عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران با نگاه به چشمانداز 20 ساله
مقدمه:
مطالعه حوزه استراتژی هر چند پیشینهای بیش از چند دهه ندارد ولی گسترهای را به خود اختصاص میدهد که میتوان آن را با بسیاری از رشتههای علوم متفاوت، مقایسه نمود. این حوزه در کشور ما نیز قدمتی طولانی ندارد، ولی با این همه شاهد ظهور و بروز چهرهها و آثار ذی قیمتی بودهاست که نمیتوان به سادگی آن را علمی جوان تلقی کرد. با وجود این، حوزه علوم استراتژیک و دفاعی حوزهای نه چندان کهن است و باید گفت که غربیان نیز مهمترین آثار را در این زمینه پس از جنگ جهانی دوم به رشتهتحریر در آوردهاند. انقلاب بزرگ اسلامی ایران که تاثیرات شگرفی را در رویکردها و رهیافتهای ملی و جهانی بر جای گذاشت، متناسب با رخدادهای ویژهو عظیمیکه در این ربع قرن با آن روبهرو بود، حوزه تعاملی وسیعی را با علوم دفاعی و استراتژیک بوجود آورد. شناخت و سنجش تهدیدات نوین و فرصتهای جدید از یک سو و پیدایش زاویههای متفاوت در نگاههای اندیشمندان جهانی و ایرانی در این نوع از علوم از سوی دیگر، تحولات جدیدی را در این عرصه بوجود آوردهاست.
بی شک باید گفت یکی از واژههایی که به اندازه کثرت استعمالش در ابهام بیشتری فرو رفتهاست، واژه راهبرد عمق استراتژیک است و این ابهام وقتی دوچندان میشود که شما منابع و مطالب کمتری در خصوص تعریف، چرایی، چگونگی و عملکرد این راهبرد در دست داشته باشید. این نوشتار بر آن است تا بتواند، هر چند کلی زوایای این راهبرد را بر اساس سند چشمانداز 20 ساله کشورمان که تنها سند در این خصوص است، نمایان نماید. چرا که یکی از متدهای پیشرفت و توسعهکشورمان در سال 1440 افزایش و گسترش عمق استراتژیک کشورمان در جهت بازدارندگی دفاعی، سیاسی و اقتصادی در مقابل تهاجمات دشمنان است.
با توجه به این مطلب اصولا تهیه اسناد چشمانداز بلند مدت موضوعی است که در سالهای اخیر توجه دولتمردان اکثر کشورها را به خود جلب کردهاست تا بر اساس آن بتوانند دورنما و آینده حرکتی کشور را در نگاه چندین ساله ترسیم و روند برنامهریزی کشور را در جهت تحقق اهداف مشخص شده رهنمون نمایند. خوشبختانه مراجع ذی صلاح جمهوری اسلامی ایران با توجه به عواملی همچون ضرورتها و الزامهای ناشی از آرمانهای قانون اساسی، تحولات بینالمللی و حاکمیت فضای نوین اقتصادی در جهان، تحولات علمی و فناوریهای نو، نظریات علمی، شناخت امکانات و محدودیتهای محیطی، بهرهگیری از تجارب خود و دیگران و همچنین واقعیتهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور، سند چشمانداز در افق 1404 (2025 میلادی) را برگزیدهاند تا کشور ایران در طی 20 سال برنامهریزی و اجرای درست، به کشوری توسعهیافته و دارای جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، توام با حفظ هویت اسلامی و انقلابی و الهام بخش در جهان اسلام، همراه با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بینالملل تبدیل گردد. یکی از بندهای مهم در سند چشمانداز کشورمان، تعیین عمق استراتژیک (بهتعبیر دیگر عمق حوزه نفوذ) برای تأمین امنیت در ابعاد مختلف و بازدارندگی دشمن از دست زدن به اعمال خصمانه است.
تاریخچه راهبرد عمق استراتژیک:
اگر چه اجرای راهبرد عمقبخشی استراتژیک در طول تاریخ وجود داشته است و افراد و کشورها با تصرف مناطق حساس و یا ایجاد قلعهها و دژهای مستحکم در مناطق سوقالجیشی سعی در استفاده از این راهبرد داشتهاند، از مهمترین نمونههایی که میتوان نام برد که باعث تحولات بسیاری در تاریخ اسلام گردید، همانا هجرت حضرت رسول (ص) از مکه به مدینه است که باعث قوت و توسعه اسلام در کل جزیرةالعرب گردید. با همه این تفاسیر کارشناسان و صاحبنظران علوم راهبردی، بررسی تئوری عمق استراتژیک در ادبیات سیاسی معاصر را از پایان جنگ جهانی دوم میدانند، چرا که با پایان جنگ جهانی دوم، دو قدرت بزرگ جهانی یعنی ایالاتمتحدهآمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در صحنهبینالمللی سر برآوردند. هر دو قدرت به وضوح دریافتند که عوامل جغرافیایی، اقمار و کشورهای همسو در مناطق سوقالجیشی جهان و نشرایدئولوژی در صحنه عملیاتی، بیشترین نقش را در تحقق پیروزیها و شکستهای آینده خواهد داشت.
آمریکائیها و روسها با استفاده از تجربیات به دست آمده و دو جنگ جهانی اول و دوم و وقایع تلخ نظامیکه بر اثر استفاده نابجا از علم نصیب آلمان شده بود، توانستند عوامل ثابت ژئو پلتیکی را با عوامل انسانی و متغیر علم ترکیب کنند. به گونهای که، نظریات مربوط به راهبرد عمق استراتژیک، در تدوین راهبردهای ملی و بینالمللی، دو ابر قدرت لحاظ شد و بر اساس آن، عملا علایق امریکا در حوزه اقیانوس اطلس، اروپای غربی، امریکای شمالی و جنوبی و سرزمینهای ساحل غرب و شرق اوراسیا، فزونی یافت. از سوی دیگر، اتحاد شوروی که توانسته بود در جریان جنگ جهانی دوم سرزمینهای اروپای شرقی را به اشغال خود در آورده و تا قلب آلمان پیش برود. پس از جنگ به استحکام و تجهیز پایگاهها و نیروهای نظامی در جهت عمق بخشی استراتژیک خود پرداخت.
