1388/05/01
حاشیههای حضور مسلمانان شبه قاره هند در مراسم عید مبعث
مسافرانی از سرزمین پاکان1
مراسم تازه تمام شده بود. این بار حسینیه امام خمینی به مناسبت عید مبعث میزبان مسئولان نظام و میهمانان خارجی بود. شاید برای بسیاری از مسئولین نظام این جلسه که هر سال در روز عید مبعث پیامبر اعظم (صلیالله علیه وآله) تشکیل میشود، از جمله جلساتی است که همه دور هم جمع میشوند و در حاشیه آن و در زیر سایه خیمه مودّت و محبتی که رهبر انقلاب برپا میکنند؛ گپ و گفتگویی دارند. مدیران ارشد جمهوری اسلامی مشغول مصافحه و تبریکگویی عید به یکدیگر بودند که ناگهان صدای شعار دادن عدهای از انتهای حسینیه توجه همه را به خودش جلب کرد:
الله اکبر الله اکبر
خامنهای رهبر
مرده باد امریکا
مرده باد اسرائیل
مرده باد دشمن ولایت فقیه
خدایا خدایا تا اینقلاب مهدی
زنده رہے جهاں میں
علم و عمل خمینی
فکر و عمل حسینی
از لباسها و لهجه اردویشان پیدا بود که اهل شبه قاره هند هستند. همه هم چفیه به گردن داشتند. با چنان شوری فریاد میزدند که توجه همه به آنها جلب شد:
خدا کاہاتھ سر پر ہے ہمارے
(دست خدا برسرما)
خامنهای رہبر ہیں ہمارے
(خامنهای رهبر ما)
فاطمه کی آنکهون کا نور ہیں
(نور چشم فاطمه)
مرجع تقلید ہیں ہمارے
(مرجع تقلید ما)
نائب ہیں امام زمانہ کے
(نائب صاحبالزمان)
رفتم به سمتشان. صدا زدم "بین شما کسی فارسی بلد است؟" سرهاشان به طرف من برگشت؛ اما انگار کسی نفهمیده بود که چه میگویم. سوالم را دوباره تکرار کردم. یک نفر که انگار کمی فارسی میدانست جلو آمد. از او خواستم شعارهایشان را به زبان اردو و فارسی برای من بنویسد. خطهای بالا را او برایم نوشت. وقتی کارش تمام شد به او گفتم "سرپرست شما کیه؟" رفت و بعد از چند لحظه به همراه یک روحانی باصفا برگشت. اسمش آقای رمضانی حرّی بود. به او گفتم اگر زحمتی نیست این جمع را برای ما معرفی کنید.
جواب داد: " جمع 130 نفره حاضر یک عده از شخصیتهای علمی و فرهنگی، اساتید دانشگاه، دانشجویان و علاقهمندان جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی هستند که از کشورهای شبه قاره یعنی هند، بنگلادش و پاکستان میهمان "مرکز اسلامی بعثت قم" هستند. امسال ششمین سال پیاپی است که مرکز بعثت، برای میهمانان خود برنامهریزی ویژهای دارد و البته این بار اولین سالی است که شرکتکنندگان در این سفر به حضور رهبر معظم انقلاب میرسند."
پرسیدم مهمانهای شما چند روز ایران هستند و برنامههای آنها چیست؟
گفت:" این دوستان الان نزدیک به 20 روزه که ایران هستند. یک دوره آموزشی و توجیهی در قم رو سپری کردهاند و مباحثی مثل انقلاب اسلامی، مبانی نظری اندیشه امام خمینی، هویت تشیع و تحلیل رویدادهای ایران و جهان سرفصلهای کلی این دوره را تشکیل میدادند.
همچنین سفرهای زیارتی مشهد مقدس و همچنین اردوی زیارتی مناطق جنگی دفاع مقدس در جنوب هم از دیگر برنامههای میهمانان بوده است. علاوه بر اینها برنامههای دیگری مثل بازدید از مراکز فرهنگی قم مانند موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی و کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی و همچنین دیدار با برخی از علمای قم و شخصیتهای فرهنگی جمهوری اسلامی نیز برای میهمانان برگزار شده و یا اینکه در نظر گرفته شده است."
