1372/04/21
بیانات در دیدار اعضاى «کنگرهى اخلاق پزشکى»
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خیلی خوش آمدید؛ آقایان. خیلی متشکّرم از اینکه همّت کردید و این کار شایسته را که حقیقتاً تعقیب آن در جمهوری اسلامی لازم بود، متقبّل شدید. انشاءالله بهخوبی هم آن را انجام خواهید داد.
وقتی شنیدم چنین مجموعه و نشستی بناست باشد؛ چیزی که در درجهی اوّل برای بنده باعث خرسندی شد، این بود که بالاخره در عالم پزشکی که یک ساحه و عرصهی عظیم است و با بخش مهمی از زندگی افراد جامعه ارتباط نزدیک و ضروری پیدا میکند، بناست به قضیهی اخلاق برسیم. این، آن چیزی است که در درجهی اوّل، بنده را خوشحال میکند؛ یعنی نفسِ پرداختن به «اخلاق».
از اوّلی که علم از دین جدا گردید یعنی در رشد جدید علم در این دو قرن اخیر اینگونه وانمود شد که دنیای علم از دنیای دین و اخلاق و معنویّت، جداست! علم و دین را در دو منطقه و صحنهی جداگانه وارد کردند. این طور تلقّی شد که ممکن است یک فرد عالم، متدیّن هم باشد؛ اما دینِ او ربطی به علمش ندارد! علمش برای کار و برای حلّ یک مشکل است؛ دین او برای حلّ مشکل دیگری است و اینها با هم ارتباطی ندارد! بدیهی است که وقتی این طور برداشت و تلقّیای از علم و دین و نسبت و رابطهی این دو با هم وجود داشته باشد، بتدریج دین در منطقهی علم، حضور ضعیفی خواهد داشت و در نهایت، مفقود خواهد شد. کمااینکه دیدیم در بسیاری از جاهای دنیا، مفقود شد. در حالیکه این تلقّی از رابطهی علم و دین، اصلاً غلط است. دین، یک زمینه است؛ یک فضاست. اخلاق دینی یک محیط تنفّس است که اگر این محیط تنفّس وجود داشته باشد، هر موجود و پدیدهای، برحسب گنجایش، ظرفیتِ وجودی و اقتضای خودش، معنایِ درستِ خودش را خواهد داد. اگر این محیطِ تنفّس وجود نداشته باشد، نه علم، نه سیاست، نه کسب و کار، نه هیچ چیزی از پدیدههای جمعی زندگی بشر، معنای خودش را نخواهد داد.
این طور نیست که علم، قسیمِ دین باشد؛ دو چیز باشند در کنار یکدیگر که یا این باشد یا آن باشد. بلکه اصلاً نسبتِ اینها با وجود انسان، نسبتهای متفاوتی است. دین عبارت است از فضای مطلوب زندگی بشری که اگر بشر بخواهد زندگی مطلوب داشته باشد، باید در این فضا قرار گیرد. ساختن این فضا، طبعاً قوانین و مقرّراتی دارد که باید با رعایت آنها، آن فضابه وجود آید و ساخته شود. وقتی این فضا ساخته شد، در درون این فضا، عالِم به هر علم خاصی، سیاستمداری، پیشهوری، جاهلی، هرکسی، طوری زندگی خواهد کرد. لذاست که اینها کاملاً میتوانند برهم منطبق شوند. یعنی یک متدیّنِ کامل و یک دانشمند کامل که دین او مؤثّر در علم او باشد و علم او متأثّر از دین او باشد، پدید آید. این، آن شکل درست است. و امروز شما ترتیبِ مقدّمات فراهم میکنید. لذاست که این، قدم مبارکی است و بنده بسیار خرسندم که در جمهوری اسلامی، در اینباره فکر میشود.
بلاشک در جاهای دیگری از دنیا هم فکر شده است. همین که گفته شد قرار است یک نمایشگاه برگزار گردد تا کتابهایی که در باب اخلاق پزشکی نوشته شده است، ارائه شود، خود حاکی از این معناست. نه اینکه آنچه در باب اخلاق نوشته شده، لزوماً اخلاق دینی است. لکن احتمالاً در این زمینه، چیزهایی وجود خواهد داشت و متفکّرینی هستند که توجّه به این کردهاند که دین و اخلاق دینی، روح دانش و از جمله روح دانش پزشکی است. بنابراین، قدم خوبی است. این را باید جدّی گرفت.