بیرون نرفتن شوروی از سرزمینهای اشغالی در اروپای شرقی و پشتیبانی آمریکا از کشورهای اروپای غربی و دادن کمکهای مالی به آنها، تقسیمشدن آلمان به دو بخش شرقی و غربی و گسترش ایدئولوژی مارکسیسم و کمونیسم در برابر تز کاپیتالیسم و سرمایهداری، که در سایه عملیکردن راهبرد عمقبخشی استراتژیک صورت گرفت، منجر به برخورد منافع دو ابر قدرت گردید و آنها را هر چه بیشتر از هم دور ساخت. شکلگیری پیمانهای نظامی ناتو و ورشو، ساخت بمب اتمی و هیدروژنی و موشکهای بالستیک قارهپیما، باعث تقویت بنیه تدافعی و تهاجمی دو قدرت بزرگ بری و بحری جهان شد و تلاش دو ابر قدرت به منظور حفظ موقعیت و گسترش قلمرو راهبردی خود رو به افزایش گذاشت. آمریکا کوشید بر سراسر اقیانوس آرام و اطلس، پهنه اقیانوس هند و خلیج فارس اعمال نفوذ کند و در این میان تامین امنیت خروج نفت از خلیج فارس، نقش اساسی در راهبرد ملی آمریکا داشته است.
آمریکا برای عمقبخشی بر این راهبرد ملی خود، طرحهای مختلفی را به اجرا گذاشت از جمله دکترین و طرح ترومن، طرح مارشال و پیمان ناتو، پیمان سنتو و سیتو و پیمان آسیای جنوب شرقی و. . . (نقیب زاده- 9613- ص 302) شوروی نیز در همین راستا دست به اقدامات متعددی زد از جمله پیمان ورشو، پیمان کشورهای کمونیست آسیای جنوب شرقی، اتحاد نظامی با کشورهای حاشیه آمریکا از جمله کوبا و اشغال نظامی افغانستان و. . . (نقیب زاده- 9613- ص 402)؛ این اقدامات نشان میدهد که کشمکش بین آمریکا و شوروی و تلاش برای توسعه عمق استراتژیک خود پایانناپذیر مینمود. گسترش نفوذ این دو ابر قدرت برای گسترش عمق استراتژیک خود حتی به کشورهای آسیای جنوب شرقی و آفریقا نیز به شکلهای مختلف گسترش یافته بود.
پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق، و برپائی نظام تکقطبی در جهان، باز هم از ارزش راهبرد عمق استراتژیک کم نشد و آمریکا با استفاده از موقعیت پیش آمده درصدد دستاندازی به کشورهای بلوک شرق سابق برآمد. از سوی دیگر با وقوع وقایع 11 سپتامبر و انفجار برجهای دوقلو در نیویورک، زمینه و بهانه لازم برای عمقبخشی راهبردی آمریکا در هارتلند جهان و منطقه قلب انرژی جهان (که اهمیت آن در سالهای آینده دهها برابر خواهد شد) با تصرف عراق، فراهم نمود و حضور نظامی آمریکا را در یکی از مناطق منحصر به فرد ژئواستراتژیک جهان یعنی افغانستان (برای کنترل روسیه- چین- هند و ایران) به ارمغان آورد که این سیاست در سالهای اخیر هم ادامه دارد. اگرچه با قدرت گرفتن دوباره روسیه و همچنین ظهور قدرتهای جدید جهانی همچون چین، روند بینالمللی به این سو، سوق پیدا کرده است. در این راستا جمهوری اسلامیایران نیز ضمن وقوف به اهمیت بکارگیری این راهبرد، توانسته تا حدی عمق استراتژیک خود را در سطح جهانی و بویژه منطقه حساس خاورمیانهگسترش دهد که به دستاوردهای مثبت آن در ادامه خواهیم پرداخت.
تعریف راهبرد عمق استراتژیک و ذکر چارچوب و شاخصههای آن:
قبل از اینکه به تعریف عمق استراتژیک بپردازیم، ذکر این نکته ضروری است که، تعریف راهبرد عمق استراتژیک با توجه به بعد و زمینه مورد بررسی، متفاوت است به گونهای که تعریف عمق استراتژیک در بعد دفاعی با تعریف آن در بعد اقتصادی شاید متفاوت باشد، ولی کلیت مفهومیآن یکسان است. کلیت مفهومی راهبرد عمق استراتژیک عبارتست از: «هر چیزی که نقطه قوت برای کشوری و نقطه تهدید برای کشور رقیب محسوب شود و بتواند نقش بازدارندگی را برای کشور دارنده آن، بازی کند». با این کلیت مفهومی، به تعاریف و چارچوب بندی راهبرد عمق استراتژیک در ابعاد مختلف میپردازیم:
1-عمق استراتژیک در بعد جغرافیایی و ژئواستراتژیک:
در این بعد، عمق استراتژیک عبارتست از: «برخوردار بودن از پهنای مناسب جغرافیایی در داخل و قدرت تأثیرگذاری در محیط پیرامونی».
الف) جایگاه ایران در جهان اسلام:
از نظر فرهنگی و اعتقادی، ایران در مرکزیت جهان اسلام قرار گرفته است. به طوری که در روند تحولات آینده جهان، میتواند با بعضی از کشورهای منطقه نقش ارزندهای را ایفا کند. گستردگی تمدنی ایرانی- اسلامی و فرهنگ پارسی و میراث گرانبهای آن و گذشته تاریخی درخشان این سرزمین، پیوند عمیق فرهنگی، فکری و جغرافیایی با کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس، پاکستان و کشورهای همسایه غربی یعنی عراق و ترکیه تا شاخ آفریقا، منطقهای استراتژیک را به وجود آورده است که نشان دهنده امکانات بالقوه و بالفعل برای گسترش همکاریهای دو جانبه و چند جانبه منطقهای و جهانی میباشد.
برخورداری از تاریخ و تمدنی کهن، با غنای فرهنگ اسلامی و دینی و وجود آثار تاریخی مناسب در کشور و قابلیت صدور کالاهای فرهنگی و دینی به فراسوی مرزها در جهان اسلام، به جمهوری اسلامیایران جایگاه ویژهای جهت نفوذ فرهنگی- تمدنی در جهان اسلام میبخشد. جمهوری اسلامیایران با آرمانها و ارزشهای ساختاری، هنگامی از حیات تثبیت شدهای برخوردار میگردد که بتواند به عنوان بازیگری فعال در چارچوب اصول و قواعد تعریف شده منطقهای و نظام بینالمللی به بازی خود استمرار و استحکام بخشد. بدیهی است هرگونه تأثیرگذاری در منطقه منوط به افزایش حوزه نفوذ و عمقبخشی استراتژیک در جهان اسلام است.
