1388/06/14
یادداشت حجتالاسلام قرایتی
اراده میخواهد و توفیق و قصد قربت
یادداشت حجتالاسلام قرایتی
باید قرآن را محور قرار بدهیم. کاش فضلای حوزوی و دانشگاهی ما در کنار درسهایی که میخوانند و میدهند، روزی نیمساعت، دوتا تفسیر را ببینند؛ میشود هشت تفسیر از هشت مفسر. این تفسیرها میتوانند فارسی یا عربی و از شیعه یا سُنّی باشند. اینها بعد از ده سال خودشان چند دوره تفسیر دیدهاند و مباحثه کردهاند و گفتهاند. باید برخورد هر فاضل، طلبه و استادی اینطور باشد؛ شبیه برخوردی که با کتابهای دیگر حوزوی مانند رسایل و مکاسب و کفایه میشود.
باید حساب کنیم که قرآن جایگاهش چیست. چطور ما کتابهای مخلوقان را با عنایت مباحثه میکنیم. جواهر از مهمترین کتابهای فقهی است، اما بالاخره کتاب مخلوق است. همان طور که افتخار میکنیم استاد کفایه و رسایل و مکاسب هستیم- که همهی اینها کتابهای مخلوق هستند- باید درسگفتن کتاب خالق هم افتخار باشد. این حرف اول.
بهترین
قرآن در بهترین شب تاریخ نازل میشود؛ شب قدر. بر قلب بهترین آدمها نازل میشود؛ قلب پیغمبر و کتاب تحرک است. خود خداوند صفتش “قایم بالقسط” است، یعنی بهپاخاسته. قرآن نازل شده برای این که “لیقوم الناس بالقسط”؛ مردم عدالت را بهپا دارند. راجع به نماز میگوید: “أقیموا”. راجع به حج میگوید: “قیاماً للنّاس”. رهبرش قایم و رستاخیزش قیامت است. همهاش بلندشدن، ایستادن و حرکت است. اگر بخواهیم جامعهی ما متحرک و بانشاط باشد، باید به قرآن رو بیاوریم.
اصلاً قرآن میگوید من دینامیتم! “لو أنزلنا هذالقرآن علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً” تکه تکه میشود یعنی چه؟ یعنی من مواد منفجره هستم! این که ما قرآن میخوانیم و تکه تکه نمیشویم، پیداست که درِِ روحمان را بر قرآن باز نکردهایم؛ در حد تواشیح و ترتیل و تجوید ماندهایم. به ظاهر قرآن رسیدهایم که آن هم خوب و لازم است، اما تدبر در قرآن هنوز جدّی نشده بین ما.
ای کاش خود رهبر معظم انقلاب فراغتی پیدا میکردند و فشار کاریشان که خیلی زیاد و سنگین است، کم میشد؛ خود ایشان در مدت رهبریشان یک دوره تفسیر میگفتند؛ بعد از چند سال، ایشان صاحب یک دوره تفسیر میشدند. کتابهای دیگر میپَرد! رسالهی آیتالله خویی پرید؛ چون وقتی مرجع از دنیا میرود، مردم رسالهاش را کنار میگذارند اما “البیان” ایشان همیشه هست؛ “المراجعات”، “الغدیر” و “المیزان” هستند.
اگر در میانهی کارهای سنگین دیگر، رهبری بتوانند یک دوره تفسیر بگویند یا بنویسند، خیلی خوب است. اگر این حرکت قرآنی از بیت رهبری شروع بشود، فراگیر میشود. اگر آقا در خانهشان سبزی بکارند، همهی مردم سبزی میکارند و دیگر نسل چمن ور میافتد! “النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم.”
در پروازی که با آقای رییسی همسفر بودیم، ایشان میگفت آیتالله شاهرودی میگویند الآن غصه میخورم که چرا نسبت به قرآن کاری نکردیم. آیتالله شاهرودی از آیتالله شهید صدر نقل میکردند که ایشان گفته بود: “برای حل مشکلاتمان باید برویم سراغ قرآن.” ملاصدرا در اواخر عمرش نالهای دارد- این را من حدود صدهزارتا ازش دادم چاپ کردند- میگوید من در چند رشته تخصص یافتم، اما افسوس که آخر عمر به فکر قرآن افتادم.
