تأثیر جهانی شدن بر عدالت اجتماعی
اشاره:
مقوله جهانی شدن چندی است که به گونه گسترده و جنجال برانگیز چه در مجامع علمی و چه در مجامع غیرعلمی مطرح شده و جامعه امروز را با چالشی بزرگ روبرو کرده است. موافقان و مخالفان این پدیده هرکدام از زوایایی ویژه به تحلیل این مسئله پرداختهاند و بارها چه در کشورهای شمال و چه در کشورهای جنوب، نابرابریهایی که این پدیده به بار آورده است، سبب شورشهایی گشته است. آنچه در این میان اهمیت دارد، این است که جوامع، خواسته یا ناخواسته در این رهگذر قرار گرفتهاند یا خواهند گرفت. از این رو به نظر میرسد که ایستادگی در برابر آن نه تنها منطقی نیست بلکه ناممکن مینماید. بنابراین رویکرد منطقی آن است که هر جامعه بر پایه مقتضیات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خود با این پدیده هماهنگ شود و بکوشد آسیبهای آن را به کمترین اندازه برساند و از مزایای آن هرچه بیشتر بهره بگیرد. بر همین پایه در این نوشتار که با اندکی تلخیص از مجله «اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی» (ش 231) برگرفته شده، با توجه به آمارهای مرتبط و با تحلیل نظر موافقان و مخالفان پدیده جهانی شدن، به تأثیر این پدیده بر عدالت اجتماعی، به ویژه بر قشربندیهای مکانی که مهمترین رسالت جغرافیدانان امروز و مهمترین کانون جغرافیای تازه است پرداخته شده و در پایان دستاوردها مورد تحلیل قرار گرفته است.
پیشگفتار
جهانی شدن یکی از اصطلاحاتی است که دست کم در دهه گذشته سخت رواج یافته و از سوی اندیشمندان در زمینه علوم انسانی و اجتماعی و حتی مردمان عادی در کشورهای صنعتی به کار گرفته شده است. این اصطلاح به سرعت از کشورهای انگلیسی زبان به کشورهای دیگر راه یافته و به گونهای گسترده کاربرد پیدا کرده است. کاربردهای گوناگون این اصطلاح هالهای از ابهام در رابطه با شرایط و معنای آن پدید آورده است. از پدیده جهانی شدن تعریفهای گوناگون شده است مانند فشردگی زمان و فضا، فراسوی مدرنیته، غربی شدن، دوران پساصنعتی، عصر اطلاعات، جامعه پس از سرمایهداری، دوران پساملی، فروپاشی جهان و قلمروزدایی و ... گیدنز نیز جهانی شدن را چنین تعریف میکند: فرایند به هم وابستگی روزافزون زمان ما.
از سویی، یکی از مقولات مهم و ارزشمند در جغرافیای تازه عدالت اجتماعی است، به گونهای که سه تن از جغرافیدانان برجسته و معاصر یعنی جانستون، کوتس و ناکس بررسی نابرابری-های فضایی را کانون جغرافیایی نو دانستهاند. از سوی دیگر محوریترین شعار دولت کنونی عدالت اجتماعی است. مقولهای که با نئولیبرالیسم، تحکیم سرمایهداری انگلیسی و آمریکایی، حاکمیت بازار و تکنولوژی و ... بیش از پیش به حاشیه رانده شده و در نتیجه فقر خانمانسوز و نابرابریهای گسترده از جمله نابرابریهای فضایی (شمال و جنوب، شهر و روستا، منطقه با منطقه) و ... به بار آمده است.
