• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1404/10/07
سرمقاله شماره ۱۹۰ روزنامه صدای ایران

نظام سلطه یا عادلانه؛ مسئله این است

 در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و نودمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر
 شهید اسماعیل نادی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
سرمقاله 
* نظام سلطه یا عادلانه؛ مسئله این است
* در سال‌های اخیر یکی از خطاهای رایج در تحلیل تقابل ایران و آمریکا، تقلیل یک رویارویی عمیق و تاریخی به چند پرونده فنی و مقطعی بوده است. گویی همه اختلاف‌ها در چند بند توافق یا چند گزارش نظارتی خلاصه می‌شود. این نگاه آگاهانه یا ناآگاهانه صورت‌مسئله را وارونه می‌کند و اجازه نمی‌دهد ریشه واقعی مسئله دیده شود. آنچه امروز میان ایران و آمریکا جریان دارد نه یک اختلاف موردی بلکه مواجهه دو نگاه متفاوت به قدرت، عدالت و نظم جهانی است.

آمریکا و متحدانش طی دهه‌ها کوشیده‌اند نظم خاصی را بر جهان تحمیل کنند، نظمی که در آن تصمیم‌گیری‌های کلان جهانی در اتاق‌های بسته چند قدرت محدود انجام می‌شود و سایر کشورها یا باید تبعیت کنند یا هزینه بپردازند. در این نظم، قانون تا جایی معتبر است که منافع قدرت‌های مسلط را تهدید نکند. تحریم‌های فراگیر علیه ملت‌ها، حمایت آشکار از اشغالگری، سکوت در برابر جنایت‌های جنگی و برخورد دوگانه با مفاهیمی مانند حقوق بشر بخشی از واقعیت عینی این ساختار ناعادلانه است.

ایران از نخستین سال‌های پس از انقلاب عملاً در برابر این منطق ایستاده است. نه به این دلیل که به‌دنبال تنش‌سازی یا ماجراجویی بوده بلکه از آن رو که پذیرش این نظم به معنای چشم‌پوشی از استقلال، هویت و حق تصمیم‌گیری ملی است. همین ایستادگی، ایران را به مسئله‌ای فراتر از یک کشور «ناسازگار» با نظم حاکم بر جهان تبدیل کرده است. ایران به نماد مقاومت در برابر زورگویی و تحکم تبدیل شد، نمادی که اگرچه هزینه‌ساز است اما برای بسیاری از ملت‌ها قابل فهم و الهام‌بخش است.

آمریکا در این میان تلاش کرده با برجسته‌سازی موضوعاتی مانند برنامه هسته‌ای، چهره‌ای امنیتی از ایران بسازد و افکار عمومی جهان را از ریشه اصلی اختلاف منحرف کند. اما تجربه نشان داده حتی در مقاطعی که ایران بیشترین سطح شفافیت و همکاری را پذیرفته، فشارها کاهش نیافته، تحریم‌ها ادامه پیدا کرده، تهدیدها باقی مانده و ادبیات خصمانه تشدید شده است. این رفتار متناقض، خود بهترین شاهد است که مسئله اصلی نه یک پرونده خاص بلکه اصل ایستادگی ایران در برابر نظم مسلط است. البته همین نظم حاکم آمریکایی نیز در حال افول بوده و آمریکا دیگر توانی برای محافظت از آن را ندارد و عملاً دوران گذار بین‌المللی شروع شده است.

در میانه همین فضاست که سخنان رهبر انقلاب اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. رهبر انقلاب اسلامی در پیامی به نشست سالانه اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا تأکید کردند: «سخن از بحث هسته‌ئی و چیزهائی از قبیل آن نیست. سخن از مقابله با نظم ناعادلانه و تحکّم نظام سلطه در جهان کنونی، و روی آوردن به نظام عادلانه‌ی ملّی و بین‌المللی اسلامی است. این است دعویِ بزرگی که ایران اسلامی پرچم آن را برافراشته و زورگویان فاسد و مفسد را برآشفته است.» این گزاره جمع‌بندی تجربه‌ای طولانی از مواجهه با آمریکا و متحدانش است. نظم مورد نظر آمریکا، نظمی است که در آن قدرت جای حق را گرفته است. کشوری که زور بیشتری دارد روایت خود را به‌عنوان قانون معرفی و دیگران را به تمکین وادار می‌کند. در چنین چارچوبی طبیعی است که طرح ایده یک نظم عادلانه آن هم با پشتوانه گفتمان اسلامی و استقلال‌طلبانه، خشم و نگرانی قدرت‌های مسلط را برانگیزد. این خشم از سر دغدغه امنیت جهانی نیست بلکه ناشی از به خطر افتادن یک انحصار تاریخی است.

در این میان رسانه‌های وابسته به جریان سلطه می‌کوشند تقابل ایران و آمریکا را به‌صورت یک نزاع غیرمنطقی و پرهزینه تصویر کنند گویی مشکل از «سرسختی» ایران است نه از ساختار ناعادلانه‌ای که اجازه تنفس مستقل به کشورها نمی‌دهد. این روایت‌سازی عامدانه نقش آمریکا را به‌عنوان بازیگر اصلی فشار پنهان می‌کند و مسئولیت تنش‌ها را بر دوش قربانی می‌اندازد.

واقعیت اما چیز دیگری است. ایران اگر پرچم مخالفت با نظم ناعادلانه را برافراشته، بهای آن را نیز پرداخته است. فشار اقتصادی، تهدید امنیتی و هزینه‌های سیاسی بخشی از این مسیر بوده است. اما همین هزینه‌پردازی است که طرح ایران را از سطح شعار فراتر برده و به آن وزن سیاسی داده است. اگر این ایستادگی صرفاً لفظی بود نه چنین واکنش شدیدی برمی‌انگیخت و نه این حجم از دشمنی سازمان‌یافته را به دنبال داشت.

باید پذیرفت که منازعه ایران و آمریکا منازعه‌ای کوتاه‌مدت و قابل حل با چند توافق محدود نیست. این تقابل ریشه در دو نگاه متفاوت به جهان دارد: یک نگاه که عدالت را تابع قدرت می‌داند و نگاه دیگر که قدرت را در خدمت عدالت می‌خواهد. تا زمانی که این شکاف فکری و سیاسی وجود دارد بهانه‌ها تغییر می‌کنند اما اصل تقابل باقی می‌ماند.

درک این واقعیت هم برای تحلیل‌گران و هم برای افکار عمومی ضروری است. اگر مسئله به‌درستی تبیین و فهم نشود جامعه مدام درگیر بحث‌های فرعی خواهد شد و اصل نزاع از نظرها پنهان می‌ماند. آنچه امروز جریان دارد صرفاً یک چالش سیاسی نیست بلکه بخشی از یک جدال تاریخی بر سر آینده نظم جهانی است، جدالی که ایران یکی از بازیگران اصلی آن شده است و جایگاه بازیگران در نظم بعدی بستگی به نوع کنشگری در دوران گذار بین‌المللی دارد.