ب) بعد جغرافیایی:
- بعد داخلی: در این بعد به خاطر پهنای عرضی و طولی کشورمان و وجود معارضات و موانع طبیعی از جمله صحراهای بسیار و کوههای سر به فلک کشیده و. . . همه و همه نشان از عمق استراتژیک خوب کشورمان دارد که زمینه را برای دفاع در مقابل تهاجم احتمالی دشمن بر اساس دکترین دفاعی کشورمان (جنگ نامتقارن) و همچنین برخورداری از ضریب بالای پدافند غیرعامل برای حفظ ساختارهای کشور فراهم نموده است.
- بعد خارجی: جمهوری اسلامی ایران، به لحاظ جغرافیایی در منطقهای که محدوده توسعه ایران در سند چشمانداز افق 1404 ایران تبیین شده، قرار گرفته است. قرار گرفتن ایران در این منطقه حساس از جهان، که محل تلاقی و راه ارتباطی اروپا به جنوب و جنوب شرقی آسیا (محل زندگی بیش از یک سوم جمعیت جهان) و پل ارتباطی میان سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا میباشد و امکان دسترسی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به آبهای آزاد از طریقایران را فراهم نموده است. این امر کشور ما را خواسته یا ناخواسته در متن تحولات مهم جهانی و بین المللی قرار داده است.
از سوی دیگر حساسیتهای امنیتی- سیاسی حاکم بر منطقه، به ویژه نزدیکی جغرافیاییایران به اسرائیل، که امنیت آن به لحاظ استراتژیک برای امریکا و همپیمانان آن از اهمیت زیادی برخوردار است باعث شده است که عمق استراتژیک کشورمان در این سطح، از گسترهزیادی برخوردار شود چرا که، تهدید به حمله به اسرائیل در صورت حمله امریکا، نوعی بازدارندگی برای کشورمان در مقابل تهدیدات بوجود آورده است. از سوی دیگر جمعیت کمی و کیفی سرزمینی، و برخورداری از منابع سرشار و ظرفیتهای بالقوه و بالفعل رشد و توسعه انسانی و مدنی کشورمان، ما را مرکز ثقل اهرم سیاست منطقهای قدرتهای بزرگ قرار داده است. به گونهای که حتی بیطرفی ایران در خصوص مسائل منطقهای و بین المللی برای قدرتهای بزرگ رضایتبخش و قانع کننده نیست. بر این اساس، با توجه به این که ایران در منطقه حساس جنوب غربی آسیا، دارای نقش و موقعیت حساسی است که امریکا در عرصه سیاستهای راهبردی خود در قبال خاورمیانه نمیتواند آن را مدنظر قرار ندهد. بههر حال بدیهی است، دستیابی به جایگاه هژمونیک و ایفای نقش مؤثر در منطقه خاورمیانه، همواره یکی از اهداف سیاست خارجی ایران بوده است.
2-عمق استراتژیک سیاسی:
این مقوله را میتوان در دو بعد داخلی و خارجی مورد بررسی قرار داد که در ذیل به آن خواهیم پرداخت:
1-2- بعد داخلی:
در بعد داخلی عبارتست از: «راهبردی که بتواند پشتیبانی حداکثری و مستمر مردم را از سیاستها و برنامههای نظام در داخل و خارج بدست آورد.» باید بیان نمود که بعد خارجی و موفقیت در آن، منوط به بعد اول یعنی حمایت مردم از برنامهها و سیاستهای نظام است. هر چه این حمایت بیشتر باشد موفقیت دولتمردان کشورمان در سطح بینالمللی هم بیشتر میباشد. اهمیت مردم و حمایت آنها از نظام تا حدی است که رهبر معظم انقلاب از مردم بهعنوان عمق استراتژیک داخلی یاد میکنند. با توجه به این نکتهدر بعد سیاست داخلی عمق استراتژیک را مورد بررسی قرار میدهیم.
1-1-2- مردم:
در نظام سیاسی اسلام و انقلاب اسلامیایران، مردم یکی از سه رکن اساسی نظام میباشند. رکن مهمیکه مکمل و متمم تحقق دو رکن دیگر یعنی اسلامیت و رهبری است. تجربه تاریخی ثابت کرده است که بدون حضور مردم در صحنه سیاست و پذیرش آگاهانه اسلام و حاکمیت دینی و نظام ولایی، ولایت خدا و حکومت دینی محقق نمیگردد و قانون الهی اسلام ضمانت اجرایی پیدا نمیکند. همچنان که شخصیت عظیم جهان بشریت، انسان کامل و تجسم اراده الهی و تبلور قانون اسلام یعنی حضرت علی (ع) پس از رحلت پیامبر اعظم (ص) بدون حمایت و پشتوانه مردمی، امکان تشکیل حکومت اسلامی را نیافت و تنها پس از حضور پرشور مردم و بیعت با او بود که موفق به تشکیل حکومت اسلامی شد و به اجرای احکام الهی رسماً اقدام نمود و مجدداً به علت سستی و پیمانشکنی مردم، حکومت عدل علی (ع) به افول گرایید. بر این اساس مردم در شکلگیری و برپایی حکومت دینی و استمرار آن نقش بسیار موثری دارند، به گونهای که میتوان از آن به عنوان عمق استراتژیک داخلی هر نظامی یاد نمود. در این خصوص دو اصل اساسی وجود دارد، اول پذیرش رای مردم و دوم مشارکت همه جانبه آنان میباشد که به بررسی آنها میپردازیم:
الف) پذیرش رأی مردم:
قانون و حاکمیت تشریعی الهی هیچ گاه تحمیلی نیست و نمیتوان جامعه یا کسی را مجبور به پذیرش احکام دین و رهبری الهی آن نمود، و شأن انبیا الهی و کتب آسمانی در اصل دین، فقط ابلاغ پیام خدا و نشان دادن راه مستقیم انسانیت است. زعامت و ولایت و مدیریت عملی رهبران الهی مختص به جامعه مؤمنین و کسانی است که مشتاقانه هدایت و دعوت الهی را پذیرفتهاند و در حقیقت بهترین برنامه زندگی را قانون الهی دانستهاند و به آن آری گفتهاند. البته پذیرش دین و شریعت اسلام مستلزم پذیرش و قبول آثار و لوازم آن بوده و در واقع پذیرش یک مجموعه به همپیوستهو یک برنامه کامل زندگی است. برجستهترین قسمت این پذیرش و مهمترین بخش این مجموعه، انقیاد و پذیرش ولایت الهی و حکومت دینی است و نمیتوان مدعی دینداری و مسلمانی بود، اما ولایت و حاکمیت خداوند و محوریت احکام الهی را منکر شد. از سوی دیگر، امکان واگذاری حق انتخاب به مردم برای تعیین ارکان نظام که از شروع انقلاب اسلامیدر ایران، با برپایی انتخابات مختلف، ایجاد شده است، نشان از پذیرش رأی مردم در تعیین سرنوشت کشور و خودشان دارد. با توجه به این، پشتیبانی مردم از نظام و ارکان نظام که بنوعی خودشان انتخاب کردهاند همیشه در حد بالایی خواهد بود.
