• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1389/01/11
یادداشت شیخ شفیق جرادی در باب اقتدار فرهنگی

راه اقتدار

حجت‌الاسلام حاج شیخ شفیق جرادی* از دانشمندان و متفکرین برجسته‌ی معاصر شیعه در لبنان است. وی که به‌عنوان مدافع نظریه‌ی "ولایت فقیه" در مباحث علمی شناخته می‌شود، یکی از عناصر قدیمی و فعال حوزه‌های فرهنگی حزب‌الله و از نخستین همراهان سیدحسن نصرالله است. شیخ شفیق جرادی پس از آغاز دروس معمول، تحصیلات خود را در حوزه‌ی علمیه‌ی قم ادامه داده و اکنون سال‌هاست که در بیروت، مدیریت "معهد معارف فلسفی" را برعهده دارد و علاوه‌بر انتشار مجله‌ی تخصصی "المحجة" در حوزه و دانشگاه به تدریس فلسفه، کلام، ادیان و عرفان مشغول است.

وی از معدود چهره‌های علمی شیعه است که در مراکز علمی و دانشگاهی لبنان و منطقه، مورد توجه فراوان بوده و علاوه‌بر شرکت در سمینارها و کنفرانس‌های علمی و تخصصی، به‌عنوان استاد در دانشگاه سن‌‍ژوزف - دانشگاه فرانسوی بیروت- تدریس می‌کند. تا کنون از وی چندین کتاب از جمله "الهیات معرفت"، "آئین‌های سوگواری از مظلومیت تا بیداری امت" و "شیوه‌شناسی فلسفه دین" به چاپ رسیده است. همچنین وی چند سال پیش کتابی به نام "امام و شیوه اقتدار" منتشر کرد که به بررسی روش اقتدار سیاسی و فرهنگی در ولایت فقیه اختصاص دارد.

رویکردهای نوین به مسائل فکری در عین التزام به مبادی سنتی از وی چهره‌ای ساخته است که بسیاری از او به‌عنوان نمونه‌ای شبیه به الگوی استاد شهید مطهری یاد می‌کنند. ایشان این یادداشت را پس از سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج از کشور، پیرامون اقتدار فرهنگی برای ما نوشته است.

"اقتدار" مفهومی است نشان‌گر یکی از ارزش‌های لازم برای "ذات"، "من" یا "خود"، و برای تأکید منزلت و تأمین کرامت که در راه‌های زندگی و اجرای هرچه بهتر تصمیمات ضروری است. بنابراین، انسان مقتدر کسی است که قدرت و امکان ایجاد وقایع و حوادث را دارد و مهم‌تر از آن، کسی است که دشواری‌ها و چالش‌ها او را از استقامت و صبر باز نمی‌دارد و ابتلائات و آزمون‌ها هر چقدر که بزرگ و سخت باشند، او را خار و ذلیل نمی‌کنند.

اگر اقتدار در اراده‌ی انسانی که به‌طور همیشگی در برابر دشواری‌ها و سختی‌ها قرار دارد، وجود داشته باشد، نتایج نهائی طبق قانون الهی رسیدن به گشایش و رفاه مطلوب خواهد بود. خداوند سبحانه و تعالی می‌فرماید: "فإن مع العسر یسراً إن مع العسر یسراً" (سوره انشراح؛ آیه 5 و 6) و در کلام اهل‌بیت عصمت(ع) آمده است: "الصبر مفتاح الفرج"‌. آیا صبر و استقامتی قابل تصور است که آمیخته با اقتدار نباشد؟

یکی از شاخص‌های استثنائی انسان‌های مقتدر این است که حتی اگر نیروی کافی برای شکست دادن دشمنان‌شان نداشته باشند، شکست نمی‌خورند؛ زیرا که صبر مقتدرانه، عزت انسان و سربلندی شأن و منزلت او را – علی‌رغم تغییرات سهمگین امور- حفظ و مصون می‌دارد.

از این رو می‌توان نتیجه گرفت که "امامت" یکی از مهم‌ترین مصادیق اقتدار است. در این‌باره از رسول اکرم(ص) نقل شده است: "الحسن و الحسین إمامان قاما أو قعدا؛ حسن و حسین امام هستند، چه قیام کنند و به‌پا خیزند، چه قعود کنند و سکوت اختیار کنند." امامت مقتدرانه موقعی شکل می‌گیرد که بر شخصیت انسان چیره شود و تبدیل به ذات و روح آن شخصیت شود و آن گاه شکلی راسخ و لایتغیر در آن شخصیت پیدا می‌کند که حتی با سخت‌ترین دشواری‌ها، چالش‌ها و حوادث غیرمترقبه زایل نمی‌شود.

