[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها - 1396/03/31
عنوان فیش : مارکسیسم
کلیدواژه(ها) : مارکسیسم
نوع(ها) : جستار

متن فیش :
ساواک ایران به وسیله‌ی نیروهای آمریکایی و اسرائیلی تجهیز شد برای اینکه دانشجوی معترض را از اعتراض خودش منصرف بکنند؛ و کردند، این کار را انجام هم میدادند. خب، پس دانشگاه وضعش این بود؛ یعنی این‌جوری دانشگاه در کشور ما پیش رفت.
 امّا با همه‌ی اینها دانشگاه جزو مهم‌ترین مراکزی بود که به نهضت اسلامی و نهضت امام لبّیک گفت. هیچ نظام دانشگاهی مستقرّی این را ایجاب نمیکرد، اقتضا نمیکرد، امّا درعین‌حال شما دیدید دانشگاه وارد شد. خب حالا اغلب شماها آن دوره را درک نکردید، اهمّیّت این لبّیک دانشگاه به نهضت امام برای اغلب شما برادران و خواهران جوان که اینجا حضور دارید معلوم نیست، امّا برای ما که آن زمان را از نزدیک دیدیم، اهمّیّتش مشخّص است. این لبّیک در حالی بود که فکر چپ -افکار مارکسیستی- در دانشگاه ترویج میشد. این را من به شما عرض بکنم؛ افکار مارکسیستی در دانشگاه ترویج میشد، این‌جور نبود که به‌طورعادی [رایج شود]؛ نه، کمک میکردند؛ کمک میکردند برای مقابله‌ی با افکار اسلامی در دانشگاه. همان وقتی که یک جزوه‌ی چند صفحه‌ای اسلامی اگر دست کسی دیده میشد، مورد تعقیب و اشکال بود، همان‌وقت نوشته‌های مارکسیستی، راحت در دانشگاه تولید میشد و فروش میرفت؛ دست دانشجوها بود و هیچ اهمّیّتی هم نداشت؛ استاد چپ هم می‌آمد حرفهایش را میزد. یعنی تفکّر اسلامی با یک رقیب عمده‌ای که همان تفکّر چپ مارکسیستی بود، در دانشگاه مواجه بود که فشار می‌آوردند. هم از این طرف تفکّر چپ بود، از آن طرف هم تبلیغات فاسدکننده‌ی اخلاق، یعنی گرایشهای فسادآور جوانی، که آن هم باز عمداً در دانشگاه‌ها ترویج میشد که جوان را از راه مبارزه و راه ایستادگی و راه مقاومت و راه اسلام و آنچه امام به آن دعوت میکرد، دور میکرد؛ امّا درعین‌حال با وجود این دو عامل اساسی مزاحم معارض، دانشگاه به نهضت اسلامی لبّیک گفت و به او پیوست و برای او تلاش کرد و کار کرد، هم در دوران مبارزات، هم بعد از مبارزات.

مربوط به :بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی - 1391/11/23
عنوان فیش : فلسفه اشراق, فلسفه مشاء, شفاء, مارکسیسم, مارکس، کارل, سرمایه (کتاب)
کلیدواژه(ها) : فلسفه اشراق, فلسفه مشاء, شفاء, مارکسیسم, مارکس، کارل, سرمایه (کتاب)
نوع(ها) : فیش موضوعی, كتاب

متن فیش :
ما در مورد كتاب واقعاً مشكل داریم. حالا مثلاً آقایان فرمودند كه ما میخواهیم فلسفه‌ی مشّاء یا فلسفه‌ی اشراق را برای طلبه‌ها تبیین كنیم. طلبه‌های ما از فلسفه‌ی مشّاء خبری ندارند. خب، چگونه تبیین میكنید؟ حتماً «شرح اشارات» بخوانیم؟ یا فرض كنید كه «شفاء» بخوانیم؟ باید حتماً این متن طولانیِ مفصلِ محتاج به تبیین كان یكون را خواند؟ راهش این است؟ یا نه، راه دیگری هم وجود دارد. امروز خواندن تفكراتِ مثلاً فرض كنید ماركسیستی حتماً متوقف به این نیست كه انسان بردارد كتاب «سرمایه» را تدریس كند، یا بردارد متن كتابهای كانت یا هگل را بخواند. چه لزومی دارد كه حتماً متن مطرح شود؟ متن باید در اختیار باشد؛ هر كس میخواهد، مراجعه كند.

