1380/01/01
اقتدار ملی در سایه رفتار علوی
اقتدار ملی به عنوان یکی از مباحث اساسی در شرایط کنونی کشور، از ابعاد مختلفی مورد توجه قرار میگیرد. تردیدی نیست مردم پایه اصلی هرم اقتدار ملیاند و بار اصلی اقتدار هر ملتی بر دوش مردمی است که هویت انسانی ملی آن جامعه را تشکیل میدهند. اقتدار به هر معنایی که باشد و پیشزمینهها و شرایط آن هر چه باشد اما بیشک بخش اصلی مسئولیت بر دوش مردم است. اعضای جامعه با ایفای نقش بیبدیل خود به فراخور سهمی که برعهده دارند، «قاعده» هرم اقتدار آن جامعه و ملت را فراهم میسازند. اینکه در تقویت و تعمیق اقتدار ملی در دو بعد داخلی و خارجی، این قاعده چه مسئولیتها و وظایفی را بر عهده دارد و اینکه این قاعده در جامعه اسلامیما با ویژگیهای خود چگونه تعریف میشود و اینکه اساسا «اقتدار ملی» به چه معنایی است و آیا در هر جامعه و متناسب با ویژگیهای انسانی، اعتقادی، طبیعی و سیاسی آن، تعریف ویژهای میطلبد و پرسشهایی از این دست را باید در جای دیگر بررسی کرد؛ اما بیشک، حکومت و نظام سیاسی جامعه نیز در طراز نقش و سهم بیبدیل مردم، در دستیابی به اقتدار ملی و تقویت آن نقش و مسئولیت دارد و تنها با پاسخگویی و عمل به مسئولیتها و تکالیف خویش است که میتوان به آنچه اینک به نام «اقتدار ملی» خوانده میشود، دستیافت.
چه اینکه اگر ملتی به مسئولیتهای خویش در مقابل قانون و حکومت و هر آنچه که برخاسته از هویت جمعی و ملی او میباشد تن ندهد و به طراز مطالبات خویش از حکومت، به ایفای نقش ملی و عمل به مسئولیتهای مرتبط به آن نپردازد، به همان میزان از اقتدار ملی که چیزی جز اقتدار جامعه، مرکب از ملت و دولت نیست، کاسته است. تنظیم درست حقوق متقابل دولت و مردم و ادای متقابل آن است که مناسبات سالم اجتماعی و علقهها و رشتههای مستحکم آن را ایجاد میکند و موجب استواری دین و ارزشهای متعالی و مشترک مردم میشود. تنها در این صورت است که به مفاد گفته امیرالمؤمنین(ع)، میتوان از اقتدار ملی سخن گفت و جامعهای استوار همراه با نظامی قدرتمند در داخل و در عرصه جهانی داشت.
امیرالمؤمنین(ع) در سخنی که در صفین ایراد کرده و نه در شرایط آرام جامعه، که سخن راندن درباره حقوق مردم امری دشوار نخواهد بود، پس از تأکید بر برابری حقوق و تکالیف آحاد جامعه و اینکه هر حقی منشأ تکلیفی است و هر تکلیفی، حقی را در جامعهایجاد میکند، به بزرگترین و بااهمیتترین بخش حقوق اشاره میکند که حقوق و تکالیف متقابل حکومت و مردم میباشد. و آن را دستگاه الفت و پیوندهای سالم اجتماعی و مایه استواری دین میشمارد و اصلاح مردم را تنها در سایه صلاح حاکمان و صلاح حاکمان را در سایه مستقیم بودن و راستکرداری مردم معرفی میکند، آن گاه میافزاید: «فاذا ادّت الرعیةُ الی الوالی حقه و ادّی الوالی الیها حقّها عزّ الحق بینهم، و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل، و جرتْ علی أَذْلالها السننُ فصلُح بذلک الزمانُ و طُمع فی بقاء الدولة ویئستْ مطامعُ الاعداء؛ (1) آن گاه که مردم، حق زمامدار را ادا کنند و زمامدار حق مردم را ادا کند، حق در میان آنان استوار [عزیز] گردد و راهها و برنامههای دین بر پا شود و نشانههای عدالت راست شود و برگرده رام آن، سنتها و روشهای نیک [الهی] جریانیابد، و بدین سان، روزگار سالم گردد و در بقای حکومت امید رود و طمعورزیهای دشمنان به ناامیدی گراید.»
اختلاف کلمه، پدید آمدن نشانهها و راههای ستم، گسترش فساد در دین، رها شدن راهها و روشهای نیک، در نتیجه: هواپرستی، تعطیلی احکام الهی، گسترش ناهنجاریهای مردم، بیپروایی در برابر پایمال شدن حقوق و ارتکاب گناهان بزرگ، و در نتیجه: «ذلت» نیکان و «عزت» بدان و شدت گرفتن پیامدهای ناگوار الهی آن، اموری است که در ادامه سخن علی(ع) در مقابل، به عنوان تبعات نافرمانی و قانونشکنی مردم ازیک سو، و ستم و زورگویی حاکم از سوی دیگر، گوشزد شده است.
