• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1388/06/16
زمینه‌های کسب بصیرت

تیری در دست دشمن

فرزاد جهان‌بین
بسیاری از اوقات حق و باطل به هم آمیخته می‌شوند و افرادی از سر تبعیت از هوای نفس بدعت‌هایی می‌آفرینند که در عین باطل بودن از آن‌جا که شباهت با حق دارد، گروهی را می‌فریبد و آنان را در دام فتنه می اندازد. اگر حق و باطل کاملاً روشن و واضح بودند، افراد می‌توانستند به راحتی حق را تشخیص داده و به آن عمل کنند و نیز از باطل دوری گزینند. اما در چنین شرایطی که ذکر شد چنین امکانی به سختی وجود دارد. آن چیزی که در این شرایط نجات‌بخش است، بصیرت می‌باشد. امری که به خاطر فقدان آن بسیاری از اتفاقات ناگوار و تصمیمات غلط که آینده‌ی ملت‌ها را در معرض تباهی قرار می‌دهد رخ می‌دهد.

در چنین شرایطی افراد بی‌بصیرت به خاطر فهم اشتباه به‌عنوان ابزاری در دست دشمنان قرار می‌گیرند و ناخواسته و با نیت حق‌مداری به‌عنوان عاملان عده‌ای که تعمداً حق و باطل را درهم آمیخته‌اند، عمل می‌کنند. علی(ع) در این خصوص به خوارج فرمودند: "ثم انتم شرار الناس و من رمی به الشیطان مرامیه و ضرب به تیهه‏؛ شما بدترین مردم هستید. شما تیرهایی هستید در دست‏ شیطان که از وجود پلید شما برای زدن نشانه‌ی خود استفاده می‏کند و به وسیله‌ی شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می‏افکند. (نهج‌البلاغه‌،خ 127)

علی(ع) در نهج‌البلاغه انسان‌ها را به دو دسته نجات یافته و گمراه تقسیم کرده و بیان می‌دارند که تنها انسان‌های بابصیرت نجات می‌یابند.(نهج‌البلاغه‌، خ153) نظر به همین اهمیت، نگارنده بر آن است تا در این مقاله تبیین نسبتاً جامعی از عوامل و منابع بصیرت از منظر علی(ع) ارائه دهد. البته در ابتدا قبل از ورود به بحث لازم است به تبیین لغوی و اصطلاحی واژه‌ی بصیرت بپردازیم.

بصیرت در لغت به معنای عبرت، ثبات در دین، حجت و استبصار در چیزی، علم و خبرگی، زیرکی و گواه و همچنین به معنای عقیده‌ی قلب و یقین می‌باشد. (الغیومی، 50ص، دهخدا ، ج 1، ص 124) از این‌رو میان دو واژه‌ی "نظر" و "بصر" تفاوت وجود دارد. واژه‌ی نظر دلالت بر دیدن اما واژه‌ی "بصر" دلالت بر دیدن عمیق می‌نماید. علی(ع) در این خصوص می‌فرماید: "انما البصیر من سمع فتفکّر و نظر فابصر و انتفع باالصبر ثم سلک جدراً واضحاً یتجنّب فیه الصرعه فی المهاوی؛ اهل بینش کسی است که بشنود و بیاندیشد و ببیند و با بینش در آن درنگ و از رخدادها پند گیرد و بهره‌مند شود و خود را از پرتگاه‌ها نگاه دارد." (نهج‌البلاغه‌ ،خ153)

بصیرت در اصطلاح، روشنایی و نور خاصی است که در نتیجه‌ی استضائه از چراغ وحی و امامت در عمق جان انسان پدید می‌آید و چراغ وحی و امام مقدمه‌ی چراغ بصیرت در عمق وجود انسان هستند. قرآن کریم در مقایسه‌ی میان واجدین و فاقدین بصیرت می‌فرماید: "أو مَن کان میتاً فأحْییناهُ و جَعَلنا له نوراً یمشی به فی الناس کَمَن مثله فی الظلمات لَیس بِخارج مِنها کذلک زَیّن لِلکافرین ما کانوا یَعْملون؛ آیا کسی که مرده [دل] بود و زنده‌اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی‌هاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ این‌گونه برای کافران آن‌چه انجام می‌دادند زینت داده شده است" (انعام، 122)

