ایجاد تفرقه بین روحانیون و روشنفکران برای غارت ذخایر

عنوان: ایجاد تفرقه بین روحانیون و روشنفکران برای غارت ذخایر
تاریخ: ۱۳۵۷/۱۱/۲۹
محل: تهران، مدرسۀ علوی
موضوع: ایجاد تفرقه بین روحانیون و روشنفکران برای غارت ذخایر
مناسبت:  
حضار: نمایندگان کانون نویسندگان ایران[۸۶]
 

بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم

نقشۀ استعمار برای ایجاد اختلاف میان ملت

من از آقایان که اینجا تشریف آورده‌اند و اظهار لطف کردند متشکرم. من از چیزهایی که در این نهضت، ثمراتی که در این نهضت یافتم، یکی روبه‌رو شدن با چهره‌های تازه‌ای[است]که تاکنون ما با آنها روبه‌رو نبودیم. از هم جدا کردند قشرهای ملت را. از هم جدا کردند. روحانیون را از روشنفکران، از طبقات متفکر جدا کردند؛ و آنها را با هم در صف مقابل قرار دادند. و این در اثر کوشش‌هایی بود که استعمار برای اینکه بتواند ذخایر ما را ببرد این کوشش‌ها را کردند که قشرهای روشن ملت را، قشرهای کارآمد ملت را، آنهایی که می‌توانند در مقابل آنها و اجانب ایستادگی کنند و می‌توانند آنها را عقب بزنند، برای اینکه اینها مجتمع نشوند و متفرق باشند بلکه با هم در دو جناح مخالف، و گاهی با هم اختلافات شدید و حدید پیدا بکنند، کوششها کردند. و البته به آمال خودشان هم بسیار رسیدند. روحانیون را در نظر شما ـ طبقۀ نویسندۀ متفکر ـ طوری قلمداد کردند که حاضر نبودید از آنها یادی بکنید؛ و شما را در مقابل روحانیون طوری قلمداد کردند که آنها هم حاضر نبودند از شما ذکری بکنند. این تفرقه باعث شد که آنها به آمال خودشان رسیدند و با آزادی همۀ ذخایر ما را بردند؛ و با آزادی ـ بدون مزاحم ـ مملکت ما را به عقب راندند و عقب مانده نگه داشتند و نیروهای انسانی ما را نگذاشتند شکوفا بشود.

وحدت بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی

ما در این نهضت اخیر آنچه را که می‌توانم بگویم بهترین ثمرات این نهضت است، این وحدتی[است]که حاصل شد بین قشرهای مختلف. دانشگاهی به روحانیین نزدیک شد، روحانیین به آنها نزدیک شدند، بازاری با همۀ اینها نزدیک شد، دهقان با همۀ اینها نزدیک شد. و شما الآن می‌بینید که در سرتاسر ایران تمام طبقات با هم همفکر و هم عقیده و یکصدا جمهوری اسلامی را می‌خواهند. و رمز موفقیت ما، که قدرتهای بزرگِ دنیا را عقب نشاند و یک قدرت شیطانی مثل قدرت خاندان پهلوی را فرو ریخت، این رمز موفقیت همین وحدت اقشار و وحدت کلمه بود. اگر بنا بود که قشر روحانی تنها می‌خواست به جنگ اینها برود خفه می‌کردند او را؛ نویسنده می‌خواست به جنگ آنها برود آنها را از بین می‌بردند؛ دانشگاهی می‌خواست این کار را بکند نمی‌توانست؛ بازار می‌خواست این کار را تنها بکند نمی‌شد؛ دهقان می‌خواست بکند نمی‌شد. اینکه همه چیز را ما به دست آوردیم، و ان‌شاءاللّه‌ بعد هم به دست می‌آوریم، این برای همین پیوستگی است که بین اقشار ملت حاصل شد. و ما باید این همبستگی را نگه داریم.