آنچه در این فرصت مورد نظر است، توجه دادن به مسئولیت و نقشی است که در تقویت و حفظ اقتدار ملی بر عهده خود نظام اسلامی و دستگاه مدیریت کشور میباشد. این نقش و مسئولیت در این بخش، طبعا به فراخور حوزه اختیارات و وظایف بر مجموعه دستگاهها و مسئولانی که بار مدیریت کشور را بر عهده دارند توزیع میگردد و از همین روی است که در این بخش، بیشترین مسئولیت در گسترش، تقویت و حفظ اقتدار ملی را، رهبری نظام بر عهده دارد و پس از آن، ریاست جمهوری است که دومین مقام رسمی کشور میباشد و سپس دیگر دستگاههای نظام.
از طرف دیگر، اگر تقویت و حفظ آنچه به نام اقتدار ملی خوانده میشود را مجموعا برخاسته از دو بخش حکومت و مردم و مجموع ویژگیها و عملکرد آن دو بدانیم ـ چنان که غیر از این نیز نمیتواند باشد ـ هر نیمه تنها در سایه تحقق نیمه دیگر و به شرط آن، تأثیرگذار و عامل دستیابی به اقتدار خواهد بود.یک حکومت حتی اگر بهترین شرایط را دارا باشد و به همه مسئولیتهای خود عمل کند، چیزی از حقوق جامعه و آحاد مردم را فرو نگذارد، و حتی از بهترین منابع مالی و موقعیت طبیعی برخوردار باشد، نظام ارزشی و خاستگاه قوانین و مقررات و سلوک حکومتی آن، همه الهی باشد، حتی انسان کامل و شایستهای چون امیرالمؤمنین(ع) زمامداری آن را بر عهده داشته باشد، اما مردمان آن، تن به مسئولیتهای خویش ندهند و تنها به مطالبات خود از نظام حاکم چشم بدوزند و وظایف خود را نادیده بگیرند و چنان شود که به تعبیر علی(ع) «کار من و شمایکسان نیست، من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خودتان»، (2) پرواضح است که آن حکومت نیز نمیتواند حکومتی مقتدر باشد و نقش خویش را در دستیابی به اقتدار ملی ایفا کند و «لارأی لمن لایطاع». (3)
چه اینکه در تحلیل و ارزیابی سطح اقتدار حکومت علی(ع) با همین مشکل اساسی مواجه میگردیم؛یعنی مشکل نافرمانی و مسئولیتگریزی شهروندان و توده جامعه. سوی دیگر موضوع نیز همین است؛ اگر حکومت به مسئولیتهای خود در برابر مردم به شایستگی عمل نکند و مسئولان آن، در لباس خدمتگزاری، تنها مردم را در خدمت حکومت و دستاندرکاران آن، پندارند و به فراخور شایستگی، وظیفهشناسی و ادای مسئولیت از سوی مردم، به آنان خدمت نکنند و شرط مردمداری را به جا نیاورند، راهی برای دستیابی به اقتدار ملی وجود نخواهد داشت جز آنکه آن ملت، نخست اقتدار خود را در اصلاح حکومت و تصحیح سلوک زمامداران خویش به کار گیرد و زمینه استوارسازی اقتدار ملی را فراهم آورد.
روی سخن اینک متوجه همین بخش است،یعنی مسئولیتی که نظام اسلامیو مسئولان آن در بازنگری، سالمسازی، تصحیح روشها و تقویت سلوک شایسته خود بر عهده دارند.یک نظام سیاسی برای تقویت اقتدار ملی، طبعا مسئولیتهای مستقیمی را بر عهده دارد که مستقیما جزء زیرمجموعه کارکردهای نظام برای گسترش، تقویت و حفظ اقتدار ملی به شمار میرود اما تردیدی نیست ـ چنان که در سخن علی(ع) گذشت ـ آنچه بیش از همه در این بخش برای کسب اقتدار ملی و تقویت و تعمیق آن، هم در بعد داخلی و هم در عرصه جهانی نقش ایفا میکند عمل کردن نظام به وظایف خود و اصلاح سلوک حکومتی و ادای حقوقی است که بر عهده آن است، یعنی همان اموری که نوعا، مستقیما در حوزه عملکردهای حکومت برای تقویت اقتدار ملی به شمار نمیرود اما نقش نخست را برعهده دارد. به عنوان مثال، آیا میتوان از اقتدار ملی سخن گفت اما از عدالت اجتماعی و مبارزه با تبعیض سخنی نگفت. آیا جامعهای که در آن مردمانش از بیعدالتی رنج میبرند و اقلیتی حقوق اکثریت را پایمال خواست خود میکنند، میتواند جامعهای مقتدر باشد؛یعنی جامعهای که در آن قانون حرف اول را بزند، و هر کس بتواند از حقوق خود دفاع کند، و هر دستگاهی در حوزه اختیارات خویش به راحتی بتواند به وظایف خود عمل کند، و آتش تفرقه و دشمنی و اختلافات داخلی نتواند تار و پود آن را بسوزاند و مناسبات «بنیان»های اجتماعی ـ همان که در کلام علی(ع) با نام «نظام الفت» از آن نام برده شده است ـ چنان استوار و «مرصوص» باشد که هیچ بیگانهای نتواند در آن نفوذ کند. و آیا نقش و مسئولیت حکومت در مبارزه با بیعدالتی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را میتوان نادیده گرفت.