مربوط به :بیانات‌ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های شیراز - 1387/02/14
عنوان فیش :انواع موانع درونی رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : اعتماد به نفس ملی, وضعیت اخلاقی در رژیم پهلوی, تاریخ عصر حضور ائمه اطهار (ع) و حادثه کربلا, تاریخ حکومتهای اموی و عباسی, اسلام منهای سیاست, مسئله مهدویت, تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد, مارکسیسم, گرایشات مارکسیستی در ایران, مبارزات چریکی در ایران, تاریخ حوزه‌های علمیه و مجاهدتهای علما
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
موانع[رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی] چه بودند؟ ما دو نوع موانع داشتیم: یكی موانع درونی، یكی موانع بیرونی. موانع درونی یعنی چه چیزهائی؟ یعنی آن چیزهائی كه در درون خود ما انسانها - چه تصمیم‌گیرانمان، چه آحاد مردممان، چه ناظرین بیرون از گود مبارزه و انقلاب - وجود دارد؛ اینها موانع درونی است. موانع درونی، ضعفهاست؛ ضعفهای فكری است، ضعفهای عقلانی است، راحت‌طلبی است، آسان‌گرائی است، آسان‌پنداری است؛ این گاهی اوقات خودش یكی از موانع تحقق آن چیز است. باید برآورد و تقویم نسبت به كار و مشكلات كار، مطابق با واقع یا لااقل نزدیك به واقع باشد. آسان‌پنداری هم مثل آسان‌گیری و سهل‌انگاری است؛ آن هم یكی از موانع راه است. گریز از چالش هم یكی از ضعفهای درونی ماست. به گریز از چالش، بغلط میگویند عافیت‌طلبی. عافیت‌طلبی چیز خوبی است. عافیت یكی از بزرگترین نعمتهای الهی است؛ «یا ولیّ العافیة نسئلك العافیة؛ عافیة الدّنیا و الأخرة». عافیت به معنای پنجه نیفكندن نیست؛ به معنای درست عمل كردن، بجا قدم گذاشتن، بجا ضربت زدن و بجا عقب كشیدن است. عافیت از بلا، مثل این است كه بگوئیم عافیت از گناه. بنابراین عافیت‌طلبی چیز بدی نیست؛ لیكن بغلط به گریز از چالش میگویند عافیت‌طلبی؛ یعنی در واقع همان راحت‌طلبی، مواجهه‌ی با مشكلات را زشت و ناپسند دانستن، آماده نبودن برای مواجهه‌ی با مشكلات. اینها ضعفهای درونی ماست.

یكی دیگر از ضعفهای درونی عبارت است از تربیتهای اجتماعیِ موجود و عادتهای تاریخی، كه اینها در ما ملت ایران در آغاز انقلاب بود. شما جوانها شاید از حالات روانی و تربیتهای تاریخیِ ما در هنگامی كه انقلاب پیروز شد، تصویر درستی نداشته باشید. امروز ما می‌بینیم كه عنوان «ما میتوانیم» در همه هست. واقعاً هم اگر بگویند آقا شما میتوانید بزنید روی دست صنعتگران پیشروِ دقیق‌ترین و ظریف‌ترین صنایع دنیا، شما میگوئید بله؛ اگر همت كنیم، تلاش كنیم، میتوانیم. واقعاً جوان دانشمندِ مسلمانِ در جمهوری اسلامی خودش را قادر بر هر كاری میداند؛ این در اول انقلاب اینجور نبود. تربیتهای قبلی درست عكس این بود. هر كاری كه مطرح میشد، میگفتند آقا ما كه نمیتوانیم! آقا فلان چیز را بسازید، میگفتند ما كه نمیتوانیم! با فلان شعار غلط در دنیا مقابله كنیم، میگفتند آقا ما كه زورمان نمیرسد، ما كه نمیتوانیم! «ما میتوانیمِ» امروز، آن روز «ما نمیتوانیم» بود. این، آن تربیت اخلاقی و تاریخیِ بازمانده‌ی از دوران گذشته است.

