• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1386/11/14

علل و عوامل رویگردانی از انقلاب

یکی از مسائل مهم حوزه اجتماعی، مسئله انقلاب و تحولات و تحرکات عظیم و بنیان افکنی است که در جامعه رخ می‌دهد. پدیده انقلاب، زمانی رخ می‌دهد که جامعه تحت فشار شدیدی قرار گرفته باشد و تنها راه رهایی از آن را نادیده گرفتن همه علایق پیشین می‌یابد. از این رو انقلاب را امری ساخت شکن و ساختارشکن توصیف کرده‌اند. در مقاله حاضر نویسنده با تحلیل علل و عوامل گرایش مردم به ایجاد انقلاب و اصلاحات، به بررسی انگیزه‌ها و زمینه‌های رویگردانی آنان از انقلاب و نیز نقش محافظه‌کاران در مخالفت با اصلاحات درخواستی مردم و همچنین به تبیین اصولگرایی اصلاح طلبی از دیدگاه قرآن پرداخته است که اینک با هم آن را از نظر می‌گذرانیم.

قرآن به عنوان راهنمای زندگی به همه ابعاد آن توجه داشته و امری را که در تکامل انسان و پیشرفت و ترقی جامعه و جهان مفید و ضروری است، نادیده نگرفته است. از این رو به مسئله رخدادها و پدیده‌های اجتماعی توجه داشته و به تحلیل و تجزیه آن پرداخته و در همه آن‌ها افزون بر توصیف و تبیین به توصیه نیز اقدام کرده است.

یکی از مسائل مهم حوزه اجتماعی، مسئله انقلاب و تحولات و تحرکات عظیم و بنیان‌افکنی است که در جامعه رخ می‌دهد. پدیده انقلاب، زمانی رخ می‌دهد که جامعه تحت فشار شدیدی قرار گرفته باشد و تنها راه رهایی از آن را نادیده گرفتن همه علایق پیشین می‌یابد. از این رو انقلاب را امری ساخت‌شکن و ساختارشکن توصیف کرده‌اند. ساخت شکنی آن به این معناست که همه سازه‌ها و مواد پیشین را زیر و رو می‌کند و همه سازه‌ها را بی‌توجه به شکل و شمایل آن درهم می‌شکند و از میان برمی‌دارد. ساختارشکنی آن نیز به معنای نادیده گرفته شکل و شمایل آن است. در حقیقت ساخت‌شکنی به مواد و محتوا توجه دارد و ساختارشکنی به معنای از میان بردن شکل و طرح مهندسی آن است. بر این اساس انقلاب‌های جامع وکامل، انقلاب‌هایی هستند که در عقاید، افکار، فرهنگ، سیاست و اجتماع و نیز روش‌ها و شیوه ها، تغییرات اساسی ایجاد می‌کنند.
 
رویکرد قرآن به انقلاب
قرآن به این پدیده اجتماعی به دو شکل توجه دارد: گاه در بیان حرکت‌های پیامبران که در ایجاد انقلاب و تحولات بنیادین، نقش اساسی داشته‌اند، با اشاره به شیوه فعالیت‌های آنان و نقد شیوه‌های مخالفان و ضدانقلابیون که در برابر پیامبران قرار می‌گرفتند، به تحلیل عناصر و مؤلفه‌های اصلی و اساسی می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه انقلابی شکل می‌گیرد و تحت تأثیر چه علل و عوامل می‌تواند موفق شود و به اهداف مشخص خود دست یابد و در برابر ضدانقلاب‌ها چگونه عمل می‌کنند و از چه ساز و کارها و ابزارهایی برای مقاومت بهره می‌برند. گاه دیگر به تحلیل محتوای انقلاب و عناصر اصلی آن پرداخته و اهداف و ضرورت‌های آن را بیان می‌کند. در حقیقت در برخی از موارد با توجه به شیوه گزارشگری رخدادها به تحلیل می‌پردازد و گاه دیگر تنها به عناصر و محتوا و اهداف انقلاب می‌پردازد و اشاره‌ای به نمونه‌های تاریخی آن ندارد.

