• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1404/05/30
روایتی از تحمیل واقعیت میدان بر رژیم بعث پس از قطع‌نامه‌ی ۵۹۸

فراتر از قطعنامه

 «ما بعد از آن‌که قطعنامه‌ی ۵۹۸ را قبول کردیم، پایبندی‌مان نسبت به مواد این قطعنامه، تاکنون باقی است و باقی خواهد بود. دشمن و رژیم عراق، در اجرای قطعنامه تعلل می‌کنند و متأسفانه فشار لازم از سوی سازمان ملل و دیگر محافل بین‌المللی، بر عراق وارد نیامده است... رژیم عراق تعلل کرد و تاکنون اولین بند قطعنامه اجرا نشده است... باید مواد قطعنامه اجرا بشود و اولین قدم، عقب‌نشینی دشمن از مرزهایی است که اشغال کرده است. کم یا زیاد آن، مطرح نیست؛ مهم این است که همان مقداری که دشمن اشغال کرده، باید پس دهد. عدم عقب‌نشینی دشمن به مرزهای بین‌المللی، تهدید صلح در منطقه است. این، همان خوی تجاوزگری است که ما چند سال آن را به رژیم عراق نسبت دادیم؛ ولی عده‌ای باور نمی‌کردند؛ لیکن حالا ثابت می‌شود. وقتی که آتش‌بس انجام شد، باید نیروها به مرزهای بین‌المللی عقب‌نشینی کنند. آن‌که عقب‌نشینی نمی‌کند، او متجاوز است».(۱)
آنچه خواندید بخشی از بیانات رهبر انقلاب در سال ۱۳۶۸ در بین مردم بود، به مناسبت سالروز برقراری عملی آتش‌بس جنگ تحمیلی ایران و عراق، بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IR، در گزارشی اجمالی ضمانت اجرایی قطعنامه ۵۹۸، حمله عراق به کویت، حمایت دولت‌های عربی از صدام در طول جنگ تحمیلی و آنچه که باعث پایان جنگ تحمیلی و بازگشت اسرا شد را مورد بررسی قرار می‌دهد.

* پذیرش قطعنامه
در تابستان ۶۶ و پس از گذشت هفت سال از آغاز جنگ تحمیلی، شورای امنیت سازمان ملل متحد سرانجام قطعنامه ۵۹۸ را در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۶ تصویب کرد. این قطعنامه - که با اجماع اعضای شورای امنیت به تصویب رسید - به‌صراحت خواستار برقراری آتش‌بس فوری، عقب‌نشینی همه نیروها به مرزهای شناخته‌شده بین‌المللی، تبادل اسیران جنگی و آغاز مذاکرات مستقیم دو کشور می‌شد.

واکنش‌ها به تصویب قطعنامه، نشان‌دهنده شکاف عمیق میان برداشت‌های دو کشور بود. صدام حسین، در همان ساعات نخست، با قطعنامه سازمان ملل موافقت کرد و آن را پذیرفت. در مقابل؛ ایران که تجربه قراردادهای شکسته‌شده قبل - از جمله عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر - را داشت، به قطعنامه با دیده تردید نگریست.

مسئولان جمهوری اسلامی ایران بر این باور بودند که پذیرش فوری قطعنامه، بدون تضمین عملی برای اجرای بندهایش، چیزی جز عقب‌نشینی سیاسی و نظامی تلقی نخواهد شد. به همین دلیل، موضوع در شورای‌عالی دفاع و سپس نزد امام خمینی بااحتیاط بررسی شد و تصمیم‌گیری نهایی نزدیک به یک سال به تأخیر افتاد.

همچنین بسیاری از مسئولان معتقد بودند که موضع شورای امنیت در قطعنامه ۵۹۸ تفاوتی با مواضع گذشته ندارد و این قطعنامه به تنهایی نمی‌تواند صلح پایداری به همراه داشته باشد. حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در گفتگویی با روزنامه اطلاعات بر همین مورد اشاره کرد و صدور قطعنامه ۵۹۸ از سوی شورای امنیت سازمان ملل را بی‌تاثیر دانست: «مسائل شورای امنیت جزئی از مجموعه اقداماتی است که در حال انجام است. آن‌ها امیدوار نیستند که بتوانند از این قطعنامه نتیجه‌ای بگیرند و این قطعنامه تکرار کمی متفاوت حرف‌های گذشته است.»(۲)

بااین‌حال و پس از آغاز سال ۶۷، شرایط جنگ بدلیل شرایط مدیریت کشور دچار تغییراتی شده بود. در چنین فضایی، جمهوری اسلامی در ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ به‌طور رسمی پذیرش قطعنامه را اعلام کرد. «قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ رویِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی‌کِشد و نمی‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید آمریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که آمریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون آمریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت می‌کرد. وانگهی؛ اگر همه‌ی دنیا در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسی نبود که رو برگرداند.»(۳)

دو روز بعد، امام خمینی در پیامی تاریخی، این تصمیم را به «نوشیدن جام زهر» تشبیه کرد؛ تعبیری که عمق تلخی و سنگینی این انتخاب را در تاریخ ایران ماندگار ساخت.

