• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1388/08/10
بازخوانی/غلامعلی حدادعادل

آزاداندیشی

*دکتر غلامعلی حدادعادل
در شانزدهم بهمن (سال 81) در پاسخ به نامه‌ی جمعی از دانش‌آموختگان و پژوهش‌گران حوزه‌ی علمیه‌ی قم، رهبر انقلاب پیامی صادر فرمودند که به نظر بنده یکی از اسناد اصلی انقلاب است؛ راه‌گشای خیلی از مسائل و نشان‌دهنده‌ی خیلی از معانی است. ایشان در این پیام از تحجر و جمود انتقاد می‌کنند و در مقابل تحجر و جمود، خودباختگی و تقلید کورکورانه را ذکر می‌کنند و از آن نیز انتقاد می‌کنند و در برابر آن‌ها روش معتدلی را پیشنهاد می‌کنند که به دور از تحجر و جمود و به دور از خودباختگی و تقلید باشد.

به نظر بنده این بیماری (تحجر، جمود، خودباختگی و تقلید) از بیماری‌های مهمی است که ما بدان دچار هستیم؛ ما در جامعه گرفتار افراط و تفریط هستیم، ما در جامعه شاهد افرادی هستیم که به داشته‌های کهن دل خوش کرده‌اند و هیچ تحولی را برنمی‌تابند و در مقابل آن‌ها نیز عده‌ای را می‌بینیم که از گذشته منقطع هستند و یکسره دست طلب به جانب فرهنگ غرب دراز کرده‌اند و در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و هنر و ادبیات در پی این هستند که روش‌های غربی را بپذیرند و ترویج کنند. به نظر من هیچ‌کدام از این دو شیوه یا دو گرایش ما را به جایی نمی‌رساند.

ما باید خودمان باشیم ولی باید خودمان فعال باشیم. ما باید همان‌طور که ایشان اشاره کردند با ایجاد فضای نقد، یک فضای نشاط آور فکری ایجاد بکنیم؛ چراکه ما در دنیایی به سر می‌بریم که خیلی پیچیده است. دنیای امروز به فرهنگ و تمدن‌هایی اجازه ماندگاری می‌دهد که دائماً خودشان را نوسازی بکنند؛ اما این نوسازی نباید به معنای قطع ریشه باشد؛ به معنای جداشدن از گذشته باشد بلکه باید به معنای تحرک و روبه‌رو شدن با تحولات جهان امروز و یافتن پاسخ سؤالاتی باشد که هرگز در سده‌های ییشین مطرح نمی‌شده‌اند. امروز در هر حوزه‌ای از حوزه‌های فرهنگی و تمدنی که وارد شویم می‌بینیم برای بشر، سؤالاتی پیش آمده و مسائلی مطرح شده که سابقه نداشته است. تنها در صورتی می‌توانیم به رسالت جهانی انقلاب جامه‌ی عمل بپوشانیم که بتوانیم وارد این عرصه‌های نو بشویم و برای هر کدام از این‌ها پاسخ منطقی و در خور داشته باشیم که این پاسخ از فرهنگ اسلامی بر آمده باشد یا لااقل با آن مغایرتی نداشته باشد.

مطلب مهم دیگری که در این نامه‌ی رهبر معظم انقلاب وجود دارد، تأکید بر اهمیت آزادی اندیشه و لزوم توجه به نقد و نقادی است. ما ملتی هستیم که قرن‌ها تحت سلطه‌ی حکومت‌های استبدادی و خودکامه قرار داشتیم و آزادی به معنای اجتماعی و سیاسی کلمه در کشور و سرزمین ما نهادینه نشده و نبوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی امکان آزادی فراهم شده است ولی صرف امکان کافی نیست بلکه ما باید آزادی را تجربه کنیم و آن را در جامعه نهادینه سازیم. این امر یک فرآیند طولانی و دشوار است. مردمی که با آزادی اجتماعی و سیاسی اُنس طولانی نداشته‌اند، همواره در خطرند که وقتی آزادی پیدا می‌کنند نتوانند از آن درست استفاده بکنند؛ مثل یک پرنده‌ای که سال‌ها در قفس زندگی کرده باشد و وقتی که در قفس گشوده می‌شود و پرنده آزاد می‌شود طبیعی است که پرنده برای پر زدن در فضای آزاد، ورزیدگی نداشته باشد.

یکی از مشکلات ما این است که از منطق استفاده از آزادی به خوبی آگاه نیستیم و باید به‌طور مداوم به خودمان گوشزد کنیم که چگونه از آزادی استفاده کنیم که به ضدآزادی مبدل نشود و به هرج و مرج نیانجامد. اگر خدای ناکرده ما از این آزادی که به برکت انقلاب به دست ما رسیده درست استفاده نکنیم، از نظر سیاسی دچار استبدادی خواهیم شد که برون‌رفت از آن بسیار سخت خواهد بود. علت این است که هر هرج و مرجی توده‌ی مردم را آماده می‌کند برای استقبال از یک دیکتاتوری و یک استبداد و نخبگان را آماده  می‌کند برای پذیرش تحجر و جمود. این اتفاقی است که در تاریخ معاصر ما دو بار تکرار شده است؛ در نهضت مشروطیت به‌واسطه‌ی قیام مردم، آزادی به دست آمد، اما مردم و نخبگان از این آزادی خوب استفاده نکردند و چون آزادی در حد و مرز خودش باقی نماند و به قول رهبر انقلاب سهم منطق و اخلاق در کنار سهم آزادی پرداخته نشد، این آزادی به یک هرج و مرج انجامید و به سرعت از بین رفت.

