1391/12/27
خاطرات ورزشی محمود خسرویوفا از رهبر انقلاب
آقای محمود خسرویوفا، رئیس کمیتهی ملی پارالمپیک، در اوایل انقلاب و نیز در مقطعی از دوران ریاست جمهوری حضرت آیتالله خامنهای، مسئول حفاظت ایشان بوده است. او به دلیل مسئولیتهای ورزشی در بسیاری از دیدارهای ورزشی رهبر انقلاب در دورههای مختلف حضور داشته است. به همین دلیل گپوگفت ما محدود به دیدار اخیر مدالآوران المپیک و پارالمپیک نشد. علاقهمندیهای ورزشی رهبر انقلاب و نیز ورزش صبحگاهی ایشان در خارج از کشور از نکات خواندنی این گفتوگو است:
شما به عنوان کسی که سالها در کنار آیتالله خامنهای حضور داشته و در مسائل ورزشی نیز ورود دارید، نگاه ایشان به ورزش را چگونه یافتهاید؟
آنچه من در این مدت از رفتار و گفتار حضرت آقا متوجه شدهام، این است که ایشان کلاً از جوان پرجنب و جوش خوششان میآید و این را بارها به زبان آوردهاند. اصلاً با سستی و زیاد خوابیدن جوانها موافق نیستند. یک بار با یکی از محافظان خدمتشان بودیم، من به حضرت آقا گفتم این آقایی که همراه من است، میتواند هزاروپانصد بار بدون توقف شنا برود. آقا باتعجب پرسیدند: هزاروپانصد؟! بعد به او گفتند که الان هم میتوانی شنا بروی؟ او هم کتش را درآورد و بدون اینکه بدنش را گرم کند، سیصد بار شنا رفت. آقا گفتند بس است، قبول کردم. به طور کلی حضرت آقا از مشاهدهی جوانان پرجنبوجوش و پرتحرک لذت میبرند.
خود ایشان به چه ورزشهایی علاقه دارند؟
آقا خودشان هم به ورزش علاقه دارند و هم اهل ورزش هستند. میگفتند که والیبال بازی میکردند و والیبالشان هم خیلی خوب بود. میگفتند در نوجوانی و حتی با همان لباس طلبگی، والیبال بازی میکردند. به ورزش باستانی هم علاقه داشتند و کار میکردند. ایشان در مراسم مختلف ورزش باستانی که دعوت میشدند، حضور مییافتند. به کوهنوردی هم بسیار علاقه دارند. یادم میآید در اوایل انقلاب یک روز به من گفتند من نذری دارم و میخواهم به امامزاده داوود سلاماللهعلیه بروم. ما هم برنامهریزی کردیم و همراه چند تن از محافظها و آقای راشد یزدی به سمت امامزاده داوود حرکت کردیم. ایشان لباس پاسداری پوشیدند و صورتشان را با چفیه بستند. آقای راشد هم با لباس عادی روحانیت آمده بود. جالب اینکه در راه همه فکر میکردند ایشان محافظ آقای راشد است، چون ما با لباس کوهنوردی و تجهیزات آمده بودیم. من به سبب تخصصم در کوهنوردی، سنگنوردی و صخرهنوردی، خوب میدانستم که راهپیمایی یک کوهنورد حرفهای به چه شکل است، و میدیدم که آقا کاملاً حرفهای و خیلی راحت مسیر را به سمت بالا طی میکردند و بدنشان بسیار روی فرم بود.
خاطرهای از این کوهنوردی به یاد دارم که من و یکی دیگر از محافظان در راه بحث میکردیم؛ یکی در رد و دیگری در تأیید مرحوم شریعتی. آقا متوجه شدند. سرعتشان را کم کردند و به ما رسیدند. گفتند از این صحبتها نکنید، از فضا استفاده بکنید. گفتند که شما مثل دو نابینایی میمانید که میخواهید آن دیگری را راهنمایی کند. نمیتوانید. مرحوم شریعتی یک نقاط قوتی داشته و یک نقاط ضعفی. این کار شما نیست. وقتی هم که رسیدیم، یکی از اتاقهای آنجا را اجاره کردیم و آقا نذرشان را آنجا ادا کردند.
