1372/04/21
بیانات در دیدار اعضاى «کنگرهى اخلاق پزشکى»
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
آقایان! خیلى خوش آمدید و خیلى متشکّریم از اینکه همّت کردید و این کار شایسته را که حقیقتاً تعقیب اینجور کارها در جمهورى اسلامى لازم بود، متقبّل شدید و انشاءالله بخوبى هم انجام خواهید داد.
وقتى شنیدم چنین مجموعهاى و نشستى بنا است باشد، آن چیزى که براى بنده در درجهى اوّل مطرح شد، خرسندى بود از اینکه بالاخره ما در عالم پزشکى ــ که یک ساحهى(۲) عظیم و عرصهى عظیمى است و با بخش مهمّى از زندگى افراد جامعه، ارتباط نزدیک و ضرورى پیدا میکند ــ بنا است به قضیّهى اخلاق برسیم. این، آن چیزى است که در درجهى اوّل، بنده را خوشحال میکند؛ نفْس پرداختن به اخلاق.
از اوّلى که علم از دین جدا شد و در رشد جدید علم در دنیا، در این دو قرن اخیر، اینجور وانمود شد که دنیاى علم از دنیاى دین و اخلاق و معنویّت جدا است، اینها را در دو منطقه و صحنهى جداگانه وارد کردند. بله، ممکن است یک فرد عالِم، متدیّن هم باشد امّا دین او ربطى به علمش ندارد؛ علمش براى کارى است، براى حلّ یک مشکلى است و دین او براى حلّ یک مشکل دیگرى است؛ اینها با هم ارتباطى ندارند؛ اینجور تلقّى کردند. بدیهى است که وقتى اینجور برداشتى و تلقّىاى از علم و دین و نسبت اینها با هم و رابطهى اینها با هم وجود داشته باشد، بتدریج دین در منطقهى علم، حضور ضعیفى خواهد داشت و در نهایت مفقود خواهد شد؛ کمااینکه در بسیارى از جاهاى دنیا دیدیم مفقود هم شده. در حالى که این تلقّى از رابطهى بین علم و دین اصلاً غلط است.
دین، یک زمینه و یک فضا است. اخلاق دینى یک محیط تنفّس است که اگر این محیط تنفّس وجود داشته باشد، هر موجودى و هر پدیدهاى بر حسب گنجایش خودش، ظرفیّت وجودى خودش، اقتضاى خودش، معناى درست خودش را خواهد داد. اگر این محیط تنفّس وجود نداشته باشد، نه علم، نه سیاست، نه کسب و کار، نه هیچ چیزى از پدیدههاى جمعى زندگى بشر، معناى خودش را نخواهد داد. اینجور نیست که علم، قسیم(۳) دین باشد؛ دو چیز باشند در کنار یکدیگر که یا این یا آن؛ بلکه اصلاً نسبت اینها با وجود انسان، نسبتهاى متفاوتى است. دین عبارت است از فضاى مطلوب زندگى بشرى که اگر بشر بخواهد زندگى مطلوب داشته باشد، باید در این فضا قرار بگیرد؛ در این فضاى دینی. ساختن این فضا طبعاً قوانینى دارد، قوانین اخلاقىاى دارد و مقرّراتى دارد که بایستى آن فضا به وجود بیاید و ساخته بشود. وقتى این فضا ساخته شد، در درون این فضا عالِمى زندگى میکند ــ عالِم به علم خاصّى و عالِم به علم دیگرى ــ سیاستمدارى، پیشهورى، جاهلى؛ هر کسى در این فضا یک جورى زندگى خواهد کرد؛ نسبت اینها را باید اینجور دانست و لذاست که اینها میتوانند کاملاً بر هم منطبق بشوند؛ یعنى یک نفر، یک متدیّن کاملى و یک دانشمند کاملى [باشد] و دین او مؤثّر در علم او باشد و علم او متأثّر از دین او باشد؛ این، آن شکل درست است. حالا شما دارید این را در عالم ترتیب مقدّمات فراهم میکنید؛ لذاست که این قدم مبارکى است و بنده بسیار از این خرسندم که در جمهورى اسلامى، در اینباره دارد فکر میشود.