و یا اگر میان ملتی، قانون و قانونگذاری، توسط صاحبان قدرت و نفوذ، نادیده گرفته شد ویا به ابزاری برای دستیابی به خواستهای ناموجه آنان تبدیلیا تفسیر گشت، آیا میتوان روابط اجتماعی و مناسبات میان آحاد جامعه و دستگاههای نظام را بر محور قانون به عنوان «میثاق عملی» مورد اتفاق شهروندان و حکومت، شکل داد و جامعهای مقتدر و قانونمدار را که همه در آن بر گرد شمع قانون میگردند، ارائه کرد. ملتی که مدار مناسبات اجتماعی آن به ویژه در روابط متقابل حکومت و مردم، قانون نباشد، آیا میتواند دستاوردی به نام «اقتدار ملی» داشته باشد. و یا اگر حکومت با تکیه بر قدرت خویش و خلط مقوله «قدرت» و «اقتدار»، به جای تکریم و پاس داشتن حرمت آحاد جامعه و بها دادن به خواست عمومی و اراده جمعی آنان، خواسته و ناخواسته، مستقیم و غیرمستقیم، به تحقیر شخصیت انسانی و اراده اجتماعی آنان پرداخت و آنان را به گونهای بار آورد یا معرفی کرد که اینان مردمانی هستند که حتی توان شناخت مصلحت خود را ندارند و همواره باید آنان را حتی در حوزههایی که اسلام، نظر متعیّنی ندارد، ارشاد و مراقبت و سرپرستی کرد، آیا میتوان انتظار ملتی مقتدریا اقتدار ملی را داشت.
این است که بی هیچ تردیدی کسب اقتدار ملی به معنای کامل آن جز در سایه سلوک شایسته حکومت و ادای حقوق جامعه و عمل به تکالیف و مسئولیتهایی که بر عهده آن است، به دست نمیآید و در جامعهای با ویژگیهای جامعه اسلامی و انقلابی ما و ارزشهایی که بر آن حاکم است، این مهم جز در سایه همسانسازی و لااقل همجهتسازی رفتار نظام و گردش کار حکومت با «رفتار علویّ» تحقق نخواهدیافت و همزمانی طرح «اقتدار ملی» از سوی رهبری معظم انقلاب به عنوان شعار سال و تأکید بر رفتار علوی، در پی سالی که برای شناخت و بزرگداشت شخصیت علی(ع) و حکومت وی سپری کردیم، این فرصت را پیش روی میگذارد که نظام اسلامی و همه مسئولان، «اقتدار ملی» را در سایه پیشه کردن بیش از پیش سلوک علوی بجویند و نقش خویش را در این امر مهم به گونهای شایسته ادا کنند.
امیرالمؤمنین علی(ع) که حکومت علوی بر مدار انگشت امامت و رهبری وی میچرخد چنان امر خداترسی و ایمان به حفظ حقوق مردم و ترس از ستم، در وجود او استوار است و چنان با همه وجود، خود را در خدمت حق و عدالت میداند و «حق» چنان در نگاه او بزرگ است که به خدا سوگند میخورد اگر همه آسمانها و زمین را به او بدهند تا به ناحق پوست جویی را از دهان مورچهای باز گیرد، نخواهد کرد. (4) در حالی که چنان خود را دلیر، و قلب خویش را استوار، و روح خود را مقتدر میداند که به خدا سوگند میخورد اگر گُرده زمین پر از دشمن گردد و او یک تنه در برابرشان قرار گیرد باکی نداشته و دچار وحشت نمیگردد (5) و این چنین است که مردم، چنان سلوک علی(ع) را بر مدار حق و عدالت میدانند و بر این اساس چنان در دفاع از حقوق خود احساس امنیت و اقتدار میکنند که بیهیچ نگرانی، اگر بخواهند از کوچکترین حق خود ـ حتی اگر در واقع حق آنان نباشد ـ دفاع میکنند. نگاه کنید این نمونه را: «و استظلّیوما فی حانوت من المطر فنحّاه صاحب الحانوت (6)؛ روزی [امیرالمؤمنین(ع)] برای در امان ماندن از بارش باران، در سایهبان دکانی پناه گرفت، ولی صاحب دکان او را از آنجا راند»!!
اقتدار جامعه در مناسبات خود با حکومت از این بالاتر که به راحتی، شهروند حکومت به خود اجازه میدهد حتی شخص اول کشور را که چند لحظهای از شدت باران به زیر سایهبان مغازه وی پناه آورده، براند و از آنجا دور کند! و او نیز بیهیچ دشواری و خط و نشانکشی، دوباره، بیپناه به زیر باران برگردد؛ در حالی که ماندن چند لحظه او در آنجا ضرری را نیز متوجه صاحب دکان نمیکرد!
