1404/04/13
عاشورا؛ جهاد برای زندگی
کربلا به مثابه نقشه راه مسئولانه زیستن
میثم امیری

اقامه عزای حضرت سیدالشهدا از شعائر الهی و مایهی حفظ و بقای تشیع و اسلام راستین است. رهبر انقلاب اسلامی در پایان مراسم عزاداری اربعین در سال ۱۴۰۳ میفرمایند: «در زیارت عاشورا، شما به امام حسین (علیه السّلام) عرض میکنید: یا اَبا عَبدِ اللهِ اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکُم اِلى یَومِ القِیامَه. «اِلى یَومِ القِیامَه یعنی چه؟ یعنی این کارزار میان جبههی حسینی و جبههی یزیدی تمامنشدنی است؛ این کارزار ادامه دارد...»به همین مناسبت تحریریه کتاب KHAMENEI.IR در یادداشتی به معرفی و مرور کتاب «عاشورا» که پیرامون جهاد نوشته شده و اثری از مرحوم حجتالاسلام علی صفایی حائری است میپردازد.
کلمهها بازیچه نیستند؛ ممکن است کنار هم گذاشتن کلمهها ـسالاد کلمههاـ خوشایند شعارزدگان باشد، اما نویسنده در هر صورت، چارهای ندارد تا از معبر چگونگی به عاشورا بنگرد. چگونگی پرداختن به عاشورا پیوست شدهست به زندگی آنکه از عاشورا مینویسد. نویسندهی زادهی فضای دهقانی ایران هزار سال پیش؛ شیخِ طَبْرِسی، که هنوز میتوانست از آموزههای کهن بهرهمند شود و به مکتوباتی از فرهنگ ایرانشهری دسترسی داشته باشد که بعدها از بین رفت، جور دیگری عاشورا را میدید. شاعر حرمانزده از حملهی مغولها، آنکه فرصت یافته تا بعد از شورشهای بسیار، بغضی نهصد ساله را بیرون بریزد، زندگی و زمانهاش را در قیام حسینبنعلی چنین میجست: در بارگاه قدس که جای ملال نیست، سرهای قدسیان همه بر زانوی غمست... اتفاقاً این شعر محتشم کاشی عمیقاً سیاسیست و آینهی جامعهی شیعهایست که حالا میتوانست بالاخره خودی نشان بدهد.علی شریعتی، صالحی نجفآبادی و کمغلظتتر از آن دو، مرحوم شهید مطهری، در جستجوی رستاخیز اسلام اسلامی (تحت عنوان حکومت اسلامی یا اتحاد جماهیر اسلامی) به عاشورا نگاه میکردند. زان سبب که رویههای سیاسیِ واقعهی عاشورا بسیار پررنگ و لزوم اصلاح در دین امت جدِّ حسینبنعلی مورد تأکید بود، چنین خوانشی نمیتوانست چندان پر زحمت باشد. عاشورا از اصل سیاسی بود، بنابراین کافی بود علی شریعتی، اسلحهی اسلام سیاسی را به ادبیات سوسیالیستی مدنظرش تسلیح کند. شهید مطهری هم با ترمِ جنجالی «زدودن سیمای حسین از خرافات»، بر آن بود تا با ستردن پیرایههای بسیاری که بر جامهی عاشورا الصاق شده بود، این تنِ زنده را پویا و شاداب در زمینهی تحولات سیاسی و انقلابی دهه هفتاد میلادی، به میدان بفرستد. آنها در این کار بسیار موفق بودند.
با این عینک، به عین صاد بنگریم. در فضای ملتهب انقلابی، کار تربیتی و زندگی بر مدار چنین اندیشه اهمیتی تازه مییابد. عین صاد که بر نقش تربیتی اسلام تأکید دارد و میخواهد اسلام را دین زندگی بداند، در فضای انقلابی به دنبال مفاهیم زندگیساز و استقرار چنین مفاهیمی در جامعه است. گویی «حالا در هوای انقلاب، برای زندگی باید چه کنیم؟» او معتقد است حالا که قرار است در این اتمسفر انقلابی نفس بکشیم، باید «مسئولیت و سازندگی» را جدی بگیریم. عاشورا در هر صورت برای عین صاد، وسیلهایست برای تعالی جامعه. آنچه برای عین صاد مهم است، برپایی خیمه زندگی در دنیای جدید است. او میخواهد به این سمت حرکت کند.
