• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1387/05/01

آرمانگرایی واقع‌بینانه در اندیشه‌های مقام معظم رهبری

از بنده خواسته شده که مطلبی پیرامون شخصیت و اندیشه‌های مقام معظم رهبری بنویسم. فرصت مغتنمی است تا آنچه را که مدت‌هاست در ذهن دارم و احساس می‌کنم بیان و توجه محافل علمی ما به آن لازم است ارائه کنم.

در اواخر عمر پربار و گرانمایه حضرت امام (ره) آنچه در بین همه نیروهای انقلاب نگرانی ایجاد می‌کرد، شرایط پس از اوضاع رحلت امام (ره) بود. همگان دلشوره این را داشتند که چه کسی جایگزین عظمت، ابهت و شخصیت و فکر و رهبری تابناک و درخشان حضرت امام (ره) خواهد شد و کشتی انقلاب پس از ایشان رو به کدام سو خواهد داشت. بی‌گمان رحلت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی حادثه‌ای سخت تکان‌دهنده و جانفرسا بود. اما آنچه سبب شد این ضایعه بزرگ و نفس‌گیر و این تلاطم عظیم در دل و جان مردم ایران به آرامش و طمأنینه بدل شود، انتخاب عمیقاً هوشمندانه و به واقع تاریخ‌سازی بود که توسط مجلس خبرگان در آن برهه حساس صورت گرفت.

اکنون پس از گذشت نزدیک به 20 سال از آن زمان آنچه آشکار است رهبری مدبرانه، اندیشه ژرف و همه جانبه‌گر، شخصیت متین و صبور همراه با ایمان، علم، یقین و قاطعیت رهبر فرزانه انقلاب بوده که نظام جمهوری اسلامی را از گیر و دار حوادث مختلفی که هرکدام می‌توانست یک نظام سیاسی مستحکم را به شکست و ناکامی بکشاند، عبور داده و افق‌های روشن آینده را پیش روی نظام مقدس جمهوری اسلامی و تحقق آرمان‌های انقلاب و امام بگشاید. رهبر معظم انقلاب اسلامی واجد شخصیتی چند بعدی و برجسته هستند. فقیهی زمان‌شناس و آینده‌نگر، سیاستمداری اخلاق‌محور و هوشمند، مدیری توانمند و اندیشمندی فرزانه...

به نظر بنده در میان این گستره وسیع و فراخ از خصلت‌های شخصیتی رهبر معظم انقلاب بیش از هر چیز خصایص اندیشه‌ای و ویژگی‌های ایده‌پردازانه ایشان مورد غفلت واقع شده است؛ در واقع آنچه دردناک است و مایه دغدغه و بعضاً موجب شرمساری این است که شخصیت اندیشمند و ابعاد گوناگون اندیشه‌های ایشان بعضاً به شیوه‌ای خودخواهانه و نفع جویانه و به منظور تأمین مصالح فردی و حزبی نادیده گرفته شده یا مورد تمسک سطحی، شعاری و ابزاری قرار گرفته است. موارد بسیاری را می‌توان مثال زد که رهبر معظم انقلاب طرح نویی درافکنده‌اند و بحث تازه‌ای را افتتاح نموده‌اند که می‌توانسته دستمایه‌ای برای ایده‌پردازی‌های کلان و کاربردی قرار گیرد اما در عمل رویکردهایی از جنس آنچه در بالا آمد، سبب می‌شود که چنین اتفاقی نیفتد و فرصت به دست آمده به شیوه‌ای مؤثر و کارآمد مورد بهره‌برداری قرار نگیرد. از این روی بی‌راهه نیست اگر ادعا کنیم که بعد اندیشه‌ای و خصلت‌های فکری رهبر معظم انقلاب مظلوم‌ترین بخش از ابعاد شخصیتی ایشان است و بیشترین بی‌مهری را به خود دیده است. در حالی که توجه شایسته به اندیشه‌ها و ایده‌پردازی‌های ایشان می‌توانست قابلیت‌های جدیدی برای حل معضلات و مشکلات جامعه فراهم آورد. علاوه بر رویکردهای سیاسی، سطحی، شعاری و ابزاری به اندیشه‌های ایشان، آنچه آشکار است و موجب عدم بسط مناسب اندیشه‌های رهبر معظم انقلاب شده، فقدان نگاه‌های روشمند، منظم و دقیق به اندیشه‌های ایشان است.

در رابطه با این ضعف روش شناختی، بنده نکاتی به ذهنم می‌رسد که ارائه می‌کنم و معتقدم وظیفه پژوهشگران و اندیشمندان و دلدادگان نظام و انقلاب است که با بسط این روشمندی‌های درست، درصدد واکاوی بیشتر اندیشه‌های ایشان برآیند. نکته اول و مهم این است که باید اندیشه‌های رهبری در درون یک مجموعه و منظومه منسجم، به هم پیوسته با ارکان و ابعاد مشخص و در ارتباط معنی‌دار با هم مورد مطالعه قرار گیرد. در این صورت است که ارتباط مفاهیم مختلف با همدیگر و نسبت و رابطه آنها مشخص می‌شود. اگر مفاهیم و ایده‌هایی که ایشان ارائه می‌کنند در ارتباط با سایر ایده‌ها سنجیده نشود، آن عمق و اثربخشی که مورد نیاز است، حاصل نخواهد شد. در درون این منظومه است که مفاهیم همدیگر را تکمیل می‌کنند، بعضی از مفاهیم و ایده‌ها، ایده‌های دیگر را توضیح می‌دهند و یا عمق می‌بخشند.