امیرالمؤمنین(ع) در مدیریت جامعه بر اساس عدل و حق و حفظ حقوق مردم و رسیدگی به محرومان و همدردی با ضعیفان و گرسنگان، آن قدر «کفّ نفس» و قدرت روحی دارد که حتی احتمال نیازمندی و گرسنگییکی از مردمان حکومتش در دوردستترین نقاط، او را از بهره جستن از غذای لذیذ و سفره رنگین و نان گندم و لباس گران باز دارد، در حالی که به گفته خودش اگر میخواست راه برای او باز بود. (7)
روح لطیف و ملکوتی آن بزرگوار در عین لطافت و غیرت الهی ـ انسانیاش که آدمیرا سزاوار دقمرگ شدن به خاطر ربودن زیورآلات از زنان نامسلمان میداند، آن قدر مقتدر است و بر اطرافیان و نزدیکان خود مسلط است که حتی چهرههای رنگپریده و سیاه فرزندان گرسنه برادر و مراجعات پی در پی او برای گرفتنیک من گندم، نه تنها نمیتواند وی را از موضع «حق» و «عدالت» متزلزل کند، بلکه آن عکسالعمل تند را نسبت به عقیل نشان میدهد که بارها شنیده و خواندهایم. این روح بزرگ و پرتوان علی(ع) و ایمان استوار و صداقت پولادین وی است که آن چنان او را مقتدر ساخته است که در همه عمر، چه در سالهای حکومت و چه پیش از آن، یک سخن دروغ حتی با توجیه بر زبان نرانده است. (8) همین روح استوار و دل شجاع که هیچ گاه در مقابل دشمنان ذرهای دچار خوف و نگرانی نشد، یک بار در خانه نشسته بود، صدای ماهیتابه را شنید که گویا همسرش بخش لذیذی از گوشت شتر را سرخ میکند. از جا برخاست در حالی که با تندی میگفت: «در خانه علی بنابیطالب، کباب چنین گوشتی؟!» به گونهای که همسرش وحشت کرد. به حضرت(ع) توضیح دادند که خویشان همسرت شتری کشتهاند و سهمی به او هدیه دادهاند. آن وقت فرمود: بخورید! گوارایتان باد! عکسالعمل حضرت به خاطر این بود که «ترسید» هدیهای از طرف مردم باشد: «و انما خاف أنیکون هدیة من بعض الرعیة.» (9) برای علی(ع) دشوار نیست که اگر خطایی هر چند با توجیه از سوی نزدیکترین افرادش سر زند، با صدای بلند، بر بالای منبر بر زبان آورد تا درس عبرتی برای نزدیکان، و اطرافیان و دیگر مردمان باشد، چنان که نمونه آن در تاریخ آمده است. (10)
اگر علی(ع) چنین اقتداری نداشته باشد که بتواند بر اطرافیان و نزدیکان خود مراقبت کند و دست آنان را از امکانات ناحق قطع کند، آیا میتواند حکومتی مقتدر را رهبری کند که «صالحان» در مصدر امور آن قرار گیرند و «قانون» و «عدالت» محور جریان امور باشد و از چنان اقتداری برخوردار باشد که حکم خدا را در باره هر کس و هر چیز، چه دور و چه نزدیک جاری سازد. و این چنین بود کهیک روز پیش از شهادت حضرت (ع) مردمیکه برای عیادتش آمده بودند همگی شهادت دادند که وی در طول حکومتش، اموال عمومیآنان را کاملاً حفظ کرده است و از دنیای آنان خود را باز داشته و در اجرای احکام آنان رشوه نگرفته و از بیتالمال مسلمانان حتی به اندازه یک ریسمان پای شتر نیز استفاده نکرده و از مال خودش نیز به قدر کفاف و بخور و نمیر خورده است و گواهی دادند که دورترین مردم در پیش او، نزدیکترین افراد او بودند: «دخل الناس علیه قبل أنیستشهد بیوم فشهدوا جمعیا انّه قد وفّر فیئهم و ظلف عن دنیاهم و لمیرتش فی احکامهم و لمیتناول من بیت مال المسلمین مایساوی عقالاً و لمیأکل من مال نفسه الا قدر البلغة، و شهدوا جمیعا أنّ أبعد الناس منه منزلة أقربهم منه.» (11) و این همه، تنها اشارهای کوتاه به اقتدار روحی امیرالمؤمنین (ع) و اراده استوار وی برای اجرای عدالت و حفظ حقوق مردم میباشد که فقط بخشی از مسئولیتهای گسترده حکومت را شامل میگردد؛ مسئولیتهایی که تنها با عمل به آنهاست که سهم حکومت در کسب، تقویت و حفظ «اقتدار ملی» ادا میشود. مسئولیتها و وظایفی که بخشی از آنها در دو شماره گذشته مجله که به عنوان ویژهنامه حکومت علوی انتشاریافت، در قالب تبیین رفتار حکومتی علوی، پیش روی علاقهمندان گذاشته شد.