ورزش دیگری که حضرت آقا بسیار انجام میدهند، پیادهروی است؛ پیادهروی تند، بین نیمساعت تا سه ربع. من صبحهای زود که سر کار میآمدم، میدیدم ایشان در حال پیادهروی هستند. حتی این پیادهروی در سفرهای خارج از کشور ایشان هم قطع نمیشد. با ایشان به کشور رومانی رفته بودیم، من لباس ورزشی خوب و متفاوتی به لحاظ رنگ و قیافه داشتم. در رومانی یک روز آقا به من گفتند که چه لباس قشنگی داری. بده من بپوشمش. لباس را برای پیادهروی پوشیدند و به محوطه رفتند، خبرنگاران به خیال اینکه من آمدهام دست تکان دادند و جلو آمدند، اما وقتی دیدند آقا این لباس را پوشیده، خیلی تعجب کردند. بهطور کلی پیادهروی ایشان ترک نمیشد.
اگر در زمان ریاستجمهوری به مراسم ورزشی هم دعوت میشدند، معمولاً شرکت میکردند؛ مثلاً مراسم ورزشی آموزش و پرورش یا سازمان تربیت بدنی. بیشتر مراسم سالن ۱۲هزار نفری آزادی را میرفتند. بانشاط هم میرفتند. یک بار ایشان را برای برگزاری مسابقاتی در سالن شهید افراسیابی دعوت کرده بودیم، اصلاً باورمان نمیشد، اما آمدند. در زمان ریاستجمهوری بارها بچههای تیم جانبازان به ملاقات ایشان میآمدند.
این دیدارها در زمان رهبری هم ادامه یافت؟
بله، در زمان رهبری هم هر تیمی که از مسابقات برمیگشت، ایشان اظهار محبت داشتند. در سال ۱۳۷۲ که از انگلیس برگشتیم، آقای گلپایگانی را به استقبال ما فرستادند. بعد هم آن سخنان معروف «فتحالفتوح» را بیان کردند. در آن پیام اشاره کردند علیرغم اینکه میگویند بچههای مسلمان نمیتوانند کار کنند، بچهها فتحالفتوح میکنند. فردای استقبال هم دیداری با ایشان داشتیم که گفتند: من میخواستم خودم بیایم فرودگاه، اما بچههای حفاظت صلاح ندانستند. لذا آقای گلپایگانی را به نمایندگی فرستادم.
به نظرم اکثر قریب به اتفاق سخنان آقا دربارهی ورزش در دیدار با ورزشکاران جانباز بوده است. یک بار هم باستانیکارهای جانباز در حسینیهی امام خمینی خدمت آقا رسیدند و همانجا به اجرای برنامه پرداختند. در آن دیدار آقا راجع به ورزش باستانی صحبت کردند. بعد هم گفتند که هیچ موقع جلوی من سنگ نزنید، ناراحت میشوم. دلیلش این است که وقتی قطعنخاعیها ورزش سنگ زورخانه میکنند، به علت سنگینی سنگها، پاهایشان شروع به لرزیدن میکند.
این عکسی که در اتاق شما نصب است، متعلق به چه سالی و مربوط به چه مراسمی است؟
سال ۱۳۷۶ یک جشنوارهی بزرگداشت دفاع مقدس برگزار کردیم که پنج هزار جانباز شرکت کردند. یک نامه هم نوشتیم و از رهبری دعوت کردیم که در این مراسم حضور داشته باشند. آقا پذیرفتند و آمدند. این عکس هم مربوط به بازکردن رمز مسابقات است. مراسم بسیار زیبایی بود. دوستان میگفتند که ما هم گریه کردیم و هم خندیدیم. هم زهرهترک شدیم، هم صدقه دادیم تا مراسم خوب برگزار شود. واقعاً هم خوب برگزار شد. جانبازان قطع پا، «راپِل» کار میکردند، حمل مجروح میکردند. طناب را میبریدند و میرفتند آن طناب را میگرفتند. آقا هم خیلی تعریف کردند.
هر بار هم که تیم جانبازان از مسابقات المپیک برمیگشت، خدمتشان میرفتیم. در سیدنی هم یک پیام به آقا دادیم که ایشان در پاسخ، اولین بار برای ورزش پیام دادند. وقتی هم به فرودگاه رسیدیم، آقای گلپایگانی به فرودگاه آمده بودند و آقای فروزنده پیام آقا را در فرودگاه خواندند که پخش زنده شد.