توسری خوری، شنیدن زور، دیدن فسق در كسانی كه از آنها جامعه توقع عدالت و انصاف و طهارت و پاكیزه‌دامنی دارد، عادت شده بود. یعنی اگر در دوران پیش از انقلاب می‌آمدند به مردم میگفتند آقا فلان مسئول عالی كشور - حالا شخص اول كه خود شاه بود - یا وزرا یا مسئولین فلان عیاشی را كردند، فلان فسق را كردند، فلان عمل زشت و ناهنجار را انجام دادند، مردم تعجب نمیكردند؛ میگفتند خوب، هست دیگر؛ معلوم است! یعنی عادت كرده بودند به اینكه مسئولانی را كه باید پاك باشند و پاكدامن باشند، آلوده‌دامن و ناپاك ببینند. ما تعجب میكردیم از اینكه در صدر اسلام چطور یك خلیفه مست رفت برای مردم نماز صبح خواند! هم درباره‌ی خلیفه هست، هم درباره‌ی یكی از امرای منصوب از قِبل یك خلیفه. این در تاریخ اسلام هست و معروف و مسلّم هم هست. نماز صبح دو ركعت است؛ اما او چون سركیف بود، شش ركعت خواند. گفتند آقا نماز صبح را زیادی خواندی؛ گفت بله، حالم خوش است؛ اگر بخواهی، بیشتر هم میخوانم! این در تاریخ بود. در آن زمان مردم میدیدند كه خلیفه یك چنین فسقی را دارد انجام میدهد، اما تحمل میكردند و بی‌تفاوت از مقابل این قضیه میگذشتند. زمان ما هم همین‌جور بود. در دوره‌ی طاغوت - كه ماها تا قبل از پیروزی انقلاب با طاغوت مواجه بودیم - قضیه همین‌جور بود. مردم تعجب نمیكردند از اینكه پادشاه كشور اسلامی فسق كند، فجور كند، باده‌گساری كند، كارهای هرزه انجام دهد. شاید من قبلاً گفته باشم كه یكی از علمای بزرگ تبریز كه مرد بسیار دانشمند و عالمی بود و بنده هم او را دیده بودم - استاد پدر ما بود - پیرمردی بود بسیار عالم، اما بسیار ساده! من یك وقتی رفته بودم تبریز، شاگردان و دوستانِ علاقه‌مند خود ایشان نقل میكردند؛ میگفتند یك وقتی محمدرضا در دوره‌ی جوانی‌اش آمده بود تبریز، رفته بود سراغ این آقا. احترام كرده بود از این آقا، رفته بود توی آن مدرسه‌ای كه این آقا تدریس میكرده. بعد كه محمدرضا رفته بود، این آقای عالم - كه عالم هم بود، متقی هم بود، منتها ساده بود - مجذوب شاه شده بود و از او تعریف میكرد. دوستان گفته بودند آقا شما كه از این شخص تعریف میكنید، این مرد این كارهای خلاف را انجام میدهد - حالا كارهائی كه در نظر آن عالم، خیلی بزرگ باید مینمود؛ مثلاً او شراب میخورد - گفته بود خوب، شاه است دیگر؛ میخواهی شراب نخورد؟! گفته بودند آقا مثلاً قماربازی میكند، گفته بود شاه است دیگر؛ پس میخواهی مثلاً چه بازی كند؟! عرف این بود كه چون شاه است، چون وزیر است، پس باید بتواند فسق كند، فجور كند، ناپاكی از خودش نشان بدهد. این جزو عاداتی بود كه در جامعه‌ی ما وجود داشت. اینها همان موانع درونی است؛ اینها آن چیزهائی است كه در مقابل رسیدن به یك هدف و مقصود والا عایق ایجاد میكند. خشم و شهوتهای بی‌مهار و تربیت نشده، دلبستگی به عادات و عقاید خرافیِ میراثی، و بد فهمیدن دستور دین جزو ضعفهای درونی است. بعضی‌ها خیلی از چیزها را نمیفهمیدند. مبارزه میكردیم؛ بعضی‌ها به استناد روایاتی كه هر پرچمی كه قبل از برافراشته شدن پرچم حضرت مهدی (ارواحنا فداه) برافراشته شود، در آتش است، با مبارزه مخالف بودند. میگفتند آقا شما قبل از مبارزه‌ی حضرت صاحب‌الزمان (عجّل اللَّه فرجه) میخواهید مبارزه شروع كنید؟ خوب، این پرچم مبارزه را كه بلند میكنید، در آتش است. معنای حدیث را نمیفهمیدند. یك عده‌ای از صدر اسلام، از زمان ائمه (علیهم‌السّلام) كه شنیده بودند مهدی ظهور خواهد كرد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد كرد، ادعای مهدی‌گری میكردند؛ بعضی بر خودشان هم امر مشتبه بود. بعد نیست بدانید هم در بنی‌امیه ادعای مهدویت بود، هم در بنی‌عباس بود، هم در افراد دیگری كه چه در زمان بنی‌عباس و چه در زمانهای بعد تا امروز وجود داشتند، ادعای مهدویت وجود داشت. بله، این پرچم مهدویت را كسی بلند كند، در آتش است. این معنایش این نیست كه مردم با ظلم مبارزه نكنند، مردم برای تشكیل جامعه‌ی الهی و جامعه‌ی اسلامی و علوی مبارزه و قیام نكنند. این، بد فهمیدن دین است. می‌بینید اینها همه موانع درونی‌ای بود كه بعد از آنكه انقلاب پیروز شد، ما ملت ایران با این زمینه‌ها میخواستیم كشور را به سمت آن اهداف ببریم. خوب، اینها هر كدامش یك مانع بود. البته اینها برطرف شدنی بود، نه اینكه برطرف شدنی نبود؛ خیلی‌اش هم با تبیین برطرف شد. لذا در مبارزات اسلامی، تبیین خیلی نقش دارد. من این را به شما جوانانی كه احساس مسئولیت میكنید، توی پرانتز عرض میكنم كه تبیین خیلی اهمیت دارد. در مبارزات اسلامی، در همه حال تبیین - بیان واقعیت و رساندن واقعیت؛ تبلیغ، بلاغ - خیلی اهمیت دارد و این را نباید از دست داد؛ برخلاف تفكر ماركسیستی كه آن روز رائج بود و اعتقاد به تبیین نداشتند؛ میگفتند مبارزه یك سنت است، تحقق خواهد یافت؛ چه شما بخواهید، چه نخواهید؛ چه بگوئید، چه نگوئید. یعنی دیالكتیكی كه آنها تفسیر كرده بودند، لازمه‌اش این بود كه این مبارزه، احتیاج به تبیین ندارد. در سال 49 یك جوانی از همین كسانی كه مشهدی بود، با ما هم آشنا بود، وابسته‌ی به یكی از همین گروهكهائی بود كه آن روز تازه سر بلند كرده بودند، كمونیست بودند - گروه جنگل و امثال اینها - یك جائی با من ملاقات كرد؛ شرح داد كه میخواهیم این كارها را بكنیم. من گفتم توی این زمینه‌ی اجتماعی كه نمیشود؛ یك قدری با مردم صحبت كنید، تبیین كنید، حرف بزنید، به مردم تفهیم كنید چه‌كار میخواهید بكنید. با كمال بی‌اعتنائی گفت: آن روش اسلامی است! بله، روش اسلامی همین است. روش اسلامی تبیین است و همین تبیین‌ها موجب شد كه انقلاب اسلامی بر بسیاری از این پیش‌زمینه‌های تاریخی و تربیتهای غلط فائق بیاید و فائق آمد. البته در بعضی‌اش هم هنوز فائق نیامدیم، كه آن انگیزه‌های دیگری دارد - مثل این مصرف‌گرائی و اسراف و این چیزها كه حالا گفتند - این جزو میراثهای ما از گذشته است و متأسفانه این میراث را نگه داشتیم. ما ملت ایران باید این جامه‌ی ناسازِ بی‌اندامِ زشت را از تنمان بیرون بیاوریم. ما خیلی مصرف‌زده هستیم؛ باید این را حلش كنیم. همه باید دست به دست هم بدهند و این قضیه را حل كنند. البته صدا و سیما هم بلاشك نقش دارد. خوب، اینها عوامل درونی بود.