البتّه بلاشک در جاهاى دیگرى از دنیا فکر شده؛ همین که ایشان(۴) میگویند ما یک نمایشگاه درست میکنیم تا کتابهایى را که در باب اخلاق پزشکى نوشته شده ارائه بدهیم، خود این حاکى از این معنا است. نهاینکه آنچه در باب اخلاق نوشته شده، لزوماً اخلاق دینى است لکن احتمالاً در این بین، چیزهایی در این زمینه وجود خواهد داشت و متفکّرینى هستند که توجّه به این کردهاند که دین و اخلاق دینى، روح دانش است؛ از جمله روح دانش پزشکى. خب، بنابراین این قدم خوبى است؛ این را باید جدّى گرفت.
میبینم که الحمدلله آقاى دکتر ملکزاده،(۵) همهى عناصر خوب و بهدردبخور و آدمهاى خوشفکر و باعلاقه و مؤمن و خوب را ــ تقریباً تا آنجا که من مىشناسم ــ در این زمینه جمع کردهاند. و همچنین استفادهى از آقایان علما، بسیار کار درست و بجایى است. در این قضیّه، حتماً ــ حالا میبینم که جناب آقاى عبدخدایى(۶) اینجا هستند و یا اسم از بقیّهى آقایان آمد ــ لازم است که آقایان علما در متن کار علمى این قضیّه باشند تا اینکه بتوانند بدرستى دیدگاههاى دین را و دیدگاههاى اسلامى را روشن کنند. ما این را باید قبول بکنیم که در بخشى از مسائل، دیدگاههاى اسلامى براى خود ما، متفنّنین(۷) اسلامى هم روشن نیست. چرا؟ زیرا که آنها هم چوب جدایى دین از زندگى را در طول زمان خوردهاند؛ بسیارى از مسائل در باب امور دینى مطرح شده، جداى از اینکه دین، ناظر به متن زندگى است، لذاست که ما از خیلى از مسائل زندگى، هنگامى که راجع به مسائل فقهى یا مسائل اخلاقى دین مطالعه میکردیم و تحقیق میکردیم، بىخبر بودیم. حالا که اینها به هم نزدیک شده، فرصت مغتنم و بىسابقه و بىنظیرى به وجود آمده که متفقّهین و فنّانین دین هم میتوانند در این زمینهى مسائل دینى، آن دیدگاه درست دین را پیدا کنند. بنابراین، براى حوزهى علمیّه هم این یک فرصت مغتنمى است.
نکتهى دیگر این است که حالا انشاءالله این اجتماع شما و این سمینار شما ــ مثلاً سمینارى است ــ که بررسى شد و کار شد و مانند اینها، حالا برویم سراغ تحقّق دادن اینها در جامعهى پزشکى ایران. یعنى امروز آن روزگارى نیست که ما یک چیزى را در مقام نظر بدانیم و در عمل از آن بیگانه بمانیم؛ دیگر یک چنین چیزى معنى ندارد. اگر چنانچه ما در نظر، به یک چیزى رسیدیم و فهمیدیم، بایستى بلافاصله برویم سراغ عمل؛ عمل هم در زمینهى اخلاقیّات، با توصیه نیست. درست است که انبیا مبشّرین و منذرینند، یعنى مهمترین کار انبیا این است که بشارت بدهند و انذار کنند امّا بشارت و انذار فقط به زبان نیست؛ بشارت و انذار، با مجموعهى دین است؛ با مجموعهى تلاش پیغمبر است که در آن، هم نصیحت هست، هم انشاء مقرّرات هست، هم اجراى مقرّرات؛ و براى اجراى مقرّرات، پشتوانهى قانون هست، و قدرت قانون و ضرب قانون، پشت سرش باید قرار بگیرد.