اگر به تاریخ توجه کنیم خواهیم دید چهارده سال پس از مشروطیت، دیکتاتوری به نام رضاخان در جامعه‌ی ایران سر برآورد و به‌قدری هرج ومرج در جامعه‌ی ایران زیاد بود که مردم از پیدایش این دیکتاتوری که فکر می‌کردند به هرج و مرج خاتمه می‌دهد، استقبال کردند و دیدیم که به مدت بیست سال، چنان استبداد سیاهی بر مملکت حاکم شد که کسی جرأت نمی‌کرد در مقابل آن قلدر نفس بکشد.

این یک تجربه بود و تجربه‌ی بعد، دوازده سال بعد اتفاق افتاد؛ در فاصله‌ی دوازده سال پش از سقوط رضاخان و به‌واسطه‌ی تلاش آزادی‌خواهان، در سال 1331 و 1332، مجدداً یک فضای آزادی در جامعه شکل گرفت، اما این‌بار هم به دلیل خوب استفاده نکردن از آزادی و نشناختن جایگاه منطق و اخلاق، کار به بی‌منطقی و بی‌اخلاقی کشید و وضع به صورتی در آمد که مجدداً دیکتاتوری بر کشور حاکم شد و بیست‌وپنج سال ملت، تاوان بد استفاده کردن از آزادی در روزهای ملی شدن صنعت نفت را پرداخت و چه تاوان سنگینی بود این تاوان.

این حدیث معروف است که "مؤمن دو بار از یک سوراخ گزیده نمی‌شود"؛ حالا ما که دو بار هم گزیده شدیم، پس بیاییم مواظب باشیم که برای بار سوم دیگر گزیده نشویم. در این شرایط باید دقت کنیم که آزادی را عزیز بداریم، آزادی را محترم بداریم، از آن استفاده کنیم، اما نگذاریم از آزادی سوءاستفاده شود. ما در همین سال‌های اخیر شاهد بودیم که هرگاه از آزادی بد استفاده شد و مرزهای اخلاق و منطق شکسته گشت، زمینه برای متحجرین که از آزادی خشنود نیستند فراهم شده و جا برای متفکرین واقعی کم شده است. به نظر بنده جوهر پیام اخیر رهبری که خواسته‌ی همه‌ی اهل فکر و فرهنگ است، این است که برای آزادی جا باز کنیم و آزادی را از خطر بی‌منطقی و بی‌اخلاقی حفظ کنیم که اگر چنین نکنیم همان‌طوری که ایشان گفتند یا به یک سکوت مرداب‌گونه دچار می‌شویم یا به یک تلاطم گرداب‌گونه؛ سکوت گرداب‌گونه مرگ است و سکوت قبرستان که هیچ‌کس مایل به آن نیست؛ تلاطم گرداب‌گونه را هم جامعه نمی‌پپذیرد و زمینه را برای هرج و مرج فراهم می‌کند.

پس وظیفه‌ی خطیر همه‌ی اهل فکر و فرهنگ، چه به حوزه تعلق داشته باشند و چه به دانشگاه، این است که برای آزادی جا باز کنند و از این نهال آزادی که در انقلاب کاشته شده، حراست کنند تا به بار بنشیند و ثمر دهد و مردم از ثمرات آن بهره برند. مطلب سوم این‌که رهبر انقلاب در این نامه به آن اشاره فرمودند، تأکید بر تأسیس یک جنبش نرم‌افزاری علمی و دینی است. تصور می‌کنم نخستین‌بار در سخنانی که در دانشگاه امیرکبیر ایراد کردند از این عبارت استفاده و بر آن تأکید کردند. بعد از آن هم در دیدارها و سخنان دیگر از جمله در دیدار با اعضای شورای انقلاب فرهنگی و گروه‌های دیگری از اهل فکر و فرهنگ، این نکته را متذکر شدند. بنده تصور می‌کنم مقصود ایشان از یک فضای باز و آزاد که منجر به جنبش نرم‌افزاری بشود، ایجاد فضا برای اندیشه است. ما برای حفظ انقلاب در همه‌ی عرصه‌ها احتیاج به اندیشه داریم؛ برای نیل به اهداف انقلاب نیز در همه‌ی عرصه‌ها هم احتیاج به اندیشه داریم و مثل یک کاونده‌ی معدنی هستیم که به یک ذخیره‌ای می‌رسد و باید این ذخیره را استخراج کند و آن را بپروراند و از آن در همه‌ی عرصه‌ها استفاده کند.

شما در هر عرصه‌ای وارد شوید می‌بینید که محتاج فکر و اندیشه و طرح هستید، محتاج چنین نرم‌افزارهایی هستید. سرنوشت انقلاب اسلامی در این است که یک نهضت فکری آغاز بشود و این نهضت فکری و اندیشه‌ای مستلزم یک فضای آزاد است و حفظ این فضای آزاد هم مستلزم رعایت منطق و اخلاق است تا مردم از آزادی خسته نشوند. این آزادی باید طوری باشد که به مقدسات آسیبی نرساند و توده‌ی مردم را نرنجاند و فضایی را ایجاد کند که فکر و فرهنگ در آن رشد و شکوفایی داشته باشد.

* روزنامه‌ی جام‌جم، منتشر شده در 29 اسفند 81