پینوشتها
1 ـ نهجالبلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه 216، ص333.
2 ـ «لیس امری و امرکم واحدا، انی اریدکم للّه و انتم تریدوننی لانفسکم»؛ نهجالبلاغه، همان، خطبه 136، ص194.
3 ـ همان، خطبه 27، ص71.
4 ـ همان، خطبه 224، ص347.
5 ـ همان، نامه 62، ص452.
6 ـ بحارالانوار، ج40، ص115.
7 ـ نهجالبلاغه، نامه 45، ص417.
8 ـ «و اللّه ... ولا کذبت کذبة» و «و ما وجد لی کذبة فی قولٍ»؛ همان، خطبه 16، ص57، و خطبه 192، ص300.
9 ـ بحارالانوار، ج40، ص108.
10. همان. ص 116.
11 ـ همان.
چه اینکه اگر ملتی به مسئولیتهای خویش در مقابل قانون و حکومت و هر آنچه که برخاسته از هویت جمعی و ملی او میباشد تن ندهد و به طراز مطالبات خویش از حکومت، به ایفای نقش ملی و عمل به مسئولیتهای مرتبط به آن نپردازد، به همان میزان از اقتدار ملی که چیزی جز اقتدار جامعه، مرکب از ملت و دولت نیست، کاسته است. تنظیم درست حقوق متقابل دولت و مردم و ادای متقابل آن است که مناسبات سالم اجتماعی و علقهها و رشتههای مستحکم آن را ایجاد میکند و موجب استواری دین و ارزشهای متعالی و مشترک مردم میشود. تنها در این صورت است که به مفاد گفته امیرالمؤمنین(ع)، میتوان از اقتدار ملی سخن گفت و جامعهای استوار همراه با نظامی قدرتمند در داخل و در عرصه جهانی داشت.
امیرالمؤمنین(ع) در سخنی که در صفین ایراد کرده و نه در شرایط آرام جامعه، که سخن راندن درباره حقوق مردم امری دشوار نخواهد بود، پس از تأکید بر برابری حقوق و تکالیف آحاد جامعه و اینکه هر حقی منشأ تکلیفی است و هر تکلیفی، حقی را در جامعهایجاد میکند، به بزرگترین و بااهمیتترین بخش حقوق اشاره میکند که حقوق و تکالیف متقابل حکومت و مردم میباشد. و آن را دستگاه الفت و پیوندهای سالم اجتماعی و مایه استواری دین میشمارد و اصلاح مردم را تنها در سایه صلاح حاکمان و صلاح حاکمان را در سایه مستقیم بودن و راستکرداری مردم معرفی میکند، آن گاه میافزاید: «فاذا ادّت الرعیةُ الی الوالی حقه و ادّی الوالی الیها حقّها عزّ الحق بینهم، و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل، و جرتْ علی أَذْلالها السننُ فصلُح بذلک الزمانُ و طُمع فی بقاء الدولة ویئستْ مطامعُ الاعداء؛ (1) آن گاه که مردم، حق زمامدار را ادا کنند و زمامدار حق مردم را ادا کند، حق در میان آنان استوار [عزیز] گردد و راهها و برنامههای دین بر پا شود و نشانههای عدالت راست شود و برگرده رام آن، سنتها و روشهای نیک [الهی] جریانیابد، و بدین سان، روزگار سالم گردد و در بقای حکومت امید رود و طمعورزیهای دشمنان به ناامیدی گراید.»
اختلاف کلمه، پدید آمدن نشانهها و راههای ستم، گسترش فساد در دین، رها شدن راهها و روشهای نیک، در نتیجه: هواپرستی، تعطیلی احکام الهی، گسترش ناهنجاریهای مردم، بیپروایی در برابر پایمال شدن حقوق و ارتکاب گناهان بزرگ، و در نتیجه: «ذلت» نیکان و «عزت» بدان و شدت گرفتن پیامدهای ناگوار الهی آن، اموری است که در ادامه سخن علی(ع) در مقابل، به عنوان تبعات نافرمانی و قانونشکنی مردم ازیک سو، و ستم و زورگویی حاکم از سوی دیگر، گوشزد شده است.
آنچه در این فرصت مورد نظر است، توجه دادن به مسئولیت و نقشی است که در تقویت و حفظ اقتدار ملی بر عهده خود نظام اسلامی و دستگاه مدیریت کشور میباشد. این نقش و مسئولیت در این بخش، طبعا به فراخور حوزه اختیارات و وظایف بر مجموعه دستگاهها و مسئولانی که بار مدیریت کشور را بر عهده دارند توزیع میگردد و از همین روی است که در این بخش، بیشترین مسئولیت در گسترش، تقویت و حفظ اقتدار ملی را، رهبری نظام بر عهده دارد و پس از آن، ریاست جمهوری است که دومین مقام رسمی کشور میباشد و سپس دیگر دستگاههای نظام.