اکثر اعضای این کاروان نه فارسی بلد بودند و نه موفق به دریافت گوشی مترجم شده بودند؛ اما به قول آقای رمضانی آن قدر علاقهمند به ملاقات رهبر انقلاب بودند که تمام مدت مراسم محو تماشای ایشان شده بودند.
مهندس انقلابی، سید عارف رضوی!
به آقای رمضانی گفتم لطفا یکی از میهمانان را به ما معرفی کنید تا با هم گفتگویی داشته باشیم. رفت و چند لحظه بعد همراه جوانی خوش سیما و نورانی نزد من برگشت. اسم او سید عارف رضوی و اهل هندوستان بود. حدودا سی و پنج ساله میزد. مهندس مخابرات بود و در دبی زندگی میکرد. به او گفتم از کی با افکار امام آشنا شدی؟
گفت: "شش سال است که با افکار امام خمینی آشنا هستم. مهمترین نکته در مورد افکار امام خمینی سازگاری آنها با مبانی عقلی و فطرت بشری است. تمام تقاضاهای فطری انسان در افکار امام پیدا میشود. اگر کسی اندکی مطالعه سطحی در افکار و نظرات امام داشته باشد میفهمد که راه حل تمام مشکلات دنیای معاصر در اندیشه امام خمینی وجود دارد. امام فرمودهاند که این انقلاب اختصاص به ایران ندارد. من هم به نوبه خودم سعی میکنم که این تفکر را در جهان گسترش دهم."
از او پرسیدم که در مورد گذشته و آینده انقلاب چگونه فکر میکنی؟
پاسخی داد که برای من دور از ذهن نبود. این پاسخی بود که ما هم به آن اعتقاد داریم، اما بعضی چشمها نمیخواهند آن را ببینند. گفت: "در این سی سال که از انقلاب اسلامی میگذرد ریشههای انقلاب مستحکم شد و انقلاب در جهان گسترش پیدا کرد. ما امروز اثرات آن را در حزبالله لبنان و حماس فلسطین میبینیم. با یک بررسی اجمالی مشاهده میکنیم که این افکار روز به روز در جهان در حال گسترش است و انشاءالله به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) منتهی خواهد شد."
از او پرسیدم که آشنایی او با تفکرات و نظرات رهبر فعلی انقلاب اسلامی یعنی آیت الله خامنهای چقدر است؟ پاسخ جالبی داد که من را با سید بزرگواری از سرزمین پاکان آشنا کرد. او گفت :" من عملا توسط "سید جواد نقوی" با تفکرات امام و آیت الله خامنهای آشنا شدم. من تمام سخنان و آثار ایشان را مطالعه میکنم و آنها را ترویج میکنم. من بیانات ایشان را هم مختص به ایران نمیدانم و آن را خطاب به تمام جهان اسلام میدانم."
از او در مورد قضاوتش در مورد انتخابات ایران و وقایع پس از آن و نقش رهبری در این مورد پرسیدم. جواب داد: "در این انتخابات امریکا و اسرائیل و رسانههای غربی تلاش کردند که نظام ولایت فقیه را تضعیف کنند، اما رهبر انقلاب با بیداری دادن به ملت ایران این توطئه را خنثی کرد و انقلاب را به همان جایی برگرداند که پیش از انتخابات قرار داشت."