در تحلیل علل و عوامل گرایش و واگرایی به انقلاب نیز به هر دو شیوه تحلیل توجه دارد. آن چه در این نوشتار مورد نظر و توجه است، بازخوانی تحلیل قرآن از علل و عوامل رویگردانی و یا واگرایی از انقلاب است. به سخن دیگر چه علل و عواملی موجب می‌شود که مردم به انقلاب روی آورند و با همه وابستگی‌ها و دلبستگی‌ها به سنت‌ها و آداب و عقاید که جامعه، به آنها شکل و محتوا بخشیده- و انسجام و اتحاد را در میان ایشان پدید آورده است- از آن روی برمی‌گردانند و به جای محافظت بر سنت‌ها و آداب و عقاید، آنها را به دور می‌افکنند و سازه‌ها و ساختارهای اجتماعی را از هم می‌گسلند؟ و نیز چه علل و عواملی موجب می‌شود تا همان مردم از انقلاب و دگرگونی در ساخت‌ها و ساختارهای اجتماعی دست می‌شویند؟ به دیگر سخن علل مشروعیت‌یابی انقلاب از سوی مردم و علل و عوامل مشروعیت‌زدایی از آن چیست؟
 
علل و عوامل گرایش به انقلاب و اصلاحات
هر انقلاب با علل و عوامل متعددی شکل می‌گیرد. بی‌گمان ناکارآمدی ساخت‌ها و سازه‌ها و ساختارهای بالفعل جامعه برای دستیابی مردم به اهداف اجتماعی که جامعه را شکل بخشیده، از عناصر و مؤلفه‌های اصلی هر انقلابی است.
انقلاب زمانی صورت می‌گیرد که جامعه تحت فشار شدید قرار گیرد. از آن جایی که جامعه برای دستیابی به اهداف مشخصی چون امنیت و آسایش و آرامش شکل می‌گیرد و سنت‌ها و قوانین و عقاید آن را همین امور شکل می‌بخشد هرگاه مردم احساس کنند که ساخت‌ها و ساختارهای کنونی ناتوان از رسیدن به آن اهداف است به شکلی می‌کوشند تا آن را دگرگون سازند. اصلاحات شکل آرام این تحولات و بازسازی دم به دم در ساخت‌ها و مواد و محتوا و ساختارها و سازوکارهاست. از این رو اصلاحات امری دایمی است؛ زیرا تغییرات اجتماعی نیز دایمی است و هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان ثابت به این معنا یافت.
تغییرات به طور طبیعی یعنی نیازها، و مطالبات جدید همواره در جامعه وجود دارد و زمانی نیست که جامعه نیازهای جدیدی را ایجاد نکند و مطالبات تازه‌ای نداشته باشد. این امر به معنای اصلاحات دایمی و همیشگی برای همراهی ساخت‌ها و ساختارها با نیازهای نوشونده است.
 
محافظه کاران، مخالفان انقلاب
اما در هر جامعه‌ای کسانی هستند که در ساخت قدرت قرار دارند و ساختارهای موجود و حتی ساخت کنونی را برای خویش مفید و سازنده می‌یابند. اصولاً محافظه کاران کسانی هستند که در قدرت و آسایش و آرامش هستند و وضعیت و ساخت و ساختارهای موجود اجتماعی موجب شده تا آنان در موقعیت کنونی قرار گیرند. از این رو دشمنان هر اصلاح و دگرگونی آرام، همواره مترفان و اشراف و طبقات عالی اجتماعی بوده‌اند. در تحلیل قرآن از مترفان و اهل قدرت و زر و زور به عنوان دشمنان اصلاحات و انقلاب‌های پیامبران سخن به میان آمده است. محافظه‌کاران کسانی هستند که از موقعیت ثابت خویش بهترین بهره را گرفته‌اند و هرگونه ساخت و ساختار اصلاحی به معنای از دست رفتن بخشی از قدرت و زر و زور ایشان است. از این رو با اصلاحات آرام در هر بخش از عقاید و افکار و رفتار و سازوکارها و آرایش‌های اجتماعی مخالفت می‌ورزند. در برابر، کسانی که در حوزه قدرت نقشی ندارند و یا اهل زر و زور نیستند، خواهان اصلاحات دایمی برای دستیابی آرام به مطالبات خویش و برآوردن نیازهای نوشونده می‌شوند. این گروه که اکثریت جامعه را در بر می‌گیرد همواره خواهان اصلاحات در بخش‌های مختلف و لایه‌های متعدد اجتماعی هستند. از این رو مصلحان همواره کسانی بوده‌اند که از وضعیت موجود به جهت عدم برآوردن نیازهای جامعه ناراضی و ناخشنود بودند.
 