آنچه در این بین اهمیت دارد، این است که امنیت انسان با مسائل مربوط با عدالت اجتماعی پیوند نزدیک دارد، اگر در جامعهای عدالت نباشد بعید است که در آن صلح، پاسداری کافی از محیط زیست، ریشهکنی فقر، حمایت از کار، رشد آزاد هویت و دانش تحقق یابد. از سوی دیگر اگر مردمان احساس امنیت نکنند، دشوار است که از مزایا و امتیازهای اجتماعی ناعادلانهای که دارند، چشم بپوشند. به گفتهی اندیشمند بزرگ در زمینه آنارشیسم و جغرافیدان عدالتخواه پتروکروپوتکین: «بدون مساوات، عدالت، و بدون عدالت، صلحی وجود نخواهد نداشت.» کسانی بر این باورند که جهانی شدن یا فرایند وابستگی روزافزون از صدها سال پیش آغاز شده که با پیچیدگیهای اجتماعی یا فرهنگی روبرو شده است اما به تازگی شتابی ناگهانی در آن پدیده آمده است. برخی نیز باورها و اندیشههای جهان شمول را خواستگاه و سرچشمه جهانی شدن دانسته و آن را به سده پنجم یا ششم پیش از میلاد نسبت دادهاند. بر سر هم، پیش از سده 19، جهانی شدن تنها در اذهان جای داشته و از نیمه دوم سده نوزدهم بوده است که از قالب اندیشه و پندار بیرون آمده و رفته رفته گونههای علمی پررنگ شده است؛ اما بیشتر پژوهشگران که جهانی شدن را نه به صرف وجود روابط بلکه در گسترش چشمگیر این روابط معنا میکنند، این فرایند را پدیدهای تازه و دست بالا مربوط به سه چهار دهه اخیر میدانند و پیشینیهای بیش از این برای آن قائل نیستند. این واقعیتی است که تا دهه 1960 به علت محدودیتهای سخت، فراگیر نبودن تکنولوژیهای پیشرفته به ویژه در زمینه ترابری و ارتباطات و شرایط ویژه حاکم بر جهان هنوز جابهجایی کالاها، خدمات و انسانها و نشر عقاید و اندیشهها به گونه گسترده عملی نبود.
با گسترش و پیشرفت تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، این فرایند وارد مرحله تازهای شد که با توجه به اهمیت آن، بر این نوشتار تأثیر جهانی شدن بر عدالت مکانی بر پایه برخی نظریات معتبر و آمارهای گوناگون بررسی شده است.
موافقان و مخالفان جهانی شدن
چنان که گفته شد، پدیده جهانی شدن بحثهای بسیار برانگیخته و بر یکی از مقولات مناقشه برانگیز میان اندیشمندان در سطح جهان تبدیل شده است. موافقان و مخالفان این پدیده از زوایایی ویژه و با نگاهی متفاوت به تحلیل این پدیده میپردازند. این پدیده چه در کشورهای شمال و چه در کشورهای جنوب با اعتراضها و شورشهایی روبرو بوده است. موافقان جهانی شدن از پیدایش نظم تازه جهانی استفاده میکنند و بر این باورند که جهانی شدن برای انسان خوشبختی، افزایش سطح و بهبود کیفیت زندگی، فرصتهای بیشتر کار، دسترسی گسترده و آزاد به اطلاعات و افزایش شناخت متقابل فرهنگها و تمدنهای گوناگون از یکدیگر را به ارمغان میآورد و آن را به معنای از میان برداشته شدن موانع دولتی و فرهنگی در راه جابهجایی کالاها و سرانجام از میان رفتن تناقضات اجتماعی و رسیدن به صلح و امنیت جهانی میشناسند.
فشرده سخن اینکه معتقدند جهان خانه مشترک همه ماست؛ پس کمونیزمی جهانی مورد نیاز است که بر پایه اصول متفاوت یعنی اصول بازار، استوار باشد. در این راستا گیدنز، جهانی شدن را فرایندی برابرساز در جهان دستخوش نابرابری میداند و بر این باور است که حتی جنبش ضد جهانی شدن نیز از پیامدهای جهانی شدن است و خود به عدالت اجتماعی کمک میکند و جهانی شدن به گروهها و ملتهای ضعیف این توانمندی را میدهد که اهداف خود را بهتر پی گیرند.