ب) مشارکت عملی و همهجانبهمردم:
اقتدار و توانمندی نظام اسلامیمرهون حضور ایثارگرانه مردم در عرصههای گوناگون است، حیات طیبه و عزتمندانه، خودباوری و استقلال همهجانبه حکومت دینی در پرتو تلاش و حمایت مشتاقانه و با انگیزه عموم مردم تضمین میگردد. امام خمینی (ره) به این حضور حماسی مردم افتخار میکرد و در مقابل توطئهها و تجاوزات دشمنان نظام، با قدرت از نظام اسلامی دفاع میکرد و به مسئولین نظام هم نقش کاربردی و مفید حضور مردم را در پشتیبانی از سیاستهای حکومت اسلامیگوشزد مینمود و میفرمود: «امروز مردم از وضع دولت مطلعاند و شما، مردم را برای پشتیبانی از خود لازم دارید، دولت بدون پشتیبانی مردم نمیتواند کار بکند و هر یک از ادارات و وزارتخانهها باید این مسئله را مدنظر داشته باشند که برای خدا مردم را راضی نگه دارند. » (صحیفهامام- ج61- ص394)
مقام معظم رهبری نیز درباره مشارکت و نقش مردم در پیدایش نظام سیاسی اسلام و تکیهگاه محکم و مطمئن شاکله نظام مردمسالاریدینی، ضمن بیاناینکه مردم عمق استراتژیک دولت و نظام میباشند، میفرمایند: «تکیه نظام به آرای مردم یکی از میدانهایی است که مردم در آن نقش دارند. . . باید با اتکا به رأی مردم کسی سر کار بیاید. باید با اتکا به ارائه مردم نظام حرکت کند.» (سخنرانی مقام معظم رهبری در سالگرد رحلت امام- 14/03/1380)
2-1-2- رهبری:
اسلام منهای رهبری جامعالشرایط و منطبق با معیارهای اسلامی، نه تنها هدایتگر جامعه محسوب نمیشود و با منافع و سلطه مستکبران تضاد و تقابلی ندارد، بلکه چه بسا با تحریف محتوایی در دین و حکومت و نظام اسلامی و به انحراف کشاندن احساسات و عواطف دینی مردم، توجیهکننده ظلم و تعدی طاغوتها و نظام طبقاتی تحمیل شده به وسیله قدرتهای استعمارگر باشد. و این همان اسلام آمریکایی، سلطنتی و شاهنشاهی است که امام خمینی (ره) و مقاممعظمرهبری بارها به آن اشاره داشتهاند.
با توجه به این مطلب، یکی از ارکان اساسی انقلاب اسلامی، رهبری ولایت فقیه میباشد. این اصل ساختار اصلی نظام و تداوم بخش نبوت پیامبر اعظم (ص) و امامت ائمه معصومین (ع) و ضامن حاکمیت احکام الهی است. رهبری عامل بیداری و جوشش تودهها و محور وحدت و انسجام مردم بشمار میآید. ترسیم سیاستهای کلی نظام و اتخاذ تدابیر و موضعگیریهای قاطعانه، سازشناپذیری در برابر توطئهها و دشمنشناسی از ویژگیهای برجسته رهبری انقلاب اسلامی است که در دوران سخت مبارزه بیشترین نقش را در شناساندن دشمن و تعیین مسیر و شیوههای مبارزه با آنان را داشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز رهبری حضرت امام (ره) و بعد از آن رهبرمعظمانقلاب مهمترین تأثیر را در استمرار و استقامت بر اصول و ارزشهای انقلابی و لغزشزدایی، ثبات، امنیت، پیدایش نهادهای انقلاب، اقتدار حکومت، وحدت امت اسلامیو خنثیسازی نقشههای فراوان دشمنان داشته است.