مربوط به :بیانات‌ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های شیراز - 1387/02/14
عنوان فیش :تبیین؛ یکی از شاخصهای تفاوت مبارزه اسلامی و مارکسیستی
کلیدواژه(ها) : مارکسیسم, مبارزات چریکی در ایران, تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد, گرایشات مارکسیستی در ایران
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در مبارزات اسلامی، در همه حال تبیین- بیان واقعیت و رساندن واقعیت؛ تبلیغ، بلاغ- خیلی اهمیت دارد و این را نباید از دست داد؛ برخلاف تفكر ماركسیستی كه آن روز[قبل از انقلاب] رائج بود و اعتقاد به تبیین نداشتند؛ می‌گفتند مبارزه یك سنت است، تحقق خواهد یافت؛ چه شما بخواهید، چه نخواهید؛ چه بگوئید، چه نگوئید. یعنی دیالكتیكی كه آن‌ها تفسیر كرده بودند، لازمه‌اش این بود كه این مبارزه، احتیاج به تبیین ندارد. در سال 49 یك جوانی از همین كسانی كه مشهدی بود، با ما هم آشنا بود، وابسته‌ی به یكی از همین گروهكهائی بود كه آن روز تازه سر بلند كرده بودند، كمونیست بودند- گروه جنگل و امثال این‌ها- یك جائی با من ملاقات كرد؛ شرح داد كه می‌خواهیم این كارها را بكنیم. من گفتم توی این زمینه‌ی اجتماعی‌ كه نمی‌شود؛ یك‌قدری با مردم صحبت كنید، تبیین كنید، حرف بزنید، به مردم تفهیم كنید چه‌كار می‌خواهید بكنید. با كمال بی‌اعتنائی گفت: آن روش اسلامی است! بله، روش اسلامی همین است. روش اسلامی تبیین است و همین تبیین‌ها موجب شد كه انقلاب اسلامی بر بسیاری از این پیش‌زمینه‌های تاریخی و تربیتهای غلط فائق بیاید و فائق آمد.

مربوط به :بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1383/03/14
عنوان فیش : مارکسیسم
کلیدواژه(ها) : مارکسیسم
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
كمونیسم و حكومتهای اختناق ماركسیستی هم جزو نتیجه‌ها و میوه‌های تلخ جدایی حركت علمی و صنعتی از معنویت بود.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1381/06/24
عنوان فیش :ابطال نظریه‌های مارکسیسمی و لیبرالیسمی بوسیله انقلاب اسلامی
کلیدواژه(ها) : لیبرالیسم, لیبرال دموکراسی, سوسیالیسم, کمونیسم, مارکسیسم, گرایشات مارکسیستی در ایران, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
وقتی انقلاب را مثل یك كتاب باز كنید، در درون آن، فصول و سطور معرفت وجود دارد: معرفت دینی، معرفت سیاسی و معرفت اخلاقی. همه‌ی اینها در ذیل كلمه‌ی انقلاب وجود دارد. در عرصه‌ی سیاسی، انقلاب تازه‌ترین و جذّابترین سخن را نه فقط برای ملت ایران كه برای بشریّت دارد. بعضی كسان خیال می‌كنند اصطلاحات و تعبیرات معرفتیِ فراهم‌آمده در اردوگاهِ به اصطلاح لیبرال دمكراسی غرب كه وارد كشور می‌شود، سوغا‌ت‌های جدید و حرفهای تازه‌ای است كه انقلاب آنها را نشنیده است و حالا باید انقلاب و انقلابیّون این حرفها را بشنوند؛ این خطاست. انقلاب در خلأ متولّد نشد. انقلاب اسلامی و این كتاب قطور معرفتی وقتی تدوین شد كه همه‌ی این حرفها در دنیا بود؛ هم حرف و هم تجسّم و عینیّتش وجود داشت.