ما امروز اینجورى هستیم؛ باید بدانیم در داخل کشور ما، یک زمینهى سوء اخلاقىاى از بلندمدّت باقى است که این رسوبى نیست که به این آسانى بشود برطرفش کرد. همهى ما هم تحت تأثیریم؛ ماها هم تحت تأثیر همان رسوب اخلاقى بلندمدّت هستیم؛ یعنى هر کسى در آن فضا زندگى کرده و نفَس کشیده و در آن خانوادههایى که متنفّس در آن فضا بودهاند بار آمده، بلاشک از آثار سوء دوران حکومت استبدادِ جاهلانهى سلطنتى طولانى ــ بخصوص در این پنجاه شصت سال اخیر که با ترفندهاى استعمارى هم همیشه همراه بوده ــ متأثّر است؛ از همهى اینها متأثّر است. پزشکى هم متأثّر است، بقیّهى شکلها و گونههاى زندگى هم متأثّر است. نهاینکه ما بخواهیم فقط پزشکها را بگوییم؛ نه، حقوقدان ما هم متأثّر است، روحانى ما هم متأثّر است. با اینکه انسان خودش را دوست میدارد و عیوب خودش را نمیبیند، در عین حال من به خودم که نگاه میکنم، آثار تأثّر از اخلاق بلندمدّت طاغوتى را در درون خودم مشاهده میکنم؛ در رفتارهاى خصوصى، عمومى، شخصى، نوعى، میبینم که متأثّرم از آن. بنابراین، همه اینجور هستیم؛ مگر جوانهاى نورس امروز که پرداخته و ساختهى دست انقلاب باشند، بخصوص آنهایى که در کورههاى انقلاب [آبدیده] گشتند، آنها نسبتاً سالم باقى ماندند، وَالّا بقیّهى ماها غالباً گرفتار هستیم.
خب، حالا میخواهیم در این فضاى تحجّریافتهى شکلگرفتهى به آن صورت، اخلاق پزشکى اسلامى و الهى را اجرا کنیم؛ این کار خیلى دشوارى است. در وزارت بایستى براى این برنامهریزى کرد؛ در مجلس باید برنامهریزى کرد؛ در نظامپزشکى باید برنامهریزى کرد؛ در برخورد معلّمان و اساتیدى که در محیطهاى آموزشى پزشک تربیت میکنند، بایستى این مورد توجّه قرار بگیرد و پیاده بشود؛ در اجتماعات و باشگاههایى که جمع میکند عناصر را با همدیگر ــ که این جزو جاهاى مهم است؛ «وَتَواصَوابِالحَقِّ وَتَواصَوابِالصَّبر»(۸) چیز خیلى مهمّى است ــ و در آنجایى که چشممان به چشم همدیگر مىافتد، یکدیگر را توصیه کنیم به چیزهاى خوب. پس این در اینجا بایستى دنبال بشود. یعنى اگر چنانچه انشاءالله این مجموعهى شما، این نشست و اجلاس شما به یک نتیجهى مشخّصى رسید، بعد [باید] دستگاه ادارى و آموزشى و انتظامى و انسانى و اخلاقى شما، یکسره به کار بیفتد تا آن اخلاق پزشکى ــ آنچه شما آن را به عنوان اخلاق پزشکى قبول کردهاید ــ در دنیاى پزشکى و در عالم پزشکى، انشاءالله تحقّق پیدا بکند.
این زمینههایى که آقا در محتواى این اجلاس ذکر کردند،(۹) زمینههاى مهمّى است. البتّه بنده، از دور به قضیّه نگاه میکنم و مثل شما نزدیک و مباشر نیستم تا بتوانم همهى صحنه را ببینم. من از دور به نظرم میرسد که یک پزشک، در دو ناحیه بایستى به مسئلهى اخلاق خیلى اهمّیّت بدهد: یکى در ناحیهى گرفتن و دیگرى در ناحیهى باز پس دادن. آنجایى که مىآموزد، یک اخلاق اسلامى در اینجا داریم؛ یعنى یک زمینه و صحنهى اخلاق اسلامى در آموزش است؛ چگونگى آموزش، محتواى آموزش، از که آموختن، براى چه آموختن؛ اینها همه در مرحلهى آموزش است. رَحِمَ اللهُ اِمرَاً عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَاَتقَنَه؛(۱۰) این در آموزش هم هست؛ یعنى خوب یاد گرفتن و بهترینها را همیشه به دست آوردن و داشتن. این یک مرحله از اِعمال اخلاق است. مرحلهى بعد، مرحلهى باز پس دادن آموختهها است؛ یعنى آنجایى که شما با مریض مواجه میشوید یا با شاگرد در دانشگاه مواجه میشوید. این هم مرحلهى دیگرى است که اینجا هم جاى اِعمال اخلاق است.