یکی دیگر از دیدارهای مهم که به نظر من از کاملترین صحبتهای آقا دربارهی ورزش بود، در سال ۱۳۷۵ برگزار شد. در آن دیدار، مدیران ورزشی هم بودند. آقا بسیار جزئی و دقیق وارد بحث ورزش شدند. یکی از نکات مهمی که در آن دیدار گفتند، این بود که زنان نباید در مسابقات ورزشی تبرج داشته باشند؛ یعنی نباید خودنمایی کنند. در این دیدار دوباره از ورزش جانبازان نیز تعریف کردند.
دیدار دیگری که خاطرهی آن در ذهنم مانده، پس از المپیک آتن بود که همراه ورزشکاران به دیدار ایشان آمدیم. در آن دیدار آقا از مسابقهندادن آرش میراسماعیلی برابر حریف اسرائیلی تمجید کردند و گفتند کار بسیار بزرگی بود. یک بار هم بعد از مسابقات جهانی کشتی در سال ۱۹۹۵، که امیررضا خادم در برابر حریف اسرائیلی مسابقه نداد، آن وقت هم آقا از امیر تشکر کردند و گفتند کار امیر کمتر از رسول نبود. رسول در آن مسابقات مدال طلا گرفته بود. حتی وقتی میخواستند مکانی را به اسم رسول خادم کنند، آقا پیغام داده بودند که اسم مکان را بگذارید «برادران خادم»، چون کاری که امیر کرده، کمتر از رسول نیست.
ایشان از چه طریقی اطلاعات خود را از وضعیت ورزش کسب میکنند؟
بهطور کلی آقا به دلیل اینکه با همه جور آدم صحبت میکنند، ریزِ اطلاعات را در آن حوزه کسب میکنند. در کسب اطلاع هم خصوصیات خاص خودشان را دارند. مثلاً به شما میگویند که در آن اتاق چه چیزی موجود است؟ اگر مثلاً بگویی «فکر کنم که ...» ایشان از این طرز جواب ناراحت میشوند. میگویند بگو نمیدانم، همین بگویی نمیدانم، مشکل حل است. همین که گفتی فکر میکنم، کار را خراب کردهای. خب تو قرار است فکر کنی، من هم یک فکر دیگری میکنم. اگر هم میخواهی اطلاعات بدهی، اطلاعات درست و دقیق بده. این خصوصیات باعث میشود که اطلاعات دقیق به ایشان برسد.
دربارهی دیدار اخیر ورزشکاران با رهبر انقلاب که شما نیز حضور داشتید، توضیح دهید.
در حاشیهی این دیدار، یک نکتهی جالب به ذهنم رسید. من حدود یک ماه و نیم قبل از آن، در مراسمی بودم که کنارم آقای احسان حدادی و آقای حمید سوریان نشسته بودند. حدادی به من گفت که میتوانی یک وقتی از آقا بگیری، ما آقا را از نزدیک ببینیم؟ میگفت من نه مشکل پول دارم، نه میخواهم نامه بدهم، فقط میخواهم از نزدیک آقا را ببینم. سوریان هم در ادامه گفت ایشان رهبرمان است. به هر حال من که خواستم این موضوع را با دفتر درمیان بگذارم، اطلاع دادند که دیداری برای ورزشکاران و قهرمانان ترتیب داده شده است.
دربارهی سخنان رهبر انقلاب در این دیدار هم باید بگویم که توقع و مطالبهی آقا از ورزش همین سخنان بود. فضای رسانهای که ایشان نقد کردند واقعاً جدی است و رسانهها باید توجه کنند. یک ورزشکار یا مدیر را به اوج میرسانند و دیگری را زمین میزنند. به نظر من آقا به تمام مواردی که به نوعی به ورزش آسیب میرساند، اشاره کردهاند. ضمناً نکاتی را هم اشاره کردند که به نظر من نوعی مهندسی معکوس بود. ایشان ضمن تقدیر و تشکر، وظیفهی مدیران ورزشی و جامعهی ورزشی را معلوم، و مطالبات خود از ورزش کشور را دقیقاً بیان کردند و این، وظایف دستاندرکاران ورزش کشور را سنگینتر میکند.
