• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1404/05/08
تحلیل جنگ تحمیلی دوازده‌روزه در گفت‌وگو با آقای دکتر مسعود اسداللهی

جهان قدرت اراده ایران را فهمید

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهادت شهدای جنگ تحمیلی اخیر رژیم صهیونی علیه ایران طی سخنانی بار دیگر به روایت آنچه در این جنگ دوازده روزه رخ داد، پرداختند و پیروزی ملت ایران در این نبرد را افتخاری بزرگ دانستند و تأکید کردند: «آنچه در این دوازده روز برای جمهوری اسلامی اتّفاق افتاد، علاوه بر افتخارات بزرگی که ملّت ایران کسب کرد ــ که امروز مردم دنیا هم دارند به آن اعتراف میکنند ــ [این بود که] جمهوری اسلامی و ملّت عزیز ایران قدرت خود، عزم و اراده‌ی خود، استقامت خود، دست پُر خود را به دنیا نشان داد. اگر دیگران از دور چیزی شنیده بودند، از نزدیک قدرت جمهوری اسلامی را احساس کردند. علاوه‌ی بر اینها، این نکته مهم است که جمهوری اسلامی استحکام بی‌نظیر پایه‌های نظام و کشور خود را به دنیا نشان داد.» ۱۴۰۴/۰۵/۰۷

از این رو، رسانه KHAMENEI.IR برای روایت و تحلیل کلان پیروزی جمهوری اسلامی ایران در نبرد تحمیلی ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونیستی و نقش رهبر معظم انقلاب اسلامی در هدایت کشور، پرونده‌ی «روایت فتح» را مشتمل بر تحلیل کارشناسان عرصه‌های مختلف کشور در این باره، تدوین و منتشر کرده است.

به همین منظور دکتر مسعود اسداللهی، تحلیلگر ارشد مسائل منطقه، در گفت‌وگویی تفصیلی، ابعاد مختلف جنگ تحمیلی اخیر، از جمله نقش مهمّ مدیریّت و رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیروزی ایران در این جنگ را تجلیل کرده، و به سؤالات مطرح در زمینه‌ی برنامه و اهداف دشمن و چگونگی عملیّات نیروهای مسلّح پاسخ داده است.

* به‌نام خدا؛ سلام آقای دکتر؛ اسرائیلی‌ها مدّعی شدند که «ایران به دنبال سلاح اتمی بود و ما حمله‌ای پیشگیرانه به ایران کردیم و مانع از این کار شدیم»؛ امّا در صحنه‌ی عمل، طرح عملیّاتی آن‌ها خیلی فراتر از چنین ادّعایی بود. به نظر شما برنامه‌ی کلان آن‌ها از شروع جنگ چه بود و به دنبال چه چیزی بودند؟
* بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ سلام علیکم. هدف رسمی و رسانه‌ای همین بود که اعلام شد: «چون ایران از نظر اسرائیل در آستانه‌ی دستیابی به سلاح هسته‌ای بود، ما این جنگ را با هدف نابود کردن این امکان آغاز کردیم.» این هدفی بود که رسماً از طرف صهیونیست‌ها  اعلام شد.

اوّلاً خود این مسئله جای سؤال دارد. فرض بگیریم ایران بخواهد بمب هسته‌ای بسازد؛ آیا اسرائیل مجوّز دارد به هر کشوری که فکر می‌کند به دنبال سلاح هسته‌ای است، حمله کند؟ پس شورای امنیّت سازمان ملل برای چیست؟

مکانیسمی در دنیا مانند سازمان ملل و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای این مسائل وجود دارد. اگر قرار باشد هر کشوری از کشور دیگر احساس خطر کرد، به آن حمله کند، دیگر پایه و اساسی به نام «نظام بین‌الملل» باقی نمی‌ماند. واقعاً در این جنگ مشخّص شد سازمان ملل هیچ تأثیری ندارد، شورای امنیّت سازمان ملل هیچ تأثیری ندارد، با اینکه قطعنامه‌هایش لازم‌الاجرا اعلام می‌شود.

امّا این هدفِ اعلامی و رسانه‌ای بود؛ در کنار این، چند هدف اصلی دیگر هم داشتند که من اسمش را گذاشته‌ام «اهداف مرحله‌ای». در مرحله‌ی اوّل، بحث ادعایی سلاح هسته‌ای و بعد هم سلاح موشکی و پهپادی ایران و کلّاً صنایع نظامی ایران بود که در سال‌های اخیر توانایی‌هایش خیلی برجسته شده است. این ادعایی بود که برای افکار عمومی دنیا گفته شد. حتّی موضوع دوّم، یعنی صنایع نظامی ایران را هم نمی‌گفتند، بلکه بیشتر روی مسئله‌ی سلاح هسته‌ای متمرکز بودند. اسرائیلی‌ها از بیست سال پیش دارند می‌گویند ایران یک ماه دیگر به سلاح هسته‌ای دست پیدا می‌کند؛ با این حساب ایران الان باید از این مرحله رد شده باشد. وقتی که تمام بازرسی‌ها نشان می‌دهد چنین چیزی نیست، این چه فریب و خدعه‌ای است؟ «نظام بین‌الملل» در جریان این حمله کاملاً از هم پاشید.

هدف مرحله‌ی دوّم براندازی نظام بود. در ابتدا این را رسماً اعلام نکردند، گفتند ما برای مسئله‌ی هسته‌ای آمده‌ایم؛ امّا حجم هدف قرار دادن شخصیّت‌های نظامی، علمی و سیاسی را ببینید، اقدام حمله به جلسه سران سه قوّه ایران را ببینید! حتّی رهبر انقلاب اسلامی هدف تهدید اسرائیلی‌ها قرار گرفتند و علناً آن را اعلام کردند. موضوع براندازی نظام را به مخالفان و اپوزیسیون ایرانی هم گفتند که هدف ما فراتر از بحث هسته‌ای است، ما اصلاً می‌خواهیم نظام ایران را سرنگون کنیم. این بود که کسی مثل رضا پهلوی خیلی ذوق‌زده شده بود، چون به او قول داده بودند که تو می‌آیی سر کار و او هم چمدان‌هایش را بسته بود که بیاید تهران! خیال می‌کردند در دو سه روز همه چیز تمام خواهد شد.

یک هدف بالاتر از این هم داشتند که آن را حتّی به معارضان و اپوزیسیون هم نمی‌گفتند و آن، نابودی کشوری به نام «ایران» بود؛ یعنی دیگر نباید کشوری به نام «ایران» در این محدوده‌ی جغرافیایی وجود داشته باشد. نه‌تنها باید نظام جمهوری اسلامی سرنگون شود، بلکه خود این کشور هم باید تجزیه شود. البتّه تجزیه‌ی ایران بخشی از برنامه‌ی «خاورمیانه‌ی جدید» بود که قبلاً کاندولیزا رایس، در زمان جرج بوش پسر و در جریان جنگ سی‌وسه‌روزه، رسماً اعلام کرده بود، مبنی بر اینکه حمله به لبنان، درد زایمان تولّد خاورمیانه‌ی جدید است.

«خاورمیانه‌ی جدید» چه بود؟ تجزیه‌ی کشورهای بزرگ اسلامی به کشورهای کوچکی مثل شیخ‌نشین‌های خلیج فارس؛ کشورهایی که جمعیّت و مساحت خیلی کمی دارند، عمق استراتژیک ندارند و قادر نیستند از امنیّت ملّی خودشان دفاع کنند؛ بنابراین، برای حفظ خود باید وابسته باشند به قدرت‌های فرامنطقه‌ای. این فقط مربوط به ایران نبود؛ ترکیه قرار است تجزیه شود، مصر و عربستان هم همین‌طور. در این طرح، مهم نیست آن کشور دوست آمریکا است یا دشمن آمریکا؛ فقط کافی بود که آن کشور پتانسیلی داشته باشد که ممکن است در آینده ضدّ آمریکا شود. مثال هم می‌زدند و می‌گفتند تجربه‌ی شاه ایران نباید تکرار شود. محافظه‌کاران جدید در آمریکا می‌گویند ما فکر می‌کردیم شاه حالاحالاها هست، لذا هر نوع سلاح غیرهسته‌ای را به او داده بودیم اما ناگهان، در عرض یک سال، شاه سقوط کرد و نظام دیگری آمد که تمام آن امکانات را در ضدّیّت با آمریکا و اسرائیل به کار گرفت.
در «وعده‌ی صادق دو»، اساس حمله بر پایه موشک‌های مافوق صوت قرار گرفت، یعنی هایپرسونیک. وقتی ایران یکی‌ ‌دو سال قبل اعلام کرد که ما موشک هایپرسونیک تولید کرده‌ایم، اسرائیلی‌ها گفتند ایرانی‌ها دروغ می‌گویند؛ حتّی گفتند این‌ها رفته‌اند یکی ‌دو تا از چین خریده‌اند، در مانور استفاده کرده‌اند و بعد ادّعا کرده‌اند که خودشان ساخته‌اند و می‌گفتند این فنّاوری خیلی پیشرفته‌تر از آن است که ایران به آن دست پیدا کرده باشد. امّا وقتی ما در حجم بالا و در طول دوازده روز، مرتّب با موشک‌های هایپرسونیک و بالستیک حمله کردیم، کاملاً ورق برگشت.