این پاسخ او واقعا برای من تامل برانگیز بود. برایم جالب است که یک مسلمان هندیالاصل چطور به راحتی این مسئله را درک میکند و چنین تحلیل واضحی از قضایای ایران دارد، اما بعضی از کسانی که حتی لقب نخبه(!) را یدک میکشند از تحلیل این واقعیت عاجزند. اما نکته دیگری برای من جالبتر بود و آن هم اینکه چرا گفت "نظام ولایت فقیه" و مثلا نگفت ایران یا جمهوری اسلامی ایران؟ یعنی تئوری ولایت فقیه امام اینقدر معروف شده که کشور ما را به کشور ولایت فقیه میشناسند؟
بله. واقعیتهای جهانی خیلی فراتر از این حرفهاست. ولایت فقیه تا اعماق قلوب و حتی ذهنهای مسلمین نفوذ کرده و همه جا ما را به ولایت فقیه میشناسند. ناخودآگاه به یاد صحبتهای سال گذشته سید حسن نصرالله افتادم که در سخنرانیش گفته بود "کسانی که در تبلیغاتشان علیه حزبالله، ما را حزب ولایت فقیه مینامند بدانند که ما سرباز ولایت فقیه هستیم!"
عالِمی که عالَم را به هم ریخت!
در این چند دقیقهای که بین مردان سرزمین پاکان بودم، یک اسم را چند بار همراه نوعی احترام و بزرگداشت شنیدم. او کسی نبود جز "سید جواد نقوی"؛ روحانی میانسالی که آشنایی خودش را با امام اینگونه توصیف کرد: "بچه بودم که امام خمینی به پاریس هجرت کردند و در صدر اخبار جهان قرار گرفتند. من اخبار را از رادیو پیگیری میکردم و بسیار خوشحال بودم که یک عالِم مسلمان اینگونه عالَم را به هم ریخته است."
او از سال 1361 یعنی در اوج جنگ تحمیلی برای تحصیل علوم اسلامی به قم آمده بود. او اکنون در قم به تحصیل و تدریس مشغول است و در کنار آن به امر تبلیغ در شبه قاره هم اهتمام دارد. او همچنین در "مرکز اسلامی بعثت" هم فعالیت دارد. آنگونه که من فهمیدم سید جواد نقوی باید در میان شیعیان شبه قاره چهره معروفی باشد.
از او در مورد اعضای این کاروان و جلسه امروز پرسیدم. پاسخ داد: "آرزوی ما بود که رهبر انقلاب را زیارت کنیم. این جوانان عمری را با عکس آقا زندگی کردهاند! در این سفر ابتدا آمادگی ذهنی پیدا کردند. بعد به زیارت جبهههای جنوب رفتند تا آمادگی قلبی پیدا کنند؛ تا اینکه امروز خداوند توفیق زیارت آقا را نصیبشان کرد."
او در پاسخ به سوالی در مورد امام خمینی ادامه داد: "امام خمینی یک بعثت مجدد برای جهان اسلام بود و این جوانان پاکستانی در حقیقت مبعوث شدگان امام خمینی و رهبر انقلاب هستند. اینها آمدند که آقا را زیارت کنند و با او عهد و میثاق ببندند و بگویند که در کشور خودشان تابع ایشان هستند و آرزو دارند که روزی در این راه شهید شوند!"
صحبت که به اینجا رسید به یاد شعارهای این جوانان افتادم که با چه شور و عشقی فریاد میزدند:
الله اکبر الله اکبر
خامنهای رهبر
مرده باد امریکا
مرده باد اسرائیل
مرده باد دشمن ولایت فقیه
خدایا خدایا تا اینقلاب مهدی
زنده رہے جهاں میں
علم و عمل خمینیفکر و عمل حسینی
نظر سید جواد را در مورد بیانات امروز رهبر انقلاب پرسیدم. جوابی داد که بازهم تعجب مرا دو چندان کرد و مرا بیش از پیش مطمئن ساخت که ما هنوز ابعاد انقلاب اسلامی را نشناختهایم. او گفت: "آقا امروز فلسفه بعثت را مطرح کردند. رهبر انقلاب اشاره کردند به بیتربیتی اخلاقی و عقلانی نخبگانی که این مشکلات را برای انقلاب پیش آوردهاند و همچنین اشاره کردند که اینها باید به پیامبر اقتدا کنند و اگر اشکالی در خود میبینند اصلاح کنند."