از سوی دیگر مخالفان جهانی شدن، آن را توطئهای جهانی برای حاکم کردن قانون جنگل میشناسند که در آن جایی برای فرهنگها، ارزشها و آرمانهای معنوی نژادهای انسانی وجود ندارد. روز به روز بر شمار مخالفان افزوده میشود. آنان بر این نقطه تأکید میکنند که قدرت بورسبازان اقتصاد جهانی را بیثبات و غیرعادلانهتر کرده و به گسترش شکاف طبقاتی و اجتماعی دامن زده و فاصله کشورهای شمال و جنوب را افزایش داده است. آنچه روشن است، این است که جهانی شدن نه تنها رفاه عمومی برای تمام جهانیان به ارمغان نیاورده بلکه ثابت شده است که این روند بینوایان را بینواتر میکند و شکاف میان توانگران و تهیدستان را چه در محدوده جامعه و چه در سطح جهان پیوسته افزایش میدهد. جهانی شدن نئولیبرالی نه تنها ناامنی اقتصادی و نابرابری اجتماعی را تشدید میکند، که با فراهم آوردن زمینههای نظامیگری، صلح و امنیت جهانی را به مخاطره انداخته است. نمونه عینی آن، حرکتهای اخیر آمریکا و همپیمانانش در راستای یکپارچه-سازی جامعه جهانی است که با ورود اعتراضات فراوان از یورش به افغانستان آغاز و دامنه به عراق کشیده است و گذشته از کشتار هزاران تن سبب تخریب محیط زیست انسانی و گسترش فقر و ناامنیهای گسترده شده است. تأثیر این پدیده بر نابرابریهای فضایی در دو مقوله افزایش نابرابریها میان کشورهای شمال و جنوب، افزایش نابرابریها در درون کشورها (نابرابریها میان مناطق گوناگون و همچنین نابرابریها میان شهر و روستا) در زیر بررسی شده است.
تأثیر جهانی شدن در افزایش نابرابریهای شمال و جنوب
بسیاری از پژوهشها نشان داده است که جهانی شدن بر افزایش نابرابریها چه در درون جوامع و چه در میان کشورها مؤثر است. نتیجه این پژوهشها گویای آن است که پدیده جهانی شدن، نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در جهان گسترش داده است. بر پایه گزارش توسعه انسانی سازمان ملل (UNPO) در 1960 میلادی، سهم درآمد بیست درصد ثروتمندترین مردمان در جهان از درآمد جهانی، نزدیک به 30 برابر بیشتر از سهم درآمد بیست درصد فقیرترین مردمان بوده است. این نسبت در سه دهه بعد همواره رو به افزایش داشته به گونهای که در 1990 میلادی به شصت برابر رسیده است. گفتنی است که شمار تلفنهای مانهاتان به تنهایی بیش از همه تلفنهای موجود در جنوب آفریقا بوده است. در بررسیهای توماس وویلکن 23 درصد جمعیت جهان که در کشورهای شمال به سر میبرند، از 85 درصد درآمد جهانی برخوردارند، در حالی که 77 درصد جمعیت کشورهای جنوب تنها 15 درصد درآمد جهانی را در اختیار دارند. از 1960 تا 1990 سهم جعمیت فقیر از درآمد جهانی کاهش یافته، در حالی که سهم جمعیت ثروتمند بالا رفته است. گرچه شماری از کشورهای جهان سوم با سود بردن از روند جهانی شدن در جهت صنعتی شدن و رونق بخشیدن به بازرگانی خود پیشرفت چشمگیر کردهاند، اما فاصله و شکاف عمومی میان کشورهای کانونی و پیرامونی گستردهتر شده است. بر پایه پژوهشهای برآرد و کاوانا از دهه 1980 شکاف اقتصادی میان کشورهای شمال و جنوب ژرفتر شده است. در 1960 سرانه تولید ناخالص داخلی در کشورهای جنوب، 18 درصد میانگین تولید ناخالص داخلی در کشورهای شمال بود که در 1990 اندکی افت کرد و به 17 درصد رسید. در این مدت شکاف اقتصادی میان کشورهای شمال و جنوب برای بیش از صد کشور افزایش یافت. در 1965 میانگین درآمدها در هفت کشور بزرگ صنعتی جهان نزدیک به 20 برابر میانگین درآمدها در هفت کشور از فقیرترین کشورها بود. که این نسبت در 1995 به 39/5 برابر رسید.
