• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1404/09/11
پرونده «حقوق ملت و آزادی‌های مشروع»

آزادی در هندسه فکری «ولایت فقیه»

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «ریشه‌ی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهان‌بینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین می‌کند؛ یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. لذا شما می‌بینید در دعوت انبیا در سوره‌های مختلف قرآن، در سوره‌ی انبیا، در سوره‌ی اعراف، در چند سوره که از پیغمبران مختلف حرف میزند، مثلاً می‌گوید: «و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا الله»؛ اول آن‌ها را از خدا می‌ترساند و دنبال سرِ او اطاعت از خدا و اطاعت از خودش را که نماینده‌ی خداست، به مردم پیشنهاد می‌کند و مطرح می‌کند. تمام پیغمبران اولین حرفشان عبارت بوده از اینکه از خدا اطاعت کنید و از طاغوت، از کسانی که غیر خدا هستند و می‌خواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند، اجتناب کنید؛ «ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطّاغوت»، در قرآن با همین لفظ و این مفهوم مکرر ذکر شده. بنابراین آزادی اسلامی متکی بر توحید است... روح توحید عبارت است از اینکه عبودیت غیر خدا باید نفی بشود. یعنی توحید در هر دینی و در دعوت هر پیغمبری معنایش این است که انسان باید از غیر خدا - چه آن غیر خدا یک شخص باشد، مثل فرعونی، نمرودی؛ چه غیر خدا یک تشکیلات و یک نظام باشد، یک نظام غیر الهی؛ چه غیر خدا یک شیء باشد؛ چه غیر خدا هوی‌ها و هوس‌های خود او باشد؛ چه غیر خدا عادت‌ها و سنت‌های رایج غیر الهی باشد - و از هرچه غیر خداست، اطاعت و عبادت نکند و فقط از خدای متعال اطاعت کند. اطاعت از خدا به این معناست که احکام الهی را عمل کند؛ نظامی را که الهی است و متکی بر تفکر الهی است، قبول کند؛ رهبر و زمامداری را که ارزش‌های الهی را دارد، رهبر و زمامدار بداند، از او اطاعت کند؛ پیامبری را که از سوی پروردگار می‌آید، واجب‌الاطاعه بداند؛ ولىّ امری را که خدا معین کرده، مورد قبول بداند و اطاعت کند و در همه‌ی حرکات و رفتار در این چهارچوب فقط زندگی کند و از غیر این چهارچوب هیچ اطاعتی نکند؛ فقط بنده‌ی خدا باشد.» ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
آئین اختتامیه «همایش بین‌المللی حقوق ملّت و آزادی‌های مشروع در منظومه فکری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای»، همزمان با سالروز تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در ۱۲ آذرماه ۱۴۰۴ برگزار می‌شود. بازخوانی اندیشه و سیره‌ی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در حوزه‌ی حقوق ملّت و آزادی‌های مشروع، ترسیم نظام مطلوب حقوق ملّت و آزادی‌های مشروع مبتنی بر اندیشه رهبر معظم انقلاب و تضمین و صیانت از حقوق ملّت و آزادی‌های مشروع و چگونگی ارتقاء آن بر اساس آراء و اندیشه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، از اهداف همایش است.
به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در
پرونده «حقوق ملت و آزادی‌های مشروع» در گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام و المسلمین علی مصباح یزدی به بررسی مفهوم آزادی در انقلاب اسلامی پرداخته است.
 
* «آزادی» گاه در مقابل «عبودیت» تلقی می‌شود، حال آن‌که در منطق توحیدی قرآن، بندگی خدا عین رهایی انسان است. از دیدگاه شما، نسبت وجودیِ عبودیت، اختیار و آزادی در ساختار تکوینی انسان چگونه تفسیر می‌شود؟
* در پاسخ به این سؤال نخست باید عرض کنم که آزادی در ادبیات اجتماعی و فلسفه سیاسی، معانی گوناگونی یافته و بر اساس هر معنا، احکام و نظریات متفاوتی درباره آن بیان شده است. اگر منظور از آزادی، «آزادی مطلق» باشد ـ یعنی انسان از هر قید، قانون و محدودیتی آزاد باشد ـ چنین آزادی‌ای در زندگی اجتماعی و تمدّنی بی‌معناست؛ زیرا در هر جامعه‌ای اگر بنا باشد همه انسان‌ها مطلقاً آزاد باشند و هیچ قانونی را رعایت نکنند، چنین اجتماعی شکل نخواهد گرفت و هرج‌ومرج مطلق حاکم می‌شود. در نتیجه، اصل نظام جامعه، تمدّن و حتی موجودیت افراد در معرض نابودی قرار می‌گیرد.