رساله دکتری
جایی بودیم که دور تا دور همه پزشکان متخصص و فوق تخصص نشسته بودند؛ شاید بهترین پزشکان ایران. مراسم عروسی دختر یکی از همین پزشکان بود. گفتم به نظرتان در قرآن چند هزار رسالهی دکتری پزشکی هست؟ ما همینطور صاف میخوانیم “و التّین و الزّیتون و طور سینین.” قسم به انجیر و قسم به زیتون. رابطهی بین انجیر و زیتون چیست؟ چرا از بین این همه، قرآن اینها را کنار هم گذاشته است؟ چرا نگفته والتّین والعنب یا والنّخل؟ چرا تنها اسم 9 درخت میوه در قرآن هست؟ امتیاز اینها بر بقیه چیست؟ چرا زیتون و خرما بیش از بقیهی میوهها اسمشان برده شده است؟ اسم موز هم برده شده؛ “و طلحٍ منضودٍ.” طلح یعنی موز. چرا میگوید با آب سرد آبتنی کن؟ “هذا مغتسلٌ بارد و شراب.” نمیگوید شراب بارد، میگوید مغتسل بارد. آبتنی با آب سرد چه نقشی دارد؟ شاید صد سال بعد در یک گوشهای از دنیا گروهی از دانشمندان به این برسند که بله، رابطهی بین انجیر و زیتون چنین و چنان است.
در قرآن کلماتی داریم که هر کدامشان یک دانشکده راه میاندازد. الآن دانشکدهی روانشناسی رنگها در دنیا راه افتاده است. در قرآن داریم: “لَوْنُها تَسُرّ النّاظِرینَ” رنگش دل را شاد میکند. این یک جرقه است که باید تبدیل به یک تحقیق و بعد جریان بشود. قرآن ما را راه میاندازد.
قرآن مثل دریاست. دریا را نگاهش کنید، لذت میبرید؛ شنا کنید، لذت دارد؛ اگر کشتیرانی و غواصی کنید هم لذت میبرید. قرآن هم همین طور است و هر کس ملاّتر است، بهرهی بیشتری از آن میبرد. بین غواصها آن که غواصتر است، از دریا سرمایهای استخراج میکند که دیگران نمیتوانند.
مأموریت ما
ما مأمور به تدبر در قرآن هم هستیم. متأسفانه نه در حوزههای علمیهی ما قرآن در بورس است، نه در دانشگاههای ما. نمیدانم آیا الآن درس تفسیر 2 درصد از درسهای حوزه را هم تشکیل میدهد یا نه؟ فکر نمیکنم. اگر 400 درس رسایل و مکاسب و خارج داشته باشیم، هفت هشت درس تفسیر هم به ازای آن نداریم.
ما نمیفهمیم که قرآن چیست. این مهجوریتها به خاطر جهل ماست. “بحرٌ لایدرک قعره” دریایی است که دسترسی به قعرش نیست؛ “لاتفنی عجایبه” شگفتیهای قرآن تمام نمیشود و تاریخ مصرف ندارد. “لاتحصی عجایبه” قابل شمارش و گردآوری نیست. قرآن میزان است. حتی روایات را گفتهاند با قرآن متر کنید و اندازه بگیرید؛ اگر با قرآن سازگار نبود، کنارش بگذارید.
وقتی میخواهد مثال بزند، شتر را با آسمانها کنار هم میگذارد: “أفَلا ینظرون إلیالإبل کیف خلقت و إلیاسماء کیف رفعت” شتر و آسمان هر دو کلاس خداشناسیاند. کهکشان و بقال کنار هم هستند. به بقال میگوید کمفروشی نکن که در کهکشانها هم این توازن هست: “و السماءَ رفعها و وضع المیزان ألاّ تطغوا فی المیزان.” وقت قسمخوردن، هم به خورشید قسم میخورد هم به زیتون و انجیر...
قرآن جامعیتی دارد که در هیچ کتاب دیگری نیست. دنیای حقوق فقط تلاشش عدل است اما قرآن فوق حقوق است. میگوید: “إنالله یأمر بالعدل و الإحسان”؛ خیلی هم مقابله به مثل نباید کرد.
بزرگترین آیهی قرآن آیهی حقوقی است که یک صفحهی کامل را در برمیگیرد؛ راجع به پیمان و نوشتن قراردادهاست. قرآن فقط مال نماز و روزه نیست. همانطور که بزرگترین نامههای حضرت امیر در نهجالبلاغه، نامههای سیاسی به استانداران و ... است.
