«آذربایجان جانباز، خامنه‌ای دن آیریلماز»

گزارشی از حضور هزاران نفر از مردم تبریز در حسینیه‌ی امام خمینی(ره) تهران
حامد خسروشاهی
شهید محراب آیت‌الله قاضی طباطبایی خطاب به رژیم طاغوت گفته بود: «تبریز همانند دیگ سنگی است؛ دیر به جوش می‌آید، اما وقتی جوشید، به این راحتی‌ها سرد نمی‌شود! کاری نکنید دیگ سنگی تبریز بجوشد». 29 بهمن پنجاه و شش همان روزی است که دیگ تبریز جوشید.
چند سال متوالی است که در سالروز این قیام مردمی، جمعی از قشرهای مختلف مردم آذربایجان به دیدار رَه‌بَر می‌آیند. چندین دیدار قبلی، هر یک خودش خاطره‌ای شده‌است برای مردم استانِ ما؛ آذربایجان. خوش‌آمدگویی‌های ترکی آقا، تمجیدهایشان از بیداری مردم آذربایجان در صحنه‌های مختلف تاریخ و نقطه‌ی ثقل دانستن آذربایجان برای ایران، از این خاطره‌هاست.
تصاویر دیدار مردم آذربایجان در سال 86 و 85
 
سه‌شنبه شب، یک ساعت زودتر از موعد سوار شدن به اتوبوس‌ها خودم را به محل قرار در تبریز رساندم. اندک‌اندک مهمان‌ها سر می‌‌رسیدند؛ و نکته‌ی جالب برای من، تنوع تیپ و قیافه‌های هم‌کاروانی‌ها بود.
خیلی‌ها می‌آمدند و می‌خواستند همراه این کاروان باشند؛ عجیب هم اصرار می‌کردند. جواب خواسته‌ی همه‌ آن‌ها یکی بود: سهمیه‌ای که به ما اختصاص یافته کم است و شرمنده‌ایم! آن‌ها که اصرار بیشتری می‌کردند، جواب در ِگوشی دیگری هم می‌گرفتند: بیا پای اتوبوس، اگر افرادی باشند که نیامده باشند، جایگزین می‌کنیم. از قضای کار، خیلی از آن‌ها که اصرار می‌کردند، قبل‌تر از همه سوار اتوبوس بودند!

چهارشنبه صبح، وقتی به تهران رسیدیم، داخل اتوبوس‌ها، یک سری کارت پخش کردند که یک طرفش تصویر رَه‌بَر بود و طرف دیگر، یک قطعه شعر. هر کس که کارت را دست می‌گرفت، شروع به ملودی‌سازی برای شعر می‌کرد و با آهنگی آن را زمزمه زیر لب می‌خواند. نکته‌ی جالب اینکه آهنگی که شعر در حسینیه با آن اجرا شد، شبیه ملودی هیچ کدام از همسفران در اتوبوس نبود. این را سیزده دقیقه قبل از سخنرانی رَه‌بَر فهمیدیم.

صف ورود به حسینیه طولانی بود. مدیران استان هم مثل مردم عادی، توی صف ایستاده بودند.


قبل‌ از آغاز مراسم، یک کودک خردسال شعری را به ترکی خواند در مذمت فتنه‌گری، که مردم منتظر را حسابی سرحال آورد و با به‌به گفتنشان، کودک را تشویق می‌کردند.

شعارهای مردمی عموماً فتنه‌گرانِ فتنه‌ی پس از انتخابات را نشانه گرفته بود و نیز اعلام انزجارهایی بود از اغتشاشات دوشنبه‌ی تهران. یک شعار جدید هم بود: «کاش بیزده مین جان اولا/رهبر قربان اولا» کاش هزاران جان داشتیم و همه را نثار رَه‌بَر می‌کردیم.