3-1-2- اسلام:
انگیزه اصلی نهضت و قیام رهبری و حضور آگاهانه مردم در میدان مبارزه خستگیناپذیر و عامل اساسی مقاومت آنان در برابر همه مشکلات و نابسامانیها ،ایمان و اعتقادات مذهبی بود. این پایبندی به آیین حیاتبخش اسلام هم در دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی با وجود زندانها، تبعیدها و شهادتها و هم در بعد از پیروزی و هم در دوران دفاع مقدس و بعد از آن معجزه آفریده است. تاریخ انقلاب اسلامی به روشنی گواهی میدهد، احزاب و گروههای سیاسی که دین اسلام واندیشههای الهی برای آنها اصالت و نقش محوری نداشت و با انگیزههای سیاسی دیگری وارد میدان مبارزه شده بودند، در دوران شدت مبارزه و رویارویی با سختیها که نیازمند ایثار جان و مال بود، توانایی و انگیزه خود را از دست داده، ابزار دست دشمن شده یا منزوی میگردیدند. اما نیروهای مؤمن و پایبند به مبانی دینی و اسلامی، مبارزه با ظلم رژیم ستمشاهی و همین طور دفاع از نظام دینی را بر خود یک تکلیف الهی و جهاد فی سبیلالله دانسته و مقاومت در برابر مصیبتها را عمل صالح و وظیفه شرعی قلمداد میکردند. بدیهی است که چنین اعتقاد و باوری، قدرتی وصفناپذیر به مبارزه میدهد و ملتی شهادتطلب و مقاوم پدید میآورد که هرگز تن به ذلت نداده، هیچگاه سلطه استکبار را نمیپذیرد. امام خمینی (ره) همواره نهضت را مبتنی بر آموزههای تحرکبخش دینی دانسته و ماهیت مکتبی و اسلامی بودن انقلاب را به تصریح خاطر نشان نموده، علت دشمنی و هراس دشمنان را «اسلام» و قدرتی که در ملت و جوانان به وجود میآورد معرفی میکردند:
«اینها از اسلام میترسند از من و تو نمیترسند، اینها از اسلام میترسند، اسلام بود که جوانهای ما را غلبه داد بر توپ و تانک و همه چیزها؛ بر همه قدرتها ملت ما را غلبه داد. » (صحیفهامام - جلد 8 - ص 984) مقام معظم رهبری نیز بارها بر قدرت تحرکآفرینی و دشمنستیزی مکتب اسلام تاکید فرمودند و علت رویارویی استکبار جهانی با انقلاب اسلامیرا ماهیت دینی و اسلامیآن بیان کردهاند: «هدف استکبار جهانی از مواجهه با ایران اسلامیفقط اسلام است و بس و هیچ مسالهای دیگر در میان نیست» (سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع جوانان در مصلی تهران - 1. 2. 97) بنابراین دشمنان انقلاب اسلامی، موجودیت خویش را با توجه به گسترش و پویایی اسلام ناب محمدی (ص) در خطر نابودی میبینند و با تمام توان و با بهرهگیری از کلیه امکانات به میدان مبارزه آمدهاند. تلاش فراوان آنها خاموش ساختن شعلههای فروزان اسلام و سستکردن انگیزههای اسلامی جوانان و روحیه استکبارستیزی و شهادت طلبی ملت ایران است.
2-2- بعد خارجی:
عمق استراتژیک در بعد خارجی عبارتست از: «راهبردی که بتواند پشتیبانی حداکثری و تضمین شده کشورها و مجامع بینالمللی را از سیاستها و برنامههای دولت بدست آورد.»
1-2-2 - مجامع بینالمللی:
همانطور که از تعریف فوقالذکر بر میآید، در بعد خارجی تبیین عمق استراتژیک همانا بدست آوردن حداکثر پشتیبانی ضمانتدار توسط مجامع بینالمللی از برنامههای نظام در مواجهه با حوادث و اتفاقات داخلی و بینالمللی است.
بهدیگر سخن، سوق دادن برنامههای مجامع بینالمللی بهسوی حمایت از سیاستهای ایران در وقایع جهانی است. از جمله این مسائل عبارتست از:
الف) فعال سازی:
یکی از سیاستهای جمهوری اسلامیایران که در راستای عمقبخشی خارجی بیان میشود و در خصوص مجامع بینالمللی است، فعالسازی این مجامع است. بهعنوان مثال: اگر چهکنفرانس کشورهای اسلامی، دارای قدمتی چند دههای است ولی شاید بتوان گفت پس از برگزاری کنفرانس کشورهای اسلامی در ایران و در دوران ریاست ایران بر آن از جنب و جوش و قدرت بینالمللی و تأثیرگذاری بالایی برخوردار شده است. و یا فعالسازی گروهکشورهای غیرمتعهدها در آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز این نقش را برای کشورمان ایفا نمود.
ب) تأثیرگذاری:
از دیگر سیاستهای جمهوری اسلامیایران در این خصوص، تأثیرگذاری بر تصمیمات این مجامع در جهت تأمین منافع ملی است. از جمله در مسایل هستهای این امر نمود یافت، دیپلماسی فعال ایران باعث گردید که شکاف بزرگی در جمع کشورهایT. P. N و یا کشورهای خود ساخته 5+1 بوجود آید که آنها را از اتخاذ تصمیمات بر علیه ایران انصراف و حتی با دیدگاه فعال، زمینه را برای فروپاشی این گروه خود ساخته بوجود آورد. این امر در مسائل مختلف دیگر از جمله عراق و لبنان و. . . نیز وجود دارد.
ج) همگرایی:
در زمینه وحدت و مسایل مربوط به آن و احیای روحیه اخوت و برادری در میان کشورهای اسلامی، مباحث بسیاری صورت گرفته است. در اینباره حضرت امام (ره) میفرمایند: ایجاد تفرقه سیاست استعماری است که باید با آن به مبارزه برخاست. دامنزدن به اختلافات مذهبی و فرقهای، در جهت سیاست دشمنان اسلام گناهی است بزرگ. چرا که در سایه وحدت است که میتوان دشمنان اسلام را سرکوب نمود و به مسلمانان عزت از دست رفته خویش را بازگرداند و دست ابرقدرتها را از کشورهای اسلامیکوتاه نمود و به برقراری حکومت اسلامیتوفیق یافت. (بررسی تحلیل اهم مسائل سیاسی روز - 1831- ص 86) این نیروی عظیم مردمی ناشی از بیداری اسلامی، مرزهای جغرافیایی را درهم نوردید و از ایدئولوژیهای سیاسی و نظامهای ملی فراتر میرود، در عین حال به عنوان یک معضل جدی در مقابل رژیمهای محافظهکار حاکم بر این کشورها وجود دارد. این همگرایی باعث گردید که از آن پس مردم و سران کشورهای اسلامی (بعضی از سران) که از عظمت قدرت خود بیاطلاع بودند، و همه نظام را در چارچوب قسمت و تقدیر الهی تفسیر میکردند، با برداشتی نوین از اسلام به حرکت درآمدند. این حرکت نه فقط شیعیان را شامل میشد، بلکه طرفداران اهل سنت را نیز در بر میگرفت.