در سطح جهانی، بسیاری این اقدام را نقطه پایان جنگ دانستند. خاویر پرز دکویار، دبیرکل سازمان ملل گفته بود که ممکن است «ظرف یک هفته یا ۱۰ روز» آتش‌بس برقرار شود و «باید انتظار تبادل زودهنگام زندانیان را داشته باشیم.»(۴)

همچنین «نوبورو تاکشیتا» - نخست‌وزیر ژاپن، «فریچهلم وست» - سخنگوی دولت آلمان غربی، «موگابه» – رئیس‌جمهور زیمبابوه و رئیس جنبش عدم تعهد، کلاویس مقصود - نماینده اتحادیه عرب در سازمان ملل – و بسیاری دیگر از مقامات دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی از این اتفاق ابراز خوشحالی کرده و آن را قدم بزرگی در جهت تثبیت صلح و سازش در منطقه خاورمیانه عنوان کردند. (۵) بااین‌حال، حوادث بعدی خلاف این تصور را نشان ‌داد.
 
* سازمان بی‌خاصیتِ ملل
قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل، گرچه به‌ظاهر نقطه پایانی رسمی بر جنگ ایران و عراق بود، اما در واقع نتوانست به تنهایی خصومت‌ها و تجاوزهای رژیم بعث را متوقف کند. ایران این قطعنامه را در تیرماه ۱۳۶۷ پذیرفت، اما روزهای پس از آن نشان دادند که صدام حتی حاضر به عقب‌نشینی کامل نبود. او از فرصت ایجادشده برای تقویت مواضع و انجام حملات محدود بهره برد.

رژیم صدام - که از پذیرش قطعنامه توسط ایران شگفت‌زده شده بود - چند روز بعد از پذیرش قطعنامه، دوباره به خطوط مرزی جنوب کشور حمله کرد. در غرب ایران، منافقین با چراغ سبز صدام و پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی رژیم بعث، عملیات «فروغ جاویدان» را آغاز کردند. این تحرکات نشان می‌داد صلح روی کاغذ برقرار شده، اما در میدان جنگ عملاً چیزی تغییر نکرده بود. این مساله را ۱۸ ماه بعد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه تهران گفت و تایید کرد که «باید همه‌ی دنیا بدانند که رژیم عراق برخلاف ادّعاهاى صلح‌طلبى، فقط به دنبال یک آتش‌بس بود براى اینکه بتواند خودش را نجات بدهد. این حرفى بود که در همین جایگاه مقدّس نمازجمعه، در طول چند سال گذشته بارها گفتیم؛ آن وقتی که او می‌گفت ما صلح می‌خواهیم، دنیا به ما می‌گفت شما چرا قبول نمی‌کنید، ما می‌گفتیم: اینها صلح نمی‌خواهند [بلکه] اینها دنبال آتش‌بس هستند براى اینکه بتوانند خودشان را نجات بدهند؛ حالا ثابت شد. طبیعى بود که آنها هم براى اینکه خودشان را مقبول و موجّه کنند، بگویند جمهورى اسلامى قبول نمی‌کند. لکن واقعیّات روشن است. افرادى که عاقل‌اند، بدون حتّى اندکى تأمّل می‌توانند بفهمند قضیّه چیست».(۶)

ارتش بعثی در جبهه‌های جنوبی و سازمان مجاهدین خلق به عنوان بخشی از ماشین جنگ صدام و با پشتیبانی ارتش بعث در غرب کشور عملیات‌های سنگینی را آغاز کردند؛ پیشروی در دشت‌های جنوب و غرب اهواز به‌منظور محاصره مجدد خرمشهر (توسط ارتش بعثی) و عملیات فروغ جاویدان (توسط منافقین) از جمله تلاش‌هایی بود که دولت عراق در روزهای پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، علیه مرزهای ایران به کار بست.

با وجود اینکه تلاش دولت عراقی‌ با مقاومت شدید نیروهای ایرانی ناکام ماند، این تحولات آشکار ساخت که بغداد به‌جای پایبندی به آتش‌بس، قصد داشت در واپسین لحظات جنگ امتیازهای نظامی و سیاسی تازه‌ای به دست آورد. اصلی‌ترین علت شکست صدام، حضور فراتر از انتظار مردم در صحنه دفاع بود. سرریز شدن سیلی از نیروهای بسیجی به سوی جبهه، غلط بودن تحلیل آنها درباره امکان تحمیل به ایران در شرایط قبول قطعنامه را به سران حزب بعث تفهیم کرد. «ابتدا با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهای خود در قبول قطعنامه، بی‌اعتباری سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کردند و البته وقتی با حضور بی‌نظیر رزمندگان در جبهه، مجبور به عقب‌نشینی در بخش عظیمی از مرزها شدند.»(۷) عراق به سرعت به عقب بازگشت و پشت سازمان منافقین را نیز خالی کرد. رجوی به امکان حمله به ایران در شرایط پس از ارتحال امام دل بسته بود و در نشست‌های پس از شکست در عملیات مرصاد، بشارت خیزش عمومی و تاخت و تاز و لشکرکشی به طرف مرز ایران را داده بود، اما یک هفته پس از مشاهده رستاخیز برپا شده در کشور و مراسم بی‌نظیر تشییع پیکر مطهر امام خمینی(ره)، ۲۱ خرداد ۱۳۶۸ در جمع اعضای سازمان اعلام کرد که صاحبخانه (صدام) رخصت انجام عملیات نمی‌دهد. (۸) این سخنرانی، نقطه پایانی بود بر فصلی سراسر خیانت از همکاری آن سازمان به عنوان بخشی از ماشین جنگ ارتش بعث.

