• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1404/07/30
روایتی از قطع روابط سیاسی ایران و انگلستان در سال ۱۳۳۱

پنجۀ روباه مکار استعمار

 «ما در طول دو سه قرن اخیر، ضربه‌های سختی خوردیم؛ هم از ناحیه استبداد داخلی و دیکتاتوری‌های داخل کشور، هم از ناحیه تهاجم‌های بیرونی. این یک واقعیت است که ما ضربه خوردیم. تاریخ ورود و نفوذ دولت‌های بیگانه در کشور ما از سال ۱۸۰۰ میلادی آغاز شد؛ یعنی دویست و دوازده سال است که اولین نفوذ خارجی از طریق حکومت انگلیسیِ هند اتفاق افتاد. جان ملکمِ انگلیسی به ایران آمد ـ که حالا تاریخش برای اهل مطالعه روشن است ـ و تبعاتی در پی داشت. ضعف دولت‌های وقت در مواجهه با نفوذ و تهاجم فرهنگی، سیاسی و حکومتی غرب، موجب انفعال کشور شد و به‌تدریج ایران را دچار ضعف ساخت.»(۱)
به مناسبت ۳۰ مهرماه و سالروز صدور فرمان قطع رابطه ایران و انگلستان در سال ۱۳۳۱ بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانهKHAMENEI.IR ،در گزارشی اجمالی مهم‌ترین رخدادها و زمینه‌های منتهی به این تصمیم را مورد بررسی قرار می‌دهد.
 
* از قرارداد دارسی تا ملّی‌شدن صنعت نفت
ویلیام ناکس دارسی در سال ۱۲۸۰ با مظفرالدین‌شاه قاجار قراردادی امضا کرد تا به اکتشاف و استخراج نفت در ایران بپردازد. از همین رو، این قرارداد به «قرارداد دارسی» معروف شد و به مدت نیم قرن، اسباب تسلط انگلیس بر امور سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی ایران را مهیا کرد. قرارداد دارسی در سال ۱۳۱۲ و دوران سلطنت رضا پهلوی، با شکلی دیگر تمدید شد. روند تصاعدی حضور انگلستان در ایران و منافع نامشروعی که از قبل ایران به دست می‌آورد باعث شد تا طی روندی تدریجی، مورد انتقاد و اعتراض شدید مردم ایران قرار بگیرد.(۲)

در تیر ۱۳۲۵ کارگران نفت جنوب در خوزستان دست به اعتصاب عمومی زدند. به تحریک شرکت نفت انگلیس و ایران که در ید و سلطه انگلیسی‌ها بود، پلیس و فرمانداری نظامی حکومت پهلوی دوم، ۸۳ نفر از کارگران را در ۲۳ تیر ۱۳۲۵ کشتند.

موج مخالفت با سلطه انگلیس بر نفت ایران از سوی علما و ملّیون گسترش یافت و منجر به ملّی‌شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ شد.(۳)

* بن‌بست در روابط
پس از آن‌ که دولت ایران پالایشگاه آبادان را توقیف کرد، انگلستان که به هیچ قیمتی حاضر نبود درآمد سرشار نفت ایران را از دست بدهد، دست به اقداماتی گسترده علیه ایران زد؛ تهدید نظامی، هوایی و دریایی، شکایت به دیوان دادگستری بین‌المللی، جلب حمایت و همکاری ایالات متحده آمریکا، تحریم نفتی، محاصره اقتصادی، مسدودکردن اعتبارات، تهدید خریداران نفت ایران، فعالیت‌های شدید دیپلماتیک و شکایت به شورای امنیت سازمان ملل از جمله این اقدامات بود.(۴)

طولانی‌شدن اختلاف‌ها میان ایران و انگلستان، بن‌بست در حل‌وفصل مسالمت‌آمیز مناقشه، مداخله مأموران انگلیسی در امور داخلی ایران و تحریکاتی که به‌قصد اخلال در نظم و امنیت کشور انجام می‌دادند، شرایطی را پدید آورد که مصدق تنها راه رهایی از دام مشکلات و تهدیدهای احتمالی انگلستان را در قطع روابط سیاسی میان دو کشور جست‌وجو کرد.

