1404/02/31
|گزارش|
حزبی که میخواست جامعه نابود شده توسط پهلوی را احیاء کند

نخستین کنگره حزب جمهوری اسلامی در روزهای پایانی اردیبهشت ۱۳۶۲ با شرکت بیش از یکهزار عضو این حزب در تهران آغاز بهکار کرد. پس از آن، برای نخستین بار شورای مرکزی حزب با رأی اعضای سراسر کشور انتخاب شد و این شورای منتخب، بار دیگر آیتالله خامنهای را به عنوان دبیرکل برگزید. این فرایند، بخشی از آن تشکل مطلوب دو دبیرکل شهید حزب، شهید دکتر بهشتی و شهید دکتر باهنر بود که سرانجام محقق شده بود. اولین تصمیم شورای مرکزی، انتخاب دبیرکل بود که نتیجه آن در صفحه اول روزنامه جمهوری اسلامی دوم خرداد ۱۳۶۲ چنین منعکس شد: «در اولین جلسه شورای مرکزی جدید و با حضور کلیه اعضا حجت الاسلام والمسلمین سید علی خامنهای برای دومین بار با اتفاق آراء به دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد.»به همین مناسبت سالگرد ایام این رویداد، بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IR، به انگیزههای تشکیل این حزب و ضرورتهای کار تشکیلاتی، خاصه در سالهای نخستین انقلاب اسلامی پرداخته است.
عدهای معتقدند اولین جرقههای حزب و ایدهی آن از امام بود. روزهای آغازین سال ۱۳۵۶، شهید مطهری در بازگشت از سفری که به نجف داشت، پیامی را از امام به ایران آورد. «به برادران بگویید ریشه شجره خبیثه پهلوی از خاک بیرون است، همت کنید و برای همیشه او را به دور بیندازید.» این پیام منجر به تقویت انسجام مبارزین و شکل گرفتن تشکیلات مخفی اداره کننده مبارزات سال ۵۶ و ۵۷ شد.(۱)بار دیگر «امام(ره) در آخرین روزهایی که در عراق بودند راجع به تشکیل حزبالله بیاناتی فرموده بودند.»(۲) حبیبالله عسگراولادی آبان سال ۱۳۵۷ به پاریس رفت، او پیامی از طرف آیتالله بهشتی و آیتالله مطهری(۳) و برخی دیگر از مبارزین این پیشنهاد را مطرح کرد که «حزبالله توسط سه نیروی، روحانیت، فرهنگیان و دانشگاهیان و بالاخره مؤتلفه اسلامی بتواند تشکیل شود. امام فرمودند بماند تا من به ایران بیایم و انشاءالله میآیم آنجا و حل میکنم.» (۴)

دیدار در نوفللوشاتواهمیت این موضوع تا آن اندازه زیاد بود که با فاصلهای کوتاه دکتر بهشتی هم عازم فرانسه شد تا با امام مذاکره کند، در یکی از اسناد ساواک آمده: «حبیبالله عسگراولادی اظهار نمود شیخ محمد بهشتی به همراه عده دیگری از همفکران در پاریس است که کار آنها علاوه بر مشورت با خمینی و کمک به او در امر مذاکرات پاریس بررسی تشکیل و اعلام حزبالله میباشد. اصولاً مدت چند ماه است که خمینی تشکیل حزبالله را «اوجب واجبات» یا مبرمترین وظائف نهضت دانسته ولی طرفداران نزدیک او میخواهند موقعی حزبالله را اعلام کنند که تمامی مطالب مهم بررسی شده و ایرادات تئوری مورد ملاحظه قرار گرفته باشد و خدای نکرده ایرادات مهمی بر تئوریها و خط حزبالله موجود نباشد. وی ادامه داد که آماده کردن شرایط تشکیل حزبالله حتی در شرایط فعلی مطابق دستور امام از نماز خواندن واجبتر است و این کار حتماً با جدیت عمل و به زودی اعلام موجودیت خواهد شد.»(۵)
عدهای مانند آیتالله مهدویکنی ایده اولیه و اصلی تأسیس حزب را صرفاً از دکتر بهشتی میدانند. آنها معتقدند، بهشتی بعد از پیروزی انقلاب، داشتن ساختار حزبی و تشکیلاتی را مهم میدانست و معتقد بود برای رسیدن به اهداف انقلاب، بازوهای موثری در همه حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی نیاز است. از طرف دیگر این تشکیلات باید مبتنی بر خط فکری اسلام اصیل و جهت سیاسی صحیح و روشن باشد تا بتواند در مقابل مشکلات و پیچیدگیهای روزهای تشکیل حکومت اسلامی، کارآمد باشد: «البته این ایده صرفاً به ایام بعد از پیروزی انقلاب مربوط نمیشود. دکتر بهشتی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب هم در فکر راه اندازی و ایجاد یک تشکل، جمعیت و حزب اسلامی بود.»(۶)