این موضوع در جریان انقلاب مصر مشاهده شد؛ انقلابی که فقط در هجده روز، مبارک سقوط کرد. چه‌جوری سقوط کرد؟ نه درگیری شد، نه جنگ شد؛ بلکه آمریکا به ارتش مصر گفت تاریخ مصرف حُسنی‌مبارک تمام شده، به او بگویید برود کنار تا بتوانیم بقیّه‌ی نظام را حفظ کنیم. آن‌ها معتقد بودند که در جریان انقلاب اسلامی ایران خیلی دیر عمل کردند و موقعی وارد عمل شدند که دیگر کلّ نظام شاه رفته بود. در تونس همین کار را کردند، در مصر همین کار را کردند؛ کنترل کردند و بعد از مدّتی هم ورق برگشت و چیزی از انقلاب‌های عربی نماند. این طرح وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. این‌طور نیست که «خاورمیانه‌ی جدید» لغو شده یا کنار گذاشته شده باشد؛ نه، الان در صف انتظار است.

ظاهراً این موضوع را به همه مخالفان نظام جمهوری اسلامی نگفته بودند، ولی از نوع عملکردشان معلوم بود که به دنبال نابودی و تجزیه کشوری به نام ایران هستند. لذا بخشی از اپوزیسیونی که جمهوری اسلامی را هم قبول نداشتند، علیه جنگ و هجوم اسرائیل علیه ایران موضع‌گیری کردند؛ چون دیدند هدف از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی هم فراتر رفته است. جالب اینجا بود که همین بخش از مخالفان به این نتیجه رسیدند که حفظ  نظام فعلی ایران، برای حفظ کشور ایران لازم است. من این را از قول افرادی شنیدم که بستگانی در خارج از کشور دارند؛ کسانی که همیشه علیه نظام جمهوری اسلامی صحبت می‌کردند، در این جنگ تماس می‌گرفتند با خانواده‌شان که «بروید بچسبید به این نظام، اگر می‌خواهید ایران را حفظ کنید؛ چون ما اینجا داریم می‌بینیم که در برنامه‌های تلویزیونی و غیر‌تلویزیونی و همایش‌ها، صحبت از نابودی کشور ایران است».

برای همین، این طرح آن‌ها فوق‌العاده بزرگ بود و در واقع، یک کودتای تجزیه‌طلبانه برای نابودی کشور ایران بود؛ کودتایی که به بهانه «سلاح هسته‌ای» انجام شد، امّا ابعادش خیلی فراتر از این حرف‌ها بود. تلقّی آن‌ها این بود که از صبح جمعه که حمله را شروع کردند، بین یکشنبه تا چهارشنبه، کار تمام خواهد شد؛ یعنی غافلگیری محض! و ضربه‌ی اوّلیّه هم آن‌قدر سنگین بود که این ایده را تأیید کرد که بله، تمام شد، همه‌ی درجه‌یک‌ها رفتند، داریم بقیّه را هم یکی‌یکی پیدا می‌کنیم و می‌زنیم. بنابراین، آنچه هست فقط بحث بهانه‌ی سلاح هسته‌ای بود. همه هم می‌دانند ایران سلاح هسته‌ای ندارد و به آن سمت نرفته است، امّا این طرّاحی را کردند و در عمل با واقعیّت دیگری روبه‌رو شدند که مجبور شدند از آمریکا کمک بخواهند تا بیاید یک ضربه‌ی اساسی بزند و بعد، بر اساس آن ضربه، بگویند ایران درخواست آتش‌بس کرده است.

* با توجّه به آن ضربه‌ی بزرگ اوّلیّه‌ای که با غافلگیری پیش آمد، مقداری راجع به اینکه چطور ایران دوباره خودش را بازیابی کرد و اجازه نداد که شیرازه‌ی امور از هم بپاشد، صحبت بفرمایید. چطور این بازیابی اتّفاق افتاد و آن برنامه‌ی فروپاشی ظرف چند روز به نتیجه نرسید؟ نقش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را نیز در این بازیابی تشریح بفرمایید.
* ببینید! علّت‌العلل شکست آن طرح سنگین، رهبری بی‌بدیل حضرت آقا با آن حکمت، درایت و قاطعیّتی بود که ایشان اِعمال فرمودند. واقعاً باورکردنی نبود که در ظرف چند ساعت بعد از آن ضربه‌ی اوّلیّه، بازیابی انجام بشود! وقتی در خبرها اعلام شد که سردار رشید، سردار باقری، سردار سلامی، سردار محرابی، سردار ربانی و ... به شهادت رسیدند ــ این‌ها جزو اسم‌های اوّلیّه بودند؛ بعضی‌ها مثل آقای حاجی‌زاده با تأخیر اعلام شد ــ این واقعاً خیلی شوک‌آور بود. مردم تهران هم حجم حمله را دیده بودند، می‌دانستند چه خبر شده است. خاطرتان هست که در ساعات اوّلیّه، تلویزیون نوار مشکی زد و برنامه‌ها حالت عزا پیدا کرد؛ امّا پیام اوّلی که حضرت آقا دادند و بعد از آن، انتصاب های سریع و پُر کردن خلأ ناشی از شهادت این بزرگان اتّفاق افتاد، اوّلاً در پیام اول حضرت آقا اصلاً آیه‌ی استرجاع  «اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون» و صحبت از عزا و مانند این‌ها در آن نبود، بلکه برعکس، صحبت از مقاومت و پاسخ قوی بود؛ به همین دلیل، تلویزیون نوار مشکی را برداشت و اصلاً جوّ برنامه‌ها تغییر کرد. بنابراین، الان همه از دوست و دشمن معترفند که واقعاً رهبری و هدایت بی‌بدیل ایشان بود که در آن شرایط سنگین توانست نظام را از آن ضربه‌ی اوّلیّه نجات دهد و بازیابی کند.

افرادی که هم‌سنّ ما هستند، روز اوّل جنگ تحمیلی را یادشان هست. مردم عادی اصلاً خبر نداشتند که چه می‌گذرد؛ فقط یک سری اختلافات سیاسی بین ایران و عراق زمان صدّام وجود داشت. در خوزستان انفجارهایی می‌شد، ولی یک‌باره در بعدازظهر سی‌ویکم شهریور ۱۳۵۹، هواپیماهای ناشناسی آمدند و فرودگاه مهرآباد تهران را بمباران کردند و بعد اعلام شد این‌ها عراقی بوده‌اند.

در آن زمان، شوک بزرگی به مردم وارد شد. فردایش هم روز اوّل مهر و شروع مدارس بود. واقعاً شوک عظیمی بود. امّا حضرت امام پیامی دادند که آرامش‌بخش بود؛ گفتند یک دزدی آمده یک سنگی انداخته، جوابش را می‌دهیم. این فرمایش حضرت امام مثل آبی بر آتش بود. فردای آن روز، خیابان‌ها پُر از جوانانی شد که می‌خواستند به جبهه بروند؛ جوانانی که حتّی آموزش نظامی هم ندیده بودند، ولی چون امام فرموده بودند باید دفاع کرد، به میدان آمدند.

به نظر من، شروع جنگ تحمیلی اسرائیل از شروع جنگ تحمیلی عراق شوک‌آورتر بود؛ چون در سی‌ویکم شهریور ۱۳۵۹، فرماندهان و دانشمندان ما شهید نشده بودند، بلکه فقط فرودگاه مهرآباد و چند تأسیسات نظامی بمباران شد. امّا این بار، در همان انفجاری که همه‌ی مردم صدایشان را شنیدند و نورش را در شب دیدند ــ خیلی‌ها آن موقع بیدار بودند، چون وقت نماز صبح بود ــ فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای را زدند و از خیلی افرادِ دیگر خبری نبود؛ حتّی از سلامتی حضرت آقا هم اطّلاعی در دست نبود، تا اینکه بلافاصله پیام اوّل را صادر کردند و همه متوجّه شدند که الحمدلله ایشان در سلامت هستند. اینکه شما بتوانید از چنین شوکی خارج شوید، واقعاً یک معجزه‌ی الهی بود که به دست این مرد بزرگ الهی محقّق شد. ایشان جامعه‌ی شوک‌زده را از حالت انفعال بیرون آوردند و به صحنه‌ی هجوم کشاندند. بلافاصله، ایران موشک‌باران را شروع کرد. در‌حالی‌که سردار حاجی‌زاده فرمانده نیروی هوافضا و عدّه‌ای از فرماندهان آن نیرو با ایشان شهید شده بودند، در همان روز اوّل، ایران حدود ۱۵۰ موشک شلّیک کرد. این پاسخ، بسیار محکم و معنادار بود. ما هر چقدر درباره‌ی نقش حضرت آقا صحبت کنیم، کم گفته‌ایم. علاوه بر آن ضربه‌ی اوّلیّه، عملیّات روانی بسیار سنگینی هم بعد از آن توسّط شبکه‌های فارسی‌زبان و آمریکا و اسرائیل آغاز شده بود که کار تمام شده است. قبل از حمله هم ــ که الان دیگر ثابت شده ــ با مسئولان ما تماس گرفتند و آن‌ها را تهدید کردند؛ از جمله، با شخص آقای علی لاریجانی تماس گرفتند و به او گفتند ببین چه بلایی سر باقری و سلامی آوردیم؛ اگر تا چند ساعت آینده از نظام جدا نشوی و اطّلاعیّه علیه نظام صادر نکنی، نوبت تو هم می‌رسد!

من می‌خواهم این را مقایسه کنم با آنچه در عراق زمان صدّام یا در سوریه در اواخر دوران بشّار‌ اسد اتّفاق افتاد. در آنجا هم همین برنامه تکرار شد و نسخه‌ای بود که در جای دیگر کاملاً جواب داده بود. ببینید! زمانی که صدّام به کویت حمله کرد و بعد، آزادسازی کویت اتّفاق افتاد، عراق دوازده سال در یک محاصره‌ی بسیار سنگین و بازرسی‌های همه‌جانبه قرار گرفت؛ هم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بازرسی داشت، هم بازرسان سازمان ملل، بازرسی‌های دیگری برای پیدا کردن سلاح‌های موشکی و شیمیایی انجام می‌داد. معروف است که عراق را شخم زدند؛ حتّی کاخ‌های صدّام را هم بازرسی کردند و وقتی که دوازده سال بعد مطمئن شدند که دیگر عراق هیچ چیز برای دفاع ندارد، به آن حمله کردند.