میبینم که الحمدلله آقای دکتر «ملکزاده»، همهی عناصر خوب و بهدردبخور را هم تقریباً تا آنجا که من میشناسم جمع کردهاند و همه از آدمهای خوشفکر و با علاقه و مؤمن و خوب در این زمینهاند. همچنین، استفاده از آقایان علما، کار بسیار درست و بجایی است. میبینم که جناب آقای «عبدخدایی» هم اینجا هستند. لازم است که آقایان علما، در متن کار علمی این قضیه باشند تا بتوانند بهدرستی، دیدگاههای دین و دیدگاههای اسلامی را روشن کنند. ما این را باید قبول کنیم که در بخشی از مسائل، دیدگاههای اسلامی، برای یک متنفّذ اسلامی هم روشن نیست. چرا؟ زیرا آنها هم در طول زمان، چوبِ جدایی دین از زندگی را خوردهاند. بسیاری از مسائل در باب امور دینی، جدا از اینکه دین ناظر به متن زندگی است مطرح شده است. از اینرو هنگامی که راجع به مسائل فقهی یا مسائل اخلاقی دین مطالعه و تحقیق میکردیم، از خیلی مسائل زندگی بیخبر بودیم. حال که اینها به هم نزدیک شده، فرصت مغتنم و بیسابقه و بینظیری به وجود آمده که متفقّهین و فنّانین دین، در زمینهی مسائل دینی، آن دیدگاه درست را پیدا کنند. بنابراین برای حوزهی علمیه هم این یک فرصت مغتنم است.
نکتهی دیگراین است که انشاءالله این اجتماع و این سمینار شما، سمیناری است که در آن، مسائل بررسی میشود. اما اکنون باید برویم سراغ تحقّق دادن اینها در جامعهی پزشکی ایران. یعنی امروز آن روزگاری نیست که ما چیزی را در مقام نظر بدانیم و در عمل از آن بیگانه باشیم. دیگر چنین چیزی معنی ندارد. اگر ما به چیزی رسیدیم و آن را فهمیدیم، باید بلافاصله سراغ عمل برویم. البته عمل در زمینه اخلاقیّات، با توصیه نیست. درست است که انبیا، مبشّرین و منذرینند؛ یعنی مهمترین کار انبیا این است که بشارت دهند و انذار کنند؛ اما بشارت و انذار، فقط به زبان نیست. بشارت و انذار با مجموعهی دین است. با مجموعهی تلاش پیغمبر است که در آن، هم نصیحت هست، هم انشای مقرّرات هست، هم اجرای مقرّرات هست و برای اجرای مقرّرات، پشتوانه و قدرت و ضرب قانون هست.
ما امروز در این وضع هستیم و باید بدانیم که در داخل کشور، یک زمینهی سوءاخلاقی، از مدّتها پیش باقی است و این رسوبی نیست که به این آسانی بشود برطرفش کرد. همهمان هم تحت تأثیریم. ما هم تحت تأثیر همان رسوب اخلاقی دیرین هستیم. یعنی هر کس در آن فضا زندگی کرده و نفس کشیده و در خانوادههایی که متنفّس در آن فضا بودند بار آمده است، بلاشک از آثار سوء دوران حکومت استبداد جاهلانهی سلطنتیِ طولانی بخصوص در این پنجاه، شصت سال اخیر که با ترفندهای استعماری نیز همیشه همراه بوده متأثّر است. پزشکی هم متأثّر است؛ بقیهی شکلها و گونههای زندگی هم متأثّر است. نه اینکه بخواهیم فقط پزشکان را بگوییم. نخیر! حقوقدان ما هم متأثّر است؛ روحانی ما هم متأثّر است. من به خودم که نگاه میکنم با اینکه انسان خودش را دوست میدارد و عیوب خود را نمیبیند آثار تأثّر از اخلاق بلندمدّت طاغوتی را در درون خودم مشاهده میکنم. در رفتارهای خصوصی، عمومی، شخصی و نوعی، میبینم که از آنها متأثّرم. بنابراین، همه اینطور هستیم؛ مگر جوانان نورس امروز که پرداخته و ساختهی دست انقلاب باشند. بخصوص آنهایی که در کورههای انقلاب بودهاند، نسبتاً سالم باقی ماندهاند. والّا بقیهی ما غالباً گرفتار هستیم.