از طرف دیگر، اگر تقویت و حفظ آنچه به نام اقتدار ملی خوانده میشود را مجموعا برخاسته از دو بخش حکومت و مردم و مجموع ویژگیها و عملکرد آن دو بدانیم ـ چنان که غیر از این نیز نمیتواند باشد ـ هر نیمه تنها در سایه تحقق نیمه دیگر و به شرط آن، تأثیرگذار و عامل دستیابی به اقتدار خواهد بود.یک حکومت حتی اگر بهترین شرایط را دارا باشد و به همه مسئولیتهای خود عمل کند، چیزی از حقوق جامعه و آحاد مردم را فرو نگذارد، و حتی از بهترین منابع مالی و موقعیت طبیعی برخوردار باشد، نظام ارزشی و خاستگاه قوانین و مقررات و سلوک حکومتی آن، همه الهی باشد، حتی انسان کامل و شایستهای چون امیرالمؤمنین(ع) زمامداری آن را بر عهده داشته باشد، اما مردمان آن، تن به مسئولیتهای خویش ندهند و تنها به مطالبات خود از نظام حاکم چشم بدوزند و وظایف خود را نادیده بگیرند و چنان شود که به تعبیر علی(ع) «کار من و شمایکسان نیست، من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خودتان»، (2) پرواضح است که آن حکومت نیز نمیتواند حکومتی مقتدر باشد و نقش خویش را در دستیابی به اقتدار ملی ایفا کند و «لارأی لمن لایطاع». (3)
چه اینکه در تحلیل و ارزیابی سطح اقتدار حکومت علی(ع) با همین مشکل اساسی مواجه میگردیم؛یعنی مشکل نافرمانی و مسئولیتگریزی شهروندان و توده جامعه. سوی دیگر موضوع نیز همین است؛ اگر حکومت به مسئولیتهای خود در برابر مردم به شایستگی عمل نکند و مسئولان آن، در لباس خدمتگزاری، تنها مردم را در خدمت حکومت و دستاندرکاران آن، پندارند و به فراخور شایستگی، وظیفهشناسی و ادای مسئولیت از سوی مردم، به آنان خدمت نکنند و شرط مردمداری را به جا نیاورند، راهی برای دستیابی به اقتدار ملی وجود نخواهد داشت جز آنکه آن ملت، نخست اقتدار خود را در اصلاح حکومت و تصحیح سلوک زمامداران خویش به کار گیرد و زمینه استوارسازی اقتدار ملی را فراهم آورد.
روی سخن اینک متوجه همین بخش است،یعنی مسئولیتی که نظام اسلامیو مسئولان آن در بازنگری، سالمسازی، تصحیح روشها و تقویت سلوک شایسته خود بر عهده دارند.یک نظام سیاسی برای تقویت اقتدار ملی، طبعا مسئولیتهای مستقیمی را بر عهده دارد که مستقیما جزء زیرمجموعه کارکردهای نظام برای گسترش، تقویت و حفظ اقتدار ملی به شمار میرود اما تردیدی نیست ـ چنان که در سخن علی(ع) گذشت ـ آنچه بیش از همه در این بخش برای کسب اقتدار ملی و تقویت و تعمیق آن، هم در بعد داخلی و هم در عرصه جهانی نقش ایفا میکند عمل کردن نظام به وظایف خود و اصلاح سلوک حکومتی و ادای حقوقی است که بر عهده آن است، یعنی همان اموری که نوعا، مستقیما در حوزه عملکردهای حکومت برای تقویت اقتدار ملی به شمار نمیرود اما نقش نخست را برعهده دارد. به عنوان مثال، آیا میتوان از اقتدار ملی سخن گفت اما از عدالت اجتماعی و مبارزه با تبعیض سخنی نگفت. آیا جامعهای که در آن مردمانش از بیعدالتی رنج میبرند و اقلیتی حقوق اکثریت را پایمال خواست خود میکنند، میتواند جامعهای مقتدر باشد؛یعنی جامعهای که در آن قانون حرف اول را بزند، و هر کس بتواند از حقوق خود دفاع کند، و هر دستگاهی در حوزه اختیارات خویش به راحتی بتواند به وظایف خود عمل کند، و آتش تفرقه و دشمنی و اختلافات داخلی نتواند تار و پود آن را بسوزاند و مناسبات «بنیان»های اجتماعی ـ همان که در کلام علی(ع) با نام «نظام الفت» از آن نام برده شده است ـ چنان استوار و «مرصوص» باشد که هیچ بیگانهای نتواند در آن نفوذ کند. و آیا نقش و مسئولیت حکومت در مبارزه با بیعدالتی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را میتوان نادیده گرفت.