نکته‌ی بعد اینکه آن زمان، تلفن‌های هوشمند و این نرم‌افزارها نبود، اینترنت تازه آمده بود، گوشی‌های موبایل تازه وارد شده بودند، آن هم گوشی‌های معمولی؛ امّا آمریکایی‌ها شماره‌ی بسیاری از افسرهای عراقی را پیدا کرده بودند و به همه‌ی آن‌ها پیامک داده بودند که ما داریم می‌آییم، صدّام را هم سرنگون خواهیم کرد؛ اگر با ما باشید، در امان خواهید بود، وگرنه به عنوان مجرم جنگی محاکمه خواهید شد. همین‌طور هم شد؛ بسیاری از آن‌ها فرار کردند، ارتش عراق از هم پاشید، اصلاً جنگی صورت نگرفت و صدّام ظرف سه هفته سرنگون شد. این سه هفته هم فقط به خاطر نیاز ارتش آمریکا به نیازهای لجستیکی برای پیشروی زمینی بود؛ بالاخره ستون سنگینی از کویت باید می‌آمد و می‌رسید به بغداد. پس آن مدل جواب داده بود.
الان خود اسرائیلی‌ها دارند اعتراف می‌کنند ــ البتّه در قالب تحلیل ــ که ما می‌دانستیم ایران یک قدرت موشکی است، ولی در این جنگ فهمیدیم که موشک‌های ایران «سریع‌تر، دقیق‌تر و ویرانگرتر» از چیزی بود که تصوّر می‌کردیم. یعنی نیروی هوافضای ما موفّق شده بود تا حدّ زیادی اطّلاعات مربوط به توانمندی‌هایش را سرّی نگه دارد.

در زمان بشّار‌ اسد، آذرماه سال ۱۴۰۳، نه‌تنها شبکه‌های اجتماعی مثل واتساپ و تلگرام و تماس‌ها و مانند این‌ها برقرار بود، بلکه سطح تکنولوژی و دسترسی بسیار بیشتر شده بود. این‌ها با بسیاری از افسران امنیّتی سوریه ــ که بسیاری از آن‌ها هم علوی بودند و قاعدتاً باید به نظام علوی وفادار می‌ماندند ــ تماس گرفتند و تهدید و تطمیع شان کردند که اگر شما کنار بروید، فلان مبلغ را دریافت می‌کنید و اگر بمانید، کشته خواهید شد. خب، همین اتّفاق هم افتاد. مثلاً در حلب، افسر امنیّتی حلب که کلّ دستگاه های امنیّتی آن شهر زیر نظرش بود، با یک رشوه‌ی کلان با آن‌ها همراهی کرده بود. این آقا یک هفته یا ده روز قبل از سقوط حلب، تمام نیروهای امنیّتی را که علوی بودند، با حقوق کامل به مرخّصی فرستاد ــ چون حلب شهر علوی‌نشین نیست و این‌ها از منطقه‌ی ساحل آمده بودند ــ آن نیروها هم خوشحال، دستِ زن‌وبچّه‌شان را گرفتند و برگشتند به منطقه‌ی علوی‌نشین، دیگر کسی نماند؛ بعد، خود این آقا هم فرار کرد وحلب بدون درگیری سقوط کرد. وقتی حلب سقوط کرد، بقیّه‌ی شهرها هم مثل دومینو یکی‌یکی بدون درگیری سقوط کردند. همه‌جا همین‌طور شد؛ یعنی افسرهای مختلف را تهدید و تطمیع کردند و آن‌ها هم رفتند.

این مایه‌ی افتخار جمهوری اسلامی ایران است که در ایران، حتّی یک نفر ــ نه نظامی و نه سیاسی ــ تحت تأثیر این تهدیدها و تطمیع‌ها قرار نگرفت. ما باید واقعاً این موضوع را بزرگ کنیم؛ افتخار جمهوری اسلامی در این است. به قول آقای دکتر علی لاریجانی، می‌گفت آن حرفی را هم که لیاقتش را داشت به نتانیاهو گفتم!.

اسرائیلی‌ها جنگ ‌را شروع ‌کردند و هر کسی را که توانستند به شهادت رساندند؛ پس معلوم است که حتّی یک نفر هم با آن‌ها همکاری نکرد. البتّه این به معنای آن نیست که ما در سیستم، جاسوس یا نفوذی نداشتیم؛ امّا آن نفوذی کسی بود که از قبل مرتبط بود، نه کسی که تحت تأثیر تهدید یا تطمیع حاضر به ترک مسئولیّت شود.

پس یک بحث اصلی، رهبری حضرت آقا است و بحث دیگر، فرهنگ اسلامی ـ ایرانی ملّت ایران است. حتّی خود صهیونیست‌ها هم به شخصیّت ملّت ایران اذعان می‌کنند. ایهود اولمرت نخست‌وزیر اسبق رژیم صهیونیستی اشاره کرد که یک ملّت نود میلیونی با هزاران سال تاریخ را نمی‌شود با یک حمله از بین برد، این‌ها ریشه در تاریخ دارند. محمّد حسنین هیکل روزنامه‌نگار و تاریخ‌نگار مصری می‌گفت سه کشور در منطقه‌ی غرب آسیا هستند که اصالت تاریخی دارند: یکی مصر است، دیگری ایران و ترکیه. بقیّه‌ی کشورهایی که الان اسم دارند، آن موقع‌ها اصلاً وجود نداشتند؛ این‌ها بعداً درست شدند، لذا با یک ضربه فرو می‌ریزند.

خب، وقتی که این دو عامل را کنار هم می‌گذاریم ــ یعنی رهبری داهیانه و حکیمانه‌ی حضرت آقا از یک طرف، و فرهنگ غنیّ ملّت ایران از طرف دیگر ــ نتیجه‌ای روشن حاصل می‌شود. حضرت آقا به خاطر وسعت دید، ایمان و تقوا و مطالعه‌ی بسیار عمیقی که در مباحث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارند، و همچنین شناخت بسیار خوبی که از جامعه‌ی ایران و فرهنگ اسلامی و تشیّع دارند، واقعاً یک ذخیره‌ی الهی هستند.

نکته‌ی بعدی که خیلی جالب میباشد، این است که نیروی هوافضای سپاه نه‌فقط از نظر ساخت موشک فوق‌العاده عمل کرده بود ــ که ما در این جنگ نمونه‌اش را دیدیم ــ بلکه از نظر نحوه‌ی موج‌های حمله هم خیلی موفّق بود. برای اینکه این موج‌ها به چه شکلی باشد، تجربه‌ی «وعده‌ی صادق یک» و «وعده‌ی صادق دو» آمد و در «وعده‌ی صادق سه» به‌خوبی خودش را نشان داد. قبلاً، ما با پدافند چندلایه آشنا شده بودیم؛ حالا این پدافند با بُعد مسافت بالای دو هزار کیلومتر در مقابل ما قرار داشت. خب، شما چگونه باید عمل کنید که موفّق باشید؟ تمام این‌ها برنامه‌ریزی شده بود. با اینکه شهید حاجی‌زاده و بسیاری از فرماندهان رده‌ی یک شهید شده بودند، امّا چون این طرح‌ها از قبل آماده شده بود، این‌طور نبود که در لحظه تصمیم‌گیری بشود. واقعاً باید به روح این مرد بزرگ درود و سلام و صلوات فرستاد. خداوند متعال این‌قدر در کارش برکت قرار داد که با اینکه این‌ها شهید شدند، ولی موج‌های اوّلیّه را طوری طرّاحی کرده بودند که ما باید از موشک‌های قدیمی‌تر استفاده کنیم که البتّه خیلی‌هایشان را خواهند زد، امّا ذخیره‌ی موشکی آن‌ها را تخلیه کنیم. می‌دانیم که پرتاب موشک با پُر کردن خشاب یک مسلسل فرق می‌کند. همین موشک‌گذاری مجدّد و اینکه در‌حالی‌که زیر آتش هستی، لانچر شما را نزنند، خودش زمان‌بر است. اسرائیلی‌ها هم دقیقاً همین مشکل را در پدافندشان داشتند و لذا تمام توان خودشان را به کار گرفتند.

اینجا است که شما جنگ دوازده‌روزه را باید به دو قسمت تقسیم کنید: شش روز اوّل و شش روز دوّم. در شش روز اوّل، پدافند اسرائیل کار می‌کرد و تعدادی از موشک‌های ما را هم می‌زد. ولی این مسئله اتّفاقاً طرّاحی‌شده بود؛ یعنی ما می‌خواستیم این‌طور باشد. از روز ششم به بعد دیدید که به تدریج سیستم پدافندی اسرائیل فرو پاشید و در دو سه روز آخر، دیگر اصلاً پدافندی وجود نداشت. خاطرم هست که صبح روز دهم یا یازدهم ــ حالا دقیق یادم نیست کدام روز بود ــ صبح اوّل وقت، ایران یک موشک زد و همان یک موشک رفت به هدف خورد! یعنی واقعاً برای کسی که این موضوع را دنبال می‌کرد، این یک معجزه بود که آخر سیستم پاتریوت، تاد، گنبد آهنین، و مانند این‌ها کجا رفتند! توانشان تمام شده بود؛ یعنی واقعاً برنامه‌ریزی دقیقی از طرف نیروی هوافضای سپاه انجام شده بود.