رسالت سنگین نویسندگان

آقایان! شما نویسندگان الآن تکلیف بسیار بزرگی بر عهده‌تان هست. پیشتر قلم شما را شکستند؛ الآن قلم شما باز است لکن استفادۀ از قلم در راه آزادی ملت، در راه تعالیم اسلامی بکنید. این ملت که می‌بینید، تمامشان زیر بیرق اسلام است که وحدت پیدا کردند. اگر نبود قضیۀ وحدت اسلامی، ممکن نبود اجتماع اینها. الآن از بچۀ چند ساله تا پیرمرد هشتاد ساله همه با هم در این نهضت شرکت دارند، و همه با هم در این پیروزی شرکت دارند؛ همه با هم هم صدا آزادی را طلب می‌‌کنند و استقلال را ـ و الحمدللّه‌ اینها دست آمده است ـ و جمهوری اسلامی را می‌خواهند؛ و آن هم ان‌شاءاللّه‌ با آرای عمومی به دست می‌آید. آنچه که لازم است الآن برای همۀ ما حفظ این وحدت است. در دانشگاه گاهی الآن دیده شده که یک تشنجاتی واقع می‌شود. این یا آگاهانه هست یا از روی ناآگاهی. در هر صورت اگر خدای نخواسته آگاهانه باشد باید بگویم خیانت است، و اگر ناآگاهانه باشد باید بگویم که جهالت است. امروز روزی نیست که این ملت[که]این پیروزی را به دست آورده است ما با تشنجات این را به هم بزنیم. امروز روزی نیست که ما با حمله به مراکز عمومی یا به مراکز خصوصی این نهضت را آلوده کنیم. امروز روز وحدت کلمه است. همۀ ما، هر کدام در هر راهی که هستیم، در هر راهی[هر]مسلکی که داریم، همه الآن باید مجتمع بشویم تحت یک لوا. اگر مجتمع نشویم تحت یک لوا همۀ ما را از بین خواهند برد.

خطر سیاست گام به گام، و گرایش به چپ و راست

پیشتر که به من پیشنهاد می‌کردند، در پاریس بودم بعضی آمدند و پیشنهاد می‌کردند به اینکه خوب است قدم قدم جلو برویم؛ حالا شاه را نگهش داریم و سلطنت بکند و حکومت نکند، بعدش ما مجلس درست کنیم، بعدش چه کنیم و بعدش اینها را از بین ببریم.

من به آن آقا که آدم صحیحی بود ولیکن فکرش اشتباه بود ـ به آن آقا گفتم شما تضمین می‌کنید این معنا را که این نهضتی که الآن حاصل شده بعد از خوابیدن دوباره روشنش کنید؟ گفت نه. گفتم شما تضمین می‌کنید که اگر ما مهلت به شاه دادیم یک قدم به جلو برود، فردا همۀ ما را از بین نبرد؟ گفت نه. گفتم الآن این آتشی که روشن شده است، از این آتش ما باید استفاده کنیم. اگر الآن ما تمام مقاصدمان را حاصل نکنیم، در شکست خواهیم بود بلااشکال. الآن ما باید همان مطلب نهایی‌مان را عرضه بکنیم.

مطلب نهایی ما رفتن رژیم منحوس شاهنشاهی[است]که در طول تاریخ معلوم است جنایات آنها؛ و رفتن جناح‌های چپ و راست و آنهایی که می‌‌خواهند، امپریالیست‌ها یا چپی‌ها که می‌خواهند ما را اسیر کنند. ما از الآن باید مستقل باشیم: نه طرف راست نه طرف چپ؛ بلکه همه تحت لوای اسلامْ مستقل. اگر بخواهید مملکتتان مستقل بشود، اگر بخواهید آزادی برای شما پیدا بشود، افکار متشتت را الآن کنار بگذارید و با هم، هم صدا با هم، این بار را به منزل برسانید.

شما می‌دانید که الآن مملکت ما یک مملکت آشفته است. الآن همۀ چیزهای ما فرو ریخته است: اقتصاد ما عقب مانده است، یعنی کردند این کار را با ما؛ کشاورزی ما را عقب راندند به طوری که ما الآن همه چیزمان محتاج به خارج است؛ صنعت ما را نگذاشتند شکوفایی پیدا کند، صنعت‌های کوچک را هم از بین بردند؛ و ارتش ما را آنطور کردند که می‌دانید. همه چیز ما را از بین بردند. نیروی انسانی ما را از بین بردند.