نکته دوم فهم اندیشه‌های رهبر معظم انقلاب، توجه و تأمل در ماهیت جمهوری اسلامی است. اگر ما درک درستی از ماهیت و محتوای جمهوری اسلامی نداشته باشیم، اندیشه‌های کسی را که تلاش می‌کند در جهت پیشبرد و بسط و شکوفایی این نظام، استراتژی و ایده‌ها و مفاهیم لازم را تولید کند، درک نخواهیم کرد. در تلاش برای درک ماهیت اصلی جمهوری اسلامی باید به این مهم توجه کنیم که اصلاً و در بدو امر، جمهوری اسلامی یک نظام نوبنیاد و بدون الگوست و نه در جهان امروز و نه در گذشته، هیچ‌گونه الگو و بدیلی ندارد. این نظام که خود را در عبارت جمهوری اسلامی نیز مشخص می‌کند از یک طرف خود را نظامی برآمده از اسلام و معارف عظیم آن دانسته و از سال‌های صدر اسلام و حکومت نبوی و علوی هم الهام می‌گیرد و خود را در برابر این مبانی و ریشه‌ها و آن تجربه‌ها متعهد می‌داند و از سوی دیگر به سبب حضور و لزوم رشد و بالندگی در جهان کنونی، از ویژگی‌های تمدنی جدید بهره برده و مختصات دنیای نو و مقتضیات زمانه و تحولات بشری را در همه ابعاد فکری و عینی در اندیشه و عمل خود لحاظ می‌کند. اندیشه مقام معظم رهبری به عنوان معیار و مبنای فکری نظام اسلامی به خوبی این جامعیت و چند بعدی نگری را در خود آشکار می‌سازد. تأکید فراوان ایشان بر ارزش‌گرایی و عقلانیت همراه با اعتدال و میانه‌روی و یا تأکید ایشان بر جنبش نرم‌افزاری، بهره‌گیری از اندیشه‌های دیگران در عین عدم تقلید و توجه به نوآوری یا نفی اصولگرایی یک جانبه و هشدار به اصولگرایان برای لحاظ کردن تحول، تحرک و پیشرفت و پویایی و نفی اصلاح‌طلبی بدون اصول و توجه دادن به مبانی انقلاب اسلامی و نظام در اصلاح‌طلبی و تأکید ایشان بر مردم سالاری دینی، از این سنخ اندیشه‌هاست که صرفاً با درک ماهیت نظام جمهوری اسلامی قابل درک است.

نکته سوم در درک اندیشه‌های رهبری، توجه به این نکته است که ایشان درک عمیق و کاملی از اندیشه‌ها و آرمان‌های امام دارند و سعی بلیغ دارند که نظام جمهوری اسلامی پس از حضرت امام (ره)، کاملاً در راستای اندیشه‌ها و آرمان‌های امام (ره) تداوم داشته باشد. حال اگر با درک این روشمندی‌ها به اندیشه‌های مقام معظم رهبری نگاهی بیفکنیم چه حاصل خواهد آمد.

آرمان‌گرایی واقع‌بینانه
رویکرد مقام معظم رهبری نسبت به مسائل گوناگون را می‌توان تحت عنوان کلی «آرمان‌گرایی واقع‌بینانه» درک و تبیین نمود.
رهبر معظم انقلاب از یک سوی در همه حوزه‌ها، ذره‌ای از آرمان‌های اصیل اسلامی و انقلابی کوتاه نمی‌آیند و از سوی دیگر این آرمان‌ها را در حوزه واقعیت‌ها و با توجه و شناخت دقیق واقعیت‌های عینی، به شیوه‌ای عقلانی و معتدل پیگیری می‌کنند. درک این نکته در اندیشه‌های ایشان بسیار حیاتی است چرا که نظام ما از سوی اندیشه‌ها و اعمال آرمان‌گرایانه غیرواقع‌بین و واقع‌گرایی غیرآرمانی مورد تهدید است.

آرمان‌گرا اگر واقعیت‌ها را درک و فهم نکند با توجه به خصلت صلب و غیرمطلوب بسیاری از واقعیت‌ها در دام رویکرد غیرمنطقی و افراطی فرو می‌غلتد و واقع‌بینی اگر به واقع‌گرایی تبدیل شود و آرمان‌ها فراموش شوند، آنچه حاصل می‌شود انفعال و سازش با واقعیت‌ها و اندیشه و تصمیم و عمل در چارچوب تنگ این واقعیت‌ها خواهد بود. در اینجا توجه به تمایزی که میان واقع‌بینی و واقع‌نگری وجود دارد مهم است. بر این مبنا، مقام معظم رهبری واقع‌بین است نه واقع‌گرا. واقع‌گرایی پذیرش و سازش با واقعیت‌هاست، تسلیم شرایط و وضعیت موجود شدن است و در موضعی انفعالی نسبت به وضع موجود تصمیم گرفتن و عمل کردن اما در واقع‌بینی، شاهد نوع خاصی از حکمت هستیم. لحاظ کردن شرایط موقعیتی در تصمیم‌گیری‌ها در عین التزام به اصول اساسی و بنیادین که به طور خلاصه می‌توان آن را ترکیب شرایط نامعین با اصول معین دانست. نوع اندیشه‌ورزی مقام معظم رهبری بیشترین تقارن را با این تعریف دارد. نظام جمهوری اسلامی هم اگر ذره‌ای از آرمان‌گرایی واقع‌بینانه فاصله بگیرد، دچار خسران خواهد شد.

دومین حاصلی که از کاوش روشمند در اندیشه‌های رهبری حاصل می‌شود درک انقلاب اسلامی به مثابه پویشی برای شکل دادن به تمدن ایرانی اسلامی است. در این نگاه، هدف از انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی، سامان دادن و فراهم آوردن یک نوع زندگی مادی و معنوی مؤمنانه و پیشرفته و توسعه یافته است و زندگی فردی و اجتماعی شکوفا مبتنی بر هویت اصیل اسلامی و ایرانی. در راستای نیل به این تمدن اسلامی ایرانی است که مقام معظم رهبری بر پیگیری توسعه، تأکید وافر دارند و البته همیشه گوشزد می‌کنند که این توسعه باید کاملاً مبتنی بر هویت و ارزش‌های دینی و ملی باشد. توسعه‌ای که برآمده از متن و بطن جامعه خودمان باشد و با شرایط و نیازهای مردم و کشور ما هماهنگ باشد. این امر از یک طرف نشان از همان رویکرد آرمان‌گرایی واقع‌بینانه دارد و از طرف دیگر مبین درک عمیق ایشان از مفهوم توسعه است. زمانی بود که نظریه‌پردازان توسعه در غرب توصیه می‌کردند کشورهای دیگر از الگوی غربی تبعیت کنند. از نظر آنان، راه توسعه یکی است و آن هم تبدیل شدن کشورهای توسعه یافته به شکل و شمایل کشورهای غربی است اما پس از تجربیات بسیار در حوزه نظر و عمل، اکنون بسیاری از این نظریه‌پردازان معتقدند که هر کشوری باید الگوی خاص خودش را با توجه به ارزش‌ها و نیازهایش تدوین نماید.

