1404/10/03
چرا پرهیز از اقدامات تضعیفکنندهی اتّحاد ملّی ضرورت دارد؟
پاسدار انسجام ملی باشیم
دشمن صهیونی، در جنگ دوازدهروزهی اخیر، هم در سطح راهبردی و هم در سطح تاکتیکی دو هدف عمده داشت. هدف اوّل، فلج کردن و از کار انداختن بازوهای سیاسی و نظامی کشور با یک حملهی غافلگیرانه بود. به دلیل گستردگی جغرافیایی و عمق بالای راهبردی کشور، امکان اِعمال همزمان این دو نبود؛ برای همین هم ترور مقامات نظامی کشور در اولویّتِ نخستِ رژیم قرار گرفت تا هر گونه احتمال برای پاسخ نظامی ایران در هفتههای آینده صفر شود. اهدافی که دشمن عبری در نیل به هر دویِ آنها ناکام ماند.بال نظامی کشور در همان ساعات اوّل جنگ احیا شد و ضربات آفندی ایران از همان شب نخست آغاز شد. در سمت دیگر امّا اقدام برای ترور شخصیّتهای سیاسی کشور هم ناکام ماند. از سوی دیگر، اقدامات تاکتیکی رژیم، بهخصوص در چهار روز نخست جنگ، قرار بود تسهیلات لازم را برای یک هدف راهبردی دیگر فراهم کند؛ هدفی که حتّی اقدامی مانند برنامهریزی برای ترور شخصیّتهای سیاسی از مقدّمات آن محسوب میشد: شورش داخلی اجتماعی و مردمی.
رژیم در برنامهریزی تجاوز خود به ایران بهوضوح به این مسئله امید بسته بود. در نگاه دشمن صهیونی، بعد از ترور مقامات نظامی، پاسخ دفاعی ایران فلج میشد؛ پس از آن هم با ترور شخصیّتهای سیاسی، بال سیاسی جمهوری اسلامی تضعیف شده و این یک موقعیّت طلایی برای فعّال شدن هستههای خفتهی ناراضی مردمی و اجتماعی است؛ هستههایی که کانونهای ناامنی و اعتراض را درون ایران فعّال کرده و جمهوری اسلامی را در یک منگنهی سهمگین تهاجم خارجی و شورشهای داخلی قرار میداد. در این طرّاحی، مقامات عبری در انتظار یک نتیجهی فرضی ایدهآل بودند، امّا در واقعیّت اتّفاق دیگری افتاد.
فارغ از آنکه ساختار نظامی و دفاعی کشور در همان چند ساعت ابتدایی احیا شد و برنامهریزیهای لازم برای ضربه به دشمن صهیونی انجام گرفت، بعد از گذشت چند روز و حتّی سپری شدن نیمهی اوّل جنگ، هیچ نشانهای که حاکی از ازهمگسیختگی اجتماعی و مردمی باشد مشاهده نشد؛ نهتنها این اتّفاق نیفتاد، بلکه واکنش نود میلیون ایرانی دقیقاً نقطهی مقابل این فرض بود. همهی ملّت ایران، یکپارچه، در کنار یکدیگر علیه نیروی متجاوز موضع گرفتند و از اقدامات تنبیهی نیروهای مسلّح ایران علیه دشمن صهیونی حمایت کردند. حمله و تهاجم خارجی قرار بود فضای داخلی را تضعیف کند؛ امّا جامعهی هوشیار ایرانی با تشخیص مسئلهی اصلی و کنار گذاشتن مسائل فرعی، یکپارچه در برابر تجاوز خارجی ایستادند.
مردم مشت نیروهای مسلّح را پُر کردندعلاوه بر تدابیر فرماندهی کلّ قوا برای احیای دستگاه نظامی، قوّت اصلی کشور ــ که در ادامه و بهخصوص در نیمهی دوّم جنگ، با مؤثّرتر و کشندهتر شدن ضربات نیروهای مسلّح به پیکرهی دشمن عبری، مشت نیروهای مسلّح و دفاعی کشور را پُر کرد ــ انسجام و اتّحاد ملّی کشور بود.
مغناطیس اصلی برای تقویت ساختار نظامی و سیاسی کشور، انبوه ایرانیانی بودند که با وجود تنوّع فرهنگی و قومی و زبانی و درجات مختلف فکری و عقیدتی و دینی، یکپارچه در برابر دشمن متجاوز ایستاده و خواستار تنبیه او شدند. گویی بهیکباره همهی مرزهای متنوّعی که در حالت طبیعی، مردم را به قشرهای مختلف تبدیل میکند، کنار رفت و همهی این جامعهی نودمیلیونی را در برابر دشمن تبدیل به یک ید واحد کرد و انسجام و اتّحاد ملّی معجزهی خود را نشان داد.