حال میخواهیم در این فضای تحجّریافتهی شکل گرفته به آن صورت، اخلاقِ پزشکیِ اسلامی و الهی را اجرا کنیم. این کارِ بسیار دشواری است. در وزارتخانه باید برای این برنامهریزی کرد. در مجلس باید برنامهریزی کرد. در نظام پزشکی باید برنامهریزی کرد. در برخورد معلّمان و اساتیدی که در محیطهای آموزشی، پزشک تربیت میکنند، باید این مورد توجّه قرار گیرد و پیاده شود. در اجتماعات و باشگاههایی که عناصر را جمع میکنند که این، جزو جاهای مهمّ است «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»، چیز بسیار مهمّی است. در آنجا که چشممان به چشم همدیگر میافتد، باید یکدیگر را به چیزهای خوب توصیه کنیم، و این در اینجا باید دنبال شود. یعنی اگر انشاءالله این مجموعهی شما و این نشست و اجلاس شما به نتیجهی مشخّصی رسید، دستگاههای اداری و آموزشی و انتظامی و انسانی و اخلاقی شما، باید یکسره بهکار بیفتد تا آن اخلاق پزشکی آنچه که شما آن را به عنوان اخلاق پزشکی قبول کردهاید تحقّق پیدا کند.
زمینههایی که در محتوای این اجلاس ذکر کردند، البته زمینههای مهمّی است. البته بنده از دور به قضیه نگاه میکنم و مثل شما، نزدیک و مباشر نیستم تا بتوانم همهی صحنه را ببینم. من از دور، به نظرم میرسد که یک پزشک باید در دو ناحیه، به مسألهی اخلاق، خیلی اهمیت بدهد: یکی در ناحیهی گرفتن و دیگری در ناحیهی باز پس دادن. آنجا که میآموزد، یک اخلاق اسلامی داریم. یعنی یک زمینه و صحنهی اخلاق اسلامی در آموزش: چگونگی آموزش، محتوای آموزش، از که آموختن، برای چه آموختن؛ اینها همه در مرحلهی آموزش است. «رحم الله أمرء عمل عملاً فاتقنه(۱)» در آموزش هم هست. یعنی خوب یادگرفتن و همیشه بهترینها را به دست آوردن و داشتن، یک مرحله از اعمال اخلاق است.
مرحلهی بعد، مرحله باز پس دادنِ آموختههاست. یعنی آنجا که شما با مریض یا با شاگرد در دانشگاه مواجه میشوید. این هم مرحلهی دیگری است؛ اینجا هم جای اعمال اخلاق است. وصیتنامهی «بقراط(۲)» را، سابق در مطبها دیده بودم؛ و نمیدانم حالا هم آویزان است یا نه؟ خیلی خوشم میآمد. هر جا هم میرفتم، نگاه میکردم و هر طور بود، میخواندم. آن را هم ظاهراً برای مراجعین زده بودند؛ برای خودشان نزده بودند! چون در اتاق انتظار بود و در اتاق خودشان نبود.
نکات بسیار جالب و برجستهای در آن هست. اما غالباً در رابطه با بیمار است. در رابطه با برخورد با مرض است که این، یکی از آن دو بخشِ این زمینهی اخلاقی است.
امیدواریم خداوند به شما توفیق دهد، تا بتوانید این کار برجسته و شایسته را تمام کنید و پیش ببرید. ما هم انشاءالله عمرمان باقی باشد تا آثار این کارهای شما را در آیندهی نزدیک ببینیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) بحارالانوار: ج ۲۲ ص ۱۵۷
۲) بقراط» پزشک شهیر یونانی و پدر علم طب (۴۶۰ ق م ۳۷۷ ق م)
خیلی خوش آمدید؛ آقایان. خیلی متشکّرم از اینکه همّت کردید و این کار شایسته را که حقیقتاً تعقیب آن در جمهوری اسلامی لازم بود، متقبّل شدید. انشاءالله بهخوبی هم آن را انجام خواهید داد.