و یا اگر میان ملتی، قانون و قانونگذاری، توسط صاحبان قدرت و نفوذ، نادیده گرفته شد ویا به ابزاری برای دستیابی به خواستهای ناموجه آنان تبدیلیا تفسیر گشت، آیا میتوان روابط اجتماعی و مناسبات میان آحاد جامعه و دستگاههای نظام را بر محور قانون به عنوان «میثاق عملی» مورد اتفاق شهروندان و حکومت، شکل داد و جامعهای مقتدر و قانونمدار را که همه در آن بر گرد شمع قانون میگردند، ارائه کرد. ملتی که مدار مناسبات اجتماعی آن به ویژه در روابط متقابل حکومت و مردم، قانون نباشد، آیا میتواند دستاوردی به نام «اقتدار ملی» داشته باشد. و یا اگر حکومت با تکیه بر قدرت خویش و خلط مقوله «قدرت» و «اقتدار»، به جای تکریم و پاس داشتن حرمت آحاد جامعه و بها دادن به خواست عمومی و اراده جمعی آنان، خواسته و ناخواسته، مستقیم و غیرمستقیم، به تحقیر شخصیت انسانی و اراده اجتماعی آنان پرداخت و آنان را به گونهای بار آورد یا معرفی کرد که اینان مردمانی هستند که حتی توان شناخت مصلحت خود را ندارند و همواره باید آنان را حتی در حوزههایی که اسلام، نظر متعیّنی ندارد، ارشاد و مراقبت و سرپرستی کرد، آیا میتوان انتظار ملتی مقتدریا اقتدار ملی را داشت.
این است که بی هیچ تردیدی کسب اقتدار ملی به معنای کامل آن جز در سایه سلوک شایسته حکومت و ادای حقوق جامعه و عمل به تکالیف و مسئولیتهایی که بر عهده آن است، به دست نمیآید و در جامعهای با ویژگیهای جامعه اسلامی و انقلابی ما و ارزشهایی که بر آن حاکم است، این مهم جز در سایه همسانسازی و لااقل همجهتسازی رفتار نظام و گردش کار حکومت با «رفتار علویّ» تحقق نخواهدیافت و همزمانی طرح «اقتدار ملی» از سوی رهبری معظم انقلاب به عنوان شعار سال و تأکید بر رفتار علوی، در پی سالی که برای شناخت و بزرگداشت شخصیت علی(ع) و حکومت وی سپری کردیم، این فرصت را پیش روی میگذارد که نظام اسلامی و همه مسئولان، «اقتدار ملی» را در سایه پیشه کردن بیش از پیش سلوک علوی بجویند و نقش خویش را در این امر مهم به گونهای شایسته ادا کنند.
امیرالمؤمنین علی(ع) که حکومت علوی بر مدار انگشت امامت و رهبری وی میچرخد چنان امر خداترسی و ایمان به حفظ حقوق مردم و ترس از ستم، در وجود او استوار است و چنان با همه وجود، خود را در خدمت حق و عدالت میداند و «حق» چنان در نگاه او بزرگ است که به خدا سوگند میخورد اگر همه آسمانها و زمین را به او بدهند تا به ناحق پوست جویی را از دهان مورچهای باز گیرد، نخواهد کرد. (4) در حالی که چنان خود را دلیر، و قلب خویش را استوار، و روح خود را مقتدر میداند که به خدا سوگند میخورد اگر گُرده زمین پر از دشمن گردد و او یک تنه در برابرشان قرار گیرد باکی نداشته و دچار وحشت نمیگردد (5) و این چنین است که مردم، چنان سلوک علی(ع) را بر مدار حق و عدالت میدانند و بر این اساس چنان در دفاع از حقوق خود احساس امنیت و اقتدار میکنند که بیهیچ نگرانی، اگر بخواهند از کوچکترین حق خود ـ حتی اگر در واقع حق آنان نباشد ـ دفاع میکنند. نگاه کنید این نمونه را: «و استظلّیوما فی حانوت من المطر فنحّاه صاحب الحانوت (6)؛ روزی [امیرالمؤمنین(ع)] برای در امان ماندن از بارش باران، در سایهبان دکانی پناه گرفت، ولی صاحب دکان او را از آنجا راند»!!
اقتدار جامعه در مناسبات خود با حکومت از این بالاتر که به راحتی، شهروند حکومت به خود اجازه میدهد حتی شخص اول کشور را که چند لحظهای از شدت باران به زیر سایهبان مغازه وی پناه آورده، براند و از آنجا دور کند! و او نیز بیهیچ دشواری و خط و نشانکشی، دوباره، بیپناه به زیر باران برگردد؛ در حالی که ماندن چند لحظه او در آنجا ضرری را نیز متوجه صاحب دکان نمیکرد!