قرآن در فرمان به جهاد هم عدالت را مدّ نظر دارد؛ حضرت علی هم میگوید برای قصاص ابنملجم، او یک ضربه زده شما هم فقط یک ضربه بزنید. مثل آمریکا نباشید که میگوید چون دو تا برج از من خراب شد، من کل افغانستان را میگیرم. قرآن برای آمریکا هم پیام دارد. گیریم که یک فرقهی کجاندیشی آمدند و برجهای دوقولوی شما را منهدم کردند، شما هم حداکثر مقابله به مثل کنید؛ چرا به خاطرش دو تا کشور را اشغال میکنید؟
باید راه بیافتیم
باید خود مراجع راه بیافتند. آیتلله وحید چهارشنبهها درس تفسیر میگویند، اما چرا حالا بعد از هشتاد سال و چرا این قدر محدود؟ من این را خدمتشان گفتم. خوب است یک جوری بشود این طلبههایی که به درس خارج رهبر معظم انقلاب میروند- و بیشترشان شاغل هستند؛ امام جماعت، مسؤول عقیدتی سیاسی، قاضی و...- اگر دو روز درس خارج میخوانند، یک روز در هفته هم درس قرآن و نهجالبلاغه بخوانند. البته ظاهراً در ابتدای درس خارج آقا، نکات تفسیری و حدیثی گفته میشود که خوب است، اما میتواند گستردهتر بشود.
اگر همه با هم- رهبری، مراجع، مردم و مسیولان- کار کنیم، درست میشود. قاضیها آیات حقوقی را ببینند و صدها آیه و هزاران نکتهی حقوقی را که در قرآن هست مطالعه و تدبر کنند. بالاخره کارهای حقوقی مردم با قضات است. آیات جبهه و جنگ را روحانیان عقیدتی سیاسی و پادگانها ببینند و تفسیرش را خوب بلد باشند. دستکم هر کسی آن آیاتی را که در راستای شغل و تخصصش هست، خوب بلد باشد.
در قرآن خیلی نکتهها هست. در تشبیهها و مثلهایش در قصههایش و... تا همین حالا من حدود هزار و پانصد نکته از سورهی یوسف گیرم آمده است. در سورهی کوثر که یک سطر بیشتر نیست، بیش از 90 نکته پیدا کردهام؛ غیر از بسمالله. انرژی هستهای فقط در طبیعت نیست. در قرآن هم هست؛ باید کشفش کرد. بسیج میخواهد و اراده و توفیق و قصد قربت.
امیدواریم گذشتهی ما را خدا بیامرزد و توفیق جبران بدهد. همه با هم بسیج شویم برای تدبر در قرآن. تدبر گامی باشد برای عمل و عمل، گامی برای این که متخلق بشویم به اخلاق قرآن.
باید حساب کنیم که قرآن جایگاهش چیست. چطور ما کتابهای مخلوقان را با عنایت مباحثه میکنیم. جواهر از مهمترین کتابهای فقهی است، اما بالاخره کتاب مخلوق است. همان طور که افتخار میکنیم استاد کفایه و رسایل و مکاسب هستیم- که همهی اینها کتابهای مخلوق هستند- باید درسگفتن کتاب خالق هم افتخار باشد. این حرف اول.
بهترین
قرآن در بهترین شب تاریخ نازل میشود؛ شب قدر. بر قلب بهترین آدمها نازل میشود؛ قلب پیغمبر و کتاب تحرک است. خود خداوند صفتش “قایم بالقسط” است، یعنی بهپاخاسته. قرآن نازل شده برای این که “لیقوم الناس بالقسط”؛ مردم عدالت را بهپا دارند. راجع به نماز میگوید: “أقیموا”. راجع به حج میگوید: “قیاماً للنّاس”. رهبرش قایم و رستاخیزش قیامت است. همهاش بلندشدن، ایستادن و حرکت است. اگر بخواهیم جامعهی ما متحرک و بانشاط باشد، باید به قرآن رو بیاوریم.
اصلاً قرآن میگوید من دینامیتم! “لو أنزلنا هذالقرآن علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً” تکه تکه میشود یعنی چه؟ یعنی من مواد منفجره هستم! این که ما قرآن میخوانیم و تکه تکه نمیشویم، پیداست که درِِ روحمان را بر قرآن باز نکردهایم؛ در حد تواشیح و ترتیل و تجوید ماندهایم. به ظاهر قرآن رسیدهایم که آن هم خوب و لازم است، اما تدبر در قرآن هنوز جدّی نشده بین ما.