وقتی شنیدم چنین مجموعه و نشستی بناست باشد؛ چیزی که در درجهی اوّل برای بنده باعث خرسندی شد، این بود که بالاخره در عالم پزشکی که یک ساحه و عرصهی عظیم است و با بخش مهمی از زندگی افراد جامعه ارتباط نزدیک و ضروری پیدا میکند، بناست به قضیهی اخلاق برسیم. این، آن چیزی است که در درجهی اوّل، بنده را خوشحال میکند؛ یعنی نفسِ پرداختن به «اخلاق».
از اوّلی که علم از دین جدا گردید یعنی در رشد جدید علم در این دو قرن اخیر اینگونه وانمود شد که دنیای علم از دنیای دین و اخلاق و معنویّت، جداست! علم و دین را در دو منطقه و صحنهی جداگانه وارد کردند. این طور تلقّی شد که ممکن است یک فرد عالم، متدیّن هم باشد؛ اما دینِ او ربطی به علمش ندارد! علمش برای کار و برای حلّ یک مشکل است؛ دین او برای حلّ مشکل دیگری است و اینها با هم ارتباطی ندارد! بدیهی است که وقتی این طور برداشت و تلقّیای از علم و دین و نسبت و رابطهی این دو با هم وجود داشته باشد، بتدریج دین در منطقهی علم، حضور ضعیفی خواهد داشت و در نهایت، مفقود خواهد شد. کمااینکه دیدیم در بسیاری از جاهای دنیا، مفقود شد. در حالیکه این تلقّی از رابطهی علم و دین، اصلاً غلط است. دین، یک زمینه است؛ یک فضاست. اخلاق دینی یک محیط تنفّس است که اگر این محیط تنفّس وجود داشته باشد، هر موجود و پدیدهای، برحسب گنجایش، ظرفیتِ وجودی و اقتضای خودش، معنایِ درستِ خودش را خواهد داد. اگر این محیطِ تنفّس وجود نداشته باشد، نه علم، نه سیاست، نه کسب و کار، نه هیچ چیزی از پدیدههای جمعی زندگی بشر، معنای خودش را نخواهد داد.
این طور نیست که علم، قسیمِ دین باشد؛ دو چیز باشند در کنار یکدیگر که یا این باشد یا آن باشد. بلکه اصلاً نسبتِ اینها با وجود انسان، نسبتهای متفاوتی است. دین عبارت است از فضای مطلوب زندگی بشری که اگر بشر بخواهد زندگی مطلوب داشته باشد، باید در این فضا قرار گیرد. ساختن این فضا، طبعاً قوانین و مقرّراتی دارد که باید با رعایت آنها، آن فضابه وجود آید و ساخته شود. وقتی این فضا ساخته شد، در درون این فضا، عالِم به هر علم خاصی، سیاستمداری، پیشهوری، جاهلی، هرکسی، طوری زندگی خواهد کرد. لذاست که اینها کاملاً میتوانند برهم منطبق شوند. یعنی یک متدیّنِ کامل و یک دانشمند کامل که دین او مؤثّر در علم او باشد و علم او متأثّر از دین او باشد، پدید آید. این، آن شکل درست است. و امروز شما ترتیبِ مقدّمات فراهم میکنید. لذاست که این، قدم مبارکی است و بنده بسیار خرسندم که در جمهوری اسلامی، در اینباره فکر میشود.
بلاشک در جاهای دیگری از دنیا هم فکر شده است. همین که گفته شد قرار است یک نمایشگاه برگزار گردد تا کتابهایی که در باب اخلاق پزشکی نوشته شده است، ارائه شود، خود حاکی از این معناست. نه اینکه آنچه در باب اخلاق نوشته شده، لزوماً اخلاق دینی است. لکن احتمالاً در این زمینه، چیزهایی وجود خواهد داشت و متفکّرینی هستند که توجّه به این کردهاند که دین و اخلاق دینی، روح دانش و از جمله روح دانش پزشکی است. بنابراین، قدم خوبی است. این را باید جدّی گرفت.
