• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1379/09/01

عوام و خواص از دیدگاه نهج‌‌البلاغه

مقوله خواص و عوام از جمله مباحثی است که از زمان‌های گذشته، همواره مورد توجه بوده است. یعنی حتی در ادوار گذشته نیز دو گروه خواص و عوام تشکیل‌دهنده محیط اجتماعی بوده‌اند.

جامعه به دلیل عملکرد منفی یکی از این دو گروه دچار انحطاط و گاهی به دلیل عملکرد مثبت آنان مسیر کمال و خوشبختی را طی می‌کند. البته اشتباهات خواص در امور اجتماعی اثر منفی و تخریبی بیشتری دارد ولی اگر عوام دچار اشتباهی شوند، میزان خسارت، بسیار کمتر خواهد بود، زیرا مسئولیت کمتری بر دوش آنها نهاده شده است. از سوی دیگر به همان میزان که اشتباهات خواص جبران‌ناپذیر است، عملکرد مثبت آنها در روند پیشرفت و خوشبختی جامعه نقش‌آفرین خواهد بود.  در این مقاله بحث بر سر این است که خواص و عوام چه کسانی هستند و ویژگی‌های آنان با توجه به دیدگاه نهج‌البلاغه چه می‌تواند باشد.

در یکی از توصیه‌های حضرت علی(ع) به مالک‌اشتر از دو طایفه عامه و خاصه نام برده شده و هر یک به اوصاف و ویژگی‌های منصف گشته‌اند.  «باید محبوب‌ترین کارها در نزد تو اموری باشند که در حق با میانه‌روی موافق‌تر و در عدالت عام‌تر و گسترده‌تر و با رضایت رعیت هماهنگ‌تر است. چرا که خشم عامه مردم، خشنودی خواص را بی‌اثر می‌سازد و ناخشنودی خاصان، در عین رضایت عموم جبران‌ناپذیر است و احدی از رعایا از نظر هزینه زندگی در حالت آسایش و صلح بر والی سنگین‌تر و به هنگام بروز مشکلات در همکاری کمتر و در اجرای انصاف ناراحت‌تر و به هنگام درخواست سؤال پراصرارتر و پس از اعطا و بخشش کم سپاس‌تر و به هنگام منع خواسته‌ها دیرعذرپذیرتر ودر ساعات رویارویی با مشکلات کم استقامت‌تر از خواص نمی‌باشند. ولی پایه دین و جمعیت مسلمین و ذخیره دفاع در برابر دشمنان، تنها عامه امت‌اند. بنابراین باید گوش تو به آنها و میل تو با آنان باشد.» (1)

در این نامه اوصافی از دو طایفه عامه و خاصه مطرح شده که حایز اهمیت است:
1ـ ‌رضایت عامه مردم خشم و نارضایتی خواص را بی‌اثر و خنثی می‌سازد و به دنبال آن عدم رضایت و خشنودی آنها ثمری نخواهد داشت.
2ـ هزینه خدماتی که دولت برای رفاه خواص متحمل می‌شود، سنگین‌تر و چند برابر است، چرا که خواص به هنگام مشکلات و گرفتاری با دولت همیاری و همپایی نمی‌کنند و در اجرای عدالت و حقوق، دلگیر و دلتنگ می‌شوند. برای رسیدن به خواسته‌های خویش پافشاری می‌کنند و پس از برآورده شدن خواسته‌های خود سپاسگزار کسی نمی‌گردد. دلیل، عذر و منطق برایشان بی‌معنی خواهد بود و در وسط معرکه جا خالی کرده و فرار می‌کنند.
3ـ عامه مردم دین‌دار و استوارکننده دین‌اند، شکوه و جلال و عظمت جماعت مسلمین را نمایش می‌دهند و در صحنه دفاع از امت ذخیره‌ای فناناپذیرند. همانطور که امام خمینی(ره) بیان داشتندکه مردم ولی‌نعمت ما هستند. اگر این عوام مردم نباشند خواص وجود پیدا نخواهد کرد و به همین دلیل است که امیرالمومنین(ع) به مالک توصیه می‌کند که «بنابراین باید گوش تو به آنها و میل تو با آنان باشد.»

