1385/07/16
دیدار شاعران ۸۵ | شعرخوانی محمدسعید میرزایی

در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، جمعی از اهالی شعر و فرهنگ و اساتید ادبیات فارسی میهمان رهبر انقلاب بودند. محمدسعید میرزایی از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه خواند که رسانه KHAMENEI.IR متن آن را در ادامه منتشر میکند.
به هر وحشت که در این دشت میافتد به راه آهو
چه میگردد مگر وهم غباری از نگاه آهو
درختی میشود در تپۀ خاموش گمنامی
ندارد طاقت سیر بیایانِ گناه آهو
بیابانمرگ گرگان تحسر میشود آخر
مبادا از قضا گردد شبی مسحور ماه، آهو
چرا ترسان نباشد چون که از هر سوی این صحرا
شنیدن میتواند صد دهان آواز چاه، آهو
جهانی طعمۀ تمهید روباهان مکار است
مبادا یک قدم لغزد به دام اشتباه، آهو
به رفتاری که در این دشت گَرد آرزو دارد
عجب نبود گرت در دیده آید گاه گاه آهو
همه سرمایهاش داغ است و سودش اشکِ تنهایی
چو شمعش نیست استعداد کسب مال و جاه آهو
سبکبار است اما نسبتی با آسیا دارد
که در سرگشتگیها میشود عمرش تباه آهو
شهید غمزۀ جانانشدن تسلیم میخواهد
که گردن مینهد در مجلس تصویر شاه آهو
نگاهش محمل کیفیت شام غریبان است
چه غم دارد خدایا در شب چشم سیاه، آهو
به چشم حلقۀ دام اعتبار عذر غفلت را
ندارد جز نگاه بیگناه خود گواه، آهو
وگر عذر نگاه بیگناهش بیثمر افتد
ندارد غیر لطف ضامن آهو، پناه آهو
که آن آیینهحضرت چون که عرض جلوه میفرمود
هزار آهو میآمد از پیاش حسرت که: آه آه او
به کُهساری که مهتاب خرامش سایه اندازد
شراری میشود هر سنگ میافتد به راه آهو
تواند شب به شب از دور نور گنبدش بیند
نیابد گرچه روزی راه در آن بارگاه آهو
تواند شب به شب در دشت غربت صید عطرش را
به صد امّید بنشیند به راهش تا پگاه، آهو
بنازم فرّ آن سلطان که چون در صید دل تازد
برانگیزد هزاران دشت از گرد سپاه، آهو
نسیم نوبهار رحمت است و در قدمهایش
به زاری میگذارد سر به تقلید گیاه آهو
از آن ساعت که چشمانش تظلمخواه چشمش شد
هزاران رود خجلت برد و آمد عذرخواه، آهو
در آن کشور که منشور عدالتگستر آمد او
نگردد ناامید آدم، نماند بی پناه آهو
چه نیکو فال من آمد، کزین سرگشتگیها باز
به پابوس تو آمد شعرم، این گمکردهراه آهو