د) گروههای اسلامیو انقلابی:
یکی از راههای عمقبخشی استراتژیک در بعد خارجی، حمایت از گروههای مردمی همسو است که در راستای مخالفت با قدرتهای بزرگ به ویژه با دول متخاصم با انقلاب اسلامیایران هستند. این گروهها هماکنون در حساسترین مناطقی که میتواند هر آن موجودیت قدرتهای متخاصم را مورد تنش قرار دهد، ایجاد گردیدهاند. گروههای مبارز فلسطینی جهاد اسلامی و حماس که مبارزه علیه رژیم غاصب قدس را هدایت میکنند، به گونهای عمل کردهاند که اگر چه خواستار آزادی سرزمین خود هستند ولی با فشار همهجانبه به اسراییل، مواضع و عمق استراتژیک انقلاب اسلامی را هم تامین نمودهاند. این امر وقتی بیشتر نمود مییابد و بعد راهبردی به خود میگیرد که بدانیم که این دو گروه در جایی قرار دارند که شاید قلب وجودی دول استکباری به ویژه امریکا در منطقه حساس خاورمیانه است. از سوی دیگر گروههای لبنانی به ویژه حزباللهلبنان را هم میتوان در همین راستا ارزیابی کرد. حزبالله لبنان که موجب وحشت رژیم صهیونیستی شده است خود الهامبخش مبارزه برای خیلی از گروههای دیگر در سطح جهانی شده است. نفوذ این تفکر در بین مردم کشورهای اسلامی به اندازهای است که با پیروزی حزبالله در جنگ 33 روزه، مردم این کشورها آن را پیروزی خود تلقی نموده و جشن برپا میکردند. این امر موجب تزلزل پایههای حکومتهای خود فروخته شده است که سیاستهای استکبار را در منطقه اجرا میکنند. از سوی دیگر وجود این گروهها در قلب، دول استعمارگر و به ویژه امریکا، باعث نوعی بازدارندگی در جهت جلوگیری از حمله و یا تهدید جدی این دول نسبت به انقلاب اسلامیایران شده است.
ه) حضور در مناطق حیاتی دشمن:
اگر چه این راهبرد در قسمت قبل به نوعی توضیح داده شد ولی همراهی و حتی کمک به روی کار آمدن گروههای ضد استکباری در مناطق حساس که برای دشمن از حساسیت ویژهای برخوردار است، یکی از مقولههایی است که میتواند عمق استراتژیک کشورمان را توسعه دهد. به قدرت رسیدن گروههای همسو در کشورهای امریکای لاتین مثل ونزوئلا و نیکاراگوئه و بولیوی که سابقا جزء حیات خلوت امریکا محسوب میشدند، باعث گردیده است که امریکا در این مناطق، احساس خطر نماید. نقش اپوزیسیونی ونزوئلا و رئیس جمهور آن در مقابل سیاستهای امریکا و همکاری نزدیک با ایران و تهدید این کشور به قطع صدور نفت و مبادلات تجاری با امریکا میتواند نقش اهرم فشار ایران را در مقابل امریکا بازی کند. از سوی دیگر حضور امریکا در همسایگی کشورمان اگر چه تبعات منفی داشته است، ولی حضور نیروهای امریکایی در عراق و افغانستان و خلیج فارس فلسفه دوری امریکا از نقاط بحرانی را از بین برده است و امنیت و سلامت آنها را با مخاطره مواجه نموده است. آسیبپذیری نیروهای امریکایی در این مناطق که میتوانند از سوی جمهوریاسلامیایران مورد تهدید و در مواقع بحرانی موجب آسیب قرار گیرند، عمق استراتژیک کشورمان را در حد اعلایی گسترده نموده است. چرا که دیگر امریکا نمیتواند بمباران کند و از امنیت کشور و نیروهای خود مطمئن باشد، این امر باعث بالا رفتن قدرت بازدارندگی کشورمان شده است.
و) افکار عمومی مردم کشورهای اسلامی:
یکی از راهبردهایی که کشورها و حتی گروههای مردمی و غیردولتی برای به کرسینشاندن سیاستها و خط مشیهای خود در داخل و یا در سطح بینالمللی دارند، سوار شدن بر موج افکار عمومی مردم میباشد. قدرت شگرفی که کشورها و گروهها از آن به نحو شایستهای میتوانند استفاده کنند. جمهوری اسلامی ایران نیز، با توجه به سیاستهاو خطمشیهای خود که استفاده از قدرت شگرف افکار عمومی جهان و به ویژه افکار عمومی کشورهای اسلامی است، توانسته است عمق استراتژیک خود را به نحو گستردهای توسعه دهد. به گونهای که رهبر معظم انقلاب اسلامی، به کرات به آن اشاره نمودهاند. ایشان در این خصوص فرمودهاند: «استکبار میداند که دلهای مردم در بسیاری از کشورهای اسلامیاز شمال آفریقا تا شرق آسیا، با جمهوری اسلامی ایران است. و این کشورها، عمق سیاسی و استراتژیکایران اسلامیمحسوب میشود. » (سخنرانی در دیدار با مسلمانان شرکت کننده در همایش مجمع جهانی اهل بیت-41. 11. 67) و یا در جای دیگری ایشان میفرمایند: «نظام اسلامیاز پشتیبانی قوی ملتهای مسلمان برخوردار است و عمق استراتژیک جمهوری اسلامیایران، ملتهای مسلمان در کشورهای مختلف هستند. » (دیدار با تشکلهای دانشجویی - 42. 7. 48)
3- عمق استراتژیک اقتصادی:
در بعد اقتصادی عمق استراتژیک عبارتست از: «نفوذ به بازارهای کشورهای منطقه و جهان و کمکردن وابستگی کشور به کالاهای استراتژیک که میتواند مورد استفاده دشمن در تحریمها قرار گیرد (مثل بنزین) و در دستگرفتن گلوگاههای اقتصادی دشمن و استفاده از آن در مواقع ضروری. » این تعریفی کلی از عمق استراتژیک اقتصادی است، که اصول آن، به صورت تلویحی در سخنان کارشناسان و صاحبنظران بهآن اشاره شده است. در ذیل به تفصیل و تبیین آن بر اساس سند چشمانداز 20 ساله جمهوری اسلامیایران میپردازیم.
الف) نفوذ در بازارهای کشورهای منطقه به خصوص کشورهای آسیای میانه و قفقاز و همچنین کشورهای عربی منطقه، با سرمایهگذاری اقتصادی فراوان در این کشورها علاوه بر تامین منافع ملی کشورمان، رشد و توسعه اقتصادی این کشورها را در گرو فعالیت اقتصادی با کشورمان قرار خواهد داد. این باعث خواهد شد که تحریمهای احتمالی دول استکباری از کارایی کمی برخوردار شود، بنابراین، ایران باید آن قدر پیشرفت داشته باشد که امنیت، صلح و توسعه خود را در منطقه پیاده کند.