آن وصیّتنامهى بقراط را که من سابقها در مطبها دیده بودم ــ نمیدانم حالا هم آویزان است یا نه؛ غالباً در مطبها آن قدیمها میدیدیم که آویزان بود ــ خیلى هم خوشم مىآمد؛ هر جا هم میرفتم، نگاه میکردم و هر جور بود میخواندم. آن را هم ظاهراً براى مراجعین زده بودند! دکترها براى خودشان نزده بودند، چون [وقتى] که نگاه میکردم در اتاق انتظار بود و در اتاق خودشان اصلاً نبود. نکات بسیار جالب و برجستهاى آنجا هست امّا غالباً در رابطهى با بیمار است، در رابطهى با برخورد با مرض و با مریض است که این یکى از دو بخش این زمینهى اخلاقى است.
انشاءالله که خداوند به شماها توفیق بدهد، بتوانید این کار برجسته و شایسته را تمام کنید و پیش ببرید و ما انشاءالله عمرمان باقى باشد و آثار این کارهاى شما را در آیندهى نزدیکى ببینیم.
والسّلام علیکم و رحمة الله
آقایان! خیلى خوش آمدید و خیلى متشکّریم از اینکه همّت کردید و این کار شایسته را که حقیقتاً تعقیب اینجور کارها در جمهورى اسلامى لازم بود، متقبّل شدید و انشاءالله بخوبى هم انجام خواهید داد.
وقتى شنیدم چنین مجموعهاى و نشستى بنا است باشد، آن چیزى که براى بنده در درجهى اوّل مطرح شد، خرسندى بود از اینکه بالاخره ما در عالم پزشکى ــ که یک ساحهى(۲) عظیم و عرصهى عظیمى است و با بخش مهمّى از زندگى افراد جامعه، ارتباط نزدیک و ضرورى پیدا میکند ــ بنا است به قضیّهى اخلاق برسیم. این، آن چیزى است که در درجهى اوّل، بنده را خوشحال میکند؛ نفْس پرداختن به اخلاق.
از اوّلى که علم از دین جدا شد و در رشد جدید علم در دنیا، در این دو قرن اخیر، اینجور وانمود شد که دنیاى علم از دنیاى دین و اخلاق و معنویّت جدا است، اینها را در دو منطقه و صحنهى جداگانه وارد کردند. بله، ممکن است یک فرد عالِم، متدیّن هم باشد امّا دین او ربطى به علمش ندارد؛ علمش براى کارى است، براى حلّ یک مشکلى است و دین او براى حلّ یک مشکل دیگرى است؛ اینها با هم ارتباطى ندارند؛ اینجور تلقّى کردند. بدیهى است که وقتى اینجور برداشتى و تلقّىاى از علم و دین و نسبت اینها با هم و رابطهى اینها با هم وجود داشته باشد، بتدریج دین در منطقهى علم، حضور ضعیفى خواهد داشت و در نهایت مفقود خواهد شد؛ کمااینکه در بسیارى از جاهاى دنیا دیدیم مفقود هم شده. در حالى که این تلقّى از رابطهى بین علم و دین اصلاً غلط است.