شما به عنوان کسی که سالها در کنار آیتالله خامنهای حضور داشته و در مسائل ورزشی نیز ورود دارید، نگاه ایشان به ورزش را چگونه یافتهاید؟
آنچه من در این مدت از رفتار و گفتار حضرت آقا متوجه شدهام، این است که ایشان کلاً از جوان پرجنب و جوش خوششان میآید و این را بارها به زبان آوردهاند. اصلاً با سستی و زیاد خوابیدن جوانها موافق نیستند. یک بار با یکی از محافظان خدمتشان بودیم، من به حضرت آقا گفتم این آقایی که همراه من است، میتواند هزاروپانصد بار بدون توقف شنا برود. آقا باتعجب پرسیدند: هزاروپانصد؟! بعد به او گفتند که الان هم میتوانی شنا بروی؟ او هم کتش را درآورد و بدون اینکه بدنش را گرم کند، سیصد بار شنا رفت. آقا گفتند بس است، قبول کردم. به طور کلی حضرت آقا از مشاهدهی جوانان پرجنبوجوش و پرتحرک لذت میبرند.
ورزش دیگری که حضرت آقا بسیار انجام میدهند، پیادهروی است؛ پیادهروی تند، بین نیمساعت تا سه ربع. من صبحهای زود که سر کار میآمدم، میدیدم ایشان در حال پیادهروی هستند. حتی این پیادهروی در سفرهای خارج از کشور ایشان هم قطع نمیشد.
خود ایشان به چه ورزشهایی علاقه دارند؟
آقا خودشان هم به ورزش علاقه دارند و هم اهل ورزش هستند. میگفتند که والیبال بازی میکردند و والیبالشان هم خیلی خوب بود. میگفتند در نوجوانی و حتی با همان لباس طلبگی، والیبال بازی میکردند. به ورزش باستانی هم علاقه داشتند و کار میکردند. ایشان در مراسم مختلف ورزش باستانی که دعوت میشدند، حضور مییافتند. به کوهنوردی هم بسیار علاقه دارند. یادم میآید در اوایل انقلاب یک روز به من گفتند من نذری دارم و میخواهم به امامزاده داوود سلاماللهعلیه بروم. ما هم برنامهریزی کردیم و همراه چند تن از محافظها و آقای راشد یزدی به سمت امامزاده داوود حرکت کردیم. ایشان لباس پاسداری پوشیدند و صورتشان را با چفیه بستند. آقای راشد هم با لباس عادی روحانیت آمده بود. جالب اینکه در راه همه فکر میکردند ایشان محافظ آقای راشد است، چون ما با لباس کوهنوردی و تجهیزات آمده بودیم. من به سبب تخصصم در کوهنوردی، سنگنوردی و صخرهنوردی، خوب میدانستم که راهپیمایی یک کوهنورد حرفهای به چه شکل است، و میدیدم که آقا کاملاً حرفهای و خیلی راحت مسیر را به سمت بالا طی میکردند و بدنشان بسیار روی فرم بود.
خاطرهای از این کوهنوردی به یاد دارم که من و یکی دیگر از محافظان در راه بحث میکردیم؛ یکی در رد و دیگری در تأیید مرحوم شریعتی. آقا متوجه شدند. سرعتشان را کم کردند و به ما رسیدند. گفتند از این صحبتها نکنید، از فضا استفاده بکنید. گفتند که شما مثل دو نابینایی میمانید که میخواهید آن دیگری را راهنمایی کند. نمیتوانید. مرحوم شریعتی یک نقاط قوتی داشته و یک نقاط ضعفی. این کار شما نیست. وقتی هم که رسیدیم، یکی از اتاقهای آنجا را اجاره کردیم و آقا نذرشان را آنجا ادا کردند.
ورزش دیگری که حضرت آقا بسیار انجام میدهند، پیادهروی است؛ پیادهروی تند، بین نیمساعت تا سه ربع. من صبحهای زود که سر کار میآمدم، میدیدم ایشان در حال پیادهروی هستند. حتی این پیادهروی در سفرهای خارج از کشور ایشان هم قطع نمیشد. با ایشان به کشور رومانی رفته بودیم، من لباس ورزشی خوب و متفاوتی به لحاظ رنگ و قیافه داشتم. در رومانی یک روز آقا به من گفتند که چه لباس قشنگی داری. بده من بپوشمش. لباس را برای پیادهروی پوشیدند و به محوطه رفتند، خبرنگاران به خیال اینکه من آمدهام دست تکان دادند و جلو آمدند، اما وقتی دیدند آقا این لباس را پوشیده، خیلی تعجب کردند. بهطور کلی پیادهروی ایشان ترک نمیشد.
