظهور نخواهد کرد. یکی از راههایش نیز همین موضوع «دانشجوی بومی» است. بحمدالله مراکز دانشگاهی، امروز تقریباً در همه جا هست. در بیرجند، در زاهدان، در مشهد، در اصفهان، در شیراز. اینها باید بتوانند دانشجوی خودشان را جذب کنند؛ مگر افرادی که وضع استثنایی داشته باشند و باید منتقل و یا جابه‌جا شوند. این هم یک برنامه‌ریزی لازم دارد که ان‌شاءالله آقایان دنبال این کار هم باید باشند.

خدای متعال به شما توفیق دهد و این مدیریتی را که امروز بر عهده دارید، حقیقتاً مهم به حساب آورید که کار بسیار اساسی و مهمی است. البته ممکن است ضعفها و مشکلات مالی در کار دانشگاهی و علمی باشد؛ اما باید با اینها ساخت؛ باید فداکاری کرد. البته این موجب نمی‌شود که ما به مسؤولین کشور تذکر ندهیم که به دانشگاهها برسند؛ که مثلاً بودجه‌ی مناسبتر و بیشتری در اختیار دانشگاهها بگذارند. این به جای خود محفوظ. باید سفارش هم بشود و می‌شود.

امیدواریم ان‌شاءالله بتوانند این کار را بکنند. لکن انصافاً کار علمی و میدان علم، میدان جهاد است و سنگر بزرگی است. این را، هم به اساتید باید سفارش بفرمایید، هم به محققین؛ که کار تحقیقی را با پول مقایسه و موازنه نکنند، تا بلکه ان‌شاءالله کشور و این مردم عزیز ما و این استعدادهایی که وجود دارند، بتوانند به جایگاه حقیقی خود برسند. ان‌شاءالله بتوانیم در این دوران، در میدان علم، حرکت حقیقی‌ای انجام دهیم. خداوند ان‌شاءالله شما را موفق و مؤید بدارد.

والسّلام علیکم و رحمةالله.