اکنون میانگین درآمد سرانه در 20 کشور ثروتمند جهان 35 برابر میانگین درآمد سرانه 20 کشور فقیر جهان است و این شکاف در 40 سال گذشته دو برابر شده است. شمار تهیدستان نیز در سالهای 1987 تا 1998 به بیش از 20 برابر افزایش یافته است. در نظام جهانی، به ویژه در زمینه اقتصادی، دسترسی نابرابر به سود کشورهای شمال و به زیان کشورهای جنوب تمام شده است. برای نمونه دولتهای عضو «گروه هفت» امروزه کنترل بیش از 45 درصد آرای هیئت اجرایی صندوق بینالملللی پول را در دست دارند در حالی که 43 دولت آفریقایی بر سر هم کمتر از 5 درصد آرا را در اختیار دارند!
سرعت گرفتن پدیده جهانی شدن پس از دهه 1980 پیامدهای ناخوشایندی در زمینه توزیع امکانات و ثروت در میان مناطق و کشورها داشته است. شهروندان کشورهای پیشرفته از مزایا و فواید جهانی شدن بیش از مردمان در کشورهای رو به توسعه بهرهمند شدهاند و اعتراضاتی که به این پدیده شده است در عمل نتیجه چندانی به بار نیاورده است. سلسله مراتب سنتی و ریشهداری که در سطح جهان وجود دارد، تاکنون مزایا و زیانهای جهانی شدن را به گونهای نامتناسب به کشورهای شمال سرازیر کرده است. در الگوی سلسله مراتب جهانی، مازاد محصولات از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و از شهرهای بزرگ به شهرهای میانی سرازیر میشود و روشن است که در این سلسله مراتب، کشورهای شمال بیش از کشورهای جنوب بهرهمند میشوند.
تأثیر جهانی شدن بر افزایش نابرابریها در کشورها
به نظر میرسد که رشد فزاینده بیعدالتیها و تبعیضها تنها در میان کشورهای شمال و جنوب نمود نمییابد بلکه در درون کشورها، چه کشورهای شمال و چه کشورهای جنوب و میان مناطق و نواحی گوناگون آنها رو به فزونی است. ناآرامیهای گسترده اخیر در فرانسه که در نوع خود بیسابقه بود، این نکته را به خوبی روشن ساخت که اینگونه نابرابریها به کشورهای جهان سوم محدود نمیشود، بلکه در میان کشورهای پیشرفته و صنعتی جهان نیز چنین بیعدالتیهایی وجود دارد؛ به گونهای که بسیاری از شهروندان این کشورها از دید اقتصادی، اجتماعی وضعی نابسامان دارد. رویدادهای تروریستی در چنین کشورهایی گویای تبعیض و بیعدالتی میان مناطق یا طبقات گوناگون در این جوامع است.