امیرالمؤمنین(ع) در مدیریت جامعه بر اساس عدل و حق و حفظ حقوق مردم و رسیدگی به محرومان و همدردی با ضعیفان و گرسنگان، آن قدر «کفّ نفس» و قدرت روحی دارد که حتی احتمال نیازمندی و گرسنگییکی از مردمان حکومتش در دوردستترین نقاط، او را از بهره جستن از غذای لذیذ و سفره رنگین و نان گندم و لباس گران باز دارد، در حالی که به گفته خودش اگر میخواست راه برای او باز بود. (7)
روح لطیف و ملکوتی آن بزرگوار در عین لطافت و غیرت الهی ـ انسانیاش که آدمیرا سزاوار دقمرگ شدن به خاطر ربودن زیورآلات از زنان نامسلمان میداند، آن قدر مقتدر است و بر اطرافیان و نزدیکان خود مسلط است که حتی چهرههای رنگپریده و سیاه فرزندان گرسنه برادر و مراجعات پی در پی او برای گرفتنیک من گندم، نه تنها نمیتواند وی را از موضع «حق» و «عدالت» متزلزل کند، بلکه آن عکسالعمل تند را نسبت به عقیل نشان میدهد که بارها شنیده و خواندهایم. این روح بزرگ و پرتوان علی(ع) و ایمان استوار و صداقت پولادین وی است که آن چنان او را مقتدر ساخته است که در همه عمر، چه در سالهای حکومت و چه پیش از آن، یک سخن دروغ حتی با توجیه بر زبان نرانده است. (8) همین روح استوار و دل شجاع که هیچ گاه در مقابل دشمنان ذرهای دچار خوف و نگرانی نشد، یک بار در خانه نشسته بود، صدای ماهیتابه را شنید که گویا همسرش بخش لذیذی از گوشت شتر را سرخ میکند. از جا برخاست در حالی که با تندی میگفت: «در خانه علی بنابیطالب، کباب چنین گوشتی؟!» به گونهای که همسرش وحشت کرد. به حضرت(ع) توضیح دادند که خویشان همسرت شتری کشتهاند و سهمی به او هدیه دادهاند. آن وقت فرمود: بخورید! گوارایتان باد! عکسالعمل حضرت به خاطر این بود که «ترسید» هدیهای از طرف مردم باشد: «و انما خاف أنیکون هدیة من بعض الرعیة.» (9) برای علی(ع) دشوار نیست که اگر خطایی هر چند با توجیه از سوی نزدیکترین افرادش سر زند، با صدای بلند، بر بالای منبر بر زبان آورد تا درس عبرتی برای نزدیکان، و اطرافیان و دیگر مردمان باشد، چنان که نمونه آن در تاریخ آمده است. (10)
اگر علی(ع) چنین اقتداری نداشته باشد که بتواند بر اطرافیان و نزدیکان خود مراقبت کند و دست آنان را از امکانات ناحق قطع کند، آیا میتواند حکومتی مقتدر را رهبری کند که «صالحان» در مصدر امور آن قرار گیرند و «قانون» و «عدالت» محور جریان امور باشد و از چنان اقتداری برخوردار باشد که حکم خدا را در باره هر کس و هر چیز، چه دور و چه نزدیک جاری سازد. و این چنین بود کهیک روز پیش از شهادت حضرت (ع) مردمیکه برای عیادتش آمده بودند همگی شهادت دادند که وی در طول حکومتش، اموال عمومیآنان را کاملاً حفظ کرده است و از دنیای آنان خود را باز داشته و در اجرای احکام آنان رشوه نگرفته و از بیتالمال مسلمانان حتی به اندازه یک ریسمان پای شتر نیز استفاده نکرده و از مال خودش نیز به قدر کفاف و بخور و نمیر خورده است و گواهی دادند که دورترین مردم در پیش او، نزدیکترین افراد او بودند: «دخل الناس علیه قبل أنیستشهد بیوم فشهدوا جمعیا انّه قد وفّر فیئهم و ظلف عن دنیاهم و لمیرتش فی احکامهم و لمیتناول من بیت مال المسلمین مایساوی عقالاً و لمیأکل من مال نفسه الا قدر البلغة، و شهدوا جمیعا أنّ أبعد الناس منه منزلة أقربهم منه.» (11) و این همه، تنها اشارهای کوتاه به اقتدار روحی امیرالمؤمنین (ع) و اراده استوار وی برای اجرای عدالت و حفظ حقوق مردم میباشد که فقط بخشی از مسئولیتهای گسترده حکومت را شامل میگردد؛ مسئولیتهایی که تنها با عمل به آنهاست که سهم حکومت در کسب، تقویت و حفظ «اقتدار ملی» ادا میشود. مسئولیتها و وظایفی که بخشی از آنها در دو شماره گذشته مجله که به عنوان ویژهنامه حکومت علوی انتشاریافت، در قالب تبیین رفتار حکومتی علوی، پیش روی علاقهمندان گذاشته شد.
پینوشتها
1 ـ نهجالبلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه 216، ص333.
2 ـ «لیس امری و امرکم واحدا، انی اریدکم للّه و انتم تریدوننی لانفسکم»؛ نهجالبلاغه، همان، خطبه 136، ص194.
3 ـ همان، خطبه 27، ص71.
4 ـ همان، خطبه 224، ص347.
5 ـ همان، نامه 62، ص452.
6 ـ بحارالانوار، ج40، ص115.
7 ـ نهجالبلاغه، نامه 45، ص417.
8 ـ «و اللّه ... ولا کذبت کذبة» و «و ما وجد لی کذبة فی قولٍ»؛ همان، خطبه 16، ص57، و خطبه 192، ص300.
9 ـ بحارالانوار، ج40، ص108.
10. همان. ص 116.
11 ـ همان.