علاوه‌ی بر اردوگاه غرب و اردوگاهی كه رأس آن امریكاست و مردم امروز از روش و سیاست امریكا به باطنِ آنچه در آن اردوگاه است- تعابیر معرفتی و مكتب معرفتی- پی‌می‌برند، آن روز دستگاه وسیع دیگری به اسم ماركسیزم و كمونیزم و سوسیالیزم وجود داشت كه داعیه‌ی آن خیلی بیشتر از لیبرالهای غربی بود. هرچه هم از مبانیِ بایدهای اسلامی و بایدهای سیاسی یا معرفتی اسلام می‌گفتیم، این‌ها می‌گفتند: «باید چیست؟ ما باید نداریم. ماركسیزم علم است؛ شما می‌گویید باید بشود؟! ما می‌گوییم چه بخواهید، چه نخواهید، می‌شود.» تعبیر آن‌ها از مسائل ماركسیستی، این بود؛ این‌قدر آن را مسلّم می‌دانستند. در طول صد سال و یا بیشتر، نشسته بودند كلمه كلمه‌ی چیزهایی را كه باید پشت سر هم بیاید تا نظام سوسیالیستی و بعد نظام كمونیستی در دنیا به وجود آید، تدوین كرده بودند و می‌گفتند: «بروبرگرد ندارد؛ همین است كه هست. چه شما بخواهید، چه نخواهید؛ چه بگویید باید، چه بگویید نباید؛ روال ماركسیزم به‌خودی‌خود پیش می‌آید و همه‌ی دنیا را می‌گیرد!» امروز از آن قضاءِ لا یردّ و لایبدّلی كه ماركسیستها تصویر می‌كردند، در دنیا هیچ‌چیز باقی نیست. خودش كه رفت، اسم و اعتبار و آبرویش هم رفت. امروز همان بایدها و همان قضاءِ لا یردّ و لا یبدّل را غربی‌ها نسبت به مفاهیمِ خودشان تكرار می‌كنند: «چاره‌ای نیست؛ جهانی شدن، سرنوشت ناگزیر بشری است. چه بخواهید، چه نخواهید، خواهد شد!» البته آن‌ها واقعیّتهای زندگی خود را در وسط یك پرده‌ی آهنین حبس كرده بودند تا كسی آن را نبیند و از باطنِ كارشان سر درنیاورد؛ لذا جوانان بسیاری به همین الفاظ فریب می‌خوردند؛ اما این‌ها باطن كارشان هم آشكار است؛ درعین‌حال خجالت نمی‌كشند و گستاخانه ادّعا می‌كنند كه آنچه ما می‌گوییم، شدنی است و بروبرگرد هم ندارد! یك عدّه بیچاره‌های ساده‌لوح- كه به نظر من خوش‌بینانه‌ترین تعبیر هم همین است كه آدم بگوید ساده‌لوح- این الفاظ را می‌گیرند، به خیال اینكه این‌ها اصلًا قابل خدشه و مناقشه نیست. این مفاهیم را در محیط فكری و معرفتی جوان و غیر جوان می‌آورند و ترویج می‌كنند؛ برایش سینه می‌زنند و خودشان را می‌كُشند، برای اینكه این مفاهیم را در ذهن افراد وارد كنند. انقلاب روزی متولّد شد كه همه‌ی این حرفها بود و انقلاب همه‌ی این حرفها را باطل كرد.

مربوط به :پیام به دومین سمپوزیوم بین‏المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس‏ - 1372/05/31
عنوان فیش :بن بست تفکر مادی و ایجاد خسارتهای جبران ناپذیر توسط آن
کلیدواژه(ها) : مادی‌گرایی, تمدن مادی, مارکسیسم, لیبرالیسم
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
قال اللَّه العظیم فی کتاب الکریم: «وَ مَن اَعرَضَ عَنْ ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنَکاً»(1)
در دوران اخیر هیچگاه بن‌ بست تفکر مادی - که برای انسان و جهان نه ریشه‌یی قائل است و نه مقصدی - بدین وضوح نبوده است. البته این تجربه به بهای خسارتهای جبران ناپذیر و نابودی و انحطاط میلیونها انسان و هدر رفتن امکانات بی‌حساب به دست آمده است. اما متأسفانه پرچم جنگ بیهوده و نابود کننده ارزشهای الهی و معنوی که تا دیروز در دست مارکسیستها بود، امروز در دنیای به اصطلاح آزاد، هنوز بر زمین نیفتاده است. بلکه تحت لوای دموکراسی و لیبرالیسم با هر اندیشه‌ی الهی برای بنای جوامع، با صراحت و وقاحت تمام مقابله می‌شود و خدا می‌داند چه خسارتهایی را مجدداً باید بشریت تحمل کند تا بیهودگی این راه نیز ثابت شود. باید بدانیم که در مقابل بشریت مسؤول هستیم، خداوند نعمت خود را توسط پیامبران (علیهم السّلام) بر ما تمام کرده است. ما نباید نظاره‌گر ظلم و فساد میلیونها انسان بیچاره باشیم. بر ماست که برای نجات بشریت قیام کنیم و جوامع، حکومتها و زندگی فردی و اجتماعی را بر اساس اندیشه الهی بنا کنیم. لذا در قدم اول باید زنگارها از چهره‌ی تابناک راه خدا برداشته شود و به دور از تعصبها و پیش داوریها به سیر تکاملی ادیان الهی توجه کنیم و کاملترین ادیان را که اتمام نعمت الهی در آن است برای حرکت خود برگزینیم.