1- اشاره به نامگذاری کشور مسلمانان شبه قاره هند به پاکستان پس از استقلال آن از استعمار انگلیس
مراسم تازه تمام شده بود. این بار حسینیه امام خمینی به مناسبت عید مبعث میزبان مسئولان نظام و میهمانان خارجی بود. شاید برای بسیاری از مسئولین نظام این جلسه که هر سال در روز عید مبعث پیامبر اعظم (صلیالله علیه وآله) تشکیل میشود، از جمله جلساتی است که همه دور هم جمع میشوند و در حاشیه آن و در زیر سایه خیمه مودّت و محبتی که رهبر انقلاب برپا میکنند؛ گپ و گفتگویی دارند. مدیران ارشد جمهوری اسلامی مشغول مصافحه و تبریکگویی عید به یکدیگر بودند که ناگهان صدای شعار دادن عدهای از انتهای حسینیه توجه همه را به خودش جلب کرد:
الله اکبر الله اکبر
خامنهای رهبر
مرده باد امریکا
مرده باد اسرائیل
مرده باد دشمن ولایت فقیه
خدایا خدایا تا اینقلاب مهدی
زنده رہے جهاں میں
علم و عمل خمینی
فکر و عمل حسینی
از لباسها و لهجه اردویشان پیدا بود که اهل شبه قاره هند هستند. همه هم چفیه به گردن داشتند. با چنان شوری فریاد میزدند که توجه همه به آنها جلب شد:
خدا کاہاتھ سر پر ہے ہمارے
(دست خدا برسرما)
خامنهای رہبر ہیں ہمارے
(خامنهای رهبر ما)
فاطمه کی آنکهون کا نور ہیں
(نور چشم فاطمه)
مرجع تقلید ہیں ہمارے
(مرجع تقلید ما)
نائب ہیں امام زمانہ کے
(نائب صاحبالزمان)
رفتم به سمتشان. صدا زدم "بین شما کسی فارسی بلد است؟" سرهاشان به طرف من برگشت؛ اما انگار کسی نفهمیده بود که چه میگویم. سوالم را دوباره تکرار کردم. یک نفر که انگار کمی فارسی میدانست جلو آمد. از او خواستم شعارهایشان را به زبان اردو و فارسی برای من بنویسد. خطهای بالا را او برایم نوشت. وقتی کارش تمام شد به او گفتم "سرپرست شما کیه؟" رفت و بعد از چند لحظه به همراه یک روحانی باصفا برگشت. اسمش آقای رمضانی حرّی بود. به او گفتم اگر زحمتی نیست این جمع را برای ما معرفی کنید.
جواب داد: " جمع 130 نفره حاضر یک عده از شخصیتهای علمی و فرهنگی، اساتید دانشگاه، دانشجویان و علاقهمندان جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی هستند که از کشورهای شبه قاره یعنی هند، بنگلادش و پاکستان میهمان "مرکز اسلامی بعثت قم" هستند. امسال ششمین سال پیاپی است که مرکز بعثت، برای میهمانان خود برنامهریزی ویژهای دارد و البته این بار اولین سالی است که شرکتکنندگان در این سفر به حضور رهبر معظم انقلاب میرسند."
پرسیدم مهمانهای شما چند روز ایران هستند و برنامههای آنها چیست؟
گفت:" این دوستان الان نزدیک به 20 روزه که ایران هستند. یک دوره آموزشی و توجیهی در قم رو سپری کردهاند و مباحثی مثل انقلاب اسلامی، مبانی نظری اندیشه امام خمینی، هویت تشیع و تحلیل رویدادهای ایران و جهان سرفصلهای کلی این دوره را تشکیل میدادند.
همچنین سفرهای زیارتی مشهد مقدس و همچنین اردوی زیارتی مناطق جنگی دفاع مقدس در جنوب هم از دیگر برنامههای میهمانان بوده است. علاوه بر اینها برنامههای دیگری مثل بازدید از مراکز فرهنگی قم مانند موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی و کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی و همچنین دیدار با برخی از علمای قم و شخصیتهای فرهنگی جمهوری اسلامی نیز برای میهمانان برگزار شده و یا اینکه در نظر گرفته شده است."