چندی پیش از آن ‌که روابط سیاسی ایران و انگلستان قطع شود، رابرت هنکی (Robert Hankey) از سوی دولت بریتانیا به‌عنوان سفیر کبیر آن کشور در تهران معرفی شد؛ اما وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد که بر اساس تصمیم دولت مبنی بر عدم پذیرش دیپلمات‌هایی که سابقه خدمت در مستعمرات را دارند، با انتصاب هنکی موافقت نخواهد کرد.(۵)

* تصمیم نهایی: قطع رابطه با انگلستان
نهایتاً هم دامنه این اختلافات باعث شد تا ایران نسبت به قطع رابطه سیاسی با انگلستان اقدام کند؛ اتفاقی که بیانگر اوج‌گیری تخاصمات دو کشور بود. لایحه مفصل محمد مصدق درباره دلایل اتخاذ این تصمیم در روز ۲۴ مهر ۱۳۳۱ از رادیو ایران پخش شد.

مصدق در این بیانیه گفت:
»دولت انگلستان هیچ‌گاه به فکر حل اختلاف به طریق عادلانه نبوده، بلکه تمام همّ خود را صرف طفره و تعلل کرده است تا با گذر زمان، ملّت ما به وضعی دچار شود که آخرین رمق اقتصادی خود را از دست داده و ناچار تسلیم مطامع آن دولت گردد.»(۶)

آیت‌الله کاشانی نیز در مصاحبه‌ای با «پیر لوئیچی»، خبرنگار معروف ایتالیایی، اظهار داشت:
»ملّت ایران صنایع نفت خود را ملّی کرد تا به وضع پریشان خویش ـ که در نتیجه استعمار انگلستان و عمال شرکت سابق نفت ایجاد شده بود ـ سامان دهد و از حق مشروع خود استفاده کند. اما انگلیسی‌ها با پیشرفت خواسته‌های ملّت مخالفت کردند. با آنکه ما همواره خواهان ایجاد روابط دوستانه با ملّت انگلیس و حل مسئله نفت بوده‌ایم و اعلام کرده‌ایم که در فروش نفت، خریداران سابق نیز در اولویت خواهند بود، آنان به طفره‌رفتن ادامه داده و حتی در امور داخلی کشور نیز مداخله و کارشکنی کرده‌اند. اگر این وضع ادامه یابد، ما ناگزیر به قطع رابطه خواهیم بود.»(۷)

در جلسه فوق‌العاده مورخ ۳۰ مهرماه ۱۳۳۱، هیئت وزیران قطع روابط سیاسی با انگلستان را تصویب کرد.

