1404/04/02
سرمقاله شماره ۲ روزنامه صدای ایران
صلح تحمیلی؛ چراغ سبز به ادامه تجاوز دشمن

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند. «صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR، سعی دارد در چنین فضایی بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورها و وضعیت راهبردی جبهه نبرد را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و آن را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها در این جنگ تحمیلی.
دومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهیده منصوره عالیخانی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی در ایام دفاع مقدس ملّت ایران در برابر تهاجم رژیم صهیونی، هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
سرمقاله
صلح تحمیلی؛ چراغ سبز به ادامه تجاوز دشمن
صلح تحمیلی وضعیتی است که در آن طرفین یک نزاع، نه بر اساس رضایت متقابل یا توافق داوطلبانه، بلکه تحت فشار و اجبار به نوعی «توافق» میرسند. آنچه در ظاهر صلح نامیده میشود، همان امتداد جنگ است، با این تفاوت که ابزارهای نظامی جایشان را به ابزارهای دیپلماتیک دادهاند. فشار نظامی در میدان جنگ، به میز مذاکرات منتقل میشود، بیآنکه از ماهیت آن چیزی کاسته شود. طرفی که خود را دارای دست بالاتر میبیند، تلاش میکند خواستههایش را در به اسم صلح دیکته کند و طرف مقابل، از سر ضعف یا اجبار، تن به این شرایط میدهد.ممکن است یک طرف هنوز در میدان شکست نخورده باشد، اما به دلایلی، از جمله فشارهای نظامی، اقتصادی یا روانی، در میز مذاکره امتیازاتی بدهد که لزوماً تناسبی با وضعیت میدان نبرد ندارد. در اینگونه صلحها، ماشینهای جنگی در ظاهر -و به احتمال زیاد بصورت موقت- متوقف میشوند، اما ماهیت نزاع و تقابل باقی میماند؛ تنها شکل آن تغییر میکند. زور همچنان حاکم است، اما در لباسی دیپلماتیک.
در این شرایط، طرفی که دست بالا را دارد، خواستههای خود را تحمیل میکند: از واگذاری قلمرو گرفته تا پرداخت غرامت، محدودیتهای نظامی، علمی و حتی تغییر در ساختارهای سیاسی داخلی کشور مقابل. تاریخ ایران چنین صلحهایی که درواقع همان تسلیم بیقیدوشرط است، کم ندیده؛ از برخی عهدنامههای دوره قاجار گرفته تا مقاطعی در دوران پهلوی. اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ یک نمونه بارز آن است؛ بیگانگان به راحتی حاکم ایران را تغییر دادند. پدر دست نشانده را برداشتند و پسر مطیع و گوش بفرمان را به جایش نشاندند.
این نوع صلحها هرگز امنیت و ثبات پایدار به ارمغان نیاوردهاند. بلکه غالباً به دشمن متجاوز مجال دادهاند تا خواستههایش را روشنتر، منظمتر و با هزینه کمتر، بهدست آورد.
یکی از ویژگیهای این نوع صلح آن است که هیچ خط قرمزی برای خواستههای دشمن قابل ترسیم نیست. وقتی کشوری به صلح تحمیلی تن میدهد، در واقع بهنوعی چراغ سبز نشان میدهد که آماده است خواستههای بعدی دشمن را نیز بپذیرد. با هر عقبنشینی، قدمی دیگر برای پیشروی دشمن باز میشود و این مسیر، مسیری بیانتهاست.
در مقابل، تجربهی تاریخی ایران نشان داده که مقاومت، تنها راه دستیابی به حقوق اولیهی ملت است. در شرایطی که ملت ایران ایستادگی کرده، طرف متجاوز ناگزیر به عقبنشینی شده و حتی حقوقی را که پیشتر منکر آن بود، به رسمیت شناخته است. ایستادگی، مرز و حدود را مشخص میکند؛ مقاومت است که دشمن را از تجاوز بازمیدارد.
«صلح تحمیلی، همان جنگ همیشگی است» چرا که دشمنی که از میدان بیرون رانده نشده، در میز مذاکره با لبخند همان خواستههایی را پیش میکشد که در میدان با زور دنبال میکرد. پس آنچه در ظاهر صلح است، در باطن ادامهی همان جنگ است؛ جنگی که شاید آرامتر و بیسروصداتر، اما به همان اندازه و بلکه بیشتر، بنیانهای استقلال، امنیت و عزت ملی را نشانه گرفته است.
آنچه تجربهی ما در ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال اخیر ایران نشان میدهد این است که صلحهای تحمیلی نهتنها پایدار نبودهاند، بلکه خسارتبار نیز بودهاند. نه امنیت آوردهاند، نه استقلال، نه حتی آرامش. اما مقاومت، هرجا که صورت گرفته، ولو به سختی و با هزینه، به ثمر نشسته است؛ دشمن را متوقف کرده، حقوق ملی را احیا کرده و عزت و استقلال را تضمین کرده است.

