• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1404/08/13
تورق

روایتی از واکنش آیت‌الله میلانی به تبعید امام به ترکیه

 در روز ۱۳ آبان‌ماه سال ۱۳۴۳ امام‌ خمینی رحمه‌الله‌علیه توسط مأموران ساواک بازداشت و به ترکیه تبعید شد. این اتفاق در پی اعتراض امام به سیاست‌های حکومت پهلوی و از جمله تصویب لایحه‌ کاپیتولاسیون صورت گرفت. در این میان طلاب و عده‌ای از روحانیون از آیت‌الله میلانی خواستند که در اعتراض به تبعید امام اقدامی ‌انجام داده یا اطلاعیه‌ای بدهد که به تحرک مردم بینجامد.
«تورق» گزارش بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IR از روایت این موضوع است که در صفحات ۲۱۲ تا ۲۱۶ از کتاب «شرح اسم» به رشته تحریر درآمده؛ کتابی که در تابستان ۹۱ به قلم هدایت‌الله بهبودی منتشر شده است و خواندن آن خالی از لطف نیست.
 
* تبعید امام
در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ حاج‌آقا روح‌الله خمینی به ترکیه تبعید شد. خبر امکان تبعید امام به ترکیه، چند روز پیش از اجرای حکم به مشهد رسیده بود و در محافل علاقه‌مند به امور سیاسی، به‌ویژه در بین روحانیان گفته و شنیده می‌شد. همین موضوع موجب شد که عده‌ای از روحانیان از آیت‌الله میلانی بخواهند درباره لغو مصونیت سیاسی مستشاران نظامی ‌آمریکا [= کاپیتولاسیون] اعلامیه بدهد. (۱) [...]

قرار بود چهاردهم آبان، فردای تبعید امام، جلسه‌ای بسیار مهم در خانه آیت‌الله سیدحسن قمی‌ برپا شود. مأموران امنیتی از تشکیل این نشست‌ سیاسی بی‌خبر نبودند. [...] یکی از دعوت‌شدگان به این جلسه آقای خامنه‌ای بودند. آن روز خطاب به همسرش گفت که «باید بروم... و ممکن است... دیگر برنگردم؛ یا زندانی شوم، یا ما را بکشند. از آنجا او را وارد جریانات کردم. دیدم آدم قرصی است و آماده است که این حوادث را پذیرا باشد.»(۲) [...]

پسر آقای قمی‌ خبر این نشست را به آقای خامنه‌ای رسانده بود و خواسته بود خودش را برساند. در خانه آقای ‌قمی ‌بود که خبر دستگیری و تبعید امام را شنید... «برای ما مثل عزایی بود که آقای خمینی را مجدداً گرفته‌اند.»(۳)

غیر از آیت‌الله میلانی، تقریباً همه معاریف مشهد چون شیخ‌ مجتبی قزوینی، شیخ‌ کاظم دامغانی و شیخ ‌غلامحسین تبریزی شرکت کرده بودند. آقای ‌قمی ‌خبر را داد و گفت که باید اقدامی ‌بکنیم. اظهارنظرها شروع شد و شیخ ‌غلامحسین تبریزی جمله‌ای گفت که در آن رنگی از عذر دیده می‌شد. شیخ‌ مجتبی قزوینی تاب نیاورد و چنان با قاطعیت و استحکام از اقدام و حرکت گفت که از حاضران جرئت توصیه به سکون و سکوت را گرفت. [...]
 
* قرار تحصن در مسجد گوهرشاد
آقایان خامنه‌ای و واعظ ‌طبسی و برخی دیگر هم در طول بیانات شیخ‌ مجتبی قزوینی حرف زدند. قرار گذاشتند فردا بروند مسجد گوهرشاد، سخنرانی کنند، مردم را دعوت به تحرک نمایند. آقای خامنه‌ای پذیرفتند که سخنران آن مراسم باشد و گفت در پایان سخنان اعلام خواهد کرد که متحصن می‌شوند.

فضلای جوان حاضر در خانه آقای ‌قمی ‌این پیشنهاد را دادند و شیخ ‌مجتبی قزوینی و سید حسن قمی ‌پذیرفتند. شهربانی مشهد به دستور کمیسیون امنیت استان پیش از اذان صبح، مسجد گوهرشاد را قرق کرد. نه اجازه رفتی بود و نه شدی. حتماً منبع ساواک در منزل آقای ‌قمی ‌شرکت کرده بود؛ یا پس از نشست خبر تصمیم جلسه را به دستگاه امنیتی داده بودند.
 