در پی آن، دکتر محمد مصدق نیز پیامی خطاب به مردم انگلستان تهیه و آن را به سفارت انگلیس فرستاد. اما جرج میدلتون، کاردار سفارت انگلیس که در حال ترک ایران بود، از قبول آن خودداری کرد. به دنبال این اقدامِ کاردار سفارت انگلیس، دکتر فاطمی، وزیر امورخارجه و سخنگوی دولت، در بخشی از مصاحبه مطبوعاتی خود به تاریخ ۱۰ آبان‌ماه ۱۳۳۳، پیام دکتر مصدق را برای مردم و خبرنگاران قرائت کرد:
«اکنون که آخرین لحظات اقامت شما و همکارانتان در ایران به پایان می‌رسد و به جانب وطن خود رهسپار هستید، لازم می‌دانم مختصری از حقایق نوزده ماه اخیر تحولات ایران را که قطعاً بر اثر اقدامات شرکت سابق [نفت] از نظر ملّت انگلستان پنهان مانده است، به صورت پیام به‌ وسیله شما به هم‌وطنانتان بفرستم. [...] ادامه مذاکراتی که نوزده ماه به طول انجامید این نتیجه را داد که [...] دولت و ملّت ایران بتواند ثابت و مدلل کند که از روز نخست با کمال حسن‌نیت، خواهان حل مشکل نفت بوده. [...] شرکت سابق نفت در طول پنجاه سال بهره‌برداری از ذخایر ایران که صدها میلیون لیره استفاده برده است، حتی یک روز وظیفه یک شرکت تجارتی دور از سیاست را انجام نداده و به عکس، در هر فساد و خرابی که طی نیم قرن اخیر برای وطن ما پیش آمده، انگشت او دیده شده است. چون رفتار شرکت سابق نفت با تحولاتی که در اوضاع جهان و آزادی ملل پدید آمده، دیگر برای ملّت ایران قابل تحمل نبود و مصلحت ملّت ایران تغییر این وضع را ایجاب می‌کرد، ناگزیر صنعت نفت را در سراسر کشور ملّی نمود. [...] دولت ایران برای رفع اختلاف حاضر شد که پرداخت غرامات را بر طبق قانون ملّی‌شدن صنایع در خود انگلستان یا هر کشور دیگر قبول کند [...] که این پیشنهاد قبول نشد. [...] این مقدمات سبب شد که دولت ایران به ناچار روابط سیاسی خود را با دولت انگلیس منقطع ساخته و برقراری مجدد روابط خود را با آن دولت موکول به وقتی کند که دولت انگلیس در رفتار خود تجدیدنظر نماید. [...]»(۸)

در این نامه، با اشاره به اختلاف‌های دولت ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس، دولت بریتانیا به حمایت غیرقانونی از شرکت نفت و تحریکات و مداخلات ناروای مأموران رسمی خود متهم شده بود؛ اقداماتی که موجب اخلال در نظم و امنیت داخلی کشور می‌شد. در پایان نامه نیز، دولت ایران اظهار امیدواری کرد که دولت انگلستان در روش خود تجدیدنظر کند و در جهت ایجاد حسن تفاهم میان دو کشور گام بردارد.(۹)

پیش از صدور دستور اخراج کارکنان انگلیسی از ایران، دولت بریتانیا در پیامی به «ترومن» رئیس‌جمهور وقت آمریکا در ۲۵ سپتامبر یادآور شده بود که اقدامات دولت ایران، لندن را تنها میان دو گزینه قرار داده است: یا خروج همه اتباع انگلیسی از ایران، یا مداخله نظامی برای حفظ امنیت آنان.(۱۰)

مقامات آمریکایی ضمن تأکید بر لزوم خودداری از اقدام نظامی در ایران، با محمدرضا شاه تماس گرفتند و نگرانی عمیق خود را نسبت به تصمیم دولت ایران برای اخراج اتباع انگلیسی ابراز کردند.(۱۱)

پس از اعلام رسمی قطع روابط بین دو کشور، اعضای سفارت و مأموران رسمی دولت انگلستان ناچار به ترک خاک ایران شدند. در دهم آبان ماه، ۴۳ نفر از کارمندان سیاسی و اداری سفارت کبری سابق انگلستان به همراه ۲۷ دستگاه خودروی سواری و کامیون‌های کوچک حامل وسایل ضروری، و نیز هفت کامیون بزرگ حامل اثاثیه، مستقیماً از تهران به‌سوی مرز خسروی در غرب کشور حرکت کرده و از آنجا وارد بغداد شدند.(۱۲)

با انتشار این خبر در مطبوعات، مردم دست به تظاهرات زدند و نشان امپراتوری بریتانیا را از سردر سفارت این کشور پایین کشیدند. پس از قطع روابط، دولت سوئد به‌عنوان حافظ منافع اتباع ایران در انگلستان و دولت سوئیس حافظ منافع انگلستان در ایران معرفی شدند.(۱۳)

* سیر گسترش نفوذ بریتانیا در ایران
ارتباط تاریخی ایران و انگلستان به دوران ایلخانان مغول بازمی‌گردد؛ اما برقراری روابط جدی و مؤثر میان دو کشور در زمان شاه عباس اول صفوی آغاز شد، زمانی که گروهی از انگلیسی‌ها برای مساعدت در امر تجدید سازمان ارتش به ایران آمدند.(۱۴)

در این دوره، حضور انگلیسی‌ها در ایران تنها جنبه تجاری داشت؛ زیرا اقتدار دولت مرکزی صفوی مانع از هرگونه نفوذ سیاسی بیگانه می‌شد. اما در دوران قاجار به دلیل جنگ‌های ایران و روسیه دولت مرکزی دچار ضعف شد و این موضوع راه را برای نفوذ انگلیس به ایران باز کرد.