صورت مساله این است که آیا می‌توان گفت که خصوصیت خواص به مالکیت و ثروت و دارایی آنهاست و عمومیتعامه به فقر و تنگدستی و ناداری آنها می‌باشد؟ و آیا می‌توان پذیرفت که عامه و خاصه کنایه از دو جبهه اقتصادی است که تمامیت جامعه را پر کرده است؟ یا اینکه مقصود از خاصه و عامه چیز دیگری غیر اینها می‌تواند باشد. آیا از دیدگاه نهج‌البلاغه مقصود از خواص همان مستکبرین هستند که در قالب ملا (چشمگیرها، آنانی که حشمت، جلال، شکوه و کبرایی‌شان چشم را خیره می‌کند) و مترف (عیاش‌ها، رفا‌ه‌طلبان بی‌درد) و ربان (راهب‌ها، کشیش‌ها، مرتاضان) و احبر(حبرها و خام‌خام‌ها) جلوه‌گری می‌کند و مقصود از عوام همان مستضعفینی هستند که با ویژگی‌های ایمان، توحید و جهاد     ضداستکباری و مخالف با دیکتاتوری و انحصارگری پدیدار می‌شوند؟

در پاسخ به این سؤال شایسته است نمونه‌های بیشتری از موارد استعمال این دو واژه ذکر شود تا مفهوم روشنی از آنها به دست آید. حال به مواردی از کاربرد واژه عامه در نهج‌البلاغه می‌پردازیم.
1ـ «وامر به معروف به دلیل مصلحت عموم مردم تشریح شده است.» (2)
2ـ «اگر قرار باشد که امامت و خلافت جز با حضور عموم مردم منعقد شود، هرگز راهی به سوی آن نتوان یافت.» (3)
3ـ «عموم مردم با من به خاطر زور و متاع دنیا بیعت نکردند.» (4)
4ـ «و این (احتکار مواد غذایی) راهی است که به عموم مردم ضرر می‌رساند.» (5)
5ـ «اگر حتما چنین می‌پندارید که من خطا کرده‌امو گمراه شده‌ام، پس چرا به گمراهی من، عموم امت محمد(ص) را گمراه می‌شمارید؟» (6)

با توجه به موارد فوق روشن می‌شود که واژه عامه به معنی عموم مردم وجمع خالص مردم می‌باشد و طبعاً شامل دسته‌های مختلف اجتماعی با هویت‌های گوناگون نیز می‌‌شود. خواه این گروهها بازاری باشند یا فرهنگی، کشاورز باشند یا صنعت‌گر، در هر صورت واژه عامه و عوام بر عموم مردم یک محدوده جغرافیایی یا یک نظام اطلاق می‌گردد. موارد کاربرد واژه خاصه در نهج‌البلاغه عبارتند از:

1ـ «پس بدان که برای زمامدار، خاصان و صاحبان اسراری هست که خودخواه و دست درازند و در داد و ستد با مردم، عدالت و انصاف را رعایت نمی‌‌کنند.» (7)
2ـ «پس اینان را (یعنی کسانی که با ستمگران و حاکمان جور همکاری نکرده و در گناهشان شریک نبوده‌اند) از خواص در خلوتها و مجلس‌های خود قرار بده.» (8)
3ـ‌ «نسبت به خداوند و نسبت به مردم از جانب خود و از جانب خواص خاندان خود انصاف به خرج بده.» (9)
4ـ «پس اگر خداوند کبر ورزیدن را به کسی اجازه می‌داد، حتما در مرحله نخست، آن را مخصوص پیامبران و اولیای خود می‌کرد.» (10)
5ـ «به درستی که جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای خواص و اولیای خود گشوده است.» (11)

از گفتار فوق می‌توان نتیجه گرفت که خواص به معنی گروه برجسته و مخصوص از مردم‌اند که توسط عوامل مختلف دینی و اخلاقی و یا اقتصادی و اجتماعی از سایر مردم متمایز شده‌اند و این گروه با خصوصیت‌های سلطه و قدرت، مال و مکنت، موقعیت و منزلت که در نهج‌البلاغه به تعبیرهای ملا، مترف، کبرا، رهبان و احبار و فقها و قضات و امثال آن در جامعه آشکار می‌شوند.