نکته‌ی بعدی اینکه حضرت آقا با پیام اوّل و پیام دوّمشان واقعاً جامعه را هدایت کردند، ایران را از حالت شوک‌زده‌ی دفاعی به حالت هجومی قوی منتقل کردند و مردم روحیّه گرفتند و آمدند پای کار.
این ارتش اسرائیل است که تعیین می‌کند چه خبری پخش شود و چه خبری نه؛ نه اینکه مثلاً وزارت اطّلاع‌رسانی یا ارشاد یا یک ستاد تبلیغات جنگی داشته باشند. خود ارتش وقتی می‌گوید فلان خبر نباید پخش شود، دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند روی آن حرف بزند. این قانون، فوق‌العاده محکم است.

بر اساس شناختی که ایران در طیّ عملیّات‌های وعده‌ی صادق یک و دو پیدا کرده بود، پیش‌بینی و برآورد این بود که مانند دفعات قبل عمدتاً هواپیماهای اسرائیلی می‌آیند سر مرز و موشک‌ها را شلّیک می‌کنند، فقط حجمش بیشتر خواهد بود؛ یعنی با موشک‌های بیشتر و هواپیماهای بیشتر. امّا آن چیزی که دستگاه اطّلاعاتی و امنیّتی و حفاظتی و نظامی ما را غافلگیر کرد، شبکه‌ای از مزدوران بود که با ریزپرنده‌ها تاکتیک جدیدی برای ترور شخصیت‌های نظامی و علمی ایران را در پیش خواهند گرفت. کسی به این فکر نکرده بود که یک شبکه‌ی بسیار وسیعی از کوادکوپترها تشکیل شده است. این‌ها دستگاه‌هایی هستند که به‌راحتی در دسترس هستند و این را با کمک تکنولوژی مسلّح کرده بودند؛ مثلاً با نیم پوند موادّ منفجره‌ی بسیار شدیدالانفجار مسلح کرده‌اند. در این دستگاه‌ها یک جای سیم‌کارت تعبیه کرده بودند و یکی از همین سیم‌کارت‌های معمولی را  می‌گذاشتند در این دستگاه که وقتی آن را به کار می‌انداختند، اینترنتش فعّال می‌شده و از این طریق وصل می‌شده به مرکز فرماندهی که در داخل اسرائیل است؛ یعنی هدایتش با آن کسی نبوده که این را پرتاب می‌کرده، بلکه او فقط باید این را پرتاب می‌کرده است. چون بُرد کوادکوپترها کم است، باید در فاصله‌ی دوسه‌کیلومتری هدف باشند؛ یعنی نمی‌توانند از صدکیلومتری شلّیک کنند، از سر مرز نمی‌‌تواند جایی را بزند، مگر اینکه جایی سر مرز باشد. علّت اینکه در روزهای اوّل اینترنت را قطع کردند همین بود تا ارتباط این ریزپرنده‌ها با مرکز هدایتشان در داخل رژیم صهیونیستی قطع شود. بنابراین، استفاده از کوادکوپتر تاکتیک جدیدی بود که به ذهن هیچ کس نرسیده بود؛ یعنی شاید واقعاً نشود کسی را در این زمینه سرزنش کرد، چون هیچ سابقه‌ای در این زمینه وجود نداشت. حتّی ما در بحث‌های لبنان و غزّه هم استفاده از این سیستم را کمتر دیده بودیم. لذا وقتی شما یک دشمن غدّاری مثل اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها دارید، باید هر احتمالی را ممکن ‌بدانید.

البته اگر اطّلاعات وجود نداشت، این شبکه هم نمی‌توانست خیلی کارایی داشته باشد. اینکه شما بدانید منزل آقای رشید کجا است، منزل آقای باقری کجا است، کجا جلسه می‌گیرند، الان کجا هستند و اطّلاعاتی مانند این‌ها، خیلی مهم است. بنابراین، این‌ها حجم بسیار زیادی اطّلاعات را جمع‌آوری کرده بودند. این وضعیت را در لبنان هم دیدیم.

یکی دو سال بعد از جنگ سی‌وسه‌روزه، اسرائیلی‌ها کار را شروع کردند. اسرائیلی‌ها پانزده سال کار اطّلاعاتی سنگین انجام دادند. ده پانزده سال روی عملیّات پیجرها کار شده بود. در مورد ایران می‌گویند ما دو سال کار کردیم که البتّه این ادّعایی است که آن‌ها می‌کنند. مثل همیشه مناققین و سلطنت طلب در جمع آوری این اطلاعات نقش عمده داشتند. عدّه‌ای هم به خاطر پول و دلار، با دشمن همکاری کردند. متأسّفانه یکی از تبعات دعواهای جناحی این است که عدّه ای درک درستی از اختلافات ندارند و به طور کامل مزدور دشمن شده و علیه کشور خود عمل می‌کنند. بخشی از نفوذی‌ها، بهائی‌ها بودند که در این بحث‌های جاسوسی و اطّلاعات، خیلی تأثیرگذار بودند؛ یک بخش هم این گروه‌های منحرف عقیدتی و عرفانی بودند. اسرائیلی‌ها مجموعه‌ای از این‌ها و اراذل‌ و اوباش را به کار گرفته بودند و با ابراز تأسّف شدید، از این نظر خیلی موفّق بودند. خیلی از افرادی که با این آقایان دوست و رفیق و با بعضی‌هایشان همکار هم بودند، نمی‌دانستند دقیقاً خانه‌ی این‌ آقایان کجا است؛ امّا دشمن می‌دانست خانه‌ و محل کار فرماندهان و دانشمندان ایرانی کجا است و می‌دانستند و در آن لحظه این آقا در کدام خانه و در کدام اتاق است! یعنی میزان دسترسی آن‌ها به اطّلاعات وحشتناک بود. لذا غافلگیری ما بیشتر در این بخش قصّه بود تا در بحث حمله‌های هوایی؛ حمله‌ی هوایی بعدها آمد و تأثیرگذار شد.

مردمی که به‌نظام اعتماد دارند ــ یعنی آن بخشی از مردم که با نظامند ــ قطعاً نظر حضرت آقا برای آن‌ها حجّت است؛ امّا بخش‌هایی هم بودند ــ بخش خاکستری مردم که اصولاً سیاسی نیستند ــ که وقتی این حمله‌ها را دیدند، دشمن را شناختند. کلیپی را دیدم که یک زن و شوهر تهرانی جمعه ساعت سه صبح رفته بودند کوهنوردی، همان موقع حمله آغاز می‌شود؛ این آقا شروع می‌کند به فیلم‌برداری، بعد خانمش با چه احساساتی وحشت‌زده شده بود و مرتباً می‌گفت که دارند مردم را می‌کشند، دارند خانه‌ها را می‌زنند! یا در یک برنامه‌ی تلویزیونی دیدم امدادگری می‌گفت آن شبی که این اتّفاق افتاد، ما رفتیم برای کمک در شهرک شهید دقایقی و بعد در دیگر صحنه‌ها درگیر شدیم؛ می‌گفت که من هر جا در این دوازده روز رفتم، از زیر آوار غیر‌نظامی در آوردم؛ بعد می‌گفت اسرائیل اعلام می‌کرد که ما مردم را نزدیم، ما مسئولان را زدیم؛ در‌حالی‌که برای زدن یک دانشمند هسته‌ای، شصت نفر را در یک برج به شهادت رساندند، از زن و بچّه و بقیّه‌ی افراد!

مردم ما خوب این مسائل را درک کردند که این ادّعاها دروغ است و این‌ها برای حمایت از مردم ما نیست. مثلاً می‌گفتند ما به زیرساخت‌ها حمله نکردیم، به نیروگاه‌های برق حمله نکردیم، به پالایشگاه‌ها حمله نکردیم، به منابع آبی حمله نکردیم. بله، حمله نکردند؛ بعد، منّتش را می‌گذاشتند سر مردم ما، در‌حالی‌که این‌طور نبود. علّت اینکه به نیروگاه حمله نکردند، این بود که خودشان در این قسمت‌ها بسیار آسیب‌پذیرند؛ یعنی کشور جعلی‌ای مثل اسرائیل که هفت هشت میلیون بیشتر جمعیّت ندارد و عمق استراتژیک هم ندارد، مگر چند نیروگاه برق دارد؟ شما یک نیروگاه اصلی را که بزنید، خاموشی بسیار گسترده‌ای ایجاد می‌شود. می‌دانستند که این‌ها اهداف بزرگی است. لذا وقتی یک پتروشیمی را در کنگان زدند، ایران بلافاصله پتروشیمی حیفا را زد و این‌ها حساب کار دستشان آمد، دیگر حمله نکردند به عسلویه. این است که مردم ما خوب فهمیدند که موضوع اصلاً مسئله‌ی حمایت از مردم و دموکراسی در ایران و این شعارهای بی‌محتوا نیست. مخالفین بدنامی هم که آمدند حمایت کردند از این حمله، خود این برای مردم بسیار آموزنده بود و باعث شد که حتّی بخشی از مخالفینی که این رفتار را قبول نداشتند، حدّاقل به طور موقّت آمدند کنار نظام ایستادند. بنابراین، به نظر من رهبری حضرت آقا بی‌بدیل بوده و ما هر چقدر شکر این نعمت را کنیم، کم است.

