1389/04/22
به مناسبت سالروز آزادی دیپلماتهای ربوده شده در عراق
رؤیایی که رنگ واقعیت گرفت
خاطرهای از دیدار صمیمی دیپلماتهای ایرانی در بند نیروهای آمریکایی با رهبر انقلاب
مجید قائمی حیدری
از زمان آزادیام انتظار این روز را میکشیدم. به من گفته بودند که این دیدار خصوصی است و تنها میتوانم با همسرم به ملاقات رهبر عزیز بروم. دخترم از این موضوع رنجیده بود و میگفت: «من همیشه آرزو داشتم و دارم که رهبر را از نزدیک ملاقات کنم، حال که چنین فرصتی برای دیدار پیدا شده چرا از دست بدهم و در خانه بمانم؟ من هم میآیم، اگر اجازه دیدار ندادند پشت درب مینشینم تا شما برگردید. فردا صبح دخترمان را همراه خود بردیم و لطف خدا سبب شد که او هم به محضر حضرت آقا مشرف شود. دخترم نامهای را که خطاب به رئیسجمهور آمریکا نوشته بود و در مجلهای هم چاپ شده بود، به دست آقا داد و ایشان هم پس از مطالعه و تحسین مطالب نامه با دستخط خود جملهای در بالای برگه نوشتند و آرزوی موفقیت برای دخترم نمودند. این عمل خاطرهای دل انگیز برای من وخانوادهام به جا گذاشت.
زمانی که وارد شدیم وقت نماز بود. در صف نماز نشستیم و منتظر شدیم که آقا برای اقامه نماز وارد شوند. وقتی ایشان وارد شدند در بدو ورودشان با نگاهی محبتآمیز تمام سختیهای دوران اسارت را بر ما التیام بخشیدند. بعدها که با همسرم هم صحبت کردم، همین نکته را اشاره کرد که با وجود سختیهای بسیاری که کشیده بود، با دیدن آقا تمام آن سختیها فراموش شد.
پس از اینکه توفیق اقامهی نماز به امامت حضرت آقا را پیدا کردیم، به اتاق ملاقات رفتیم و ایشان تکتک با همه به ویژه با خانوادهها احوالپرسی کردند و این برای خود من بسیار روحیه بخش بود که آقا خیلی خودمانی و ساده و بی آلایش و مثل یک پدر که از فرزندان خودش احوالپرسی میکند با همه احوالپرسی کردند.
نکتهی مهمی که آقا در این دیدار فرمودند این بود که مسئولان برای دیپلماتها ارزش قائل شوند و مظلومیت آنها را رسانهای کنند. به نظر من باید نشان داد که چطور آمریکاییهای مدعی حقوق بشر به خودشان اجازه دادند به یک مرکز دیپلماتیک حمله کرده و پنج دیپلمات را ربوده و سی ماه در بدترین شرایط نگه دارند؟ البته فکر میکنم فرمایش آقا مغفول مانده است.
حضرت آقا در این دیدار خطاب به ما فرمودند: شما قسمتی از این سختی را کشیدید و آن هم درد و رنج اسارت بود، اما قسمت اعظم سختی بر دوش خانوادههای شما بود و آن هم ملال دوری شما و بلاتکلیفی آنها بوده است؛ بعد در ادامه عنوان کردند: این مظلومیت و درد و رنج خانوادهها باید رسانهای شود و برای جهانیان تبیین شود.
با آقا به کربلا رفتیم!
زمانی که در اسارت بودم، خواب دیدم که آقا اینجا پیش ما آمده بودند تا حال ما را بپرسند که من در جواب گفتم: اینجا امنیت ندارد، چرا اینجا آمدید؟ ایشان فرمودند: تا زمانی که با من هستید نگران نباشید و ما با آقا بدون اینکه به مانعی بربخوریم به سمت کربلا حرکت کردیم و من تعبیرم از این خواب این بود که اگر تکیهگاهمان ولایت باشد تمام مشکلات حل خواهد شد و جای هیچ نگرانی نیست.