میبینم که الحمدلله آقای دکتر «ملکزاده»، همهی عناصر خوب و بهدردبخور را هم تقریباً تا آنجا که من میشناسم جمع کردهاند و همه از آدمهای خوشفکر و با علاقه و مؤمن و خوب در این زمینهاند. همچنین، استفاده از آقایان علما، کار بسیار درست و بجایی است. میبینم که جناب آقای «عبدخدایی» هم اینجا هستند. لازم است که آقایان علما، در متن کار علمی این قضیه باشند تا بتوانند بهدرستی، دیدگاههای دین و دیدگاههای اسلامی را روشن کنند. ما این را باید قبول کنیم که در بخشی از مسائل، دیدگاههای اسلامی، برای یک متنفّذ اسلامی هم روشن نیست. چرا؟ زیرا آنها هم در طول زمان، چوبِ جدایی دین از زندگی را خوردهاند. بسیاری از مسائل در باب امور دینی، جدا از اینکه دین ناظر به متن زندگی است مطرح شده است. از اینرو هنگامی که راجع به مسائل فقهی یا مسائل اخلاقی دین مطالعه و تحقیق میکردیم، از خیلی مسائل زندگی بیخبر بودیم. حال که اینها به هم نزدیک شده، فرصت مغتنم و بیسابقه و بینظیری به وجود آمده که متفقّهین و فنّانین دین، در زمینهی مسائل دینی، آن دیدگاه درست را پیدا کنند. بنابراین برای حوزهی علمیه هم این یک فرصت مغتنم است.
نکتهی دیگراین است که انشاءالله این اجتماع و این سمینار شما، سمیناری است که در آن، مسائل بررسی میشود. اما اکنون باید برویم سراغ تحقّق دادن اینها در جامعهی پزشکی ایران. یعنی امروز آن روزگاری نیست که ما چیزی را در مقام نظر بدانیم و در عمل از آن بیگانه باشیم. دیگر چنین چیزی معنی ندارد. اگر ما به چیزی رسیدیم و آن را فهمیدیم، باید بلافاصله سراغ عمل برویم. البته عمل در زمینه اخلاقیّات، با توصیه نیست. درست است که انبیا، مبشّرین و منذرینند؛ یعنی مهمترین کار انبیا این است که بشارت دهند و انذار کنند؛ اما بشارت و انذار، فقط به زبان نیست. بشارت و انذار با مجموعهی دین است. با مجموعهی تلاش پیغمبر است که در آن، هم نصیحت هست، هم انشای مقرّرات هست، هم اجرای مقرّرات هست و برای اجرای مقرّرات، پشتوانه و قدرت و ضرب قانون هست.
ما امروز در این وضع هستیم و باید بدانیم که در داخل کشور، یک زمینهی سوءاخلاقی، از مدّتها پیش باقی است و این رسوبی نیست که به این آسانی بشود برطرفش کرد. همهمان هم تحت تأثیریم. ما هم تحت تأثیر همان رسوب اخلاقی دیرین هستیم. یعنی هر کس در آن فضا زندگی کرده و نفس کشیده و در خانوادههایی که متنفّس در آن فضا بودند بار آمده است، بلاشک از آثار سوء دوران حکومت استبداد جاهلانهی سلطنتیِ طولانی بخصوص در این پنجاه، شصت سال اخیر که با ترفندهای استعماری نیز همیشه همراه بوده متأثّر است. پزشکی هم متأثّر است؛ بقیهی شکلها و گونههای زندگی هم متأثّر است. نه اینکه بخواهیم فقط پزشکان را بگوییم. نخیر! حقوقدان ما هم متأثّر است؛ روحانی ما هم متأثّر است. من به خودم که نگاه میکنم با اینکه انسان خودش را دوست میدارد و عیوب خود را نمیبیند آثار تأثّر از اخلاق بلندمدّت طاغوتی را در درون خودم مشاهده میکنم. در رفتارهای خصوصی، عمومی، شخصی و نوعی، میبینم که از آنها متأثّرم. بنابراین، همه اینطور هستیم؛ مگر جوانان نورس امروز که پرداخته و ساختهی دست انقلاب باشند. بخصوص آنهایی که در کورههای انقلاب بودهاند، نسبتاً سالم باقی ماندهاند. والّا بقیهی ما غالباً گرفتار هستیم.
