1404/10/04
سرمقاله شماره ۱۸۷ روزنامه صدای ایران
جزیره شیطان و رسوایی بیپایان

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هشتادوهفتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید داوود شیخیان تقدیم شده است.
صد و هشتادوهفتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید داوود شیخیان تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
سرمقاله
جهان در دل گذار تاریخی
ماجرا از سه دهه پیش آغاز شد و یک جزیره. جزیرهای که سالها میزبان جمعی از مشهورترین و قدرتمندترین چهرههای عالم سیاست، ثروت، هنر، فناوری و حتی علمی غرب و بهخصوص آمریکا بود. مهمانان با جتهای اختصاصی به «لیتل سنت جیمز» میرفتند تا در آن جزیره خصوصی، دور از چشم مردم، رسانهها و البته قانون، خوش گذرانیهای غیراخلاقی و گاه شنیع داشته باشند.
مالک جزیره جفری اپستین نام داشت و قربانیان این ضیافتهای شیطانی، دختران نوجوان و زیر سن قانونی بودند که توسط شبکه او قاچاق میشدند و به مهمانان سرشناس عرضه.
چند باری پای پیگیری قضایی به میان آمد اما به شکل قابل تأملی، اپستین هر بار از مهلکه گریخت و با استفاده از روابط گسترده و عمیقی که با بالاترین سطوح قدرت در آمریکا داشت، توانست ماجرا را لاپوشانی کرده و به اعمال مجرمانه خود ادامه دهد.
در حالی که روز به روز به تعداد قربانیان جزیره اسرارآمیز و شیطانی اپستین اضافه میشد در نهایت او اوایل تابستان ۲۰۱۹ به اتهام قاچاق جنسی دستگیر شد و حدود یک ماه بعد خبر دادند که در سلول خود در زندان خودکشی کرده است.
حال آنکه او به دلیل حساسیت بسیار بالای موضوع و در میان بودن نام دهها تن از چهرههای متنفذ و مشهور آمریکا در این پرونده، تحت نظارت بسیار شدیدی بود و افکار عمومی آمریکا هرگز خودکشی وی را باور نکرد و اغلب معتقدند سر او زیر آب شد تا واقعیتهای مخوف این پرونده تاریخی و هولناک هرگز فاش نشود.
اما مرگ اپستین پایان ماجرا نبود و افکار عمومی به شدت خواهان روشن شدن ابعاد این پرونده هستند.
فشارها چنان بالا گرفت که کنگره با تصویب قانونی یک ماه به دولت مهلت داد تا جزئیات و اسناد آن را منتشر کند و وزارت دادگستری دولت ترامپ نیز به تازگی برخلاف مصوبه کنگره تنها بخشی از اسناد و عکسها را منتشر کرده و حتی بعد از انتشار نیز بخشهایی را دوباره حذف کرد.
آنچه اکنون در مرکز توجهات قرار گرفته تقلای شدید دولت آمریکا برای پاک کردن رد پای ترامپ از این پرونده کثیف و رسواکننده است.
دولت سعی دارد با انتشار گزینشی اسناد و ایجاد جنجال درباره رقبای سیاسی ترامپ -مانند بیل کلینتون- توجهات را از نقش واقعی خود در این ماجرا پاک کند. تلاشی که چندان موفق نبوده و به نظر میرسد باعث شکافی جدی در پایگاه اجتماعی حامیان ترامپ شده است.
اما فارغ از این تلاش و نتیجه آن، آنچه مسلّم و غیرقابل کتمان است سقوط اخلاقی آمریکاست. دعواهای داخلی امروز آمریکا نیز نه برای کشف حقیقت و اجرای عدالت، بلکه برای رقابتهای سیاسی است.
در حالی که همه به وضوح میبینند که داشتن قدرت و ثروت به کسانی این موقعیت را داده که فراتر از قانون باشند و به اصطلاح هر کار میخواهند بکنند.
پرونده اپستین کوه یخی است که به نظر میرسد تا کنون نوک این کوه نیز نمایان نشده است و احتمالاً هرگز تمام حقیقت آشکار نگردد اما پیوند فساد اخلاقی و سیاسی در این ماجرا غیرقابل انکار است.
آیا جزیره شیطانی اپستین جایی برای آتو گرفتن از چهرههای سرشناس و گرفتن امتیاز از آنان در بزنگاهها بوده است؟ آیا منطقی است که گمان کنیم پشت تمام این شبکه و ماجرا یک فرد بوده است؟ آیا این تنها مورد از ایندست پروندهها بوده و هست؟ میزان سرسپردگی ترامپ به صهیونیستها غیرمعمول و قابل تأمل است.
با توجه به سوابق رژیم اسرائیل و برخی سرنخها، این سرسپردگی با این پرونده ارتباطی دارد؟ و دهها سؤال قابل توجه دیگر که جهانیان شاید به این زودیها پاسخهای درستی برای آنها به دست نیاورند.
در پایان باید دقت کرد این پرونده در کشور و حاکمیتی در جریان است که خود را کلانتر دنیا میداند و با ژستهای اخلاقی و حقوق بشری برای دیگران باید و نباید تعیین میکند! بعید است دنیا در طول تاریخ خود با چنین وضعیت مضحک و در عین حال مخاطرهآمیزی روبرو بوده باشد.