آمده است عامه یعنی مردمی که از همه خصوصیتهایمذکور محروم مانده‌اند، نه جاه و حشمت و جلال و عظمتی دارند و نه دارایی و ذخیره و ثروتی، و نه حیثیت و شأن و حرمتی. اینها نوعاً به فطرت اولیه انسانی و سلامت نفس نزدیکترند و به ارزشهای اخلاقی و کمالات ایمانی آراسته‌تر و به پذیرش حق و تسلیم در برابر آن متمایزترند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانی‌های خود بهتعریف واژه‌های خواص و عوام پرداخته و در خصوص واژه خواص فرموده‌اند: «خواص کسانی هستند که وقتی عملی انجام می‌دهند، موضع‌گیری می‌کنند، راهی را انتخاب می‌کنند، از روی فکر و تحلیل است. می‌فهمند و تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند. اینها خواصند.»

از منظر ایشان در بین خواص ممکن است افراد باسواد و بی‌سواد، روحانی، ثروتمند و فقیر، مخالف و موافق نظام باشند ولیکن در موضع‌گیری همانند عوام بدون فهم و تحلیل عمل نکنند. بلکه انتخابشان، تحلیلشان آگاهانه و مسئولانه خواهد بود(12) و به همین دلیل حضورشان و وجودشان در جامعه نقش‌آفرین خواهد بود. علت اینکه اکثریت عمده جامعه و یا به عبارت دیگر عوام در کوفه، حضرت علی(ع) و مسلم را رها کردند و به طرف معاویه رفتند، به دلیل موضع‌گیری غلط خواص طرفدار حق بود. مقام معظم رهبری در این مورد می‌فرمایند: «اگر خواص در هنگام خودش، کاری را که لازم است تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می‌کند و حسین‌بن‌علی‌ها به کربلا کشانده نمی‌شوند. اگر خواص، بد بفهمند، یا فهمیدند با هم اختلاف پیدا کردند معلوم است که در تاریخ کربلا تکرار خواهد شد.» (13) ایشان در یکی از خطبه‌های نماز جمعه(13) علت لغزش خواص را انحراف از چهار چیز دانسته که با رنگ باختن این چهار اصل زمینه انحراف پدید آمد:
1ـ‌عبودیت
2ـ معرفت
3ـ عدالت
4ـ محب

مشکل حضرت علی(ع) در زمان حکومتش خواص بودند که حق را فهمیدند و به آن عمل نکردند و یا اینکه بد فهمیدند و در بین آنها اختلاف به وجود آمد و همین امر موجب شد که حضرت علی(ع) در نهایت مظلومیت در مسجد و به هنگام نماز به دست همان خواص به شهادت برسد و شهادت امام در محراب برای مردم تعجب‌برانگیز باشد. و این سؤال برایشان پدید آمد که مگر علی نماز هم می‌خواند! چرا این سؤال در ذهن مردم خطور می‌کند؟ چون دشمنان آن حضرت و خواص باطل و خواص کج‌اندیش که فریفته ثروت، قدرت، شوکت و شهرت شده بودند علیه آن حضرت تبلیغات تخریبی نمودند و جو را علیه امام مسموم کردند. در این زمان یعنی نظام جمهوری اسلامی جایگاه خواص چگونه است؟