دو عهدنامه ننگین تاریخ معاصر ایران، یعنی قراردادهای گلستان و ترکمانچای که به جدایی بخش‌های زرخیز کشور انجامید، به‌واسطه‌ی تحرکات و نفوذ دیپلماتیک بریتانیا منعقد شدند. مأموران انگلیسی نه‌تنها در آتش جنگ‌های ایران و روس دمیدند، بلکه در پایان هر دو دوره از این جنگ‌ها نیز نقش مؤثری در واردکردن ضربه‌ای سنگین به منافع ملّی ایران ایفا کردند.

قرارداد گلستان در حضور نمایندگان ایران و روسیه و نیز با حضور «سر گور اوزلی»، سفیر وقت بریتانیا در ایران، به امضا رسید. به روایت رابرت گرنت واتسن، در نخستین دوره جنگ‌های ایران و روس، ایرانیان غالباً تا سال‌های پایانی جنگ -یعنی زمانی که انگلیسی‌ها به ایران خیانت کردند- پیروز میدان بودند یا دست‌کم نبردی برابر داشتند. در این سال‌ها، هدف اصلی انگلستان حفاظت از مستعمره مهم خود در هند بود؛ ازاین‌رو، ایران را قربانی منافع خویش در هندوستان می‌کرد.(۱۵)

در آغاز دومین دوره جنگ‌های ایران و روس نیز بریتانیا نقش تعیین‌کننده‌ای داشت. جان ویلیام کی در آثار خود می‌نویسد:
»ایران را دولت انگلیس دست‌وپابسته تسلیم روس نمود.»(۱۶)

در زمان انعقاد قرارداد ترکمانچای نیز مأموران عالی‌رتبه بریتانیا در روند مذاکرات نقشی فعال و مؤثر داشتند.(۱۷)

انگلستان برای سلطه کامل خود بر منطقه از سیاست معروف «تفرقه بینداز و حکومت کن» بهره می‌برد. با تشدید اختلافات مرزی میان شیخ‌نشین‌های عربی خلیج‌فارس، زمینه تضعیف آنها را فراهم کرد و از این طریق توانست کنترل بخش وسیعی از سواحل جنوبی خلیج‌فارس را به دست گیرد. در نتیجه، شیخ‌نشین‌های بحرین، قطر، دبی، شارجه، ابوظبی، مسقط و عمان یکی‌یکی زیر سلطه مستقیم یا غیرمستقیم انگلستان درآمدند.

پس از تثبیت موقعیت خود در منطقه، دولت بریتانیا برای تضعیف دولت‌های ایران و عثمانی تلاش بیشتری به خرج داد و با تحمیل جنگ‌های متعدد و جداسازی سرزمین‌های مختلف از این دو کشور، دامنه نفوذ سیاسی و نظامی خود را گسترش داد.

طبق توافق دو کشور روسیه و انگلیس در سال ۱۹۰۷ میلادی، ایران به سه منطقه تقسیم شد و شمال کشور تحت نفوذ روسیه و جنوب ایران رسماً به حوزه نفوذ و سلطه دولت بریتانیا تبدیل شد. با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، نیروهای انگلیسی از بندر بوشهر وارد خاک ایران شدند. در واکنش، دلیران تنگستان به رهبری رئیس‌علی دلواری، پس از دریافت حکم جهاد از علمای نجف، به دفاع از بوشهر پرداختند.