بهره‌گیری از تجربیات موفق و درست دیگران امری است که کاملاً مورد تأیید رهبری است اما تقلید از الگوهای دیگران مورد نکوهش ایشان:

«ما دنبال چه نوع توسعه‌ای هستیم؟ این نکته اساسی، در بحث‌های اقتصادی و غیر اقتصادی جاری است. کسانی دنبال این هستند که حرفی را پرتاب کنند و ذهن مردم را از مسائل اصلی دور نگه دارند: مدل چینی، مدل ژاپنی، مدل فلان. مدل توسعه در جمهوری اسلامی، به اقتضای شرایط فرهنگی، تاریخی، مواریث و اعتقادات و ایمان این مردم، یک مدل کاملاً بومی و مختص به خود ملت ایران است؛ از هیچ جا نباید تقلید کرد؛ نه از بانک جهانی، نه از صندوق بین‌المللی پول، نه از فلان کشور چپ، نه از فلان کشور راست. هرجا اقتصادی دارد؛ فرق است بین استفاده کردن از تجربیات دیگران، با پیروی از مدل‌های تحمیلی و القایی و غالباً هم منسوخ. بنده می‌بینم گاهی بعضی از شیوه‌هایی که در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و غیره پیشنهاد می‌شود، از دیگران گرفته شده، فلان متفکر فرنگی اینطوری گفته، فلان متفکر کجایی اینطوری گفته، مثل اینکه به آیات قرآن استناد می‌شود! خیلی از شیوه‌ها منسوخ است؛ 30 سال پیش، 40 سال پیش، 50 سال پیش تجربه شده، بعد یک روش بهتر آورده‌اند؛ ولی الان ما می‌خواهیم از روش منسوخ آنها در آموزش و پرورش، در مسائل علمی، در کارهای دانشگاهی، در کارهای اقتصادی و در برنامه‌ریزی و بودجه‌بندی استفاده کنیم؛ نه، این درست نیست. از تجربه‌ها و دانش‌ها باید استفاده کرد، اما الگو و شیوه و مدل را باید کاملاً بومی و خودی انتخاب کرد» (دیدار با نمایندگان هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، 27/3/83)

از دیدگاه ایشان اتکا بر توان و نیروی بومی منافاتی با استفاده از تجربیات دیگران در این زمینه ندارد: «تمدن واقعی برای مردم ما تمدن ایرانی است؛ تمدنی است که متعلق به خود ماست؛ از استعدادهای ما جوشیده و با شرایط زندگی ما در هم آمیخته و چفت شده است. راه حل حقیقی، راه حل بومی است. باید بذر سالم خودمان را بپاشیم و مراقبت کنیم تا سبز شود؛ دنبال تقلید از این و آن نباشیم؛ دنبال سخن گفتن با زبان و لغت بیگانه و عاریه گرفتن از تجربه‌های دست چندم آنها نباشیم. نه اینکه از فراورده‌های علمی دیگران بهره نبریم؛ چرا، صد درصد معتقدم که باید از همه تجربه‌های علمی بشری بهره برد. پنجره‌ها را نمی‌بندیم؛ هرکس که در دنیا کار خوبی کرده، آن را انتخاب می‌کنیم». (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، 12/2/80)

برای جمع بین توسعه بومی و بهره‌گیری از تجربیات دیگران، آنچه مورد نیاز است تقویت روحیه خودباوری و امید بر آینده است: «استعدادها را باید پرورش بدهیم. همه کس چه اهل علم، چه اهل تکنولوژی، چه اهل ابتکار، چه اهل مسائل فنی در هر سطحی باید احساس بکنند که بار سازندگی کشور بر دوش آنهاست. ما خودمان باید کشور را بسازیم؛ کسی کشور را برای ما آنچنان که مورد نیاز ماست، نخواهد ساخت. ما خودمان هستیم که خانه خودمان را بر طبق نیازهای خودمان می‌سازیم». (دیدار مردمی، 12/9/70)

با توجه به این محورها به نظر، توسعه‌گرایی مقام معظم رهبری دارای 4 رکن اصلی است:

1- بهره‌گیری از تجارب دیگران در عین نفی تقلید:
توسعه نمی‌تواند در خلأ و در شرایطی فارغ از تأمل و تدبر در تجارب دیگران رخ دهد. از این روی نگاه تیزبینانه، تحلیلی و موشکافانه به تجربیات دیگران از جمله اصلی‌ترین خصایص هر فرایندی است که رویکرد به توسعه در آن مورد تأکید است. با این حال چنین نگاهی باید بسیار فراتر از رویکرد تقلیدی به سطح شناختی تحقیقی، عمق باید و عملاً از منظری تجربه‌اندوزانه و نه مقلدانه رخ دهد.

2- بنیان نهادن توسعه بر بستر و بر مبنای هویت، ارزش‌ها و آرمان‌های دینی و ملی:
همگان بر این نکته اذعان دارند که توسعه در کلیت خود امری خنثی و فارغ از آرمان نیست. از این روی است که مقام معظم رهبری بر عدم تقلید تأکید دارند چرا که در دل الگوهای توسعه دیگران، هویت، ارزش‌ها و آرمان‌های دیگران نهفته است که برای جامعه ما مطلوبیتی ندارند و احیاناً در خیلی جاها با آرمان‌های انقلاب اسلامی تفاوت یا حتی تقابل دارند.
ایده محوری انقلاب اسلامی این بود که با تمسک به ارزش‌های دینی و اعتقادی، امکان در انداختن طرحی نو برای توسعه کشور وجود دارد که شکوفایی و پیشرفت مادی و اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با معنویت، اخلاق و اعتقادات دینی عجین باشد و در واقع، پیشرفت‌های مادی بر بستر ارزش‌های دینی و ملی بروید. لذا در طراحی الگوی توسعه، کم توجهی به ارزش‌ها و آرمان‌های دینی و ملی، کوتاه آمدن از ایده محوری انقلاب اسلامی است.

3- توسعه همراه با عدالت
در غرب با شکست رویکردهای مارکسیستی و با به حاشیه رانده شدن اندیشه‌های سوسیالیستی و تفوق لیبرالیسم، اندیشه عدالت اجتماعی در عزلت و انزوا قرار گرفته و مورد کم توجهی واقع شده است. در غرب و الگوهای غربی همراه کردن عدالت با توسعه، اصالتی ندارد و هدف محوری و مهم به حساب نمی‌آید. نظام ما به سبب بنیان‌های اعتقادی خود نمی‌تواند نسبت به عدالت بی‌تفاوت باشد. از این روی است که مقام معظم رهبری همیشه تأکید دارند که توسعه باید همراه عدالت باشد.