نحوه شکل‌گیری انقلاب
زمانی که مطالبات افزایش یابد و به خواسته‌ها و نیازها پاسخی در فرآیند اصلاحات دایمی و روزمره داده نشود و فشار از سوی طبقات ممتاز و محافظه‌کار افزایش یابد، افزایش فشار از سوی محافظه‌کاران و اهل قدرت و زر و زور از سویی و افزایش خواسته از سوی دیگر موجب می‌شود تا انقلاب‌ها شکل گیرد. انقلاب‌ها به طور طبیعی زمان طولانی را می‌طلبد؛ زیرا می‌بایست زمانی بس دراز بگذرد تا عقاید و سنت‌ها و روش‌ها و سازوکارها به گونه‌ای شود که دیگر نتواند پاسخگوی نیازها باشد. اگر در یک مدت طولانی، سنت و باوری که پیش از این مفید و سازنده و برآورنده حاجات و نیازهای اجتماعی بود، دست نخورده بماند و با فشار محافظه‌کاران همان سنت‌ها حفظ شود، در این صورت است که مردم خواهان تغییر و محافظه‌کاران حافظ سنت می‌شوند و می‌کوشند تا آن را نگه دارند. عدم توجه اصلاحات آرام و دایمی از سوی محافظه‌کاران و افزایش ناکارآمدی نظام و ساخت و ساختار کنونی جامعه و فشارها موجب می‌شود که ناگهان جامعه منفجر شود و خواهان بازسازی اساسی در همه حوزه‌های عقایدی و فرهنگی و فکری و سنت‌ها و ساز و کارهای قانونی شود.

این گونه است که همان سنت‌ها و عقاید نخست که از کارآیی بسیار برخوردار بوده و به همین سبب مشروعیت یافته بود اکنون به سبب ناکارآمدی، از مشروعیت می‌افتد و انقلاب، همه آن‌ها را به دور می‌ریزد. بنابراین می‌توان میان اصلاحات و انقلاب و نیز محافظه‌کاری و افزایش نیازهای روزمره و هم چنین مشروعیت‌یابی و مشروعیت‌زدایی از نظام اجتماعی و سیاسی ارتباط تنگاتنگی یافت. بر این اساس می‌توان گفت علت اساسی انقلاب عدم کارآمدی مجموعه نظام‌های فکری و فرهنگی و قانونی و سیاسی و اجتماعی و مانند آن است که در طول زمانی بلند ناکارآمد شده و توانایی پاسخ به نیازها و اهداف جامعه را ندارد. فشارهای طبقات بالای جامعه که گرایش به محافظه‌کاری دارند و خواسته‌های طبیعی طبقات و لایه‌های پایین موجب می‌شود که انقلاب ایجاد شود.

باتوجه به این تحلیل باید گفت که اصلاح‌گرایی در حوزه محافظه‌کاران و طبقات صاحب قدرت و زر و زور به شکلی می‌تواند طنز و فکاهی باشد مگر آن که برای حفظ قدرت و موقعیت انجام شود؛ چنان که هرگز از سوی طبقات محافظه کار اجتماعی، انقلابی انجام نمی‌شود. از این رو انقلابی‌ها و به تعبیر قرآن مؤمنان همواره کسانی بودند که از نظر محافظه‌کاران و طبقات ممتاز اجتماعی، اراذل بودند. این تعبیر در قرآن به صراحت آمده است که همراهان پیامبران در نظر طبقات ممتاز و اشراف ارذال و اوباش بودند و مردمانی از طبقات پست جامعه را شکل می‌دادند که خواسته‌ها و نیازهای آنان بر اساس ساخت و ساختارهای کنونی جامعه پاسخ داده نمی‌شد و یا پاسخ‌های درست و روشنی دریافت نمی‌کردند.
 