عوامل و زمینه‌های کسب بصیرت
1. تقوا و یاد حق؛ از مهم‌ترین عوامل ایجاد بصیرت، تقوا می‌باشد. بدین معنا که فرد برای اعمال و رفتارهای خود، معیار و ضابطه‌ای در اختیار داشته باشد و هواهای نفسانی را تحت کنترل بگیرد. حضرت علی(ع) در این خصوص می‌فرمایند: "اعلموا، عبادالله، أن التقوی دارحصن عزیز ... ألا وبالتقوی تقطع حمه الخطایا...؛ ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکست‌ناپذیر است... آگاه باشید [که] با پرهیزکاری، ریشه‌های گناهان را می‌توان برید..." (نهج‌البلاغه، خطبه157)
امام(ع) همچنین در وصیت به فرزندشان، اهل ذکر و یاد حق را واجد بصیرت می‌دانند: "فاستصحبوا بنور یقظه فی الابصار والاسماع والافئده...؛ اینان به نور بیداری، در دل‌ها و چشم‌ها و گوش‌ها نور می‌افشانند. اینان پرده‌ی آن جهان را از جلوی چشم مردم دنیا برداشته‌اند. گویا ایشان چیزهایی را می‌بینند که مردم نمی‌بینند و می‌شنوند آن‌چه را که دیگران نمی‌شنوند." (همان،نامه 31)

 نتیجه‌ی تقوا شناخت و ساخت خویشتن است که انسان را به مقام والای محبوبیت می‌رساند و در این دنیا با بینایی نافذ می‌نگرد و راهی را که باید سپری کند، با بینایی شایسته تشخیص داده، مشعل‌های فروزان الهی را که سر راهش نصب شده، شناخته و ناهمواری‌ها و فرو رفتن در فراز و نشیب‌های راهش را پشت‌سر می‌گذارد. (جعفری، شرح نهج‌البلاغه‌، ج 13، ص 33 ـ10)

2. نفی وابستگی‌های مادی؛ یکی از عواملی که موجب بصیرت انسان می‌گردد این است که وابستگی‌های مادی را از خود دور کند. علی(ع) گرایش به دنیا را از صفات انسان‌های کور برمی‌شمرند که چیزی ورای دنیا نمی‌بینند و در چنبره‌ی آن اسیرند. "وانما الدنیا منتهی بصر الأعمی ولا یبصر عمّا وراﺀها شیئاً، والبصیر ینفذها بصره و یعلم أنّ الدار وراﺀها. فالبصیر منها شاخص، والأعمی إلیها شاخص و البصیر منها مترود والأعمی لها متزوّد؛ و همانا دنیا نهایت دیدگاه کوردلان است که آن سوی دنیا را نمی‌نگرند، اما انسان آگاه نگاهش از دنیا عبور کرده، از پسِ آن، سرای جاویدان آخرت را می‌بیند، پس انسان آگاه به دنیا دل نمی‌بندد و انسان کوردل تمام توجهش دنیاست. بینا از دنیا زاد و توشه می‌گیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم می‌کند." (نهج‌البلاغه‌،خ 131)

علی(ع) با تحلیل حوادث بعد از پذیرش خلافت از سوی خود با اشاره به همین عامل بیان می‌دارد: "بناگاه، دیدم که انبوه مردم روی به من نهاده‌اند، انبوه چون یال‌های کفتاران. گرد مرا از هر طرف گرفتند، چنان‌که نزدیک بود استخوان‌های بازو و پهلویم را زیر پای فرو کوبند و ردای من از دو سو بردرید. چون رمه‌ی گوسفندان مرا در برگرفتند. اما، هنگامی‌که، زمام کار را به دست گرفتم، جماعتی از ایشان عهد خود شکستند و گروهی از دین بیرون شدند و قومی هم‌دست ستم‌کاران گردیدند. گویی، سخن خدای سبحان را نشنیده بودند که می‌گوید: "سرای آخرت از آن کسانی است که در زمین نه برتری می‌جویند و نه فساد می‌کنند و سرانجام نیکو از آن پرهیزگاران است. آری، به خدا سوگند که شنیده بودند و دریافته بودند، ولی دنیا در نظرشان آراسته جلوه می‌کرد و زر و زیورهای آن فریب‌شان داده بود. (همان، خ3)
از جمله این حجاب‌های مادی که علی(ع) به آن‌ها اشاره می‌کند، شهرت‌طلبی است که چنین می‌فرمایند: "بسا کسان که نکوحالی‌شان دام بلاست. خطاپوشی شان موجب غرور است و حُسن شهرت و خوش‌نامی شان سبب غلتیدن به دام فتنه است. در میان آزمون‌های الهی، هیچ آزمونی همانند مهلت دادن به چنین کسانی نیست"  (نهج‌البلاغه، کلمه قصار 116)