در خصوص حمله مستقیم آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، ترامپ چه گفت؟ گفت من پروژه‌ی هسته‌ای ایران را نابود کردم، که در همین هم دروغ می‌گوید. می‌گفت ایران باید تسلیم بدون قیدوشرط بشود. تسلیم بدون قیدوشرط که دیگر مذاکره ندارد. حتّی چه مثالی زد؟ ژاپن را مثال زد. گفت ما رفتیم ناکازاکی و هیروشیما را بمباران کردیم، ژاپنی‌ها آمدند پای میز مذاکره. آن که مذاکره نبود؛ ژاپن آمد تسلیم‌نامه را امضا کرد. جناب آقای دکتر آقای عراقچی بارها گفته‌اند که در دل مذاکرات به ما حمله شد. خب اگر مذاکره قرار بود نتیجه بدهد که نباید به جنگ ختم می‌شد!.
دیدم امدادگری می‌گفت که من هر جا در این دوازده روز رفتم، از زیر آوار غیر‌نظامی در آوردم؛ بعد می‌گفت اسرائیل اعلام می‌کرد که ما مردم را نزدیم، ما مسئولان را زدیم؛ در‌حالی‌که برای زدن یک دانشمند هسته‌ای، شصت نفر را در یک برج به شهادت رساندند، از زن و بچّه و بقیّه‌ی افراد!

نکته‌ی دیگر در این زمینه این است که حضرت آقا بعد از آتش‌بس، تا یکی دو روز اصلاً صحبت نکردند. خب، خیلی هم نگرانی ایجاد شده بود در رابطه با سلامتی ایشان. سه‌شنبه صبح آتش‌بس اعلام شد، پنج‌شنبه بعدازظهر پیام سوّم حضرت آقا منتشر شد. حضرت آقا در آن پیام هیچ اشاره‌ای به آتش‌بس نکردند و صرفاً در خصوص پیروزی ایران صحبت کردند که ملت ایران در این جنگ پیروز شد. حضرت آقا از ملت و نیروهای مسلّح حمایت کردند و تشکّر کردند.

امیر موسوی، رئیس ستاد کلّ نیروهای مسلّح، روز جمعه‌ سیزدهم تیرماه، در مراسم بزرگداشت شهید سلامی سخنرانی کردند و وسط سخنرانی یک صحبتی کردند که در ایران به آن کمتر توجّه شد، امّا صحبت خیلی مهمّی بود. ایشان گفتند که ما بعد از پیام اوّل حضرت آقا که فرمودند «ما این رژیم را بیچاره خواهیم کرد»، طرحی را آماده کردیم برای بیچاره کردن این رژیم؛ امّا به علّت توقّف عملیّات نظامی، موفّق نشدیم این را اجرا کنیم ولی اگر دوباره موج جدیدی از حمله ایجاد بشود، این دفعه اجرا خواهیم کرد. ایشان الان در جایگاه رئیس ستاد کلّ نیروهای مسلّح ایران دارد صحبت می‌کند؛ یعنی نظامی‌ها خودشان را آماده کرده بودند برای ادامه‌ی جنگ، ولی عملیّات نظامی متوقّف شد. این یعنی ایران کاملاً آماده است برای هرگونه شرارت. برعکس، اگر در اظهارات ضعف از خودمان نشان بدهیم، ترامپ و امثال ترامپ و نتانیاهو آن را نشانه‌ی ضعف نظام تلقّی خواهند کرد و آنگاه، فاصله‌ی بین این حمله و حمله‌ی بعدی طولانی نخواهد بود. چرا که در جنگ دوازده روزه موفّق شدیم بازدارندگی را احیا کنیم و الان این بازدارندگی را باید تثبیت کنیم و تثبیت آن با مواضع قاطعانه‌ی انقلابی است، نه با مواضعی از موضع ضعف. به عنوان مثال امروز نقش جمهوری آذربایجان در این حملات، دیگر برای همه آشکار شده؛ شاهدان عینی هم در مرز، این‌ها را دیدند، چه برسد به رادارها. بحث من اصلاً بحث جناحی نیست؛ بحث من بحث بازدارندگی است. این رویکرد به‌شدّت لطمه می‌زند؛ یعنی تلقّی این نیست که این‌ها چه آدم‌های متواضعی‌اند، چه آدم‌های خوش‌اخلاقی‌اند؛ تلقّی نظام بین‌الملل این است که این‌ها پاسخ نمیدهند و این می‌تواند بسیار خطرناک باشد.

* برآورد شما  از میزان آسیب‌ها و تلفات رژیم صهیونیستی در جنگ دوازده‌روزه چیست؟
* جامعه‌ی اسرائیل به آن مقوله‌ی معروف شناخته می‌شود که می‌گویند همه‌ی دولت‌ها ارتش دارند، ولی اسرائیل ارتشی است که دولت دارد. قوام این رژیم بر ارتش آن است و خدمت در ارتش در اسرائیل یک امر مقدّس به حساب می آمد. بعد از پیروزی‌های بزرگی که اسرائیلی‌ها در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی به دست آوردند، این تقدّس به بالاترین سطح رسید؛ یعنی در سیستم سیاسی اسرائیل، اگر کسی می‌خواست پستی پیدا کند ــ وزیر یا نخست‌وزیر بشود ــ نه‌فقط حتماً باید در ارتش خدمت کرده باشد، بلکه باید در جنگ‌های مهم هم حضور داشته باشد. بنابراین، تمام مسئولان اسرائیل افسران سابق و با سوابق جنگی در عملیّات‌های مختلف هستند. مثلاً ایهود باراک که نخست‌وزیر بود و همان کسی بود که اسرائیل را از جنوب لبنان خارج کرد، بیشترین مدال‌های جنگی را در بین افسران اسرائیل داشت. جالب است که در ایران اگر یک نظامی کاندیدای ریاست جمهوری می‌شد، می‌گفتند صدای چکمه می‌آید! ولی در اسرائیل، دموکراسی یعنی همین؛ شرط ورود به سیاست، همین سابقه‌ی نظامی است.

[دریافت فیلم]
در بحث سانسور، این ارتش اسرائیل است که تعیین می‌کند چه خبری پخش شود و چه خبری نه؛ نه اینکه مثلاً وزارت اطّلاع‌رسانی یا ارشاد یا یک ستاد تبلیغات جنگی داشته باشند. خود ارتش وقتی می‌گوید فلان خبر نباید پخش شود، دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند روی آن حرف بزند. این قانون، فوق‌العاده محکم است. من یادم هست در همین عملیّات «طوفان‌الاقصیٰ»، در ماه‌های اوّل، یک خبرنگار اسرائیلی رفته بود در سردخانه‌ی چند بیمارستان اسرائیلی و از جنازه‌ها فیلم گرفته بود، بعد گفته بود تلفات ما خیلی بیشتر از چیزی است که اعلام می‌شود؛ با او برخورد شد، بازداشت و محاکمه‌اش کردند، به خاطر اینکه قانون سانسور را نقض کرده بود.

امّا یک شگردی دارند و آن این است که برای اینکه ضربه‌ی اوّلیّه را مهار کنند، هیچ چیزی نمی‌گویند یا می‌گویند هیچ اتّفاقی نیفتاده یا سکوت می‌کنند؛ امّا چون می‌دانند که یک خبر را نمی‌شود برای همیشه پنهان نگه داشت، بعد از مدّتی به صورت قطره‌چکانی شروع می‌کنند اطّلاعات را منتشر کردن. الان در این جنگ هم همین‌طور است. اوّل می‌گفتند ایران دارد مناطق مسکونی را می‌زند، ولی حالا معلوم شده اصلاً این‌طور نبوده. این‌ها می‌گفتند اکثر موشک‌ها را در مسیر می‌زنیم، ولی وقتی روز می‌شد و صحنه‌ی خرابی‌ها را می‌دیدیم، دیگر نمی‌شد سانسورش کرد؛ پس می‌آمدند موضوع را می‌بردند روی یک فاز دیگر. مثلاً نتانیاهو می‌گفت ما یک ارتش اخلاقی هستیم؛ ما افراد نظامی و دانشمندان هسته‌ای‌شان را می‌زنیم، ولی آن‌ها مردم عادی ما را می‌زنند! در‌حالی‌که برعکس بود و بسیاری از شهدای ایرانی، غیر‌نظامی بودند. برعکس، این ایران بود که حساب‌شده می‌زد.

[دریافت فیلم]
الان خود اسرائیلی‌ها دارند اعتراف می‌کنند ــ البتّه در قالب تحلیل ــ که ما می‌دانستیم ایران یک قدرت موشکی است، ولی در این جنگ فهمیدیم که موشک‌های ایران «سریع‌تر، دقیق‌تر و ویرانگرتر» از چیزی بود که تصوّر می‌کردیم. یعنی نیروی هوافضای ما موفّق شده بود تا حدّ زیادی اطّلاعات مربوط به توانمندی‌هایش را سرّی نگه دارد. در این جنگ، سیستم پدافند چندلایه‌شان عملاً از هم پاشید. موشک‌های بالستیک وقتی بالا می‌روند و از بالای جو سرازیر می‌شوند، به قدری سرعت این کلاهک زیاد است که هیچ سامانه‌ای نمی‌تواند آن را بزند. دقّت این موشک‌های ایرانی باعث شگفتی دنیا شد. حتّی پوتین گفت ما قدرت موشکی و پهپادی ایران را می‌شناختیم، ولی دنیا باور نمی‌کرد؛ الان ببینید چه کرده‌اند!

خب، حالا شروع کرده‌اند به اعتراف؛ چون می‌دانند نمی‌شود برای همیشه چیزی را مخفی نگه داشت. الان دارند می‌گویند که موشک‌های ایران فوق‌العاده دقیق بود. با توجّه به اینکه مراکز نظامی اسرائیل در مناطق مسکونی مستقر بودند، اعتراف کردند که دیگر فایده ندارد؛ ما باید این مراکز را ببریم بیرون از مناطق مسکونی، چون مطمئن شدیم ایران می‌تواند آن‌ها را بزند. مثلاً همین مقرّ نخست‌وزیری اسرائیل؛ نمی‌گویند دفتر نخست وزیری مورد هدف قرار گرفته است، بلکه می‌گویند برجی کنار آن به نام «برج داوینچی» هدف قرار گرفته، ولی موج انفجار باعث شده به مقرّ نخست‌وزیری هم آسیب وارد شود؛ بعد می‌گویند چند ماه برای بازسازی‌اش زمان لازم است! خب اگر فقط موج انفجار بوده، نهایتاً شیشه می‌شکند، دروپیکر خراب می‌شود، ولی دیگر بازسازی‌اش چند ماه طول نمی‌کشد.

