1386/07/04
دیدار شاعران ۸۶ | شعرخوانی حمید سبزواری (حسین آقا ممتحنی)

در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، جمعی از اهالی شعر و فرهنگ و اساتید ادبیات فارسی میهمان رهبر انقلاب بودند. حمید سبزواری از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه خواند که رسانه KHAMENEI.IR متن آن را در ادامه منتشر میکند.
خزانبختم، چه پرسید از بهار اعتبار من
درخت ماتمم، خون میفشاند شاخسار من
عدمسرمایهام، برگ بقا از من چه میجویی؟
قفسفرسودهام با من چه گویی از دیار من؟
سر وارستگی گفتم برافرازم، ندانستم
به طوفان برنمیآید سر زانوسوار من
فضای همتی از آشیان تا آبدان دارم
چه جای پر گشودن تنگنایی چون حصار من
شکست زندگی تاوان تعمیر درستی بود
حسود چرخ اینسان خرده میگیرد ز کار من
بدین واخوردهبازاری که جنس راستی دارد
به دیناری نیرزد خرمن شعر و شعار من
سرم در خجلت پا از گریبان بر نمیآید
چه میگویی ز اوج افتخار و اشتهار من
هلال پیکرم تفسیرِ زحمت در بغل دارد
که قامت خم کند بر چرخ اگر بندند بار من
شرار خفته در خاکسترم، ترسم سیه گردد
رخ خورشید اگر بر چرخ افشانی غبار من
به زنگار تاثر میدهی آینۀ دل را
به غفلت گر نگاهی افکنی بر شام تار من
هوای سینه توفانیست، ابر دیده بارانی
حذر از سیلیِ سیلی که خیزد از کنار من
غمم را محترم دارید ای دردآشنایاران
که روز بیکسی تنها غم آمد غمگسار من
چه شد کز جمع الفتآشنایان کس نمیپرسد
که با دیرآشنایی، از چه عزلت گشت یار من
ز عمر بیفروغم جز سیهکاری نشد حاصل
مگر لطف سحررویی شود شمع مزار من
برا ای صبح امید از گریبان افق امشب
که دیر افتاد عهد هجر و دور انتظار من
به چشم خسته تا کی بر سر راه تو بنشینم
که بازآیی و باز آید امید دل، قرار من
گهی بیهق، گهی ری، گاه در سرخاب میگردم
اسیر صَرصَر جبر است برگ اختیار من
حمیدا بی حضور دوست لطفی نیست هستی را
هوای کوی او دارد دل امیدوار من