آنچه صدام را به چنین تغییر تصمیمی رساند، دو حضور شگفتی‌ساز، نخست اعزام نیرویی بی‌نظیر پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران و دیگر انسجام ملی در روزهای داغ بزرگ درگذشت رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بیعت عمومی با رهبری جدید در مجلس خبرگان رهبری بود.

این در حالی بود که وحدت موضع‌گیری بین‌المللی در تأیید قطعنامه نتوانسته بود مانع ماشین جنگی صدام شود و همین فاصله میان متن قطعنامه و رفتار عملی عراق نشان داد که نمی‌توان برای پایان جنگ به اتاق‌های شورای امنیت اکتفا کرد، بلکه اعمال قدرت در میدان‌ است که موازنه واقعی را رقم می‌زند.
 
* ارتباطی که جنگ آورد
در ۱۱ مرداد ۱۳۶۹، با یورش برق‌آسای ارتش عراق به کویت، منطقه خاورمیانه درگیر بحرانی تازه شد. در آن روز، نیروهای صدام حسین ظرف چند ساعت کویت را اشغال کردند و حاکم این کشور راهی عربستان شد. اما ریشه‌های این تجاوز، فراتر از یک اقدام صرفاً نظامی بود. (۹)

چند روز پیش از حمله، در جده عربستان نشستی میان هیئت‌های عراق و کویت برگزار شده بود. موضوع اصلی گفت‌وگوها اتهام بغداد علیه کویت بود؛ اتهامی مبنی بر برداشت غیرقانونی نفت از میدان مشترک الرمیله. عراق مدعی بود کویت بیش از دو میلیارد و چهارصد میلیون دلار نفت از این حوزه استخراج کرده است. افزون بر آن، صدام مقامات کویتی را متهم می‌کرد که در خاک خود تأسیسات نظامی بنا کرده‌اند و همراه با امارات، در چارچوب طرحی آمریکایی، بازار جهانی نفت را با عرضه بیش از اندازه اشباع ساخته‌اند؛ اقدامی که به باور بغداد هدفی جز تضعیف اقتصاد و توان نظامی عراق نداشت. (۱۰)

کویت تمام این اتهامات را رد کرد. در کنار این موضوع، بغداد خواستار آن شده بود که کویت از مالکیت جزیره راهبردی بوبیان چشم‌پوشی کند و آن را در اختیار عراق بگذارد؛ درخواستی که پاسخی منفی گرفت و ناکامی مذاکرات را رقم زد. (۱۱) چند روز بعد، این بن‌بست دیپلماتیک به بهانه‌ای برای اشغال نظامی کویت بدل شد. اما واکنش آمریکا در این مرحله، بسیار متفاوت از حمله عراق به ایران بود: «وقتی‌که عراق به کویت حمله کرد، دیگر مسئله، مسأله‌ی یک ملت مظلوم نبود. مسئله، مسأله‌ی منافع آمریکا و ابرقدرت‌ها بود و همه دیدید که در ظرف چند ساعت، قطعنامه‌ی اوّل صادر شد که «عراق باید از کویت بیرون برود.» یعنی همان موردی که ما چند سال به شورای امنیت می‌گفتیم باید چنین قطعنامه‌ای را در جنگ تحمیلی که علیه ما آغاز کرده‌اند، صادر کند و نمی‌کرد.»(۱۲)

* چاقویی که به دسته‌اش رحم نکرد
پس از حمله عراق به کویت، تناقضی بزرگ برای جهان عرب نمایان شد. همان کشورهایی که در طول هشت سال جنگ ایران و عراق با پول، سلاح و حمایت سیاسی از بغداد پشتیبانی کردند، اکنون خود قربانی جاه‌طلبی‌های صدام شده بودند. این حمایت‌ها، همراه با کمک‌های غرب و شرق، به عراق امکان داد جنگ فرسایشی را ادامه دهد؛ کمک‌هایی که اگر نمی‌رسید، دولت صدام را خیلی زود از پا می‌انداخت. تحلیل نادرست، برخی از دولت‌های عربی را به دامن صدام کشاند و سرانجام به تهدید مستقیم خودشان انجامید.