انگلیسی‌ها که در این نبرد تلفات سنگینی متحمل شدند، از عراق و هند نیروی کمکی به بوشهر اعزام کرده و شهر دلوار را به‌شدت بمباران کردند. دلیران تنگستان مقاومتی جانانه در برابر پیشروی نیروهای متجاوز نشان دادند و در نهایت، رئیس‌علی دلواری در ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ (۳ سپتامبر ۱۹۱۵) به شهادت رسید.

در پی وقوع جنگ جهانی دوم، ایران نیز صحنه قدرت‌نمایی قوای بیگانه شد و در این میان، سلطنت رضاشاه که توانایی حراست از استقلال کشور را نداشت، از هم پاشید. حضور قوای بیگانه در خاک ایران، علاوه بر از بین رفتن استقلال کشور، امنیت عمومی را نیز به خطر انداخت؛ اما رویداد اصلی که به طور مستقیم با معیشت مردم ارتباط داشت، موج قحطی‌ای بود که گریبان‌گیر مردم ایران شد. بر اساس روایت‌های تاریخی، در تشدید این قحطی، انگلیسی‌ها نقش عمده‌ای داشتند.(۱۸)
 
* کودتای ۲۸ مرداد
پس از جنگ جهانی دوم، امپراتوری بریتانیا وارد مرحله فروپاشی شد. مخارج سنگین جنگ، هزینه‌های بازسازی و جنبش‌های استقلال‌طلبانه در آفریقا و آسیا، بریتانیا را از تمرکز بر مستعمراتش بازداشت. در ایران هم بریتانیا دیگر توان حفظ منافع نفتی و سیاسی‌اش را نداشت. پس از ملّی شدن صنعت نفت و چالش‌هایی که در امتداد قطع رابطه سیاسی ایران با انگلستان رخ داد، نفوذ بریتانیا در ایران به چالش کشیده شد و گمان آن می‌رفت که دیگر خبری از یک قدرت استعماری نیست و ایران با استقلال کامل اداره خواهد شد.

اما خیلی زود آمریکا جای بریتانیا را پر کرد. اسناد منتشرشده نشان می‌دهند که آمریکا با همکاری بریتانیا در سال ۱۹۵۳ طرح کودتا (به‌نام «عملّیات آژاکس») را به راه انداخت. انگلیسی‌ها که به دلیل به‌هم‌خوردن روابط دیپلماتیک با ایران بر سر نفت، سفارتخانه‌شان بسته شده بود، در پاییز ۱۳۳۱ از آمریکایی‌ها برای همراهی در کودتا کمک خواستند. دولت آمریکا در اسفند ۱۳۳۱ مجوز انجام کودتا در ایران را صادر کرد و در ۱۵ فروردین ۱۳۳۲، یک میلیون دلار به پایگاه سیا در تهران اختصاص داد تا به هر طریقی که باعث سقوط مصدق شود، هزینه گردد. این اقدام مشترک انگلیس و آمریکا، موجب ناکامی نهضت ملّی نفت شد.(۱۹)

فشار اقتصادی، فعالیت‌های تبلیغاتی، و ایجاد بحران سیاسی-امنیتی، از ابزارهای این عملّیات بودند. در نهایت، دولت مصدق ساقط شد و بدین‌ صورت حرکت ایران از زیر سلطه بریتانیا به عرصه سلطه جدیدِ آمریکا منتقل گردید.
 