همچنین اهل اقتدار در آزمون قدرت و غرور و چیرگی رد نمی‌شوند که درباره‌ی آن‌ها آمده که آن‌ها اهل "العفو عند المقدرة؛ بخشش به هنگام اقتدار و توان." زیرا کسی که برای ذات خود انتقام نگیرد، بدترین دشمن خود را که نفس درون خود باشد شکست داده است و این امر تضمین‌کننده‌ی عدم تبدیل او به حیوان درنده‌ای است که تمام امور را به نیازها و شهوات و طمع‌ها و خواسته‌هایش خلاصه کند.

و گره تمدنی بزرگ امروز چیزی نیست جز همین احساس وحشیانه‌ی تسلط و سیطره و نابود کردن هر استقلال و آبادیی که در چارچوب پروژه‌ی الحاق دیگران به خودِ غالب مستکبر سلطه‌جو است. اقتدار عبارت است از انرژی یا به تعبیر دقیق‌تر، ارزشی که می‌تواند انسان را در عین قدرت و توان به عفو و بخشش وادار سازد و او را به رحمت و مهربانی علی‌رغم نبود کمک و مساعدت دیگران سوق دهد، تا جایی که می‌تواند با دیگران از راه لطفِ ایمان، نافعِ آبادانی زمین و اصلاح زندگانی مشارکت نماید. بدین‌ترتیب، این ارزش تشکیل‌دهنده‌ی تمدن با "تدبیر بعد از تدبر" است. تمدنی برپا نمی‌شود مگر بر  پایه درک این‌که انسان، خلیفه‌ی خدا در امور زندگی است و مالکیت به‌طور مطلق از آن خداست.

پایداری بر چنین ایمان و اعتقادی نیازمند اقتداری ممتاز است که قرآن کریم تصویر بسیار زیبایی از آن در داستان سلیمان و مورچه آورده است. سلیمان با ارتش شکست‌ناپذیرش محکم و عزت‌مندانه زمین را زیر پا می‌گذارد و به دره‌ی مورچه‌ها می‌رسد و علی‌رغم همه‌ی ابهت و عظمتی که دارد، از جبّاریتِ سلطه دوری می‌گزیند تا به ضعف یک مورچه گوش دهد. مورچه‌ای که به دیگر مورچه‌ها نهیب می‌زند که وارد خانه‌هایتان شوید تا سلیمان و سربازانش ناخواسته و ناآگاهانه شما را نابود نکنند؛ مورچه‌ای ناتوان اما مطمئن از رحمت سلیمان. پادشاه مقتدر تبسم می‌کند و با دل یک پیامبر مهربان، به‌سمت او می‌رود تا سایه‌های عشق و تدبیر صلح را ابراز کند. سپس به سمت خدای خود برمی‌گردد و نعمت‌های او را شکر می‌گوید، بلکه از او کمک می‌خواهد تا بتواند حقوق شکرگزاری نعمت‌هایش را به‌جا آورد. مهم‌ترین این نعمت‌ها نعمت اقتدار و توان بر تدبر در حقیقت هستی و تدبیر امور خلق از طریق بازگشت همیشگی به خدا و حفظ امانت او در خلق است.

چنین اقتدار رحیمانه و عزیزانه که در شخص و سیره‌ی محمدبن‌عبدالله (ص) تکامل یافته است و در راه و روشی که خاندان پاکش آن‌را گشودند، واضح و روشن نخواهد شد مگر با ترکیب ارزش‌ها با امور زندگی. و امروز بدون در نظر گرفتن بیداری و نهضت اسلامی معاصر که به مثابه محتوای تمدنی جایگزین تمدن چیرگی غرب است، نمی‌توانیم با حقیقت ارزش‌های اقتدار همزیستی و تعامل داشته باشیم؛ ارزش‌هایی که در راه و روش ولی‌فقیه متبلور است و باید گفت که این راه و روش بر دو رکن استوار است؛ اول تدبّر، به معنای فرهنگ اقتدار و اقتدار فرهنگی. دوم تدبیر، به معنای شکل دادن و متبلور ساختن تجربه‌ی اسلامی و الهی در صحنه‌ی زندگی. باشد تا زندگی با روی خدای خود نورانی شود و خداوند زمام زمین را به کسانی که همانند خلفای امین حفظ و آباد کنند، بسپارد.

* رئیس مرکز معارف فلسفی و حکمی بیروت