«ما در زمینه همه فعالیت‌های گوناگون اقتصادی و تولیدی کشور و حواشی آن، باید توجه کنیم که ما هم توسعه‌محوریم، هم عدالت‌محور؛ ما طبق برخی از سیاست‌هایی که امروز در دنیا رایج است و طرفداران زیادی هم دارد، نیستیم که صرفاً به رشد تولیدات و رشد ثروت در کشور فکر کنیم و به عدالت در کنار آن فکر نکنیم، نه، این منطق ما نیست.
نوآوری نظام ما هم همین است که می‌خواهیم عدالت را با توسعه و با رشد اقتصادی در کنار هم داشته باشیم و اینها با هم متنافی نیستند. ما دیدگاهی که تصور کند اینها با هم نمی‌سازند و یا باید این را انتخاب کرد یا آن را، قبول نداریم. این نکته باید در همه موارد هم در کاهش حجم دولت، هم در مسئله خصوصی‌سازی، هم در نگاه کلی به مسائل اقتصادی و هم در تقسیم منابع میان بخش خصوصی و بخش تعاونی و بخش دولتی رعایت شود» (دیدار با رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت، 4/6/83)
«بعضی این‌طور تصور می‌کردند شاید حالا هم تصور کنند که ما بایستی دوره‌ای را صرف رشد و توسعه کنیم و وقتی که به آن نقطه مطلوبیت رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعی می‌پردازیم. این فکر اسلامی نیست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعه مقدمه عدالت است». (دیدار با رئیس جمهور و هیئت وزیران به مناسبت بزرگداشت هفته دولت، 8/6/74)

4- سرعت در توسعه
مقام معظم رهبری با اشراف به وضعیت و جایگاه کشور ما در توسعه و عنایت به عقب ماندگی‌های تاریخی کشور در این حوزه، بر اعتماد به نفس ملی، عزم ملی و نوآوری در توسعه تأکید دارند. ایشان تأکید دارند که با توجه به ظرفیت‌ها و قابلیت‌های بالای کشور در همه حوزه‌ها، معتقدند ما می‌توانیم راهی را که دیگران در مدت طولانی طی کرده‌اند، در مدت کوتاهی سپری کنیم و توسعه کشور را سامان ببخشیم. حال با توجه به درک محوریت توسعه در ذهن و اندیشه مقام معظم رهبری، مفاهیم و ایده‌پردازی‌های ایشان معنای عمیق‌تری پیدا می‌کند. با تفطن به این بحث آشکار می‌شود که در واقع ایشان برای توسعه کشور در صدد طرح مفاهیم مورد نیاز هستند. مفاهیمی چون اعتماد به نفس ملی، نیاز ما به سه عین (عقل، علم، عزم) انضباط اجتماعی و روحیه کار اقتصادی در اداره کشور، طرح مفهوم کارآمدی در حوزه‌های مختلف به خصوص اقتصاد، مهندسی فرهنگی، امید، همبستگی ملی، مشارکت اجتماعی، اتحاد ملی، انسجام اسلامی، نوآوری و شکوفایی و بسیاری مفاهیمی دیگر در ارتباط با همدیگر معنا می‌یابند و همه با هم فضای توسعه کشور را فراهم می‌سازند. از این زاویه است که مقام معظم رهبری با طرح مفاهیم معنوی و دینی بعد ارزشی و اعتقادی توسعه را شکل می‌دهند، طرح مفاهیمی چون سال امام علی (ع)، سال پیامبر و ... نشان می‌دهد که چگونه مفاهیمی از سنخ توسعه با مباحث معنوی پیوند می‌خورند و چگونه معنویت، اساس توسعه قرار می‌گیرد.

هدایت‌گری جریان‌های اجتماعی و سیاسی
یکی از ویژگی‌های کم‌نظیر مقام معظم رهبری در حوزه اندیشه که در تداوم شیوه رهبری حضرت امام (ره) بروز می‌کند، این است که ایشان اندیشه‌های نو و مفاهیم جدید را در همراهی با جامعه و به مرور زمان با توجه به آماده سازی بسترهای لازم در درون گروه‌های اجتماعی و سیاسی مطرح می‌سازند و این از خصلت‌های یک رهبر ژرف‌نگر و دوراندیش است. این بدین معناست که ایشان مفاهیم اجتماعی و سیاسی را به یکباره و بدون مقدمه‌چینی و آماده‌سازی بسترهای لازم بیان نمی‌کنند و اجازه می‌دهند که جامعه به مرور با این مفاهیم خو بگیرند و با ایشان همراه شوند. علاوه بر این، ایشان تلاش دارند که جامعه در حوزه‌های مختلف مسیر بلوغ را خود طی کنند و ایشان صرفاً از منظر هدایتگری و رهبری در این مباحث حضور می‌یابند.

مثال عینی این ویژگی اندیشه‌ای، برخوردی است که ایشان با گروه‌های مختلف سیاسی داشته‌اند. آن زمانی که جریانی به نام اصلاح‌طلبی در کشور شکل گرفت و گروهی مفاهیمی را در قالب و در ذیل ایده اصلاح‌طلبی طرح کردند، گروه‌هایی از جامعه این ایده را مغایر با آرمان‌های انقلاب و ارزش‌های نظام قلمداد کردند ولی مقام معظم رهبری در عین تأکید اصلاح‌طلبی و تأکید بر اهمیت و ضرورت اصلاح‌طلبی، در صدد هدایت این فکر در مسیر درست برآمدند و به ایده‌پردازی پرداختند: «امروزه یکی از واژه‌های رایج، واژه «اصلاح‌طلبی» است. من در نماز جمعه هم گفتم، بارها هم تکرار کرده‌ام، بنده معتقدم اصلاح‌طلبی جزء ذات انقلاب است. اصلاً انقلاب، یعنی یک حرکت بزرگ و رو به جلو، که این حرکت هرگز ایستایی ندارد و به طور دائم پیشرونده است. این پیشروندگی یعنی همان اصلاح‌طلبی». (بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر 9/12/79)

ایشان علاوه بر تأیید رویکرد اصلاح‌طلبانه درصدد برآمدند تا از منظر هدایت‌گری مؤلفه‌های لازم برای تدوین یک اندیشه اصلاح‌طلبی اصیل را طرح نمایند، ایشان فرمودند که اصلاً اصلاحات باید ضابطه‌مند باشد، نسبت آن با قانون اساسی و آرمان‌های امام و انقلاب باید مشخص گردد، سرعت اصلاحات در حوزه‌های مختلف اهمیت دارد و بسیاری توصیه‌های دیگر در زمینه اصلاح‌طلبی که می‌توانست نقش اساسی در هدایت اندیشه اصلاح‌طلبی در مسیر درست ایفا نماید. ایشان در جایی فرمودند که اصلاحات باید تعریف درست و معین و شفافی داشته باشد و پس از آن خود ایشان تعریفی از اصلاحات ارائه کردند و فرمودند اصلاحات یعنی مبارزه با فقر، فساد و تبعیض. این بیان، از جمله مصادیق مظلومیت اندیشه ایشان است.