بر این پایه، جهانی شدن عبارت از فرایندی از نابرابریها، یا توزیع نابرابر سودها و زیان-هاست که این نابرابری و نبود توازن، به قطببندی کشورهای ثروتمند و کشورهای فقیر از یکسو و گروههای ثروتمند و فقیر در جوامع از سوی دیگر انجامیده است. بر پایه گزارشهای تجارت و توسعه سازمان ملل در 1997، روندهای نابرابری، از پیدایش نیروهای برخاسته از آزادسازی شتابان مایه میگیرد. این روندها عبارتند از:
نابرابری فزاینده دستمزدها چه در شمال و چه در جنوب میان کارگران ماهر و غیرماهر؛ سود بالای نیروی سرمایه در سنجش با نیروی کار؛
پیدایش یک طبقه رانتخواه در سایه آزادسازی مالی؛ منافع ناشی از آزادسازی بهای فراوردههای کشاورزی که سود آن بیشتر به بازرگانان رسیده است تا کشاورزان؛ پژوهشهای گوناگون در گوشه و کنار جهان مانند جنوب خاوری آسیا، برزیل، لهستان، هند، چین، شیلی، کره جنوبی، ترکیه و ... گویای نابرابریها فزاینده بوده و شکاف اقتصادی میان طبقات گوناگون و به ویژه شهرنشینان و روستانشینان را افزایش یافته است. برای نمونه در آرژانتین استان چوبوت بسیار فقیرتر از استان بوینوس آیرس است؛ در ایالت بیهار هندوستان سطح فقر بالاتر از کلاراست، یا اینکه مناطق جنوب خاوری انگلستان ثروتمندتر از مناطق شمال خاوری آن کشور است. همچنین بدتر شدن وضع زندگی تنها مربوط به تهیدستترین کشورهای جهان نیست. نزدیک به 30 درصد آمریکاییان و 20 درصد مردمان در کشورهای عضو اتحادیه اروپا با درآمدی کمتر از بیست سال پیش زندگی میکنند. در سراسر جهان، در برابر این گونههای تازه نابرابری ایستادگیها نشان داده میشود. در زیر به بررسی افزایش نابرابری در درون کشورها از دو بعد شهری، روستایی و منطقهای میپردازیم.
الف: افزایش نابرابریهای شهری روستایی
مایکل لیپتون بر آن است که امروزه در کشورهای فقیر جهان برخورد طبقاتی نه میان نیروی سرمایه و کار و نه میان منافع خارجی و منافع ملی بلکه میان طبقات روستایی و شهری است. گرچه این گفته تا اندازهای مبهم مینماید، ولی آنچه روشن است این است که آشفتگیها و نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میان شهرنشینان و روستانشینان جهان بسیار گسترده و دامنهدار است. کشورها بسته به شرایط اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی، برنامهریزیهای گوناگونی برای پیشبرد اهداف خود دارند که از آن میان میتوان از برنامهریزی عدالتخواه، دموکراتیک، سنتی و غیره یاد کرد. کشورهای جهان سوم بر سر هم از برنامهریزی سنتی بهره میگیرند. در این برنامهریزی بیشتر اعتبارات به پروژههای بلند پروازانهای اختصاص مییابد که به علت نیاز به آستانه جمعیتی در مراکز بزرگ و شهرها اجرا میشود؛ پروژههایی که از منافع آن شهرنشینان بیش از روستانشینان بهرهمند میشوند؛ یا اینکه الگویی که در بیشتر کشورهای جهان سوم مطرح است، الگوی توسعه متمرکز یا از بالا به پایین است که باعث توسعه شهرها و نادیده گرفتن بخشهای روستایی گشته است. در مورد برتری شهرها بر روستاها در دوران کنونی جهانی شدن، باید گفت که جوامع روستایی در سنجش با مراکز شهری بیشتر نادیده گرفته شدهاند و در شرایطی که کشورهای تازه صنعتی شده از مزایای تولید و بازارهای جهانی برای توسعه بهرهمند شدهاند، شهرهای آنان بیشتر منافع را بردهاند در حالی که بیشتر نواحی روستایی، تهیدست و دست نخورده باقیماندهاند. در همه کشورهای شمال و جنوب ارتباطات جهانی و بازارهای جهانی سرمایه و سازمانی جهانی از پایتخت-ها به عنوان گذرگاه اصلی بهره میگیرند. آنچه اهمیت دارد این است که با پیشرفت تکنولوژی حمل و نقل و ارتباطات، نابرابریهای شهری روستایی یا منطقهای در کشورهای توسعه یافته کاهش یافته است ولی در کشورهای جهان سوم وضع به گونهای دیگر است و نابرابریهای منطقهای و شهری روستایی بسیار روشن و آشکار است. بر سر هم میتوان گفت که جهانی شدن کنونی با ویژگی برجسته شهرگرایی، به بیشتر نادیده گرفتن مناطق روستایی انجامیده است. برای نمونه، با افزایش چشمگیر شمار شهرنشینان، دولتها همواره ناگزیر بودهاند برای بدست آوردن رضایت این جمعیت انبوه، بهای فراوردههای کشاورزی را پایین نگه دارند و با اینکه بهای بیشتر خدمات و تولیدات رشد تصاعدی داشته، بهای فراوردههای کشاورزی چندان افزایش نیافته و از این رو شکاف گسترده درآمدی میان شهرنشینان و روستا نشینان پدید آورده است.
