گزارشی از نمایشگاه «همت مضاعف و کار مضاعف»، ویژه فناوریهای راهبردی
محمد تقی خرسندی
از هواپیمای دو نفره و رآکتور جوشش هستهای و ماهواره و دستگاه MRI گرفته تا انواع داروهای گیاهی و نانومواد و حتی چند موش تراریخته را جمع کردهاند توی مصلای تهران تا گزارشی باشد از پیشرفت علم و فناوری این سالهای کشور به محضر رهبر انقلاب. بازدید رهبر هم طبق برنامه، از ساعت ده صبح با قرائت فاتحهای برای شهدای عرصه علم و دانش شروع میشود و قرار است تا ظهر ادامه داشته باشد. انرژیهای نو، هوا فضا، میکروالکترونیک، اطلاعات و ارتباطات، سلولهای بنیادی، نانوفناوری، زیستفناوری، محیط زیست، طب ایرانی، کشاورزی و فناوریهای میانرشتهای بخشهایی هستند که منتظر این بازدیدند.
اولین غرفه مربوط به دستگاه جوشش هستهای است. با توضیحات مفصل مسئولین غرفه، معلوم میشود که پایان دو ساعته برنامه، فقط یک خیال خام است. سازندگان 150 محصول پیشرفته کشور توی صف ایستادهاند که هرکدام با همین تفصیلات از طرحشان صحبت کنند. توضیحاتی که خیلیهایش مربوط به ریزهکاریهای فنی-تخصصی است و قطعاً به درد چنین برنامهای هم نمیخورد.
از پیشرفتهای هستهای میگوید؛ از تولیدرادیوایزوتوپهای دارویی گرفته تا رآکتوری که قرار بوده به موزه بپیوندد و الآن قرار است از آن بهرهبرداری شود. از این که قرار است رادیوداروهای منطقه را تأمین کنند و اینکه در حوزه نرمافزاری چه پیشرفتهایی داشتهایم. اما در آخر، مهمترین کارشان را اینطور معرفی میکند: «تربیت نیروهای جوان؛ متخصصان آیندهساز»
دستگاهش را که معرفی میکند، آن را نماد ارتباط خوب صنعت و دانشگاه میداند و امیدوار است این ارتباط بهتر و سازمانیافتهتر شود. بعد هم از مزایای دستگاهش میگوید: رقابت با نمونههای خارجی، صرفهجویی ارزی، بینیازی از واردات در شرایط تحریم. رهبر دست میگذارد روی همین آخری: «مهمترین نکته، همین بینیازی از خارجیهاست.»
رادار شناسایی و تعقیب همزمان چند هدف، پرنده بدون سرنشین دو کیلویی، ماهواره آماده پرتاب و... دستاوردهای بخش هوا و فضا است که رهبر یکییکی آنها را میبیند و در جریان طرح قرار میگیرد. سردار وحیدی هم میرسد تا وزیر دفاع هم در جریان پیشرفتهایی که خیلیهایش مربوط به صنایع نظامی است قرار بگیرد. خانم دکتر دستجردی، وزیر بهداشت هم که از همان اول بوده است. دکتر سلطانخواه هم که میزبان اصلی برنامه است. جای وزیر علوم حسابی خالی است. هرچند با سؤالاتی که دولتیها از غرفهداران میپرسند، معلوم است که هنوز حلقه اختراع و بهرهبرداری ناقص است. پس با این حساب جای وزرای صنایع، نفت، نیرو و... هم خالی است.
از لزوم پرتاب ماهواره به فضا صحبت میکند و پیگیریهایی که برای همکاری با کشورهای خارجی انجام دادند و در نهایت میگوید: «خوشبختانه کسی به ما جواب مثبت نداد و مجبور شدیم خودمان از صفر تا صد ماهواره را طراحی کنیم و بسازیم.»
کار ساخت کپسول تقریبا تمام شده است؛ کپسولی که قرار است موجود زنده را به فضا ببرد. ماکت موشکی که انسان را به فضا میبرد هم گذاشتهاند. همزمان سایر کارهای تحقیقاتی هم در حال انجام است. از طراحی دستگاه شبیهساز حالت بیوزنی، تا طراحی شیوه صعود و فرود موشکی که پس از برگشت، محتویاتش قابل بازیابی باشد. عکس میمونی را هم توی ماکت کپسول گذاشتهاند. برای پیدا کردن میمون مناسب این کار، کلی میمون را با کایت پرواز دادهاند تا بفهمند بدن کدامشان برای این نوع تغییرات آماده است.