قاری مراسم، آیات نازله سوره‌ی احزاب در شأن پیامبر را با صوت دلنشین قرائت کرد: «مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا؛ محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست؛ او فرستاده خداست و بلکه آخرین فرستاده؛ و خدا همواره بر هر چیزی داناست». بعد از قرآن هم، آیت‌الله مجتهدشبستری چنددقیقه‌ای درباره این دیدار سخن گفت.

همزمانی دیدار مردم آذربایجان با رَه‌بَر و سفر رئیس‌جمهور ترکیه به تبریز باعث شد تا برخی از مدیران نتوانند همراه به تهران بیایند؛ شنیدم که بعد از دیدار تلفنی پیگیر ماجرا بودند.

آغاز صحبت آقا و «بسم‌الله» ایشان را، مردم با شعارشان استقبال کردند: «آذربایجان جانباز/خامنه‌ای دن آیریلماز»؛ آذربایجانِ جانباز از خامنه‌ای جدا نمی‌شود.


رَه‌بَر در بخش اول صحبت‌هایشان از بیداری مردم تبریز و آذربایجان در صحنه‌های حساس به هم پیوسته تاریخ 150 سال اخیر ایران از نهضت تنباکو و مشروطیت تا دوره پس از استبداد صغیر و انقلاب اسلامی تمجید کردند. یک جمله هم راجع به قیام مردم تبریز گفتند که «کار مردم تبریز در برپایی اربعین شهدای قم، یک اقدام زینبی بود».

الگوی اسلامی؛ بخش دیگر صحبت‌ها به این موضوع اختصاص داشت. ایشان از الگوسازی قیام مردم تبریز برای دیگر شهرها، گریز زدند به الگو شدن انقلاب اسلامی برای ملت‌های مسلمان منطقه و حتی کشورهای بیرون از منطقه. بعد به کارشکنی‌های پی‌در‌پی اقتصادی، علمی و سیاسی دشمن اشاره کردند و نتیجه‌ی آن را اینطور بیان کردند: «با وجود همه این تلاش‌ها، انقلاب درخشید و دارد می‌درخشد؛ به جمهوری اسلامی هر چه بیشتر حمله کردند، ما قوی‌تر شدیم ...»

یک شعر ترکی بهترین مثال برای توصیف بصیرت بود: رَه‌بَر این مصرع را خواندند که «شط اگر اوماسا بغداد اولماز» (اگر شط نباشد، بغدادی هم نخواهد بود) و ادامه دادند: «وجود جریان حیات در یک شهر به خاطر آب است؛ آب شریان حیاتی یک شهر است. این بصیرت‌ همان شریان حیاتی است...»


و اما مصر؛ قسمت دیگری از سخنان رَه‌بَر، تحلیلی از علل قیام ملت مصر بود: «به ستوه آمدن از ذلتی که فرمانروایان وابسته، به این ملت تحمیل کرده بودند، علت حرکت ملت مسلمان مصر است... ملت مستقل خاصیتش این است که نگاه می‌کند ببیند کدام راه درست است تا از آن راه حرکت کند.»

اکثریت حاضران در دیدار با رَه‌بَر، جوان بودند. ایشان هم حسابی با گفته‌هایشان از «جوانی» شادشان کرد: «شما جوان‌های عزیز قدر خودتان را بدانید؛ شما الگوی جوان‌های دنیا شدید. جوانی تعیین‌کننده است، موتور پیشرفت است، شکافنده بن‌بست‌هاست، نیروی جوانی این است.»
و آخرین جملات رَه‌بَر در دیدار مردم آذربایجان هم، مژده و بشارت به جوان‌های کشور بود. از اینکه خواهند دید روزی را که ایران در اوج عزت و عظمت بدرخشد به برکت اسلام و قرآن.

انتهای خیابان فلسطین کم‌کم پر می‌شد از مهمانانی که بایستی به شهرشان برمی‌گشتند. مهمانان هم پر بودند از امید برای آینده.