اکثر اعضای این کاروان نه فارسی بلد بودند و نه موفق به دریافت گوشی مترجم شده بودند؛ اما به قول آقای رمضانی آن قدر علاقهمند به ملاقات رهبر انقلاب بودند که تمام مدت مراسم محو تماشای ایشان شده بودند.
مهندس انقلابی، سید عارف رضوی!
به آقای رمضانی گفتم لطفا یکی از میهمانان را به ما معرفی کنید تا با هم گفتگویی داشته باشیم. رفت و چند لحظه بعد همراه جوانی خوش سیما و نورانی نزد من برگشت. اسم او سید عارف رضوی و اهل هندوستان بود. حدودا سی و پنج ساله میزد. مهندس مخابرات بود و در دبی زندگی میکرد. به او گفتم از کی با افکار امام آشنا شدی؟
گفت: "شش سال است که با افکار امام خمینی آشنا هستم. مهمترین نکته در مورد افکار امام خمینی سازگاری آنها با مبانی عقلی و فطرت بشری است. تمام تقاضاهای فطری انسان در افکار امام پیدا میشود. اگر کسی اندکی مطالعه سطحی در افکار و نظرات امام داشته باشد میفهمد که راه حل تمام مشکلات دنیای معاصر در اندیشه امام خمینی وجود دارد. امام فرمودهاند که این انقلاب اختصاص به ایران ندارد. من هم به نوبه خودم سعی میکنم که این تفکر را در جهان گسترش دهم."
از او پرسیدم که در مورد گذشته و آینده انقلاب چگونه فکر میکنی؟
پاسخی داد که برای من دور از ذهن نبود. این پاسخی بود که ما هم به آن اعتقاد داریم، اما بعضی چشمها نمیخواهند آن را ببینند. گفت: "در این سی سال که از انقلاب اسلامی میگذرد ریشههای انقلاب مستحکم شد و انقلاب در جهان گسترش پیدا کرد. ما امروز اثرات آن را در حزبالله لبنان و حماس فلسطین میبینیم. با یک بررسی اجمالی مشاهده میکنیم که این افکار روز به روز در جهان در حال گسترش است و انشاءالله به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) منتهی خواهد شد."
از او پرسیدم که آشنایی او با تفکرات و نظرات رهبر فعلی انقلاب اسلامی یعنی آیت الله خامنهای چقدر است؟ پاسخ جالبی داد که من را با سید بزرگواری از سرزمین پاکان آشنا کرد. او گفت :" من عملا توسط "سید جواد نقوی" با تفکرات امام و آیت الله خامنهای آشنا شدم. من تمام سخنان و آثار ایشان را مطالعه میکنم و آنها را ترویج میکنم. من بیانات ایشان را هم مختص به ایران نمیدانم و آن را خطاب به تمام جهان اسلام میدانم."
از او در مورد قضاوتش در مورد انتخابات ایران و وقایع پس از آن و نقش رهبری در این مورد پرسیدم. جواب داد: "در این انتخابات امریکا و اسرائیل و رسانههای غربی تلاش کردند که نظام ولایت فقیه را تضعیف کنند، اما رهبر انقلاب با بیداری دادن به ملت ایران این توطئه را خنثی کرد و انقلاب را به همان جایی برگرداند که پیش از انتخابات قرار داشت."