در طول جنگ ایران و عراق، کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس نقش بسیار مهمی در تأمین مالی و پشتیبانی بغداد ایفا کردند. این حمایت‌ها از همان ماه‌های اولیه جنگ آغاز شد و شامل وام‌های مستقیم، نفت رایگان، تجهیزات نظامی و خدمات لجستیکی بود. عربستان سعودی، بزرگ‌ترین حامی عراق، بیش از ۳۰ میلیارد دلار کمک ارائه کرد. این مبلغ شامل ۵.۸۴ میلیارد دلار وام، ۹.۲۵ میلیارد دلار وام بدون بهره، ۶.۷۵ میلیارد دلار نفت رایگان و ۲.۷۴ میلیارد دلار تجهیزات نظامی و حمل‌ونقل بود. (۱۳)

کویت و امارات نیز سهم قابل‌توجهی داشتند. کویت نزدیک به ۸ میلیارد دلار و امارات هم عددی در همین حدود کمک مالی در اختیار دولت بعثی عراق قرار داد. (۱۴) در طول هفت ماه اول جنگ، مجموع وام‌های اعطایی کشورهای عربی به عراق حدود ۱۴ میلیارد دلار بود و تا پایان جنگ به ۱۶ تا ۲۰ میلیارد دلار رسید. این کمک‌ها شامل وام‌های بدون بهره و نفت برای فروش در بازارهای جهانی بود که درآمد آن به حساب‌های عراق واریز می‌شد. (۱۵)

کمک‌های مالی تنها بخشی از حمایت دولت‌های عربی بود. کشورهای حاشیه خلیج‌فارس همچنین در طول جنگ ایران و عراق، خدمات لجستیکی متعددی هم به دولت صدام ارائه کردند؛ تأمین پایگاه‌های هوایی و دریایی، حمل‌ونقل تسلیحات و کالا، و تضمین درآمد نفتی عراق در شرایطی که بنادر این کشور به دلیل جنگ بسته بودند، از جمله این کمک‌ها بود. (۱۶) این حمایت‌ها عراق را قادر ساخت تا جنگ را ادامه دهد، تلفات انسانی را تحمل کند و همزمان برنامه‌های توسعه اقتصادی خود را حفظ کند.

علت اصلی این حمایت‌ها، دیدگاه مشترک دولت‌های عربی نسبت به ایران و عراق بود. کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به‌طور کامل از عراق پشتیبانی کردند، زیرا عراق را هم‌پیمانی قدرتمند در برابر تهدید ایران می‌دانستند. آنها نگران صدور انقلاب اسلامی ایران و توسعه‌طلبی تهران در منطقه بودند و تصور می‌کردند که با تقویت عراق، امنیت و نفوذ خود را حفظ خواهند کرد. کمک‌ها عمدتاً در قالب وام، نفت و تسهیلات لجستیکی ارائه شد و هدفی جز تقویت عراق و شکست ایران نداشت(۱۷)

این اقدامات، بدون هیچ تردیدی، نمونه‌ای از سیاست‌های منطقه‌ای مستقیم و هدفمندی بود که امنیت و نفوذ دولت‌های عربی را در خلیج‌فارس تقویت می‌کرد و عراق را به هم‌پیمانی قدرتمند برای مقابله با تهدیدهای ایران مبدل می‌نمود. اسناد سازمان سیا نشان می‌دهد که رهبران عرب خلیج‌فارس می‌خواستند ایران را مهار کنند و از گسترش و نفوذ انقلاب اسلامی جلوگیری نمایند. تحلیلی که گذر زمان غلط‌بودن آن را اثبات کرد.
 
* هشدارهای ناشنیده ایران
نکته قابل‌توجه این است که از آغاز جنگ، مقامات جمهوری اسلامی ایران بارها دولت‌های عربی را از عواقب حمایت یک‌جانبه‌شان از صدام برحذر داشتند و پیامدهای آن را یادآور شدند. آیت‌الله خامنه‌ای در خرداد ۱۳۶۱، در یک مصاحبه مطبوعاتی، بر همین موضوع تأکید کرده و هشدار دادند که خطر اصلی برای دولت‌های عربی پس از پایان جنگ، عراق خواهد بود نه ایران: «به برخی از شیوخ خلیج‌فارس تلقین شده‌ است که دولت جمهوری اسلامی ایران برای آنان یک خطر محسوب می‌شود و گفته شده است که ایران پس از پیروزی در جنگ تحمیلی عراق، به سراغ این کشورها خواهد آمد. در حالی‌ که این یک تصور باطل است. بالاترین مقامات این کشور از رهبر انقلاب تا مقامات بلندپایه ایرانی بارها این مسئله را که ما خواهان امنیت و آرامش در خلیج‌فارس و استقرار صلح میان ملت‌های منطقه هستیم، تکرار کرده‌اند. اگر عراق در این جنگ تحمیلی پیروز می‌شد، پس از اندکی کویت و عربستان سعودی و بقیه کشورهای خلیج‌فارس را هم مورد تهدید قرار می‌داد. اگر عراق در این نبرد پیروز بشود، احتمال بروز درگیری‌های مرزی قدیمی بین این کشور با کویت و عربستان زیاد است و شاید عراق سرزمین‌های آنان را به‌زور تصرف کند. بدین جهت است که خلیج‌فارس باید از پیروزی و تسلط عراق بترسد نه از پیروزی جمهوری اسلامی ایران؛ زیرا ما همواره ثابت کرده‌ایم که تمایل به گسترش اراضی خود نداریم، ولی عراق با تجاوز به جمهوری اسلامی ایران ثابت کرد که خواهان گسترش اراضی خود و تجاوز به کشورهای همسایه است.»(۱۸)
 