اینها در این طول تاریخ و در این زحماتی که کشیدند همچو کردند که ما نتوانیم خودمان فکر بکنیم. فکر استقلال در ذهن ما کم می‌آمد. قشرهای مردم توجه به این معانی نداشتند که ما باید مستقل باشیم؛ فکر این را نمی‌کردند که بشود یک همچو سلطنتی را به زمین زد؛ فکر این را نمی‌کردند که امریکا با آن همه تجهیزات، شوروی با آن همه تجهیزات نتوانند دخالت بکنند در امور داخلی ایران. اینها می‌‌خواستند بکنند. البته پیغام‌ها دادند، تشرها زدند، حرف‌ها زدند، که ما را عقب بنشانند لکن ما عقب ننشستیم، و دیدیم که ما تکلیفمان این است که جلو برویم. و من هر کس که آمد از اینهایی که همچو یواش یواش می‌خواستند راه بروند و میانه‌روی کنند، به آنها گفتم که ما تکلیف خدایی[داریم]، تکلیف من نیست که[مسامحه]بکنم؛ با من نیست که یک قدری آسان راه بروم. من یک تکلیف الهی دارم و مطابق تکلیف الهی عمل می‌‌کنم. کشته بشوم، عمل کردم به تکلیف الهی؛ پیش ببرم، عمل کردم به تکلیف الهی‌ام.

آزادی و استقلال در گرو اتحاد

شما تکلیف الهی دارید. متکی به خدا باشید. متکی به امام زمان ـ سلام‌اللّه‌ علیه ـ باشید. و شما پیش می‌برید ان‌‌شاءاللّه‌ اگر این وحدت کلمه حفظ بشود، که رمز پیروزی ماست. ما پیشرفت کردیم و به آخر می‌رسانیم. دیگر اجازه نخواهیم داد که ثروت‌های ما را ببرند و فقرای ما اینطور در کوچه‌ها بخوابند بی‌نان و بی‌آب. و اگر این وحدت کلمه خدای نخواسته از بین برود، دوباره بدانید که آنها هوشمندند: آن روزی که ما وحدت کلمه را از دست دادیم، آنها حمله خواهند کرد و باز یک قلدری را مثل رضاخان یا به اسم او یا دیگری می‌آورند. به هر رژیمی که باشد می‌آورند سرِ کار. باز همان معانی است و همان آش و همان کاسه است، و همان عقب‌ماندگی است و همان ذلت است و همان چیزهاست.

امروز باید وحدت کلمه حفظ بشود. می‌بینید وحدت کلمه الآن هست، در همۀ اقشار الآن هست. اشخاصی که بخواهند این وحدت را به هم بزنند و بخواهند تضعیف کنند، آنهایی را که این وحدت را ایجاد کردند، بخواهند آنها را تضعیف کنند، اینها باید تجدیدنظر در فکر خودشان بکنند؛ توجه بکنند. ما خیرخواه شما هستیم. ما خیرخواه این ملت هستیم. اسلام خیرخواه شماست. اسلام دنیا و آخرت شما را سعادتمند می‌کند.

آشتی با اسلام، همراهی با ملت

با اسلام آشتی بکنند آنهایی که آشتی ندارند. بیایند زیر لوای اسلام. بیایند تعلیمات اسلامی ... همین اجانب نگذاشتند تعالیم اسلام معلوم بشود. یک قشری که به آنها مربوط نیست رها کردند. آن قشرهایی که به آنها مربوط بود، آن تعالیمی که به آنها مربوط بود و با منافع آنها مخالف بود، آنها را نگذاشتند ما مطالعه بکنیم، نگذاشتند ما انتشار بدهیم. شما بدانید که اسلام همه چیز دارد. یعنی از قبل از اینکه ازدواج واقع بشود بین مرد و زن، تا آن وقتی که توی قبر می‌رود آثار دارد، احکام دارد، دستور دارد. همهْ دستورهای مترقی. همهْ دستورهایی که برای سعادت انسان، چه در این دنیا چه در آن دنیا، مفید است.و من چیزی که از نویسندگان می‌خواهم این است که همان طور که ما طلبه‌ها مکلف هستیم، شما آقایان نویسندگان هم مکلف هستید. الآن از قلمتان استفاده کنید و برای خیر این ملت و برای خیر این جامعه قلمفرسایی کنید. خداوند به همۀ شما سلامت و عزت بدهد.