دین، یک زمینه و یک فضا است. اخلاق دینى یک محیط تنفّس است که اگر این محیط تنفّس وجود داشته باشد، هر موجودى و هر پدیدهاى بر حسب گنجایش خودش، ظرفیّت وجودى خودش، اقتضاى خودش، معناى درست خودش را خواهد داد. اگر این محیط تنفّس وجود نداشته باشد، نه علم، نه سیاست، نه کسب و کار، نه هیچ چیزى از پدیدههاى جمعى زندگى بشر، معناى خودش را نخواهد داد. اینجور نیست که علم، قسیم(۳) دین باشد؛ دو چیز باشند در کنار یکدیگر که یا این یا آن؛ بلکه اصلاً نسبت اینها با وجود انسان، نسبتهاى متفاوتى است. دین عبارت است از فضاى مطلوب زندگى بشرى که اگر بشر بخواهد زندگى مطلوب داشته باشد، باید در این فضا قرار بگیرد؛ در این فضاى دینی. ساختن این فضا طبعاً قوانینى دارد، قوانین اخلاقىاى دارد و مقرّراتى دارد که بایستى آن فضا به وجود بیاید و ساخته بشود. وقتى این فضا ساخته شد، در درون این فضا عالِمى زندگى میکند ــ عالِم به علم خاصّى و عالِم به علم دیگرى ــ سیاستمدارى، پیشهورى، جاهلى؛ هر کسى در این فضا یک جورى زندگى خواهد کرد؛ نسبت اینها را باید اینجور دانست و لذاست که اینها میتوانند کاملاً بر هم منطبق بشوند؛ یعنى یک نفر، یک متدیّن کاملى و یک دانشمند کاملى [باشد] و دین او مؤثّر در علم او باشد و علم او متأثّر از دین او باشد؛ این، آن شکل درست است. حالا شما دارید این را در عالم ترتیب مقدّمات فراهم میکنید؛ لذاست که این قدم مبارکى است و بنده بسیار از این خرسندم که در جمهورى اسلامى، در اینباره دارد فکر میشود.
البتّه بلاشک در جاهاى دیگرى از دنیا فکر شده؛ همین که ایشان(۴) میگویند ما یک نمایشگاه درست میکنیم تا کتابهایى را که در باب اخلاق پزشکى نوشته شده ارائه بدهیم، خود این حاکى از این معنا است. نهاینکه آنچه در باب اخلاق نوشته شده، لزوماً اخلاق دینى است لکن احتمالاً در این بین، چیزهایی در این زمینه وجود خواهد داشت و متفکّرینى هستند که توجّه به این کردهاند که دین و اخلاق دینى، روح دانش است؛ از جمله روح دانش پزشکى. خب، بنابراین این قدم خوبى است؛ این را باید جدّى گرفت.
میبینم که الحمدلله آقاى دکتر ملکزاده،(۵) همهى عناصر خوب و بهدردبخور و آدمهاى خوشفکر و باعلاقه و مؤمن و خوب را ــ تقریباً تا آنجا که من مىشناسم ــ در این زمینه جمع کردهاند. و همچنین استفادهى از آقایان علما، بسیار کار درست و بجایى است. در این قضیّه، حتماً ــ حالا میبینم که جناب آقاى عبدخدایى(۶) اینجا هستند و یا اسم از بقیّهى آقایان آمد ــ لازم است که آقایان علما در متن کار علمى این قضیّه باشند تا اینکه بتوانند بدرستى دیدگاههاى دین را و دیدگاههاى اسلامى را روشن کنند. ما این را باید قبول بکنیم که در بخشى از مسائل، دیدگاههاى اسلامى براى خود ما، متفنّنین(۷) اسلامى هم روشن نیست. چرا؟ زیرا که آنها هم چوب جدایى دین از زندگى را در طول زمان خوردهاند؛ بسیارى از مسائل در باب امور دینى مطرح شده، جداى از اینکه دین، ناظر به متن زندگى است، لذاست که ما از خیلى از مسائل زندگى، هنگامى که راجع به مسائل فقهى یا مسائل اخلاقى دین مطالعه میکردیم و تحقیق میکردیم، بىخبر بودیم. حالا که اینها به هم نزدیک شده، فرصت مغتنم و بىسابقه و بىنظیرى به وجود آمده که متفقّهین و فنّانین دین هم میتوانند در این زمینهى مسائل دینى، آن دیدگاه درست دین را پیدا کنند. بنابراین، براى حوزهى علمیّه هم این یک فرصت مغتنمى است.