یک هواپیمای بدون سرنشین کنارش گذاشته و میگوید که با حذف بال و تغییرات جزئی، قابل تبدیل به موشک کروز است. طرحش را در جشنواره خوارزمی رد کردهاند، چون باورشان نمیشده یک جوان 18ساله بتواند هواپیمای بدون سرنشین طراحی کند. چند متر آنطرفتر هم پدرش کاربردهای هواپیمای دونفرهای را که خودش طراحی کرده برای رهبر توضیح میدهد و میگوید بازارهای اروپا را نشانه رفتهاند. از چنین پدری، چنین پسری بعید نیست.
شرکتشان در ارومیه است و از چند مهندس و دکتر اهل همین شهر تشکیل شده. ICهای دو میلیمتریاش را توضیح میدهد و میگوید برای نخستینبار، لیسانس یک محصول را به ژاپنیها فروختهایم. در آخر جملهای میگوید که همه را سر حال میآورد: «من به این حرف اعتقاد دارم. به امید خدا و دعای شما و تلاش متخصصا حتماً عملی میشه. ایشالا یه روزی مییاد که هر ایرانی تو خونهاش دو تا نوکر و کلفت دارد؛ یکی آمریکایی، یکی انگلیسی»
ابرکامپیوتر را نشان میدهد و برای توضیحش میگوید: «برای مدلسازی عملکرد یک هواپیما، باید بیشتر از صدهزار معادله را همزمان حل کرد. این کار فقط با چنین کامپیوتری شدنی است. چیزی که فقط ده کشور دیگر دارند.» کاش بقیه هم بلد بودند به همین سادگی و شفافی قابلیتهای دستگاهشان را توضیح بدهند.
در غرفهی دبیرخانهی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیر شورا نقشهی جامع علمی کشور را که هفته پیش رونمایی شد، به رهبر نشان میدهد و به ایشان توضیح میدهد که «قولی که خدمتتون داده بودیم الحمدلله عملی شده. در اهداف چشمانداز ما جایگاه اول را در علم و فناوری در منطقه داریم. همین الان حدود هفت یا هشت رشته هست که از منطقه عبور کردیم؛ مثل شیمی، پلیمر و... .
و از رهبر پاسخ میشنود: «این پیشرو بودن الان، خیلی مناط نیست. چون بالاخره آنها هم که بیکار نیستند؛ ما هم همین چندساله به حرکت درآمدیم. حالا آنها هم به حرکت دربیایند. الان تا 1404، چهارده سال فاصله داریم. ما در این چهارده سال باید پیشرو بودن را حفظ کنیم؛ این مهم است! چون آنها هم دارند همینطور حرکت کنند دیگر. اینی که شما هدفها را بالا ببرید خوب است، این ما را خوشحال میکند و ما را نگران نمیکند؛ اما نگرانی از این است که این بالاتر رفتن هدفها، توجه ما را از این رقابتی که حتما وجود خواهد داشت، منصرف کند.»
دستگاهش را که توضیح میدهد، مثل خیلیهای دیگر شروع میکند به ناله از کمبود بودجه و عدم حمایت کافی در تولید یا خرید محصول. از رهبر میخواهد که دستوری هم برای طرحش بدهند. رهبر هم میگوید موضوع را به خانم سلطانخواه انتقال دهند تا ایشان هم گزارش رسمی درباره طرح بدهند؛ «بعد اگر لازم بود، با رئیسجمهور صحبت میکنم.» خیلی از غرفههای دیگر هم به همین امید، نامههایی درباره طرحهایشان به رهبر میدهند. رهبر هم چندباری به خانم سلطانخواه تذکر میدهد: «به اینها اعتماد کنید.»
از صدای اذان، غرفهدار میفهمد که باید حرفهایش را زودتر از بقیهی غرفهدارهای دیگر تمام کند. هنوز نصف نمایشگاه هم بازدید نشده. قبل از این که رهبر به محل نمازجماعت برسد، حدود دویست نفر در صفها جاگرفتهاند. تا نافله رهبر تمام شود، جمعیت از پانصد نفر هم بیشتر میشود. نماز جماعت خیلی سریع تمام میشود. و حالا نوبت نیمه دوم نمایشگاه است.
