بچهها به صف!
… اینجا حسینیه امام خمینی (ره) است، محل تشکیل کلاس انقلاب اسلامی. استاد: رهبر عزیز و دوست داشتنی کشتی پرشتاب انقلاب، شاگردان: معلمانی دلسوز از سراسر ایران پهناور. محل تشکیل درس: محلهای در میانه پایتخت. موضوع درس: تکریم دوست داشتنیترین قشر جامعه.
ساعت یک ربع به ده است، اما نه تنها حسینیه امام خمینی (ره) پر از جمعیت شده که بیرون و در محوطه بیت هم صف شاگردان کلاس امروز کمتر از جماعت داخل نیست. به لطف موکتهایی که بیرون حسینیه پهن کردهاند، جمعیتی را زیر سایه ساختمان کلاس درس امروز مینشانند. باقی هم به امید روزنههایی برای ورود، جلوی در ورودی ایستادهاند و هر از گاهی روی نوک انگشت پایشان قد میکشند.
داخل کلاس (حسینیه)، دانش آموزان با آنکه مرتب و منظم نشستهاند و لیکن هر چند لحظه یکبار به جبر اضافه شدن دانش آموزان دیگر، موجی بر میدارند. هیچ لیست حضور و غیابی هم در کار نیست. کسی هم حضور و غیاب نمی کند که سالهاست معلمان نجیب این جغرافیای مقدس، همیشه "حاضر"ند و به خوبیحاضری میزنند؛ فرقی نمیکند بهمن 57 باشد یا بهار 86.
توی مسیر هر چند لحظه یکبار بیسیمها به صدا در می آمدند و …
- حامد چهار … شلوغ میشهها! … یه فکری بکنین.
واضح است که همه چهار هزار شاگرد ممتاز مدرسه انقلاب در یک حسینیه به راحتی جا نمیشوند!
سرود «سرفراز باشی، میهن من!» که به طور زنده اجرا شد، جمعیت صلواتی فرستاد و منتظر ماند. یکی از پیر معلمهای کلاس یا بهتر است بگوییم یکی از شاگرد زرنگترها، پای تخته رفت و شعری را به عنوان مقدمه حضور استاد برای باقی شاگردان خواند:
بچهها سلام! صبحتان بخیر! من همان غریب آشنا، معلمم!
گرچه مدتی کنارتان نبودهام، یادتان که بودهام! شعر تازهای برایتان سرودهام
واژههای شعر من گرچه اندکی قدیمی است...
چون شما شکوفهها ساده و صمیمی است
شعرهای من مثل آینه جلوهگاه بی ریایی شماست
خانههای شعر من گرچه ماه نیست، کلبههای روستایی شماست...
بعد از ورود رهبر، وزیر آموزش و پرورش پشت میکروفن قرار گرفته است. بسمالله را هم گفته ولی … «فرهنگیان کشوریم … فداییان رهبریم» روی مشتهای گره کرده موج سواری میکند. سه دقیقهای را مستمر شعار دادند... وقتی توی جمعیت چشم بدوانی، میبینی که بعضی شاگردان کلاس بارانیاند و بعضی هم لبخند، وسعت صورتشان را گرفته است.
وزیر آموزش و پرورش که گزارش کوتاهی را خواند، دوباره چند نفر از بچههای کلاس بلند شدند «معلم! معلم! فدایی رهبر است …» اما همه میدانند که رهبر هم عاشق این شاگردان دانشگاه انقلاب است، این را در شروع سخنان استاد هم دوباره شنیدیم که بعد از بسماللهالرحمنالرحیم، گفتند: از اینکه لطف کردید و این دیدار «شیرین و صمیمی» را ترتیب دادید، متشکرم و... کلاس درس رسماً آغاز شد.
سکوت...
رهبر انقلاب، آموزش و پرورش را به یک قرنطینه موثر تشبیه کردند و گفنتد: دوره حضور در آموزش و پرورش – 12 سال – برای افراد یک جامعه مانند قرنطینه است که همه از نقطهای وارد و از نقطهای دیگر خارج میشوند، آن هم در دورانی که در عمر80-70 ساله یک انسان، از لحاظ فراگیری و رشد، دورهای بی نظیر و با اهمیت است؛ دوران طلایی فراگیری علم و اخلاق.
5 دقیقه به یازده مانده بود که زنگ کلاس خورد ولی برعکس همه کلاسهای درس که بچهها به سرعت کلاس را ترک میکنند، اینجا همه عاشقانه ماندند و استاد را بدرقه کردند. حالا شاگردان کلاس به حرف و شیطنت افتادهاند، شیرینی لهجههای جغرافیایی دوست داشتنی ایران گوش را نوازش میدهد. از کاشان و یزد و اصفهان تا تبریز و گیلان و مازندران. از خراسان و سیستان و هرمزگان تا ایلام و کرمان و لرستان.
معلمان در صف کفشداری گیر کردهاند، تک و توک راه خروجی را پیش گرفتهاند. وزیر آموزش و پرورش هم تنهایی دارد از در بالایی خارج میشود که ... یکی دو تا از خانمها کنارش میایستند و سؤال میپرسند، یک دقیقه طول نمیکشد که حلقه دور وزیر به 20 نفر میرسد. آقایان هم اضافه میشوند ...
- امسال اضافه حقوق هامون کی روی فیش اضافه میشه؟
- خواهش میکنم تکلیف این پاره وقتها رو روشن کنید، الان ...
- معاونت پرورشی چی شد آقای وزیر؟ ما رو هر روز از این مدرسه به اون مدرسه پاس میدن ...
- مجتمع پیامبر اعظم (ص) کی تکمیل میشه؟
- من از گیلان اومدم، حقوق هنرستان و کار و دانشیها کی پرداخت میشه؟
- امسال به ما لوح تقدیر نمیدین؟
- خانوما ! اجازه بدین وزیر رد بشن!
... از حلقه دور وزیر آرام آرام فاصله میگیرم در حالیکه حدود 70 نفر اطرافش را گرفتهاند و زیرِ بارش آفتاب، از او سوال میپرسند، تلفن دفترش را میگیرند، مشکلی را مطرح میکنند و ...
و این کلاس درس همچنان ادامه دارد ...