میخ آهنین و سنگ؟
باوجود هشدارهای مکرر جمهوری اسلامی ایران، دولت‌های عربی نه‌تنها از حمایت‌های خود نسبت به صدام عقب ننشستند، بلکه بر شدت آن افزودند و آشکارا در برابر ایران صف‌آرایی کردند. تهران بارها تأکید کرده بود که هدفش کشورگشایی یا تهدید همسایگان نیست و صدام را خطری بزرگ‌تر از ایران برای منطقه معرفی می‌کرد. اما این پیام روشن نادیده گرفته شد و روند جنگ نشان داد که کشورهای عربی، به‌جای درک تهدید واقعی، عملاً به بازوی پشتیبانی عراق بدل شده‌اند.

نمونه بارز این امر، ماجرای سرنگونی جنگنده فانتوم ایرانی در آسمان خلیج‌فارس است. در خرداد ۱۳۶۳ دو فروند F-۴ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که در حال پرواز گشتی در منطقه بود، توسط جنگنده‌های سعودی و با هدایت مستقیم آواکس‌های آمریکایی مورد هدف قرار گرفت. (۱۹) ریاض نه‌تنها مسئولیت این اقدام را پذیرفت، بلکه آن را با عنوان «دفاع از آسمان عربستان» توجیه کرد. (۲۰)

وزارت امور خارجه ایران هم بلافاصله با ارسال یادداشتی رسمی به عربستان، این اقدام را «نقض آشکار قوانین بین‌المللی و مشارکت مستقیم در تجاوز رژیم بعث» دانست. (۲۱) با این حال، فضای سیاسی و رسانه‌ای جهان به‌خوبی نشان می‌داد که حادثه فانتوم یک اتفاق ساده نبود. شبکه «سی‌بی‌اس» آمریکا و روزنامه‌هایی چون «دیلی تلگراف» و «گاردین» انگلستان گزارش دادند که سرنگونی هواپیمای ایرانی بدون هماهنگی و پشتیبانی لجستیکی آمریکا امکان‌پذیر نبود. همچنین این حادثه تأییدی بر نقش فعال عربستان در جنگ به نفع عراق تلقی می‌شد. (۲۲)

آیت‌الله خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت در خطبه‌های نماز با اشاره به مسئله تحریکات آمریکا و متحدانش در خلیج‌فارس، باز هم دولت‌های عربی را نسبت به دامی که عراق برایشان پهن کرده برحذر داشت و هشدار داد که ایران هیچ خطایی را بدون پاسخ نمی‌گذارد: «در خلیج‌فارس رژیم بعثی عراق در مقابل مرتجعین و متحدین آمریکا در منطقه دامی گسترده است که آنان نیز در این دام گرفتار شدند. ما انتظار داشتیم دولت‌های خلیج‌فارس با آن برخوردی عاقلانه داشته باشند؛ اما متأسفانه برخلاف تصور حکومت‌های خلیج‌فارس، مخصوصاً رژیم‌های سعودی و کویت در دامی که عراق در پیش پای آنها نهاده بود، گرفتار شدند. آمریکا هم از اینکه جنگ به خلیج‌فارس کشیده شود به شرطی که خودش درگیر آن نشود راضی است؛ اما اینکه خودش خلبان و هواپیما از دست بدهد و مورد انتقام نیروهای ایران قرار گیرد گریز دارد و حاضر به شرکت در این‌گونه جنگی که تلفات بدهد نیست. مطمئناً آمریکا نمی‌تواند رژیم‌های مرتجع منطقه را نجات دهد و آنها باید یقین داشته باشند تنها ناجی آنان ایران است که در مجموعه‌ی کشورهای منطقه بزرگ‌تر است و ساحل و امکانات بیشتر از آنها در خلیج‌فارس دارد. ما به دولت‌های همسایه در خلیج‌فارس علی‌رغم اینکه به هواپیمای جمهوری اسلامی ایران در فضای خلیج‌فارس حمله کردند و آمریکایی‌ها نیز گفته‌اند که به آنها کمک کرده‌اند و شاید حمله را آمریکا کرده است و به نام عربستان اعلام کرده تا آنان را درگیر در جنگ، کند نصیحت می‌کنیم؛ ما در مقابل خطا اگر از روی عناد باشد، سخت‌گیر هستیم و بدون جواب نمی‌گذریم و سخت‌تر پاسخ خواهیم داد.»(۲۳)

نادیده‌گرفتن هشدارهای ایران و قرارگرفتن بی‌قیدوشرط در کنار بغداد، مسیری بود که دولت‌های عربی برگزیدند. آنان با پشتیبانی مالی و دیپلماتیک از صدام و حتی مشارکت مستقیم در سرنگونی هواپیمای ایرانی، نشان دادند که جنگ را نبرد مشترک خود با جمهوری اسلامی می‌دانند. در این چارچوب، نگاه آنان به صدام نه به‌عنوان تهدید، بلکه به‌عنوان سپری در برابر انقلاب ایران شکل گرفت. اما همین انتخاب، توازن منطقه‌ای را به سود بغداد تغییر داد و معادله‌ای پدید آورد که دیر یا زود پیامدهای تازه‌ای را برای همان دولت‌ها رقم می‌زد.
 