نکتهى دیگر این است که حالا انشاءالله این اجتماع شما و این سمینار شما ــ مثلاً سمینارى است ــ که بررسى شد و کار شد و مانند اینها، حالا برویم سراغ تحقّق دادن اینها در جامعهى پزشکى ایران. یعنى امروز آن روزگارى نیست که ما یک چیزى را در مقام نظر بدانیم و در عمل از آن بیگانه بمانیم؛ دیگر یک چنین چیزى معنى ندارد. اگر چنانچه ما در نظر، به یک چیزى رسیدیم و فهمیدیم، بایستى بلافاصله برویم سراغ عمل؛ عمل هم در زمینهى اخلاقیّات، با توصیه نیست. درست است که انبیا مبشّرین و منذرینند، یعنى مهمترین کار انبیا این است که بشارت بدهند و انذار کنند امّا بشارت و انذار فقط به زبان نیست؛ بشارت و انذار، با مجموعهى دین است؛ با مجموعهى تلاش پیغمبر است که در آن، هم نصیحت هست، هم انشاء مقرّرات هست، هم اجراى مقرّرات؛ و براى اجراى مقرّرات، پشتوانهى قانون هست، و قدرت قانون و ضرب قانون، پشت سرش باید قرار بگیرد.
ما امروز اینجورى هستیم؛ باید بدانیم در داخل کشور ما، یک زمینهى سوء اخلاقىاى از بلندمدّت باقى است که این رسوبى نیست که به این آسانى بشود برطرفش کرد. همهى ما هم تحت تأثیریم؛ ماها هم تحت تأثیر همان رسوب اخلاقى بلندمدّت هستیم؛ یعنى هر کسى در آن فضا زندگى کرده و نفَس کشیده و در آن خانوادههایى که متنفّس در آن فضا بودهاند بار آمده، بلاشک از آثار سوء دوران حکومت استبدادِ جاهلانهى سلطنتى طولانى ــ بخصوص در این پنجاه شصت سال اخیر که با ترفندهاى استعمارى هم همیشه همراه بوده ــ متأثّر است؛ از همهى اینها متأثّر است. پزشکى هم متأثّر است، بقیّهى شکلها و گونههاى زندگى هم متأثّر است. نهاینکه ما بخواهیم فقط پزشکها را بگوییم؛ نه، حقوقدان ما هم متأثّر است، روحانى ما هم متأثّر است. با اینکه انسان خودش را دوست میدارد و عیوب خودش را نمیبیند، در عین حال من به خودم که نگاه میکنم، آثار تأثّر از اخلاق بلندمدّت طاغوتى را در درون خودم مشاهده میکنم؛ در رفتارهاى خصوصى، عمومى، شخصى، نوعى، میبینم که متأثّرم از آن. بنابراین، همه اینجور هستیم؛ مگر جوانهاى نورس امروز که پرداخته و ساختهى دست انقلاب باشند، بخصوص آنهایى که در کورههاى انقلاب [آبدیده] گشتند، آنها نسبتاً سالم باقى ماندند، وَالّا بقیّهى ماها غالباً گرفتار هستیم.
خب، حالا میخواهیم در این فضاى تحجّریافتهى شکلگرفتهى به آن صورت، اخلاق پزشکى اسلامى و الهى را اجرا کنیم؛ این کار خیلى دشوارى است. در وزارت بایستى براى این برنامهریزى کرد؛ در مجلس باید برنامهریزى کرد؛ در نظامپزشکى باید برنامهریزى کرد؛ در برخورد معلّمان و اساتیدى که در محیطهاى آموزشى پزشک تربیت میکنند، بایستى این مورد توجّه قرار بگیرد و پیاده بشود؛ در اجتماعات و باشگاههایى که جمع میکند عناصر را با همدیگر ــ که این جزو جاهاى مهم است؛ «وَتَواصَوابِالحَقِّ وَتَواصَوابِالصَّبر»(۸) چیز خیلى مهمّى است ــ و در آنجایى که چشممان به چشم همدیگر مىافتد، یکدیگر را توصیه کنیم به چیزهاى خوب. پس این در اینجا بایستى دنبال بشود. یعنى اگر چنانچه انشاءالله این مجموعهى شما، این نشست و اجلاس شما به یک نتیجهى مشخّصى رسید، بعد [باید] دستگاه ادارى و آموزشى و انتظامى و انسانى و اخلاقى شما، یکسره به کار بیفتد تا آن اخلاق پزشکى ــ آنچه شما آن را به عنوان اخلاق پزشکى قبول کردهاید ــ در دنیاى پزشکى و در عالم پزشکى، انشاءالله تحقّق پیدا بکند.