گروه اصلاح‌طلبان، به دلایل سیاسی این بحث را بایکوت کردند و تلاش نمودند هرگز تعریف اصلاحات از مفاهیم مبارزه با فقر و فساد و تبعیض بهره‌ای نگیرند. برخی کسان دیگری که بعداً اصولگرا نام گرفتند و مدعی اطاعت از رهبری بودند و هستند، برخورد سطحی، شعاری و احساسی و احیاناً ابزاری با این تعریف داشتند و کمتر به عمق و اساس آن پرداختند. با این دو رویکرد معیوب بود که این ایده راهگشا نتوانست ظرفیت‌های خود را در حل مسائل کشور بروز بدهد. به روش علمی، معقول و واقع‌بینانه می‌توان نشان داد که «فقر و فساد و تبعیض» قابلیت توضیح همه مسائل و مشکلات ما در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و اداری را دارند و تدوین برنامه‌های علمی و درست برای رفع و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، دامنه گسترده‌ای از اصلاحات در همه حوزه‌ها را در برمی‌گیرد. مبارزه با فقر، در محافل علمی و اجرایی دنیا، ادبیات گسترده و غنی دارد و ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی را در برمی‌گیرد. شما باید برای مبارزه با فقر، روندهای اقتصادی، ساختارهای معیوب سازمان تولید و مصرف در کشور و بسیاری حوزه‌های دیگر را اصلاح کنید. فساد هم صرفاً فساد اقتصادی نیست بلکه فساد سیاسی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی، حوزه‌های دیگر فساد است که برای مبارزه با این ابعاد باید برنامه‌های وسیع و گسترده اصلاحی تدوین گردد. تبعیض سیاسی، قضایی، جنسی، منطقه‌ای، قومیتی و حوزه‌های دیگر اجتماعی نیاز به اصلاحات عمیق و کارساز دارد.

به نظر بنده بسیار بعید است که مشکلی در کشور وجود داشته باشد و ذیل این سه معضل اساسی مورد نظر مقام معظم رهبری نگنجد، اینجاست که آشکار می‌شود که منظور ایشان از اصلاحات به مثابه مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، اصلاحاتی همه جانبه، گسترده و عمیق است. اما برخورد سطحی و شعاری با این مفاهیم باعث شد که به مبارزه با فقر صرفاً در حد توزیع پول محدود گردد. مبارزه با فساد، در حد شعار و مچ‌گیری‌ها و افشاگری‌های آنچنانی باقی بماند و هرگز به اصلاح رویه‌ها، ساختارها و مناسبات و روابط فسادزا گسترش پیدا نکند. برای تبعیض هم که هیچ برنامه منظم و مدون و معقولی ارائه نشده است.

پس از رواج اصلاح‌طلبی، جریانی موسوم به اصولگرایی در حوزه‌های مختلف مطرح شد. مقام معظم رهبری در طرح مفهوم اصولگرایی هم به هدایت‌گری پرداختند و تلاش نمودند اندیشه اصولگرایی را غنی‌تر سازند و در جهت تعمیق آن و هدایت اصولگرایان در مسیر درست، ایده‌های جدیدی را ارائه نمایند.  ایشان ابعاد مختلف اصولگرایی و مؤلفه‌های محوری آن را توضیح دادند و مسئله اصولگرایی را ستودند اما به این نکته هم توجه دادند که نباید مفهوم اصولگرایی محدودنگر و تنگ‌نظرانه باشد و دایره طرفداران اندیشه اصولگرایی محدود گردد. «اصولگرایی به حرف نیست. اصولگرایی در مقابل نحله‌های سیاسی رایج کشور هم نیست؛ این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسی را به اصولگرا و اصلاح‌طلب تقسیم کنیم. اصولگرا و فلان؛ نه اصولگرایی متعلق به همه کسانی است که به مبانی انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست می‌دارند؛ حال اسمشان هر چه باشد». (بیانت رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 29/3/85)

رهبر معظم انقلاب در ادامه همان بینش منظومه‌ای و در راست هدایت‌گری جریان‌های سیاسی به آرمان‌های انقلاب، هنگامی که فضا را یارای ارائه ابتکاری و نوآورانه آماده می‌بینند با نفی دوگانه انگاری‌های تصنعی و مرزبندی‌های نادرست میان نیروهای انقلاب، به ترسیم افق‌های جدید برای آینده نظام می‌پردازند. این افق جدید یکی دیگر از همان ابعاد مغفول مانده و مظلوم اندیشه رهبری است که عمق و ابعاد آن مورد توجه جدی قرار نگرفته است. مقام معظم رهبری وقتی احساس کردند که از یک طرف مفاهیم اصولگرایی و اصلاح‌طلبی به باروری و بلوغ خوبی رسیده‌اند و از طرف دیگر اتفاقی رخ داده که این دو مفهوم در برابر هم و متفاوت و متقابل با هم تعریف شده‌اند و گروه‌های مختلف تلاش می‌کنند اگر اصولگرا هستند از مفاهیم اصلاح‌طلبی بهره‌ای نگیرند و اصلاح‌طلبان از توجه به مفاهیم و مؤلفه‌های فکر اصولگرایی ابا دارند؛ لذا با طرح مفهوم «اصولگرایی اصلاح‌طلبانه» هم این دوگانگی را شکستند و هم این نکته مهم را گوشزد کردند که اصولگرایی بدون اصلاح‌طلبی و توجه به ارزش‌ها و اصول اسلام و انقلاب و یا کم‌توجهی به پویایی و پیشرفت و تحول زمانه ممکن است جمود فکری و عقب‌ماندگی عملی ایجاد کند و پیشرفت و نوآوری و اصلاح‌طلبی بدون اصولگرایی یعنی عطف  توجه به تحول و تغییر و پیشرفت بدون عنایت کافی به چارچوب‌ها و مبانی. این تحول امکان دارد ما را از مسیر اصلی منحرف کند و پیشرفت و تحولی هم که فراهم می‌آید تحولی معیوب و مشکل‌ساز خواهد بود:

«بنده دعوای اصلاح‌طلب و ا اصولگرا را هم قبول ندارم. این تقسیم‌بندی را غلط می‌دانم. نقطه مقابل اصولگرا، اصلاح‌طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح‌طلب، اصولگرا نیست. نقطه مقابل اصولگرا، آدم بی‌اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او با فضای عمومی ایجاب می‌کند که به شدت ضد سرمایه‌گذاری و سرمایه‌داری حرکت کند. یک روز هم منافعش یا فضا ایجاب می‌کند که طرفدار سرسخت سرمایه‌داری شود؛ حتی به شکل وابسته و نابابش! نقطه مقابل اصلاح‌طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش‌ها به صورت روز به روز و نو به نو ... ما باید روش‌ها را اصلاح کنیم. در روش‌ها اشتباه و نقص وجود دارد. گاهی به مرحله‌ای می‌رسیم که امروز دیگر جواب نمی‌دهد؛ باید مرحله دیگری را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روش‌ها، معنای اصلاح‌طلبی است». (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های استان کرمان، 19/2/84)

اعتقاد و التزام کامل به مردم‌سالاری دینی
رهبر معظم انقلاب اندیشه‌های پیشرو و راهبرنده برای هدایت جامعه ارائه می‌کنند اما همه اینها را در چارچوب «مردم سالاری دینی» و در ارتباط متقابل با جامعه و مردم طرح کرده و پیش می‌برند و به ظرفیت‌ها، علایق و جهت‌هایی که از روند مردم سالاری دینی برای اداره کشور در حوزه‌های مختلف حاصل می‌شود، توجه دارند و به گونه‌ای نیست که بدون توجه به آمادگی‌های جامعه، یک مسئله را به یکباره طرح و پیگیری نمایند.