بعد از مسابقات جهانی کشتی در سال ۱۹۹۵، که امیررضا خادم در برابر حریف اسرائیلی مسابقه نداد، آقا از امیر تشکر کردند رسول در آن مسابقات مدال طلا گرفته بود. حتی وقتی میخواستند مکانی را به اسم رسول خادم نامگذاری کنند، آقا پیغام داده بودند که اسم مکان را بگذارید «برادران خادم»، چون کاری که امیر کرده، کمتر از رسول نیست.
اگر در زمان ریاستجمهوری به مراسم ورزشی هم دعوت میشدند، معمولاً شرکت میکردند؛ مثلاً مراسم ورزشی آموزش و پرورش یا سازمان تربیت بدنی. بیشتر مراسم سالن ۱۲هزار نفری آزادی را میرفتند. بانشاط هم میرفتند. یک بار ایشان را برای برگزاری مسابقاتی در سالن شهید افراسیابی دعوت کرده بودیم، اصلاً باورمان نمیشد، اما آمدند. در زمان ریاستجمهوری بارها بچههای تیم جانبازان به ملاقات ایشان میآمدند.
این دیدارها در زمان رهبری هم ادامه یافت؟
بله، در زمان رهبری هم هر تیمی که از مسابقات برمیگشت، ایشان اظهار محبت داشتند. در سال ۱۳۷۲ که از انگلیس برگشتیم، آقای گلپایگانی را به استقبال ما فرستادند. بعد هم آن سخنان معروف «فتحالفتوح» را بیان کردند. در آن پیام اشاره کردند علیرغم اینکه میگویند بچههای مسلمان نمیتوانند کار کنند، بچهها فتحالفتوح میکنند. فردای استقبال هم دیداری با ایشان داشتیم که گفتند: من میخواستم خودم بیایم فرودگاه، اما بچههای حفاظت صلاح ندانستند. لذا آقای گلپایگانی را به نمایندگی فرستادم.
به نظرم اکثر قریب به اتفاق سخنان آقا دربارهی ورزش در دیدار با ورزشکاران جانباز بوده است. یک بار هم باستانیکارهای جانباز در حسینیهی امام خمینی خدمت آقا رسیدند و همانجا به اجرای برنامه پرداختند. در آن دیدار آقا راجع به ورزش باستانی صحبت کردند. بعد هم گفتند که هیچ موقع جلوی من سنگ نزنید، ناراحت میشوم. دلیلش این است که وقتی قطعنخاعیها ورزش سنگ زورخانه میکنند، به علت سنگینی سنگها، پاهایشان شروع به لرزیدن میکند.
این عکسی که در اتاق شما نصب است، متعلق به چه سالی و مربوط به چه مراسمی است؟
سال ۱۳۷۶ یک جشنوارهی بزرگداشت دفاع مقدس برگزار کردیم که پنج هزار جانباز شرکت کردند. یک نامه هم نوشتیم و از رهبری دعوت کردیم که در این مراسم حضور داشته باشند. آقا پذیرفتند و آمدند. این عکس هم مربوط به بازکردن رمز مسابقات است. مراسم بسیار زیبایی بود. دوستان میگفتند که ما هم گریه کردیم و هم خندیدیم. هم زهرهترک شدیم، هم صدقه دادیم تا مراسم خوب برگزار شود. واقعاً هم خوب برگزار شد. جانبازان قطع پا، «راپِل» کار میکردند، حمل مجروح میکردند. طناب را میبریدند و میرفتند آن طناب را میگرفتند. آقا هم خیلی تعریف کردند.
هر بار هم که تیم جانبازان از مسابقات المپیک برمیگشت، خدمتشان میرفتیم. در سیدنی هم یک پیام به آقا دادیم که ایشان در پاسخ، اولین بار برای ورزش پیام دادند. وقتی هم به فرودگاه رسیدیم، آقای گلپایگانی به فرودگاه آمده بودند و آقای فروزنده پیام آقا را در فرودگاه خواندند که پخش زنده شد.