* سیری ناپذیری صدام
«مدت‌هاست که آمریکا در فکر آن بوده که در خلیج‌فارس، جای پای مستحکم‌تر و حضور نظامی قوی‌تری داشته باشد. البته در خلیج‌فارس و در بعضی از کشورهای کوچک و حقیر پایگاه دارد، ولی کمش است! این چیزی هم که حالا پیدا کند، باز کمش است! هرچه پیدا کنند، کمشان است! آن کسی هم که کویت را تصرف کرد، به فکر این است که ساحل و منبع نفتی و قدرت ظاهری و قلدری و زورگویی خودش را توسعه بدهد و بعد از گذشت ده، دوازده سال از گوربه‌گور شدن محمّدرضا پهلوی، جای او را بگیرد.» (۲۴)

موضع‌گیری ایران در این مرحله برای بسیاری غیرمنتظره بود. برخی تصور حمایت ایران از آمریکا برای حمله به عامل تحمیل هشت سال جنگ را داشتند و برخی دیگر با تشبیه صدام به «خالد بن ولید که عمری در صف کفر، شمشیر به روی پیامبر(ص) و مسلمانان کشید، ولی درنهایت فاتح بزرگی برای مسلمانان شد.»(۲۵) خواهان حمایت از او بودند.

اما رهبر معظم انقلاب اسلامی با پرهیز از هر دو سوی جنگ، این فرصت را برای تبیین دروغ بودن مواضع غرب مغتنم شمردند. در سال ۱۳۶۷، تفنگداران آمریکایی با اشغال پاناما و حمله به محل استقرار ژنرال «آنتونیو نوریگا» رئیس ستاد نیروهای مسلح، وی را دستگیر و به آمریکا بردند. پیشتر هم در سال ۱۳۶۲، به دستور «رونالد ریگان» رئیس جمهور وقت آمریکا، این جزیره‌ی پانصدهزار نفری در دریای کارائیب، مورد تجاوز نیروهای آمریکایی قرار گرفت و به اشغال آنان در آمد. ریگان، هدف حمله‌ی خود را تثبیت دمکراسی اعلام کرد، که به زعم او از سوی چپگرایان مورد پشتیبانی کوبا تهدید شده بود. در این فرصت رهبر انقلاب دروغ بودن آن ادعاها را با همین تناقضات به تصویر کشیدند: «هر کسی به این منظره نگاه کند، جنگ کرکسها بر سر جیفه را مشاهده می‌کند ... یک کرکس، صدام‌حسین است؛ یک کرکس، آقای بوش. صدام که ادعا می‌کند می‌خواهد از ملت خود یا ملت‌های عرب دفاع کند، حرفش چرند و دروغ و مسخره است [...] آن طرف قضیه هم که به عنوان دفاع از منافع دنیای آزاد و مقابله‌ی با دیکتاتوری صدام وارد میدان جنگ شده - یعنی آمریکا - او هم از دروغگو، دروغگوتر است؛ او هم متجاوز است و برای منافع خود، کار و تلاش میکند. کاری که صدام حسین در کویت کرد، عیناً همان کاری است که آمریکا در حدود یک سال قبل از این در پاناما کرد و چند سال قبل از این در گرانادا انجام داد؛ نوع عربی آن است! آن، نوع آمریکایی‌اش بود که یک مقدار با زرق‌وبرق بیشتری همراه بود و جنایتی در زرورق پیچیده و بسته‌بندی شده، بر مردم آن کشورها فرود آمد؛ ولی کار این شخص، نوع عربی و نوع عراقی و نوع صدامی‌اش است!» (۲۶)

دروغ بودن ادعای صدام جای تردید نداشت، حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰، نه صرفاً یک اقدام نظامی ناگهانی، بلکه نتیجه مجموعه‌ای از عوامل پیچیده اقتصادی، سیاسی و منطقه‌ای بود که ریشه در بحران‌های پس از جنگ ایران و عراق داشت. این بحران‌ها، به‌ویژه فشارهای مالی شدید و کاهش درآمدهای نفتی، زمینه‌ساز تصمیم صدام برای حمله به کویت شدند. عراق پس از هشت سال جنگ سخت با ایران، با بدهی‌های سنگینی روبرو بود که بخش عمده آن به کویت و عربستان تعلق داشت. همزمان، سقوط قیمت نفت در بازار جهانی، درآمدهای عراق را به‌شدت کاهش داد و جلوی بازسازی و تأمین منابع مالی این کشور را گرفت.