* واکنش آیت‌الله میلانی
فردای آن، بیشتر شرکت‌کنندگان در خانه آقای ‌قمی ‌برای پیداکردن راهی که نشان از اعتراض به تبعید آقای خمینی باشد، به خانه آقای میلانی رفتند. آقای خامنه‌ای و همفکران ایشان با حاج شیخ‌ مجتبی قزوینی هماهنگ شده بودند که اگر آقای ‌میلانی خواست بدون اصطکاک از کنار موضوع بگذرد، واکنش نشان دهند. «برخلاف انتظار، آقای‌ میلانی... اولاً خیلی خوب صحبت کرد. از جمله جلساتی که آقای‌ میلانی بسیار فصیح و متین و شمرده و خوب صحبت کرد آن جلسه بود... مرد خوش تقریری بود. آن جایی که مطلب برطبق میل و ذوقش بود، خیلی شمرده و زیبا و با صدای بمی‌ که داشت حرف می‌زد.» آیت‌الله میلانی سپس نامه‌ای را که به امام خمینی نوشته بود برای حاضران خواند. نامه‌ای بود خوش لحن، محکم و خوش معنا.
 
* دعوت برای هجرت به قم
مدت کوتاهی از تبعید امام‌ خمینی به ترکیه نمی‌گذشت که گروهی از روحانیان باانگیزه قم به این تصمیم رسیدند که برای پر کردن جای خالی امام در حوزه علمیه این شهر، مقامی ‌بهتر از آیت‌الله میلانی نیست. آقای عبدالرحیم ربانی شیرازی به‌عنوان نماینده این گروه از روحانیان، راهی مشهد شد تا موضوع را با آقای ‌میلانی در میان بگذارد.

«آمد سراغ ما و گفت که من از قم آمده‌ام و می‌خواهم با آقای ‌میلانی یک دیدار محرمانه و خصوصی بکنم و شما هم بیا با هم برویم.»

آقای خامنه‌ای متوجه شدند که قصد ربانی ‌شیرازی دعوت از آقای ‌میلانی برای رفتن به قم و استقرار در آنجا است. و دوم این که اعلامیه‌ای بنویسد که در قم منتشر کنند و روح مبارزه را زنده نگه دارند. با هم راه خانه آقای ‌میلانی را در پیش گرفتند. [...] آقای ‌میلانی استقبال گرمی‌ از آقای ‌ربانی ‌شیرازی کرد. این جلسه، جلسه دومی‌ هم داشت. آیت‌الله میلانی در هر دو نشست، رفتن به قم را نپذیرفت و پاسخ منفی داد، اما اعلامیه‌ای که از او خواسته بودند، نوشت و آقای ‌ربانی ‌شیرازی با خود به قم برد.
 
* دیدارِ تلخ
آقای ‌خامنه‌ای و معدود همفکران ایشان در این اوان، دور هم می‌نشستند و برای چگونگی ادامه راهی که انتخاب کرده بودند، مشورت می‌نمودند. اینان طلبه‌هایی بودند که در قم درس می‌خواندند و اینک به مشهد بازگشته بودند، [...] در یکی از این جلسه‌ها به این نتیجه می‌رسند که به دیدار آیت‌الله میلانی رفته، از وی بخواهند اقدامی ‌انجام دهد، اطلاعیه‌ای بدهد و یا هر کاری که به تحرک مردم بینجامد. زمان موعود، در کتابخانه آقای ‌میلانی گرد آمدند و طبق قرار، آقای‌ خامنه‌ای رشته سخن را به دست گرفتند. [...] در این بین خبر ورود آقای سید محمدرضا سعیدی را دادند. آمد. همچنان عمامه بزرگی به سر داشت. گرمش بود. چهارزانو دم در پهلوی آقای ‌خامنه‌ای نشست و عمامه‌اش را به زمین گذاشت. آقای‌ خامنه‌ای سخنان خود را ادامه دادند. «من و همه کسانی که با من ربط دارند، ما در اختیار شما هستیم. هر کاری که شما می‌خواهید بکنید به ما بگویید تا ما انجام بدهیم برای شما. آقای‌ میلانی... رو کرد به من و گفت من هیچ احتیاجی به شما ندارم.»

آقای سعیدی در این جا سرش را پیش آورد و گفت که خداوند می‌فرماید هوالذی ایدک بنصره و بالمؤمنین؛ پیغمبر به مؤمنان نیازمند است؛ آیا شما نیازی به ایشان ندارید؟ آقای ‌میلانی سکوت کرد و ادامه نداد. «این دیدار... از دیدارهای سخت و تلخ ما با آقای ‌میلانی بود.»
 
۱) آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج ۲، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، ۱۳۸۰ش، ص ۱۷۸.
۲) مرکز اسناد انقلاب اسلامی خاطرات سید علی خامنه ای، شم‌ بازیابی ۱۲۲۷.
۳) مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات سید علی خامنه ای، شم بازیابی ۱۲۳۵