حال میخواهیم در این فضای تحجّریافتهی شکل گرفته به آن صورت، اخلاقِ پزشکیِ اسلامی و الهی را اجرا کنیم. این کارِ بسیار دشواری است. در وزارتخانه باید برای این برنامهریزی کرد. در مجلس باید برنامهریزی کرد. در نظام پزشکی باید برنامهریزی کرد. در برخورد معلّمان و اساتیدی که در محیطهای آموزشی، پزشک تربیت میکنند، باید این مورد توجّه قرار گیرد و پیاده شود. در اجتماعات و باشگاههایی که عناصر را جمع میکنند که این، جزو جاهای مهمّ است «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»، چیز بسیار مهمّی است. در آنجا که چشممان به چشم همدیگر میافتد، باید یکدیگر را به چیزهای خوب توصیه کنیم، و این در اینجا باید دنبال شود. یعنی اگر انشاءالله این مجموعهی شما و این نشست و اجلاس شما به نتیجهی مشخّصی رسید، دستگاههای اداری و آموزشی و انتظامی و انسانی و اخلاقی شما، باید یکسره بهکار بیفتد تا آن اخلاق پزشکی آنچه که شما آن را به عنوان اخلاق پزشکی قبول کردهاید تحقّق پیدا کند.
زمینههایی که در محتوای این اجلاس ذکر کردند، البته زمینههای مهمّی است. البته بنده از دور به قضیه نگاه میکنم و مثل شما، نزدیک و مباشر نیستم تا بتوانم همهی صحنه را ببینم. من از دور، به نظرم میرسد که یک پزشک باید در دو ناحیه، به مسألهی اخلاق، خیلی اهمیت بدهد: یکی در ناحیهی گرفتن و دیگری در ناحیهی باز پس دادن. آنجا که میآموزد، یک اخلاق اسلامی داریم. یعنی یک زمینه و صحنهی اخلاق اسلامی در آموزش: چگونگی آموزش، محتوای آموزش، از که آموختن، برای چه آموختن؛ اینها همه در مرحلهی آموزش است. «رحم الله أمرء عمل عملاً فاتقنه(۱)» در آموزش هم هست. یعنی خوب یادگرفتن و همیشه بهترینها را به دست آوردن و داشتن، یک مرحله از اعمال اخلاق است.
مرحلهی بعد، مرحله باز پس دادنِ آموختههاست. یعنی آنجا که شما با مریض یا با شاگرد در دانشگاه مواجه میشوید. این هم مرحلهی دیگری است؛ اینجا هم جای اعمال اخلاق است. وصیتنامهی «بقراط(۲)» را، سابق در مطبها دیده بودم؛ و نمیدانم حالا هم آویزان است یا نه؟ خیلی خوشم میآمد. هر جا هم میرفتم، نگاه میکردم و هر طور بود، میخواندم. آن را هم ظاهراً برای مراجعین زده بودند؛ برای خودشان نزده بودند! چون در اتاق انتظار بود و در اتاق خودشان نبود.
نکات بسیار جالب و برجستهای در آن هست. اما غالباً در رابطه با بیمار است. در رابطه با برخورد با مرض است که این، یکی از آن دو بخشِ این زمینهی اخلاقی است.
امیدواریم خداوند به شما توفیق دهد، تا بتوانید این کار برجسته و شایسته را تمام کنید و پیش ببرید. ما هم انشاءالله عمرمان باقی باشد تا آثار این کارهای شما را در آیندهی نزدیک ببینیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) بحارالانوار: ج ۲۲ ص ۱۵۷
۲) بقراط» پزشک شهیر یونانی و پدر علم طب (۴۶۰ ق م ۳۷۷ ق م)