نماز که تمام میشود، رهبر برمیگردد به همان غرفهای که قبل از نماز وقت نشده بود مسئولش حرف بزند. بعد، رهبر را میبرند برای بازدید از ماهواره سنجش باروری ابرها. دستگاهی که به خاطر قد و اندازهاش، نتوانستهاند آن را وارد نمایشگاه کنند. انگار قسمت این دستگاه هواشناسی این بوده که موقع بازدیدش، برف شدیدی هم بگیرد تا کاربردش بیشتر معلوم شود و سازندگانش را روسفید و البته «موسفید» کند. بازدید که تمام شد، هوا آفتابی میشود.
برای تحویل گرفتن این موتور پیشرفته، تحت عنوان توریست با همسرش به خارج کشور رفته بود. اما فروشنده آمریکایی آن اعلام میکند که این دستگاه مشمول قانون تحریم ایران شده؛ چون کاربردهای مشکوک دارد. همانجا تصمیم میگیرد که خودش دستگاه را بسازد. و حالا قطعهای را روی میز گذاشته که از نمونه آمریکاییاش هم پیشرفتهتر است. دیگر آنقدر جسارت پیدا کرده که قراردادش را به شرطی امضا میکند که محصولی بهتر از نمونههای آمریکایی تحویل بدهد: «وگرنه کار را رایگان تحویل میدهم.» علتش را هم فقط یک چیز میداند: «لطف خدا»
تخمک را از یک موش میگیرند، اسپرم را از یک موش دیگر. این دو را با هم ترکیب میکنند و نطفه حاصله را منجمد میکنند و هزار تا کار دیگر میکنند تا این موش فسقلی تولید شود. اگر هم لازم شد، یکی دو تا از ژنها را بالا و پایین میکنند که تغییرات مورد نظرشان در موش جدید ایجاد شود. مثل چندتا موشی که گذاشتهاند توی کارتن تا رنگ سبز نوک دمشان در تاریکی دیده شود!
آنتن ارسال و دریافت ماهوارهای 18گیگاهرتز. مثل خیلی از وسایل دیگر این نمایشگاه، وقتی ساختندش که آمریکا فروشش به ایران را تحریم کرد. میگوید هنوز نتوانستهاند ساختش را اعلام کنند. رهبر میگوید: «اتفاقاً حتماً بگویید تا هم مردم بفهمند و خوشحال شوند و قدر بدانند و هم طرف مقابل احساس کند که شما حمله میکنید.» طرف که سرذوق آمده، ادامه میدهد: «حتی میتوانیم آن را زیر قیمت تولیدی آمریکا به جهان عرضه کنیم.» و رهبر با تاکید بیشتری میگوید: «همین را هم بگین.»
با این که حدود 5 ساعت از شروع برنامه گذشته و همه دارند از حال میروند، در بخش گیاهان دارویی و طب سنتی، رهبر تازه سر حال میآید و در جواب کسی که میخواهد رهبر دستور دهد از این مجموعه حمایت شود، خیلی محکم جواب میدهد: «حتما میگم.» بعد هم انواع داروها و سایر محصولات تولیدی از گیاهان دارویی را به دقت مشاهده میکنند. خیلی هم خوشحال میشود وقتی میبیند کتاب «قانون» إبنسینا چاپ شده است.
مثل ضبط صوت حرف میزند و مزایای دستگاهش را میگوید. معلوم است تا حالا چندین بار این دستگاه رسوبشکنش را معرفی کرده. هجده سالش است و اولین اختراعش مربوط به هشت سالگیاش بوده. رهبر که حالا به غرفه بعدی رفته، برمیگردد و میپرسد: «حالا با این همه مزایایی که گفتین، محصولتون تولید انبوه هم میشه.» دختر که معلوم است انتظار نداشته اینطور تحویلش بگیرند، نمیداند چه جوابی بدهد و همین یعنی جواب سؤال. حالا مسئولان هستند که باید دست و پایشان را جمع کنند. یکی فوری قضیه را جمع میکند: «قول دادن به زودی حمایت کنن»
ربات رفع انسداد شبکه فاضلاب را نشان میدهد و میگوید بارها به ما پیشنهاد بورسیه و یا خرید تکنولوژی شده و ما قبول نکردهایم. رهبر کارشان را تأیید میکند: «بله. محصول را بهشان بفروشید، نه تکنولوژی را.»