عراق، پیش از حمله، طی نامه‌ای رسمی از زبان طارق عزیز به اتحادیه عرب، نارضایتی خود را اعلام کرده بود. بغداد کویت را متهم می‌کرد که در سال‌های جنگ با ایران، از ضعف عراق سوءاستفاده، و با ساخت تأسیسات در منطقه «رومیله» به خاک عراق تجاوز کرده است. اختلافات مرزی هم موضوع قدیمی دیگری بود که عراق آن را حل‌نشده می‌دانست. (۲۷)

موضوع بعد، سیاست نفتی کویت و امارات بود. به گفته طارق عزیز، این دو کشور با تولید بیش از سهمیه، باعث سقوط قیمت نفت شدند و اقتصاد جنگ‌زده عراق را هدف قرار دادند. عراق مدعی بود که هر دلار کاهش در قیمت نفت، یک میلیارد دلار به اقتصاد این کشور ضربه زده است. (۲۸)

طارق عزیز سپس به بدهی‌های مالی عراق به کویت و امارات اشاره می‌کند. او توضیح می‌دهد که این کشورها در طول جنگ کمک‌هایی به عراق کردند، اما اغلب آن‌ها وام‌هایی بدون بهره بودند که در سال‌های ابتدایی جنگ پرداخت شد. بغداد معتقد بود این کمک‌ها در مقایسه با فداکاری‌های عراق ناچیزند و نباید به‌عنوان «بدهی» در نظر گرفته شوند. به گفته او، همانند کمک‌های آمریکا به متفقین در جنگ جهانی دوم، این مبالغ باید یا بخشیده می‌شد و یا در قالب طرحی مشابه «مارشال»، برای بازسازی عراق به کار می‌رفت. (۲۹)

این ادعاها، همراه با جاه‌طلبی صدام برای تثبیت و گسترش رهبری خود در جهان عرب، به انگیزه‌هایی کلیدی برای تصمیم حمله به کویت تبدیل شدند. صدام در پی آن بود که با تصاحب کویت، علاوه بر افزایش منابع نفتی و درآمدهای کشور، موقعیت راهبردی خود را در منطقه بهبود بخشد و جایگاه سیاسی‌اش را در میان کشورهای عرب ارتقا دهد.

حمله عراق به کویت مستلزم آن بود که صدام، توجه خود را از ایران و جنگ هشت‌ساله‌ای که بر این کشور تحمیل کرده بود، بردارد. او که حتی پس از تصویب قطعنامه ۵۹۸ حاضر به عقب‌نشینی کامل نشد و در جبهه‌های مختلف درگیری را ادامه داده بود، با آغاز تهاجم به کویت، عملاً مجبور شد پرونده جنگ با ایران را کنار بگذارد. صدام بجز نمایش اقتدار ملت در میدان، دلیل دیگری نیز برای به اجرا گذاشتن آتش‌بس داشت. جنگیدن همزمان در دو جبهه برایش امکان‌پذیر نبود و در شرایط ناامید شدن از جبهه ایران، منابع کشور باید به جبهه جدید منتقل می‌شد. بدین ترتیب، تمرکز بر کویت نه‌تنها برنامه‌های منطقه‌ای صدام را پیش می‌برد، بلکه زمینه‌ای هم برای خاتمه درگیری با ایران فراهم می‌کرد.
 
* فراتر از قطعنامه
با وجود پذیرش قطعنامه، تا مرداد ۱۳۶۹، نزدیک به ۲۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران هنوز در اشغال ارتش عراق بود. این مناطق در سه استان مرزی قرار داشتند: در کرمانشاه، مناطقی مانند باباهادی، ارتفاعات بیشگان، باویسی، آهنگران، قصرشیرین، خسروی، نفت‌شهر و سومار؛ در ایلام، میمک، کنجان‌چم و نوار مرزی غرب استان؛ و در خوزستان، شلمچه، فکه، طلاییه و حسینیه. حفظ این مناطق اشغالی، بزرگ‌ترین مانع برای تثبیت امنیت ملی و بازگرداندن تمامیت ارضی ایران بود.

جنگ ایران و عراق در عمل زمانی پایان یافت که صدام با یقین به عدم امکان حمله جدید به ایران پس از آن دو حضور ملی، بحران اشغال کویت را آغاز کرد که باعث شد منابع مالی، انسانی و نظامی عراق به‌طورجدی تحت‌فشار قرار گیرد و باز نگه داشتن پرونده جنگ با ایران برای بغداد غیرقابل تحمل شود. از این منظر، عقب‌نشینی عراق و آزادی مناطق اشغالی و اسرای ایرانی، بالاتر از آثار حقوقی یا سیاسی قطعنامه ۵۹۸، با نگاهی، می‌توان نتیجه مستقیم پذیرش واقعیت میدان در برابر ایران و اعمال محدودیت‌های عملی و فشارهای استراتژیک بر دشمن دانست، و از سوی دیگر نیز، قرار گرفتن ایران در نقطه صحیح در این جنگ، مانع از تأثیرپذیری از پیامدهای قطعنامه گردید. این چنین بود که نه تنها سرزمین‌های اشغالی توسط ارتش بعث، به میهن بازگشت، بلکه دو هفته پس از حمله عراق به کویت، تبادل اسرا در ۲۷ مرداد ۱۳۶۹ به نشانه تحقق خواسته‌های ایران آغاز شد. اتفاقی که رهبر معظم انقلاب آن را به چیزی شبیه یک رویا دانستند.
 