این زمینههایى که آقا در محتواى این اجلاس ذکر کردند،(۹) زمینههاى مهمّى است. البتّه بنده، از دور به قضیّه نگاه میکنم و مثل شما نزدیک و مباشر نیستم تا بتوانم همهى صحنه را ببینم. من از دور به نظرم میرسد که یک پزشک، در دو ناحیه بایستى به مسئلهى اخلاق خیلى اهمّیّت بدهد: یکى در ناحیهى گرفتن و دیگرى در ناحیهى باز پس دادن. آنجایى که مىآموزد، یک اخلاق اسلامى در اینجا داریم؛ یعنى یک زمینه و صحنهى اخلاق اسلامى در آموزش است؛ چگونگى آموزش، محتواى آموزش، از که آموختن، براى چه آموختن؛ اینها همه در مرحلهى آموزش است. رَحِمَ اللهُ اِمرَاً عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَاَتقَنَه؛(۱۰) این در آموزش هم هست؛ یعنى خوب یاد گرفتن و بهترینها را همیشه به دست آوردن و داشتن. این یک مرحله از اِعمال اخلاق است. مرحلهى بعد، مرحلهى باز پس دادن آموختهها است؛ یعنى آنجایى که شما با مریض مواجه میشوید یا با شاگرد در دانشگاه مواجه میشوید. این هم مرحلهى دیگرى است که اینجا هم جاى اِعمال اخلاق است.
آن وصیّتنامهى بقراط را که من سابقها در مطبها دیده بودم ــ نمیدانم حالا هم آویزان است یا نه؛ غالباً در مطبها آن قدیمها میدیدیم که آویزان بود ــ خیلى هم خوشم مىآمد؛ هر جا هم میرفتم، نگاه میکردم و هر جور بود میخواندم. آن را هم ظاهراً براى مراجعین زده بودند! دکترها براى خودشان نزده بودند، چون [وقتى] که نگاه میکردم در اتاق انتظار بود و در اتاق خودشان اصلاً نبود. نکات بسیار جالب و برجستهاى آنجا هست امّا غالباً در رابطهى با بیمار است، در رابطهى با برخورد با مرض و با مریض است که این یکى از دو بخش این زمینهى اخلاقى است.
انشاءالله که خداوند به شماها توفیق بدهد، بتوانید این کار برجسته و شایسته را تمام کنید و پیش ببرید و ما انشاءالله عمرمان باقى باشد و آثار این کارهاى شما را در آیندهى نزدیکى ببینیم.
والسّلام علیکم و رحمة الله
(۱ در ابتدای این دیدار، آقایان رضا ملکزاده (وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی) و باقر لاریجانی (دبیر کنگره) گزارشهایی ارائه کردند.
(۲ میدان، عرصه
(۳ شریک
(۴ آقای باقر لاریجانى (دبیر کنگره)
(۵ آقای رضا ملکزاده (وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکى)
(۶ حجّتالاسلام والمسلمین محمّدهادی عبدخدایی (نمایندهى مجلس شوراى اسلامى)
(۷ آگاه به فنون و علوم مختلف
(۸ سورهى عصر، بخشى از آیهى ۳؛ «... و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»
(۹ آقای باقر لاریجانى به ایجاد نمایشگاه تخصّصى کتابهاى پزشکى و اخلاق پزشکى و همچنین چاپ و نشر اینگونه کتابها اشاره کرد.
(۱۰ مقدّمهی مسائل علیّبنجعفر و مستدرکاتها، ص ۹۳