در عاملی دیگر می‌توان از حسادت نیز نام برد. علی(ع) در جایی حسادت‌ها را عامل ایستادگی در برابر حق می‌دانند و در این خصوص می‌فرمایند: "وَالله مَا تَنْقِمُ مِنّا قُرَیشٌ الاّ انَّ اللهَ اِخْتَارَنَا عَلَیهِم؛ به خدا سوگند! قریش از ما انتقام نمی‌گیرد جز به آن علتی که خداوند ما را از میان آنان برگزید و گرامی داشت" (همان، خ33)

در بسیاری از موارد خانواده، فرزندان، خویشان و دوستان نیز می‌توانند از محکم‌ترین این وابستگی‌ها به شمار ‌روند. کما این‌که علی(ع) در این مورد این گونه بیان می‌دارند: "پس مباد که از سر نادانی، در هنگامه‌های فتنه و آزمون،توان‌مندی‌ و فرزند را محور خشم و خشنودی خداوند گیرید" (همان،خ192)

3. عبرت‌آموزی؛ حضرت علی(ع) بیان می‌دارند که فردی که اعتبار نمی‌کند، فکر ندارد و کسی که فکر ندارد، بصیرت ندارد. حضرت امیر(ع) انسان‌ها را به عبرت‌آموزی از تاریخ و توجه به آثار گذشتگان دعوت می‌فرمایند و آثار آنان را مایه‌ی عبرت می‌شمرند: "نکات حساس و آموزنده و ارزندهی تاریخی را بر قلبت عرضه کن تا از تجارب گذشتگان بهره ببری و آن‌چنان بیاندیش و بپندار که گویا در آینده‌ی نزدیک، تو نیز مانند یکی از آنان خواهی بود که دوستانت را رها کرده و به دیار غربت سفر می‌کنند. بیاندیش که باید چه کنی!" (نهج‌البلاغه‌، نامه 31)
تاریخ جزﺀ علومی است که شناخت آن به منظور بهره‌گیری از نکات حساس آن مطلوب می‌باشد و حضرت نیز مردم را به دقت و تفکر در آن وامی‌دارد که خود این امر موجب باز شدن چشم باطن و ایجاد دیدی واقعی و نگرشی صحیح به زندگی می‌شود.( آملی، حکمت علوی، ص 143)

4. تعقل؛ یکی از منابع بینش انسان، عقل می‌باشد. علی(ع) در اهمیت تعقل بیان می‌دارد: "عقل تو را کفایت کند که راه گمراهی را از رستگاری نشانت دهد" (نهج‌البلاغه‌، کلمه قصار421)
از ویژگی‌های تفکر صحیح توجه به تمام اطراف و جوانب مسائل است. برخی در مواجهه با مسائل نگاه جزءنگرانه دارند و لذا مسأله‌ای را مورد توجه قرار می‌دهند اما از ده‌ها چیز دیگر که توجه به همه‌ی آن‌ها می‌توانست در نتیجه‌ی تحلیل تأثیر بگذارد، غفلت می‌کنند. به عبارتی بینش، نگاه همه‌جانبه، دقیق و عمیق است که از لایه‌های بیرونی می‌گذرد و به درون راه می‌یابد و آن سوی حادثه‌ها را می‌کاود و به فرآیند متناسب می‌رسد.
در ارتباط با تعقل یک نکته‌ی بسیار مهم قابل توجه است: داده‌هایی که بر اساس آن تجزیه و تحلیل صورت می‌گیرد، باید داده‌های معتبری باشند. علی(ع) در تمثیلی زیبا، فاصله‌ی حق و باطل را به اندازه‌ی چشم تا گوش معرفی می‌نمایند. امام صادق(ع) نیز در تفسیر آیه‌ی شریفه‌ی "والینظر الانسان الی طعامه" می‌فرمایند که انسان نیک بنگرد که علمش را از چه کسی می‌گیرد. استناد به داده‌های ظنی و یا ناقص موجب دستیابی به تحلیل‌های ناقص و غلط خواهد شد.

امام علی(ع) با توجه به همین مطلب در خصوص دانایان می‌فرمایند: "این دانایان کسانی هستند که با چشم عقل به هستی می‌نگرند و نگاه‌شان از این جهان محسوس عبور می-کند و به جهان نامحسوس می‌رسد و در نتیجه همراه و همخانه‌ا‌‌ی که این راه به آن منتهی می‌شود را می‌بینند." (نهج‌البلاغه‌،خ133)


منابع:
1. قرآن کریم
2. نهج‌البلاغه‌
3. احمد الغیومی، المصباح المنیر
4. علی اکبر دهخدا، لغتنامه، ج 1
5. محمد محمدی ریشهری، مبانی خداشناسی، ج 2
6. عبدالله جوادی آملی، حکمت علوی