ب: افزایش نابرابریها میان مناطق
در چند دهه گذشته کشورهای جهان سوم در برنامهریزیهای منطقهای از تئوریهایی پیروی کردهاند که بیشتر از باختر زمین گرفته شده و یکی از آنها، تئوری قطب رشد بوده است. پیروان این تئوری بر آن بودند که در یک نقطه (بیشتر شهرهای بزرگ) سرمایهگذاری صورت گیرد، سود این سرمایه-گذاری رفته رفته به مناطق گوناگون هم میرسد و زمینهساز توسعه منطقهای خواهد شد، ولی این تئوری در کشورهای جهان سوم در عمل با موفقیت همراه نبوده است؛ چرا که موانع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در کشورها ی جهان سوم به اندازهای است که این مقوله را با مشکل روبرو کرده و نه تنها موجب رونق گرفتن مناطق گوناگون نشده بلکه به مهاجرتهای گسترده از مناطق پیرامون به نقطهای که در آن سرمایهگذاری شده انجامیده و توسعه نامتوازن منطقهای به بار آورده است.
البته این نابرابریها میان مناطق به کشورهای جهان سوم محدود نمیشود و در کشورهای توسعه یافته هم به گونههای دیگری وجود دارد. برای نمونه دولت در کشورهای توسعه یافته به مناطقی که اقلیتهای نژادی یا قومی در آن ساکن هستند توجه کمتری نشان داده و همین، آشفتگیها در مناطق و درگیری میان آنها را افزایش داده است. جنوب خاوری انگلستان بسیار پیشرفتهتر از شمال خاوری آن کشور است و دولت کارگری بلر با انگشت گذاشتن در همان نقطه و با شعارهایی در پشتیبانی از نواحی شمالی انگلستان توانست به قدرت دست یابد. این نکته در مورد ایران هم به عنوان یکی از کشورهای جهان سوم راست میآید و میان مناطق گوناگون آن تفاوتهای بسیار به چشم میخورد. در صورتی که در گذشته نه چندان دور این نابرابریها به گونه امروزی نبوده و نتایج سرشماریها در سالهای 35 و 45 به روشنی گویای این مطلب است. امروزه شاخصهایی مانند آموزش، بهداشت، صنعت و ... در تهران و اصفهان به هیچ رو قابل مقایسه با استانهایی مانند ایلام یا سیستان و بلوچستان نیست، در صورتی که در گذشته تفاوت چنین برجسته نبود. گذشته از این، در یکی دو دهه اخیر در درون مناطق نیز مراکز استانها از وضع بهتری نسبت به نقاط پیرامونشان برخوردار گشتهاند.
نتیجهگیری:
جهانی شدن آثار گستردهای بر نابرابری گوناگون از جمله نابرابریهای شمال، جنوب، منطقهای شهری، روستایی و غیره گذاشته است. نتایج مطالعات پژوهشگران در جوامع گوناگون گویای آن است که به موازات جهانی شدن، توزیع درآمد ناعادلانهتر شده و در سطح بینالمللی نیز به افزایش شکاف اقتصادی میان کشورها انجامیده است.