[دریافت فیلم]
واقعیّت این است که سانسور در رژیم صهیونیستی فوق‌العاده شدید است، امّا چند عامل باعث شد این سانسور خیلی کارآمد نباشد. اوّل اینکه حمله‌هایی که در شب انجام می‌شد، حجم موشک‌باران ایران را خیلی خوب نشان می‌داد. حتّی یک بار یکی از فلسطینی‌ها شوخی کرده بود با ایرانی‌ها و گفته بود لطفاً در روز شلّیک نکنید، چون ما نمی‌توانیم ردّ موشک‌ها را ببینیم؛ اگر شب بزنید، ما خیلی کیف می‌کنیم! چون واقعاً صحنه‌هایی که در شب دیده می‌شد، حیرت‌انگیز بود. مردم از همان لحظه‌ی پرتاب، ردّ موشک‌ها را دنبال می‌کردند و می‌دیدند که کجا می‌خورد. از عراق که عبور می‌کرد، مردم هلهله می‌کردند و دعا می‌کردند که به هدف بخورد. در کشورهای دیگر هم همین‌طور. در جنوب لبنان، حتّی یک رستوران در منوی غذا نوشته بود «ویوی موشکی»؛ یعنی پول می‌گرفت که بهترین زاویه‌ی دید را به شما بدهد تا بنشینید قلیانتان را بکشید و ببینید موشک‌های ایران چه می‌کنند! همین‌ها باعث شد آن سانسور موفّق نباشد. در اردن و همه‌ی مسیرهایی که موشک‌ها عبور می‌کردند هم همین‌طور. خب، این حجم عظیم آتش باعث شد که دیگر اصل ماجرا را نتوانند مخفی کنند، چون بالاخره یک جایی برخورد می‌کرد و آتش می‌گرفت. حالا اینکه آن محل کجا بود، سانسور می‌کردند، ولی اصل آن و حجم عظیم آتش قابل انکار نبود.

[دریافت فیلم]
ما واقعاً یک «برگ برنده» رو کردیم که حتّی شاید خودمان به عنوان شهروند هم تا این حد باور نداشتیم که نیروی هوافضای سپاه این‌قدر در تولید سلاح‌ها موفّق بوده است. الان نیروهای ما می‌گویند ما فقط ده درصد از توانمان را استفاده کردیم، این بسیار مایه‌ی خوشحالی است. حتّی خیلی‌ها قبل از این عملیّات می‌گفتند «در مانور، یک موشکی را می‌زنند که همه چیز در آنجا تحت کنترل است، ولی از کجا معلوم در محیط عملیّاتی هم درست عمل کند؟» ولی دیدیم عمل کرد. این است که واقعاً یک قدرت موشکی بلامنازع شدیم و خیلی از محاسبات در منطقه تغییر کرد.

[دریافت فیلم]
* در واقع، موشک‌ها و پهپادهای ما فقط با سیستم پدافندی اسرائیل درگیر نبودند؛ چون پایگاه‌های آمریکا در منطقه با انواع و اقسام رادارهای پیشرفته و سیستم‌های پدافندی، در اختیار رژیم بودند و در این جنگ دخیل بودند.
* ببینید! ما در عملیّات «وعده‌ی صادق یک»، یک تجربه‌ای به دست آوردیم. در آن عملیّات، ما از سه موج استفاده کردیم: پهپاد، موشک‌های کروز، موشک‌های بالستیک. به خاطر بُعد مسافت، اوّل پهپادها را فرستادیم. می‌دانستیم که سرعت پهپادها کم است و اکثرشان را خواهند زد، ولی هدفمان این بود که بفهمیم اصلاً این پدافند کجاها مستقر است و چگونه عمل می‌کند. خب، بیشتر پهپادهای ما را زدند. موشک‌های کروز هم که نقطه‌زن هستند ولی سرعت کمی دارند و راحت‌تر ردیابی می‌شوند. امّا موشک‌های بالستیک ما خیلی خوب عمل کردند. در «وعده‌ی صادق یک»، موشک‌های بالستیکی که زدیم، رفتند و به هدف رسیدند. حالا اینکه دقیقاً کجا خوردند، بحث دیگری است، امّا انفجارها نشان داد که به مقصد رسیده‌اند. این شد درس اوّل. پس ما نباید روی پهپاد حساب ویژه‌ای باز کنیم، مگر در مرحله‌ای که مطمئن باشیم سیستم پدافندی کاملاً از کار افتاده باشد. دوّم اینکه موشک‌های کروز هم در این بُعد مسافت، تأثیر چندانی ندارند؛ بنابراین، باید برویم سراغ موشک‌های دیگر.

در «وعده‌ی صادق دو»، اساس حمله بر پایه موشک‌های مافوق صوت قرار گرفت، یعنی هایپرسونیک. وقتی ایران یکی‌ ‌دو سال قبل اعلام کرد که ما موشک هایپرسونیک تولید کرده‌ایم، اسرائیلی‌ها گفتند ایرانی‌ها دروغ می‌گویند؛ حتّی گفتند این‌ها رفته‌اند یکی ‌دو تا از چین خریده‌اند، در مانور استفاده کرده‌اند و بعد ادّعا کرده‌اند که خودشان ساخته‌اند و می‌گفتند این فنّاوری خیلی پیشرفته‌تر از آن است که ایران به آن دست پیدا کرده باشد. امّا وقتی ما در حجم بالا و در طول دوازده روز، مرتّب با موشک‌های هایپرسونیک و بالستیک حمله کردیم، کاملاً ورق برگشت. در واقع، قوام و ستون اصلی حمله‌ی ما همین موشک‌های هایپرسونیک و بالستیک بودند. اوّلاً هر دو فوق‌العاده دقیق بودند، ثانیاً بسیار سریع بودند، ثالثاً کلاهک‌هایشان بسیار وحشتناک بود. یکی از نکاتی که قبلاً سردار حاجی‌زاده توضیح داده بود این بود که ما نوعی کلاهک داریم که به آن می‌گویند «کلاهک انتشاری»؛ یعنی وقتی یک کلاهک منفجر می‌شود، تبدیل می‌شود به صد کلاهک کوچک‌تر که می‌روند و صد نقطه را می‌زنند؛ این موشک هنگامی که به بالای هدف می رسید، کلاهک‌ آن باز می‌شود ده‌ها کلاهک ‌انفجاری کوچکتر مثل شهاب‌سنگ‌ها پخش می‌شدند و صحنه‌هایی ایجاد می‌کرد که واقعاً معادله را تغییر داد.

این‌ها سلاح‌هایی بود که ارتش رژیم صهیونیستی را عملاً خلع سلاح کرد؛ یعنی دیدند دیگر فایده ندارد؛ ترور و جنایت می‌کردند، ولی هیچ کاری موثری نمی‌توانستند انجام دهند. برای همین بود که رفتند سراغ آمریکا و گفتند تو بیا با B۲ و هواپیماهای F۲۲ و F۳۵ حمله کن که ادعا کنیم برنامه‌ی هسته‌ای ضربه‌ی اساسی خورده و بعد ادّعای پیروزی بکنند و آن‌وقت آتش‌بس مطرح شود؛ یعنی اصلاً حمله‌ی مستقیم آمریکا با هدف زمینه‌سازی برای آتش‌بس انجام شد.

* یعنی حمله آمریکا به ایران، بسترسازی برای خروج از جنگ بود؟
* بله، بسترسازی برای خروج آبرومندانه اسرائیل از جنگی بود که نتانیاهو خودش راه انداخته بود زیرا دیگر راهی نداشت؛ اگر می‌خواست ادامه بدهد، شکستش قطعی بود. الان همه دارند این را می‌گویند؛ حتّی بعضی از دوستان جمهوری اسلامی تعجّب کرده بودند و می‌گفتند اگر شما یکی دو هفته‌ی دیگر ادامه می‌دادید، جامعه‌ی اسرائیل پاشیده می‌شد زیرا جامعه‌ی اسرائیل در حال فروپاشی بود. از جمله انصارالله که تعجّب کردند چرا ایران توقّف عملیّات نظامی را پذیرفت، در‌حالی‌که ایران دست بالا را در جنگ ‌پیدا کرده بود و سیستم پدافندی دشمن کلّاً از هم پاشیده بود.

* به نظر شما برای ایجاد بازدارندگی و اینکه مانع شویم تا دشمن بار دیگر به خودش جرئت حمله به ما را ندهد، بایدها و نبایدهای این مسئله در سطوح بالای سیاسی و نظامی چیست؟
* ببینید! اوّلاً این جنگ و حالا اتّفاقاتی که در لبنان و غزّه افتاد، ماهیّت جنگ‌های جدید را کاملاً تغییر داده است و تکنولوژی‌های پیشرفته نقش عمده و بسیار تعیین کننده‌ای در جنگ پیدا کرده است. متأسّفانه در بعضی موارد، نگاه هنوز نگاه دهه‌ی شصت است، در‌حالی‌که جنگ تحمیلی صدام  در سال ۱۳۵۹ در شرایط دیگری اتّفاق افتاد. مثلاً خلبانان عراقی که به آسمان شهرهای ایران از جمله تهران می‌ رسیدند، فقط بلد بودند بمب را رها کنند و این در شهری مثل تهران، بالاخره به یک جایی می‌خورد؛ امّا این توانایی را نداشتند که مثلاً یک فرد را در یک آپارتمان خاص هدف بگیرند. الان بحث پهپادها و ریزپرنده‌ها مطرح است، بحث اطّلاعات و هوش مصنوعی مطرح است.