والسّلام عَلی‌ مَن اِتَّبِعَ الْهُدی‌(2) وَ دینِ الْحَقّ - شهریور ماه
1 ) سوره مبارکه طه آیه 124
وَمَن أَعرَضَ عَن ذِكري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكًا وَنَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ أَعمىٰ
ترجمه :
و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم!»

2 ) سوره مبارکه طه آیه 47
فَأتِياهُ فَقولا إِنّا رَسولا رَبِّكَ فَأَرسِل مَعَنا بَني إِسرائيلَ وَلا تُعَذِّبهُم ۖ قَد جِئناكَ بِآيَةٍ مِن رَبِّكَ ۖ وَالسَّلامُ عَلىٰ مَنِ اتَّبَعَ الهُدىٰ
ترجمه :
به سراغ او بروید و بگویید: «ما فرستادگان پروردگار توئیم! بنی اسرائیل را با ما بفرست؛ و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشنی از سوی پروردگارت برای تو آورده‌ایم! و درود بر آن کس باد که از هدایت پیروی می‌کند!


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه - 1370/06/27
عنوان فیش :تکامل تاریخ در پرتو برخورد انبیای الهی با مستکبرین و سردمداران مادّیگری
کلیدواژه(ها) : استکبار, مارکسیسم, جبهه مستکبر, نبوت, پیچ تاریخی, تکامل تاریخ, تکامل, تفسیر الهی تاریخ, صف‌بندی حق و باطل, بلاغ مبین, دوران صدر اسلام, انبیای الهی, شهر انطاکیه, فلسفه تاریخ, تاریخ انبیای الهی, صدور انقلاب اسلامی, استکبار, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
تاریخ دارد عوض می‌شود. یکی از پیچهای مهم حرکت تاریخ، در زمان من و شما دارد طی می‌شود. پیچهای تاریخ، در طول سالهای متمادی طی می‌شود. گاهی عمر یک نسل یا دو نسل، در تاریخ یک‌لحظه است. ما در یکی از همان پیچهای عمده و در یکی از همان نقاط عطفیم.امروز به دوران نبیّ اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نگاه کنید؛ از دور، پیچ را می‌شود دید. از نزدیک در حین حرکت، هیچ‌کس ملتفت نیست که چه کاری دارد انجام می‌گیرد؛ مگر هوشمندان. از اینجا شما می‌فهمید که بشریت در دوران صدر اسلام، مشغول چگونه حرکتی بود و چه کار می‌کرد. نه اینکه بخواهم دوران نورانی نبیّ اکرم را با دوره‌های دیگر مقایسه کنیم، اما آن‌چنان کاری را امروز داریم انجام می‌دهیم؛ یا بهتر بگویم، امروز دنیا در حال آن‌چنان تحولی است که آن روز بود؛ آن روز هم کسی باور نمی‌کرد.شما خیال می‌کنید قدرتهایی که آن روز بر دنیا مسلط بودند، کمتر از قدرت استکباری امریکای امروز احساس قدرت می‌کردند؛ نه، آن‌ها هم همین‌طور احساس قدرت می‌کردند. ببینید با پیامبران چگونه حرف می‌زدند. ببینید برخورد تمدنها با کسانی که برخلاف هواها و هوسهای آن‌ها حرف می‌زدند، چقدر تحقیرآمیز بود. به این ماجرای سه نفر پیامبری که به شهر «انطاکیه» مبعوث شدند، توجه کنید؛ «و اضرب لهم مثلا اصحاب القریة اذ جاءها المرسلون. اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذّبوهما فعززنا بثالث فقالوا انّا الیکم مرسلون» این سه پیامبر، به سردمداران یک تمدن گفتند که ما هدفی داریم، پیامی داریم و آمده‌ایم با شما حرف بزنیم. مسئله، مسأله‌ی کوه‌نشینی و سنگ‌تراشی نیست؛ مسأله‌ی تمدن امپراتوری کذایی روم با آن جاه و جلال و با آن آثار عظیم تاریخی است. این «انّا الیکم مرسلون»، در بیان قرآن که مبنی بر ایجاز است، یک‌کلمه است. پیامبران یک‌کلمه گفتند که ما به سوی شما فرستاده شده‌ایم. این‌طور نبوده که همه‌ی مردم «انطاکیه» را یک جا جمع کردند و این سه نفر رفتند سخنرانی کردند و گفتند: «انّا الیکم مرسلون»؛ نه، «انّا الیکم مرسلون»...