رهبر ساعت را میپرسد. از سه هم گذشته. رهبر جلسه ساعت پنج را به مسئولین یادآوری میکند. این یعنی که غرفههای بعدی باید سریعتر توضیح بدهند. اما انگار مسئول بخش نانوتکنولوژی متوجه قضیه نمیشود. شروع میکند به صحبت از آمار و ارقام: «42درصد تولیدات علمی کشورهای اسلامی در حوزه نانوتکنولوژی را داریم و سه سال است در بین این کشورها مقام اول را داریم.» رهبر گامهایش را سریعتر میکند. اما انگار طرف هنوز متوجه ماجرا نشده و سر هر محصولی میخواهد کلی مقدمهچینی کند. همین هم میشود که نمیرسد هیچکدام را کامل توضیح دهد و رهبر میرسد به بخش بیوتکنولوژی.
«آخی! رهبر خسته شده. پنج ساعته سرپاس. سرعت رو برده بالا.» خانم غرفهدار فهمیده که باید سریع توضیح دهد. همین میشود که خیلی سریع محصول بیوتکنولوژیک تولیدی شرکتشان را معرفی میکند؛ مختصر و مفید، برخلاف عادت خیلی از خانمها. اما انگار آقای مسئول این بخش کاری به این چیزها ندارد: «آقا به بیوتکنولوژی خیلی علاقه دارن. حتماً میایستند.» و این یعنی توضیحات اضافه و بیفایده مسئول، و تذکرات مکرر و بینتیجه رهبر: «برسید به نقطه اصلی.»
آخرین لحظات بازدید است و رهبر میخواهد زودتر برود. اما غرفهدار دارد درمورد ویژگیهای دستگاه MRI صحبت میکند. رهبر نسبت این دستگاه با نمونههای جهانی را میپرسد و جواب میشنود «دانش ما از سطح جهانی جلوتره. از امروز اونها مجبورند از تکنولوژی ما تبعیت کنند.» همین یک جمله رهبر را سر ذوق میآورد تا چند دقیقه دیگر هم بماند و چند دستگاه دیگر را هم ببیند: از تولید هلیوم مایع با دمای 269درجه زیر صفر گرفته تا ابررساناهایی که در این دما کار میکنند.
و بعد از پنج ساعت و نیم، در میان صلوات حاضرین، رهبر از جمع خداحافظی میکند.
اولین غرفه مربوط به دستگاه جوشش هستهای است. با توضیحات مفصل مسئولین غرفه، معلوم میشود که پایان دو ساعته برنامه، فقط یک خیال خام است. سازندگان 150 محصول پیشرفته کشور توی صف ایستادهاند که هرکدام با همین تفصیلات از طرحشان صحبت کنند. توضیحاتی که خیلیهایش مربوط به ریزهکاریهای فنی-تخصصی است و قطعاً به درد چنین برنامهای هم نمیخورد.
از پیشرفتهای هستهای میگوید؛ از تولیدرادیوایزوتوپهای دارویی گرفته تا رآکتوری که قرار بوده به موزه بپیوندد و الآن قرار است از آن بهرهبرداری شود. از این که قرار است رادیوداروهای منطقه را تأمین کنند و اینکه در حوزه نرمافزاری چه پیشرفتهایی داشتهایم. اما در آخر، مهمترین کارشان را اینطور معرفی میکند: «تربیت نیروهای جوان؛ متخصصان آیندهساز»
دستگاهش را که معرفی میکند، آن را نماد ارتباط خوب صنعت و دانشگاه میداند و امیدوار است این ارتباط بهتر و سازمانیافتهتر شود. بعد هم از مزایای دستگاهش میگوید: رقابت با نمونههای خارجی، صرفهجویی ارزی، بینیازی از واردات در شرایط تحریم. رهبر دست میگذارد روی همین آخری: «مهمترین نکته، همین بینیازی از خارجیهاست.»