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۳۶۸/۰۶/۲۹
اطلاعات، ۳۰/۴/۱۳۶۶، ص ۳.
بیانات در اجتماع پرشکوه زائران مرقد امام خمینی(ره) ۱۳۷۵/۰۳/۱۴
CHARLES P. WALLACE and MICHAEL ROSS(۱۹۸۸). Iran Accepts U.N.’s Terms on Iraq Truce : Tehran Agrees to Year-Old Measure to Halt Gulf War. Los Angeles Times, July ۱۹, ۱۹۸۸, www.latimes.com/archives/la-xpm-۱۹۸۸-۰۷-۱۹-mn-۵۸۶۲-story.html.
کیهان، ۱۳۶۷/۰۴/۲۸، ص ۲.
خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، ۱۳۶۸/۱۱/۲۰
پیام به مناسبت نهمین سالگرد جنگ تحمیلی ۱۳۶۸/۰۶/۳۰
اسلامی، محمدمهدی (۱۴۰۳) جنگ قاب‌ها، تهران: انتشارات ایران، ص ۳۲۵
جمهوری اسلامی، ۱۳۶۹/۰۵/۱۱، صفحه ۱۲
(۱۰ همان
(۱۱ همان
(۱۲ بیانات در خطبه‌های نماز عید فطر، ۱۳۷۲/۱۲/۲۲
(۱۳ “Invasion Revisited: How Saudi Arabia Backed Saddam’s War on Iran?”. Alwaght News & Analysis, ۲۷ September ۲۰۱۶, http://alwaght.net/en/News/۶۸۹۲۷/Invasion-Revisited-How-Saudi-Arabia-Backed-Saddam%E۲%۸۰%۹۹s-War-on-Iran
۱۴) David B. Ottaway(۱۹۸۱). “Gulf Arabs Place Reins on Iraq While Filling Its War Chest”. The Washington Post, ۲۰ December ۱۹۸۱, https://www.washingtonpost.com/archive/politics/۱۹۸۱/۱۲/۲۱/gulf-arabs-place-reins-on-iraq-while-filling-its-war-chest/f۹۹۳۶۱f۱-f۹b۸-۴۷d۲-۹c۹۷-f۷۰۵۸c۳dc۸۳d/
(۱۵ همان
(۱۶ «چرخش به سمت بغداد: کمک‌های کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به عراق».آرشیو اسناد سازمان سیا، شماره سند: CIA-RDP۰۶T۰۰۴۱۲R۰۰۰۲۰۰۰۲۰۰۰۱-۶. ۱ ژانویه ۱۹۸۱
(۱۷ همان
(۱۸ کیهان، ۱۳۶۱/۰۳/۰۳، صفحه ۱۴
۱۹)Jonathan C. Randal (۱۹۸۴). “Saudi F۱۵ Fighters Down ۲ Iranian Jets Over Persian Gulf: Attack on Intruders Is Aided by AWACS”. The Washington Post, ۶ June ۱۹۸۴, https://www.washingtonpost.com/archive/politics/۱۹۸۴/۰۶/۰۶/saudi-f۱۵-fighters-down-۲-iranian-jets-over-persian-gulf/dfb۳۴۱e۴-۳۸۴d-۴cd۱-a۰ac-dd۵d۲۱۵۲۵۱۸b/
(۲۰ همان
(۲۱ اطلاعات، ۱۳۶۳/۰۳/۱۷، صفحه ۳
(۲۲ کریمی، نبی(۱۳۹۶). «تقویم تاریخ دفاع مقدس - جلد ۴۶ - جنگ نفتکشها - حوادث خرداد ۱۳۶۳». تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه ۸۸۷ تا ۸۹۰
(۲۳ نبی، «تقویم تاریخ دفاع مقدس ...»، ص ۹۸۳ تا ۹۸۹
(۲۴ سخنرانی در دیدار با مسؤولان بنیاد شهید، جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاهها و اقشار مختلف مردم، ۱۳۶۹/۰۵/۲۴
(۲۵ مشروح مذاکرات مجلس، ۳۰ دی ۱۳۶۹
(۲۶ سخنرانی در دیدار با مسؤولان بنیاد شهید، جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاهها و اقشار مختلف مردم، ۱۳۶۹/۰۵/۲۴
(۲۷ سالینجر، پیر؛ لوران، اریک(۱۳۷۴). پرونده محرمانه جنگ خلیج فارس، تهران: خجسته، ص ۳۴۳-۳۳۰
(۲۸ همان
(۲۹ همان