حلقه طلاب مشهدیاما این ایده منحصر به دکتر بهشتی نبوده است. آیتالله سیدعلی خامنهای در حلقه طلاب مشهدی گزینه مشابهی را دنبال میکرد. این گزینه در جلسهای با حضور برخی روحانیون مبارز دیگر که در تابستان ۱۳۵۶ در مشهد بودند، ادامه پیدا میکند. «هر کدام از ما فصلی از بی سر و سامانی و بلبشویی اوضاع خودمان در ارتباط با هدفها و وظایف مبارزه گله کردیم. پیشنهاد شد که بیایید یک سازمانی به وجود بیاوریم. من پیشنهاد کردم که حالا که داریم این کار را شروع میکنیم، حتماً لازم است با آقای بهشتی در میان بگذاریم. اتفاقاً آقای بهشتی مشهد بود.»(۷)
زمانی برای جلسه در منزل آیتالله خامنهای مشخص میشود. «ما مسئله را تفصیلا با آقای بهشتی مطرح کردیم. ایشان پذیرفتند و از این کار استقبال کردند و گفتند که من حاضرم، منتهی بیایید کسانی را که انتخاب میکنید، یک خصوصیت را حتماً [داشته باشند.] سلیقهها و هوسها و منیتهای خود را قربانی جمع کنند که آن جمع ناگزیر هدفگراتر و آرمانگراتر است.»(۸)
آیتالله ربانی املشی نیز ادامه آن تذکر را چنین نقل کرده است: «دکتر بهشتی روی جملهای تأکید داشتند و آن این بود که در یارگیری و دعوت افراد به همکاری روی تقوی بیش از همه چیز عنایت کنیم که همیشه ضربههایی را که ما دیدهایم، از ناحیه بیتقوایی افراد و بی توجهی به اخلاق اسلامی بوده است.»(۹)
آقای محمدعلی موحدی کرمانی که در آن جلسه بوده، به حضور شهیدان ربانی املشی و باهنر در این نشست اولیه اشاره کرده و میگوید: «به این ترتیب پنج نفر شدیم... شروع به شناسایی افرادی که در تهران، قم و مشهد بودند کردیم تا با آنها صحبت کنیم... پیش از اتمام سفر مشهد تصمیم گرفته شد که در تهران هم جلسهای تشکیل بدهیم.»(۱۰) جلسه بعد در منزل دکتر باهنر در تهران تشکیل میشود و نوشتن اساسنامه تشکل آغاز میشود. «در واقع آن، اساسنامه تشکیل حکومت اسلامی بود.»(۱۱)
آغاز در مشهداین همان هسته روحانیون است که در تابستان ۱۳۵۶ در مشهد، جوانه زد. آیتالله خامنهای میگوید: «در آن جلسه بحث بر سر این بود که در شرایطی که هستیم باید یک تجمع قاطع و بُرنده داشته باشیم که بتواند ضربههای محکم و موثری به دستگاه حاکمیت بزند.»(۱۲)
این ایده منجر به راهاندازی جلسههایی برای سازماندهی به ساختار شد، آیتالله خامنهای در آن جلسه، پای دکتر بهشتی را به جمعشان باز کرد: «در جلسه، پیشنهاد شد که سازمانی [تأسیس کنیم] که ترکیبی از خودمان و برخی دوستان دیگر باشد. من پیشنهاد کردم، [این موضوع را] حتما با آقای بهشتی در میان بگذاریم.»(۱۳)
اتفاقاً بهشتی در مشهد بود. آقای خامنهای و جمع دوستانش تصمیم میگیرند که به صورت حضوری سراغش بروند: «من گفتم که آقای بهشتی هم باید باشد همهشان قبول کردند که اگر آقای بهشتی باشد این کار بهتر و سریعتر پیش خواهد رفت.»(۱۴)
در مسیر خانه بهشتی، محمدجواد باهنر را در خیابان میبینند و او را هم، همراه میکنند: «بین راه، آقای باهنر [را دیدیم که از خرید برمیگشت.] خبر نداشتیم که ایشان هم در مشهد است.»(۱۵)
باهنر هم به آنها اضافه میشود و راهی منزل بهشتی میشوند. اما این قرار به نتیجه نمیرسد: «وقتی رفتیم منزل آقای بهشتی، ایشان از منزل بیرون آمدند و گفتند من الان کاری دارم و این قرار را برای وقت دیگر بگذارید. گفتیم، برای یک مسئله بسیار مهمی [و خلاصهای از موضوع را طرح کردیم]، میخواهیم با شما صحبت کنیم. قرار بعدی منزل ما شد و ایشان به منزل ما آمدند.»(۱۶)
این جلسهها بعداً در قم و تهران دنبال شد و اعضای آن برای عضویت اسامی افرادی که به نظرشان با خصوصیات فکریشان همنظر بودند و اعتقادات مشترک داشتند را ثبت کردند.
