1385/07/16
دیدار شاعران ۸۵ | شعرخوانی محمدحسین بهجتی اردکانی (شفق)

در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، جمعی از اهالی شعر و فرهنگ و اساتید ادبیات فارسی میهمان رهبر انقلاب بودند. محمدحسین بهجتی اردکانی از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه خواند که رسانه KHAMENEI.IR متن آن را در ادامه منتشر میکند.
صد شعله زدی به جان و دودم کردی
سرکوب به صخرهها چو رودم کردی
سوزاندی و عطرزا چو عودم کردی
اینها همه کردی و به سودم کردی

در رضای دوست گم کردم رضای خویش را
نم به یم پیوست و کرد افزون بهای خویش را
شستوشو دادم سحرها چهره را در موج اشک
یافت جان تیرهام از نو صفای خویش را
خسته شد جانم ز ظلمتها بتاب ای نور عشق
تا کنم روشن شبان دیرپای خویش را
لذتی از ناله بالاتر نباشد پیش من
گر توانم بر لب آوردن نوای خویش را
جان من میسوزد از داغی نهان، وز موج اشک
میدهم تخفیف داغ شعلهزای خویش را
نازم آن دریای رحمت را که ننماید دریغ
با همه گستاخی از عاصی عطای خویش را
بر درت یا رب تهیدست آمدم با صد امید
از کرم دور است راندن بینوای خویش را
ای پناه بیکسان تنها تویی دمساز من
با تو گویم دردهای جانگزای خویش را
چشم آن دارم که مهرت را کنی بر من تمام
گرچه در حقت ز حد بردم جفای خویش را
تیرهروزم پرتو بخشایشی سویم فرست
دردمندم، دار ارزانی شفای خویش را
در صف اهل نجاتم یا صف اهل عذاب؟
وای... حیرانم... ندانم ماجرای خویش را
جز کرم با من چه خواهی کرد ای دریای جود
از تو میزیبد پذیرفتن گدای خویش را
با امید رحمت بیانتهایت ای کریم
میدهم تسکین دل اندوهزای خویش را
خون دل ریزد «شفق» در حسرت دیدار تو
وای اگر داری دریغ از وی لقای خویش را