آنچه اهمیت دارد، این است که جهانی شدن خود به خود زیانآور نیست. اما شیوههایی که برای تحقق آن گرفته شده، مشکلاتی به بار میآورد. برای نمونه گرایش شدید به نئولیبرالیسم و اقتصاد بازار این بیعدالتیها را افزایش داده است. گفتنی است که نابرابریها تنها میان کشورهای شمال و جنوب نیست، بلکه در درون کشورها (چه کشورهای شمال و چه کشورهای جنوب) نیز وجود دارد و رو به افزایش است. در درون کشورها میان مناطق گوناگون و همچنین میان شهرها و روستاها اختلافهای چشمگیر در زمین اقتصادی، اجتماعی و فرنگی دیده میشود که مشکلات بسیار همچون توسعه نامتوازن منطقهای و تنشهای گسترده به بار آورده است.
روشن است که آثار این فرایند در همه کشورها یکسان نیست. به گونهای که کشورهای توسعه یافته به علت توسعه ساختارهای اقتصاد داخلی و قرار داشتن در بطن اقتصاد جهان سرمایه-داری، کارکرد منطقهای و همچنین کنترل فرایند مشارکت در این عرصه با مشکلات کمتری روبرو هستند. در برابر، حضور کشورهای کشورهای توسعه نیافته در این فرایند، ناآگاهانه و غیرارادی بوده که این روند همچنان ادامه دارد و نتیجه آن افزایش شکاف میان شمال و جنوب است. گذشته از این، با گسترش و توسعهی تکنولوژی حمل و نقل و ارتباطات از نابرابریهای شهری روستایی و منطقهای در کشورهای توسعه یافته کاسته شده است؛ به گونهای که شهرگریزی بیش از گذشته در این کشورها دیده میشود و هر روز بسیاری از باشندگان متروپولیتنها و شهرهای بزرگ روانه مناطق روستایی میشوند؛ در صورتی که در کشورهای جنوب عکس این مطلب صادق است. حال پرسشی که در اینجا مطرح است و میتواند برای پژوهشهای بعدی نیز رهگشا باشد، این است که کشورهای به اصطللاح جنوب برای ورود آگاهانه به این عرصه چه تدابیری بیندیشند که تا به سلامت به سرمنزل مقصود برسند؟
منابع و مأخذ
1. آرت شوئت، یان، 1382، نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانی شدن، ترجمه مسعود کرباسیان، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
2. باقریان محمد، 1383، چالشهای اساسی توسعه ملی و روندهای جهانی، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی
3. خور، مارتین، 1383، جهانی شدن و جنوب، ترجمه احمد ساعی، نشر قدس
4. سوئیزی، پل، 1380، جهانی شدن با کدام هدف، ترجمه ناصر زرافشان، انتشارات آگه
5. شکویی، حسین، 1381، نگرشهای نو در فلسفه جغرافیا، انتشارات گیتاشناسی
6. شکویی، حسین، 1377، دیدگاههای نو در جغرافیای شهری، سمت
7. فصیحی، محمد، 1381، جهانی شدن و شهرنشینی در کشورهای توسعه، پایاننامه برای دریافت دکتری جغرافیا و برنامهریزی شهری دانشگاه اصفهان
8. علیقلیان، عبد الاحد، 1384، جهانی شدن منصفانه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
9. کیلی، ری و فیلمارفلیت، 1380، جهانی شدن و جهان سوم، ترجمه حسن نورایی بیدخت و محمد شیخ علیان، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی
10.کید گیدنز، آنتونی، 1384، چشماندازهای جهانی، ترجمه محمدرضا جلائیپور، انتشارات طرح نو
11. ماتلار، آرمان، 1383، «دیرینه شناسی عصر جهانی و پیریزی یک باور» ترجمه جواد گنجی، ارغنون شماره 24
12. ماگنوم، واترز، 1379، جهانی شدن، اسماعیل مردانی گیوی، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی
13. مردانی گیوی، اسماعیل، 1380، « جهانی شدن نظریهها و رویکردها» اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره 16768
14. هال، کس و دیگران، 1382، روندهای جهانی شدن و آلترناتیوهای آن، ترجمه هما احمدزاده و احمد جواهریان، انتشارات پژوهنده
15. هایت، کلاودیا و دیگران، 1383، جهانی شدن و جنگ، ترجمه لطفعلی سمینو، نشر اختران