خطر بتشدگی حزبآیتالله سیدعلی خامنهای در آن روزها ضرورت داشتن ساختار و نیروهای مؤمن با توجه به حجم زیاد کار بعد از انقلاب را چنین تشریح کرده بود: «ما وارث ویرانهای از ایران [هستیم]. نظام شاهنشاهی از همه نهادهای اساسی اثری باقی نگذاشته است. سازندگی ملت و جامعه ما بر اساس آرمانها و مقاصد پذیرفته شده، ضرورت تشکیلاتی را ایجاب میکند. این محتوای حزب ماست. میتوانیم نتیجهگیری کنیم که حزب جمهوری اسلامی در نظر دارد؛ به معنای واقعی کلمه؛ ایران، این جامعه نابود شده را با محتوای سیاسی، اجتماعی، انسانی و بهطور کلی معنوی که در اسلام وجود دارد ... [را] ساماندهی کند.»(۱۷)

با چنین نگرشی، تشکیلات باید نهادینه میشد و در این مسیر یکی از مهمترین ضرورتهای حزبی، تشکیل کنگره یا مجمع عمومی بود تا بتواند با تکیه بر آرای اعضا، شورای مرکزی را انتخاب کند. سرانجام نخستین کنگره حزب جمهوری اسلامی با مشارکت نمایندگان اعضای سراسر کشور در اردیبهشت ۱۳۶۲ تشکیل شد. آیتالله خامنهای در آخرین روز نخستین کنگره حزب جمهوری اسلامی، از تحقق این امر ابراز سرور کردند و گفتند: «انشاءالله با تشکیل شورای مرکزی جدید حزب با نفس جدیدی که از اجتماع شما پیدا کرده است، خون جدیدی خواهد یافت و حرکت تازهای را آغاز خواهد کرد.»
اما در پایان آن سخنان، از خطر بزرگ تبدیل به هدف شدن حزب، یاده کرده و به همه اعضا یادآوری کردند: «ما باید در راه خدا تلاش کنیم، نه در راه حزب و مجرد از خدا و انقلاب اسلامی. حزبی که از خدا و انقلاب اسلامی خالی باشد، حزب شیطان است و به درد ما نمیخورد.»(۱۸)
[۱] طاهراحمدی، محمود (۱۳۸۳) خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۵۴. هفته نامه شما، ۲۴/۱۱/۱۳۸۴، ص ۱۴، مصاحبه بادامچیان.
[۲]. مجله شاهد یاران، بهمن ۱۳۸۷، ص ۲۸
[۳]. مومنی، سید مجتبی و اسلامی، محمد مهدی (۱۴۰۳) معبد سرچشمه، تهران: سرچشمه نور، ص۲۶
[۴]. شادلو، عباس (۱۳۸۷) اطلاعاتی درباره احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، تهران: نشر وزراء، ص ۵۰.
[۵]. یاران امام به روایت اسناد ساواک(شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹، ص ۳۳۲
[۶]. او به تنهایی یک امت بود ، ص ۴۶۷
[۷]. ویژهنامه نشریه حزب جمهوری اسلامی، ۲۹/۱۱/۱۳۶۰، ص ۴
[۸]. همان
[۹]. جاسبی، عبدالله (۱۳۷۹) تشکل فراگیر، ج۱، تهران: دفتر تدوین و پژوهش تاریخ انقلاب اسلامی، ص ۵۹۱
[۱۰]. معبد سرچشمه، ص۲۸
[۱۱] همان
[۱۲] . ویژهنامه روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۹/۱۱/۱۳۶۰، ص۴
[۱۳]. همان.
[۱۴]۱۴. ویژهنامه نشریه حزب جمهوری اسلامی، ۲۹/۱۱/۱۳۶۰، اولین مصاحبه با سومین دبیرکل حزب جمهوریاسلامی
[۱۵]۱۵. همان
[۱۶]۱۶. همان
[۱۷]. نجفپور، مجید (۱۳۸۷). تاریخ شفاهی جامعه روحانیت مبارز تهران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۵۵
[۱۸] خامنهای، سید علی (۱۳۶۴) چهارسال با مردم، تهران: حزب جمهوری اسلامی، ص۱۷۳