همین لحنی که سردمداران مادّیگری مظلم و منحوس دنیا، با انقلاب و با امام و با داعیان حق و پرچم‌داران حق، حرف زدند و امروز حرف می‌زنند. «قالوا ما انتم الّا بشر مثلنا و ما انزل الرّحمن من شی‌ء ان انتم الّا تکذبون. قالوا ربّنا یعلم انّا الیکم لمرسلون. و ما علینا الّا البلاغ المبین»حمله‌ی مجدد، از طرف پیامبران است: نه، مقدسات را به شهادت می‌گیریم که ما به خیر شما حرف می‌زنیم. ما فرستاده‌ایم، ما رسالت داریم، ما با شما حرف داریم. به وجدانتان مراجعه کنید، به ادیانتان مراجعه کنید، به اندیشمندان پاک‌نهادتان اگر دارید مراجعه کنید. ما می‌خواهیم حرفمان را به شما برسانیم «البلاغ المبین» نمی‌خواهیم به دست خودمان در هر نقطه‌یی، خشتی را ازاین‌رو به آن رو برگردانیم. ما می‌خواهیم انگیزش را در شما به وجود بیاوریم؛ صادر کردن اندیشه و فکر و انقلاب و فرهنگ؛ همانی که بیش از همه چیز دشمن از آن خائف است. تا صحبت بلاغ مبین در میان می‌آید، طرف مقابل جبهه‌اش خشن‌تر می‌شود. اینجا دیگر صحبت تحقیر نیست؛ «قالوا انّا تطیّرنا بکم لئن لم تنتهوا لنرجمنّکم و لیمسّنّکم منّا عذاب الیم». اینجا دیگر صحبت این نیست که در تبلیغات خود لبخند تمسخر بزنند و بگویند حرف نو آوردند، لکن مبانی کهنه را ترویج می‌کنند؛ نخیر، صف‌بندی است. او می‌گوید شماها برای بشریت مضرید؛ او که خودش بزرگترین ضربه را به حیات انسان زده است! می‌گوید اگر شما از این رسالت و از این حرف دست برندارید، تهدید می‌شوید؛ «لیمسّنّکم منّا عذاب الیم». آن‌وقت اینجاست که پیامبر در مقابله‌ی با این روش، باز به یک ضربه‌ی متقابل مضاعف دست می‌زند؛ «قالوا طائرکم معکم أ إن ذکّرتم بل انتم قوم مسرفون» این حادثه همیشه بوده، امروز هم هست. آن روز هم دنیا و دنیاداران در مقابل حرکت پیامبر، با چهره‌ی خشن و سرد و با کمال خشونت رفتار می‌کردند؛ مخصوص امروز نیست؛ اما در همه‌ی موارد هم آن جبهه‌ای که در نهایت عقب‌نشینی کرده، همان جبهه‌ی متکبر و مستکبر بوده است. اینجاست که تاریخ روز به روز تکامل پیدا کرده است. تفسیر الهی تاریخ، این است. تکامل تاریخ، یعنی این.
این مارکسیستهای غافل و بیچاره که چوب کج‌فهمی‌های خودشان را خوردند، این‌ها تکامل را «پیچیدگی» معنا می‌کردند. جامعه‌ی متکامل، یعنی جامعه‌ی پیچیده! هرچه جامعه پیچیده‌تر باشد، از لحاظ ارتباطات اجتماعی و اقتصادی و بعد هم تکنولوژی، متکاملتر است! معنای تکامل این نیست. تکامل، یعنی مفاهیم عالی را بهتر درک کردن، تخلق به اخلاق عالی را بیشتر پیدا کردن، و یک‌قدم به سوی یک معرفت صحیح جلو رفتن. به این ترتیب، بشریت قدم‌به‌قدم جلو آمده، تا به دوران نبوت خاتم رسیده؛ و امروز هم همان حرکت به سمت پیش ادامه دارد.

مربوط به :بیانات در دیدار ائمه‌ی‌ جمعه‌ی‌ سراسر کشور - 1370/06/25
عنوان فیش : روحانی‌ها, مارکسیسم
کلیدواژه(ها) : روحانی‌ها, مارکسیسم
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
روحانیت این کشور، جوانان را در مقابل تفکرات پُرجاذبه‌ی مارکسیسم واکسینه کرد و به آنان پادزهر زد.