ب) جایگاه ویژه انرژی ایران در منطقه خاورمیانه و دریای خزر:
وابستگی پایههای اصلی اقتصاد کشورهای توسعهیافته به انرژی نفت و گاز و نیازهای جهانی به ذخایر معدنی و هیدروکربوری موجود از یک طرف و قرار گرفتن جمهوریاسلامیایران در مرکز بیضی استراتژیک هیدروکربوری جهان از خاورمیانه و آسیای مرکزی، که به عنوان منبع اصلی تغذیه انرژی جهان به شمار میرود و بخش قابل توجهی از منابع نفت و گاز جهان را در خود جای داده است، از طرف دیگر، موقعیت جغرافیایی، جمهوری اسلامیایران را از لحاظ دسترسی و تسلط بر منابع نفت و گاز و راههای انتقال آن، منحصر بهفرد میکند. به گونهای که، کشور ایران با دارا بودن بیش از 310 میلیارد بشکه نفت قابل استحصال و 72 تریلیون متر مکعب گاز و با محاسبهارزش ذخایر هیدروکربوری کشور در حدود 3هزار میلیارد دلار برخوردار بودن از برکات الهی برای بیش از یکصد سالاینده، آن هم در حالی که هنوز در پهنه گستردهای از ایران زمین (08%) عملیات اکتشافی صورت نگرفتهاست، دارای نعمتهای سرشار الهی در منطقه، بلکه در جهان است. ایران تنها کشوری است که به هر دو حوزه نفت و گاز خلیجفارس و دریای خزر دسترسی مستقیم دارد. جمهوری اسلامیایران طولانیترین ساحل را در خلیج فارس دارد و بر تنگه هرمز (محل عبور 04% از نفت جهان) تسلط دارد و بزرگترین منبع انرژی جهانی را به خود اختصاص داده است و در شمال نیز به حوزهنفت و گاز دریای خزر مجاورت با واسطه دارد. (کیهان 82. 6. 68)
از سوی دیگر، دو سوم ذخایر ثابت شده نفت و یک سوم ذخایر ثابتشده گاز در خاورمیانه نهفته است و وجود منابع عمده انرژی و نفت در خاورمیانه موقعیتایران (عمق استراتژی) را به حدی ارتقا بخشیده است که ایران را، هارتلند جهان بیان نمودهاند.
براین اساس، این منطقه جزو حساسترین مناطق جهان است، به طوری که قدرتهای جهانی در هر سطحی که باشند، منافع خود را در این منطقه تعریف کردهاند، امروزه اقتصاد جهانی با نفت و گاز منطقه خاورمیانه و به ویژه منطقه خلیج فارس و دریای خزر گره خورده است. و مصرفکنندگان انرژی در جهان به خصوص آمریکا و کشورهای غربی به انرژی این منطقه وابستگی دارند و همین وابستگی سبب شدهکه منطقه خاورمیانه را به عنوان علایق ژئو اکونومیک خود تعریف کنند. در همین راستا قدرتهای بزرگ تلاش میکنند تا با حضور بیشتر خود در خاورمیانه ضمن رسیدن به این منابع و منافع، قدرتهای رقیب خود را به چالش کشانده و به آن، شکل چالش ژئواکونومیک دهند. در این میان آمریکاییها همواره نگران روابط روبه رشدایران با رقبای آمریکا در بازارهای جهانی انرژی هستند.
4-عمق استراتژیک در بعد دفاعی- امنیتی:
در سند چشمانداز 20 ساله جمهوری اسلامیایران، هدف اصلی و آرمانی، تبدیل ایران به قدرت برتر منطقه برشماری شده است که هدف مورد نظر از سند مذکور، به شرح زیر مبنا قرار گرفته است:
تشکیلایرانی... با ویژگیهای امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همهجانبه...
با توجه به مطلب فوقالذکر و دیدگاه صاحبنظران، میتوان عمق استراتژیک دفاعی را چنین تعریف کرد. عمق استراتژیک دفاعی عبارتست از: «آن راهبردی که از توسعه و گسترش سختافزاری و نرمافزاری براساس متدها و دکترینهای نوین دفاعی با استفادهاز ابزار و ادوات نظامی بومیو استراتژیک در جهت بازدارندگی دشمن و تأمین امنیت کشور برخوردار باشد.» بر اساس این تعریف اصول عمق استراتژیک دفاعی را به شرح زیر میتوان بیان نمود:
الف: تقویت امنیت و اقتدار ملی با تأکید بر رشد علمی و فناوری، مشارکت و ثبات سیاسی، ایجاد تعادل میان مناطق مختلف کشور، وحدت و هویت ملی و قدرت دفاعی و ارتقاء جایگاه نظامی ایران در جهان.
ب: ارتقاء توان دفاعی نیروهای مسلح برای بازدارندگی، ابتکار عمل و مقابله مؤثر در برابر تهدیدات و حفاظت از منافع ملی و انقلاب اسلامی و منابع و منافع حیاتی کشور.
ج: توجه ویژه به حضور و سهم نیروهای مردمیدر استقرار امنیت و دفاع از کشور و انقلاب، با بالا بردن توان کمی و کیفی بسیج.
د: تقویت، توسعه، نوسازی و بومیسازی صنایع دفاعی کشور با تأکید بر گسترش تحقیقات و سرعت دادن به اشتغال و فناوریهای پیشرفته در جهت تبیین و پیادهسازی دکترین دفاعی کشور.
ه: اتخاذ تدابیر لازم در خصوص ضربهزدن به اهداف و تأسیسات و امکانات نظامی و اقتصادی کشور متخاصم در صورت تعدی به کشور و شناخت نقاط آسیب پذیر کشور متخاصم. با توجه به اصول فوق میتوان راهبردهای زیر را بیان نمود.