با نگرش به گفتار حضرت علی(ع) و رهبری نظام به خوبی آشکار می‌شود خواص جامعه چه کسانی هستند و الان در چه وضعیتی قرار دارند و آیا آن چهار اصل را به درستی انجام می‌دهند؟ آیا خواص جامعه به عبادت خود می‌پردازند؟ آیا خواص جامعه ما بندگی خدا را می‌کنند یا بندگی و عبودیت اقوام، جناح‌ها و گروههای سیاسی خود را؟ آیا خواص جامعه ما دغدغه عدالت اجتماعی را دارند؟ آیا آنها به فکر طبقه محروم جامعه که از فقر اقتصادی ایمان خود را از دست می‌دهند، افتاده‌اند و چاره‌ای اندیشیده‌اند تا فاصله طبقاتی کمتر شود؟

تورم، بیکاری، ناهنجاری‌های اجتماعی و... مشکلاتی است که باید خواص مشکل‌گشای آنها باشند. آیا بهتر نبود که خواص جامعه ما به جای تحریک خشونت، محبت را در جامعه تزریق می‌کردند تا امروز عقده‌ها تبدیل به انفجار نمی‌شد؟ و چه زیبا بود که مسئولان و خواص حق‌طلب به جای دعواهای سیاسی، قدرت‌طلبی و ثروت‌اندوزی، معرفت خود را نسبت به ولی‌نعمتهای انقلاب و نظام افزایش می‌داند تا امروز دچار این تشویش‌ها و نگرانی‌ها نمی‌شدیم. چه زیباست خواص جامعه ما، خودشان را وقف بدنه اصلی جامعه قرار دهند و از قوم‌گرایی و جناح‌بندی‌های سیاسی و انحصارگرایی پرهیز کنند چرا که اگر خواص جامعه، عوام را فراموش کنند، قطعا عوام نیز آنهارا فراموش خواهند کرد. اگر خواص جامعه تحلیل‌های غلط به جامعه ارائه کنند، به طور طبیعی مسیر حرکت جامعه به انحراف کشیده خواهد شد.

اگر خواص جامعه اختلاف‌‌نظرهایی مبنایی داشته باشند، جامعه شهروندان نیز به دو دستگی روی خواهند آورد. بنابراین شایسته است که خواص چهار اصل عبادت ـ معرفت ـ عدالتو محبت را افزایش دهند تا جامعه دینی ما دچار افسردگی و ازهم‌گسیختگی نگردد و همان چیزی که امام علی(ع) فرمودند خشنودی عامه، ناخشنودی خواص را در هدایت جامعه بی‌اثر خواهد ساخت و این همان رویه‌ای بود که رهبر انقلاب اسلامی دنبال می‌کردند.




پاورقی
1ـ‌نامه 53 امام علی(ع).
2ـ نهج‌البلاغه ـ حکمت 244ـ والامر بالمعروف مطحه العوام.
3ـ نهج‌البلاغه ـ‌خطبه 172: لئن کانت الامامه لا تتقدت حتی تحضرها عامه الناس فما الی ذالک سبیل.
4ـ نهج‌البلاغه نامه 54: و ان العامه لم تبایعنی لسلطان غاصب و لا لعرض حاضر.
5ـ نامه 53 و ذلک باب مضره للعامه.
6ـ خطبه 172: فان ابیتم الا ان ترعموا انی اخطاءت وطلت فی قلم تظلمون عامه امه محمد(ص) بضلالی.
7ـ نهج‌البلاغه نامه 53: و قله انصاف فی معامله.
8ـ نهج‌البلاغه نامه 53.
9ـ نهج‌البلاغه نامه 53.
10ـ نهج‌البلاغه خطبه 234.
11ـ نهج‌البلاغه خطبه 27.
12ـ آیت‌الله خامنه‌ای ـ روزنامه قدس ـ ویژه‌نامه ـ سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه در خرداد ماده 1375.
13ـ همان.
14ـ روزنامه اطلاعات 30 فروردین 1379 ص6.