• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1388/09/18
گفتند آماده باشید رهبر یک ربع دیگر می‌آیند!

روایتی از حضور رهبر در دانشگاه تهران در سال 77

روایتی از حضور رهبر در دانشگاه تهران در سال 77
هادی سجادی‌پور
پیشینه‌ی حضور آیت‌الله خامنه‌ای در محیط‌های دانشجویی و دانشگاهی به سال‌های پیش از پیروزی انقلاب و جلسات تفسیر دانشجویی ایشان در مشهد باز می‌گردد. این ارتباط در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه یافت به طوری که حضرت امام بعد از شهادت شهید مطهری، آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان جایگزین ایشان به دانشجویان معرفی کردند. با دکتر سید منصور خلیلی عراقی رئیس وقت دانشگاه تهران هم کلام شدیم تا برایمان از ماوقع حضور رهبر انقلاب در دانشگاه تهران در سال 1377 که اولین دیدار ایشان از یکی از دانشگاه‌های بزرگ تهران در دوران رهبری‌شان بود، بگوید.

آقای دکتر لطفا در مورد حضور رهبر انقلاب در دانشگاه تهران توضیح دهید و بفرمایید به عنوان رئیس دانشگاه چه زمانی و چگونه از این بازدید مطلع شدید؟
آن‌طور که من به یاد دارم 22 اردیبهشت سال 77 بود که دکتر علی لاریجانی (رئیس وقت صدا و سیما) صبح زنگ زد و گفت که آیت الله خامنه‌ای بنا دارند تا چند دقیقه دیگر به دانشگاه تهران بیایند. شما هم آماده پذیرایی از ایشان باشید.

یعنی قبل از این هیچ هماهنگی دیگری با شما نشده بود؟

نه! صبح همان‌ روز به من زنگ زدند که تا چند دقیقه‌ی دیگر، آقا می‌آ‌یند دانشگاه تهران. یعنی کاملاً بدون برنامه‌ریزی قبلی. به گفته دکتر لاریجانی اصلا نظر خود رهبری بوده که بدون اطلاع قبلی بیایند و ما هم با یک شور و حال خاص و از طرفی هم راستش را بخواهید با دلهره‌ خیلی زیاد، آماده‌ی استقبال از ایشان شدیم.
وقتی ایشان وارد دانشگاه شدند اولین جایی که تشریف بردند، دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی بود و در آن‌جا از تعدادی از کلاس‌ها بازدید کردند. ایشان بعضی از اساتید را می‌شناختند، با آن‌ها صحبت‌هایی داشتند و با دانشجوها هم گفت و گو‌های مختصری انجام دادند.

با حضور رهبر انقلاب در کلاس‌های درس، عکس‌العمل اساتید و دانشجویان چطور بود؟

جزئیات کامل در ذهنم نیست؛ اما اتفاق خاصی که به یاد دارم این است که چون ناگهان درب ِکلاس باز می‌شد و ایشان به داخل کلاس‌ها می‌رفتند، دانشجوها خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بودند و یادم می‌آید بعضی‌هایشان گریه می‌کردند؛ اشک شوق بود. البته طبیعی هم بود، صبح رفته بودند سر کلاس بنشینند و درس استادشان را گوش بدهند، یک مرتبه در باز شده بود و رهبر کشور وارد کلاس‌شان شده بودند. علاوه بر دانشجوها استادها هم تحت تاثیر قرار گرفته بودند. آیت الله خامنه‌ای هم با همه‌ی اساتید و از جمله اساتیدی که از قبل می‌شناختندشان، خیلی گرم احوال‌پرسی می‌کردند.
یکی از این اساتید، آقای دکتر شهیدی بود؛ خدا رحمت‌شان کند. یکی دیگر از اساتید ما که الآن بازنشسته شده، ایشان استاد فلسفه است. خیلی هم ارادت ویژه‌ای به آقا دارد که الان متاسفانه اسمش را به خاطر نمی آورم.

آقای دکتر دینانی؟
بله بله دینانی. آقای دکتر دینانی. یک خانمی هم بودند که فکر می‌کنم خانم دکتر امیری بودند.