علل و عوامل واگرایی از انقلاب
برخلاف آنچه که در علل و عوامل گرایش به انقلاب و اصلاحات بیان شد، علل و عوامل واگرایی به گونه‌ای است که نمی‌توان نقش طبقات ممتاز و اشراف و زورمدار و زرمداران را نادیده گرفت. بنابراین در این بخش به تحلیل هر دو دسته علل واگرایی پرداخته می‌شود.
 
ناکارآمدی انقلاب و مشروعیت‌زدایی
هر انقلابی به جهت ناکارآمدی ساخت‌ها و ساختارهای اجتماعی موجود پدید می‌آید و جوامع از آن رو قیام و انقلاب می‌کنند که اصلاحاتی صورت نگرفته و یا اصلاحات، ناقص و نادرست بوده و نتوانسته خواسته‌های مشروع و منطقی جامعه را پاسخ دهد. اصولاً هر جامعه‌ای به این دلیل شکل می‌گیرد که بسیاری از نیازها و خواسته‌های افراد و گروهها را به تنهایی نمی‌تواند پاسخ دهد، از این رو با هم‌گرایی می‌کوشند تا هدف مشخصی را برآورده سازند. این اهداف به طور کلی شامل امنیت و آسایش و آرامش می‌شود. در تعریفی که از سعادت داده می‌شود، عنصر آسایش و آرامش، اصلی و اساسی است. هر یک از آسایش و آرامش، مؤلفه‌ها و عناصری دارد که می‌تواند از عدالت و انصاف و حسن سیرت دولتمردان و آزادی و مانند آن شکل بگیرد. در حقیقت هر آنچه آسایش و آرامش را فراهم می‌آورد می‌تواند بخشی از خواسته‌ها باشد که به جهت گرایش طبیعی انسان به اولویت‌بندی این خواسته‌ها به شکل پدیده و مطالبات روزمره نمودار می‌شود. با این همه، خواست اساسی همان آسایش و آرامش یعنی خوشبختی است. اگر هر ساخت و یا ساختاری نتواند به این مطالبات پاسخ دهد و یا اهداف را برآورده سازد، همانگونه که مشروعیت یافته از مشروعیت می‌افتد. بنابراین می‌بایست از مهم‌ترین علل و عوامل واگرایی و رویگردانی از یک انقلاب را در ناکارآمدی آن جست‌وجو کرد. اگر مردم برای دستیابی به اهدافی خاص انقلاب کردند، می‌بایست ساخت و ساختار جدید آنان را برآورده سازد و اگر در این کار ناتوان و ناکارآمد شد از مشروعیت می‌افتد و مردم یا خواستار بازگشت به ساختار پیشین می‌شوند که کمتر است و یا این که در جست‌وجوی ساختار دیگر و بهتر دست به اصلاحات می‌زنند و یا انقلابی دیگر را ایجاد می‌کنند که این نیز به جهت سرخوردگی از انقلاب پیشین، کم است و یا این که منفعل می‌شوند و از حضور اجتماعی خودداری می‌کنند.

بنابراین بهترین حالتی که می‌توان تصور کرد اصلاحات است که امری طبیعی است و نمی‌توان آن را رویگردانی از انقلاب دانست. در این شکل مردم می‌کوشند تا همان ساخت و ساختار جدید را با توجه به نیازهای نوشونده به طور دایم بازسازی کنند که در حقیقت سیر تکاملی انقلاب به شمار می‌آید و از این روست که در تحلیل حرکت امام حسین(ع) سخن از رویگردانی از انقلاب پیامبر(ص) نیست بلکه سخن از اصلاحات در امت جد خویش است. در حقیقت وی می‌کوشد تا دین و انقلاب اسلامی را حفظ کند و تنها با تغییر در حوزه امت و جامعه‌ای که پیامبر ساخته، آن را به سوی تکامل و پیشرفت و برآوردن خواسته‌های جدید سوق دهد. اصلاحات حسینی بهترین گزینه برای مردمی است که انقلاب را دوست می‌دارند و به ساخت و ساختارهای آن وفادارند و تنها می‌کوشند تا با اصلاحات دایمی، اصل و عناصر اصلی دین و انقلاب را حفظ کنند و آن را با نیازهای نوشونده هماهنگ کنند. این هماهنگی‌ها امری طبیعی در حوزه ساختارها و سازوکارهاست نه در محتوا و اصول اساسی آن. بنابراین اصلاح‌گری را نمی‌توان رویگردانی از انقلاب برشمرد.
 