رادار شناسایی و تعقیب همزمان چند هدف، پرنده بدون سرنشین دو کیلویی، ماهواره آماده پرتاب و... دستاوردهای بخش هوا و فضا است که رهبر یکییکی آنها را میبیند و در جریان طرح قرار میگیرد. سردار وحیدی هم میرسد تا وزیر دفاع هم در جریان پیشرفتهایی که خیلیهایش مربوط به صنایع نظامی است قرار بگیرد. خانم دکتر دستجردی، وزیر بهداشت هم که از همان اول بوده است. دکتر سلطانخواه هم که میزبان اصلی برنامه است. جای وزیر علوم حسابی خالی است. هرچند با سؤالاتی که دولتیها از غرفهداران میپرسند، معلوم است که هنوز حلقه اختراع و بهرهبرداری ناقص است. پس با این حساب جای وزرای صنایع، نفت، نیرو و... هم خالی است.
از لزوم پرتاب ماهواره به فضا صحبت میکند و پیگیریهایی که برای همکاری با کشورهای خارجی انجام دادند و در نهایت میگوید: «خوشبختانه کسی به ما جواب مثبت نداد و مجبور شدیم خودمان از صفر تا صد ماهواره را طراحی کنیم و بسازیم.»
کار ساخت کپسول تقریبا تمام شده است؛ کپسولی که قرار است موجود زنده را به فضا ببرد. ماکت موشکی که انسان را به فضا میبرد هم گذاشتهاند. همزمان سایر کارهای تحقیقاتی هم در حال انجام است. از طراحی دستگاه شبیهساز حالت بیوزنی، تا طراحی شیوه صعود و فرود موشکی که پس از برگشت، محتویاتش قابل بازیابی باشد. عکس میمونی را هم توی ماکت کپسول گذاشتهاند. برای پیدا کردن میمون مناسب این کار، کلی میمون را با کایت پرواز دادهاند تا بفهمند بدن کدامشان برای این نوع تغییرات آماده است.
یک هواپیمای بدون سرنشین کنارش گذاشته و میگوید که با حذف بال و تغییرات جزئی، قابل تبدیل به موشک کروز است. طرحش را در جشنواره خوارزمی رد کردهاند، چون باورشان نمیشده یک جوان 18ساله بتواند هواپیمای بدون سرنشین طراحی کند. چند متر آنطرفتر هم پدرش کاربردهای هواپیمای دونفرهای را که خودش طراحی کرده برای رهبر توضیح میدهد و میگوید بازارهای اروپا را نشانه رفتهاند. از چنین پدری، چنین پسری بعید نیست.
شرکتشان در ارومیه است و از چند مهندس و دکتر اهل همین شهر تشکیل شده. ICهای دو میلیمتریاش را توضیح میدهد و میگوید برای نخستینبار، لیسانس یک محصول را به ژاپنیها فروختهایم. در آخر جملهای میگوید که همه را سر حال میآورد: «من به این حرف اعتقاد دارم. به امید خدا و دعای شما و تلاش متخصصا حتماً عملی میشه. ایشالا یه روزی مییاد که هر ایرانی تو خونهاش دو تا نوکر و کلفت دارد؛ یکی آمریکایی، یکی انگلیسی»
ابرکامپیوتر را نشان میدهد و برای توضیحش میگوید: «برای مدلسازی عملکرد یک هواپیما، باید بیشتر از صدهزار معادله را همزمان حل کرد. این کار فقط با چنین کامپیوتری شدنی است. چیزی که فقط ده کشور دیگر دارند.» کاش بقیه هم بلد بودند به همین سادگی و شفافی قابلیتهای دستگاهشان را توضیح بدهند.
در غرفهی دبیرخانهی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیر شورا نقشهی جامع علمی کشور را که هفته پیش رونمایی شد، به رهبر نشان میدهد و به ایشان توضیح میدهد که «قولی که خدمتتون داده بودیم الحمدلله عملی شده. در اهداف چشمانداز ما جایگاه اول را در علم و فناوری در منطقه داریم. همین الان حدود هفت یا هشت رشته هست که از منطقه عبور کردیم؛ مثل شیمی، پلیمر و... .
