• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1404/09/13
سرمقاله شماره ۱۶۶ روزنامه صدای ایران

آتش‌افروز با نقاب میانجی

 در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده 
و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و شصت‌وششمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر
 شهید محمدرضا ذاکریان تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
سرمقاله 
* آتش‌افروز با نقاب میانجی
* وضعیت امروز جنگ اوکراین به یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های جهانی تبدیل شده است. ازیک‌سو دولت اوکراین با چالش‌ها و مشکلات داخلی قابل توجهی -مثل کمبود نیروی انسانی و پرونده‌های سنگین فساد- روبروست و در سوی دیگر میدان روسیه است که علی‌رغم تلفات و خسارات مختلف، روی زمین دست برتر را دارد.

این جنگ دو بازیگر مهم و اصلی دیگر نیز دارد. اروپا که این جنگ را جنگی حیاتی و سرنوشت‌ساز برای خود می‌بیند و نسبت به چگونگی پایان آن بسیار حساس و هراسان است. بازیگر دیگر آمریکاست که رفتاری چندگانه و حتی متناقض را می‌توان از سوی آن دید.

آمریکا امروز خود را میانجی میان دو طرف جنگ معرفی کرده و در ظاهر به دنبال پایان درگیری است اما درعین‌حال از ابتدای جنگ در کنار اوکراین بوده و از آن حمایت تسلیحاتی، اطلاعاتی و مالی کرده است. این حمایت در برابر نقش واقعی و ریشه‌ای آمریکا در این جنگ، ناچیز به نظر می‌رسد.

درواقع می‌توان گفت آمریکایی‌ها به دنبال خاموش کردن آتشی هستند که از دو دهه پیش خود جرقه آن را زدند. سیاست‌های توسعه‌طلبانه آمریکا در قالب گسترش ناتو یکی از اصلی‌ترین زمینه‌های درگیری خونبار اخیر است.
 
جورج کنان، دیپلمات مشهور و معمار فکری سیاست مهار شوروی در طول جنگ سرد، در مصاحبه‌ای با نیویورک تایمز در سال ۱۹۹۸، با آینده‌نگری هشدار داد که حرکت ناتو به سمت شرق چه چیزی را به حرکت در خواهد آورد.

او اظهار داشت: «من فکر می‌کنم این آغاز یک جنگ سرد جدید است. من فکر می‌کنم روس‌ها به‌تدریج واکنش کاملاً نامطلوبی نشان خواهند داد و این بر سیاست‌های آنها تأثیر خواهد گذاشت. من فکر می‌کنم این یک اشتباه غم‌انگیز است.»

اما در غربِ سرمست از فروپاشی بلوک شرق و نظام تک‌قطبی، گوش شنوایی برای چنین هشدارهایی وجود نداشت.

در دور نخست لهستان، جمهوری چک و مجارستان به عضویت ناتو درآمدند. دور دوم جمهوری‌های بالتیک را دربرگرفت و بالاخره نوبت به گرجستان و اوکراین رسید؛ بیخ گوش روسیه.

دیگر موضوع فقط تهدید امنیتی نبود و انگار غرب اصرار داشت که مسکو را تحقیر کند. رابرت ام. گیتس، که در دولت بوش و باراک اوباما به عنوان وزیر دفاع خدمت کرده بود، در کتاب خاطرات خود در سال ۲۰۱۴ با عنوان «وظیفه»، اذعان کرد که «تلاش برای ورود گرجستان و اوکراین به ناتو واقعاً زیاده‌روی بود».

سیاست مخرب آمریکا به همین‌جا ختم نشد؛ اواخر سال ۲۰۱۳ و اوایل سال ۲۰۱۴ واشنگتن رسماً سعی کرد دولت وقت کیِف را سرنگون کند. دولتی که کمتر کسی آن را حامی روسیه می‌داند و سعی داشت سیاستی میانه را درپی بگیرد اما این برای کاخ سفید خوشایند نبود.

مکالمه تلفنی فاش‌شده بین ویکتوریا نولاند، معاون وزیر امور خارجه، و جفری پیات، سفیر وقت آمریکا در اوکراین، میزان دخالت واشنگتن در امور یک کشور مستقل را تأیید کرد.

پس‌از آن‌که مسکو، کریمه را با استفاده از نیروی نامی به خاک خود ضمیمه کرد و هشدار داد سیاست‌های غرب، وضعیت را تشدید می‌کند، واشنگتن همچنان از عقب‌نشینی خودداری کرد. 

در عوض، دولت‌های ترامپ و سپس بایدن سلاح‌ها را به اوکراین سرازیر کردند، مانورهای نظامی مشترک بین نیروهای آمریکایی و اوکراینی را تصویب کردند و حتی متحدان را ترغیب کردند که اوکراین را در مانورهای جنگی ناتو بگنجانند.

برخی تحلیلگران معتقدند رهبران غرب کاملاً عامدانه زمینه را برای جنگ اوکراین گام‌به‌گام طراحی و ایجاد کردند. براساس این تحلیل، محاسبه و برنامه آنان از این قرار بود که روسیه در باتلاق اوکراین گیر کرده و تا دهه‌ها قادر به بازیابی قدرت خود نخواهد بود. اوکراین در این بازی، صرفاً مهره‌ای برای سیاست‌های بزرگتر بود.

به هر ترتیب امروز بعد از حدود چهار سال از آغاز جنگ، آمریکا همچنان منافع اقتصادی و امنیتی خود را در صدر سیاست‌ورزی خود می‌داند و در این مسیر حاضر به قربانی کردن اوکراین نیز هست. تا جایی که چندی پیش رئیس‌جمهور اوکراین به‌صراحت از دوراهی سخت پیش روی کشور خود گفت؛ حفظ کرامت یا حفظ پشتیبانی آمریکا.

باید منتظر ماند و دید نتیجه این وضعیت پیچیده چه می‌شود اما به هر ترتیب، یک‌چیز واضح است؛ امروز حتی اروپا به‌عنوان متحد سنتی و دیرینه آمریکا، دریافته است که آمریکا دیگر حامی و شریکی قابل اعتماد و اتکا نیست و اروپا برای تأمین منافع و امنیت خود باید روی پای خودش بایستد.