مردم، اصلاح طلبان واقعی
هدف اصلاح‌گران واقعی امروز جامعه ما برخلاف مدعیان دروغین آن، هدایت انقلاب برای حفظ مشروعیت آن و بازسازی دایمی برای حفظ آن می‌باشد که خود از آن به اصولگرایی اصلاح طلبی تعبیر می‌کنند. به این معنا که آنان پایبند به اصول اساسی انقلاب و دین هستند و لکن در ساختارها و سازوکارها براساس نیازهای روزمره، خواهان اصلاحات دایمی می‌باشند. از این رو اصلاح طلبان واقعی، همان توده‌های مردم انقلابی هستند که خواهان بر آوردن نیازهای نوشونده خویش بر اساس همان اصولی است که در انقلاب بدان مشروعیت بخشیده اند. اگر با یکایک مردم سخن بگویید می‌گویند که انقلاب را دوست دارند و به اصول آن پایبند می‌باشند و در همان حال خواهان تغییراتی هستند که امام حسین(ع) از آن به اصلاحات در امت جد تعبیر می‌کند. به این معنا که برخی از ساختارها به درستی تعریف نشده و سازوکارها ناکارآمد و ناتوان است .در این میان برخی از افراد با سوءاستفاده از انقلاب، خود را به قدرت چسبانده و خواهان حفظ همه ساختارهای کنونی برای حفظ قدرت خویش حتی با شکست اصول انقلاب و از دست رفتن همه دستاوردهای آن می‌باشند. این‌ها همان کسانی هستند که با اصلاحات مطلوب مردم و رهبری مخالفت می‌ورزند و انقلاب و اصلاحات را به شکست می‌کشانند.
 
محافظه‌کاران جدید، عامل رویگردانی مردم از انقلاب
بنابراین از علل مهم رویگردانی شمار اندک از مردم از اصل انقلاب می‌تواند محافظه‌کاران جدید باشد. محافظه‌کاران جدید کسانی هستند که در انقلاب به مناصب و قدرتی دست یافته‌اند و مخالف هر گونه اصلاحات طبیعی می‌باشند و فشارهای مضاعفی را بر رهبری و مردم وارد می‌سازند. اینان با این شیوه برخی از مردم را از اصل انقلاب دور می‌سازند و اصول اساسی آن را زیرسؤال می‌برند و می‌کوشند ناکارآمدی آن را به شکلی دیگر نشان دهند. بنابراین محافظه‌کاران جدید همان دشمنان اصلی انقلاب اسلامی هستند.
 
منافقان، دشمنان ضد انقلاب
قرآن علت دیگری را برای رویگردانی بیان می‌کند که می‌توان آن را یکی از علل واقعی برشمرد. در هر جامعه‌ای افرادی هستند که از انقلاب سودی نبرده‌اند و قدرتی را از دست داده‌اند و امتیازی از کف ایشان بیرون رفته است. اینان برای اینکه انقلاب را تضعیف کنند به اشکال مختلف رفتار می‌کنند که نمایشی از رویگردانی از انقلاب است. بارها کسانی را دیده‌اید که درجریان انقلاب به مسئولیت کوچک و بزرگ دست می‌یابند و روز دیگر همین افراد به شکل ضدانقلاب خود را معرفی می‌کنند و حتی به دشمن پناهنده می‌شوند. اینان کسانی هستند که بر اساس یک برنامه‌ریزی حساب شده عمل می‌کنند. قرآن از این افراد به منافقان یاد می‌کند. البته منافقان لایه‌های مختلفی دارند. یکی از لایه‌های ایشان اینگونه عمل می‌کند که روزی خود را انقلابی معرفی می‌کند و روز دیگر و درشرایطی که به نظر تأثیرگذار است همه انقلاب را زیر سؤال می‌برد. قرآن در این باره می‌گوید کسانی هستند که می‌گویند انقلابی شده‌ایم و فردای دیگر خود را از انقلاب بری می‌شمارند. به این معنا که روزی اعلام می‌کنند ایمان آورده‌ایم و فردای دیگر می‌گویند ما کافر شده‌ایم و از اصول انقلابی برائت می‌جوییم.
 