این پاسخ او واقعا برای من تامل برانگیز بود. برایم جالب است که یک مسلمان هندیالاصل چطور به راحتی این مسئله را درک میکند و چنین تحلیل واضحی از قضایای ایران دارد، اما بعضی از کسانی که حتی لقب نخبه(!) را یدک میکشند از تحلیل این واقعیت عاجزند. اما نکته دیگری برای من جالبتر بود و آن هم اینکه چرا گفت "نظام ولایت فقیه" و مثلا نگفت ایران یا جمهوری اسلامی ایران؟ یعنی تئوری ولایت فقیه امام اینقدر معروف شده که کشور ما را به کشور ولایت فقیه میشناسند؟
بله. واقعیتهای جهانی خیلی فراتر از این حرفهاست. ولایت فقیه تا اعماق قلوب و حتی ذهنهای مسلمین نفوذ کرده و همه جا ما را به ولایت فقیه میشناسند. ناخودآگاه به یاد صحبتهای سال گذشته سید حسن نصرالله افتادم که در سخنرانیش گفته بود "کسانی که در تبلیغاتشان علیه حزبالله، ما را حزب ولایت فقیه مینامند بدانند که ما سرباز ولایت فقیه هستیم!"
عالِمی که عالَم را به هم ریخت!
در این چند دقیقهای که بین مردان سرزمین پاکان بودم، یک اسم را چند بار همراه نوعی احترام و بزرگداشت شنیدم. او کسی نبود جز "سید جواد نقوی"؛ روحانی میانسالی که آشنایی خودش را با امام اینگونه توصیف کرد: "بچه بودم که امام خمینی به پاریس هجرت کردند و در صدر اخبار جهان قرار گرفتند. من اخبار را از رادیو پیگیری میکردم و بسیار خوشحال بودم که یک عالِم مسلمان اینگونه عالَم را به هم ریخته است."
او از سال 1361 یعنی در اوج جنگ تحمیلی برای تحصیل علوم اسلامی به قم آمده بود. او اکنون در قم به تحصیل و تدریس مشغول است و در کنار آن به امر تبلیغ در شبه قاره هم اهتمام دارد. او همچنین در "مرکز اسلامی بعثت" هم فعالیت دارد. آنگونه که من فهمیدم سید جواد نقوی باید در میان شیعیان شبه قاره چهره معروفی باشد.
از او در مورد اعضای این کاروان و جلسه امروز پرسیدم. پاسخ داد: "آرزوی ما بود که رهبر انقلاب را زیارت کنیم. این جوانان عمری را با عکس آقا زندگی کردهاند! در این سفر ابتدا آمادگی ذهنی پیدا کردند. بعد به زیارت جبهههای جنوب رفتند تا آمادگی قلبی پیدا کنند؛ تا اینکه امروز خداوند توفیق زیارت آقا را نصیبشان کرد."
او در پاسخ به سوالی در مورد امام خمینی ادامه داد: "امام خمینی یک بعثت مجدد برای جهان اسلام بود و این جوانان پاکستانی در حقیقت مبعوث شدگان امام خمینی و رهبر انقلاب هستند. اینها آمدند که آقا را زیارت کنند و با او عهد و میثاق ببندند و بگویند که در کشور خودشان تابع ایشان هستند و آرزو دارند که روزی در این راه شهید شوند!"
صحبت که به اینجا رسید به یاد شعارهای این جوانان افتادم که با چه شور و عشقی فریاد میزدند:
الله اکبر الله اکبر
خامنهای رهبر
مرده باد امریکا
مرده باد اسرائیل
مرده باد دشمن ولایت فقیه
خدایا خدایا تا اینقلاب مهدی
زنده رہے جهاں میں
علم و عمل خمینیفکر و عمل حسینی
نظر سید جواد را در مورد بیانات امروز رهبر انقلاب پرسیدم. جوابی داد که بازهم تعجب مرا دو چندان کرد و مرا بیش از پیش مطمئن ساخت که ما هنوز ابعاد انقلاب اسلامی را نشناختهایم. او گفت: "آقا امروز فلسفه بعثت را مطرح کردند. رهبر انقلاب اشاره کردند به بیتربیتی اخلاقی و عقلانی نخبگانی که این مشکلات را برای انقلاب پیش آوردهاند و همچنین اشاره کردند که اینها باید به پیامبر اقتدا کنند و اگر اشکالی در خود میبینند اصلاح کنند."
1- اشاره به نامگذاری کشور مسلمانان شبه قاره هند به پاکستان پس از استقلال آن از استعمار انگلیس