کدام خانم دکتر امیری؟ دختر آقای دکتر فیروزکوهی؟

بله، دختر دکتر فیروزکوهی. تا آنجایی که در ذهنم هست همین‌ها بودند. بعد  از حضور در کلاس‌ها، آقا تشریف بردند مسجد دانشگاه و طبیعی بود که دانشجوها هم از گروه‌های مختلف هجوم بیاورند به مسجد. مسجد فوق‌العاده شلوغ شد.
علی‌الظاهر آن موقع قرار بود که دانشجوها دو تا مراسم هم‌زمان و البته مستقل از هم داشته باشند. منتهی رهبر پیام می‌دهند که نگذارید و آن دو گروه هم مراسم خودشان را تعطیل می‌کنند، بعد به اضافه‌ی بقیه‌ی بچه‌ها آمدند مسجد.

مراسم مسجد چطور برگزار شد؟
الان یازده سال گذشته و متاسفانه جزئیات کامل در ذهنم نیست. اما هنوز این صحنه‌ی مراسم در دانشگاه در خاطرم هست که بچه‌ها آزاد بودند و به راحتی صحبت می‌کردند. در ابتدای مراسم رهبری صحبت‌های مختصری کردند. بعد از دانشجویان خواستند اگر کسی سوالی دارد بگوید؛ که آن‌جا هم سؤال‌های گوناگونی از همه فرقه‌ای پرسیده شد.

سؤال‌ها از قبل هماهنگ شده بود؟

نه اصلاً و ابداً. ما که تا چند دقیقه قبل اصلاً نمی‌دانستیم ایشان می‌آید. حالا چطور سوال‌های هماهنگ شده بپرسیم؟
هیچ سانسور و محدودیتی نبود. فقط نکته‌ای که آقا گفتند، فرمودند سؤال‌هایتان را بنویسید و به من بدهید. چون جمعیت فوق‌العاده زیاد بود. فضای مسجد دانشگاه هم شما می‌دانید، بسته و محدود است. آنقدر ازدحام جمعیت زیاد بود که اصلا امکان پرسیدن سوال شفاهی وجود نداشت و فشار جمعیت اجازه نمی‌داد میکروفون را به طرف کسی برد که مثلاً حرفش را بزند و سوالش را بپرسد.

سؤال یا اتفاق خاصی بود که در ذهن شما مانده باشد؟

نه. اتفاق خاص که به آن معنای ویژه، نه. اما یک چیزی که به دل من نشسته، همین بی‌پیرایه بودن و راحت آمدن حضرت آقا به دانشگاه بود. خُب البته من و مابقی مدیران که آن‌جا بودیم، ما هم جا خوردیم، هم دلهره داشتیم که مراسم خوب برگزار شود و خدای نکرده یه اشکالی، چیزی مراسم را به هم نزند. از نظر ما به عنوان مسئولان دانشگاه، این دل‌شوره بود. ولی نه، بچه‌ها آمدند و خیلی راحت صحبت‌هایشان را هم کردند. 
یه نکته دیگری هم که برای من جالب بود این بود که خود حضرت آقا فرمودند من خیلی دلم می‌خواست به دانشگاه تهران بیایم، از یک هفته قبل برنامه ریزی کرده بودم که بیایم ولی به جز دو سه نفر در دفتر کسی از این تصمیم باخبر نبود. کلا خیلی جلسه‌ی راحت و بی‌تکلّفی بود.

استرس شما چه دلیل بود؟
استرس به خاطر تشریف آوردن رهبری بود. به هر حال رهبر مملکت داشتند به دانشگاه ما می‌آمدند. برنامه‌ها باید درست اجرا می شد. من از در مورد سؤال‌-جواب‌ها استرس خاصی نداشتم. نگرانی بیشتر از این جهت بود که صبح به من زنگ زدند و گفتند آقای خلیلی آماده باش که مثلاً یه ربع دیگر آقا دارند تشریف می‌آورند. آن حالت استرس و دل‌شوره و دلهره که گفتم از این جهت بود.

آقای دکتر حواشی و نتایج بعدی این دیدار چه بود؟
برداشت من این است که با توجه به این‌که در آن جلسه سوال‌ها خیلی راحت و بی تکلف پرسیده شد و دانشجو می آمد سوالی می‌پرسید و همان‌جا جوابش را هم می‌شنید؛ این جلسه به شدت اثر مثبتی در فضای جامعه و به خصوص دانشجویان داشت. به‌خصوص در آن شرایطی که فضای جامعه بعد از دوم خرداد کمی هم ملتهب بود، حضور بی تکلف و ساده رهبر و نفر اول کشور در دانشگاه تهران و متعاقب آن برگزاری آن جلسه صمیمی و به‌دور از هرگونه سانسور،‌خیلی در فضای آن روز و بر طرف شدن شبهات موثر بود.

آقای دکتر از اینکه وقت خودتان را در اختیار ما گذاشتید سپاس گذارم.