جنگ روانی نخبگان جامعه
البته قرآن توضیح می‌دهد که این افراد به دستور برخی از اربابان خویش این گونه عمل می‌کنند؛ زیرا اربابان ایشان به آنان یاد می‌دهند که روزی بگویند ایمان آورده‌ایم و روزی دیگر بگویند کافر شده‌ایم. این جنگ روانی است که دشمنان شروع می‌کنند تا گروه‌های ساده اجتماعی را که قدرت تحلیل و تجزیه مسائل را ندارند با خود همراه کنند. بسیاری از کسانی که این شیوه را به کار می‌گیرند همان کسانی هستند که به ظاهر نخبگان جامعه هستند تا بتوانند تأثیرات بیشتری بر جامعه بگذارند و مردم عادی بر این باور شوند که نخبگان علمی و فرهنگی و سرمایه‌داران جامعه که عقل و هوش و درک و زیرکی بیشتری دارند از انقلاب رویگردان شده‌اند؛ بنابراین باید در خود انقلاب، مشکلی باشد وگرنه چه طور کسانی که نخبگان جامعه هستند با پذیرش انقلاب و حتی داشتن فعالیتهای بسیار انقلابی، از آن رویگردان شده‌اند. اینان که ضدانقلاب ابتدایی نبوده بلکه از وفاداران به انقلاب بوده‌اند و اکنون همان وفاداران به علت عدم کارآمدی انقلاب از آن رویگردان شده و به ساختار و ساخت‌های جدید اجتماعی روی آورده‌اند و آن را تبلیغ می‌کنند؟ بنابراین جنگ روانی که ازسوی برخی از ضدانقلابی‌های واقعی و مومنان و انقلابی‌های ظاهری شروع می‌شود، توهم این موضوع را پیش می‌آورد که برخی از مردم از انقلاب بیزار شده و از آن رویگردان گشته‌اند.
 
افزایش مطالبات مردم
از دیگر علل و عواملی که قرآن برمی‌شمارد مسئله افزایش مطالبات مردم با توجه به ظرفیت‌های محدود جامعه و انقلاب است. در داستان قرآن از ضدانقلابی‌های بنی اسراییل این مسئله به روشنی بیان شده است. آنان با توجه به مشکلات انقلاب و این که انقلاب همه ساخت‌ها و ساختارهای پیشین را فرو ریخته است و مشکلی از این جهت پدید آمده و هنوز فرصت برای بازسازی فراهم نشده، می‌کوشند تا با افزایش مطالبات و خواسته‌ها، انقلاب را در برابر مردم انقلابی قرار دهند. در داستان قرآن آمده است که ضد انقلابیون بنی اسراییلی کوشیدند حتی مردم را به سوی خواسته‌های پستی چون پیاز و سیر و خیار بکشانند و آنان را از انقلاب زده کنند. در اینجا دشمنان داخلی، نقش اساسی و اصلی را ایفا می‌کنند. در این صورت است که گروهی از مردم از انقلاب رویگردان می‌شوند؛ زیرا حکومت نتوانسته کارآمدی خود را برای برآوردن نیازها نشان دهد. آنچه بیان شد، بخشی از علل و عوامل رویگردانی است که در این نوشتار بیان شد. باشد که با مطالعه دوباره آیات و تحلیل قرآن، علل و عوامل کامل گرایش و واگرایی از انقلاب دانسته و از آن برای تبیین و توصیه در حرکتهای انقلابی بهره گرفته شود.