* استمرار استعمار
»در کشور خود ما، برخورد غربی‌ها و دست‌اندرکاران تمدن کنونی غرب در طول این صدسال اخیر، هشتاد نود سال اخیر، با کشور ما چگونه بوده است؟ ما این‌همه تجربه ضربه‌زدن از سوی غرب داریم. [...] غربی‌ها رضاخان را آوردند و بر این کشور مسلط کردند؛ دیکتاتوری عجیب‌وغریب رضاخانی به‌وسیله انگلیسی‌ها در این کشور برپا شد. [...] بعد هم در دهه ۲۰، همان قدرت‌ها آمدند و ایران را اشغال کردند و در واقع به یک معنا بین خودشان تقسیم کردند؛ همان‌ها آمدند نفت را بردند و قراردادهای ظالمانه را بر این کشور تحمیل کردند؛ همان‌ها کودتای بیست و هشتم مرداد را راه انداختند و یک دولت ملّی را ـ که با همه عیوبش، برخاسته از آراء مردم بود ـ ساقط کردند و از میان بردند؛ همان‌ها نهضت ملّی نفت را به انحراف کشاندند و مجدداً سلطه بر منابع طبیعی و مادی ما را به‌ دست گرفتند؛ همان‌ها در یک مدت طولانی، دیکتاتوری محمدرضا را بر کشور تثبیت کردند و از او با همه وجود حمایت نمودند. در دوران حکومت سی‌وچند ساله محمدرضا، چوب حراج به ثروت مادی و معنوی ملّت زده شد، مردم در فقر و جهل نگه داشته شدند، فساد عمومی در تمام ارکان کشور گسترش یافت، فرهنگ و دین مردم تضعیف شد؛ و همه این‌ها با پشتیبانی همان دولت‌های غربی انجام گرفت.»(۲۰)

پس از کودتای ۲۸ مرداد، الگوی سلطه خارجی بر ایران به انتها نرسید و فقط دچار جابه‌جایی و دگرگونی در شکل و ابزار شد. با افول امپراتوری بریتانیا و تغییر موازنه قدرت جهانی پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا جایگزین طبیعی انگلستان در نظام جدید سلطه بر ایران شد.

تفاوت دو قدرت نه در هدف، که در شیوه کاری بود؛ استعمار کلاسیک انگلیسی با حضور مستقیم نظامی و قراردادهای استثماری، جای خود را به نفوذ سازمان‌یافته و پیچیده آمریکایی داد که با پوشش اصلاحات، توسعه و مدرنیزاسیون عمل می‌کرد.

بااین‌حال در هر دو دوره، نتیجه نهایی مشابه بود: تداوم وابستگی اقتصادی و سیاسی. بااین‌همه، تجربه مکرر این اَشکال سلطه، آگاهی تاریخی تازه‌ای در جامعه ایرانی پدید آورد؛ آگاهی‌ای که در نهایت زمینه گسست از منطق سلطه بیرونی و آغاز دوره‌ای نو از استقلال و خوداتکایی سیاسی را فراهم ساخت.


۱) بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام،. ۱۳۹۲/۰۴/۳۰
۲) پایگاه موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، شناسه: ۵frs۱wmubw
۳) همان
۴) بختیاری، امیرهوشنگ (۱۳۸۳)، مصدق و اخراج انگلیسی ها از ایران، تهران: فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال ششم، شماره ۱۸
۵) روحانی، فواد (۱۳۵۲)، تاریخ ملّی شدن صنعت نفت در ایران، تهران: کتاب جیبی. ص ۳۲۶
۶) عبدالرضا، هوشنگ مهدوی (۱۳۶۸)، تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران: مؤلف، جلد ۲، ص ۷۹
۷) گل بیدی، حسین (۱۳۸۰). آیت‌الله کاشانی و نفت. تهران: اسلامی، ص ۳۳۴
۸) روزنامه اطلاعات، ۱۰ آبان ۱۳۳۱، شماره: ۷۹۴۰
۹) همان
۱۰) آقایی، سیدداود (۱۳۹۸)، سیاست و نقش انگلیس در ایران، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص ۴۴
۱۱) همان
۱۲) همان، ص ۴۵
۱۳) قلم و سیاست، ص ۶۷۳
۱۴) زرگر، علی اصغر (۱۳۷۲). تاریخ روابط ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران: معین، ص ۱۸-۱۷
۱۵) تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد مطلب: ۸۲۹۶
۱۶) همان
۱۷) همان
۱۸) تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد مطلب: ۸۲۴۷
۱۹) گازیوروسکی، مارک (۱۳۹۷)، کودتای ایرانی، ترجمه بهرنگ رجبی، تهران: نشر چشمه، ص ۳۹
۲۰) بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان ۱۳۹۳/۵/۱