مولوی مَثلی دارد، من از آن خیلی لذت میبرم؛ میگوید: این آبها همه پلیدیها را پاک میکند -«یطهر» - نجاست خبثی و نجاست حدثی، هرچه واردش بشود، برطرف میکند؛ اما این آب براثر آن مراجعات فراوان که همه را تمیز میکند، خودش کثیف میشود. خوب، حالا چه کار کنیم؟ آب که کثیف شد، باید چه کارش کرد؟ آن وقت مولوی با آن ذهن وقّاد، نقّاد و ظریفبین میگوید: خودش عروج میکند، بخار میشود، بالا میرود، باز باران میشود و تمیز و نظیف برمیگردد.
من و شما باید عروج کنیم. هرچند وقت یک بار، به طور مستمر - هرکسی هرچه میتواند - باید عروج کنیم، بالا برویم و دورهای ببینیم و برگردیم، تا این نظام تطهیر، باقی بماند. خود «مطهّر» هم تطهیر بشود و نجاسات را تطهیر کند. این عروج، با مطالعه، با تدبر و با فکر، بخصوص با توجه، ایجاد میشود.
هرکس هرچه یافته است - تا آنجایی که ما دیدهایم و دید ناقص محدود ما میتوانسته پیدا کند - هرکس به هرجایی در این مقوله هدایت مردم و دستگیری از ذهنها و دلهای سرگردان رسیده است، از همان تضرع و دعای نیمه شب، توسل الیاللَّه و سپردن خود به خدا و تضرع پیش خداست؛ که پروردگارا، این «من» را که اینطور به دست و پای من میپیچد، مرا اینطور از همه کارها باز میدارد و اینطور در همه چیز، مرا لنگ میکند، از من بگیر، آن را ضعیف کن.
نمونهاش امام است، نمونهاش مرحوم آقای طباطبایی و همین اساتید و بزرگانی که در قم هستند؛ اینها کسانی هستند که کلماتشان واقعاً شفابخش است؛ میبینید که جوانها هم چطور به اینها اقبال میکنند و اینها را میخواهند؛ از روی دل و جان، نه با تبلیغات و این چیزها؛ شما باید این را داشته باشید. این راه و معبر عجیبی است؛ ماها را هم اصلاح میکند، سدها را برمیدارد.
بیانات در دیدار مسئولان نهاد نمایندگی ولیفقیه در دانشگاههای سراسر کشور 16/2/1378