یکی دیگر از دیدارهای مهم که به نظر من از کاملترین صحبتهای آقا دربارهی ورزش بود، در سال ۱۳۷۵ برگزار شد. در آن دیدار، مدیران ورزشی هم بودند. آقا بسیار جزئی و دقیق وارد بحث ورزش شدند. یکی از نکات مهمی که در آن دیدار گفتند، این بود که زنان نباید در مسابقات ورزشی تبرج داشته باشند؛ یعنی نباید خودنمایی کنند. در این دیدار دوباره از ورزش جانبازان نیز تعریف کردند.
دیدار دیگری که خاطرهی آن در ذهنم مانده، پس از المپیک آتن بود که همراه ورزشکاران به دیدار ایشان آمدیم. در آن دیدار آقا از مسابقهندادن آرش میراسماعیلی برابر حریف اسرائیلی تمجید کردند و گفتند کار بسیار بزرگی بود. یک بار هم بعد از مسابقات جهانی کشتی در سال ۱۹۹۵، که امیررضا خادم در برابر حریف اسرائیلی مسابقه نداد، آن وقت هم آقا از امیر تشکر کردند و گفتند کار امیر کمتر از رسول نبود. رسول در آن مسابقات مدال طلا گرفته بود. حتی وقتی میخواستند مکانی را به اسم رسول خادم کنند، آقا پیغام داده بودند که اسم مکان را بگذارید «برادران خادم»، چون کاری که امیر کرده، کمتر از رسول نیست.
ورزش دیگری که حضرت آقا بسیار انجام میدهند، پیادهروی است؛ پیادهروی تند، بین نیمساعت تا سه ربع. من صبحهای زود که سر کار میآمدم، میدیدم ایشان در حال پیادهروی هستند. حتی این پیادهروی در سفرهای خارج از کشور ایشان هم قطع نمیشد.
ایشان از چه طریقی اطلاعات خود را از وضعیت ورزش کسب میکنند؟
بهطور کلی آقا به دلیل اینکه با همه جور آدم صحبت میکنند، ریزِ اطلاعات را در آن حوزه کسب میکنند. در کسب اطلاع هم خصوصیات خاص خودشان را دارند. مثلاً به شما میگویند که در آن اتاق چه چیزی موجود است؟ اگر مثلاً بگویی «فکر کنم که ...» ایشان از این طرز جواب ناراحت میشوند. میگویند بگو نمیدانم، همین بگویی نمیدانم، مشکل حل است. همین که گفتی فکر میکنم، کار را خراب کردهای. خب تو قرار است فکر کنی، من هم یک فکر دیگری میکنم. اگر هم میخواهی اطلاعات بدهی، اطلاعات درست و دقیق بده. این خصوصیات باعث میشود که اطلاعات دقیق به ایشان برسد.
دربارهی دیدار اخیر ورزشکاران با رهبر انقلاب که شما نیز حضور داشتید، توضیح دهید.
در حاشیهی این دیدار، یک نکتهی جالب به ذهنم رسید. من حدود یک ماه و نیم قبل از آن، در مراسمی بودم که کنارم آقای احسان حدادی و آقای حمید سوریان نشسته بودند. حدادی به من گفت که میتوانی یک وقتی از آقا بگیری، ما آقا را از نزدیک ببینیم؟ میگفت من نه مشکل پول دارم، نه میخواهم نامه بدهم، فقط میخواهم از نزدیک آقا را ببینم. سوریان هم در ادامه گفت ایشان رهبرمان است. به هر حال من که خواستم این موضوع را با دفتر درمیان بگذارم، اطلاع دادند که دیداری برای ورزشکاران و قهرمانان ترتیب داده شده است.
دربارهی سخنان رهبر انقلاب در این دیدار هم باید بگویم که توقع و مطالبهی آقا از ورزش همین سخنان بود. فضای رسانهای که ایشان نقد کردند واقعاً جدی است و رسانهها باید توجه کنند. یک ورزشکار یا مدیر را به اوج میرسانند و دیگری را زمین میزنند. به نظر من آقا به تمام مواردی که به نوعی به ورزش آسیب میرساند، اشاره کردهاند. ضمناً نکاتی را هم اشاره کردند که به نظر من نوعی مهندسی معکوس بود. ایشان ضمن تقدیر و تشکر، وظیفهی مدیران ورزشی و جامعهی ورزشی را معلوم، و مطالبات خود از ورزش کشور را دقیقاً بیان کردند و این، وظایف دستاندرکاران ورزش کشور را سنگینتر میکند.