ای کاش خود رهبر معظم انقلاب فراغتی پیدا میکردند و فشار کاریشان که خیلی زیاد و سنگین است، کم میشد؛ خود ایشان در مدت رهبریشان یک دوره تفسیر میگفتند؛ بعد از چند سال، ایشان صاحب یک دوره تفسیر میشدند. کتابهای دیگر میپَرد! رسالهی آیتالله خویی پرید؛ چون وقتی مرجع از دنیا میرود، مردم رسالهاش را کنار میگذارند اما “البیان” ایشان همیشه هست؛ “المراجعات”، “الغدیر” و “المیزان” هستند.
اگر در میانهی کارهای سنگین دیگر، رهبری بتوانند یک دوره تفسیر بگویند یا بنویسند، خیلی خوب است. اگر این حرکت قرآنی از بیت رهبری شروع بشود، فراگیر میشود. اگر آقا در خانهشان سبزی بکارند، همهی مردم سبزی میکارند و دیگر نسل چمن ور میافتد! “النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم.”
در پروازی که با آقای رییسی همسفر بودیم، ایشان میگفت آیتالله شاهرودی میگویند الآن غصه میخورم که چرا نسبت به قرآن کاری نکردیم. آیتالله شاهرودی از آیتالله شهید صدر نقل میکردند که ایشان گفته بود: “برای حل مشکلاتمان باید برویم سراغ قرآن.” ملاصدرا در اواخر عمرش نالهای دارد- این را من حدود صدهزارتا ازش دادم چاپ کردند- میگوید من در چند رشته تخصص یافتم، اما افسوس که آخر عمر به فکر قرآن افتادم.
رساله دکتری
جایی بودیم که دور تا دور همه پزشکان متخصص و فوق تخصص نشسته بودند؛ شاید بهترین پزشکان ایران. مراسم عروسی دختر یکی از همین پزشکان بود. گفتم به نظرتان در قرآن چند هزار رسالهی دکتری پزشکی هست؟ ما همینطور صاف میخوانیم “و التّین و الزّیتون و طور سینین.” قسم به انجیر و قسم به زیتون. رابطهی بین انجیر و زیتون چیست؟ چرا از بین این همه، قرآن اینها را کنار هم گذاشته است؟ چرا نگفته والتّین والعنب یا والنّخل؟ چرا تنها اسم 9 درخت میوه در قرآن هست؟ امتیاز اینها بر بقیه چیست؟ چرا زیتون و خرما بیش از بقیهی میوهها اسمشان برده شده است؟ اسم موز هم برده شده؛ “و طلحٍ منضودٍ.” طلح یعنی موز. چرا میگوید با آب سرد آبتنی کن؟ “هذا مغتسلٌ بارد و شراب.” نمیگوید شراب بارد، میگوید مغتسل بارد. آبتنی با آب سرد چه نقشی دارد؟ شاید صد سال بعد در یک گوشهای از دنیا گروهی از دانشمندان به این برسند که بله، رابطهی بین انجیر و زیتون چنین و چنان است.
در قرآن کلماتی داریم که هر کدامشان یک دانشکده راه میاندازد. الآن دانشکدهی روانشناسی رنگها در دنیا راه افتاده است. در قرآن داریم: “لَوْنُها تَسُرّ النّاظِرینَ” رنگش دل را شاد میکند. این یک جرقه است که باید تبدیل به یک تحقیق و بعد جریان بشود. قرآن ما را راه میاندازد.
قرآن مثل دریاست. دریا را نگاهش کنید، لذت میبرید؛ شنا کنید، لذت دارد؛ اگر کشتیرانی و غواصی کنید هم لذت میبرید. قرآن هم همین طور است و هر کس ملاّتر است، بهرهی بیشتری از آن میبرد. بین غواصها آن که غواصتر است، از دریا سرمایهای استخراج میکند که دیگران نمیتوانند.
مأموریت ما
ما مأمور به تدبر در قرآن هم هستیم. متأسفانه نه در حوزههای علمیهی ما قرآن در بورس است، نه در دانشگاههای ما. نمیدانم آیا الآن درس تفسیر 2 درصد از درسهای حوزه را هم تشکیل میدهد یا نه؟ فکر نمیکنم. اگر 400 درس رسایل و مکاسب و خارج داشته باشیم، هفت هشت درس تفسیر هم به ازای آن نداریم.