1-توسعه همکاریها و پیمانهای دفاعی- امنیتی با کشورهای اسلامی دوست و سازمانهای بین المللی (مثل شانگهای)
موقعیت ژئوپلتیک ایران و نقش آن در منطقه خاورمیانه ایجاب مینماید که این کشور از زمینهها و بسترهای موجود در سطح منطقه در جهت تبدیلشدن به قدرت برتر منطقه حداکثر بهرهبرداری را بنماید، یکی از این زمینهها انعقاد پیمانهای دفاعی- امنیتی با کشورهای دوست و نیز توسعه همکاری با سازمانهای دفاعی منطقهای است.
الزامات این راهبرد عبارتست از:
1- تشکیل سازمان دفاعی متشکل از کشورهای همسو.
2- پیشگیری از تسری آثار منفی ناشی از بحرانهای منطقه به داخل کشور.
3- گرهزدن امنیت ایران به امنیت کشورهای منطقه.
2- تقویت بنیه دفاعی- امنیتی و پایانناپذیر مردمی کشور:
بر اساس دیدگاه رئالیسم، کسب قدرت در صحنه بینالمللی برای بقای هر نظام از مهمترین راهبردهای یک کشور میباشد. بنابراین کشور ایران در کنار تعاملات منطقهای و نیز ضمن برخورداری از پیمانهای دفاعی- امنیتی در منطقه، باید از بنیه دفاعی- امنیتی بالایی در سطح منطقه برخوردار بوده و توان دفاعی خود را با منبع پایانناپذیر مردمی پایدار سازد، راههایی که میتواند ایران را به این قابلیت برساند، در قالب الزامات زیر میباشد:
الف: تمرکز حداکثر برای تلاش برای کسب آمادگی بازدارندگی و دفاع همهجانبه.
ب: ایجاد سامانه مناسب جهت توسعه عملیات روانی به صورت فراگیر و اقدامات لازم جهت مقابله با عملیات روانی دشمن.
ج:توسعه و گسترش پدافند غیرعامل بر کلیه شئون، بخشها و برنامههای نیروهای مسلح و زیرساختهای اساسی کشور.
د: توسعه کمی و کیفی ارتش بیست میلیونی.
5- توسعه کمی و کیفی و افزایش قدرت دفاعی در ابعاد سختافزاری و نرمافزاری.
3- تقویت امنیت داخلی:
یکی از حربههایی که دشمنان در جهت ضربهزدن به جمهوری اسلامیایران اتخاذ کردهاند و در طی سالهای اخیر، آن را گسترش دادهاند، ضربهزدن به امنیت داخلی بوده است، تشکیل گروههای متخاصم مثل پژاک در مناطق کردنشین یا گروهتروریستی در بلوچستان و یا ایجاد و هدایت آشوبهای داخلی و تهییج قومگرائی و جدائی قومیتها و یا هدایت گروههای اپوزیسیون داخلی در جهت ایجاد شکاف بین دولتمردان با هم از یک سو و یا دولتمردان با مردم از دیگر سو تقویت فشارهای مختلف در جهت ضربهزدن به آستانه تحمل مردمی، . . . همه و همه در جهت ضربهزدن به امنیت داخلی کشور میباشد، که در راهبرد استفاده از قدرت نرم دشمنان تبیین و به مرحله اجرا گذاشته شده است، الزامات این راهبرد عبارتست از:
الف: برخورد جدی با گروههای تجزیهطلب و جداکردن آنها از متن مردم.
ب: بالابردن آگاهی مردم در جهت شناساندن توطئههای دشمنان.
ج: اتخاذ تدابیری در جهت همیاری و همکاری بیشتر مردمی با دولت.
د: بالابردن آستانه تحمل مردم در شرایط سخت احتمالی.
هـ: مقابله با جنگ روانی و تهاجم فرهنگی دشمن با اتخاذ سیاستهای معقول.
و: شناساندن راهبردهای دشمن و اعمال داخلی و خارجی آنها به مردم در جهت خنثیسازی سیاستهای تفرقهافکنانه آنها در داخل.
ز: تقویت و توسعه کمی و کیفی بسیج، در جهت جذب آحاد مردم و هدایت آنها در جهت حفظ پایهها و اصول نظام.
نتیجهگیری:
همانطور که در متن مقاله نیز به آن اشاره شد، یکی از اصول اساسی در جهت تبیین و پیادهسازی راهبرد بازدارندگی که در سند چشمانداز 20 ساله کشورمان جزء اصل اساسی مبانی دفاعی کشور بیان شده است، عمقبخشی استراتژیک است که در متن به تعاریف، شاخصهها و اصول آن به تفصیل و تحلیل پرداختیم و بهراههای تحصیل آن نیز اشاراتی داشتیم، با توجه به این باید گفت که با توجه به فعالیتهای بسیاری که دولتمردان و سیاستمداران کشور در خصوص عمق استراتژیک کشور و توسعه و گسترش آن، انجام دادهاند اکنون جمهوری اسلامیایران از عمق استراتژیک خوبی در ابعاد مختلف برخوردار شدهاست که میتواند بر روی تصمیمگیریهای کشورهای متخاصم و افکار عمومی جهان، به ویژه مردم کشورهای اسلامینسبت به ایران تاثیر بگذارد. این بهآن معنا نیست که این حد از عمقبخشی مطلوب میباشد، چرا که اگر ایران میخواهد طبق سند چشمانداز 20 ساله قدرت اول در منطقه از لحاظ علمی، فناوری و اقتصادی باشد، نیاز است که این عمقبخشی بسیار وسیعتر و از همه مهمتر با دوامتر شود. در پایان باید اذعان نمود که اگر چه بررسی راهبردهای نوین با توجه به کمبود مقالات و مطالب در این خصوص مشکل مینمایاند ولی موجب میشود که سرفصلهای جدیدی در این خصوص گشوده شود و اندیشمندان و صاحبنظران بسیاری در این خصوص به کنکاش و بررسی بپردازند.
فهرست منابع
1- احمد نقیبزاده- تحولات روابط بینالملل- نشر قومس- تهران 9631
2- غلامرضا محمدی- تنگه هرمز هارتلند جهان- روزنامهکیهان- 82. 6. 68
3- صحیفهنور- جلد 61- جلد 8
4- سخنرانیهای مقام معظم رهبری در تاریخهای 41. 3. 08 و 1. 2. 97 و 476. 11. 1 و 484. 7. 2
5- بررسی و تحلیل اهم مسائل سیاسی روز- جلد اول- نمسا- 1831 .