و از رهبر پاسخ میشنود: «این پیشرو بودن الان، خیلی مناط نیست. چون بالاخره آنها هم که بیکار نیستند؛ ما هم همین چندساله به حرکت درآمدیم. حالا آنها هم به حرکت دربیایند. الان تا 1404، چهارده سال فاصله داریم. ما در این چهارده سال باید پیشرو بودن را حفظ کنیم؛ این مهم است! چون آنها هم دارند همینطور حرکت کنند دیگر. اینی که شما هدفها را بالا ببرید خوب است، این ما را خوشحال میکند و ما را نگران نمیکند؛ اما نگرانی از این است که این بالاتر رفتن هدفها، توجه ما را از این رقابتی که حتما وجود خواهد داشت، منصرف کند.»
دستگاهش را که توضیح میدهد، مثل خیلیهای دیگر شروع میکند به ناله از کمبود بودجه و عدم حمایت کافی در تولید یا خرید محصول. از رهبر میخواهد که دستوری هم برای طرحش بدهند. رهبر هم میگوید موضوع را به خانم سلطانخواه انتقال دهند تا ایشان هم گزارش رسمی درباره طرح بدهند؛ «بعد اگر لازم بود، با رئیسجمهور صحبت میکنم.» خیلی از غرفههای دیگر هم به همین امید، نامههایی درباره طرحهایشان به رهبر میدهند. رهبر هم چندباری به خانم سلطانخواه تذکر میدهد: «به اینها اعتماد کنید.»
از صدای اذان، غرفهدار میفهمد که باید حرفهایش را زودتر از بقیهی غرفهدارهای دیگر تمام کند. هنوز نصف نمایشگاه هم بازدید نشده. قبل از این که رهبر به محل نمازجماعت برسد، حدود دویست نفر در صفها جاگرفتهاند. تا نافله رهبر تمام شود، جمعیت از پانصد نفر هم بیشتر میشود. نماز جماعت خیلی سریع تمام میشود. و حالا نوبت نیمه دوم نمایشگاه است.
نماز که تمام میشود، رهبر برمیگردد به همان غرفهای که قبل از نماز وقت نشده بود مسئولش حرف بزند. بعد، رهبر را میبرند برای بازدید از ماهواره سنجش باروری ابرها. دستگاهی که به خاطر قد و اندازهاش، نتوانستهاند آن را وارد نمایشگاه کنند. انگار قسمت این دستگاه هواشناسی این بوده که موقع بازدیدش، برف شدیدی هم بگیرد تا کاربردش بیشتر معلوم شود و سازندگانش را روسفید و البته «موسفید» کند. بازدید که تمام شد، هوا آفتابی میشود.
برای تحویل گرفتن این موتور پیشرفته، تحت عنوان توریست با همسرش به خارج کشور رفته بود. اما فروشنده آمریکایی آن اعلام میکند که این دستگاه مشمول قانون تحریم ایران شده؛ چون کاربردهای مشکوک دارد. همانجا تصمیم میگیرد که خودش دستگاه را بسازد. و حالا قطعهای را روی میز گذاشته که از نمونه آمریکاییاش هم پیشرفتهتر است. دیگر آنقدر جسارت پیدا کرده که قراردادش را به شرطی امضا میکند که محصولی بهتر از نمونههای آمریکایی تحویل بدهد: «وگرنه کار را رایگان تحویل میدهم.» علتش را هم فقط یک چیز میداند: «لطف خدا»
تخمک را از یک موش میگیرند، اسپرم را از یک موش دیگر. این دو را با هم ترکیب میکنند و نطفه حاصله را منجمد میکنند و هزار تا کار دیگر میکنند تا این موش فسقلی تولید شود. اگر هم لازم شد، یکی دو تا از ژنها را بالا و پایین میکنند که تغییرات مورد نظرشان در موش جدید ایجاد شود. مثل چندتا موشی که گذاشتهاند توی کارتن تا رنگ سبز نوک دمشان در تاریکی دیده شود!
آنتن ارسال و دریافت ماهوارهای 18گیگاهرتز. مثل خیلی از وسایل دیگر این نمایشگاه، وقتی ساختندش که آمریکا فروشش به ایران را تحریم کرد. میگوید هنوز نتوانستهاند ساختش را اعلام کنند. رهبر میگوید: «اتفاقاً حتماً بگویید تا هم مردم بفهمند و خوشحال شوند و قدر بدانند و هم طرف مقابل احساس کند که شما حمله میکنید.» طرف که سرذوق آمده، ادامه میدهد: «حتی میتوانیم آن را زیر قیمت تولیدی آمریکا به جهان عرضه کنیم.» و رهبر با تاکید بیشتری میگوید: «همین را هم بگین.»
