• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1386/10/15

حاشیه‌های دیدار با مردم ابرکوه با رهبر انقلاب در سفر به یزد

پیرمردی که در سرمای صبح زانو بر خاک و سنگریزه‏ها گذاشته بود و لب‏هایش می‏لرزید و تسبیح می‏گرداند؛
جوانی که شاخه‏های گل شب بو به دست داشت و چشم از جایگاه برنمی‏داشت؛
دانش‏آموزی که در پناه بزرگ‏ترها پاها را بغل گرفته بود و سربند بسته بود؛
مادر شهیدی که در یک دست عکس فرزندش و در دست دیگر عکسی از آقا داشت؛
جانبازی که با دو پای مصنوعی‏اش به عصا تکیه کرده بود و مشتاق ایستاده بود؛
ساربانی که شترش را آورده بود تا جلوی پای مهمان قربانی کند؛
نوزادی که لای پتو پیچیده در بغل مادرش صورتش گل انداخته بود؛
...؛

ابرکوه امروز با همه وجودش میزبان آقا بود و زمزمه می‏کرد:

این قرعه به نام شهر ما تا افتاد           خوش نامی او سر زبان‏ها افتاد
گفتند که اقبال ابر کوهی‏ها           سبز است که در مسیر دریا افتاد