آنگاه که جامعه را آماده می‌بینند اندیشه و ایده‌ای را طرح ‌می‌کنند و هر چقدر که جامعه و مردم و گروه‌های فکری و سیاسی از این ایده‌ها استقبال و در پیگیری آن تلاش می‌کنند این ایده‌ها را بسط بیشتری می‌دهند. موارد متعددی می‌توان نشان داد که به جای اینکه یک اندیشه را به یکباره ارائه کند در طول زمان و به مرور آن را طرح می‌نمایند. ایشان در انتخابات مختلف پس از طی مراحل قانونی، آنچه را که مورد انتخاب مردم باشند، می‌پذیرند و البته در صدد هدایت جریان و فکر و شخص یا گروهی که در انتخابات برگزیده می‌شوند برمی‌آیند و اگر هم انحراف یا اشکال اساسی در موارد اداره نهادهای مورد انتخاب مردم ببینند، به نسبت عمق و گستره این انحراف یا اشکال، عکس‌العمل لازم را نشان می‌دهند. ولی کاملاً به مردم سالاری دینی التزام دارند و این امر را هم به صورت نظری و هم عملی رعایت می‌فرمایند. در عرصه عمل، احتیاط کامل دارند که رأی و نظر ایشان آشکار نشود و اجازه می‌دهند خود مردم با تشخیص خود، انتخاب مورد نظرشان را انجام دهند و ایشان صرفاً به مؤلفه‌ها و شاخصه‌های انتخاب درست اشاره می‌نمایند. در عرصه نظر هم با جریانی که مورد انتخاب مردم واقع می‌شود همراهی هدایت‌گرانه پیشه می‌کنند.

نگاه فرهنگ‌محور به سیاست، اقتصاد و همه امور
انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی بود و تحول و رشد و تربیت فرهنگی مردم باعث پیروزی انقلاب شد. رهبر کبیر انقلاب (ره) فرهنگ را زیربنای تحول بشر در همه حوزه‌ها و اصلاح فرهنگی را مبنای همه اصلاحات می‌دانست. هدف اصلی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، تربیت انسان و ایجاد محیطی مناسب برای رشد مادی و معنوی اوست و مسلماً نیل به این هدف تنها با نگاهی فرهنگی امکان‌پذیر است. با توجه به این موضوع و در درک منظومه‌وار اندیشه رهبر معظم انقلاب، فرهنگ زیربناست. نگاه فرهنگی به امور مختلف اقتصادی، سیاسی، بین‌المللی، نقطه برجسته و متمایز نگاه ایشان است. ایشان بر مبنای فرهنگ سایر حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی بین‌المللی را مورد تحلیل قرار می‌دهند و ثمره شیرین نگاه فرهنگی به امور مختلف چیزی است که پژوهشگران ما می‌توانند با کاوش بیشتر در اندیشه‌های رهبری آن را آشکار سازند: «آرمان اصلی ملت ایران رسیدن به جامعه‌ای رشید، موحد، پرنشاط، پرامید، عدالت‌طلب، دارای اعتماد به نقس، پرکار، پیشرو، پیشرفته، دارای توکل و برخوردار از روح ایثار و گذشت است و «فرهنگ» مهم‌ترین عامل دستیابی به این هدف والاست ....

فرهنگ عمومی علاوه بر رفتارهای فردی و اجتماعی در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌های حکومتی نیز کاملاً مؤثر است و به همین علت باید آن را به شکلی صحیح، تبیین و پیگیری کرد». (دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با رهبر معظم انقلاب، 17/9/86) ایشان پس از آنکه رهنمودهای کلان و خرد خود را در حوزه فرهنگ و آسیب شناسی مسائل و نهادهای فرهنگی و تبیین فرهنگ به عنوان زیربنای همه امور ارائه می‌کند، نهایتاً مفهوم محوری «مهندسی فرهنگی» را برای سامان دادن فرهنگ به عنوان بنیان همه امور و اساس همه تحولات و پیشرفت‌های کشور طرح می‌نمایند، جهت‌های اصلی مهندسی فرهنگی را معین می‌فرمایند و از نهادهای مسئول، پژوهشگران و صاحب‌نظران می‌خواهند که این جهت‌های اصلی را بسط دهند و تعمیق ببخشند: «فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزایی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد. فرهنگ یک جامعه اساس هویت آن جامعه است. فرهنگ که می‌گوییم اعم از مظاهر فرهنگی، مانند زبان و خط و امثال اینها و آنچه باطن و اصل تشکیل دهنده پیکره فرهنگ ملی است مثل: عقاید، آداب اجتماعی، مواریث ملی، خصلت‌های بومی و قومی. اینها ارکان و مصالح تشکیل دهنده فرهنگ یک ملت است. فرهنگ دارای انواعی است و در مهندسی فرهنگ همه انواع فرهنگ باید مهندسی شوند. انواع فرهنگ عبارتند از: فرهنگ ملی، عمومی، تخصصی، فرهنگ سازمانی.) (سال 1383)

در حوزه فرهنگ یک نگاه معتدل و معقول و با شناخت درست و عمیق از ماهیت فرهنگ و جامعه بر اندیشه رهبری حکمفرماست و ایشان همیشه در این حوزه (و البته همه حوزه‌های دیگر) بر میانه‌روی و یک مسیر معقول و آگاهانه تأکید دارند:
«ما نه معتقد به ولنگاری و رهاسازی هستیم که به هرج و مرج خواهد انجامید، نه معتقد به سخت‌گیری شدید، اما معتقد به نظارت، مدیریت، دقت در برنامه‌ریزی و شناخت درست از واقعیات هستیم».