نتیجه در میدان مشخّص بود: نیمهی دوّم جنگ، عملاً تبدیل به نیمهی هنرنمایی ضربات آفندی ایران شد. حسب آنچه از گفتوگوهای جلسات کابینهی رژیم در روزهای جنگ افشا شده، مقامات نظامی و امنیّتی رژیم از همان روزهای یکشنبه و دوشنبه متوجّه معکوس شدن روند جنگ شده و در جلسهی روز دوشنبهی خود ــ یعنی چهارمین روز جنگ ــ خواستار توقّف آن شدند تا بیش از این زیر ضربات ایران قرار نگیرند؛ اقدامی که مورد مخالفت نخستوزیر جنگطلب رژیم قرار گرفت تا عملاً به اثبات برسد که نیمهی دوّم جنگ نیمهی ایران بود و ورود آمریکا برای بمباران تأسیسات هستهای یک ورود نمایشی برای پایان دادن آبرومندانهی جنگ باشد؛ ورودی که البتّه با واکنش ایران و حملهی آفندی به قلب تأسیسات نظامی آمریکا در منطقه همراه شد.
این دفاع مقدّس ثمرهی مغناطیس اتّحاد و انسجام ملّی بود که مشت کشور را برای تنبیه متجاوز پُر کرد؛ مغناطیسی حول دفاع مقدّس از منافع ملّی کشور که میلیونها ایرانی را کنار خود جمع کرد؛ مغناطیسی که نقطهی اِعمال فشار را نه در داخل کشور، بلکه علیه دشمن خارجی تعریف کرده بود. بنابراین، تمرکز اصلی فشار نه در داخل جامعهی ایرانی، بلکه علیه دشمن خبیث آمریکایی و صهیونی بود.
چتری گستردهتر از تقابلهای حزبی و باندی و سیاست داخلی که حدّ اعلای قدرت جامعهی ایران را به رخ کشید، تمام نیروهای داخلی را همگرا و علیه نقطهی کانونیِ تجاوزِ دشمنِ خارجی بسیج کرد و قوّت و قدرت نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی را مضاعف کرد و نشان داد که قدرت یک جامعهی منسجم، چیزی بیشتر از مجموع قدرت تکتک افراد آن جامعه است.
امتداد طرح دشمن نباشیماگر پیشران اصلی قدرت دفاع از منافع ملّی را چنین حقیقتی بدانیم، پس پاسداری و حفاظت از آن گوهری گرانبها و نهتنها یک وظیفهی ملّی، بلکه وظیفهای شرعی و دینی است. قدرت اصلی بازدارندگی دفاعی ایران مدیون این انسجام است، امّا حفظ این انسجام و پیوستگی محدود به زمان جنگ نبوده و نیست. امتداد اتّحاد و انسجام ملّی و پرهیز از نزاعهای جناحی و سیاسی و باندی و حزبی، اینجا ضرورت پیدا میکند. هر اقدامی که نقطهی تمرکز نیروهای اجتماعی و سیاسی را از خارج کشور به داخل کشور انتقال دهد، قطعاً در خدمت اهداف دشمن است. هر امری که جهتگیری نیروهای داخلی را از آن سوی مرزها به این سوی مرزها منتقل کند، بخشی از طرح دشمن است، ولو مستند به آیات کتاب خدا باشد؛ و مگر صفّین نمونهی این خدعه نیست؟ هر فرد و گروه و جریانی هم که در این مسیر حرکت کند، در خدمت اهداف دشمن قرار گرفته است و خود بیاطّلاع است: «عدّهای ــ که منشأ این عدّه هم خارج از کشور است؛ خبرهایی که به ما رسیده، این را نشان میدهد ــ میخواهند اینجور وانمود بکنند که آن اتّحادی که در ابتدای جنگ دوازدهروزه و این مدّت پیدا شد، مال همان روزها بود؛ چند روز که بگذرد، بتدریج ضعیف میشود، اختلافات به وجود میآید، اختلافنظرها غلبه پیدا میکند و این اتّحاد از بین خواهد رفت؛ مردم ایران متفرّق میشوند و میتوان از گسلهای قومی استفاده کرد، از اختلافات سیاسی استفاده کرد و مردم ایران را به جان هم انداخت و اغتشاش و شورش درست کرد! این را دارند تبلیغ میکنند.» ۱۴۰۴/۰۷/۰۱
در این شرایط، وظیفهی نخبگان جامعه دوچندان است. مردم از آزمون خویش سربلند بیرون آمدند و حجّت را تمام کردند. حال، نوبت نخبگان است که به مردم اقتدا کنند؛ نوبت نخبگان است که از مواضع و اقداماتی که گسلهای داخلی را تعمیق میبخشد، دوری کنند؛ نوبت نخبگان است که نشان دهند درست مثل مردم، در بزنگاههای تاریخی دفاع از کشور و منافع ملّی، مسائل اصلی را محور قرار داده و فرعیّات را کنار میگذارند؛ نوبت نخبگان است که یک لایهی محکم دفاعی و پدافندی دیگر به لایهی مستحکم انسجام ملّت اضافه کنند که تقویت این لایهها مایهی نومیدی دشمن و افزایش توان بازدارندگی کشور است. بنابراین، همه باید پاسدار انسجام و اتّحاد ملّی باشیم.