با این که حدود 5 ساعت از شروع برنامه گذشته و همه دارند از حال میروند، در بخش گیاهان دارویی و طب سنتی، رهبر تازه سر حال میآید و در جواب کسی که میخواهد رهبر دستور دهد از این مجموعه حمایت شود، خیلی محکم جواب میدهد: «حتما میگم.» بعد هم انواع داروها و سایر محصولات تولیدی از گیاهان دارویی را به دقت مشاهده میکنند. خیلی هم خوشحال میشود وقتی میبیند کتاب «قانون» إبنسینا چاپ شده است.
مثل ضبط صوت حرف میزند و مزایای دستگاهش را میگوید. معلوم است تا حالا چندین بار این دستگاه رسوبشکنش را معرفی کرده. هجده سالش است و اولین اختراعش مربوط به هشت سالگیاش بوده. رهبر که حالا به غرفه بعدی رفته، برمیگردد و میپرسد: «حالا با این همه مزایایی که گفتین، محصولتون تولید انبوه هم میشه.» دختر که معلوم است انتظار نداشته اینطور تحویلش بگیرند، نمیداند چه جوابی بدهد و همین یعنی جواب سؤال. حالا مسئولان هستند که باید دست و پایشان را جمع کنند. یکی فوری قضیه را جمع میکند: «قول دادن به زودی حمایت کنن»
ربات رفع انسداد شبکه فاضلاب را نشان میدهد و میگوید بارها به ما پیشنهاد بورسیه و یا خرید تکنولوژی شده و ما قبول نکردهایم. رهبر کارشان را تأیید میکند: «بله. محصول را بهشان بفروشید، نه تکنولوژی را.»
رهبر ساعت را میپرسد. از سه هم گذشته. رهبر جلسه ساعت پنج را به مسئولین یادآوری میکند. این یعنی که غرفههای بعدی باید سریعتر توضیح بدهند. اما انگار مسئول بخش نانوتکنولوژی متوجه قضیه نمیشود. شروع میکند به صحبت از آمار و ارقام: «42درصد تولیدات علمی کشورهای اسلامی در حوزه نانوتکنولوژی را داریم و سه سال است در بین این کشورها مقام اول را داریم.» رهبر گامهایش را سریعتر میکند. اما انگار طرف هنوز متوجه ماجرا نشده و سر هر محصولی میخواهد کلی مقدمهچینی کند. همین هم میشود که نمیرسد هیچکدام را کامل توضیح دهد و رهبر میرسد به بخش بیوتکنولوژی.
«آخی! رهبر خسته شده. پنج ساعته سرپاس. سرعت رو برده بالا.» خانم غرفهدار فهمیده که باید سریع توضیح دهد. همین میشود که خیلی سریع محصول بیوتکنولوژیک تولیدی شرکتشان را معرفی میکند؛ مختصر و مفید، برخلاف عادت خیلی از خانمها. اما انگار آقای مسئول این بخش کاری به این چیزها ندارد: «آقا به بیوتکنولوژی خیلی علاقه دارن. حتماً میایستند.» و این یعنی توضیحات اضافه و بیفایده مسئول، و تذکرات مکرر و بینتیجه رهبر: «برسید به نقطه اصلی.»
آخرین لحظات بازدید است و رهبر میخواهد زودتر برود. اما غرفهدار دارد درمورد ویژگیهای دستگاه MRI صحبت میکند. رهبر نسبت این دستگاه با نمونههای جهانی را میپرسد و جواب میشنود «دانش ما از سطح جهانی جلوتره. از امروز اونها مجبورند از تکنولوژی ما تبعیت کنند.» همین یک جمله رهبر را سر ذوق میآورد تا چند دقیقه دیگر هم بماند و چند دستگاه دیگر را هم ببیند: از تولید هلیوم مایع با دمای 269درجه زیر صفر گرفته تا ابررساناهایی که در این دما کار میکنند.
و بعد از پنج ساعت و نیم، در میان صلوات حاضرین، رهبر از جمع خداحافظی میکند.