«ما نمی‌خواهیم با نگاهی افراطی به مقوله فرهنگ نگاه کنیم. بایستی نگاه معقول اسلامی را ملاک قرارداد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطی که معارف و الگوهای اسلامی به ما نشان می‌دهد، تنظیم کرد. برخورد افراطی از دو سو امکان‌پذیر است و تصور می‌شود: یکی از این دو طرف که مقوله فرهنگ را مقوله‌ای غیرقابل اداره و غیرقابل مدیریت بدانیم، مقوله‌ای رها و خودرو که نباید سر به سرش گذاشت و وارد آن شد. متأسفانه این تفکر در جاهایی است و عدده‌ای طرفدار رها کردن و بی‌اعتنایی کردن و بی‌نظارتی در امر فرهنگ هستند. این تفکر، تفکر درستی نیست و افراطی است. در مقابل، تفکر افراطی دیگری وجود دارد که آن سخت‌گیری خشن و نظارت کنترل‌آمیز بسیار دقیق است. این تفکر هم به همان اندازه غلط است. نه می‌شود فرهنگ را رها کرد که هرچه پیش آمد پیش بیاید، نه می‌شود آن طور سخت‌گیری‌های غلطی را که نه ممکن است و نه مفید، الگو قرار داد». (سال 1383)

محوریت عدالت در منظومه اندیشه رهبری
علاوه بر آنچه پیرامون محوریت، عدالت در توسعه و جایگاه آن در اندیشه رهبری گفته شد، نگاه عدالت‌محور به همه امور اجتماعی از خصیصه‌های اصلی اندیشه مقام معظم رهبری است. از دیدگاه مقام معظم رهبری، «عدالت» به عنوان یکی از ارکان اصلی اسلام و تشیع، والاترین جایگاه را در نظام اسلامی از آن خود می‌سازد. در نظام اسلامی هر مقوله‌ای تنها آن هنگام از اعتبار برخوردار است که در راستای نیل به جامعه عادلانه و عدالت اجتماعی باشد. توسعه واقعی نیز تنها در این راستا امکان تعریف و توسیع می‌یابد: «در یک نظام اجتماعی، عدل از همه چیزها بالاتر و باارزش‌تر است. عدالت، هدف تشکیل نظام‌های الهی و فرستادن پیامبران خداست. عدالت، از بین رفتن تبعیض و فقر و جهل و محرومیت و نادانی‌های نفوذ و رسوب کرده و در اذهان بخشی از مردم در گوشه و کنار کشور، چیزهایی است که باید انجام گیرد. ما اگر سازندگی را باز هم پیش ببریم اما در جهت استقرار عدالت و از بین رفتن تبعیض و ایجاد برابری حقوق و احیای کرامت زن و مرد مسلمان فعالیتی نکنیم، موفقیتی به دست نیاورده‌ایم. موفقیت، آن وقتی است که بتوانیم معنویت و دین و اخلاق و عدالت و معرفت و سواد و توانایی‌های گوناگون را در میان جامعه مستقر کنیم». (در اجتماع بزرگ مردم اهواز 18/12/75)

زندگی مسلمان‌وار و نیل به سعادت دنیوی و اخروی تنها آن هنگام میسر می‌شود که عدالت سرلوحه کلیه امور جامعه قرار گیرد:
«حیات طیبه اسلامی، زندگی‌ای است که در آن، راه رسیدن به معنویت و اهداف و سرمنزل‌های نهایی این راه از زندگی دنیوی مردم عبور می‌کند. اسلام دنیای مردم را آباد می‌کند، منتها آبادی دنیا هدف نهایی نیست. هدف نهایی عبارت است از اینکه انسان‌ها در زندگی دنیوی از معیشت شایسته و مناسب، از آسودگی و امنیت خاطر و از آزادی فکر و اندیشه برخوردار باشند و از این طریق به سمت تعالی و فتوح معنوی حرکت کنند. حیات طیبه اسلامی شامل دنیا و آخرت هر دو است. مسئله این است که زندگی دنیوی که به سمت اهداف الهی حرکت می‌کند باید زندگانی حقیقی و راستین عادلانه را برای مردم تأمین کند. در اسلام، عدالت مسئله بسیار مهمی است. ارزشی که از نظر اسلام به هیچ وجه و در هیچ شرایطی مورد مناقشه قرار نمی‌گیرد، عدالت است. عدالت، هدف پیغمبران است؛ هدف انقلاب اسلامی هم بوده است. در سایه عدالت، زندگی مردم می‌تواند با رفاه و توسعه مادی به سمت اهداف معنوی هم حرکت کند». (در دیدار با نخبگان استان کرمان، 18/2/84)

نکته بسیار مهم اینکه ایشان عدالت را در رابطه و پیوند عمیق با دو مفهوم دیگر معنا می‌کنند و به این امر مهم توجه می‌دهند که اگر عدالت در پیوند این با این دو مفهوم نباشد، عدالت نیست و اشکالات اساسی ایجاد می‌شود: «من می‌خواهم این نکته را هم عرض کنم که اگر بخواهیم عدالت به معنای حقیقی خودش در جامعه تحقق پیدا کند، با دو مفهوم دیگر به شدت در هم تنیده است؛ یکی مفهوم عقلانیت است، دیگر معنویت. اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا شد، دیگر عدالتی که شما دنبالش هستید نخواهد بود. عقلانیت به خاطر این است که اگر عقل و خرد در تشخیص مصادیق عدالت به کار گرفته نشود، انسان به گمراهی و اشتباه دچار می‌شود؛ خیال می‌کند چیزهایی عدالت است در حالی که نیست و چیزهایی را هم که عدالت است گاهی نمی‌بیند. بنابراین عقلانیت و محاسبه یکی از شرایط لازم رسیدن به عدالت است. بنابراین اگر بخواهید عدالت را به درستی اجرا کنید احتیاج دارید به محاسبه عقلانی و به کار گرفتن خرد و علم در بخش‌های مختلف تا بفممید چه چیزی می‌تواند عدالت را برقرار کند و اعتدالی را که ما بنای زمین و زمان را بر اساس آن اعتدال خدادادی می‌دانیم و مظهرش در زندگی ما عدالت اجتماعی است، تأمین کند. اگر عدالت را از معنویت جدا کنیم یعنی عدالتی که با معنویت همراه نباشد این هم عدالت نخواهد بود. عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوی عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع سازی تبدیل خواهد شد». (سال 84 در دیدار با اعضای هیئت دولت نهم)

ارکان اندیشه رهبری
حال پس از طرح مختصری از مؤلفه‌ها و محورهای مهم اندیشه منظومه‌ای رهبری، توجه به ارکان اندیشه ایشان هم اهمیت دارد. مقام معظم رهبری براساس چه ارکانی نسبت در برخورد با مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی می‌اندیشند و این اندیشه منظومه‌ای بر پایه چه ارکانی استوار گشته است؟

