• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1404/06/20
به مناسبت سالروز شهادت شهید محراب آیت‌الله سید اسدالله مدنی

السابقون مبارزه

 «ایشان حقیقتاً یک مصداق بارزی از روحانی کامل بودند. اوّلاً ایشان ملّا بود، عالم بود، فقیه بود. در قم و نجف تحصیلات عالیه‌ی فقه و اصول، همچنین معقول کرده بودند و مرد عالمی بود. آگاهانه و از روی معرفت عمل میکرد، کار میکرد، اقدام میکرد. خاصیّت علم در انسان همین است که حرکات او و سکنات او عالمانه است، منطقی است؛ این خصوصیّت در ایشان بود.» این‌ها بخشی از بیانات رهبر انقلاب در تاریخ ۱۲ شهریور سال ۱۳۸۰ در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهید آیت‌الله مدنی است.
بخش « درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرا رسیدن، ۲۰ شهریور، سالروز شهادت آیت‌الله سید اسدالله مدنی و براساس تأکید همیشگی رهبر انقلاب بر لزوم آگاهی نسل جوان از وقایع تاریخ معاصر کشور، در یادداشت زیر به بررسی ابعاد مختلف زندگی شهید آیت‌الله مدنی پرداخته است.
 

* باسابقه در نهضت
آیت‌الله مدنی آن سال‌ها که در نجف اشرف اقامت داشت، علاوه بر تحصیل و تدریس؛ فعالیتهای اجتماعی و سیاسی متنوعی داشت. از جمله مبارزات ایشان در آن ایام مبارزه با خطوط انحرافی کسروی و عواقب القائات سوء آن حرکت ناصواب بود. شهید مدنی بر حسب تکلیف اسباب حرکت مرحوم نواب صفوی را به ایران فراهم ساخت و به این جهت مقداری از کتاب‌هایش را فروخته و پولش را در اختیار نواب صفوی قرار داد.(۱)

شهید نواب صفوی پیوسته خود را از شاگردان و دست پروردگان آیت‌الله مدنی معرفی می‌کرد و تابع دیدگاههای اجتماعی و سیاسی ایشان بود.

آیت‌الله مدنی نخستین کسی بود که در جریان نهضت ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ در نجف از حضرت امام رحمه‌الله پیروی کرد و در انتشار تلگرام آیت‌الله العظمی حکیم به همین مناسبت نقش بسزایی داشت.(۲)
 
* مبارزه با راه‌های مختلف
او مبارزه سیاسی و اجتماعی خود را از دوران تحصیل در قم آغاز کرد و در اولین فعالیت‌های خود به مبارزه با بهائیت به عنوان ابزار تفرقه و انحراف در منطقه آذرشهر پرداخت. با شروع حکومت پهلوی زمینه فعالیت برای بهائیت فراهم شده بود. به طوری که در زمانی کوتاه، سرمایه‌داران بهایی در آذربایجان -به ویژه مناطق اطراف تبریز- بر بعضی نقاط از جمله کارخانه‌های برق مسلط شدند.(۳)

آیت‌الله مدنی بعد از اطلاع و آگاهی از این وضعیت به زادگاه خود برگشت و مبارزه‌اش را بر ضد فرقه بهائیت آغاز کرد. وی با سخنرانی‌های روشنگرانه، مردم را علیه طرفداران و تبلیغ‌کنندگان مرام بهائیت، بسیج کرد و با تحریم مصرف برق کارخانه‌های آنان و خرید و فروش با این فرقه گمراه، جوّ مبارزات ضد بهائیت را تشدید و سرانجام شهر مذهبی آذرشهر را از لوث این فرقه استعماری پاک کرد.

در این هنگام، حوادث پیش آمده از طرف شهربانی وقت پیگیری گردید و آن بزرگوار به عنوان تنها عامل تحریکات ضدّ بهایی شناخته شد و در نتیجه او را به همدان تبعید کردند.(۴)

وقتی در سال ۱۳۳۱ به آذرشهر برگشت، در اولین سخنرانی‌اش گفت: «ای مردم آذرشهر! در موقع آمدن من به ایران، در کرمانشاه، بعضی ها از من پرسیدند: اهل کجا هستی؟ گفتم: آذرشهر آنها گفتند: آذرشهر، شراب خوبی دارد که در تمام ایران مشهور است. وجود کارخانه مشروب سازی چه معنا دارد؟ اگر از اول برای آنها جنس نمی فروختید، آنها می رفتند. موضوع دیگری که برایش اولویت داشت، پوشش و کلاه پهلوی بود. او در بین مردم گفت: «سفارش کرده‌ام از تبریز، کلاه پوستی بیاورند. هرکس باز هم کلاه پهلوی بگذارد، دیگر برای نماز جماعت به مسجد نیاید.»