ما نمیفهمیم که قرآن چیست. این مهجوریتها به خاطر جهل ماست. “بحرٌ لایدرک قعره” دریایی است که دسترسی به قعرش نیست؛ “لاتفنی عجایبه” شگفتیهای قرآن تمام نمیشود و تاریخ مصرف ندارد. “لاتحصی عجایبه” قابل شمارش و گردآوری نیست. قرآن میزان است. حتی روایات را گفتهاند با قرآن متر کنید و اندازه بگیرید؛ اگر با قرآن سازگار نبود، کنارش بگذارید.
وقتی میخواهد مثال بزند، شتر را با آسمانها کنار هم میگذارد: “أفَلا ینظرون إلیالإبل کیف خلقت و إلیاسماء کیف رفعت” شتر و آسمان هر دو کلاس خداشناسیاند. کهکشان و بقال کنار هم هستند. به بقال میگوید کمفروشی نکن که در کهکشانها هم این توازن هست: “و السماءَ رفعها و وضع المیزان ألاّ تطغوا فی المیزان.” وقت قسمخوردن، هم به خورشید قسم میخورد هم به زیتون و انجیر...
قرآن جامعیتی دارد که در هیچ کتاب دیگری نیست. دنیای حقوق فقط تلاشش عدل است اما قرآن فوق حقوق است. میگوید: “إنالله یأمر بالعدل و الإحسان”؛ خیلی هم مقابله به مثل نباید کرد.
بزرگترین آیهی قرآن آیهی حقوقی است که یک صفحهی کامل را در برمیگیرد؛ راجع به پیمان و نوشتن قراردادهاست. قرآن فقط مال نماز و روزه نیست. همانطور که بزرگترین نامههای حضرت امیر در نهجالبلاغه، نامههای سیاسی به استانداران و ... است.
قرآن در فرمان به جهاد هم عدالت را مدّ نظر دارد؛ حضرت علی هم میگوید برای قصاص ابنملجم، او یک ضربه زده شما هم فقط یک ضربه بزنید. مثل آمریکا نباشید که میگوید چون دو تا برج از من خراب شد، من کل افغانستان را میگیرم. قرآن برای آمریکا هم پیام دارد. گیریم که یک فرقهی کجاندیشی آمدند و برجهای دوقولوی شما را منهدم کردند، شما هم حداکثر مقابله به مثل کنید؛ چرا به خاطرش دو تا کشور را اشغال میکنید؟
باید راه بیافتیم
باید خود مراجع راه بیافتند. آیتلله وحید چهارشنبهها درس تفسیر میگویند، اما چرا حالا بعد از هشتاد سال و چرا این قدر محدود؟ من این را خدمتشان گفتم. خوب است یک جوری بشود این طلبههایی که به درس خارج رهبر معظم انقلاب میروند- و بیشترشان شاغل هستند؛ امام جماعت، مسؤول عقیدتی سیاسی، قاضی و...- اگر دو روز درس خارج میخوانند، یک روز در هفته هم درس قرآن و نهجالبلاغه بخوانند. البته ظاهراً در ابتدای درس خارج آقا، نکات تفسیری و حدیثی گفته میشود که خوب است، اما میتواند گستردهتر بشود.
اگر همه با هم- رهبری، مراجع، مردم و مسیولان- کار کنیم، درست میشود. قاضیها آیات حقوقی را ببینند و صدها آیه و هزاران نکتهی حقوقی را که در قرآن هست مطالعه و تدبر کنند. بالاخره کارهای حقوقی مردم با قضات است. آیات جبهه و جنگ را روحانیان عقیدتی سیاسی و پادگانها ببینند و تفسیرش را خوب بلد باشند. دستکم هر کسی آن آیاتی را که در راستای شغل و تخصصش هست، خوب بلد باشد.
در قرآن خیلی نکتهها هست. در تشبیهها و مثلهایش در قصههایش و... تا همین حالا من حدود هزار و پانصد نکته از سورهی یوسف گیرم آمده است. در سورهی کوثر که یک سطر بیشتر نیست، بیش از 90 نکته پیدا کردهام؛ غیر از بسمالله. انرژی هستهای فقط در طبیعت نیست. در قرآن هم هست؛ باید کشفش کرد. بسیج میخواهد و اراده و توفیق و قصد قربت.
امیدواریم گذشتهی ما را خدا بیامرزد و توفیق جبران بدهد. همه با هم بسیج شویم برای تدبر در قرآن. تدبر گامی باشد برای عمل و عمل، گامی برای این که متخلق بشویم به اخلاق قرآن.