ما باید تجدیدنظر اساسی در آموزش‌های نظامی‌مان داشته باشیم. همین امروز من گزارشی دیدم از «آمان» ــ یعنی سازمان اطّلاعات نظامی ارتش اسرائیل ــ که در ماجرای هفتم اکتبر بزرگ‌ترین مقصّر شکست بود. این نهاد آمده و یک دستورالعمل صادر کرده برای تمام افسرانش: اوّل اینکه تمام افسران آمان باید زبان عربی را به طور کامل یاد بگیرند، دوّم هم اینکه باید اسلام را به طور کامل فرا بگیرند؛ یعنی بدانند این تعالیم اسلامی چیست؛ چون ما، هم اسلام شیعه داریم، هم اسلام سنّی. می‌گویند ما با ملّتی مواجه شدیم که فکر می‌کردیم با یک ضربه فرو می‌پاشد؛ امّا برعکس، وحدت ملّی‌شان تقویت شد. این خیلی جالب است! یعنی یک نهاد اطّلاعاتی به جای اینکه بگوید بیاییم ابزارهای اطّلاعاتی‌مان را تقویت کنیم ــ که البتّه در اوج تکنولوژی هم هستند ــ آمده دیده مشکل جای دیگری است. ما هم باید بیاییم ببینیم اشکال کارمان کجا بوده. اوّلاً غافلگیر شدیم، بعد هم خیلی چیزها را دست‌کم گرفتیم. حالا اگر هم انتقادی به ما می‌شود، نمی‌گویم هر انتقادی الزاما صحیح است، ولی باید به نحوی تعامل داشته باشیم که بشود این انتقاد را شنید و بررسی کرد.

یکی از ویژگی‌های اسرائیل، همان‌طور که شهید کبیر سیّدحسن نصرالله (رضوان الله تعالی علیه) بارها گفته، این است که «نقد ذاتی» دارند؛ یعنی از خودشان انتقاد می‌کنند. هر جا ناکام می‌شوند، بلافاصله یک کمیته درست می‌کنند، آن کمیته می‌آید و عمیق بررسی می‌کند، اشکالات را درمی‌آورد ــ هم اشکالات تاکتیکی، هم راهبردی و هم فرماندهی ــ بعد هم افراد مسئول را معرّفی می‌کنند؛ حالا نه اینکه اعدامشان کنند، ولی دیگر آن فرد را در موقعیّت قبلی نگه نمی‌دارند. این یکی از رموز بقای این رژیم منحوس تا الان بوده. حالا خوشبختانه نتانیاهو آمده و دارد همه‌ی این اصول را نقض می‌کند! این خیلی خوب است.
حضرت آقا با پیام اوّل و پیام دوّمشان واقعاً جامعه را هدایت کردند، ایران را از حالت شوک‌زده‌ی دفاعی به حالت هجومی قوی منتقل کردند و مردم روحیّه گرفتند و آمدند پای کار.

امّا ما هم باید بررسی کنیم. نباید فکر کنیم اگر کمیته‌ای برای بررسی درست شود، یعنی می‌خواهد با کسی تسویه‌حساب کند؛ نه، باید یک کمیته‌ی حرفه‌ای بیاید بررسی کند. چون این جنگ، یک جنگ جدید است. در دیدار نتانیاهو از واشنگتن در هفته‌های قبل، بخشی از مذاکره‌ی وی با آمریکایی‌ها درباره‌ی هوش مصنوعی و تکنولوژی‌های نوین بود؛ بعد هم یک توافق دوجانبه را جلوی دوربین رسانه ها امضا کردند و افتخار کردند که این دو کشور، یعنی آمریکا و اسرائیل، پیشروترین کشورها در حوزه‌ی جنگ‌های تکنولوژیک هستند و گفتند جنگ آینده جنگ تکنولوژی‌هاست. ما هم باید همین مسیر را برویم و درس بگیریم.

به نظر من، مطالعه در بین نیروهای مسلّح ما باید بالا باشد. البتّه در جامعه‌ی ما هم میزان مطالعه کم است. من سردار سلیمانی را در موقعیّت‌هایی در حال مطالعه دیدم که واقعاً آدم باورش نمی‌شد؛ هیچ وقت کتاب از دست ایشان نمی‌افتاد و مطالعات عمیق، متنوّع و بسیار گسترده‌ای داشتند. خدا رحمت کند حسین پورجعفری را! یک ساک کوچک داشت و در این ساک، یک سری وسایل شخصی حاج قاسم بود، در یکی از زیپ‌هایش همیشه یک کتاب بود؛ وقتی فرصتی در هواپیما پیش می‌آمد، می‌گفت حسین! آن کتاب را بده؛ و شما می‌دیدید که آن کتاب، یک رمان غربی است و حاج قاسم رمان غربی مطالعه می‌کرد. چرا حضرت آقا این‌قدر وسعت فکر دارند؟ به خاطر حجم عظیم و تنوع گسترده مطالعه‌ای که انجام می‌دهند، نه‌فقط در یک رشته‌ی تخصّصی.

[دریافت فیلم]
یکی از کارهای ثابت من پیگیری رسانه‌های اسرائیل است؛ یعنی آن‌هایی که بلافاصله همان روز به عربی ترجمه می‌شود. واقعاً می‌بینم که این‌ها خیلی اهل مطالعه‌اند؛ یعنی نویسنده‌هایشان، در استدلال‌هایی که می‌کنند و نقدهایی که می‌کنند، قلم‌های بسیار قوی دارند. بالاخره این دشمن ما است، ولی ما باید بگوییم که نقطه‌ی قوّت این دشمن کجا است و ما باید در همین جا، نقطه‌ضعف خودمان را هم بشناسیم. مدیرانی که فقط به کارتابل‌شان می‌پردازند، نامه‌ی اداری می‌بینند یا حدّاکثر بولتن می‌خوانند ــ که سَم است بولتن! واقعاً سَم است برای نحوه تفکّر ــ اینها نمی‌تواند با تغییر زمانه خودشان را وفق دهند؛ موقعی به خودش می‌آیند که همین نوع اتّفاقات می‌افتد.

بنابراین، بنظرم ضروری است که ستاد کلّ نیروهای مسلّح  دستورالعمل جدیدی در این زمینه بدهد. مثلاً یادم هست که یک زمانی موضوع نقش رسانه در رزم مطرح شد. مقاله‌ای از یک نشریّه در انگلستان چاپ شده بود مبنی بر اینکه در دنیای جدید، رسانه تبدیل شده به بخشی از سازمان رزم؛ یعنی الان در یک گردان، یک نفر مسئول آرپی‌جی، یک نفر مسئول امداد و.... است، یک نفر هم باید مسئول رسانه تهیه فیلم‌ها و کلیپ‌های خبری از عملیات رزمی باشد.

[دریافت فیلم]
بااین‌حال، آن روحیّه‌ای که مردم ما نشان دادند عالی بود و آن تضادّی که حالا یک عدّه می‌خواستند به آن دامن بزنند ــ بحث ملّیّت و اسلامیّت ــ اتّفاق نیفتاد. ما واقعاً در جامعه‌مان تضادّی بین این دو بُعد نداریم. به نظر من، ملّی‌گراترین آدم‌های ایران بسیجی‌هایی بودند که در جبهه‌ی دفاع مقدّس ما رفتند و شهید شدند. این مسئله برای من خیلی جالب بود. در دوران دفاع مقدّس، برادر ارتشی و سپاهی ما طبق وظیفه‌ی نظامی‌اش باید می‌آمد در جنگ، ولی بسیجی نه، داوطلبانه می‌آمد. من نگاه می‌کردم می‌دیدم بسیجی از استان آذربایجان شرقی و غربی، از استان خراسان که آن زمان هنوز تقسیم نشده بود، از شرق، از غرب، از جنوب آمده در خوزستان دارد می‌جنگد. جوان‌هایی را می‌دیدم که اگر جنگ نبود، در عمرشان نمی‌دانستند دهلاویّه کجا است و اصلاً نمی‌رفتند آنجا. همه برای چه آمده بودند؟ فقط بحث اسلام نبود، فقط بحث نظام نبود، بحث کشور هم بود. این‌ بسیجی ها، ملّی‌گرایان واقعی بودند و برای وجب‌به‌وجب این خاک، خون دادند. بعد، آن‌هایی که مدام دم از ملّی‌گرایی می‌زدند، یک بار جبهه نمی‌رفتند و همه هم سعی می‌کردند بچّه‌هایشان را نفرستند سربازی و یک طوری از کشور خارجشان کنند که طرف برود و اصلاً در جنگ نباشد.

امّا در این جنگ، معلوم شد که اصلاً تضادّی در این زمینه نیست. اینکه حضرت آقا در حسینیّه به آقای محمود کریمی می‌گویند «ای ایران» بخوان، خب این خیلی پیام دارد؛ به‌خصوص این «ای ایران» که ایشان برخی ابیاتش را هم عوض کرده بود، یعنی محتوای اسلامی و شیعی به آن داده بود و امام‌حسینی‌اش کرده بود. ما باید از این موضوع درس بگیریم. آن‌هایی که خیلی دوآتشه‌اند و خودشان را اسلام‌گرا می‌دانند، فکر نکنند که اگر آقا از ایران صحبت بکنند، این‌ها جبهه‌ی ملّی می‌شوند؛ نه این‌ها درست می‌گویند، نه آن‌هایی که از آن طرف فکر می‌کنند اگر دم از اسلام زدند، خیانت کردند به ملّی‌گرایی؛ نه، اصلاً در ایران این دو قابل تفکیک نیست. صحنه‌های زیادی را در جنگ تحمیلی عراق شاهد بودیم که رزمندگانی که در زمان تحویل سال جدید در جبهه بودند، سفره هفت سین با چیدن سلاح‌های که نام آنها با حرف سین شروع می‌شد، پهن می‌کردند و هیچ تضادی بین برگزاری مراسم نوروز در جبهه با ارزش‌های دینی و مذهبی نمی‌دیدند. در واقع رزمندگان دفاع مقدس، معیار و میزان حقیقی تدین و وطن دوستی بودند.