من با آرامش و اطمینان خاصی دوران اسارت را میگذراندم، چرا که احساس میکردم همهچیز درست میشود و مدتی طول نکشید که خبر آزادی را به ما دادند. در زندانی که ما بودیم، افراد شاخصی از لبنان، مصر، سودان، افغانستان و برخی کشورهای عربی نیز در آنجا بودند که همه امیدشان جمهوری اسلامی و رهبری انقلاب بود و هر وقت که ما را میدیدند برای سلامتی آقا دعا میکردند و نسبت به امام (ره) ارادت خاصی داشتند.
زمانی که وارد شدیم وقت نماز بود. در صف نماز نشستیم و منتظر شدیم که آقا برای اقامه نماز وارد شوند. وقتی ایشان وارد شدند در بدو ورودشان با نگاهی محبتآمیز تمام سختیهای دوران اسارت را بر ما التیام بخشیدند. بعدها که با همسرم هم صحبت کردم، همین نکته را اشاره کرد که با وجود سختیهای بسیاری که کشیده بود، با دیدن آقا تمام آن سختیها فراموش شد.
پس از اینکه توفیق اقامهی نماز به امامت حضرت آقا را پیدا کردیم، به اتاق ملاقات رفتیم و ایشان تکتک با همه به ویژه با خانوادهها احوالپرسی کردند و این برای خود من بسیار روحیه بخش بود که آقا خیلی خودمانی و ساده و بی آلایش و مثل یک پدر که از فرزندان خودش احوالپرسی میکند با همه احوالپرسی کردند.
نکتهی مهمی که آقا در این دیدار فرمودند این بود که مسئولان برای دیپلماتها ارزش قائل شوند و مظلومیت آنها را رسانهای کنند. به نظر من باید نشان داد که چطور آمریکاییهای مدعی حقوق بشر به خودشان اجازه دادند به یک مرکز دیپلماتیک حمله کرده و پنج دیپلمات را ربوده و سی ماه در بدترین شرایط نگه دارند؟ البته فکر میکنم فرمایش آقا مغفول مانده است.
حضرت آقا در این دیدار خطاب به ما فرمودند: شما قسمتی از این سختی را کشیدید و آن هم درد و رنج اسارت بود، اما قسمت اعظم سختی بر دوش خانوادههای شما بود و آن هم ملال دوری شما و بلاتکلیفی آنها بوده است؛ بعد در ادامه عنوان کردند: این مظلومیت و درد و رنج خانوادهها باید رسانهای شود و برای جهانیان تبیین شود.
نکتهی مهمی که آقا در این دیدار فرمودند این بود که مسئولان برای دیپلماتها ارزش قائل شوند و مظلومیت آنها را رسانهای کنند. به نظر من باید نشان داد که چطور آمریکاییهای مدعی حقوق بشر به خودشان اجازه دادند به یک مرکز دیپلماتیک حمله کرده و پنج دیپلمات را ربوده و سی ماه در بدترین شرایط نگه دارند؟
با آقا به کربلا رفتیم!
زمانی که در اسارت بودم، خواب دیدم که آقا اینجا پیش ما آمده بودند تا حال ما را بپرسند که من در جواب گفتم: اینجا امنیت ندارد، چرا اینجا آمدید؟ ایشان فرمودند: تا زمانی که با من هستید نگران نباشید و ما با آقا بدون اینکه به مانعی بربخوریم به سمت کربلا حرکت کردیم و من تعبیرم از این خواب این بود که اگر تکیهگاهمان ولایت باشد تمام مشکلات حل خواهد شد و جای هیچ نگرانی نیست.
من با آرامش و اطمینان خاصی دوران اسارت را میگذراندم، چرا که احساس میکردم همهچیز درست میشود و مدتی طول نکشید که خبر آزادی را به ما دادند. در زندانی که ما بودیم، افراد شاخصی از لبنان، مصر، سودان، افغانستان و برخی کشورهای عربی نیز در آنجا بودند که همه امیدشان جمهوری اسلامی و رهبری انقلاب بود و هر وقت که ما را میدیدند برای سلامتی آقا دعا میکردند و نسبت به امام (ره) ارادت خاصی داشتند.