این حرکت‌ها همچنان ادامه داشت؛ بعد از مراسم عید فطر و در مسیر بازگشت، نمازگزاران راهپیمایی اعتراض‌آمیزی برگزار و به طرف کارخانه مشروب‌سازی حرکت کردند. مأموران دولتی به مقابله با مردم پرداختند. پس از این حادثه، دادستان تبریز در محل حاضر شد و ضمن مذاکره با آقای مدنی قول داد که ظرف ۱۵ روز، کارخانه تعطیل شود. اما بعد از این موضوع آیت‌الله مدنی احضار و از سوی استانداری حکم ترک آذرشهر به او ابلاغ شد. (۵)

مسجد مهدیه، یکی از مساجدی بود که در همدان توسط آیت‌الله مدنی در سال ۱۳۴۷ ساخته شد. این مسجد در خیابانی که تقریباً به باغ‌های همدان منتهی می‌شد قرار داشت. «بعضی از مشروب فروشی‌ها در این خیابان بودند. شهید مدنی تصمیم گرفتند با ساخت این مسجد از فعالیت آنها جلوگیری کنند، لذا برای این کار زمینی(۶) خریداری شد.(۷)
 
* هم‌صحبت با جوان‌ها
یکی دیگر از ویژگی‌های متفاوت و جذاب آیت‌الله مدنی هم‌صحبتی با گروه‌های مختلف به‌خصوص با جوانان بود: «ایشان در میان جوانها میتوانست کاملاً با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند. من در اوایل یا اواسط امامت جمعه‌ی ایشان به تبریز رفتم و دیدم ایشان آن‌چنان با جوانهای کم‌سال، بیست ساله، بیست‌ویک ساله گرم و صمیمی است که واقعاً مثل اینکه با پدرشان حرف میزنند، با برادر بزرگشان حرف میزنند!» ۱۳۸۰/۶/۱۲

این درحالی بود که مقام و جایگاه علمی‌اش در این ارتباط‌ها مانع برقراری و سدّ راه نبود: «آن هیمنه‌ی علمی در رابطه‌ی ایشان با جوانها اصلاً محسوس نبود، یعنی واقعاً رابطه برقرار میکرد؛ با جوانها این‌جوری بود. با عامّه‌ی مردم و قشرهای خیلی عمومی مردم هم باز همین‌جور بود.» ۱۳۸۰/۶/۱۲

شور و حرارتی که آیت‌الله مدنی در بین مخاطبانش هم ایحاد می‌کرد مثال زدنی بود: «من یک خاطره‌ای مکرّر نقل کرده‌ام: آن‌وقت آنجا در همان جماعتِ ایشان بود که مردم یک زنی را نشان دادند و گفتند او پنج یا هفت مهاجم عراقی را با چوب کشته! یعنی حرف آقای مدنی و آن شور و هیجانی که ایجاد کرده بود، همه را اصلاً به شور آورد، به هیجان آورد، میتوانست با قشر مردم ارتباط برقرار کند.» ۱۳۸۰/۶/۱۲
 
* مردمی و مردم دار
رهبر انقلاب با نقل خاطره‌ای به مردمی بودن آیت‌الله مدنی و قدرت جذب بالای ایشان اشاره می‌کند: «در ایامی که سوسنگرد آزاد شده بود - در یکی از دفعاتی که سوسنگرد آزاد شده بود، بعد البتّه مجدّداً اشغال شد - ما به سوسنگرد رفتیم. بنده اهواز بودم، میخواستم بروم سوسنگرد، لباس نظامی تنم بود. در این بین دیدیم آقای مدنی در اهواز پیدا شد؛ از تهران آمده بودند و [بعد] آمدند سراغ ما. گفتند: کجا میروید؟ گفتیم میرویم سوسنگرد. گفتند: من هم می‌آیم. ایشان را هم با خودمان برداشتیم و رفتیم سوسنگرد و در آنجا ظهر نماز را که خواندیم، من یک قدری با مردم صحبت کردم. خب، طبعاً من فارسی حرف میزدم و نمیتوانستم نطق عربیِ از بَر بکنم، آن هم بخصوص با لهجه‌ی عمومی و مردمی. ایشان گفت من با مردم حرف میزنم؛ و منتظر نشد، چون جمعیّت مسجد بعد از اینکه من صحبت کردم، تقریباً متفرّق شد؛ رفت بین مردم، یک وقت دیدیم یک جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودش جمع کرده و دارد با لهجه‌ی حسچه‌ی عربی با اینها حرف میزند! یک سخنرانی حسابیِ گرم آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد.» ۱۳۸۰/۶/۱۲

 
 عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم(۱۳۷۸)مفاخر آذربایجان - ج ۴. قم: نوید اسلام. ص ۲۱۲۵
 همان
 شاهد یاران شماره ۱۸۴-۱۸۵، خرداد و تیر ۱۴۰۰، ص ۵
 عباس‌زاده، سعید(۱۳۸۰) شهید مدنی، جلوه اخلاص. قم: نورالسجاد ص ۸ و ۶۳
 شاهد یاران شماره ۱۸۴-۱۸۵، خرداد و تیر ۱۴۰۰، ص 
 البته شخص خیری آمد و زمین بزرگتری در مقابل این مسجد خرید و مسجد در آن‌جا بنا شد. الان درمانگاه مهدیه در آن‌جا قرار دارد.
 شاهد یاران شماره ۵۷ مرداد ۱۳۸۹، ص ۸۹