بنابراین، آنچه در مسائل اجتماعی و سیاسی از آزادی اراده می‌شود، آزادیِ محدود و قانونی است. در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که قانون و این محدودیت‌ها را چه کسی می‌تواند وضع یا اعمال کند. در نگاه غیردینی و غیرالهی، مردم هستند که این قوانین را می‌گذارند و اعمال می‌کنند و دیگران باید از آن تبعیت نمایند؛ اما در نگاه توحیدی، حق تعیین این حدود و وضع قوانین با خدای متعال است و تنها کسی حق قانون‌گذاری دارد که از جانب خداوند مأذون باشد.

زیرا خدای متعال آفریننده انسان، مالک او و آگاه به مصالح فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی بشر است و هیچ نقصی در علم، قدرت و خیرخواهی او وجود ندارد. ازاین‌رو، او مصالح انسان را بهتر از هر موجود دیگری می‌داند و می‌تواند آن‌ها را به بهترین وجه اعمال نماید. تفاوت اصلی میان دیدگاه الهی و دیدگاه سکولار نیز در همین‌جاست؛ در نگاه الهی، محدودیت‌های لازم برای آزادی انسان -که در زندگی اجتماعی اجتناب‌ناپذیرند- تنها باید به‌دست خداوند و در چارچوب قوانین او تعیین و اجرا شوند.

* آیات متعددی، از جمله «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى»، آزادی را مبتنی بر نفی طاغوت و اثبات ولایت الهی می‌دانند. از منظر فلسفه اجتماعیِ قرآن، «آزادی از طاغوت» به چه معناست؟
«طاغوت» آن مبدأ امر و نهی و حاکمیتی است که حق تصرف و قانون‌گذاری خود را از خدای متعال، که منشأ همه حقوق است، دریافت نکرده باشد. خدای متعال انسان‌ها را از قید و بند یکدیگر آزاد قرار داده است و هیچ انسانی ابتدائاً و به‌طور مستقل، حق ندارد برای دیگری امر و نهی کند، تکلیف معین سازد یا او را وادار به انجام یا ترک کاری نماید. تنها خدای متعال است که، به‌عنوان خالق و برتر از همه موجودات، چنین حقی دارد و کسانی که از سوی او مأذون‌اند، حق بیان و اجرای قوانین الهی را دارند.
 
* در هندسه «ولایت فقیه»، آزادی چه جایگاهی دارد؟ آیا ولایت، آزادی را مقید می‌سازد یا بستری برای تحقق آن فراهم می‌کند؟
بر اساس آنچه در پاسخ به پرسش‌های پیشین بیان شد، روشن می‌شود که ولایت فقیه ـ همان‌گونه که در جای خود به تفصیل تبیین گردیده ـ ادامه ولایت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم و ائمه اطهار علیهم‌السلام است. ولایت پیامبر و ائمه علیهم‌السلام ناشی از ولایت الهی است، چراکه خدای متعال بر انسان‌ها ولایت دارد، حق امر و نهی و حق تصرف در شئون آنان را داراست. هنگامی که خداوند پیامبر را تعیین می‌کند و به او ولایت می‌بخشد، می‌فرماید: «أطیعُوا الله و أطیعُوا الرّسول و أولی الأمر منکم». بدین‌سان، پیامبر و اولی‌الامر به اذن الهی دارای ولایت می‌شوند و مردم مأمور به اطاعت از آنان‌اند.
 
در زمان غیبت نیز، ائمه اطهار علیهم‌السلام با بیان ویژگی‌ها و شرایط، ولایت را برای فقیه جامع‌الشرایط اثبات کرده‌اند. از این‌رو، ولایت فقیه در امتداد ولایت الهی و معصومان علیهم‌السلام قرار دارد. ولیّ‌فقیه حق ندارد بر اساس تمایلات شخصی یا منافع فردی خود امر و نهی کند یا در امور اجتماعی مسلمانان تصرفی داشته باشد؛ محدوده ولایت او همان محدوده ولایت الهی است، یعنی اجرای احکام و تشریعات خداوند.
 
در نتیجه، همان نسبتی که میان ولایت الهی و آزادی انسان وجود دارد، در ولایت فقیه نیز برقرار است.

ولایت فقیه بستر تحقق آزادی‌های مشروع را فراهم می‌کند؛ آزادی‌هایی که در حدود قانون شرع از سوی خداوند به انسان عطا شده است تا او بتواند با بهره‌گیری از مواهب طبیعی و ظرفیت‌های اجتماعی، در چارچوب شریعت الهی، به بالاترین مرتبه کمال انسانی، یعنی قرب الهی و سعادت ابدی، دست یابد.