جزوه کوتاه عاشورای عین صاد از این جهت متفاوت از دیگر آثارست؛ عین صاد حرکت حسین بن علی را حرکتی به سمت زندگی میداند؛ زندگی به لونی دیگر با طعم آزادی و مسئولیتهای فردی و اجتماعی. به نظر عین صاد، تشکیل حکومت و برپایی آن یکی از لوازم چنین زندگیست و خود هدف نمیتواند باشد.
اگر عین صاد در این حرف صادق باشد، زندگی خودش باید چنین باشد که به گواهی شهود چنین است. هنوز تاریخ شفاهی عین صاد درست و حسابی بازتاب پیدا نکرده است، اما آنچه از او نقل میکنند شهادت میدهد عین صاد همانطور که میگفت میزیست. حتی به همین کلمه «عین صاد» نگاه کنید. روشن است نام «علی صفایی حائری» بسیار مستعد آن بود تا او را تبدیل به عالمی پرطمطراق و اسمدار کند! اما گویی میخواهد به ما نهیب بزند، هشدار بدهد من را «عین صاد» بنامید، نامم را رها کنید و به این بنگرید که کجا را نشانه میگیرم. از این جهت عین صاد چهرهای متمایز در بین نویسندگان اسلامیست. عاشورا برای او یک موضوع مانند موضوعات دیگر نیست. بلکه احتیاجی واجب است که باید مضطر و خواهانش بود. اضطرارِ عین صاد در تدوین این کتاب هم دیده میشود. او فرصت را اندک میداند و سعی میکند از سریعترین مسیرها، برای من و شما از عاشورا بگوید.
«باید مرگی را انتخاب کنیم که زندگی را باور کند.» یعنی عین صاد در آن برنامه اساسیاش، یعنی مسئولیت و سازندگی، همه چیز را صورتبندی میکند و شهادت حسین یک «آگاهی»ست که برای «زندگی» آدمها نیاز است. در یک داوری آنی، بیراه نمیگوید؛ گستردگی ابعاد حرکت سیدالشهداء چنین تفکری را موجه نشان میدهد.
عین صاد با الگوی مسیر، کوهنوردی، پیادهروی به عاشورا نگاه نمیکند. حرکت حسینبنعلی، هجرت و کوچ نیست، بلکه کوششیست برای زندگی از نوعی دیگر؛ اصلاحی که حسین از آن سخن میگوید چنین معنی دارد. اصلاحی برای چگونه زیستن. این معنا از انقلاب اسلامی، همزمان با این تأملات عین صاد، در آثار خلاف آمد عادت دیگری چون انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم دکتر داوری اردکانی دیده میشود. حالا که همه چیز را مسخ کردند، دینی دیگر و بودنی دیگر لازم است که «ظلمت در انتظار پرتو مشعلهاست».
«باید مرگی را انتخاب کنیم که زندگی را باور کند.» یعنی عین صاد در آن برنامه اساسیاش، یعنی مسئولیت و سازندگی، همه چیز را صورتبندی میکند و شهادت حسین یک «آگاهی»ست که برای «زندگی» آدمها نیاز است. در یک داوری آنی، بیراه نمیگوید؛ گستردگی ابعاد حرکت سیدالشهداء چنین تفکری را موجه نشان میدهد.
عین صاد با الگوی مسیر، کوهنوردی، پیادهروی به عاشورا نگاه نمیکند. حرکت حسینبنعلی، هجرت و کوچ نیست، بلکه کوششیست برای زندگی از نوعی دیگر؛ اصلاحی که حسین از آن سخن میگوید چنین معنی دارد. اصلاحی برای چگونه زیستن. این معنا از انقلاب اسلامی، همزمان با این تأملات عین صاد، در آثار خلاف آمد عادت دیگری چون انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم دکتر داوری اردکانی دیده میشود. حالا که همه چیز را مسخ کردند، دینی دیگر و بودنی دیگر لازم است که «ظلمت در انتظار پرتو مشعلهاست».