1- عقلانیت:
نگاه عقلانی، با برنامه و محاسبه و هوشمندی و تدبر باعث می‌شود که در طی هر مسیری دچار لغزش و انحراف نشویم. دین‌مداری، عدالت‌خواهی، آزادی‌طلبی و هر آرمان اسلامی و انسانی دیگر اگر با عقلانیت همراه نباشد، نه تنها ما را به سرمنزل مقصود نمی‌رساند بلکه مشکلات را پیچیده‌تر هم می‌کند و موجب ایجاد انحراف هم می‌شود: «اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا باشد دیگر عدالتی که شما دنبالش هستید نخواهد بود، اصلاً عدالت نخواهد بود. عقلانیت به خاطر این است که اگر عقل و خرد در تشخیص مصادیق عدالت به کار گرفته نشود انسان به گمراهی و اشتباه دچار می‌شود، خیال می‌کند چیزهایی عدالت است در حالی که نیست، و چیزهایی را هم که عدالت است گاهی نمی‌بیند. بنابراین عقلانیت و محاسبه، یکی از شرایط لازم رسیدن به عدالت است». (سال 84 در دیدار با اعضای دولت نهم)  این بیان نشان می‌دهد که به جای مفهوم عدالت، هر آرمان و ایده دیگری را می‌شود قرار داد و همه ارزش‌ها و آرمان‌ها باید همراه عقلانیت تعریف شوند. تشخیص و پیگیری دشمن‌مداری، ارزش‌های دینی، آزادی‌خواهی و دیگر چیزها هم اگر همراه با عقلانیت نباشد، دچار گمراهی و اشتباه می‌شویم.

2- اعتدال:
اعتدال را باید از یک طرف دوری از افراط دانست و از طرف دیگر نگاه همه جانبه‌نگر به موضوعات اجتماعی. اگر در پیگیری آرمان‌ها و اهداف خود از یک طرف دچار تندروی و کندروی باشیم و از طرف دیگر حوزه‌ای را مغفول بگذاریم و همه حوزه‌ها را در ارتباط و در نسبت متعادل با هم پیگیری نکنیم، دچار عدم اعتدال گشته‌ایم. نگاه اعتدالی مقام معظم رهبری به همه حوزوه‌های اندیشه و عمل آشکار است: «من از اول انقلاب تا حالا، حتی در آن روزهایی هم که روزهای بعضی از تحرکات نامناسب بود و من به دانشگاه تهران می‌آمدم و با جوان‌ها صحبت می‌کردم، عقیده و سلیقه‌ام همین بود که دانشجو باید از افراط و تفریط پرهیز کند. من با افراط‌کاری و زیاده‌روی‌های گوناگون در هر جهتی موافق نیستم، با اعتدال، با روش منطقی و صحیح مسائل را دنبال کنید». (17/7/86)

3- ارزش‌گرایی:
آنچه یک رکن خدشه ناپذیر در اندیشه مقام معظم رهبری است اعتقاد و پایبندی با تمام وجود به ارزش‌های اسلامی و انسانی در همه حوزه‌هاست. ایشان به هیچ وجه حاضر به ذره‌ای کوتاه آمدن از این ارزش‌ها نیستند و در جای جای اندیشه‌های ایشان توجه به ارزش‌ها موج می‌زند: «باید در کلیه مسائل و امور از جمله مقوله توسعه، در چارچوب ارزش‌ها، اهداف و معیارهای اسلامی حرکت کنیم... همه ابعاد توسعه یعنی توسعه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باید هماهنگ پیش رود و ضمن محور قرار دادن مردم، با موازین دینی و ارزشی جامعه، سازگاری کامل داشته باشد».

4- کارآمدی:
به نظر می‌رسد هر رویکرد فکری و عملی اگر سه رکن عقلانیت، اعتدال و ارزش‌گرایی را توأماً به همراه داشته باشد، حاصلی که به بار خواهد آمد کارآمدی است. نگاه مقام معظم رهبری به مقوله کارآمدی نظام بسیار اساسی است تا آنجا که ایشان کارآمدی مسئولان نظام را شرط مشروعیت آنها می‌داند و بین مشروعیت و کارآمدی پیوند برقرار می‌کند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان، مشروعیت همه مسئولان کشور را به کارآمدی آنان در انجام دادن وظایف قانونی وابسته دانستند و تأکید کردند: ضمن استقامت کامل در اهداف و مبانی با اصلاح، تغییر و تکامل روش‌ها، حرکت به سوی اهداف پیش‌بینی شده را با عزمی راسخ ادامه می‌دهیم... از هیچ‌کس انتظار معجزه نمی‌رود اما در عملکرد همه مسئولان باید کارآمدی و نشانه‌های موفقیت در انجام دادن وظایف محوله، آشکار و ملموس باشد». (31/6/83 دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان)

اصول رفتاری مقام معظم رهبری
رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان پیشوایی که بر دل و جان مرم ایران رهبری دارند، واجد خصایل یگانه و ویژه‌ای هستند که مکمل اندیشه ایشان است و می‌تواند ما را درک بهتر اندیشه ایشان یاری برساند. امید، صبر و شکیبایی، یقین و عزم راسخ در پیگیری اهداف و آرمان‌ها، پایداری و استقامت، قاطعیت، آینده‌نگری و دیدن افق‌های دوردست، عدم سهل‌انگاری و مسامحه، و عدم مصالحه و کوتاه آمدن بر سر اصول و آرمان‌های اصیل و روشن انقلاب، کلان نگری در عین توجه به مسائل خرد، و ابتکار و نوآوری، از ویژگی‌های شخصیت مقام معظم رهبری است. دیگر خصیصه بارز ایشان، ثبات شخصیت و فکر و عمل است. براساس اصول فکری از یک طرف و اصول رفتاری ایشان از طرف دیگر، این امکان فراهم می‌آید که رفتار ایشان در حوزه‌های مختلف قابل‌ پیش‌بینی باشد. ایشان در برخورد با موضوعات مختلف براساس این اصول و ویژگی‌ها، رفتاری دارند که هرکس به این اصول آشنایی داشته باشد این امکان را دارد که عملکرد ایشان را حدس بزند؛ هر چند که در همه این رفتارها، عنصر ابتکار و خلاقیت ایشان، نوعی خصلت پیشروانه و هدایت‌گرانه به موضوعات و مسائل می‌بخشد.

فهم و شناخت عمق و محتوای اندیشه‌های مقام معظم رهبری به توان فکری فراتر از آنچه اینجانب دارم نیازمند است و غور در این اندیشه‌ها وظیفه همه پژوهشگران است تا بنده و امثال بنده که وظیفه‌مان بیشتر در حوزه‌های اجرایی است از آن پژوهش‌ها و مطالعات در عملی ساختن آنچه مد نظر معظم له است، بهره بیشتری ببریم.
آنچه گفته شد قطره‌ای بود از دریا تا زمینه‌ای باشد برای اینکه آنان که توان بیشتری دارند افق‌های جدید بر مبنای اندیشه مقام معظم رهبری پیش روی همه ما بگشایند.