* تحلیل شما از آتش‌بس چیست؟
* با توجّه به اینکه در این منازعه‌ی مداوم با دو نفر درگیریم ــ یکی نتانیاهو که نشان داد به هیچ خطّ قرمزی پایبند نیست و دیگری ترامپ که در دروغ‌گویی و عملیّات روانی و حقّه‌بازی درجه‌یک است ــ این دو نفر را دیگر نباید با تحلیل‌های راهبردی و استراتژیک تحلیل کنیم؛ ما باید اصل را بر این بگذاریم که هر اقدامی ممکن است از این‌ دو نفر سر بزند و برای آن آمادگی داشته باشیم.

اما در این خصوص، نکته‌ای را از قول سردار رشید (رضوان الله تعالی علیه) عرض کنم. دو سال قبل، در برنامه‌ای در بندرعبّاس، ایشان سخنران اصلی آن مراسم بود. سردار رشید جمله‌ای از حضرت آقا نقل کردند، وقتی که این خبرها هنوز نبود. گفتند آقا به من فرمودند ــ یعنی به سردار رشید ــ که شما نظامی‌ها کاری نداشته باشید که سیاسی‌ها چه می‌گویند ــ بحث این بود که آیا آمریکا به ایران حمله می‌کند یا نه ــ شما نظامی‌ها کاری به حرف سیاسی‌ها نداشته باشید، اصل را بر این بگذارید که آمریکا به ایران حمله خواهد کرد، بروید برای پاسخ آماده شوید؛ اگر حمله نشد، خیلی خوب است؛ ولی اگر حمله شد، توان مقابله و پاسخ دارید. بحث سیاسی و روند دیپلماتیک را بگذارید بر عهده تحلیلگرهای سیاسی و وزارت خارجه. نظامی باید نظامی باشد، سیاست را باید درک کند، ولی وقتی می‌خواهد به عنوان نظامی تصمیم‌گیری کند، نباید سیاسی بشود و نباید اسیر تحلیل‌های سیاسی بشود.
این مایه‌ی افتخار جمهوری اسلامی ایران است که در ایران، حتّی یک نفر ــ نه نظامی و نه سیاسی ــ تحت تأثیر این تهدیدها و تطمیع‌ها قرار نگرفت. ما باید واقعاً این موضوع را بزرگ کنیم؛ افتخار جمهوری اسلامی در این است.

میگذرم از آن چه پیش از این رخ داد و تحلیل‌هایی که درباره نحوه مواجهه با رژیم صهیونیستی در چندسال اخیر وجود داشت و امروز باید گفت که خوشبختانه، در جنگ ۱۲ روزه، قدرت بازدارندگی خود را احیا کردیم. در این جنگ، ایران با قدرت به صحنه آمد. در عملیّات وعده‌ی صادق یک و دو، مثلاً از ساعت دوازده شب تا پنج صبح، ما در سه موج حمله کردیم، امّا در وعده صادق ۳، دوازده روز جنگیدیم. اوّلاً وجهه‌ی خودمان را تصحیح کردیم و همه دیدند که ایران، هم سلاح دارد، هم اراده‌ی استفاده از آن را؛ یعنی جهان قدرت اراده ملت ایران را فهمید. خود این بازدارندگی ایجاد کرد.  دوّم اینکه روحیه گروه‌های مقاومت احیاء شد و این جنگ، روحیّه‌ی جدید به آن‌ها داد. شما دیدید که حماس اخیراً حمله‌‌های بزرگ را انجام می‌دهد؛ زیرا از حمله‌ی ایران روحیه گرفته‌اند. یا مثلاً آقای شیخ نعیم قاسم، با وجود فشارها برای خلع سلاح حزب‌الله ــ که قبلاً با زبان دیپلماتیک می‌گفت نه ــ بعد از این جنگ، محکم گفت محال است ما سلاحمان را تحویل بدهیم. این نشان می‌دهد چقدر این جنگ اثر گذاشته است. یا الان شما انصارالله را ببینید؛ انصارالله بلایی سر آمریکا آورد که همین ترامپ دروغ‌گو آمد و پیامی داد به پادشاه عمان که ما دیگر به شما حمله نمی‌کنیم، شما هم کاری به کار ما نداشته باشید؛ می‌خواهی به اسرائیل حمله کنی حمله کن، ما دیگر کاری به حمله‌‌های شما به اسرائیل نداریم! این را گفت و بعد هم درخواست آتش‌بس. اما در مقابل رسانه‌ها گفت که هر دوی این‌ها از من خواستند که آتش‌بس شود؛ ببینید چقدر آدم دروغ‌گویی است! ترامپ به دنبال جایزه‌ی صلح نوبل است؛ من می‌گویم نه، به جای جایزه‌ی صلح نوبل، باید جایزه گوبلز در دروغگویی را به وی بدهند. گوبلز وزیر اطّلاع‌رسانی هیتلر است که در دروغ‌گویی، در دوره‌ی خودش زبان‌زد بود؛ باید جایزه‌ای به نام گوبلز تهیه شود و اوّلین آن را به همین ترامپ بدهند.

در این وضعیّت، خون جدیدی در رگ‌های محور مقاومت جاری شد. درست است که سوریه را از دست داده‌ایم، امّا در عوض یمن را به دست آورده‌ایم. یمن الان خیلی مؤثّر دارد عمل می‌کند. بعد از اینکه آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کرد، یمن اعلام کرد که من از این به بعد، آن آتش‌بسی را که با آمریکا توافق کرده بودیم دیگر قبول ندارم و حمله می‌کنم؛ الان هم شروع کرده و دارد کشتی‌ها را می‌زند. بنابراین، اصلاً دوباره کلّ معادله را به هم ریخت. این نشان می‌دهد که اگر در میدان قوی نباشی، در دیپلماسی حرفی برای گفتن نداری. ما باید این اصل را بپذیریم و این دستاورد بزرگ را باید با اظهارات قوی تثبیت کنیم، ما باید از آمریکا طلبکار باشیم ــ چون یک طرف دعوا بوده، یک عدّه را به شهادت رسانده، به تأسیسات ما ضربه زده و باید خسارت بدهد.

در کل ما باید این بحث دیپلماسی و میدان را کنار بگذاریم؛ زیرا هر‌چه در میدان قوی‌تر باشیم، در دیپلماسی دستمان پر تر خواهد بود و در منطقه تأثیرگذارتر خواهیم شد.

قبل از اینکه جنگ ۱۲ روزه اتّفاق بیفتد، شیخ‌نشین‌ها به این نتیجه رسیده بودند که این بار ایران به آن‌ها هم حمله کند؛ زیرا رسماً به این شیخ‌نشین‌ها اعلام شده بود که در صورت هدف قرار گرفتن زیرساخت های ایران توسط اسرائیل یا آمریکا، زیرساخت‌های شیخ‌نشین‌های عرب خلیج فارس هم مورد هدف موشک‌های ایرانی قرار خواهند گرفت زیرا پایگاه‌هایی أمریکا و ماموران امنیتی و نظامی اسرائیل در این خاک این شیخ‌نشین‌ها هستند.
اگر قرار باشد هر کشوری از کشور دیگر احساس خطر کرد، به آن حمله کند، دیگر پایه و اساسی به نام «نظام بین‌الملل» باقی نمی‌ماند. واقعاً در این جنگ مشخّص شد سازمان ملل هیچ تأثیری ندارد، شورای امنیّت سازمان ملل هیچ تأثیری ندارد، با اینکه قطعنامه‌هایش لازم‌الاجرا اعلام می‌شود.

مقامات این شیخ‌نشین‌ها از طرف مختلف از جمله به علت نفوذی‌هایی که دارند، فهمیده بودند این‌بار تصمیم ایران قطعی است؛ لذا به آمریکا التماس می‌کردند که از خاک آنها به ایران حمله نکند و از اسرائیل می‌خواستند که زیرساخت‌های ایران را هدف قرار ندهد. الان هم می‌گویند حمله از آسمان عراق بوده، البتّه از جمهوری آذربایجان نام نمی‌برند امّا رادارهای ایران و شاهدان محلی در شمال و شمال غربی ایران، شاهد عبور هواپیماها و پهپادهای مهاجم از خاک جمهوری آذربایجان را دیده‌اند‌ و ثبت کرده‌اند.

ما چرا العدید قطر را زدیم؟ چون سرفرماندهی نیروهای آمریکایی در آنجا است. البته به پایگاه ناوگان دریایی آمریکا در بحرین، حمله مؤثر و به مقرهای اسرائیلی در امارات، هیچ حمله‌ای نشد. شاید اگر بررسی شود مشخص شود نقش این پایگاه‌ها و مقرها در این دو شیخ نشین در طی جنگ ۱۲ روزه اگر از نقش پایگاه آمریکایی العدید در قطر بیشتر نباشد، کمتر هم نیست. فلذا این سیلی ایران نشان داد که اهل تعارف نیست و به باقدرت به همان مکانی که از آنجا حمله شده، تهاجم کرده و آن نقطه را می‌کوبد.